پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۴
نقش عملكرد تحصيلي در اعتماد به نفس
002016.jpg
موفقيت يا شكست تحصيلي همانطور كه از عوامل مختلفي چون نظام آموزشي، سازمان مدرسه و عوامل آن چون كتاب، معلم، مدير و نيز خانواده و ويژگيهاي شخصي و فردي دانش آموزان ريشه مي گيرد آثار و پيامدهاي مختلفي را نيز در ابعاد اجتماعي و فردي بر جاي مي گذارد. موضوع اين مقاله بررسي پيامدهاي فردي و روانشناختي موفقيت يا شكست تحصيلي در روحيه و عزت نفس دانش آموزان است. باهم مي خوانيم.
عزت نفس كودك قبل از هر چيز ابتدا در محيط زندگي اش پي ريزي مي شود اما در مدرسه و كلاس درس است كه نسبت به توانايي هاي خود و اينكه چگونه پيشرفت كند آگاهي مي يابد. به طور معمول يك كودك تا سن ۱۸ سالگي حدود ۵ هزار ساعت از وقت خود را در مدرسه مي گذراند و طي اين مدت عقايد يا عادات خاصي كسب مي كند.
نحوه آموزش كودكان بسيار مهم تر از چيزي است كه بايد بياموزند. نگرش كودك نسبت به يادگيري و مخصوصاً توانايي هايش اثر بسيار مهمي روي اعتماد به نفس و در نتيجه آينده اش دارد بنابراين توجه و نوع رفتار والدين و معلم هاي مدرسه در اين زمينه از اهميت خاصي برخوردار است.
هدف از يادگيري
داشتن تصور خوب از خود نياز طبيعي هر كودك است و براي برآورده شدن اين نياز، كودك بايد به اين باور برسد كه مي تواند كارها را به خوبي و با موفقيت انجام دهد. اما مفهوم موفقيت و شكست پيچيده است و با نگرش هاي متفاوتي بررسي مي شوند. در يك كلاس درس خوب والدين بايد انتظار داشته باشند كه كودك شان پنج چيز اساسي زير را بياموزد:
۱ _ به دقت انجام دادن كارها و يادگيري مهم است.
۲ _ براي موفق شدن معيارهايي در نظر بگيرد بدين معنا كه مفهوم درست انجام دادن كارها را درك كند و بتواند قضاوت كند كه تا چه اندازه كارهايش را به خوبي انجام مي دهد.
۳ _ بايد چه انتظاري از خود داشته باشد و نسبت به توانايي هايش مثبت فكر كند.
۴ _ موفقيت و پيشرفت را نتيجه مستقيم تلاش و پشتكار خود بداند.
۵ _ و اينكه موفقيت هاي فردي اش ارزش اجتماعي دارند.
در مدرسه وجود تكاليف و برنامه هاي متفاوت و رقابت بين كودكان و ارزيابي مداوم آنها آگاهي كودك را نسبت به توانايي هايش افزايش مي دهد و او را نسبت به قضاوت هاي ديگران نگران مي كند. با روش هاي زير مي توانيم او را حمايت كنيم و اجازه ندهيم اين ويژگي هاي مدرسه روحيه او را تضعيف كند:
۱ _ به او بقبولانيم كه موفق شدن در مدرسه تلاشي جالب و هيجان انگيز است نه صرفاً محك زدن تواناهايي او.
بيشتر كودكان وقتي تصور مي كنند مجبورند توانايي هاي خود را ثابت كنند نگران مي شوند و ما نبايد آنها را در اينگونه موقعيت ها قرار دهيم. مثلا، به جاي اينكه به او بگوييد: «ببينم در رياضي چقدر مهارت داري» (كه در اين حالت كودك احساس مي كند تحت بررسي موشكافانه اي قرار گرفته است) بگوييد: «چرا اين مسائل رياضي را امتحان نمي كني؟» (بدين وسيله اين پيام را به كودك مي رسانيد كه فعاليت هاي متفاوت، توانايي هاي ذاتي نيستند بلكه آنها را بايد آزمود.)
۲ _ هرگز استعداد يا توانايي كودك را به طور كلي مورد قضاوت قرار ندهيد.
بايد از برچسب زدن روي توانايي هاي كودك مان بپرهيزيم (مثلا، «در خواندن ضعيف است.» يا «در فهم رياضي كند است» يا «در ورزش دست و پا چلفتي» است.)
و براي اينكه تمايل به يادگيري در كودك را زنده نگهداريم بايد به او بياموزيم چگونه توانايي هاي خود را مهار كند و درك كند با كمك تلاش و كوشش مي تواند توانايي ها و استعدادهايش را توسعه بخشد. مثلا به جاي اينكه بگوييد: «فكر مي كنم رياضي كار تو نباشد.» يا «در خواندن استعداد ذاتي نداري.» (كه بدين ترتيب فكر مي كند در اين موارد توانايي ندارد) بگوييد: «به نظر مي رسد اين مسائل رياضي برايت دردسرساز هستند.» يا «خواندن اين متن مشكل است، مگر نه؟» (در اين صورت كودك اين پيام مشخص و ساده را دريافت مي كند كه صرفاً آن وظيفه يا كار خاص مشكل است.) پيام ديگري كه دريافت مي كند اين است: «محدوديت هاي او دائمي نيستند و اگر چه همه توانايي هايش به بهره برداري نمي رسند اما با تلاش مي تواند آنها را توسعه دهد.» وقتي كودكان استعداد را مهار شدني بدانند در كسب اهداف شان موفق مي شوند.
تشويق كودك به برگزيدن معيارهايي براي عملكردهايش
اغلب والدين تمايل دارند كودك شان را از هر نوع انتقادي حمايت كنند و يا تصور مي كنند هر كاري كه او انجام مي دهد «محشر» است. اين گونه تفكر نسبت به كودك او را عملا دلسرد كرده و از توانايي هايش در انتخاب معيارهاي عملكرد درست مي كاهد و به تدريج درخصوص مفهوم «خوب انجام دادن كارها» گيج مي شود.
كودكان اغلب تلاش مي كنند به بزرگسالان بفهمانند كه دوست دارند ارزيابي صحيحي از كارشان بشود. آنها تا سن ۶ سالگي نسبت به تعاريف ديگران مخصوصاً اگر با احساس خودشان نسبت به واقعيت سازگار نباشد حساس هستند. ستايش هاي افراطي غالباً كودك را ناراحت مي كند. مثلا وقتي پدر مايكل «هشت ساله» به او گفت: «تو نابغه هستي!» مايكل بسيار عصباني شد _ كودك در اين لحظه نگران مي شود براي جلب توجه پدرش بايد چه كارهاي ديگري انجام دهد و اين ستايش نامطمئن او را مضطرب مي سازد. يا نوجواني نه ساله، براي اينكه موافق ستايش والدينش از نحوه اسكي بازي اش نبود به جاي اينكه با اسكي از كوه پايين بيايد غلت خورد. كودكي كه ستايش هاي غيرواقعي از كارش مي شود ديگر انگيزه اي براي تلاشي جدي ندارد. گاهي اوقات لازم است به كودك خود بگوييم: «كارت را خوب انجام دادي و با تلاش بيشتر مي تواني آن را بهتر انجام دهي.» و فقط به او نگوييم: «كارت فوق العاده است!»
بعضي مواقع كودك نسبت به خوب انجام ندادن كاري آگاهي كامل دارد كه در اين گونه مواقع بهتر است پدر يا مادر به نارضايتي كودك بپيوندد و به او كمك كند تا با استفاده از اين نارضايتي نقشه اي براي بهبود كار بكشد. بهترين ستايش كودك تشويق قضاوت خوب خودش است.
كودكان از سن ۴ يا ۵ سالگي نسبت به اينكه «كه» هستند و چگونه بايد باشند فكر كرده و معمولا خود را با ديگران مقايسه مي كنند و آنها به كمك ويژه اي نياز دارند تا در اين قياس ايمن بمانند. مخصوصا اگر حداقل دو مورد از گرايش هاي زير را از خود بروز دادند:
۱ _ تمايلي به پذيرفتن كاري كه برايشان مشكل است نداشته باشند.
۲ _ فقط به اهداف دور از دسترس و دست نيافتني فكر كنند. (مثل صاحب مدال بازي هاي المپيك يا ستاره رسانه هاي گروهي شدن بدون اينكه واقعاً براي رسيدن به اين اهداف گامي بردارند.)
۳ _ با لحني تحقيرآميز با دوستان خود صحبت كنند.
۴ _ فكر كنند كه دوستان شان در هر كاري بهتر از او هستند.
۵ _ علاقه شان نسبت به مدرسه را از دست بدهند.
شما والدين مي توانيد به روش هاي زير به كودك خود قوت قلب بدهيد:
۱ _ عدم اعتماد به نفس او را بپذيريد.
ترس هايش را ناديده نگيريد و او را حمايت كنيد. مثلا بگوييد: «ممكن است بعضي روزها در مدرسه سخت بگذرد اما در آنجا افرادي هستند كه به تو كمك مي كنند و بعد از آن هم در خانه با يكديگر مي نشينيم و صحبت مي كنيم.» پيام اين است: «طبيعي است بعضي چيزها سخت باشد اما دشواري نشانه آن نيست كه نتواني از عهده كارهايت برآيي!»
۲ _ به او كمك كنيد براي خود اهدافي روشن و دست يافتني در نظر بگيرد.
وقتي كودك فكر كند كودكان ديگر از او جلوتر هستند ممكن است توجهي به توانايي هاي واقعي خود نداشته باشد. بايد از او بخواهيم با توجه به توانايي هايش اهدافي در نظر بگيرد و براي دست يافتن به آنها برنامه اي دقيق داشته باشد.
۳ _ به او اطمينان بخشيد كه حتي وقتي نمي تواند چون ستاره اي بدرخشد باز هم با ارزش است.
مي توانيم زمينه اي فراهم سازيم تا كودك لذت پيشرفت را با تلاش و حركت خودش حس كند. مثلا: «ببين در اين هفته مسائل رياضي را چقدر بيشتر از گذشته درست حل كرده اي!» گفتن اين جمله مؤثرتر است تا بگوييد: «تو رياضيدان بي نظيري هستي!»
كودكي كه از هم سن و سال خود عقب مي ماند براي ايمان آوردن به توانايي هايش به حمايت شما نياز دارد:
۱ _ موضوع يا فعاليتي را بيابيد كه علاقه او را تحريك مي كند.
۲- در كارها با او همياري كنيد و توانايي هايش را متذكر شويد و به او خاطرنشان سازيد با وجود اين كه وظايفش سخت هستند آنها را چه قدر خوب مي تواند انجام دهد. وقتي انجام دادن كاري به نظر كودك آسان بيايد ممكن است درك نكند آن كار واقعاً مشكل است.
۳- اصرار كنيد آنها هنگام برخورد با موضوع يا فعاليت هايي كه مشكل تر هستند به تلاش خود ادامه دهند.
اگر به او اجازه دهيد تا روي موضوعات آسان متمركز شود از مواجه شدن با مبارزات سخت و نااميدكننده پرهيز مي كند و ياد نمي گيرد برخي از نااميدي ها را چگونه تحمل كرده و براي حل مشكلات خود تلاش كند.
نگاه كودك به موفقيت ها و شكست هاي خود
نحوه برخورد كودك با موفقيت و شكست در شكل گيري عزت نفس او بي اندازه مهم است. تنها موفق شدن نمي تواند در كودك اعتماد به نفس ايجاد كند. نگرش كودك نسبت به موفقيت ها و شكست هايش اعتماد به نفس او را ساخته و يا از بين مي برد. واكنش هاي سازنده و يا زيانبخش دو جنبه متفاوت از «موفقيت» و «شكست» هستند:
۱- اولين جنبه همان تسلط كودك روي موفقيت يا شكست است. اگر كودك توانايي و تلاش خود را عامل موفقيتش بداند نسبت به آن احساس مسئوليت كرده و روي آن كنترل منطقي خواهد داشت. مثلاً اگر بازي ضعيفي را كه انجام داده است در نتيجه تمرين كم بداند آنگاه مي تواند تلاش كرده و آن را تغيير دهد.
۲- دومين جنبه از نگرش كودك نسبت به موفقيت ها و شكست هايش به «پايداري» يا «ناپايداري» مربوط مي شود.
چنانچه كودكي امتحان انگليسي اش را ضعيف داده و معتقد باشد در نتيجه حماقتش بوده است يا اصولاً «در درس انگليسي خوب نيست» پس نگرش وي «نگرشي پايدار» است و چون به نظر وي استعداد طبيعي اش تغييرناپذير است بنابراين اوضاع درسي اش نيز اصلاح نخواهد شد اما اگر فكر كند نمره ضعيفش به علت خوب نخواندن درس هايش است در آن صورت داراي «نگرشي ناپايدار» است پس براي او امكان تغيير وجود دارد و مثلاً دفعه بعد مي تواند خود را براي امتحان بيشتر آماده ساخته و بهتر عمل كند. كودك در عين حال كه توانايي ها و عملكردهايش را ارزيابي مي كند بايد دو چيز متفاوت را درك كند: اول اين كه توانايي هايش تغييرپذير هستند و ممكن است بهتر يا بدتر شوند و دوم اين كه روي آنها كم و بيش كنترل دارد. با روش هاي زير مي توانيد كودك را تشويق كنيد نسبت به موفقيت يا شكست هايش واكنشي سازنده از خود نشان دهد:
۱- با او در مورد اين كه چرا نتوانسته است كاري را خوب انجام دهد صحبت كنيد. به او كمك كنيد تا دلايل موفقيت و شكست خود را درك كند. درك علت موفقيت ها به اندازه فهميدن علت شكست مهم است. اگر كودك معتقد باشد «شانس آورده» كه نمره رياضي اش خوب شده است پس به توانايي خود اعتمادي ندارد. از طرفي اگر فكر كند به طور ذاتي باهوش يا با استعداد است و كارهايش را خوب انجام مي دهد ممكن است تصور كند ديگر ضرورتي ندارد تلاش كند. تصور اين كه توانايي هاي طبيعي به كمك فرد مي آيند تصوري زيانبخش است. مطمئن شويد كودكتان مي فهمد تلاش او چه قدر در موفقيتش نقش دارد. مثلاً به او بگوئيد: «از اين كه مي تواني موقع امتحان حواس خود را كاملاً جمع كني خوشحال هستم.»
۲- با كودك خود در مورد علت شكست در كاري صحبت كنيد و به صحبت هاي او گوش دهيد و از نظر عاطفي او را حمايت نماييد.
به او كمك كنيد درك كند كه مي تواند اوضاع را بهبود بخشيده و اصلاح كند.
نحوه برخورد كودك با موفقيت و شكست در شكل گيري عزت نفس او بي اندازه مهم است. تنها موفق شدن نمي تواند در كودك اعتماد به نفس ايجاد كند. نگرش كودك نسبت به موفقيت ها و شكست هايش اعتماد به نفس او را ساخته و يا از بين مي برد
گاهي اوقات ممكن است كودكان در مدرسه نسبت به خود احساس «بد» يا «ناشايستي» داشته باشند يا حتي خود را احمق فرض كنند. كودكان زماني كه در كلاس درس سرزنش مي شوند بسيار خجالت كشيده و شرمنده مي شوند و از جمع فاصله مي گيرند.

ارزش اجتماعي موفقيت
همان قدر كه تشويق كردن كودك در جهت انتخاب معيارهايي براي خود معلم است به همان اندازه هم اهميت دارد بداند كه مردم براي تلاش و موفقيت هاي او ارزش قائل هستند.
در اين خصوص مي توانيد پيشنهادهاي زير را امتحان كنيد:
۱- نسبت به تلاش و موفقيت وي علاقه نشان دهيد و او را بستاييد. مثلاً خواندن انشاء و به آن توجه نشان دادن كودك را بسيار راضي و خوشحال مي سازد.
۲- نشان دهيد كه كار خوب او تأثير مثبتي دارد. مثلاً بگوئيد: گزارش تو از اين كتاب مرا وادار مي كند آن را بخوانم. بدين ترتيب كودك مي فهمد قدرت اين را دارد روي نگرش ديگران تأثير بگذارد.
۳- او را تشويق كنيد مهارت هاي به دست آورده اش را به ديگران منتقل كند. مثلاً: «برادرت در حل مسائل رياضي كه سال گذشته ياد گرفتي به كمك تو احتياج دارد.»
۴- كودك را تشويق كنيد حداقل برخي از كارهاي مدرسه اش را به طور گروهي انجام دهد. وقتي كودكان روي تحقيقي با يكديگر كار مي كنند، هريك از اعضاي گروه پيشنهاداتي مي دهد و هر وقت آن پيشنهاد مورد استفاده قرار گيرد اعتماد به نفس شان بالا مي رود. كودكي كه در كارهاي گروهي سهيم مي شود، ارزش اجتماعي تلاش، ابتكار و توانايي هايش را به بوته آزمايش مي گذارد.
حفظ اعتماد به نفس در كلاس درس
گاهي اوقات ممكن است كودكان در مدرسه نسبت به خود احساس «بد» يا «ناشايستي» داشته باشند يا حتي خود را احمق فرض كنند.
كودكان زماني كه در كلاس درس سرزنش مي شوند بسيار خجالت كشيده و شرمنده مي شوند و از جمع فاصله مي گيرند. آنها هر روز به بي كفايتي تهديد مي شوند.
كودكي كه در كارش شكست مي خورد شرمنده مي شود و اين باور در او شكل مي گيرد كه اين گونه اتفاق ها هميشه برايش پيش خواهد آمد و در زندگي شانسي نخواهد داشت. چنين تفكري ممكن است آينده كودك را به خطر اندازد. نااميدي و سرخوردگي هاي گذشته مجدداً وجود كودك را فرامي گيرد و او به انتظار شكست هاي آينده مي نشيند. متأسفانه در اين لحظات كودك هر نوع تحقيري را «به حق» يا «مناسب» مي داند.
ما والدين با روش هاي زير مي توانيم به كودك كمك كنيم تا بر اين احساسات بسيار معمول غلبه كند.
۱- مشكلي كه ممكن است موجب تحقير كودك شود را تشخيص دهيد. ببينيد چه «نقصي» در كودك مورد هدف قرار گرفته است پس تا حد لازم در مورد آن با وي صحبت كنيد. مثل اين مورد: «به نظر مي رسد وقتي هنگام روخواني در كلاس اشتباه مي كني مضطرب مي شوي.»
وقتي با كودك اين گونه صحبت شود به اين فكر مي افتد كه: «خوب روي هم رفته اين وضع خيلي هم بد نيست.» زيرا مي فهمد فقط بلند خواندن وي در كلاس خوب نيست و به طور كلي استعداد و توانايي اش در روخواني مورد ترديد قرار نگرفته است.
۲- تفاوت بين اشتباه و شكست را به كودك آموزش دهيد و در عين حال به او كمك كنيد تا موضوعي كه باعث تحقير وي مي شود را به سرعت اصلاح كند. در ضمن به او متذكر شويد اشتباه كردن خجالت آور نيست بلكه بايد با اصلاح خطاها به رشد و بالندگي دست يافت. به كودكتان بگوئيد: «اشتباه كردن قسمتي از يادگيري است و هر كس در زندگي اشتباه مي كند.» آنگاه كودك اين پيام را دريافت مي كند كه دليلي ندارد هميشه از اشتباهاتش شرمنده شود و خجالت بكشد و اعتماد به نفسش تقويت مي شود. بنابراين اگر مي خواهيم كودكانمان موفق شوند بايد به آنها بياموزيم كه چگونه بر شكست شان غلبه كنند.
۳- به او بياموزيد در برابر تحقير شدن مقاومت كند. كودكي كه نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد آمادگي مقاومت در برابر هر نوع تحقيري را دارد و اگر آن قدر اعتماد به نفس داشته باشد كه در كلاس درس بگويد: «اين مبحث درسي هنوز برايم سخت است اما سعي مي كنم آن را ياد بگيرم.» پس مي تواند به سرعت احساس اضطراب را از خود دور كند و شرمنده نشود.
۴- با معلم كودكتان صحبت كنيد و از او كمك بخواهيد. يادگيري و تحقير نمي توانند در كنار يكديگر باشند و اگر معلمي كودكي را تحقير كند قدرت يادگيري را از او مي گيرد. براي اين كه كودكتان در كلاس درس مضطرب نشود از معلم وي بخواهيد روشي به كار گيرد تا او را بيش از پيش مضطرب و نگران نسازد.
با تدابير فوق مي توانيم به كودك كمك كنيم تا نگران كارهاي مدرسه نباشد و براي او مهارت هايي فراهم نمائيم تا در قبال حقارت ايستادگي كند و در ضمن به او بياموزيم از چيزي نترسد و همچنان به تلاش خود ادامه دهد. او بايد بداند اگر بعضي مواقع هم شكست بخورد ايرادي ندارد زيرا شكست قسمتي از يادگيري است.
كنار آمدن با عدم پذيرش
درخواست نامه ها و مصاحبات ورودي معمولاً به سال هاي آخر دوران نوجواني- هنگام ورود به دانشكده و مدارس عالي تخصصي براي ادامه تحصيل- مربوط مي شود، اما در حقيقت بسياري از كودكان اين مراحل را از سنين كم آغاز مي كنند. مثلاً ممكن است والدين از اينكه كودك شان به مدرسه اي كه معتقدند خوب است راه نيابد بسيار ناراحت شوند اما بايد درخصوص اثري كه اين مسأله روي كودك دارد حساس باشند.
عزت نفس رابطه تنگاتنگي با احساس موفقيت و مقبول بودن دارد. بنابراين تحمل كردن اين نوع عدم پذيرش ممكن است مشكل باشد. بعضي از كودكان و والدين پذيرفته نشدن در مدرسه اي را به راحتي تحمل مي كنند اما ديگران چنين نيستند.
در زير علائم و نشانه هاي واكنش منفي كودكان نسبت به عدم پذيرش را ذكر كرده ام: ۱- نسبت به ادامه هر نوع فعاليت حتي از آنهايي كه زماني لذت مي برد بي ميل مي شود.
۲- از بدشانسي هاي جزئي و كوچك- مثل گم كردن وسايل، ريختن چيزي يا از دست دادن مكالمه تلفني- نگران مي شود.
۳- رفتار پسرفتي از خود بروز مي دهد كه بيش از يك هفته طول مي كشد مثلاً- مشتاقانه با عروسك ها يا اسباب بازي هاي نرم يا ساختمان سازي كه مخصوص كودكان كوچكتر از خود است به بازي مي پردازد.
۴- دوست دارد زمان بسيار زيادي را تنها باشد.
روش تقويت اعتماد به نفس
اعتماد به نفس چنين كودكي را مي توانيد بدين ترتيب اصلاح كنيد.
۱- به او يادآور شويد كه نااميدي بخش چاره ناپذير زندگي است.
۲- به او تذكر دهيد كه هر موقعيتي مشكلاتي با خود به همراه دارد.
۳- از شكست ها و نااميدي هاي گذشته خودتان و اينكه چگونه بر آنها غلبه كرديد صحبت كنيد. (اغلب والدين براي اينكه كودك به قدرت والدين مطمئن شود شكست هاي خودشان را از آنها مخفي مي كنند.)
۴- به موارد خوب وضعيت موجود اشاره كنيد.
۵- به او كمك كنيد تا به اطرافيان خود- مثل دوستان، فعاليت هاي بعد از مدرسه و تكاليف خانه اش- توجه كند.
۶- با كودك از گذشته اش صحبت كنيد. اين كار به او كمك مي كند تا تاريخچه پستي و بلنديهاي زندگي اش را به ياد آورد.
۷- هر علامتي در كودك كه نشان دهنده نااميدي است را فراموش نكنيد، زيرا هر علامت نااميدي در زندگي كودك ممكن است حادثه اي مهم باشد و بايد تأييد شود.
۸- به كودك اجازه ندهيد از توقعات به حق خود دست بكشد.
كودكان استثنايي
قدرت تلاش كردن يكي از اصلي ترين جنبه هاي موفقيت و مهم ترين عنصر عزت نفس است. وقتي كودك مي آموزد با تلاش مي تواند به موفقيت دست يابد از انگيزه و اعتماد به نفس بالايي برخوردار مي شود. اما بعضي از كودكان هرچه تلاش مي كنند كمتر به نتيجه دلخواه دست مي يابند. طي تحقيقاتي كه در چند سال گذشته به عمل آمده معلوم شده است تقريباً ۲۶ درصد از كودكان مدرسه در يادگيري ناتوان هستند و اين بدين معناست كه بيشتر روش هاي رايج آموزشي براي آنها مناسب نيست و بايد به سراغ روش هاي ديگر رفت. در مغز برخي از كودكان اختلالاتي جزئي وجود دارد كه براي يادگيري سدي محسوب مي شوند اما پشت آن سد گنجينه اي از توانايي خوابيده است. بسياري از كودكان كه در يادگيري ناتوان هستند «نقطه هاي كور» مخصوصي دارند كه از استعدادهاي كلي آنها نمي كاهد. مثلاً بعضي از كودكان كلماتي كه صداهاي مشابه دارند را با هم اشتباه مي كنند. بعضي ها مطلبي را به سلامت و رواني مي خوانند اما از نوشتن عاجزند كه عمدتاً به دلايل زير است: يا نمي توانند كلمات را هجي كنند و يا حركات نوشتاري شان نامنظم است و يا هنگام منتقل كردن كلمات به روي كاغذ معني آنها را نمي توانند در ذهن خود نگه دارند. برخي از كودكان مطالب شفاهي را مي آموزند در حالي كه برخي به طور عملي يا تجسم كردن، آن مطالب را مي فهمند. بعضي از كودكان مي توانند داستاني را بخوانند و درك كنند اما به هيچ طريقي نمي توانند آنچه را فهميده اند در حافظه نگهداشته و از داستان يادداشت بردارند و در مورد آن بحث و گفت وگو كنند. يا برخي از كودكان از علائم رياضي سردرنمي آورند آنها ممكن است عدد ۳ را با عددي ديگر اشتباه بگيرند يا نتوانند علامتي را در ذهن خود مجسم كنند و در نتيجه نتوانند مفهوم سؤال رياضي را درك نمايند.
مشكلات خاص فوق چنان روي روحيه و عواطف كودك اثر منفي مي گذارد كه احتمال دارد عزت نفس وي به شدت آسيب ببيند. اين كودكان خيلي زود خود را «احمق» يا «متفاوت از ديگران» فرض مي كنند. اگر واكنش هاي زيانبخش كودك را در مورد مشكلات يادگيري اصلاح نكنيم او به اين باور مي رسد كه شكست چاره ناپذير بوده و اين ناتواني هميشه با او همراه خواهد بود و تلاش برايش بي معني مي شود.
كمك والدين به كودكان استثنايي
هر كودك با هر نوع توانايي حق تحصيلي مناسب دارد. بايد ناتواني خاص آنها را شناخت و برنامه اي آموزشي مناسبي با نيازهاي فردي شان تنظيم كرد. زماني كه ناتواني كودك در يادگيري كاملاً مشخص شد و به نوعي حاد بود اساس مفهوم موفقيت در چنين كودكي تغيير مي كند اما نياز وي به عزت نفس و شيوه هاي دستيابي به آن همان است كه ذكر شد.
مشكل ترين تصميم براي بعضي از والدين اين است كه كودك استثنايي شان را در كلاس يا مدرسه اي خاص ثبت نام كنند و مي خواهند بدانند اين كار واقعاً ضروري است؟ آنها بايد به ياد داشته باشند به عزت نفس كودكاني كه از روند كلي مدرسه عقب مي مانند ضربه اي جبران ناپذير وارد مي شود. اگر كودكي از عهده روند كلي كلاس هاي درسي برنيايد بايد تحت برنامه اي خاص قرار گيرد يا در مدرسه اي ويژه ثبت نام شود و منطق چنين حكم مي كند كه آموزش مورد نظر هم سطح او باشد.
مزيت كلاس يا مدرسه استثنايي اين است كه مشكلات كودك در يادگيري غيرمعمول به نظر نمي آيد و به سبب چيزي كه ديگران آموخته اند ولي او ياد نگرفته است مورد انتقاد قرار نمي گيرد و بر يافتن راه هاي جديد جهت آموزش او تأكيد بيشتري مي شود. هر زمان كه تصميم مناسب را گرفتيد از راهنمايي هاي زير بهره جوييد تا به نتيجه دلخواه دست يابيد.
۱- تا حد ممكن دقيقاً نوع اشكال در يادگيري را مشخص كنيد. برخي از مدارس با كمك روانشناسان آموزشي از كودكان آزمون به عمل مي آورند اما متأسفانه ناتواني بسياري از كودكان شناخته نمي شود تا اينكه بسيار دير مي شود. والدين بايد در اين خصوص دقت زيادي داشته باشند. مثلاً وقتي سونجا- مادر پسر ۱۲ ساله اي به نام «تد» - فهميد پسرش خوانش پريش (اختلال در توانايي خواندن) است بسيار عصباني شد و گفت: «مي دانيد تا به حال چند مرتبه بر سر او فرياد زدم كه به كارهاي مدرسه اش توجه كند زيرا معلم هايش مي گفتند از زير كار در رو است! تصور مي كردم آنها مي دانند چه دارند مي گويند و وقتي به اين موضوع فكر مي كنم حالم كاملاً بد مي شود. اين بچه واقعاً با جديت تلاش كرده است و همه- از جمله من- به او گفته ايم كه تمام گناه ها به گردن اوست اما مشكل چيز ديگري است او همه چيز را متفاوت از ديگران مي بيند و ما براي آموزش او راه هاي معمول آموزشي را به كار برده ايم و تمام اين مدت وقت تلف كرده ايم.»
اغلب اين كودكان با آموزش خصوصي معلمان مي توانند در مدرسه كنار كودكان ديگر درس بخوانند و بر مشكلات بسيار خاص خود غلبه كنند.
۲- به كودك بگوييد كه دانش آموزان ديگر هم در مواردي خوب هستند و در مواردي ايراد دارند و او با ديگران هيچ تفاوتي ندارد. كودكي كه درس ها را مانند همكلاسي هايش ياد نمي گيرد احتمالاً احساس «غيرعادي» و «بد بودن» مي كند اما اگر متوجه شود استعداد چند بعدي است و بعضي چيزها براي اشخاص آسان و برخي سخت است آنگاه نسبت به خود احساس بدي نمي كند. در عين حال متوجه مي شود براي كسب بعضي از مهارت هاي مهم ممكن است مجبور باشد بيشتر كار كند و از ديگران هم كمك بگيرد و شايد بيش از همكلاسي هايش محروميت بكشد. او در اين صورت به مشكل خاص و ويژه خود مي تواند به چشم مبارزه اي مثبت نگاه كند.
۳- بر اين كه توانايي هاي او حقيقي اند تأكيد كنيد و كاري در نظر بگيريد كه كودك واقعاً عاشق انجام دادن آن است و مطمئن شويد هر هفته براي آن كار وقتي را اختصاص دهد.
۴- انتظاري را كه از كودك داريد دقيقاً به وي توضيح دهيد. كودكي كه نمي فهمد چه انتظاري از او دارند نه تنها دلسرد مي شود بلكه مشكلات يادگيري را بسيار مهم تلقي مي كند و اعتماد به نفس خود را از دست مي دهد. مثلاً اگر قرار است گزارشي تهيه كند به او توضيح دهيد كه چه مواردي را به خاطر بسپارد تا بعداً در گزارش خود ذكر نمايد. يا اگر يك نمونه سؤال رياضي را به او توضيح مي دهيد از ابتدا به او بگوييد كه باقي مسائل را خودش بايد حل كند و...
در ضمن معلمان بايد مواد درسي را به گونه اي سازماندهي كنند كه كودكان متوجه اهداف هر درس شده و انتظاري را كه از آنها مي رود به خوبي درك كنند.
۵- پيشرفت كودك را پيگير شويد.
پيشرفت كودك ممكن است آنقدر كند باشد كه نتوان بدون مقايسه كردن «گذشته» و «حال» آن را مقايسه كرد، بنابراين مثلاً وقتي كودك تان روخواني مي كند صدايش را ضبط كنيد و وقتي احساس كرديد در روخواني پيشرفت كرده است نوار ضبط شده اش را برايش بگذاريد تا متوجه پيشرفتش شود. اين روش اعتماد به نفس او را بسيار بالا مي برد. به كودك كمك كنيد تفاوت كارش را نسبت به زماني كه واقعاً تلاش مي كند با زماني كه تلاش نمي كند درك نمايد.
۶- مراقب باشيد مشكلات يادگيري به مشكلات اخلاقي تبديل نشود.
اين كار هميشه آسان نيست چون مشكلات يادگيري موجب نااميدي، دلسردي و خجالت شده و پس از مدتي به مشكلات اخلاقي تبديل مي شود. كودك تحقير شده خيلي زود به كودكي خرابكار تبديل مي شود.
كودكاني كه مشكل يادگيري دارند چنانچه به موقع و درست حمايت شوند به انحطاط نيفتاده و ناآگاهي هاي خود را با آزار رساندن ديگران پنهان نمي سازند.
نويسنده: تري اپتر
ترجمه: ناديا زكالوند

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |