شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۴۷
تاملي درباره افزايش جريمه هاي راهنمايي و رانندگي
پاداش بهتر از جريمه؟
سارا هاشمي نيك
005490.jpg
مدتي ست كه تغيير افزايش جريمه هاي راهنمايي و رانندگي فرصتي براي بحث شده است تا آنجا كه حتي رئيس جمهور نيز وارد اين بحث شده و مانع افزايش مجدد رقم آن شد؛ اتفاقي كه طي سال هاي اخير، به طور مكرر شاهدش بوده ايم، اما تجربه نشان داده كه اين روش تاثير چندان مطلوبي در كاهش تخلفات رانندگي نداشته است. با اين وجود به نظر مي رسد كه مسئولان راهنمايي و رانندگي، همچنان در استفاده از روش  افزايش جرائم براي قانونمند كردن رانندگان اصرار مي ورزند. اينكه آيا تعيين مجازات نقدي، در اصلاح رفتار اجتماعي افراد نقش دارد يا خير، سئوالي ست كه روان شناسي اجتماعي به آن پاسخ مي دهد.
دكتر پرويز رزاقي، روان شناس و مشاور در اين باره مي گويد: افزايش جرائم راهنمايي و رانندگي از هزار تومان به 5 هزار تومان شروع شد و تا سقف 13 هزار تومان و 20 هزار تومان هم رسيد، ولي اين جرائم نقدي نتوانستند تغييري در رفتار رانندگان ايجاد كنند و رفتارها در همان سطح پايين باقي ماند. دليلش هم اين است كه افزايش جرائم، همراه با كار كارشناسي صورت نگرفته است. در روان شناسي معمولا براي تغيير رفتار از پاداش و تشويق استفاده مي كنند، تنبيه و مجازات تنها يكي از راه هاي اصلاح رفتار است كه هميشه جواب نمي دهد. ما قبل از اقدام به تنبيه و مجازات بايد آموزش رفتار صحيح داشته باشيم كه در كشور ما اقدام موثري در اين راستا انجام نشده است .
رزاقي معتقد است كه در گام اول ما نبايد اجازه بدهيم رفتار نادرست اتفاق بيفتد. براي پيشگيري از اين رفتار، لازم است كه مردم را آموزش دهيم، اما سيستم مقابله با تخلفات رانندگي در كشور ما، كاملا معكوس عمل مي كند؛ يعني ابتدا اجازه بروز رفتار يا تخلف داده  شده و بعد با متخلف برخورد مي شود. اين روش از نظر علوم رفتاري و روان شناسي اجتماعي غلط است و هيچ تاثيري در اصلاح رفتار ندارد. او مي گويد: به عنوان مثال ماموران راهنمايي و رانندگي براي جلوگيري از ورود به محدوده طرح ترافيك، در چند گلوگاه اصلي ورود به طرح مستقر مي شوند و پس از ورود اتومبيل ها به طرح، آنها را جريمه مي كنند، يعني ابتدا اجازه ورود به طرح را به اتومبيل ها مي دهند و بعد آنها را مجازات مي كنند. از سوي ديگر ماموران پليس هميشه به موقع حضور پيدا نمي كنند و اين موجب مي شود كه رانندگان با احتمال اينكه پليس حضور ندارد، دست به تخلف بزنند. در نتيجه جرائم نقدي كارساز واقع نمي شود. در حالي كه اگر نيروي پليس هميشه و همه جا حضور داشت و رانندگان مطمئن بودند كه در صورت انجام تخلف، مورد مجازات قرار مي گيرند، ميزان خطاهاي راهنمايي و رانندگي كمتر مي شد .
او در ادامه به استحكام و ثبات عمل ماموران پليس به عنوان عاملي در جهت كاهش تخلفات اشاره مي كند و مي گويد: اگر رانندگان متخلف با خواهش و التماس نتوانند از مجازات فرار كنند، بيشتر به رعايت قوانين خواهند پرداخت. يعني نيروي پليس بايد آزموده تر و مسئولانه تر رفتار كند تا رانندگان هيچگونه احتمال راه فراري را براي خود قائل نباشند .
دكتر رزاقي معتقد است كه جريمه و مجازات بايد به موقع باشد و همان لحظه هم اجرا شود. او مي گويد: در روان شناسي، تنبيه بايد بلافاصله انجام شود، اينكه ما بياييم به فرد خاطي يك قبض جريمه بدهيم و بگوييم دو ماه ديگر 13 هزار تومان پرداخت كن، او همان لحظه ناراحت و عصباني مي شود، اما دو ماه بعد مي رود و مبلغ را پرداخت مي كند، چنين جريمه اي تاثيري در رفتار فرد نخواهد داشت، چون فاقد آن شوك آني و تاثير گذار تجربه ناخوشايند است .
به گفته اين روان شناس مجازات هاي راهنمايي و رانندگي در كشورهاي اروپايي به موقع و مازاد است. منظور از مازاد، مجازات و تنبيهي ست كه با جرم تناسبي نداشته باشد و شديدتر از ميزان جرم است. او مي گويد: فرض كنيد كه شما و خانواده تان لباس هاي شيك پوشيده ايد و با اتومبيلتان به ميهماني مي رويد، اگر وقتي كه مرتكب تخلف شديد، پليس ماشين تان را از شما بگيرد و با پاي پياده روانه ميهماني شويد، دفعه بعد مرتكب اين خطا نخواهيد شد. ملاحظه مي كنيد كه مجازات مازاد در اينگونه جرائم بسيار ثمربخش است. اينگونه مجازات ها مي تواند از ضبط گواهينامه و سوراخ كردن آن تا خواباندن اتومبيل و عدم اجازه رانندگي به شخص خاطي متغير باشد .
براي اصلاح رفتار قبل از هر چيز بايد زمينه و بستر لازم براي آن رفتار را به وجود آورد. به زعم دكتر رزاقي تبليغات در اين زمينه بسيار كم و پراكنده بوده است. او مي گويد: فرهنگسازي بايد مشمول زمان شود، نه اينكه يك تعداد تيزر ساخته و پخش شود و بعد متوقف شود. عامل ديگري كه در فرهنگسازي موثر است، تكرار پيام است. تكرار پيام باعث ثبات و پايداري آن مي شود و در نتيجه پيام زود فراموش نمي شود و در خاطر مخاطب مي ماند. اين كار بايد از طريق رسانه هاي جمعي انجام شود و تداوم داشته باشد. استفاده از بيل بوردهاي تبليغاتي در ابعاد بزرگ در سطح شهر نيز مي  تواند بسيار موثر باشد . دكتر رزاقي استفاده از عامل تشويق را يكي ديگر از راه هاي دروني سازي فرهنگ رعايت قوانين رانندگي مي داند. به اعتقاد او اگر از افرادي كه به اين ضوابط وفادار مي مانند، به عنوان رانندگان نمونه تقدير شود، عامل تشويق نيز در كنار عامل تنبيه، موجب تقويب رفتارهاي قانون مدارانه مي شود.
او همچنين كمك گرفتن از مردم در راستاي گزارش تخلفات را يك عامل موثر در فرهنگسازي مي داند: بايد اين تعهد را در مردم عادي به وجود بياوريم كه خطاهاي رانندگان را گزارش كنند، به عبارت ديگر زمينه ساز حضور فعال مردم در پيشگيري از تخلفات راهنمايي و رانندگي شويم .
براي اين كار ابتدا لازم است كه فرهنگسازي شود. به علاوه پليس بايد پذيرا باشد و از كمك هاي مردم استقبال كند؛ مثلا به تلفن هاي مردم اهميت بدهند و پيام شهروندان را جدي بگيرند. از سوي ديگر پليس نبايد شخص گزارش دهنده را بازخواست كند و زير سئوال ببرد، چرا كه اين طرز رفتار با مردم باعث مي شود آنها كمتر حاضر به همكاري با نيروهاي پليس شوند، در حقيقت همكاري دوسويه بين مردم و نيروي انتظامي منوط به اين است كه نيروي پليس مظهر امنيت باشد نه مظهر ترس و وحشت.
رعايت مجموعه اين عوامل موجب مي شود كه مردم نسبت به شهر خودشان احساس مسئوليت كنند و در مقابل خطاهاي يكديگر واكنش نشان دهند .
دكتر رزاقي فراهم كردن يكسري امكانات عمومي را آخرين عامل اصلاح كننده رفتار رانندگان عنوان مي كند. او مي گويد: نبودن امكاناتي مثل فضاي پارك، مردم را به انجام تخلف وامي دارد، مثلا وقتي اطراف يك مركز خريد بزرگ فضاي پاركينگ وجود ندارد، مردم يا مجبورند اتومبيل هايشان را دو كيلومتر آن طرف تر پارك كنند و پياده بيايند يا اينكه تخلف كنند و جريمه شوند. اين كمبود امكانات باعث مي شود كه اشخاص خود را در انجام تخلف محق بدانند و با وجدان آسوده قوانين را زيرپا بگذارند، در حالي كه اگر امكانات لازم فراهم شود، افراد ديگر نمي توانند خطاهاي خود را تحت عناوين ناچاري و اعتراض توجيه كنند .

در كوچه هاي شهر
حاشيه هاي زندگي
005484.jpg
سجاد صاحبان زند
اگر تا حالا شاخ درنياورده ايم، بايد خدا را شكر كنيم. آنقدر چيزهاي عجيب و غريب در روز مي بينيم كه اگر يك آدم مربوط به
۸۰ - 70 سال قبل جاي ما بود، حتما يك شاخ كوچك بالاي سرش در مي آمد. اما آدم ها با گذر زمان، تغييرات كوچكي مي كنند تا با زندگي آن دوره اخت شوند. احتمالا پوسته سر آدمي روزبه روز سفت تر مي شود. وگرنه اگر پوسته سر پدر بزرگ و مادر بزرگمان، روي سر ما بود، حتما اتفاق هايي روي سرمان مي افتاد؛ و اما اين ماجراي عجيب.
***
جلوي در يك بيمارستان ايستاده ام و منتظرم كه تاكسي بيايد و بروم سر كار. همچنان كه مي دانيد ما بيشتر روز را سر كار هستيم، اگر سر كار نباشيم يك جايي توي خيابان در ترافيك گير كرده ايم. اين ترافيك هم ماجراهاي عجيب و غريب خودش را دارد، اما در اين نوشته نمي خواهم در مورد ماجراهاي ترافيك بنويسم. مي خواهم در مورد چيزي بنويسم كه جلوي يك بيمارستان در خيابان آزادي شنيدم و هنوز هم شك دارم كه درست شنيده ام يا نه. هنوز شك دارم كه خواب بوده ام يا نه. در اين جور مواقع، حتي اگر انگشتت را از ته بكني، باز هم باورت نمي شود كه خواب نيستي و اين چيزها حقيقت دارد.
***
مردي سيگار به دست از در بيمارستان خارج مي شود. معلوم است كه همين جلوي در سيگارش را روشن كرده است. عصبانيت از سر و صورتش مي بارد. پشت سر او دو زن خارج مي شوند كه از سر و وضعشان معلوم است كه خيلي سحرخيز هستند. آخر حسابي به خودشان رسيده اند و رسيدن اين جوري به سر و صورت، حداقل يكي - دو ساعتي وقت مي برد. زن ها خودشان را به مرد مي رسانند. مرد، اما سعي مي كند كه از دستشان فرار كند. نمي خواهد باهاشان حرف بزند. حسم خبردار مي شود كه موضوع تازه اي در حال اتفاق افتادن در كنارم است. بي خيال تاكسي مي شوم و همان جا به شيوه اي كه متوجه ام نشوند، زاغ سياهشان را چوب مي زنم.
***
جلوي يك ماكسيما مشكي هر سه نفر مي ايستند. تا حالا صدايشان را نمي شنيدم، اما حالا آنقدر نزديك رسيده اند كه مي توانم صدايشان را بشنوم. مرد، كليد را در دستش فشار مي دهد، صداي سوتي مي آيد و بعد صداي يك تيك كوچك؛ مرد دستگيره را مي چرخاند و در باز مي شود. يكي از زن ها، در را مي گيرد و اجازه نمي دهد كه مرد سوار ماشين شود. زن مي گويد:
- آخه ما مي دونيم چيكار كنيم؟ هر كاري كه از دستمون بر مي آد انجام داديم.
در اين لحظه ها اولين چيزي كه به ذهن آدم مي رسد اين است كه يكي از آَشنايان شان مريض است و آنها پول لازم را براي مداوايش ندارند، اما سر و وضعشان چيز ديگري را نشان مي دهد. درست در همين لحظه مرد مي گويد:
- مگه من كم گذاشتم. 3 ميليون گذاشتم واسه 3روز. چه قدر ديگه بدم كه دست از سرم بردارين؟
زن هم انگار سر نخ ماجرا را كشف كرده، مي گويد:
- مگه همه چيز پوله، ولي ما الان سه روزه كه درگيريم. همه وقتمون رو گذاشتيم.
ماجراي نداشتن وقت اين روزها چيز عجيبي نيست. بيشتر ما هر روز با كمبود وقت روبه روييم. حدس مي زنم كه ماجرا به اين مربوط شود كه چه كسي كنار بيمار بماند. كمي دلم مي گيرد. مرد اما مي گويد:
- مگه پرستارش نيست. ديگه چه احتياجي به شما... مي تونيد بريد خونه هاتون.
***
گيج شده ام، هر چه فكر مي كنم عقلم به چيزي قد نمي دهد، باز هم گوش مي دهم، نمي خواهم يك لحظه را از دست بدهم. مرد كه قبلا با آن همه عجله مي خواست برود، حالا ايستاده و انگار هيچ كاري ندارد. از حرف هايشان سردر مي آورم كه بيماري كه در چند متر روي تخت خوابيده، مادرشان است. حالا حس همدردي بيشتري باهاشان پيدا مي كنم. مي فهمم كه مادرشان هشتاد و يكي و دوسال دارد و تا چندي قبل هيچ مشكلي نداشته است. چند روز پيش يك دفعه مي افتد و حالش بد مي شود. پرستارش او را به بيمارستان مي رساند. چون هر كدام از بچه ها، براي خودش زندگي مستقلي دارد. حالا بچه ها مانده اند و مادرشان.
***
خيلي دلم برايشان سوخت. مادر چيزي ست كه نمي شود آن را با هيچ چيز ديگر مقايسه كرد. اين كه مي گويند پدر و مادر سرمايه هاي آدم هستند، گفته اي ست كه بارها برايم ثابت شده. حتي اگر عليل و ناتوان باشند باز هم وجودشان عزيز است. اما جمله بعدي و آخري مرد و دو زن را كه مي شنوم، يخ مي كنم. مرد مي گويد:
- چرا نمي ميره راحت شيم.
و يكي از زن ها مي گويد:
- با اين درد ها كه نمي ميره. بادمجون بم....
فكر مي كنم كه همه چيز واضح باشد. واقعا چه چيزي سبب مي شود كه آدم به اينجا برسد؟ قضاوت را با خودتان مي گذارم.

برزخ اشتغال زنان
005451.jpg
محمد مطلق
حاشيه نشيني اقتصادي و اجتماعي اصطلاح تازه اي نيست اما تحقيقات اخير كارشناسان مسائل اجتماعي و اظهارنظرهاي ايشان، بار ديگر آن را وارد ادبيات روز كرده است؛ همچنانكه نفس حاشيه نشيني بدون در نظر گرفتن دو واژه اقتصاد و اجتماع نيز همين معنا را مي  دهد. به عبارت ديگر در تعريفي جامعه شناسانه از حاشيه نشيني، اين پديده به عنوان دورماندن از چرخه اقتصاد شهري و تعاملات اجتماعي توصيف شده است.
با اين همه حاشيه نشيني اقتصادي و اجتماعي با رويكرد مشاركت زنان و ارتباط آن با توسعه فن آوري اطلاعات، موضوع تازه اي ست كه بايد به دقت مورد توجه قرار گيرد.
فرح رمضاني- كارشناس ارشد رشته مطالعات زنان- به استناد تحقيقات خود و با اشاره به تاثيرات بازار كار و تاثيرپذيري آن از فن آوري اطلاعات، عنوان كرده است: علم و فن آوري از طريق افزايش بهره وري، تاثيراتي به صورت افزايش بيكاري در جامعه دارد اما اين تاثيرات موقتي بوده و اقتصاد اين قدرت را دارد كه افراد بيكار شده را جذب كند . نتايج تحقيقات وي نشان مي دهد اگر عدم تاثير تكنولوژي اطلاعات، برزخ فعاليت اقتصادي موقت باشد، در بلند مدت بر نرخ فعاليت اقتصادي زنان اثر خواهد گذاشت.
شايد بتوان از ارتباط چند مفهوم توسعه فن آوري اطلاعات، مشاركت اجتماعي زنان و چرخه اقتصادي جامعه به چنين تحليلي رسيد كه توسعه اطلاعات مي تواند نوعي تعادل و موقعيت برابر بين زنان و مردان براي اشتغال و درآمد اقتصادي ايجاد كند، البته به شرط آنكه اطلاعات انحصاري و در اختيار گروهي خاص نباشد اما از سوي ديگر توسعه اطلاعات به همان اندازه كه موقعيت برابر ايجاد مي كند به جهت مدرنيزه شدن فضاي كار، آن را تنگ تر مي كند و در اين ميان براساس تحقيقات وپژوهش هاي علمي، زنان بيش از مردان در حاشيه قرار مي گيرند.
رمضاني در اين زمينه مي گويد: تكنولوژي اطلاعات تاثير معناداري ابتدا بر درآمد زنان داشته و به مرور اين تاثير سير نزولي پيدا مي كند. بنابراين در ابتداي رواج تكنولوژي اطلاعات، كمبود نيروي كار در اين بخش باعث افزايش درآمد زنان مي شود ولي بتدريج ارتقاي توانمندي زنان را تحت تاثير قرار مي دهد .
وي در ادامه عنوان مي كند: گفتني ست تنها اختلاف معني دار بين دو شاخص فن آوري اطلاعات و درآمد زنان وجود دارد، بدين صورت كه تاثير اين فن آوري بر درآمد زنان در ايران به نسبت ساير كشورها بيشتر است كه مي توان اين امر را به علت ورود تازه فن آوري اطلاعات به كشور و كمبود نيروي كار ماهر عنوان كرد اما اين انتظار مي رود كه با گذشت زمان، درآمد زنان در كشور مانند ساير كشورها كاهش پيدا كند .

امروز
اختلالات رواني را جدي بگيريم
005493.jpg
علي حسيني- چندي پيش بار ديگر وزارت بهداشت آمار تازه اي از جمعيت مبتلا به اختلالات رواني ارائه داد كه در اين پژوهش از رقم قابل تامل 15 ميليوني ياد شده و اينكه 9/25 درصد از جمعيت مذكور را زنان، 9/14 درصد را مردان و 14 درصد را جوانان به خود اختصاص داده اند. در اين گزارش كه در روزهاي اول آبان ماه انتشار پيدا كرد، آمده است: بيماري هاي روانپزشكي در زنان، دو برابر شايع تر از مردان است و همچنين مشاغلي مثل آتش نشاني، مديران ارشد، جراحان، افسران، پليس و رانندگان جزو مشاغل
پر استرس هستند.
تحقيقات رنگارنگ و متعدد در زمينه استرس هاي رواني در ايران، يكي از نكات مورد توجهي مي تواند باشد كه جداي از ارائه گزارش رسمي وزارت بهداشت، به طور مداوم از سوي مراكز و نهادهاي مختلف انجام مي پذيرد و به عبارت ديگر تنوع و تكثر در مطالعات، جدي بودن موضوع را نشان مي دهد كه هشداري جدي براي مسئولان امر خواهد بود. در يكي از اين تحقيقات مي خوانيم: بين حمايت اجتماعي و استرس جوانان رابطه معناداري وجود دارد .
جالب آنكه بر رابطه حمايت اجتماعي در اين پژوهش با انواع شاخص هاي هيجان پذيري، ضعف رواني و وسواس، گوشه گيري، رفتار پارانويايي، رفتار تهاجمي و تمايلات بيقراري، تاكيد شده است. به ديگر سخن حتي ميان وسواس افراد كه شاخه اي از شاخه هاي مشكلات رواني ست و احساس ناامني اجتماعي، مي توان رابطه هاي انكارناشدني يافت. احساس ناامني اجتماعي زاييده مشكلات اقتصادي، ترس از آينده، عدم احساس امنيت مالي و شغلي، همچنين توسعه غيرمعقول شهرنشيني و در همين راستا توسعه حاشيه ها، تضاد فرهنگي و ... مي تواند باشد.
به نقل از دكتر نخعي - روانپزشك - سياست هاي كلي دولت از طريق افزايش امنيت مي تواند به كاهش بروز استرس و فشارهاي رواني افراد منجر شود .
در هر صورت بحث استرس و فشارهاي رواني طي سال هاي اخير يكي از جدي ترين بحث هاي اجتماعي بوده كه شايسته است دولتمردان در جهت تحليل دقيق مسئله، ريشه يابي آن و حل موضوع، اقدامات برنامه ريزي شده و دقيقي را در دستور كار خود قرار دهند.
استرس هاي ريز و درشت كه هر روز بر ما وارد مي شوند اثري هر چند جزئي بر روان ما مي گذارند. حمايت هاي اجتماعي از سوي مراكز حمايتي تنها راه حلي ست كه مي تواند بر استرس هاي وارده فائق آيد.

نگاه
اينجا غير قانوني ست!
فريبا صادقي
بالاخره در روزهايي كه همه اش پر شده از خبرهاي حوادثي درباره نحوه سرمايه گذاري مردم با سپرده هاي اندكشان، بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران هم واكنشي نشان داد، بلكه مردم فريب يك صندوق غيررسمي و بي مجوز را نخورند.
روابط عمومي بانك مركزي جمهوري اسلامي در اقدامي كم سابقه با ارسال نمابري به جرائد اعلام كرده كه شركتي تحت عنوان گلبرگ طلايي احسان به دنبال منافع خود بوده و فاقد مجوز از اين مرجع رسمي ست.
در اين اطلاعيه تصريح شده است: اخيرا شركتي با سوءاستفاده و فرصت طلبي از نام و ايام ماه مبارك رمضان و عيد سعيدفطر، اقدام به انتشار آگهي تبليغاتي در برخي از روزنامه ها تحت عنوان گلبرگ طلايي احسان و ادعاي پرداخت وام بدون بهره در قبال پرداخت وجه نقد و پيش دريافت وام از مردم كرده است. از آنجا كه اينگونه افراد و شركت ها فاقد مجوز از بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران بوده و صرفا به دنبال منافع خود هستند، لذا از تمامي هموطنان عزيز تقاضا مي شود از پرداخت هر گونه وجه به اين افراد و شركت هاي سودجو و سپرده گذاري نزد آنها اكيدا خودداري كنند . تاريخ اين اطلاعيه كه شماره 2729 را بر خود دارد، 15 آبان 84 است؛ يعني درست يك روز بعد از عيد سعيد فطر. در واقع به نظر مي رسد عملا هيچ توجهي به اين مسئله نشده كه دست كم به همان سرعت انتشار آگهي، افراد سعي مي كنند، سريع تر خود را به محل برسانند تا مبادا عقب بمانند. بنابراين مرجعي همچون بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران اگر بخواهد مرتكب عملي خداپسندانه شود (!) بايد به همان سرعت عمل كند و نه ديرتر؛ يعني يك روز بعد از عيد سعيد فطر! اما موضوع به اينجا ختم نمي شود. بحث بي توجهي مرجعي مهم نظير بانك مركزي جمهوري اسلامي به سپرده گذاري هايي اين چنين، سبب بروز وقايع تلخي از حوزه اقتصاد اجتماعي شده و رفته رفته اقبال عمومي را نسبت به صندوق ها و سپرده هايي اندك خدشه دار مي كند. در ماجرايي نظير  جهيزيه خانه سبز كه گرداننده آن با وعده هايي نظير اعطاي سود زياد به سپرده هاي اندك توانست از مردم 14 ميليارد تومان به جيب بزند، دو نقص عمده وجود داشت. يك؛ ماجراي نبود سيستمي رسمي و مطمئن و به صرفه براي پول هاي اندك و سرمايه هاي خرد در كشور ماست. بانك ها عملا براي سرمايه هاي تا يك ميليون تومان هيچ برنامه مطلوبي ندارند، دو؛ اينكه فقدان نظارت و حساسيت مرجعي چون بانك مركزي به مراودات مالي سبب شده تا بناگاه مردم بي توجه و بي اطلاع از همه جا جذب وعده هاي پوشالي شده و در نبود همان سيستم نظارتي خرد و پول و سرمايه زندگيشان را به آنها بسپارند و بعد كه ماهيت كلاهبردارانه ماجرا برملا شد؛ سكته قلبي و ... جاي هر اتفاق خوشايند ديگري بنشيند. با اين وصف انتظار اين است كه دستگاه هاي ذي ربط سريع تر و به موقع تر واكنش نشان دهند.

طهرانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
علمي
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |