شنبه ۶ خرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۳۹۹۵ - May 27, 2006
يك مطالعه موردي
تفكر خلاق، بالندگي آموزشي
و ماجراهاي احمدآقا و زري خانم
مرتضي مجدفر
طرح: علي مريخي
004968.jpg
مولف نوشته حاضر، چندي پيش در گردهمايي گروهي از آموزگاران شهر تهران درباره «شيوه هاي پرورش خلاقيت در آموزش كتاب هاي بخوانيم و بنويسيم» سخناني ايراد كرد. وي سخنان خود را با قرائت يك داستان واره كوتاه آغاز كرد كه به نوعي هدف هاي گردهمايي را شرح مي داد.
آنچه در پي ارائه مي شود، متن همان داستان واره است كه با اندكي تغيير ارائه مي شود. بخش هايي از نوشته كه در آن صحبت از گردهمايي و سمينار مي شود، ناظر بر گردهمايي ياد شده است. اين مطالعه موردي مي تواند در جلسات آموزگاران و در محيط هاي آموزشي، به بحث و تبادل نظر گذاشته شود.

قصه احمدآقا و زري خانم، براي معلمان كلاس دوم و شايد براي تمامي معلمان، قصه آشنايي است. شايد هم قبلا به دفعات آن را شنيده باشند، ولي اين بار از زاويه اي ديگر به اين قصه مي نگريم.
احمدآقا، آموزگار كلاس دوم است و با وجود اصرار فراوان مسئول آموزش ابتدايي مبني بر اينكه در پايه پنجم، كمبود نيروي مرد داريم و اساساً مردها بايد در كلاس پنجم درس بدهند و يا مدير و معاون بشوند، درست ۱۴سال آزگار است كه در اين پايه تدريس مي كند. زري خانم همسر احمدآقا هم در كلاس دوم درس مي دهد و تقريباً هشت سال است كه در اين پايه ماندگار شده است.
احمدآقا ۱۵سال و زري خانم ۹سال سابقه خدمت دارند. احمدآقا و زري خانم، يازده سالي مي شود كه ازدواج كرده اند و تنها فرزند آنها محسن هم، اكنون در كلاس دوم درس مي خواند و در واقع هر سه، كلاس دومي هستند.
احمدآقا، هر سال «فول تايم» كار مي كرد و امسال و پارسال هم كه مجوز جذب نيروي فول تايم داده نشد، احمدآقا به خودش اجازه نداد كار غيرفرهنگي بكند و يك سالي است كه عصرها، حساب و كتاب بنگاه انتشاراتي دوستش حسن آقا را كه زماني معلم بوده است، راست و ريس مي كند.
زري خانم دو سال و نيم پيش موفق شد وارد دوره كارشناسي ابتدايي دانشگاه آزاد شود. او اكنون پنجمين ترم را آغاز كرده و عصرهاي چهارشنبه و پنج شنبه و صبح هاي جمعه كلاس دارد. البته شهريه دانشگاه آزاد،  خود حديث ديگري است كه بالاخره با هر مصيبتي است تا حالا جور كرده اند. علاوه بر اين، زري خانم مشتري پر و پا قرص سمينارها و گردهمايي هاي علمي است و تقريباً همه سمينارهاي آموزش و پرورش را عليرغم زخم زبان هاي فراوان همسر و برخي همكارانش شركت مي كند و همين امروز و فردا هم قرار است در «گردهمايي تفكر اخلاق و بالندگي آموزشي و شيوه هاي پرورش خلاقيت در آموزش كتاب هاي بخوانيم و بنويسيم» (تعجب نكنيد با همين نام قلمبه- سلمبه) شركت كند.
پارسال احمدآقا مي گفت: «شيوه تدريس من، الان هيچ مشكلي ندارد و تقريبا با سيزده- چهارده بار تدريس و انجام آزمايش و خطا، فهميده ام كه كجاهاي كار من ايراد دارد. در واقع، اصلاً فكر مي كنم كه ايراد خاصي نداشته باشم» .
ولي زري خانم كه اطلاعات جديدي از كلاس هاي كارشناسي و برخي سمينارها گرفته، معتقداست: «مگر كسي هم از كلاس تو ارزشيابي كرده است؟ مگر تو روش خودارزيابي در برنامه ريزي درسي را بلد هستي كه اين طور محكم صحبت مي كني؟ با حلواحلوا گفتن كه دهان شيرين نمي شود. از كجا معلوم، تدريس و استفاده از تكنيك ها و ابزارهاي آموزشي در امر ياددهي- يادگيري را شناخته اي؟» .
و احمدآقا مي گفت: «۱۴ سال است خودم تدريس مي كنم و تا جايي هم كه به ياد دارم، خودم هم همين كتاب ها را خوانده ام. يعني حدود ۳۷سال است اين كتاب ها تدريس مي شوند. سه چهار تا كتاب ساده و چند تا مفهوم پيش پا افتاده را در ذهن بچه ها كردن كه اينقدر دنگ و فنگ ندارد. من مي گويم... آنها هم مي شنوند. قبولي صددرصد هم دارم. خلاقيت- پلاقيت هم مخصوص سمينارها و كلاس هاي دانشگاهي است و بس» .
ولي زري خانم مي گفت: «عيب اصلي همين است كه مي گويي. مگر علم و روش هاي تدريس عوض نشده اند؟! مگر در اين ۳۷سال، اتفاقي نيفتاده است؟! تو خودت مي گويي با سعي و خطا روش درست را پيدا كرده اي. اصلاً از كجا معلوم، روش تو، روش درستي باشد؟! تازه، هدف من يكي، اين نيست كه مفاهيم را در ذهن بچه ها جا كنم. در ضمن چه دنگ و فنگي!؟ در كشورهاي ديگر، معلمان از انواع و اقسام روش ها و تكنيك ها و ابزارهاي خلاق استفاده مي كنند، آن وقت من و تو وقتي مي خواهيم از يك طرح ساده و يك ابزار قديمي و يك نقشه مندرس استفاده كنيم، آنچنان قشقرقي به راه مي اندازيم كه بيا و ببين! در ضمن، مگر هدف، قبولي صددرصد است؟ قبولي صددرصد با چه كيفيتي؟ با چه شناختي؟ با چه مهارتي، هان؟» .
و در جواب، احمدآقا مي گفت: «حيف جان كندن من و تو و پول هايي كه از زندگي مان مي زنيم و به اين دانشگاه لعنتي مي دهيم. اين دانشگاه ها و حرف هايي كه استادها در دانشگاه و سمينارها مي زنند، پاك تو را هوايي كرده اند. درست را بده، راحت باش و كاري به اين قبيل تغييرات و علم زدگي ها نداشته باش. فقط بگو چشم...» .
و زري خانم، احترام پدر محسن را نگه مي داشت و چيزي نمي گفت.
ولي امسال، وضع فرق كرده است. اول سال كه احمدآقا فهميد كتاب فارسي كلاً عوض شده، آه از نهادش بلند شد و از اينكه تجربه چندين و چند ساله اش در معرض تهديد قرار گرفته، منقلب شد. علاوه بر اين، تازه وقتي يادش آمد كه بايد فرزندش محسن را هم كه امسال به كلاس دوم آمده بود، تر و خشك كند، از اينكه كلاس دوم را رها نكرده و به معاونت مدرسه كه هنوز نسيم تغييرات به طرف آنجا نوزيده، نرفته است، به خودش لعنت فرستاد.
امسال، زري خانم مي گويد: «بيا! حالا مي خواهي چه كني؟ آن ۱۵ سال تجربه، حالا چه مي شود؟ دوباره مي خواهي سعي و خطا بكني يا فكر ديگري در سرت داري؟ بالاخره بايد به سمت خلاقيت برويم يا پلاقيت؟» .
احمدآقا با ناراحتي مي گويد: «تو را به خدا ول كن، يك كارش مي كنيم. فكر محسن باش! اذيتم نكن» .
و زري خانم با عصبانيت مي گويد: «حتماً يك كارش مي كنيم، آن هم با همان شيوه هاي پلاقي كه شما مي گوييد... حتماً...» .
و اين بار، احمدآقا عصباني مي شود و داد مي زند: «مي گويي چه كنم؟! يك نوبت كار كنم و نوبت ديگرش را بنشينم مطالعه كنم و مثلاً خودم را براي تدريس خلاق آماده كنم؟ آنوقت جواب صاحبخانه، دانشگاه و خرج و مخارج زندگي و تحصيل محسن را چه كسي خواهد داد؟ يا اينكه به گفته آن استاد لفظ قلمت كه نفسش از جاي گرم بلند مي شود و معلوم نيست حتي يك روز معلمي كرده باشد، بنشينم و شيوه هاي تفكر خلاق و بالندگي در آموزش را طراحي كنم و بستر اجرايي را براي رشد آنها شفاف كنم. چه قدر جالب؛ بالندگي آموزشي! آدم را ياد مرباي بالنگ مي اندازد» .
و زري خانم با ملايمت مي گويد: «تو را به خدا صدايت را بياور پايين. كسي نمي گويد تو به تنهايي روش هاي خلاق و ابزارهاي بالنده در ياددهي- يادگيري را پيدا كني و به كار ببندي، مگر در ساير كشورها كه زندگي شان ماشيني تر از ماست، همه كارها را معلم يك تنه انجام مي دهد؟» .
و احمدآقا مي پرسد: «پس چه؟» .
و زري خانم مي گويد: «فقط يك سازماندهي درست، يك نگرش صحيح علمي و يك جو مديريت مي خواهد. اينها را نگاه كن؛ حدود ۴۰۰ معلم و فرهنگي علاقه مند و سخت كوشند. مگر ابداع و بهره گيري از روش هاي خلاق در ياددهي- يادگيري، فيل هواكردن است؟ دست به دست هم كه بدهيم، ده ها تكنيك و روش خلاق در يادگيري، در يك مدت كم طراحي مي شوند. آن وقت، هم تو راحت مي شوي، هم من، هم محسن و هم اين دوستان ما و هم دانش آموزاني كه از حفظ كردن صرف درس ها به تنگ آمده اند» .
و احمدآقا كه مي آيد چيزي بگويد، مسئول اجرايي سمينار ميكروفونش را روشن مي كند و به سخنران و احمدآقا چشم غره مي رود و از زري خانم مي خواهد كه كوتاه بيايد تا بالاخره قريب به ۴۰۰نفر شركت كننده در اين سمينار، به جاي صحبت هاي خانوادگي زري خانم و احمدآقا، بتوانند به اصل سخنراني گوش كنند و... .
پرسش هايي براي بحث
گفت وگو و تبادل نظر
اگر پس از مطالعه اين داستان واره، نكات قابل تأملي را در آن مشاهده كرديد، در يكي از جلسات شوراي آموزگاران، پرسش هاي زير را به بحث، گفت وگو و تبادل نظر بگذاريد:
۱- فكر مي كنيد علت مقاومت افراد در برابر تغييرات، از جمله تغييرات نظام ها و برنامه هاي آموزشي و كتاب هاي درسي چيست؟
۲- علت تقابل اصلي احمدآقا و زري خانم را در چه مي بينيد و از ديد شما، حق با كدام يك از اين دو نفر است و با چه ميزاني؟
۳- احمدآقا مي گويد كه با آزمايش و خطا، بهترين شيوه تدريس را يافته است. اين جمله احمدآقا را تحليل كنيد.
۴- به نظر شما، حركت معلمان به سوي بهره گيري از روش هاي خلاق، با چه تهديدهايي روبه روست؟ آيا از صحبت هاي قهرمانان داستان مي توان رگه هايي از اين تهديدها را به دست آورد؟
۵- احمدآقا، زري خانم را به شيفتگي در مقابل سخنان علمي استادان دانشگاه ها و سخنرانان سمينارها متهم مي كند و به او مي گويد: «درست را بده و كاري به اين تغييرات و علم زدگي ها نداشته باش» . به نظر شما، هنگام استفاده از توصيه هاي علمي و آكادميك در مدرسه ها و كلاس هاي درس، چه نكاتي را بايد رعايت كرد؟
۶- در مورد «كتاب هاي بخوانيم و بنويسيم» و «كتاب هاي فارسي قبلي»، موارد زير را در چند جدول، با يكديگر مقايسه كنيد:
- برتري ها، كاستي ها.
- تفاوت ها، شباهت ها.
- حجم شعر، افسانه، داستان و... (انواع قالب هاي ادبي) در هر دو مجموعه كتاب.

حقوق والدين؛پنج حق اول
بخش بيست و يكم
اگرچه هنگامي  كه چشم به جهان گشود، پدرش عبدالله در سن جواني دور از زادبوم، دار فاني را وداع كرده بود و مادر را هم در دوران كودكي از دست داد، ولي در توجه و محبت او به والدين اينقدر مي دانيم كه وقتي پس از پنجاه و پنج سال در سفر عمره القضاء به مزار مادرش رسيد، چنان اشك از ديدگان فرو ريخت كه همه حاضران را به گريه انداخت.
توصيه هاي پيشوايان اسلام درباره والدين بسيار است كه در اينجا به ذكر پاره اي از آنها مي پردازيم.
۱- احسان و نيكي كردن به والدين: در قرآن چندين بار نيكي و احسان به پدر و مادر سفارش شده است. از امام صادق(ع) سؤال شد منظور از احسان در اين آيات چيست؟ فرمود:« مقصود از احسان اين  است كه رفتار تو با پدر و مادرت خوب باشد و آنها را وادار نكني آنچه مورد لزوم و احتياج آنهاست، از تو بخواهند؛ يعني قبل از آنكه به زبان آورند، لوازم و اشياء مورد احتياج آنان را فراهم سازي».
امام محمد باقر(ع) فرمود:« خداوند در سه چيز به احدي اجازه تخلف نداده است؛ در اداء امانت(خواه صاحبش نيكوكار باشد يا بدكار) در وفانمودن به عهد و پيمان(خواه طرف عهد نيكوكار باشد يا بدكار) و در نيكي كردن به پدر و مادر(خواه نيكوكار باشند يا بدكار) »و از بيانات رسول اكرم(ص) است كه« چهار صفت در هر كس باشد، خداوند، سايه حمايت خود را بر او مي اندازد؛ اول: خوش اخلاق باشد و با مردم مدارا كند، دوم: با كسي كه محزون و غصه دار است، با ملاطفت رفتار كند، سوم: با پدر و مادرش مهربان باشد و چهارم: به زيردست احسان كند».
امام صادق(ع) درباره معاشرت با پدر و مادر غيرمسلمان فرمود: «با آنها مدارا كن و به آنها مهرباني نما و متحمل اذيت آنها باش، در مقابل آن حقي كه در كودكي متحمل تو شده اند و در خوراك و پوشاك كه خداوند به تو وسعت داده به آنها تنگ مگير و روي خود را از آنها برمگردان، چون همه اينها تعظيم نمودن به امر خداست» .
۲- مطيع والدين بودن در مواردي كه به خلاف شرع فرمان ندهند: امام صادق(ع) فرمود كه نيكي كردن به پدر و مادر واجب است، ولي اگر والدين امر به معصيت كنند، اگر چه غيرمشرك باشند از آنها اطاعت نكن، چرا كه «لا طاعه لمخلوق في معصيه الخالق» يعني نبايد به جهت اطاعت از مخلوق، مرتكب معصيت خالق گرديد.
۳- عاق والدين نشدن: عاق به معني اذيت دادن، نافرماني كردن و ظلم نمودن به پدر و مادر و از گناهان كبيره است. رسول اكرم(ص) از اصحاب سؤال فرمود: آيا به شما بگويم بزرگ ترين گناهان كبيره چيست؟ پاسخ دادند بلي يا رسول الله. فرمود: «براي خدا شريك قراردادن، عاق والدين شدن، افترا و بهتان زدن و شهادت دروغ و باطل دادن» . خداي سبحان مي فرمايد: «فلا تقل لهما اف» يعني به پدر و مادرت اف(اح) نگو. امام صادق(ع) درباره اين آيه مي فرمايند: اگر چيزي پائين تر از اف وجود داشت خداوند از آن هم نهي مي كرد. از نافرماني است با نگاه تند و خشم آلود به پدر و مادر نگريستن. از سخنان آن حضرت است كه «من احزن والديه فقد عقهما» يعني كسي كه پدر و مادرش را محزون نمايد، به تحقق كه عاق شده است.
۴- سب و لعن نكردن والدين: رسول اكرم(ص) فرمودند: «لعن الله من سب والديه» يعني خدا لعنت كند كسي را كه به پدر و مادرش ناسزا گويد. امام موسي بن جعفر(ع) مي فرمايند:  شخصي از رسول خدا(ص) پرسيد كه حق پدر و مادر بر فرزند چيست؟ حضرت فرمودند: «پدر را با اسم نخواند، از او جلو نيفتد و پيش از او ننشيند و كاري نكند كه مردم به پدرش فحش دهند» .
۵- بدون اجازه والدين به مسافرت و حتي در مواردي به جهاد نرفتن: در اينجا اجازه پدر و مادر در صورتي شرط است كه مسافرت بر فرزند واجب نباشد و همين طور است در جهاد يعني وقتي اجازه والدين شرط است كه جهاد از طرف امام معصوم(ع) يا نايب بر حقش تعيين نگردد والا در صورت واجب بودن مسافرت مانند سفر حج يا تعيين جهاد از طرف امام(ع) اجازه والدين شرط نيست.

فرهنگ و آموزش
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
خارجي
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
راهنما
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   خارجي   |   فرهنگ و آموزش   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   راهنما   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |