سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۲۱
موسسه اي براي شعر و موسيقي شهر
انجمن نغمه هاي زنده
001473.jpg
پويا مهر آيين
هنوز بوي رنگ و سر و صداي بعضي تعميرات و خرده كاري ها هست؛ به قول معروف كارگران مشغول كارند . شايد چندان انتظاري نداشته باشي كه در چنين ساختمان نوسازي اثري از فعاليت هاي فرهنگي هنري پيدا شود، اما وقتي به اندازه يك طبقه پله ها را بالا بروي، چشمت به در سبز رنگي مي افتد كه يك برگه A4 روي آن چسبانده شده و با فونت درشت روي آن دو كلمه نوشته شده است؛ نغمه شهر . در باز است و به محض اينكه وارد شوي، متوجه خواهي شد كه جنب و جوش هاي داخل، هيچ نسبتي با نشانه هاي بيرون ندارد؛ خواهي فهميد كه با اين همه انگيزه، به زودي بقيه كارها هم درست خواهد شد؛ مهم اين است كه كسي دست روي دست نگذاشته است. البته مؤسسه آنقدرها هم جديدالتأسيس نيست و يك سالي مي شود كه به عنوان مركز فعاليت هاي موسيقايي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران آغاز به كار كرده است، اما به تازگي اثاث كشي كرده و به مكان جديدش انتقال يافته است، ضمن اينكه مديريت آن نيز در راستاي سياست هاي جديد فرهنگي هنري شهرداري تغيير كرده است.
سيدعباس سجادي را پيش از اين در كسوت شاعر و به عنوان بنيانگذار و مسئول انجمن ترانه سرايان مي شناختيم و حالا مسئوليت مؤسسه نغمه شهر نيز به او سپرده شده.
او در خصوص فعاليت هاي مؤسسه توضيح مي دهد: اين مؤسسه قرار است كه در تمامي عرصه هايي كه به فعاليت هاي موسيقايي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران مربوط مي شود، اقداماتي به عمل بياورد كه البته هنوز آن طوري كه بايد به تمام امور بپردازد،  نپرداخته است .
يكي از اين امور كه بايد بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد، پرداختن به موسيقي آييني و موضوعي است كه ظرف مدت كمي كه از شروع به كار مديريت جديد مركز مي گذرد، به عنوان مركز ثقل فعاليت هاي مؤسسه خودنمايي مي كند، خصوصاً اينكه در روزهاي اخير آيين هاي بزرگداشت پيروزي انقلاب اسلامي و سوگواري شهادت سرور و سالار شهيدان امام حسين (ع)- در حال برگزاري بود و در اين راستا مؤسسه نغمه شهر چند برنامه برگزار كرده و مي كند كه اهم آنها را مي توان به شرح ذيل ذكر كرد:
۱ نخستين نشست پژوهشي موسيقي انقلاب هاي جهان و ايران: اين نشست در روز ششم بهمن ماه در فرهنگسراي ابن سينا (قانون) با حضور پژوهشگران و محققان عرصه موسيقي مثل آقاي دكتر حميدرضا اردلان،  آقاي دكتر محمدرضا آزاده  فر، استاد علي معلم دامغاني و دكتر بهمن بهروزي برگزار شد. در اين نشست به موسيقي هاي انقلاب هاي جهان و ايران پرداخته شد و پيرامون تأثير انقلاب ها بر موسيقي و موسيقي بر انقلاب ها سخن رانده شد. در اين برنامه، قطعات موسيقي انقلابي توسط چند گروه برجسته نيز اجرا شد. قرار است كه اين نشست در سال هاي آينده با اعلان فراخوان و پذيرش مقالات علمي، در شكل بسيار گسترده تري برگزار شود و گروه هاي موسيقي ساير كشورهاي جهان كه در عرصه موسيقي انقلابي فعاليت داشته اند نيز براي اجرا دعوت شوند.
۲ نخستين همايش سرودهاي انقلاب با عنوان يادايام : بهانه اصلي اين همايش كه با همكاري حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در تالار انديشه برگزار شد، تقدير از سه عامل توليد بيشترين آثار انقلابي بود؛ آقاي حميد سبزواري در بخش شعر، آقاي احمدعلي راغب به عنوان آهنگساز و آقاي محمد گلريز به عنوان خواننده. در اين همايش لوح هاي سپاسنامه به افراد نامبرده تقديم و از فعاليت آنها تقدير شد. ضمن اينكه يادمان مرحومه سپيده كاشاني و مرحوم محمود (سيامك) عليقلي نيز برگزار شد. قاعدتاً  در سال هاي آينده نيز از ديگر نام آوران اين عرصه تقدير به عمل خواهد آمد.
۳ نخستين نشست آسيب شناسي نغمه هاي عاشورايي: با آغاز ماه محرم، فرهنگسراي ابن سينا در روز پنج شنبه سيزدهم بهمن ماه پذيراي كساني بود كه ارادت و دانايي را در كنار هم لازم مي دانند تا مصائب اهل بيت(ع) به درست ترين شكل ذكر شود. مسلماً پرداختن به نكاتي جدي كه در اين زمينه بايد مورد توجه قرار گيرد، باعث تداوم فرهنگ عاشورا خواهد بود. احساس وظيفه همه كساني كه نگران لطمه زدن پرداخت هاي نادرست از روايت عاشورا به كليت اين فرهنگ هستند، باعث مي شود كه ضرورت اينگونه نشست ها بيشتر آشكار شود و تلنگري باشد به ذهن جامعه و دوست داران فرهنگ عاشورا كه به شكل جدي تر و همراه با بازخواني و نگاه مجدد، به اين مقوله بپردازند.
اين نشست مهم در آينده با فراخوان گسترده و اطلاع رساني دقيق تر با ارائه مقالات پژوهشي پي گرفته خواهد شد و مجموعه اي از مقالات و سخنراني هاي برتر به صورت كتاب منتشر مي شود.
۴ برگزاري آيين هاي شبيه خواني در مناطق گوناگون شهر: با توجه به اينكه تعزيه شامل دو بخش موسيقايي و نمايشي است، مؤسسه نغمه شهر با تأكيد بر بخش موسيقايي و با هماهنگي و نظارت مركز هنرهاي نمايشي معاونت هنري سازمان فرهنگي هنري، در دهه دوم ماه محرم (از 21 تا 30 بهمن ) در چهار ناحيه شمال، جنوب، شرق و غرب تهران اقدام به برگزاري آيين هاي شبيه خواني كرده است؛ در شمال تهران در پارك قيطريه، در جنوب در پارك 22 بهمن، در غرب در خانه فرهنگ با صفا و در شرق در پارك فدك. با توجه به اينكه آيين هاي سوگواري در دهه دوم قدري كمتر است، اين آيين ها براي دهه دوم محرم در نظر گرفته شده تا مردم فرصت بيشتري براي حضور داشته باشند. اين مراسم با برپايي خيمه هاي سنتي حسيني، در اين نقاط برگزار خواهد شد.
۵ چاپ و نشر كتاب و جزوه هايي در خصوص برنامه هاي ذكر شده: مؤسسه نغمه شهر كتابچه هايي در تيراژ 2000 جلد را در خصوص برنامه هاي دهه فجر و نشست آسيب شناسي نغمه هاي عاشورايي منتشر كرده و در دسترس علاقه مندان قرار داده است. تعدادي از اين آثار منتشره نيز براي فعالان امر موسيقي انقلابي و هيات مذهبي ارسال خواهد شد تا براي افرادي كه نتوانسته اند در اين برنامه ها حضور پيدا كنند، قابل استفاده باشد.
وقتي با سيدعباس سجادي در خصوص برنامه هاي اجرا شده و در دست اجرا به گفت وگو مي نشينيم، به نكات مهمي اشاره مي كند. او مي گويد: ما در مؤسسه نغمه شهر علاوه بر برنامه هاي ذكر شده اهداف گوناگوني داريم؛ بخش هايي را براي پژوهش موسيقي در نظر گرفته ايم، ضمن اينكه از توليد آثار ارزشمند و در خور ارائه نيز غافل نيستيم . او با توجه به كمبود وقتي كه از زمان آغاز به فعاليت داشته اند، برنامه هاي اجرا شده را گام هايي ابتدايي براي حركت جدي تر در سال هاي آينده مي داند و اميدوار است در سال هاي آينده اين برنامه ها در شكل گسترده تري اجرا شوند.
سجادي در خصوص همايش آسيب شناسي نغمه هاي عاشورايي اضافه مي كند: تأكيد ما بر بازخواني مقاتل و اصالت نغمه هاست، به خاطر استنادهاي تاريخي كه بايد وجود داشته باشد و اينكه عده اي را از نغمه هاي بي اساس پرهيز بدهيم و برنغمه هاي اصيل تاكيد بورزيم كه اگر آن عده به مسيري افتاده اند كه ناآگاهانه است و به ملودي هاي وارداتي و نچسب رو آورده اند كه تناسبي با فرهنگ عاشورا ندارد، از آن دوري كنند . مسلماً اين رويكرد مؤسسه نغمه شهر با توجه به تأثيراتي كه برگزاري جلسات مذهبي مي تواند بر فرهنگ شهرونداني كه اكثراً  در اين آيين ها شركت مي كنند داشته باشد، از اهميت خاصي برخوردار است .
اما بحثي كه در اين بين مطرح مي شود، اين است كه اينگونه فعاليت ها بيشتر جنبه تخصصي دارد و كمتر مي تواند مورد توجه و علاقه عموم شهروندان قرار گيرد. با توجه به اينكه مؤسسه نغمه شهر قرار است هر دو عنصر موسيقي و شهروندي را در نظر داشته باشد، مي توان نيم نگاهي نيز به برنامه هاي عمومي اين مؤسسه داشت. سجادي در جواب اينكه آيا به واحدهاي شهري از قبيل محله نيز توجه خاصي از سوي اين مؤسسه وجود دارد يا نه، مي گويد: اساساً  تقسيم بندي نواحي شهر براي آيين هاي شبيه خواني با همين هدف صورت گرفته است. ما متوجه هستيم كه دسترسي به برنامه هاي ما براي خيلي از شهروندان مقدور نيست. نشر كتابچه ها را هم ما با همين هدف مدنظر قرار داديم كه بتوانيم نتايج اين برنامه ها را از طريق هيات به محله ها و شهروندان انتقال بدهيم .
وقتي صحبت از تأثيراتي كه مؤسسه نغمه شهر مي تواند بر تعريف جديد شهروندان از موسيقي و ارتباط متقابل آنها با اين پديده فرهنگي هنري داشته باشد پيش مي آيد، سجادي توضيح مي دهد: پيش از اينكه من اينجا باشم، همكاران قبلي من از سال گذشته جشنواره اي را طراحي و اجرا كرده اند، به نام سرود محله . به نظر من اين فرصت خوبي است كه ما بتوانيم بخشي از استعدادهاي جوان را شناسايي و جذب كرده و خودمان را به نوعي با مناطق و محله ها مرتبط كنيم. يكي از برنامه هايي كه من و همكاران در اين مركز مصر هستيم كه در سال 1385 به صورت علمي تر و دقيق تر و جدي تر برگزار كنيم، دوره بعدي همين جشنواره است. ما مي توانيم به اين طريق اهداف و سياست هايي كه در مؤسسه نغمه شهر داريم را در محله ها جاري كنيم كه به ارتقاي كيفيت موسيقي شهري منجر خواهد شد و اين تلاش را از طريق خانه فرهنگ ها و فرهنگسراها انجام مي دهيم. ضمن اينكه با اعلان فراخوان عمومي سعي مي كنيم جشنواره را از هر گونه محدوديتي خارج كنيم، چرا كه ممكن است در محله اي اصلاً خانه فرهنگ يا فرهنگسرا نباشد، ولي در آن منطقه كساني باشند كه با اعلان فراخوان ما دست به تشكيل گروه بزنند. همين ايجاد ذهنيت و فضا مي تواند به عنوان قدم اول، اقدام بسيار مهمي باشد. كشف و هدايت استعدادهايي كه مي توانند در اين گروه ها وجود داشته باشند، توسط كارشناسان مراكز سازمان فرهنگي هنري از ديگر مواردي است كه مي توان انتظار داشت .
سجادي در مورد نقش مساجد در خصوص اشاعه موسيقي مذهبي مي گويد: قطعاً مساجد، پايگاه هاي بسيار خوبي براي توسعه سرودها و نواهاي مذهبي هستند. ما مي توانيم در بخش هاي كر، همخواني و تك خواني كمك هاي فراواني را از مساجد انتظار داشته باشيم و اين مؤسسه نيز به همه شكل در خدمت كساني است كه بخواهند كارهايي را در زمينه الحان،  نغمه ها، نواها و موسيقي انجام دهند .
مدير مؤسسه نغمه شهر سپس به برنامه هاي پيش  بيني شده براي سال 1385 مي پردازد؛ ما در تهران يك گردهمايي براي مديران مختلفي كه مي توانند با مقوله فرهنگ نسبتي داشته باشند، طراحي كرده ايم. در اين برنامه قرار است كه مديران را به شناخت دقيق تر و كاربردي تري در خصوص تأثيرات و كاربرد موسيقي برسانيم. اگر بتوانيم نوعي آمادگي ذهني براي مديران ايجاد كنيم، حركت هاي بعدي ما خيلي ساده تر و آسان تر خواهد بود. شناخت جدي تر، علمي تر و جهاني تر از موسيقي مي تواند باعث تلاش و تعامل بيشتر مديران باشد تا ما هم بتوانيم به اهداف مؤسسه برسيم .
وي سپس به برنامه هايي اشاره مي كند كه مؤسسه نغمه شهر در نظر دارد براي نقاط محروم شهر طراحي و اجرا كند؛ ما به دنبال راهكارهاي قانوني هستيم، چون ممنوعيت هايي براي اجراي موسيقي در ورزشگاه ها وجود دارد، در نظر داريم در مناطق محروم و كم درآمد شهر،كنسرت ها و برنامه هاي هنري توسط هنرمندان سرشناس در مكان هاي بزرگ براي دسترسي تعداد زيادي از شهروندان، بدون فروش بليت اجرا و هزينه آن از طريق سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران تامين شود .
اعتقاد سجادي بر اين است كه بسياري از استادان موسيقي هستند كه علاقه دارند داشته هايشان را به همشهريان خود انتقال بدهند ولي فضا براي آنها وجود ندارد؛ ما فضاهاي فرهنگي و هنري داريم ولي بايد اين فضاها را فرهنگي تر كنيم. مديريت اين تعامل بين هنرمند و هنرجو و ايجاد فضاي مناسب براي آنها مهم است. در اين صورت بقيه اتفاقات خود به خود پيش خواهد رفت. مهم همت و پشتيباني است . سجادي در پايان مي گويد: يكي از اساسي ترين فعاليت هايي كه مؤسسه نغمه شهر بايد در سازمان فرهنگي  هنري شهرداري تهران انجام دهد، مبادرت علمي و جدي با شيوه نامه اي مدون به آموزش موسيقي در فرهنگسراها و خانه هاي فرهنگ است. يكي از اهداف جدي ما همسان سازي آموزش در ساير مراكز سازمان فرهنگي هنري است؛ مثلا اينكه اگر كسي امروز به فرهنگسراي شفق رفت و مدت چند ماه در آنجا آموزش ديد، اگر به دليلي مجبور شد كه آموزش خود را در فرهنگسراي ديگري پي بگيرد، مجبور نباشد روش ديگري را از نو آغاز كند و بتواند براساس آموخته هاي قبلي اش، آموزش را به راحتي ادامه بدهد .نكته ديگري كه سجادي به شدت بر آن تأكيد دارد، كيفيت كلاس هاي آموزشي فرهنگسراها و خانه هاي فرهنگ است. نظر او اين است كه بايد كيفيت كلاس ها در سطحي باشد كه اگر يك كارشناس موسيقي سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران خواست فرزندش را در كلاس موسيقي ثبت نام كند، او را به جايي جز كلاس هاي فرهنگسراها يا خانه هاي فرهنگ نبرد.
او مراسم تجليل از هنرمندان پيشكسوت و برگزاري اولين جشنواره موسيقي اقليت هاي مذهبي با هدف تقريب مذاهب را نيز از ديگر برنامه هاي سال 1385 مؤسسه نغمه شهر ذكر مي كند.

اسمش سياه نمايي نيست
001476.jpg
پس از انتشار گزارشي با عنوان نقطه پايان خوشگذراني در مورد تفريح گاه ها و پارك هاي تهران، سازمان پارك ها و فضاي سبز شهرداري جوابيه اي را از طريق روابط عمومي شهرداري تهران براي درج در اين صفحه ارسال كرد. متن جوابيه را به همراه توضيح روزنامه در پي مي خوانيد:
سردبير محترم روزنامه همشهري
باسلام
پيرو درج گزارشي با عنوان نقطه پايان خوشگذراني به قلم سركار خانم آزاده بهشتي در صفحه 12روزنامه همشهري مورخ دوشنبه 10بهمن 84 ، به نكاتي به شرح زير به منظور تنوير افكار عمومي و در حكم جوابيه عرضه مي شود.
۱ - اصولاً هيچ مصاحبه اي توسط گزارشگر روزنامه همشهري با مديرعامل سازمان پارك ها و فضاي سبز نشده است.
۲ - انتخاب تيتر و تصوير انتخابي براي گزارش، عاري از واقعيت هاي موجود است و چنين گمانه اي را در ذهن متبادر مي سازد كه نويسنده ضمن ناديده انگاشتن تلاش مديريت شهري در ايجاد فضاي سبز و محيط هاي فراغتي، سياه نمايي كرده و فضاي عمومي شهر به ويژه بوستان ها را به دور از واقعيت هاي موجود بيان كرده است. واقعيت امر اين است كه بوستان ها به محلي مناسب جهت گذران اوقات فراغت سالم تبديل شده اند و امروزه هيچ بوستاني را در تهران نمي توان يافت كه اعضاء خانواده ها ساعتي را در آنها سپري نكنند.
۳ - توسعه و گسترش فضاي سبز به ويژه در مناطق محروم و كم برخوردار از جمله سياست هاي راهبردي سازمان پارك ها و فضاي سبز است و در اين راستا تلاش شده است كه سرانه فضاي سبز روز به روز افزايش يابد، به رغم وجود 1357 بوستان در سطح مناطق بيست و دوگانه تهران و صدها بوستان در حال احداث و بيش از 31 هزار هكتار جنگل كاري در طرح كمربند سبز، همچنان با سرانه هاي پذيرفته شده، فاصله داريم و بر اين باوريم كه تحقق اين مهم منوط به مشاركت جدي و عملي ساير نهادها و دستگاه ها و همچنين شهروندان است.
۴ - نويسنده گزارش اظهار نموده كه پارك ها، كاركرد تفريحي نداشته و تنها فضاي سبز هستند. بايد عرض شود كه اين گفته دور از واقعيت است.
اصولاً بوستان هاي فرامنطقه اي نظير ملت، پامچال، نشاط، قيطريه، آزادگان و... داراي كاركردهاي فرهنگي، ورزشي، اجتماعي و فراغتي هستند و از اين رو شاهد افزايش ساعات حضور و استقبال شهروندان از بوستان ها مي باشيم. سازمان پارك ها و فضاي سبز شهرداري تهران از چند سال پيش طرح چندكاركردي فضاي سبز را در دستور كار قرار داده است و در اين راستا حتي بوستان هاي محلي نيز با كاركردهاي متنوع ساخته مي شوند.
۵ - تأكيد مي شود به رغم وجود 1357 بوستان در سطح مناطق بيست و دوگانه، كلانشهر تهران هم چنان با كمبود پارك و فضاي سبز و تفرجگاه روبه رو مي باشد.
۶ - جمله با وجود 1357 بوستان در تهران با مشكل كمبود پارك و فضاي سبز روبه رو نيستيم به نقل از مديرعامل سازمان پارك ها به شدت تكذيب مي شود و در عين حال تأكيد مي شود كه افزايش فضاي سبز و پارك ها و استانداردسازي سرانه فضاي سبز در اولويت برنامه هاي اين سازمان مي باشد. نمونه اخبار و مصاحبه  هاي مديرعامل سازمان پارك ها و فضاي سبز مؤيد اين مطلب است كه حداقل سرانه فضاي سبز شهر تهران بر اساس طرح تفصيلي بايد 9 مترمربع باشد كه هم اينك حدود 5/6 مترمربع است. هم چنين مديرعامل سازمان پارك ها و فضاي سبز در مصاحبه اي با روزنامه همشهري مورخ 13آذر 84 تصريح مي كند كه توزيع يكسان فضاي سبز در تهران از اولويت هاي اصلي اين سازمان مي باشد. وي همچنين در مصاحبه مورخ 8/8/84 در صفحه 3 روزنامه همشهري خاطرنشان مي كند در صدد هستيم با ايجاد فضاي سبز، ضمن كمك به زيباسازي منظر شهري و مبارزه با آلاينده هاي هواي شهر، سرانه فضاي سبز در كلانشهر تهران را به استانداردهاي جهاني برسانيم.
توضيح روزنامه
در مورد جوابيه سازمان پارك ها و فضاي سبز چند نكته ضروري است.
۱ - در بند اول جوابيه نوشته شده است كه هيچ مصاحبه اي توسط گزارشگر روزنامه با مديرعامل سازمان پارك ها و فضاي سبز انجام نشده است؛ در حالي كه خبرنگار روزنامه در حضور ديگر همكارانش با تلفن همراه مهندس مختاري تماس گرفته و با ايشان گفت وگو كرده است.
احتمال مي رود مديرعامل محترم به دليل مشغله فراوان و كوتاه بودن گفت وگو (ايشان صرفاً به بيان چند جمله بسنده كردند)، آن را فراموش كرده اند.
۲ - در بند دوم جوابيه نوشته شده است كه انتخاب عكس و تيتر عاري از واقعيت هاي موجود است. مشخص نيست كه منظور سازمان محترم از عبارت عكس عاري از واقعيت است چيست. عكس مذكور را هادي مختاريان، عكاس روزنامه، از نماي بيروني شهربازي گرفته است. ديگر اين كه گزارش هرگز آن گونه كه در جوابيه آمده است زحمات مديران و پرسنل اين سازمان را زير سؤال نبرده است، بلكه همان گونه كه كارشناسان شهري هم تأييد مي كنند اشاره به اين نكته داشته است كه بوستان هاي تهران بيشتر جنبه فضاي سبز دارند نه جنبه تفريحي. اگر چنين نيست چرا بوستاني در شهرك غرب مورد استقبال قرار نمي گيرد اما بوستان جمشيديه با ازدحام جمعيت روبه رو مي شود؟ مسلماً طراحي فضاي بوستان در تمايل مردم به حضور در آن مؤثر است. از سوي ديگر صرفاً قرار دادن وسايل تفريحي در يك بوستان آن را به محلي براي تفريح تبديل نمي كند. در واقع گزارش به طراحي بوستان انتقاد داشته است و به نظر نمي رسد انتقاد به كمبود فضاهاي تفريحي سياه نمايي ناميده شود، آن هم در حالي كه موضوع هاي بهتري مانند نابودي باغات شمال تهران در 17سال گذشته در دسترس است.
۳ - در بندهاي 3 و۵ و انتهاي مطلب اطلاعاتي در مورد وضعيت پارك ها و فضاي سبز تهران ارائه شده است. در حالي كه مديرعامل محترم سازمان پارك ها مي توانست همين اطلاعات را در كمترين زمان به خبرنگار روزنامه منتقل كند تا گزارش كامل تري منتشر شود.
۴ - در بند 6 جوابيه، جمله اي كه از قول مهندس مختاري به چاپ رسيده تكذيب شده است. لازم به توضيح است كه خبرنگار پس از انجام گفت وگو همان جملات را عيناً (و البته با تعجب) به مسئول صفحه منتقل كرد و در نهايت بنا به تصميم مسئول صفحه همان جملات در كنار اظهارات پيشين ايشان كه گفته هاي آن روز را نقض مي كرد به چاپ رسيد. اميدواريم بتوانيم با مساعدت مسئولان سازمان پارك ها و فضاي سبز، در گفت  وگويي مفصل با مهندس مختاري، مديرعامل پرسابقه اين سازمان، ابهامات و سوءتفاهمات فعلي را رفع كنيم.

راپورت خبرنگار
نياز شرطي به نظارت
001470.jpg
هر روز كه راننده، اين خروجي بزرگراه كردستان را كه به سمت راست دور مي زند و به طرف پايين مي رود، دلهره هميشگي به سراغم مي آيد؛ باز هم احتمال دارد همان آش و همان كاسه باشد. وقتي سر ماشين به سمت چپ مي چرخد و وارد خيابان برزيل مي شود، ممكن است حتي 20دقيقه تا نيم ساعت معطلي در انتظار باشد تا به ميدان ونك برسي. شايد كل اين مسير بيشتر از 300-200 متر نباشد و بنابراين، اگر اين مسير را هر روز طي كني، مي داني كه اگر خيلي عجله داشته باشي بهتر است از ماشين پياده شوي و با پاي پياده راه بيفتي.
البته اين نسخه بيشتر به درد جوان ترها مي خورد كه مي توانند سراشيبي را بالا بروند؛ ما پيرمردها و پيرزن ها بهتر است توي همان ماشين بنشينيم و انتظار بكشيم؛ اولا كه پا و نفس راه رفتن نداريم، بعد هم اينكه اگر اين پياده روهاي هموار(!) زير بار برف ليز هم شده باشند كه ديگر واويلا. پس نتيجه همان است كه گفتم؛ بايد بنشينيم و تحمل كنيم. خيلي از راننده ها هم كه ديگر مي دانند خيابان برزيل برايشان زياد به صرفه نيست به سمت خيابان ملاصدرا مي روند و مسافر بيچاره را 100تا 150 متر بالاتر از مقصد پياده مي كنند. اين طوري باز هم تكليف امثال من معلوم است.
امان از پيري؛ قرار بود به دليل اين ترافيك هم اشاره كنم، اما يادم رفت. عيبي ندارد، يعني اميدوارم ببخشيد. علت اين ترافيك نفس گير خيلي هم مسأله بغرنجي نيست. يك رفتار كاملا ساده، هر روز باعث مي شود كه ماشين ها مثل گره كور به هم بپيچند و ديگر نه راه پس بماند و نه راه پيش.
موضوع اين است كه بعضي از آقايان رانندگان شهر ما انگار نه تنها به قوانين راهنمايي و رانندگي پايبند نيستند، بلكه همان چيزهايي كه قديم ترها به آن پايبند بودند را نيز دارند از ياد مي برند. يكي از اين قوانين كه شايد اولين قاعده عبور و مرور باشد، حركت در سمتي از خيابان است كه مزاحم تردد خودروهايي كه از روبه رو مي آيند، نباشد. بعضي از رانندگان اين قاعده را هم از ياد برده اند و همين كه مسيري را بسته مي بينند از هر راهي براي ادامه مسير و رهايي از راهبندان استفاده مي كنند؛ به همين سادگي. راستي يادم رفته بود بگويم كه عجب حكايتي است!
حالا شما در نظر بگيريد كه وقتي خيابان برزيل را به سمت ميدان ونك طي مي كنيد قبل از سه راه، حتي جدول هايي هم كار گذاشته شده كه مسيرهاي راست و چپ را از هم جدا مي كند تا خداي نكرده راننده اي به دليل بي حواسي وارد مسير روبه رو نشود.
يك مشكل ديگر هم اين است كه در گلوي اين سه راه، پاركينگ يكي از ادارات قرار دارد كه خودروها مرتب در حال ورود و خروج از آن هستند و همين ماجرا باعث مي شود كه در نيمي از اوقات، يك خط خيابان (خط شرق به غرب) بسته باشد.
در نظر بگيريد كه يك خودرو از طول، جلو خياباني قرار بگيرد كه كل عرض آن به اندازه طول يك خودرو است.
در چنين حالتي تنها چيزي كه مي توان انتظار داشت بوق هاي ممتد خودروهايي است كه گرفتار راهبندان شده اند. در بعضي از اين موارد، اين يك عدد خودرو، به خطي از خودروها تبديل مي شود و در نتيجه تمام مسيرها بسته مي شوند تا ديگر هيچ تنابنده اي نتواند تكان بخورد.
تازه يادتان باشد كه چند قدم جلوتر هم تعداد زيادي خودرو، كنار و وسط خيابان پارك كرده اند تا مسافراني را به مقصد ميرداماد و آفريقا و... سوار كنند.
اما يكي از اين روزها، اين مشكل تا حد زيادي كم شده بود. حتما تعجب مي كنيد كه چطور مشكلي به اين بزرگي مي تواند به همين راحتي كم رنگ شود. راه حل اين مشكل، زياد هم سخت نبود. اداره محترم راهنمايي و رانندگي لطف كرده و يك نفر افسر عزيز و زحمتكش را در ابتداي بلوار قرار داده بود و همين كار باعث شده تا ديگر رانندگان از ترس جريمه هم كه شده، وارد خط مخالف نشوند و ترافيك ايجاد نكنند.
وقتي ديدم كه بودن يك افسر تا اين حد مي تواند موثر باشد، تعجبم بيشتر شد؛ اولا به اين دليل كه چرا اين اقدام زودتر از اين اتفاق، صورت نگرفته است تا مردم مجبور نباشند هر روز وقت خود را به باد بدهند و دوم اينكه واقعا ما چقدر آدم هاي قانون پذيري هستيم، به شرط اينكه سايه قانون بالاي سرمان سنگيني كند و از ترس جريمه مجبور شويم به قانون پايبند بمانيم.
از طرف ديگر يك سؤال چندين ساله هم دوباره در ذهنم زنده شد؛ تا كي قرار است مسئولان ما هم به جاي انديشيدن به راه حل هاي هميشگي و ماندگار، به اينگونه راه هاي مقطعي و موضعي متوسل شوند؟ . قاعدتا اگر اين راه ها، گشاينده بود و به جايي منتهي مي شد، بعد از اين همه سال بايد نتيجه داده باشد. چطور است كه آن طرف دنيا هر كسي وظيفه خودش را مي فهمد و مي داند، ولي ما هنوز هم با گوشه چشم هايمان اين طرف و آن طرف را ديد مي زنيم كه اگر مامور زنده يا هوشمندي در محيط حضور نداشت، بلافاصله از راه ها يا ترفندهاي غيرقانوني استفاده كنيم.
از ما كه گذشت؛ به قول معروف آردمان را بيختيم و الك مان را آويختيم اما اين طوري هم نمي شود. يك فكري به حال فرداهايتان بكنيد. اين طور كه من مي بينم، ممكن است فردا، پس فردا ديگر موتورسيكلت و دوچرخه هم نتوانند در اين خيابان ها جابه جا شوند، اگر آن روز من نبودم و شما بوديد، يادتان باشد كه ديگر نظارت هاي آنچناني هم به دردتان نخواهد خورد. آن روز ديگر بايد هر كسي يك مامور باشد تا آن همه مشكل برطرف شود، پس چه بهتر كه از همين امروز به نسخه فرداهاي ناگزير عمل كنيم. يادتان باشد.

عقربه شهروند
روستاي بزرگي به نام كلانشهر كرج
سعيد كرمي
كرج- خيابان عدل (حيدرآباد)
سكوت تنها فريادي در دل كوچه هاي شهر من بود، صداي كلاغ هاي روي درخت حياط خانه ها در شهر، تنها دليل آشفتگي پدربزرگ ها و مادربزرگ هاي شهر من، هنگام استراحت بود. ديوار خانه ها كوتاه بود و حياط ها پر از انواع وسايل بازي هاي آن زمان از چوب الك دولك گرفته تا توپ پلاستيكي و تير دروازه و... .
تپه هاي سرسبز در 500 متري خانه ما(!) مأمني مناسب براي بازي هاي ساده و جذاب آن زمان ما بود (آن زمان كه مي گويم 30 سال پيش نيست، فقط 8 سال از آن گذشته است) و خيابان هاي هموار و خلوت شهر من محلي مناسب براي برگزاري انواع بازي هاي محلي.
تنه انواع درختان سر به فلك كشيده در كوچه هاي شهر من جايگاه يادگاري هاي محسن و سعيد و سيامك، سامان و... بودند، جايگاهي كه هرگز به زمين نمي افتادند.
بلندترين خانه منطقه، ساختمان دو طبقه ما بود كه از بالاي آن بيشتر نقاط شهر را مي ديدم، محسن را كه در باغ بغل خانه در حال خوردن گيلاس بود و سيامك را در حال هرس كردن گياهان حياط خانه شان، سامان و حسام را در فضاي سبز باغ حسن آقا كه در حال درس خواندن بودند و حسن باغي را كه با آن الاغ سفيدرنگش در حال بردن وسايل به خانه اش در باغ بود.
آن زمان پرندگان با سر و صداي خود موسيقي زيبايي را هر روزه به گوش شهروندان من مي رساندند، ماشين زيادي نبود كه سر و صدايش اذيتمان كند.
از ابتدا تا انتهاي شهر را مي توانستيم در عرض 10 تا 15 دقيقه طي كنيم، همه چراغ ها سبز بود(!) و در چهارراه ها توقفي صورت نمي گرفت،... اينك اما فريادها فراوان است؛ صداي پتك كه روي آهن برج نيمه كاره شهرم فرود مي آيد، صداي بوق ماشين ها، صدا و همهمه تعداد زيادي از كودكان كه در پاركينگ آپارتمان هاي كوچك محله در حال بازي هستند، صداي آژير آمبولانس ها كه پشت ترافيك شهر من گير كرده اند(!) و صداي شيون همسايه ما كه فوت مادربزرگش را در طبقه هشتم ساختمان بغلي اطلاع مي دهد و كسي نيست كه به داد او برسد. آپارتمان ها و ساخت وسازهاي بي رويه هر روز همسايه جديدي را به من معرفي مي كند. جاي درختان سر به فلك كشيده را برج هاي سربه فلك كشيده گرفته اند، راستي يادگاري هاي خودم، محسن، سيامك و سامان را ديگر نمي بينم، از پشت بام ساختمانمان فقط وفقط ديوار خانه هاي بغلي را مي بينم، شهر پيدا نيست. حياطي نيست كه در آن به دنبال توپ پلاستيكي و چوب الك ودولكم بگردم.
تپه هاي سرسبز محله ما حالا جاي ساخت برج هاي شهر شده است و كودكان ديگر محلي براي تفريح ندارند.صداي بوق ماشين ها و برخورد آهن هاي سنگين ساختمان هاي نيمه كاره شهر با يكديگر جاي صداي دلنواز پرندگان را گرفته است.
خانه دوستم سيامك كه با پدر و مادر و 3 برادرش در آنجا زندگي مي كرد حال به بركت وجود آپارتمان هاي كوچك پذيراي حدود 30 نفر است و كوچه هاي 20متري شهر كه پذيراي حدود 50 يا 60 نفر بود حال پاركينگ 500 نفر از هم محلي هاي من شده است. در كوچه هاي اين شهر ديگر نفس هم نمي توان كشيد، شلوغي، ترافيك، آلودگي و سر و صداي زياد، مرگ و مير در شهر را زياد كرده است.پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هم اگر حالا در قيد حيات باشند كلاغ هاي آن روز و صداي آنها را در مقابل اين همهمه مي ستايند، ما هم اگر حالا آن درختان را داشته باشيم ديگر خنجر تيز را براي نگارش يادگاري به جان تند آنها نمي اندازيم.در گذشته اي نه خيلي دور، زماني كه به تهران مي رفتم هميشه از شلوغي، آلودگي هوا و ترافيك شهر گله مي كردم و تهران را روستايي بزرگ مي دانستم (با احترام به تمام شهروندان تهراني) اما حالا و فقط در عرض 8 سال كرج هم به بركت وجود ساخت وسازهاي بي رويه در حال تبديل شدن به تهراني ديگر است.در اين 8 سال كرج از نظر بهبود وضعيت زندگي هيچ رشدي نداشته است.
از لحاظ ساختار شهري، شبكه آب و فاضلاب، به خصوص زيباسازي شهر و نگهداري فضاي سبز وضعيت آشفته اي دارد. به زبان ساده، رشد كمي كرج تنها از آن روستاي بزرگي ساخته است.

شهر آرا
ايرانشهر
خبرسازان
درمانگاه
زيبـاشـهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |