چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳
گفت وگو با دكتر گيتي اعتماد و دكتر حميده امكچي
نقش زنان در اشاعه فرهنگ شهرنشيني
009672.jpg
گفت وگو از: مينو بيگي
رشد جمعيت و جواني آن و افزايش تحركي جمعيت با اميد دستيابي به امكانات زيستي و رفاهي بهتر و بيشتر، خيل عظيمي از افراد را به سوي شهرها روانه كرده به طوري كه ما اكنون با انفجار جمعيت شهري در نقاط مختلف مواجه هستيم.
آيا همپاي رشد شهرها و افزايش جمعيت شهري فرهنگ شهرنشيني نيز توسعه پيدا كرده است؟ اگر نه چرا و چگونه بايد فرهنگ شهرنشيني نهادينه شود؟
بدون شك آموزش فرهنگ شهرنشيني از خانواده و توسط مادران بايد آغاز شود، اما آيا مادران امروز ما خود بهره و توشه اي از فرهنگ شهرنشيني برده اند آيا آموزش هاي لازم را براي زندگي در محيط پيچيده شهرهاي امروز ديده اند؟
اين مسايل را در گفت وگو با دو تن از استادان و كارشناسان مسايل شهري خانم ها دكتر گيتي اعتماد استاد شهرسازي از دانشگاه تهران و نايب رئيس انجمن مهندسان مشاور معمار و دكتر حميده امكچي استاد برنامه ريزي شهري از دانشگاه تربيت مدرس و عضو جامعه مهندسان شهرساز ايران در ميان گذاشته ايم كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.
* شاخص هاي زندگي شهري چيست؟
- دكتر اعتماد: شاخص هاي زندگي شهري به ميزان فعاليت ها، تيم ها و بطور كلي همه پديده هاي شهري وسيع و متنوع است. اگر فعاليت هاي زندگي شهري را به معيار حوزه رفت و آمد و حمل و نقل، سكونت، كار و تفريح تقسيم كنيم، شاخص ها در هر يك از اين حوزه ها از فرهنگي به فرهنگ ديگر و از مكاني به مكان ديگر متفاوت است. اگر بخواهيم شاخص هاي زندگي شهري را از منظري كه مورد نظر اين بحث است بررسي كنيم مي توان گفت: سهم بالاي اشتغال در بخش خدمات و صنعت و به دنبال آن افزايش سهم اشغال زنان در بخش خدمات و صنعت، افزايش سهم روابط پولي و مالي در اقتصاد شهري در مقايسه با اقتصاد معيشتي روستاها، كاهش روابط چهره به چهره و خويشاوندي و افزايش سهم روابط رسمي، افزايش نقش و سهم نهادهاي رسمي اجتماع در مقابل نهادهاي غيررسمي و خانوادگي.
* از نظر شهرنشيني و زندگي شهري ما براساس مقياس هاي بين المللي كجا قرار گرفته ايم؟
- دكتر اعتماد: اگر منظور نرخ شهرنشيني است، اين نرخ در ايران در حال حاضر حدود ۶۱ درصد مي باشد كه نسبت به كشورهاي پيشرفته كه غالباً بالاي ۸۰ تا ۹۰ درصد است، پايين، اما نسبت به تعدادي از كشورهاي در حال توسعه عدد بالايي است.
شايد ارايه استاندارد واحدي براي مقوله هايي همچون شهرنشيني كه داراي ويژگي چند وجهي است براي مقايسه وضعيت كشورمان با شرايط بين المللي چندان منطقي نباشد، بنابراين بايد براي هر وجه و موضوع با استانداردهاي مختص همان مقوله به ارزيابي و مقايسه پرداخت. به طور كلي مي توان گفت با توجه به تنوع استانداردها در برخي زمينه ها كشورمان داراي استانداردهاي بالاي شهرنشيني است، مثل تسهيلات كيفي مسكن،دسترسي به آب لوله كشي، برق، تلفن، فاضلاب، سيستم گرمايش و سرمايش و آشپزخانه و غيره، در برخي شاخص ها داراي استاندارد متوسط مي باشيم مثل تسهيلات و خدمات فرهنگي و اجتماعي شهري و در برخي ديگر مثل وسايل حمل و نقل عمومي و دسترسي به شبكه و ناوگان اتوبوسراني عمومي داراي استانداردهاي ضعيف و پايين هستيم. اما به طور كلي بايد گفت در بيشتر زمينه ها از استانداردي در حد متوسط و مياني برخورداريم.
* شكل، نوع و كاركرد خانواده در شهر چه تحولي پيدا كرده و اين تغيير و تحول در ايران چگونه است؟
دكتر اعتماد:به طور كلي خانواده در شهر كوچك تر شده است. چون مسائل شهري اجازه و امكان يك خانواده گسترده را نمي دهد. مسايل اقتصادي، كار زنان در خارج از خانه، مشكلات نگهداري كودكان و غيره... كه محصول زندگي شهري است، بعد خانواده را كوچك كرده است. اما اين كه خانواده چه تأثيري بر شهر گذارده است، مسلماً در جوامع مختلف متفاوت است. چون شهر علاوه بر نهادها و سازمان هاي شهري متشكل از خانواده هاي شهري است. تقاضا، نيازها، رفتارهاي آنها و به طور كلي فرهنگ خانواده در امور شهري مؤثر مي باشد.
- دكتر امكچي: اصولاً در كشور ما تعداد شهرهاي كوچك بسيار زياد است. با توجه به اين كه اين گروه از شهرها عمدتاً از ساختاري مشابه روستاها برخوردارند، اثر اين پديده را در ويژگي هاي عمومي اغلب شهرهاي كشورمان مي توان مشاهده كرد كه عمدتاً خانواده ها با حفظ الگوي روستايي شان تغيير و تحول چنداني را تجربه نكرده اند، اما در شهرهاي متوسط و به ويژه بزرگ بيشترين تحولات را در ساخت و بافت خانوار مي توان شاهد بود كه به مواردي از آن اشاره مي شود.
اولين و مهم ترين ويژگي اين تحول را تبديل خانواده گسترده به خانوار هسته اي بايد دانست. خانواده هايي كه شامل يك زوج به همراه فرزندان شان هستند و ندرتاً يك يا دو عضو ديگر مثل پدربزرگ و مادربزرگ هم به اين جمع مي پيوندند. در حالي كه در گذشته الگوي خانوار گسترده عموميت داشت، پدر و مادر به همراه فرزندان خود همگي در كنار هم در زير يك سقف زندگي مي كردند. يعني عملاً سه نسل در كنار هم در يك محيط نسبتاً محدود با هم زندگي مي كردند اما در شيوه جديد زندگي در شهرها به دليل هسته اي شدن خانوار حداكثر دو نسل با هم در يك خانه زندگي مي كنند و اصولاً اين رايج ترين مشكل خانوار است. همچنين مي توان گفت شايد عمده ترين تحول در دوران جديد فاصله يافتن نسل ها از هم و تفاوت ارزش هاي حاكم بر زندگي به دليل تغيير و تفكيك فضاي زيست در الگوي جديد خانوار هسته اي است. بنابراين حتي اگر فقط از اين منظر به موضوع تحول در ساخت خانواده در شهرهاي جديد نگاه كنيم مي بينيم كه اين دوران تحول بسيار عميقي را در ساخت خانوار شهري ايجاد كرده كه تبعات و پي آمدهاي ديگري هم به دنبال خواهد داشت. مثلاً محدود شدن زمينه هاي الگوسازي و آشنايي با تيپ هاي اجتماعي براي كودكان. كودكان در گذشته به دليل زندگي جمعي در خانوار گسترده امكان بهره مندي و شناخت از الگوهاي بيشتري را در محيط خانوادگي داشتند كه امروزه در خانواده هاي شهري جديد اين الگوسازي به پدر و مادر محدود شده است.
مسأله ديگر موضوع جامعه پذيري (Socialization) كودك است كه در خانوار گسترده اينكار توسط افراد متعددي كه در كنار كودك در حال زندگي بودند فراهم مي شد، در حالي كه نوع جديد خانواده هسته اي اين وظيفه به پدر و مادر محدود مي شود و بعضي از وظايف كه ديگر از عهده پدر و مادر هم خارج مي شود به نهادهاي رسمي جامعه در خارج از خانه واگذار مي شود.
* زن چه به عنوان يك شهروند و چه به عنوان يك مدير خانواده چه نقشي در اشاعه فرهنگ شهرنشيني دارد؟
-دكتر اعتماد: زن از آنجا كه به عنوان يك مادر هم زمان بيشتري با كودكان بوده و هم ارتباط نزديك تري دارد مسلماً مي تواند از نظر فرهنگي تأثير زيادي بر كودك بگذارد، بنابر اين يك زن آگاه مي تواند فرهنگ والاتري را به خانواده منتقل سازد.
-دكتر امكچي: به طور كلي مادر اصلي ترين و مهم ترين فرد مؤثر و تعيين كننده در تمامي مراحل رشد كودك است. بنابر اين در نقش منحصر به فرد و كاملاً تأثيرگذار مادر در شكل گيري شخصي يك كودك و تكامل وي هيچ شكي نيست به همين مناسبت او به عنوان كسي كه در مراحل جامعه پذيري درك و دروني كردن ارزش ها، آماده شدن براي ورود به جامعه بزرگتر، يعني شهر، بيشترين آموزه ها را به كودك منتقل مي كند و در اين نقش خود بي بدليل و غيرقابل رقابت است.
بنابر اين با آگاهي از چنين نقش مهم و منحصر به فردي بايد دانست در داشتن محيطي سالم، شهري پاك و شهروندي آشنا به حقوق جمعي و اصولاً شهرنشيني در سطحي بالا و موفق، زنان و مادران مي توانند از نقش پر اهميتي برخوردار باشند و با استفاده از اين نقش، مي توان به ارتقاي كيفي زندگي شهري اقدام كرد.
* براي ايفاي اين نقش زنان نيازمند به چه مهارتها و آموزشهايي هستند؟
- دكتر اعتماد: مسلماً  تحصيلات و آموزش هاي مناسب، اشاعه فرهنگ مطالعه، يا ايجاد برنامه هاي مناسب صداوسيما همه در بالا بردن فرهنگ همه جانبه از جمله زنان مؤثر خواهد بود.
- دكتر امكچي: اولين و مهمترين مهارت براي يادگيري اصول شهرنشيني «پذيرش و يادگيري  حقوق شهروندي» است، بر اساس اين اصل مهم كه بر مبناي دوگانه «حق و تكليف» شكل مي گيرد به انسانها ياد مي دهند چگونه در محيط بزرگتري همچون يك شهر در كنار هم زندگي كنيم و از امكانات محيط خود بهره بگيريم. «حقوق شهروندي» در چارچوب دوگانه «حق و تكليف» حقوق اجتماعي به يك فرد به عنوان انسان متمدن و مدرن شهري تعلق مي گيرد و از سوي ديگر تكليفي را كه متناسب با اين حق نسبت به ديگران به او واجب مي شود؛به او گوشزد مي كند تا بتواند با كليه افرادي كه با او در يك محيط و يك فضا به عنوان شهر هستند با تفاهم و درك مقابل زندگي كند. با رعايت حقوق ديگران، حق خود را هم به دست آورده و با امكان برقراري ارتباط مبتني بر احترام متقابل به زندگي آرام و سالم و با تعادل در محيط خود مشغول باشد.
در اين زمينه نقش مادر به عنوان اولين كسي كه با آموزه هاي خود مي تواند فرد را به عنوان يك انسان از حقوق خودآگاه سازد نقش بسيار تعيين كننده اي است.
* تعدد نقشهاي زنان در زندگي شهري چه تأثيري به زنان، خانواده و جامعه خواهد داشت؟
-دكتر اعتماد: اين كه زنان هم نقش مادر داشته باشند و هم بخشي از نيروي كار، پديده اي است كه در كشورهاي غربي نيز تجربه شده است، همين اين امر باعث كوچك شدن خانواده و آگاهي بيشتر زنان و بالا رفتن فرهنگ شهر نشيني شده است اما چنانچه جامعه تمهيدات لازم براي زنان و بخصوص فرزندان آنها را فراهم نكند تعدد نقش ها موجب پيامدهاي ناگواري براي زنان و فرزندان آنها مي شود.
-دكتر امكچي: اگر منظورتان از اين سؤال اشاره به زناني است كه علاوه بر نقش مديريت امور خانه به فعاليت هاي خارج از خانه به عنوان فعاليت حرفه اي مشغول اند بايد بگويم اين زنان با اين كه ممكن است ساعاتي را در خارج از خانه در رشته اي از امور اقتصادي و اجتماعي مشغول باشند اما اين به معناي سلب وظيفه اي كه در خانه و خانواده به عنوان مادر از آنها انتظار مي رود نيست، زيرا آنان در كنار و همراه نقشي كه در خانه به عنوان مدير خانه و مادر برعهده دارند، وظيفه و مسئوليت كار و فعاليت اقتصادي را هم بر دوش مي كشند و اين امر به  آنها مهارت انجام دو وظيفه متمايز از هم را كه هر يك خود به عنوان يك مسئولت كامل و مستقل مطرح است مي دهد و اين از مهارت هاي ويژه  زنان است زيرا اين زنان علاوه بر كار در بيرون از خانه،  نقش مديريت خانه، پرورش فرزندان را هم بي وقفه انجام مي دهند كه نشان دهنده قابليت بسيار بالاي زنان در ايفاي چندين نقش موازي است. همين الگو براي فرزندان هم نوعي الگوسازي براي كشف ظرفيت هاي متنوع انسان و رشد و بالندگي آن است.
اين زنان به فرزندان خود مي آموزند كه چگونه مديريت بر اذهان داشته باشند و وقت محدود خود را چگونه به چندين كار اختصاص دهند و تلاش كنند كه در وظائف و نقش هايي كه برعهده مي گيرند موفق باشد. همچنين اين زنان علاوه بر كمك به بودجه خانوار كه موجب بهبود شرايط و ارتقاي كيفي زندگي شان مي شود، داراي درك درست و واقع بينانه تري نيز نسبت به مسائل مالي برنامه ريزي و مديريت مالي خانواده، منطقي شدن روابط درآمد و هزينه خانوار مي باشند.
اين زنان به دليل آشنايي با سختي هاي كسب درآمد و چگونگي تأمين مالي خانوار داراي درك واقع بينانه تري بوده و با تعديل خواسته هاي خود و ساير اعضاي خانوار متناسب با سطح درآمد خانوار تلاش مي كنند زندگي سالم و سرزنده اي را فراهم آورند و اين نوع نگاه را به فرزندان خود هم بياموزند. اينان اصولاً  رفتارهاي اقتصادي و مالي منطقي تري را با توجه به آگاهي و شناخت خود از كار و كسب درآمد برمي گزينند و به فرزندان خود هم آموزش مي دهند و از اين حيث نقش بسيار مهم و تعيين كننده اي در شكل گيري و آموزش نسل هاي بعد بر عهده دارند.
* چگونه زنان مي توانند به لحاظ دو شغله بودن و دو نقش داشتن توازن بين كار منزل و كار خارج از خانه برقرار كنند؟
دكتر اعتماد: با تلاش بيشتر، برنامه ريزي در زندگي خانوادگي و برقراري نوعي تقسيم كار در خانه. مسلماً  همسران آنها نقش مهمي را مي توانند در اين زمينه ايفا نمايند چون خانواده به هر دوي آنها تعلق دارد.
-دكتر امكچي: مشاركت در زندگي اجتماعي و شاغل بودن زنان نه تنها خدشه اي بر نقش زنان به عنوان مديريت خانه وارد نمي كند بلكه به دلايلي كه در پيش بدان اشاره شد، علاوه بر بهبود اقتصاد خانه در ارتقاي كيفي زندگي و انتقال آموزه هاي متعالي حكايت از توانايي هاي زنان در اين عرصه ها دارد.
* راهكارهاي غني سازي و اشاعه فرهنگ شهرنشيني كدامند؟
- دكتر اعتماد: زندگي شهري را اگر با زندگي روستايي مقايسه كنيم، متوجه مي شويم، زندگي در يك كلان شه، زندگي پيچيده تري است. لازمه زندگي پيچيده آگاهي بيشتر و آشنايي به زير و بم آن است، از اين رو براي داشتن يك فرهنگ شهرنشيني نياز به آموزش، ترويج دانش، آگاه ساختن شهروندان و آماده كردن آنها براي اين گونه زندگي داريم. اين وظيفه و نقش همه نهادهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي يك جامعه و در عين حال همه شهروندان آگاه است.
- دكتر امكچي: راهكارهاي اشاعه فرهنگ شهرنشيني براي همه افراد فارغ از جنسيت بايد فراهم باشد. زنان و مردان همگي بايد با آموزش و پذيرش و احترام به «حقوق شهروندي» محيط زندگي مناسب سالم و خوشايندي را براي خود و ديگران فراهم سازند، اما از آنجايي كه زنان به عنوان بستر اصلي رشد و بالندگي نسل هاي بعدي تلقي شده و فرزندان در دامن مادران خود رشد مي كنند و بزرگ مي شوند، در انتقال آموزه هاي زندگي نقش مهمتري به عهده دارند و شايد اگر مخاطب اصلي آموزش هاي «حقوق شهروندي» باشند به طور مؤثرتر در انتقال آن به نسل بعد مي توانند قدم بردارند و منافعي كه جامعه از اين آموزش مي تواند برخوردار باشد افزونتر خواهد بود. در اين ميان آموزش (حقوق شهروندي) بر مبناي درك حق و تكليف به عنوان بستر شكل گيري حقوق شهروندي زمينه بسيار خوبي براي اشاعه فرهنگ شهرنشيني است كه در صورت انتقال صحيح آن به اعضاي جامعه مي توان آينده بسيار خوبي را براي شهرهايمان پيش بيني كرد كه زنان نقش اصلي را در آن ايفا مي كنند.

اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
علم
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |