جمعه ۱۷ مهر ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره۳۵۱۹
index
رسول ملاقلي پور
007032.jpg
وقتي رسول ملاقلي پور شروع به فيلمسازي كرد فيلم هاي جنگي ايراني را كارگرداناني مثل كوپال مشكوة و جمشيد حيدري مي ساختند. فيلمسازاني كه شناختي از جنگ ميان ايران و عراق نداشتند و فيلم هايشان منبعث از نازل ترين آثار جنگي و فرهنگي بود. ملاقلي پور فيلم ۱۶ ميلي متري «نينوا» را براساس خاطرات شخصي اش ساخت و بعد با «بلمي به سوي ساحل» كوشيد تا پلي بزند ميان حادثه پردازي و نمايش حال و هواي معنوي حاكم بر جبهه ها. با «پرواز در شب» هم موجوديت ملاقلي پور به عنوان سينماگران شاخص پذيرفته شد و هم موجوديت ژانري كه سينماي دفاع مقدس نام گرفت. ملاقلي پور با همه فيلمسازان هم سنخش يك تفاوت عمده داشت. اگر محسن مخملباف و ابراهيم حاتمي كيا قبل از شروع به فيلمسازي نسبتي با سينما نداشتند او از دوران كودكي عاشق سينما بود و شايد همين نكته باعث شد كه حتي در ساخته هاي اوليه اش در كنار نگاه عقيدتي به سينما هم گوشه چشمي داشته باشد.
بر خلاف حاتمي كيا كه از هرگونه نمايش مستقيم جنگ پرهيز مي كرد، ملاقلي پور از همان ابتدا بناي كار را برساخت و پرداخت صحنه هاي عظيم جنگي گذاشت. ضمن اين كه تلخ انديشي اش باعث شد تا در همه فيلم هايش عملاً مرثيه شكست باشند و البته در كنارش لحن حماسي هم هيچگاه فراموش نمي شد. (رجز خواني هاي مهدي نريمان در انتهاي «پرواز در شب» را به خاطر بياوريد.)
ملاقلي پور اما حتي در حماسي ترين فيلمش هم تلخي ديگر ساخته هايش را لحاظ مي كرد. «افق» فيلمي بود كه او بارها اعلام كرد كه موضوعش را چندان دوست نداشت و ساخت آن برخلاف ديگر فيلم هايش بيش از آن كه براي پاسخگويي به نيازهاي دروني اش باشد نشات گرفته از امكاناتي بود كه در اختيارش گذاشته شده بود. فيلمي كه پرمخاطب ترين اثر او از كار درآمد و تا سال ها الگويي بود براي ديگر فيلمسازان اين عرصه. چنان كه تيپ نصرت «افق» با بازي همان بازيگر بعدها در فيلم هاي متعددي تكرار شد. هرچند در چنين فيلمي هم امضاي او كاملاً قابل رديابي است و به عنوان مثال گرماي دلپذير آثارش را مي توان در فصل معروف سينه زني افق يافت.
ملاقلي پور در طول دو دهه فعاليت سينمايي، اغلب به جاي آن كه با حسابگري فيلم بسازد به حكم غريزه اش كار كرده. او با ساخت «نجات يافتگان» و «سفر به چزابه» نشان داد كه در مقام فيلمساز به جايگاه درخور اعتنايي رسيده است. دو فيلمي كه از جمله متفاوت ترين آثار دفاع مقدس به شمار مي آيند. در نجات يافتگان براي نخستين بار در سينماي ايران نقش زن در جنگ جدي گرفته شده بود. فيلمي كه به سياق ساخته هاي قبلي او روايتي كلاسيك داشت و باز براي اولين بار عراقي ها در آن از حالت تيپ خارج شده و به آنها در مقام يك انسان نگريسته شده بود.
سفر به چزابه اما فيلمي بود كه ساختارش مبتني بر جريان سيال ذهن بود. ملاقلي پور در اين فيلم گذشته را با حال درآميخت. فيلمي كه آن را مي توان نوستالژيك ترين اثر سينماي دفاع مقدس دانست و خيلي ها آن را روشن ترين نقطه كارنامه سينمايي ملاقلي پور مي دانند. هرچند هم نجات يافتگان و هم سفر به چزابه در زمان نمايششان با بي مهري مواجه شدند.
ملاقلي پور تجربه اي كه در سفر به چزابه صورت داده بود را در تمام فيلم هاي جنگي ديگرش تكرار كرد. «هيوا» دقيقاً با همين الگو ساخته شد كه گرچه فاقد انسجام
سفر به چزابه بود اما به لحاظ فني و ساخت و پرداخت صحنه هاي جنگي نسبت به آن فيلم گامي به جلو محسوب مي شد.
اين روايت ضد قصه در «قارچ سمي» هم ادامه يافت و حتي شكل تجريدي تري هم به خود گرفت.
مسئله شكست زمان و تداخل گذشته و حال و خيال و واقعيت ظاهراً آنقدر در ذهن ملاقلي پور جا افتاده كه ديگر تمام آثارش را به صورت ناخودآگاه به اين شيوه روايت مي كند. اين شيوه روايي حالا ديگر بدل به امضاي ملاقلي پور شده است. چنانكه «مزرعه پدري» قابل انتظارترين فيلمي است كه مي شد از او ديد. فيلمي كه در آن مرز خيال و واقعيت بارها و بارها شكسته مي شود. با لحني به شدت تلخ و آدم هايي به شدت واقعي و ملموس و مطابق معمول حرف اول را بيش از هرچيز گرما و حس و حال مي زند. گرمايي كه باعث مي شود چشم بر لكنت هاي بياني فيلم ببنديم. او در مزرعه پدري به لحاظ كارگرداني به چنان موقعيتي رسيده كه هيچ بديلي (حتي در آثار خود او) نمي توان برايش يافت. فيلمي كه ملاقلي پور آن را آخرين فيلم جنگي اش مي داند. حرفي كه او در اين سال ها بعد از هر فيلم جنگي اي كه ساخته تكرار كرده. هرچند اين بار او اعلام كرده كه تا عوض نشدن شرايط اساساً ديگر فيلم نخواهد ساخت.

كمال تبريزي
007020.jpg
با پيشينه اي شبيه به ابراهيم حاتمي كيا كارش را آغاز كرد. حضور در جبهه او را با واقعيت هاي جنگ آشنا كرد و شايد به همين دليل بود كه در اولين ساخته اش «در مسلخ عشق» را با لحني متفاوت از ديگر فيلم هاي جنگي آن سال ها ساخت. فيلمي كه درباره يكي از عمليات هايي بود كه به شكست انجاميد و همين مسئله به همراه حال و هواي تراژيك و غمبار اثر موجب شد تا هرگز به نمايش عمومي درنيايد. «عبور» هم فيلمي ساده و روان بود كه در آن تاثيرات ديده بان حاتمي كيا كاملاً مشهود بود.
«پايان كودكي» (كه به عنوان «كودك قهرمان» اكران شد) نشان از ارتقاي سطح كارگرداني تبريزي داشت. فيلمي پالوده كه قصه اش را بدون لكنت تعريف مي كرد و مسيري معين و مشخص (نوجواني كه به بلوغ مي رسد و مرد مي شود) را به درستي طي مي كرد.
تبريزي پس از پايان كودكي يكي از مهم ترين آثار سينماي دفاع مقدس را ساخت. او با كارگرداني «ليلي با من است» يكي از تابوهايي كه به نظر غيرقابل شكستن مي رسيد را از پيش پا برداشت. تا قبل از ليلي با من است كمتر كسي تصور امكان ساخت يك كمدي جنگي را مي كرد. فيلمي كه دقيقاً براساس يك الگوي رايج در يكي از زيرگونه هاي سينماي جنگ در دنيا ساخته شد. جسارت تبريزي در ليلي با من است در ساخت اين كمدي جنگي با چنان هوشمندي اي همراه بود كه فيلم نه تنها با مشكل روبه رو نشد، بلكه با تاييد همگان نيز مواجه شد. هرچند مسيري كه تبريزي با ليلي با من است گشود عملاً بي رهرو باقي ماند.
او در «شيدا» به سراغ ملودرام جنگي رفت و البته كوشيد تا
با رقه هايي از طنز را نيز چاشني كار كند. هرچند اين اختلاط عملاً به زيان فيلم تمام شد و لحن همگون و يكدست را كه يكي از ويژگي هاي قابل ذكر اغلب آثار اوست را از فيلم گرفت.
تبريزي با «گاهي به آسمان نگاه كن» آن سادگي دلپذير هميشگي اش را كنار گذاشت و براي نخستين بار فيلمي فرماليستي ساخت. اين فرم گرايي از نوع روايت آغاز و تا دكوپاژ و ميزانسن هاي فيلم امتداد مي يافت.

ابراهيم حاتمي كيا
007026.jpg
خيلي زود نامش را به عنوان يكي از شاخص ترين سينماگران دفاع مقدس به سر زبان ها انداخت. شاگرد مرتضي آويني در مجموعه «روايت فتح» و سازنده «هويت» (گرچه فيلم خوبي نبود اما مبين استعدادي بود كه عده اي در همان زمان كشفش كردند) با «ديده بان» يك شبه ره صدساله رفت. فيلمي ساده، روان و سلامت كه با تمام فيلم هاي جنگي اي كه تا آن موقع ساخته شده بود تفاوت داشت. فيلمي كه تمايزاتش را حتي با «ديار عاشقان» (كه حال و هوايش بي شباهت به ديده بان نبود) و ساخته هاي رسول  ملاقلي پور (ديگر فيلمساز شاخص اين سينما) به رخ مي كشيد. شناخت درست حاتمي كيا از حال و هواي حاكم بر جبهه ها كه حاصل سال ها حضور در گروه روايت فتح بود او را صاحب دركي شهودي كرده بود تا آنچه از آن به عنوان فضاي معنوي ياد مي شد را به گونه اي ملموس به تصوير بكشد. او در «ديده بان» و فيلم بعدي اش سعي كرد كه پشت خاكريزهاي خودي باقي بماند و از نمايش مستقيم رويارويي با دشمن پرهيز كند. به همين خاطر عراقي ها در آثار حاتمي كيا يا اصلاً حضور نداشته و يا در نماهايي محدود آن هم در لانگ شات به نمايش درمي آمدند و همين نكته برگ برنده او بود تا بتواند بي آن كه دغدغه حادثه پردازي داشته باشد، درون آدم هاي خودي را بكاود. به همين خاطر، حاتمي كيا ابايي از اين نداشته كه حتي ترس ديده بان عارفي را از تركش هاي دشمن به نمايش بگذارد،  يا در «مهاجر» اجازه دهد محمود صراحتاً با كل برنامه هاي عملياتي فرمانده اش مخالفت كند. رعايت همين جزييات بود كه به آدم هاي حاتمي كيا فرديت مي بخشيد و باورپذيرشان مي كرد. نوعي آرامش و صفاي باطني هم در اين فيلم ها حس مي شد كه بي شك از روحيه خالقشان نشات مي گرفت. در همان دوران بود كه حاتمي كيا آن جمله مشهورش را بر زبان آورد: «به لابراتوار گفته ام اگر من چيزي جز فيلم جنگي برايتان فرستادم حق داريد آن را بسوزانيد» بعدها كه شرايط تغيير كرد حاتمي كيا گفت الزامي نمي بيند كه به حرفي كه سال ها پيش زده وفادار بماند. اما او عملاً در اغلب ساخته هايش به نوعي آن جمله تاريخي را لحاظ مي كرد. با به پايان رسيدن جنگ، او پابه پاي قهرمانانش به شهر آمد و حال و روزشان را به تصوير كشيد و برايشان دل سوزاند. ضمن اين كه ديده بان و مهاجر هم بيش از آ ن كه فيلم هايي جنگي باشند، آثاري بودند درباره آدم هاي جنگ. آدم هايي كه در «وصل نيكان»، «از كرخه تا راين»، «بوي پيراهن يوسف»، «برج مينو»، «آژانس شيشه اي»، «روبان قرمز» و «موج مرده» هم حضور داشتند. فيلم هايي كه خوب يا بد همگي امضاي حاتمي كيا را داشتند؛ هرچند آن درك شهودي به تدريج جاي خود را به خودآگاهي داده بود. خودآگاهي اي كه در مورد سينماگري چون او اغلب دست و پاگير و آزاردهنده بوده. در اين سال ها او با فيلم هايي چون «آژانس شيشه اي» و «ارتفاع پست» نشان داد كه به عنوان فيلمساز تا چه اندازه  ارتقاي تكنيك پيدا كرده، اما همه حسنات ساختاري ساخته هاي متاخر او در برابر ديده بان و مهاجر رنگ مي بازند. فيلم هايي كه پس از گذشت سال ها همچنان به لطف آن درك شهودي محكم و سرپا باقي مانده اند و فقط دوبله بودنشان كمي آزاردهنده است.
حاتمي كيا بعد از ماجراهايي كه بر سر موج مرده اتفاق افتاد، رسماً اعلام كرد كه ديگر نه فيلم جنگي كه حتي فيلمي درباره آدم هاي جنگ نخواهد ساخت. ارتفاع پست با چنين ديدگاهي ساخته شد و حاتمي كيا براي اولين بار قهرمانانش را از ميان شهروندان عادي انتخاب كرد و ظاهراً اين روند در «به رنگ ارغوان» هم ادامه يافته است.

احمدر ضا درويش
007029.jpg
درويش پس از موفقيت نسبي «آخرين پرواز»، دو فيلم غيرجنگي «ابليس» و «آذرخش» را ساخت كه هر دو حاصلي جز شكست را برايش به همراه نداشتند. با «كيميا» او خود را در قامتي فراتر از يك فيلمساز متوسط مطرح كرد. برداشتي آزاد از «دايره گچي قفقازي» كه يك ملودرام جنگي موثر بود. مسئله دوپارگي ساختار هم از همين فيلم آغاز شد. فيلم دقيقاً به دو نيمه تقسيم مي شد؛ نيمه اول كه جنگي بود، از تسلط تكنيك درويش حكايت مي كرد و در نيمه دوم كه فيلم لحني ملودرام به خود مي گرفت؛ در حالي كه همه چيز به سمت سوزناك شدن پيش مي رفت؛ اتخاذ يك پايان هوشمندانه فيلم را نجات مي داد تا كيميا پس از شروعي تكان دهنده پايان غيرمنتظره داشته باشد.
«سرزمين خورشيد» عملاً گسترش يافته نيم ساعت اول كيميا بود و به مانند آن فيلم باز هم با اثري دوپاره مواجه بوديم. فيلمي كه نشان مي داد با تسلط تكنيك نمي توان از يك ايده تك خطي اثري قابل قبول ساخت.
درويش در اوج دوران موسوم به دوم خرداد  يكي از ملتهب ترين فيلم هاي موسوم به ژانر دوم خردادي را ساخت. «متولد ماه مهر» هم به مانند دو ساخته قبلي او از دوپاره كاملاً مستقل و مجزا از يكديگر، تقسيم مي شد. نيمه اول ماجراهاي روز سياسي را دستمايه قرار داده بود و درويش در نيمه دوم فيلم با بازگرداندن قهرمان فيلمش به منطقه جنگي، كه با همراهي محبوبش بود خلوتي عاشقانه را به وجود آورد. نگاه درويش به جبهه همچون ديگر سينماگران هم سنخش سرشار از دغدغه هاي نوستالژيك و حسرت خوارانه بود. تا آن جا كه او قهرمانش را كه از بازي سياسي خسته شده بود به جبهه مي آورد و به شهادت مي رساند.
درويش كه از همان اولين فيلمش نشان داده بود كه به بلندپروازي و ساخت  فيلم هاي عظيم  علاقه مند است، «دوئل» را كارگرداني كرد. فيلمي بسيار پر سر و صدا و پرهزينه كه لقب پرخر ج ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را به خود اختصاص داد.

جمال شورجه
007089.jpg
او مهم ترين فيلمساز يكي از جريان هاي اصلي سينماي دفاع مقدس است. جرياني كه محصولاتش تفاوت هاي محسوسي با آنچه حاتمي كيا، ملاقلي پور، درويش و ديگران مي سازند، دارد. سينمايي كه در آن بيشتر اين بيان ديدگاه هاست كه اهميت دارد تا چگونه گفتن. زيرگونه اي كه فيلم هاي شورجه متعلق به آن است، با انبوهي از كليشه ها شكل گرفته است.
كليشه هايي كه به راحتي از فيلمي به فيلمي ديگر منتقل مي شود. جرياني كه حتي پس از پايان يافتن جنگ هم به ساخت فيلم هاي تهييجي ادامه داد و در اين مسير، بي ترديد جمال شورجه مستعدترين رهرو بوده است. اگر از حال و هواي غيرحرفه اي «روزنه» و خام دستي هاي «شب دهم» گذر كنيم، مي توان گفت كه ساخته هاي شورجه با نگاهي كاملاً حرفه اي ساخته شده اند. «عمليات كركوك» در نوع خودش هنوز هم جزو نمونه هاي قابل دفاع محسوب مي شود. شورجه با «حماسه مجنون» عملاً ثابت كرد فيلمسازي را بهتر از تمام دوستانش مي داند، فيلمي كه آن را مي توان بهترين ساخته او دانست. او با «دايره سرخ» و «خلبان» تسلطش را در ساخت قابل قبول صحنه هاي نبرد هوايي نشان داد. هرچند اين تسلط تكنيك در خدمت رعايت كليشه هايي بود كه در فيلم هاي او عموماً موبه مو رعايت مي شوند.
«باشگاه سري» نشان داد كه اگر حرف تازه اي براي گفتن وجود نداشته باشد، آن پختگي فني و تسلط تكنيكي هم كم كم رنگ مي بازد. با اين همه شورجه فيلمسازي است حرفه اي و محترم كه در ميان كساني كه براساس نگاهي خاص، فيلم جنگي مي سازند سرآمد و متمايز است.
از آخرين ساخته شورجه بيش از پنج سال مي گذرد و در اين سال ها او اوقاتش را بيشتر در تلويزيون سپري كرده، در واقع شرايطي كه از اواخر دهه هفتاد بر سينماي ايران حاكم شد او و همراهانش را به سوي تلويزيون سوق داد.

فيلم شناخت
۱۳۷۸ - پرواز خاموش
كارگردان: حسين برزيده، فيلمنامه: عطاا... سلمانيان.، فيلمبرداري، :مسعود كراني، موسيقي متن: محمدرضا عليقلي، طراحي صحنه و لباس: شهزاد سالمي و عباس بلوندي، تدوين: حسين زندباف، چهره پردازي: مجيد اسكندري، جلوه هاي ويژه: محمدرضا شرف الدين، عكاسي: هاشم عطار، بازيگران: حسين ياري، بهمن دان، مجيد مشيري، مجيد زارع، فريد كشكولي، محمودرضا ثاني، محمد آهنگر، محمد جوزاني، محمد ناجي و بهزاد وزيري، مدير توليد: محمد ناجي، تهيه  كنندگان: بنياد سينمايي فارابي و حسين زندباف، محصول: بنياد سينمايي فارابي، مدت نمايش: ۸۳ دقيقه، تاريخ ساخت: ۱۳۷۶/،۱۳۷۷ تاريخ نمايش: از ۲۷/۱۱/،۱۳۷۸ فروش در سينماهاي تهران: ۷۳ ميليون ريال.
در روزهاي اوليه جنگ، يك هواپيماي شناسايي ايران مورد حمله دشمن قرار مي گيرد و خلبان آن مجروح مي شود. او به طور اضطراري مي خواهد در فرودگاه آبادان به زمين بنشيند، اما باند به علت بمباران دشمن آماده نيست. جوانان بسيجي شهر به سرعت باند فرودگاه را آماده فرود مي كنند. خلبان پس از نشاندن هواپيما شهيد مي شود. نيروهاي بسيجي تصميم دارند زير بمباران دشمن، هواپيما را تعمير و آماده پرواز كنند. آنان با فداكاري بسيار، سرانجام موفق مي شوند.
- ادامه راه «دكل» و فيلمي كه نشان مي دهد عبدالحسن برزيده هم همانند مرادپور مي تواند فيلمسازي مهم در عرصه جنگ باشد. «پرواز خاموش» شايد مهجورترين فيلم اين سياهه هم باشد، هرچند هوشمندانه و جذاب ساخته شده است. «روبان قرمز» و «شيدا» ديگر فيلم هاي مهم اين سال هستند.
۱۳۷۹ - متولد ماه مهر
كارگردان: احمدرضا درويش، فيلمنامه: احمدرضا درويش، فيلمبرداري: حسن پويا، موسيقي متن: محمدرضا عليقلي، طراحي صحنه و لباس: محسن شاه ابراهيمي، تدوين: بهرام دهقاني، چهره پردازي: محسن موسوي، جلوه هاي ويژه: محمدجواد شريفي راد، عكاسي: محمدعليقلي زاده، بازيگران: محمدرضا فروتن، ميترا حجار، محمود عزيزي، حسين راضي، صبا كمالي، سهراب شجاعي، احمد رسولي، هنگامه فرازمند، لاله اسكندري و مجيد زارع كار، تهيه كنندگان: سازمان توسعه سينمايي سوره و موسسه فرهنگ تماشا، محصول: سازمان توسعه سينمايي  سوره، حوزه هنري و موسسه فرهنگ تماشا، مدت نمايش: ۹۰ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۷۸ تاريخ نمايش: از ۱۸/۳/،۱۳۷۹ فروش در سينماهاي تهران: ۳۰,2 ميليون ريال.
دختر دانشجويي به نام مهتاب دلباخته همكلاسي خود دانيال مي شود. اما پدر سختگير مهتاب مخالفت مي كند. دانيال از دانشگاه اخراج مي شود. او به  انديمشك، زادگاهش باز مي گردد. كمي بعد مهتاب به سراغش مي رود، اما دانيال از او مي خواهد خانواده اش را ترك نكند. سپس او را سوار موتور خود مي كند تا به ايستگاه قطار برساند. آنان بر اثر باران شديدي به درون رودخانه مي افتند. وقتي به سختي خود را از آب بيرون مي كشند، متوجه مي شوند كه در يك منطقه مين گذاري شده گرفتار آمده اند. در جست و جوي راهي براي خروج از ميدان مين، دانيال بر اثر انفجار مي ميرد.
- نقطه اوج تلفيق سينماي جنگ و سينماي سياسي، احمدرضا درويش ساختار دوباره فيلم هايش را همچنان حفظ مي كند هرچند به نظر مي رسد در تكنيك حتي از كيميا هم بالاتر رفته است. پيش درآمدي بر خلق «دوئل».
۱۳۸۰ - موج مرده
كارگردان: ابراهيم حاتمي كيا، فيلمنامه: ابراهيم حاتمي كيا، فيلمبرداري: محمدرضا سكوت، موسيقي متن: محمدرضا عليقلي، طراحي صحنه و لباس: پرويز شيخ طادي، تدوين: هايده صفي ياري، چهره پردازي: مهرداد ميركياني، جلوه هاي ويژه: جواد شريفي راد، عكاسي: حسن غفاري، بازيگران: پرويز پرستويي، آزيتا حاجيان، كامبيز كاشفي، قاسم زارع، پوپك گل دره، محمد ناظري، عليرضا هدايتي، فرشيد نوابي، سيامك موسوي، غلام رنجبر و حسين افشار. مديرتوليد: جواد نوروز بيگلي، محصول: موسسه روايت فتح و موسسه فرهنگ تماشا، مدت نمايش: ۹۰ دقيقه، تاريخ ساخت: ۱۳۷۸/،۱۳۷۹ تاريخ نمايش: از۹/۸/،۱۳۸۰ فروش در سينماهاي تهران: ۵۰۰,627,848 ريال.
سردار مرتضي راشد پس از ده سال هنوز خاطره سقوط هواپيماي مسافربري ايرباس را فراموش نكرده است و كابوس آن هر چند وقت يك بار به سراغش مي آيد. او يك بار خود را به ناو آمريكايي وينسنس مي رساند و كينه خود را با زدن مشتي بر بدنه اش نشان مي دهد. حبيب، پسرش كه با پدر توافق ندارد مي خواهد با دوستش سلما به آن سوي مرزها برود. مرتضي پسرش را در يك كشتي متروك زنداني مي كند. فرماندهان مرتضي چندان موافق كارهاي او نيستند. فاطمه همسر مرتضي همراه سلما براي نجات حبيب به سوي آن كشتي متروك مي روند، اما بين راه دچار حادثه مي شوند و يك هلي كوپتر آمريكايي آنان را نجات مي دهد. هنگامي كه مرتضي قصد حمله به ناو وينسنس را دارد، حكم بازنشستگي اش مي رسد.
- اوج عصبيت ابراهيم حاتمي كيا و فيلمي كه پس از آن او اعلام مي كند ديگر فيلم جنگي نخواهد ساخت. ابتدا قرار است فيلم دنباله اي بر «آژانس شيشه اي» باشد اما خيلي زود موج مرده سرنوشت ديگري مي يابد. از معدود فيلم هاي سال هاي ركود اين نوع سينما.
۱۳۸۱ - قارچ سمي
كارگردان: رسول ملاقلي پور، فيلمنامه: رسول ملاقلي پور، فيلمبرداري: تورج منصوري، موسيقي متن: ناصر چشم آذر، طراحي صحنه و لباس: علي فداكار، تدوين: بهرام دهقاني، چهره پردازي: جلال الدين معيريان، جلوه هاي ويژه: محمدرضا شرف الدين، عكاسي: بابك برزويه، بازيگران: جمشيد هاشم پور، ميترا حجار، فرهاد قائميان، رويا تيموريان، انوشيروان ارجمند، امير جعفري، آتنه فقيه نصيري، حسن عباسي، عبدالرضا زهره كرماني، افسون فرهت، علي سليماني، رضا شادمان و مرتضي زارع، تهيه كنندگان: رسول ملاقلي پور و موسسه فرهنگي هنري نسا (با حمايت بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس)، مدت نمايش: ۹۹ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۸۰ تاريخ نمايش: از۸/۱/،۱۳۸۱ فروش در سينماهاي تهران: ۵۰۰۵۷۰۹۶۳ريال.
مهندس دومان، يكي از فرماندهان سابق در جنگ تحميلي، اكنون به عنوان يكي از اعضاي هيات مديره شركتي فعاليت مي كند. شركت دست به كارهاي خلافي مي زند كه دودمان با آن موافق نيست. مديران شركت مشكلاتي براي او به وجود مي آورند. از جمله براي او پرونده سازي مي كنند و او را به زندان مي اندازند. دومان پس از آزادي به كمك سليمان همرزم سابقش به نبرد با مديران شركت مي رود. آنان جان خود را بر سر اين كار مي گذارند.
- قارچ سمي به روايت رسول ملاقلي پور، آدم هاي او هم به ته خط رسيده اند. فيلم كابوسي درخشان است كه از سوي همه ناديده گرفته مي شود. روايتي از وضعيت آدم هاي بازمانده از جنگ در تهران معاصر و تنها نماينده اين نوع سينما در اكران ۸۱.
۱۳۸۲ - سفر به فردا
كارگردان: محمدحسين حقيقي، فيلمنامه: محمدحسين حقيقي، فيلمبرداري: محمد داوودي، موسيقي متن: احمد پژمان، طراحي صحنه و لباس: رسول ملاقلي پور، تدوين: مهرزاد مينويي، چهره پردازي: مهدي حبيبي پور، جلوه هاي ويژه: اصغر پورهاجريان، عكاسي: حافظ احمدي، بازيگران: جمشيد هاشم پور، آتنه فقيه نصيري، آتيلا پسياني، فرهاد قائميان، قاسم زارع، جلال حدپور سراج، حميدرضا افشار و فرهاد شريفي، مدير توليد: محمدحسن نجم، تهيه كننده: محمدحسين حقيقي، محصول: بنياد سينمايي فارابي، محمدحسين حقيقي و بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس، مدت نمايش: ۸۵ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۸۰ تاريخ نمايش: از ۱۶/۳/،۱۳۸۲ فروش در سينماهاي تهران: ۴۶۰,39 هزار ريال.
- فيلمي كه مي توانست حاصلي بسيار بهتر داشته باشد اما همين فيلم فعلي هم ويژگي هاي زيادي دارد كه باز مهجور مانده است و كسي آن را نديد. با يك بازي درخشان از جمشيد هاشم پور و حضور يك لشكر بازيگر در نقش هاي فرعي، ديگر فيلم اين سال با پس زمينه جنگ، «نغمه» ساخته ابوالقاسم طالبي است.
۱۳۸۳ - مزرعه پدري
كارگردان: رسول ملاقلي پور، فيلمنامه: رسول ملاقلي پور، فيلمبرداري: رسول احدي، موسيقي متن: پيمان يزدانيان، طراحي صحنه: نظام الدين مدني، تدوين: بهرام دهقاني، چهره پردازي: جلال الدين معيريان، بازيگران: مهدي احمدي، آتنه فقيه نصيري، قاسم زارع، قربان نجفي، حسن عباسي و جمشيد هاشم پور، تهيه كننده: حبيب ا... كاسه ساز، تاريخ ساخت: ،۱۳۸۲ تاريخ نمايش: ۲۸/۶/۸۳ .
محمود شوكتيان را تشكلي دانشجويي براي حضور در جلسه نقد و بررسي كتابش با عنوان مزرعه پدري به دزفول دعوت مي كنند. او را در اين سفر همسر و دو فرزندش همراهي مي كنند. فتاحي پيش از اين هم در زمان جنگ در دزفول حضور داشته است.
- شايد بايد فيلم را ناسيوناليستي ترين فيلم همه اين سال هاي سينماي جنگ و حتي كل سينما محسوب كرد. فيلمي كه در پرداخت صحنه هاي جنگي، نهايت تسلط يك كارگردان بر ابزار را نشان مي دهد و با اين كه ضد قصه به نظر مي رسد، اما روايت شكوهمند يك حماسه است. فيلمي كه جايگاه ملاقلي  پور را در سينماي جنگ، جاودان مي كند.
اشك سرما
كارگردان: عزيزا... حميد نژاد. فيلمنامه: عزيزا... حميد نژاد. فيلمبرداري: علي لقماني، محمد داوودي و غلامرضا آزادي، موسيقي متن: سعيد انصاري، طراحي صحنه و لباس: ملك جهان خزاعي، تدوين: هايده صفي ياري، چهره پردازي: فرهنگ معيري، بازيگران: پارسا پيروزفر، گلشيفته فراهاني، علي رويين تن، نورالدين گودرزي، كامران حمزه آقايي، مهرشاد كارخاني، حميد كارخاني و محمد پناهي، تهيه كننده: اميرحسين شريفي، تاريخ ساخت: ،۱۳۸۲ تاريخ نمايش: ۲۰/۶/۱۳۸۳.
سرباز كياني براي پايان خدمتش به كوههاي كردستان فرستاده مي شود. او در آن جا با دختري به نام روناك، آشنا مي شود. يك بوران ناگهاني در كوهستان كياني را در موقعيتي قرار مي دهد كه جان دختر روستايي را كه او هم در بوران گم شده نجات دهد و آنها براي فرار از سرما و بوران به غاري پناه مي برند ...
- بازگشت عزيزا... حميدنژاد با فيلمي كه سال ها رويش كار كرده بود. فيلم به طور مستقيم به جنگ
نمي پردازد اما فضايش در همان سال ها شكل مي گيرد. نخستين عاشقانه مطلق سينماي جنگ.
دوئل
كارگردان: احمدرضا درويش، فيلمنامه: احمدرضا درويش، فيلمبرداري: بهرام بدخشاني، موسيقي متن: مجيد انتظامي، طراحي صحنه و لباس: امير اثباتي، تدوين: مصطفي خرقه پوش، چهره پردازي: مسعود ولدبيگي، بازيگران: سعيد راد، پژمان بازغي، پريوش نظريه، انوشيروان ارجمند، رحمان باقريان، مهدي ساكي، كامبيز ديرباز، ابوالفضل شاه كرم، علي مردانه، فاطمه دژآگاه، حسين سحرخيز، حسين توشه، حسين افشار، محمدحسين رنجبري، آرش ساربان، محمد عفراوي، خديجه عليپور، با حضور پرويز پرستويي و هديه تهراني، تهيه كننده: موسسه فرهنگ تماشا، تاريخ ساخت: ۱۳۸۲.
زينال در چهل سالگي پس از بيست سال اسارت در عراق آزاد مي شود. او در آغاز جنگ و شروع هجوم دشمن با جمعي از اهالي در ايستگاه حسينيه خرمشهر مقابل دشمن مقاومت مي كنند. اسكندر و همراهانش از زينال مي خواهند كه در يك شبيخون به دشمن، گاوصندوقي را كه حاوي اسناد محرمانه است و در يك توطئه براي خروج از كشور در واگن باري قرار دارد از چنگ دشمن بازپس گيرند.
- تصوير يك حماسه در عظيم ترين شكل ممكن. يك فيلم كاملاً تكنيكي كه قرار است معيار سنجش توانايي هاي ما در سينماي جنگ با سينماي جهان باشد. پروژه عظيم احمدرضا درويش پرخرج ترين فيلم تاريخ سينماي ايران و از مهم ترين محصولات ساخته شده در همه اين سال هاست.
سينماي دفاع مقدس يك سال پس از آغاز جنگ جان مي گيرد. از اولين فيلم اين ژانر كه آن را جمشيد حيدري با نام مرز ساخته تا امروز كه فيلم هاي مزرعه پدري و اشك سرما روي پرده سينماهاي تهران هستند و دوئل به عنوان پرخرج ترين و عظيم ترين محصول اين سينما تا يكي دوماه ديگر اكران مي شود، ۲۴ سال مي گذرد. سال هايي كه اينگونه هم، همانند هرگونه سينمايي ديگري افت و خيزهاي فراواني را شاهد بوده ...
بااين پيش زمينه از هر سال يك فيلم را به عنوان فيلم نمونه اي برگزيده ايم. فيلم هايي كه هر يك به دليلي شاخص ترين فيلم آن سال بوده اند. سال هايي هم بوده است كه البته تنها يك فيلم جنگي در آن توليد شده كه خب، طبيعتاً همان يك فيلم به اين فهرست راه پيدا كرده است. دو سال هم در اين مرور، استثنا هستند. يكي سال ۷۵ كه سال اوج سينماي دفاع مقدس است و هرچه كرديم نتوانستيم ميان سفر به چزابه و ليلي با من است به دليل اهميت تاريخي و سينمايي شان يكي را برگزينيم و بالطبع هر دو به فهرست راه پيدا كرده اند و ديگر استثنا هم امسال است كه اصلاً اين پرونده به بهانه حضور پررونق فيلم هاي روي پرده متعلق به اين ژانر كه در هفته دفاع مقدس روي پرده رفته اند تدارك ديده شده و به همين علت هر سه فيلم امسال اين سياهه به فهرست راه يافته اند.
همانند هميشه،اين انتخاب ها مي تواند در هر بازبيني ديگري، تغييراتي داشته باشد.
۱۳۶۰ - مرز
كارگردان: جمشيد حيدري، فيلمنامه: سيروس الوند، فيلمبرداري: علي صادقي، موسيقي متن: منصور تهراني، تدوين: جمشيد حيدري، چهره پردازي: حسن نورهاني، جلوه هاي ويژه: حسن نورهاني و محمد هوشيار، عكاسي: فتو كسري، بازيگران: سعيد راد، آهو خردمند، داوود رشيدي، علي ثابت، تورج مهرزاد، مهري وداديان، عباس پيش بر، گيسو خردمند، عزت ا... رمضاني فر، مختاري و نورياني، تهيه كننده: هادي مشكوه، محصول: فرهنگ فيلم، مدت نمايش: ۱۱۴ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۵۹ تاريخ نمايش: از
۱/۷/،۱۳۶۰ فروش سينماها (تهران): ۱۸ ميليون ريال.
يك استوار اخراجي ارتش كه از مردم كناره گرفته بود، وقتي مي بيند اهالي يك روستاي مرزي در خطر حمله دشمن قرار گرفته اند، به كمك مردم مي آيد و به آنها آموزش نظامي مي دهد. حالا اهالي روستا كه مسلح شده اند در مقابل دشمن مي ايستند ...
- نخستين فيلم سينماي دفاع مقدس، به جز اين مرز تقريباً هيچ شاخصه اي ندارد. فيلمي سرشار از حادثه و خشونت.
۱۳۶۱ - جانبازان
كارگردان: ناصر محمدي، فيلمنامه: حسين عمراني، فيلمبرداري: رضا انجم روز، موسيقي متن: حسين واثقي، تدوين: ناصر محمدي، بازيگران: ناصر واثق، كاوه (حسين عمراني)، اصغر جلالي، خشايار، منصور برادران، علي امجدي، پروين حيدري، علي صالحي، فتح ا... الياسي و يوسف آذري، محصول: گروه تعاوني (استوديو كنكاش)، مدت نمايش: ۷۳ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۶۱ تاريخ نمايش: از ۱۱/۱۲/،۱۳۶۱ فروش سينماها (تهران): ۱۲ ميليون ريال.
دو دوست قديمي در هنگامه جنگ تحميلي يكديگر را باز مي يابند. حالا يكي افسر ارتش است و ديگري سپاهي. طبق اطلاعات به دست آمده، محل اختفاي مهمات دشمن مشخص مي شود. اين دو دوست با ديگر تكاوران ماموريت پيدا مي كنند تا عمليات تخريبي را انجام دهند. سرانجام عمليات با موفقيت به انجام مي رسد.
- جانبازان به واسطه نمايشش در آخرين ماه سال ۶۱ به اين فهرست راه پيدا مي كند. فيلمي كه بلافاصله پس از توليد روانه پرده مي شود تا سينماي دفاع مقدس در سال ۶۱ هم فيلمي روي پرده داشته باشد.
۱۳۶۲ - ديار عاشقان
كارگردان: حسن كاربخش، فيلمنامه: حسن كاربخش، فيلمبرداري: مسعود صديق، موسيقي متن: كامبيز روشن روان، تدوين: صمد تواضعي، جلوه هاي ويژه: ناصر محمديان، بازيگران: محسن صادقي، پرويز پرستويي، قدرت ا... لطيفي، جلال عزيزي مشفق، علي دايي، بهزاد كلهر، منصوره جوهري، شمس كاظمي، علي اصغر دميرچي و بهرام محمدي، محصول: امور سينمايي وزارت ارشاد اسلامي و ستاد برگزاري دهه فجر انقلاب اسلامي، مدت نمايش: ۱۰۳ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۶۱ تاريخ نمايش: از ۲۴/۱۱/۱۳۶۲.
علي كه كارمند است، به عنوان سرباز احتياط به جبهه اعزام مي شود. او در جبهه، دوست قديمي خود، مجتبي را مي بيند. علي براي اين كه خود را از خطرات دور نگه دارد، سعي مي كند كاري در آشپزخانه پيدا كند. پس از شهادت مجتبي، علي تحت تاثير فداكاري هاي او قرار گرفته است، تغيير روحيه مي دهد و مصمم به نبرد با دشمن مي شود.
- نخستين تصوير حقيقي از آنچه واقعاً در مرزهاي ايران و عراق در جريان بود. ديار عاشقان فيلمي است كه سعي مي كند آدم هايش را خاكستري ببيند و همين فيلم را شاخص مي كند. در اين سال فيلمي چون «كيلومتر ۵» حجت ا... سيفي هم چنين خصايصي را تقريباً دارد. ضمن اين كه سينماي حادثه اي با فيلمي چون عبور از ميدان مين راهش را ادامه مي دهد.
۱۳۶۳ - پيشتازان فتح
كارگردان: ناصر مهدي پور، فيلمنامه: ناصر مهدي پور، فيلمبرداري: حسن رحماني و فرامرز بيگدلي، تدوين: صمد تواضعي، جلوه هاي ويژه: نامدار روزبهاني، بازيگران: پرويز پرستويي، فرهنگ حيدري، رحمان باقريان، موسي شجاعي، محسن محمودي، مجيد بازدار، وحيد يوسفي، احمد ذاكري، فريدون بازدار و علي مطلبيان، مدير توليد: نورالدين گودرزي، تهيه كننده: معاونت امور سينمايي و سمعي بصري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، محصول: اداره كل توليد فيلم و عكس، مدت نمايش: ۸۰ دقيقه. تاريخ ساخت: ،۱۳۶۲ تاريخ نمايش: از ۱۳۶۳.
دوازده نفر از رزمندگان ماموريت دارند تا مسيري را كه پر از مين است، براي حمله به دشمن آماده كنند. آنان با فداكاري و جانبازي بسيار ماموريت خود را به انجام مي رسانند. آخرين مرحله ماموريت آنان با عمليات فتح المبين همزمان مي شود.
- نخستين تلاش ها براي رسيدن به يك شكل درست از حادثه پردازي در صحنه هاي جنگ، فيلم پرفروش است. دراين سال نخستين فيلم رسول ملاقلي پور با نام «نينوا» هم اكران مي شود.
۱۳۶۴ - عقاب ها
كارگردان: ساموئل خاچيكيان، فيلمنامه: محمدرضا يوسفي (براساس قصه اي از عبدا... عليخاني)، فيلمبرداري: علي مزيناني، موسيقي متن: مجيد انتظامي، تدوين: ساموئل خاچيكيان، چهره پردازي: علي جاويدان، جلوه هاي ويژه: منصور مزيناني و روزبهاني، عكاسي: حسن محمدي، بازيگران: احمد حق پرست راد (سعيد راد)، جمشيد هاشم پور، زري برومند، رضا رويگري، شهاب عسگري، علي اكبرعلي خاني، مرتضي نيكخواه، بهزاد رحيم خاني، رضا نظريان و علي جاويدان، مدير توليد: غفار رمضاني، تهيه كنندگان: علي مزيناني و منصور مزيناني، محصول: روشن فيلم. مدت نمايش: ۹۵ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۶۳ تاريخ نمايش: از ۱۳/۶/،۱۳۶۴ فروش سينماها (تهران): ۱۹۰,664,156 ريال.
در آغاز جنگ تحميلي يك هواپيماي ايراني در خاك عراق سقوط مي كند و خلبان با چتر نجات در كردستان عراق فرود مي آيد. يك تكاور ايراني، خلبان را نجات مي دهد. آن دو با حمايت روستاييان منطقه، سعي مي كنند با موتور خود را به مرز برسانند، در حالي كه گشتي هاي دشمن همچنان در تعقيب شان هستند. در نزديكي مرز آنان به يك منطقه مين گذاري شده مي رسند. بر اثر برخورد موتور با مين، تكاور كشته مي شود و خلبان از منطقه خطر مي گذرد.
- ساموئل خاچيكيان همانند هميشه نوآور است. اين بار فيلم او نخستين روايت عمليات هوايي نيروهاي ايراني است هرچند كه در بسياري صحنه ها از تصاوير آرشيوي جنگ استفاده شده اما به هرحال هيجان نبردهاي هوايي، عقاب ها را تبديل به يكي از پرفروش ترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران مي كند. فيلم كماندويي «پايگاه جهنمي» و «بلمي به سوي ساحل» ملاقلي پور ديگر فيلم هاي مهم اين سال هستند.
۱۳۶۵ - پلاك
كارگردان: ابراهيم قاضي زاده، فيلمنامه: مجتبي متولي، فيلمبرداري: رجبعلي متولي، موسيقي متن: مجيد انتظامي، تدوين: ابراهيم قاضي زاده، عكاسي: رضا مهاجر و كسري مشكوه، بازيگران: حسين گيل، مصطفي طاري، آرش تاج تهراني، عباس نوذري، حسين معلومي، رضا صفايي پور، نعمت افشاريان، عباس مختاري، رضا راد و لقمان نظيري، تهيه كنندگان: محبوب فدايي، خسرو ابراهيمي، هادي مشكوه و محمد آزادي، محصول: فرهنگ فيلم، مدت نمايش: ۹۳ دقيقه، تاريخ نمايش: از ۲۸/۶/،۱۳۶۵ فروش سينماها در تهران: ۲۰۰,469,48 ريال.
يك گروه تكاور تحت فرماندهي سروان هاشمي وارد خاك دشمن مي شوند تا از محل پايگاه ها و استحكامات دشمن نقشه تهيه كنند. همگي آنان به جز سروان هاشمي در نبرد با دشمن شهيد مي شوند و فرمانده در حالي كه پيكر يكي از شهدا را بر دوش گرفته، همراه نقشه به خاك وطن باز مي گردد.
- يك اكشن تمام عيار و خشن و فيلمي كه كاملاً صحنه نبرد را با جنگ هاي خارجي شبيه سازي مي كند. به اين جهت «پلاك» فيلمي نمونه اي است و همانند هميشه دشمن موجودي ابله و احمق است. همزمان با پلاك، ابوالفضل جليلي «بهار» را در پس زمينه جنگ مي سازد.
۱۳۶۶ - پرواز در شب
كارگردان: رسول ملاقلي پور، فيلمنامه: رسول ملاقلي پور، فيلمبرداري: رضا رضي، موسيقي متن: محمدرضا عليقلي، طراحي صحنه و لباس: جمال شورجه، تدوين: صمد تواضعي، چهره پردازي: فرهنگ معيري، جلوه هاي ويژه: رضا رستگار و مرتضي رستگار، بازيگران: فرج ا... سلحشور، علي يعقوب زاده، تاجبخش فناييان، جعفر دهقان، مصطفي لاجوردي، كامران نوروز، علي اكبر نيكرو، علي رضا حائري، جواد هاشمي و هادي جليلي، مدير توليد: محسن علي اكبري، تهيه كننده: وزارت ارشاد اسلامي، محصول: مركز گسترش سينماي تجربي و نيمه حرفه اي وزارت ارشاد اسلامي و انصار فيلم، مدت نمايش: ۱۱۵ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۶۵ تاريخ نمايش: از فروردين ،۱۳۶۶ فروش سينماها در تهران: ۴۰۰و۲۵۷و۳۶ ريال.
گردان كميل، تحت فرماندهي مهدي نريمان پس از انجام ماموريت، در يك كانال به محاصره دشمن در مي آيند. ارتباط آنان با قرارگاه قطع مي شود و از لحاظ آذوقه نيز در مضيقه قرار مي گيرند. چهار نفر داوطلب مي شوند تا خود را به قرارگاه برسانند. سه نفر از آنان شهيد مي شوند. افراد باقي مانده در كانال با رشادت در مقابل دشمن مقاومت مي كنند. مهدي براي آوردن آب يك تنه به صف دشمن مي زند و از پاي در مي آيد و سرانجام قواي كمكي براي نجات باقيمانده گردان مي رسند.
- اولين فيلم مهم رسول ملاقلي پور با آدم هاي خاكستري، تكنيك خوب و فضايي قابل توجه، همين ملاقلي پور را تبديل به اولين فيلمساز مهم سينماي جنگ مي كند. همزمان با موفقيت ملاقلي پور، يك فيلمساز مهم ديگر با «هويت» متولد مي شود: ابراهيم حاتمي كيا.
۱۳۶۷ - كاني مانگا
كارگردان: سيف ا... داد، فيلمنامه: سيف ا... داد (براساس فيلمنامه اوليه احمدرضا درويش)، فيلمبرداري: جمشيد الوندي، موسيقي متن: مجيد انتظامي، طراحي صحنه: محمد تقي رضوي،  تدوين: روح ا... امامي، چهره پردازي: فرهنگ معيري، عكاسي: بهروز صادقي، بازيگران: فرامرز قريبيان، علي ثابت، عبدالرضا اكبري، رضا رويگري، كاظم افرندنيا، عزيز حاتمي، نعمت افشاريان، رضا صفايي پور، داود موثقي و بهمن روزبهاني، تهيه كننده: عبدا... آشتياني عراقي، محصول: هدايت فيلم، مدت نمايش: ۱۱۵ دقيقه، تاريخ ساخت:
۱۳۶۵/،۱۳۶۶ تاريخ نمايش: ۱۱/۳/،۱۳۶۷ فروش سينماها در تهران: ۳۷۰,285,110 ريال.
يك هواپيماي عراقي در منطقه كاني مانگا در كردستان سقوط مي كند و خلبان عراقي با چتر نجات فرود مي آيد. جمعي از رزمندگان براي دستگيري وي به منطقه اعزام مي شوند. آنان در انجام ماموريت خود با يك گروه متخاصم درگير مي شوند و سرانجام خلبان عراقي را دستگير مي كنند.
- تكنيك بالا و ساختار درخشان، از اولين محصولات پرخرج سينماي جنگ كه نشان مي دهد عقاب ها تا چه حد از ضعف هاي تكنيكي رنج مي برده است. فيلم سيف ا... داد تنها محصول سينماي دفاع مقدس در سال پذيرش قطعنامه است.
۱۳۶۸ - ديده بان
كارگردان: ابراهيم حاتم كيا، فيلمنامه: ابراهيم حاتمي كيا، فيلمبرداري: محسن ذوالانوار، موسيقي متن: سيدمحمد ميرزماني، طراحي صحنه و لباس: محمدرضا شجاعي و محمدحسن ميرزاكوچك شيرازي، تدوين: محسن مخملباف، جلوه هاي ويژه: اصغر پورهاجريان، عكاسي: مهريار مهدوي، بازيگران: مهرداد سليماني، عليرضا حيدري، غلامرضا علي اكبري، افسر پورهاجريان، اسماعيل سلطانيان، سعيد جوانشير، حميدرضا سلطانيان، حسين كياني، حميدرضا چاركچيان و عبدالرسول سلطانيان، مدير توليد: عبدا... باكيده،
تهيه كننده: بنياد سينمايي فارابي، محصول: واحد جنگ بنياد سينمايي فارابي، مدت نمايش: ۷۴ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۶۷ تاريخ نمايش: ۳۱/۳/،۱۳۶۸ فروش سينماها در تهران: ۷۱۰ و ۵۵۹ و۳۳ ريال.
عارفي، ديده بان، براي انجام ماموريت خود از خطوط دشمن مي گذرد. دشمن ارتباط وي را با نيروي خودي قطع مي كند. عارفي فداكارانه خط كمين و جان رزمندگان را تا رسيدن قواي كمكي حفظ مي كند.
- ابراهيم حاتمي كيا مقتدرانه وارد مي شود و فيلمي شخصيت محور و شخصيت پرداز در دل جنگ مي سازد. اين همان سالي است كه سرانجام باشوي بيضايي اكران مي شود و ملاقلي پور در تلفيق آدم هايش با تكنيك هاي تازه، گيشه را با افق فتح مي كند.
۱۳۶۹ - مهاجر
كارگردان: ابراهيم حاتمي كيا. فيلمنامه: ابراهيم حاتمي كيا و حسين خورشيدي، فيلمبرداري: محمدتقي پاك سيما، موسيقي متن: كريم گوگردچي، طراحي صحنه: محمدرضا شجاعي، تدوين: حسين زندباف، چهره پردازي: فريدون كشن فلاح، جلوه هاي ويژه: اصغر پورهاجريان، عكاسي: كمال الدين شاهرخ، بازيگران: سيد علي رضا خاتمي، سيد ابراهيم اصغرزاده، اصغر نقي زاده، غلامرضا علي اكبري، عليرضا زاهدي، فريد اميري، عليرضا مهدوي، سيدمحمد فاطمي، بهروز شفيعي، حميدرضا چاركچيان، جواد نوري، علي شايسته مند و منوچهر حاج علي اكبري، مدير توليد: عبدا... باكيده. محصول: حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، مدت نمايش: ۹۰ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۶۸ تاريخ نمايش از: ۶/۴/،۱۳۶۹ فروش سينماها در تهران: ۶۷۰,105,64 ريال.
اسد و گروهش در منطقه اي كه در دست دشمن است، گير مي افتند. اسد كارش پرواز دادن پرنده هاي بدون سرنشين براي عكسبرداري از مواضع دشمن است. او طي عملياتي موفق مي شود يكي از پايگاه هاي دشمن را نابود كند و در نهايت با فرستادن آخرين پرنده اي كه در اختيار دارد، نيروهاي خود را از وضعيت خود با خبر مي كند.
- حاتمي كيا همچنان موفق است و فيلم دوم پس از ديده بان ديگر ضعف هاي ساختاري فيلم اول را هم ندارد. مهاجر يك فيلم جذاب با خط داستاني قوي است. ديگر فيلم مهم اين سال در مسلخ عشق كمال تبريزي است كه با مشكلاتي هم مواجه مي شود.
۱۳۷۰ - عمليات كركوك
كارگردان: جمال شورجه، فيلمنامه: جمال شورجه، فيلمبرداري: غلامرضا آزادي، موسيقي متن: محمدرضا عليقلي، طراحي صحنه و لباس: محمود نزهت سرشت (صحنه) و مصطفي رستمي (لباس). تدوين: سيف ا... داد، چهره پردازي: مصطفي كامياب، جلوه هاي ويژه: رضا رستگار، عكاسي: اكبر اصفهاني، بازيگران: جهانبخش سلطاني، محرم زينال  زاده، جعفر دهقان، كاظم افرندنيا، اردلان شجاع كاوه، ابوالفضل شاه كرم، حميدرضا تاج دولتي، مصطفي رستمي، محمد گيلاني و اكبر اصفهاني، مدير توليد: حبيب اللهياري، محصول: موسسه امور سينمايي بنياد مستضعفان و جانبازان، مدت نمايش: ۹۰ دقيقه. تاريخ ساخت: ،۱۳۶۹ تاريخ نمايش: از ۸/۸/،۱۳۷۰ فروش در سينماهاي تهران: ۱۷۳,085,94 ريال.
طي عمليات فتح يك در سال ،۱۳۶۵ گروهي از رزمندگان ماموريت پيدا مي كنند تا پالايشگاه كركوك را در شهر كركوك منهدم كنند آنان به كمك كردهاي عراقي موفق مي شوند ماموريت خود را به انجام برسانند.
- روايت يك عمليات از فيلمسازي كه به مرور در تكنيك و حماسه سازي سرآمد همفكرانش شد. عمليات كركوك جمال شورجه فيلمي سنگين و پرخرج است هرچند وجه غالب كارهاي او يعني شعار كاملاً به چشم مي آيد.
۱۳۷۱ - هور در آتش
كارگردان: عزيزا... حميدنژاد، فيلمنامه: عزيزا... حميدنژاد، فيلمبرداري: محسن ذوالانوار، موسيقي متن: كامبيز روشن روان، طراحي صحنه و لباس: محمود صدرزاده (صحنه) و آصف رفيعي (لباس)، تدوين: سيف ا... داد، چهره پردازي: عبدا... اسكندري، جلوه هاي ويژه: محمدرضا شرف الدين، عكاسي: مهرشاد كارخاني، بازيگران: مهدي فقيه، مهدي قلي پور، محمدرضا رحماني، محمدرضا مهدوي، علي رضا يزدان خواه، محمد گوهري، حسين ياري، اسماعيل اميري، حسن خاني و تقي جوادي، مدير توليد: امير حسين شريفي، تهيه كنندگان: شركت تبليغاتي تماشا با حمايت مركز گسترش سينماي تجربي و نيمه حرفه اي، مدت نمايش: ۹۷ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۷۰ تاريخ نمايش: ۴/۹/،۱۳۷۱ فروش در سينماهاي تهران: ۵۰۰ ,156, ۱۴ريال.
باباعقيل براي پيوستن به پسرش، رحمت، مي خواهد راهي خط مقدم جبهه شود. يك جوان بسيجي به نام ناخدا مولايي حاضر مي شود باباعقيل را با قايق موتوري خود به ديدار پسرش ببرد. ديدار پدر و پسر هربار به طريقي ميسر نمي شود. سرانجام آنان در ميان آتش متقابل رزمندگان و دشمن، يكديگر را پيدا مي كنند. ناخدا مولايي هم زخمي مي شود.
- روايت تقدير و سرنوشت در زندگي آدم هايي كه انگار كنارت ايستاده اند. هور در آتش از دوست داشتني ترين و پذيرفتني ترين فيلم هاي اين سينماست و بيش از ۱۰ سال بعد حميدنژاد در اشك سرما مي تواند  اندكي به آن نزديك شود.
۱۳۷۲ - از كرخه تا راين
كارگردان: ابراهيم حاتمي كيا، فيلمنامه: ابراهيم حاتمي كيا. فيلمبرداري: محمود كلاري، موسيقي: مجيد انتظامي، طراحي صحنه و لباس: پرويز شيخ طادي، تدوين: حسين زندباف، چهره پردازي: مسعود ولدبيگي و فرانك جلالي، جلوه هاي ويژه: رضا رستگار و ولفگانگ ياگر، عكاسي: پيمان جعفري، بازيگران: هما روستا، علي دهكردي، هانس نويمان،  اندرياس كورتز، صادق صفايي، اصغر نقي زاده، فرزانه عسگري، مجيد صفوي، نيكل گريل و ابراهيم اصغرزاده، مدير توليد: سيف ا... داد، تهيه كننده: سازمان سينمايي سينا، محصول: سازمان سينمايي سينا، مدت نمايش: ۹۳ دقيقه. تاريخ ساخت: ،۱۳۷۱ تاريخ نمايش: ۳/۶/۱۳۷۲. فروش در سينماهاي تهران: ۱۰۰ و۵۴۰/۴۳۵ ريال.
سعيد بر اثر بمباران شيميايي دشمن، بينايي خود را از دست داده است و براي معالجه به آلمان اعزام مي شود. ليلا، خواهر سعيد كه در آلمان سكونت دارد به ديدارش مي رود. يكي از چشمان سعيد در نتيجه معالجات، بينايي خود را به دست مي آورد، اما به زودي معلوم مي شود كه سعيد دچار سرطان خون شده است. سعيد در مقابل اين بيماري نمي تواند مقاومت كند و از پاي در مي آيد. ليلا همراه پيكر بي جان او رهسپار ايران مي شود.
- يك ملودرام جنگي كه عمده داستانش در آلمان مي گذرد. فيلم دلسوزانه است و توجه همه را جلب مي كند. فيلمي پرفروش با يك موسيقي جاودانه از مجيد انتظامي. سايه هاي هجوم احمد اميني هم دراين سال به نمايش در مي آيد.
۱۳۷۳ - حماسه مجنون
كارگردان: جمال شورجه، فيلمنامه: حميد خيرالدين، فرخ نبوي، مجيد مولايي و جمال شورجه، فيلمبرداري: محمد درمنش، موسيقي متن: محمدرضا عليقلي، طراحي صحنه و لباس: مجيد ميرفخرايي، تدوين: روح ا... امامي، چهره پردازي: مصطفي كامياب، جلوه هاي ويژه: محمدرضا شرف الدين، عكاسي: مهرشاد كارخاني، بازيگران: جهانبخش سلطاني، جعفر دهقان، حسن عباسي، جواد هاشمي، علي درخشي، جواد كاسه ساز، احمد جواهري، محسن خرم دره، محمد گيلاني و محمد طاهري آذر، مدير توليد: حبيب ا... كاسه ساز، تهيه كننده: موسسه امور سينمايي و تلويزيوني بنياد جانبازان، محصول: موسسه امور سينمايي و تلويزيوني بنياد جانبازان با همكاري انجمن سينماي دفاع مقدس، مدت نمايش: ۸۹ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۷۲
تاريخ نمايش: از ۲/۶/،۱۳۷۳ فروش در سينماهاي تهران: ۷۰۰/۴۳۲/۱۱۶ ريال.
حاج احمد طي يك نقشه از پيش طرح شده، در يكي از محورهاي جزاير مجنون يكسري حملات رواني و ايذايي را به اجرا در مي آورد. رضا معاون حاج احمد كه از نقشه اطلاع ندارد، به مخالفت با او بر مي خيزد. در نتيجه اين حركات توجه نيروهاي عراقي به محور مجنون جلب مي شود و حمله وسيع رزمندگان نيز براي آزادسازي مهران آغاز مي شود. مهران به دستور فرماندهي كل قوا از چنگ دشمن بيرون آورده مي شود.
- دروكننده همه جوايز جشنواره فجر و فيلمي كه شورجه در آن سعي مي كند تسلطش بر ابزار را كاملاً اثبات كند. پايان كودكي كمال تبريزي ديگر فيلم اين سال است.
۱۳۷۴ - سجاده آتش
كارگردان: احمد مراد پور، فيلمنامه: علي شاه حاتمي و احمد مراد پور، فيلمبرداري: محمد تقي پاك سيما، موسيقي متن: محمدرضا عليقلي، طراحي  صحنه و لباس: پرويز شيخ طادي، تدوين: مهرزاد مينويي، چهره پردازي: فريدون كشن فلاح، جلوه هاي ويژه: نادر ميركياني، مسعود حشمت و علي قرايي، عكاسي: محمد محمدي، بازيگران: رضا ايرانمنش، علي بوريان، حبيب ا... حداد، عطا سلمانيان، سيد  جواد هاشمي، اسرافيل علمداري، جواد شيداييان، ابراهيم عباس علي زاده، ماشاا... شاه  مرادي و محسن محمدي، مدير توليد: روح ا...  برادري، تهيه كنندگان: حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و بنياد سينمايي فارابي، محصول: حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، مدت نمايش: ۹۰ دقيقه، تاريخ ساخت: ،۱۳۷۲ تاريخ نمايش: از ۲۹/۱۲/،۱۳۷۳ فروش در سينماهاي تهران: ۲۳۰,899,110 ريال.
در عمليات كربلاي پنج، يك گردان به فرماندهي مهدي براي تصرف يك جاده وارد عمل مي شوند. فرمانده نيروهاي عراقي كه زبان فارسي مي داند، از طريق بي سيم سعي بر تضعيف روحيه مهدي دارد. در يك درگيري سنگين، گردان مهدي به محاصره تانك هاي دشمن در مي آيند و همه به جز مهدي شهيد مي شوند. مهدي خود را در يك تانك مخفي مي كند. وقتي فرمانده عراقي فرمان انهدام تانك ها را مي دهد، مهدي نيز هلي كوپتر او را هدف قرار مي دهد. در همين هنگام رزمندگان مي رسند و مهدي راه رسيدن به جاده را به آنان نشان مي دهد.
- فيلمي غافلگيركننده از احمد مرادپور و از معدود آثاري كه دشمن در آن ابله فرض نشده است. با يك نقشه نظامي كامل و كاملاًَ نزديك به واقعيت كه همين سبب مي شود فيلم شاخص تر از «حمله به H3» و حتي «كيميا» باشد كه در آن سال به نمايش درآمدند.
۱۳۷۵ - سفر به چزابه
كارگردان: رسول ملاقلي پور، فيلمنامه: رسول ملاقلي پور، فيلمبرداري: فرهاد صبا، موسيقي متن: پيروز ارجمند، طراحي صحنه: محسن نوروزي، تدوين: شهرزاد پويا، چهره پردازي: عبدا... اسكندري، جلوه هاي ويژه: اكبر محمدي، عكاسي: بابك برزويه، بازيگران: مسعود كرامتي، فرهاد اصلاني، حبيب دهقان نسب، پيمان سنندجي زاده، رضا خندان، عزيز هنرآموز، مهدي فقيه، عليرضا جلالي، علي سليماني، علي فرهادي و حبيب اللهياري، مديرتوليد: عليرضا جلالي، تهيه كنندگان: مركز گسترش سينماي مستند و تجربي و سيما فيلم، محصول: افق فيلم و مركز گسترش سينماي مستند و تجربي، مدت نمايش: ۸۹ دقيقه، تاريخ نمايش: از
۱۴/۶/،۱۳۷۵ تاريخ ساخت: ،۱۳۷۴ فروش در سينماهاي تهران: ۷۰۰,124,69 ريال.
كارگردان يك فيلم جنگي همراه آهنگساز فيلم به سر صحنه فيلمبرداري مي روند. آنان با مشاهده صحنه، خود را در منطقه چزابه احساس مي كنند و به گذشته بر مي گردند و با رزمندگاني رو به رو مي شوند كه سال ها قبل به شهادت رسيده اند. آهنگساز دچار ترس و دلهره مي شود و در اين حالت به حس موسيقي لازم براي اين صحنه ها دست مي يابد. آن دو هنگام فرار از دست نيروهاي عراقي دوباره خود را در صحنه فيلمبرداري مي بينند. صحنه براي فيلمبرداري آماده است.
- تلفيق گذشته و آينده در دل جنگي كه هنوز خيلي از آن نگذشته؛ صحنه پردازي درخشان كه به طور نمونه  حاصلي چون حركت در تونل ابتداي فيلم دارد و فضايي پرحس و حال سبب مي شود «سفر به چزابه» از بهترين نمونه هاي سينماي جنگ باشد.
۱۳۷۵ - ليلي با من است
كارگردان: كمال تبريزي، فيلمنامه: رضا مقصودي، فيلمبرداري: مجتبي رحيمي، موسيقي متن: سيد بهنام ابطحي، طراحي صحنه: كمال

پرونده يك موضوع: سينماي دفاع مقدس
در جست وجوي مرزهايي تازه
007005.jpg
سفر به چزابه - عكس: بابك برزويه
خسرو نقيبي
در اين سال ها هميشه سينماي ايران با يك سؤال بزرگ در دسته بندي فيلم ها رو به رو بوده؛ چيزي به نام ژانر (ياگونه) در سينماي ما تعريف نشده و به همين دليل ما هميشه سينمايي داشته ايم بدون مرز و در گذر از ملودرام به حادثه، تعليق، كمدي يا هر نوع ديگري. در اين ميان اما سينمايي هم شكل گرفته كه با حفظ قواعد و مشخصات خودش اعلام مي كند كه وجود دارد. يك ژانر وطني كه هر چند الگويش سينماي جنگ و حتي زير گونه هايش، ساب ژانرهاي همان الگوي خارجي است اما در تطبيق با تفاوت هاي ذات جنگ ما و جنگ بيگانگان، چنين خاصيتي را به دست آورده است؛ ژانر سينماي دفاع مقدس.
سعي در انطباق
وقتي در ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ هواپيماهاي نيروي هوايي عراق به چند فرودگاه مهم ايران حمله كردند، سينماي ايران هنوز به ثبات نرسيده بود. هنوز از پيروزي انقلاب، دو سالي نمي گذشت و در اين مدت آنچه به مرحله توليد مي رسيد، تكرار گذشته در قالب هاي جديد بود شخصيت هاي همان داستان هاي قديمي تنها لباس انقلابي مي پوشيدند و وقايع به سال ۵۷ ختم مي شد. در واقع فيلم هاي انقلابي يا به شعار محدود مي شدند و يا آنقدر خام دستانه بودند كه نشاني از ارزش هاي زمانشان را منتقل نمي كردند. شروع جنگ، فرصتي چون انقلاب در اختيار سينما قرار داد و دقيقاً نخستين حركت ها، هماني بود كه انتظار مي رفت. فيلمسازان تنها يك لوكيشن تازه به دست آورده بودند؛ اما شرايط تازه تفاوت عمده اي با وضع قبلي داشت. اگر با چند هنرور مي شد روزهاي انقلاب را ـ حتي به شكل باسمه اي ـ تداعي كرد، تصويركردن جنگ احتياج به يكسري حداقل ها داشت كه در روزهاي بي امكاناتي صرف، مهيا كردنشان دشوار مي نمود. اما به هرحال سينماي ايران از اين موفقيت تازه به راحتي نگذشت نخستين فيلم ها در همين حال و هوايي كه پيش تر گفته شد، جلوي دوربين رفت. جنگ مكاني بود براي ادامه حادثه پردازي ها و البته به فراخور روحيه آن روزها، شعار هم به اولين المان اين آثار بدل شد. «مرز» نخستين فيلم ايراني درباره جنگ ايران و عراق است. فيلمي كه با فرمول قديمي بازگشت قهرمان قديمي انزوا گزيده به ميان جمع، به شكل كاملاً نمادين در پايان آزادي يك پاسگاه اشغال شده را به تصوير مي كشد. مرز را جمشيد حيدري بر اساس فيلمنامه اي از سيروس الوند كارگرداني كرد و نقش قهرمان به انزوا رفته را هم سعيد راد بازي كرد. ساخته شدن مرز، آغاز راه بود و سبب شد به فاصله كمي پنج فيلم در سال ۶۱ جلوي دوربين بروند تا اكران ،۶۲ صاحب پنج فيلم درگونه تازه باشد. در ميان اين پنج فيلم هر چند وجه غالب باز بر حادثه بود اما بارقه هاي اميد هم ديده شد. از يك سو حسن كاربخش «ديار عاشقان» را در فضايي واقعي تر نسبت به ديگر فيلم ها ساخت و از سوي ديگر فيلم «كيلومتر پنج» حجت ا... سيفي هرچند خام دستانه و ابتدايي مي نمود اما سعي شده بود به شخصيت هايي نزديك شود كه تاكنون اينگونه از رو به رو به آنها پرداخته نشده بود. اين حكومت هاي ابتدايي، از سومين سال جنگ راههاي تازه اي را پيش روي اين سينما باز كرد.
نسلي تازه از راه مي رسد
اكران سينماي ايران در سال ،۶۳ پنج نام را درگونه دفاع مقدس به عنوان كارگردان دارد. سعيد حاجي ميري، محسن مخملباف، رسول ملاقلي پور، اكبر حر و ناصر مهدي پور كه از اين ميان همه سينماگراني هستند كه نشان از ورود نسلي تازه دارند. نكته جالب؛ فيلم نمونه اين سال يعني «پيشتازان فتح» است كه نه به دست كارگرداناني كه بعدتر مطرح ترين كارگردانان اينگونه مي شوند كه به دست حسن كاربخش ساخته شده است. فيلم در زمان خودش سعي كرد نوع حادثه پردازي اش در پرداخت اندكي به آنچه در سينماي روز دنيا انجام مي شود نزديك باشد و همين آن را شاخص تر از ساير كارها مي كند. نكته ديگر در اين سال حضور رسول  ملاقلي پور با «نينوا» است كه خبر از حضور يك سينما گر توانا در اين عرصه مي دهد. تا پايان جنگ اين مسير به همين شكل ادامه دارد. از يك سو فيلم هايي ساخته مي شود كه حادثه پردازي را محور خود دارند و از سوي ديگر فيلم هاي شخصيت محور هم گام به گام پيش مي آيند. آنچه باز جلب توجه مي كند، عدم سعي فيلمسازان در تلفيق اين دو نگاه است؛ چيزي كه در سال هاي بعد سبب غناي اينگونه مي شود تا سال ۶۷ كه ايران قطعنامه را پذيرفت، چند چهره به عنوان فيلمسازان نسل انقلاب به چهره هاي شاخص سينماي دفاع مقدس بدل شدند. در اين سال ها ابراهيم حاتمي كيا «هويت» را ساخت تا سياه مشق ساخت فيلم هايي چون «ديده بان» و «مهاجر» را نوشته باشد. هر چند ملاقلي پور اين نوع فيلمسازي را از همان «پرواز در شب» با تكيه بر شخصيت پردازي قهرمانانش انجام مي دهد. در اين بين فيلمي چون «بهار» به كارگرداني ابوالفضل جليلي هم وجود دارد كه به نوعي با پس زمينه جنگ به اين مقوله مي پردازد. جريان دوم كه همان جريان حادثه پرداز است هم از ميانه هاي جنگ به دو دسته تقسيم مي شود دسته اول فيلمسازاني بودند كه همچنان و در راستاي همان شيوه قديمي فيلمسازي، فيلم فارسي هايشان را به دل جنگ مي بردند و عنصر خشونت جاي عناصر ممنوعه را مي گرفت و دسته دوم آنهايي بودند كه سعي كردند در ارتقاي سطح استانداردهاي سينماي جنگ بكوشند. در راستاي همين تلاش بود كه ژانر دفاع مقدس صاحب شاخ و برگ شد.
حركت به سوي تكنيك
با بالاگرفتن جنگ و آشنايي نيروهاي تازه نفس با ابزار، سلاح ها و فضاي واقعي جبهه هاي نبرد، سعي در تطبيق حال و هواي فيلم ها با آنچه حداقل به لحاظ مادي در جريان بوده آغاز شد. اين رويكرد دو وجه سينمايي داشت در وجه اول سينماگران سعي كردند با تكنيك بالاتر به شبيه سازي واقعيت بپردازند همان طور كه پيش تر اشاره شد پيشتازان فتح آغاز گر اين راه بود و پس از تجربه هايي چون «عقاب ها» يا «پلاك»، «كاني مانگا» را مي توان يك نقطه اوج در نظر گرفت. فيلمي كه براي اولين  بار نبردهاي هوايي اش به شكل دكوپاژ شده بازسازي نبردهايي واقعي بودند و سيف ا... داد در اجرا هم از هيچ  چيز كم نگذاشته بود. تفاوت كاني مانگا با همه نمونه هاي مشابهش در سال هاي بعد هم اين است كه در زمان جنگ جلوي دوربين رفته و نمايشش در سالي است كه ايران قطعنامه صلح را پذيرفت. ديگر وجه رويكرد به سينماي جنگ متعارف در همه جاي جهان بود. فيلمسازان ايراني در اين بخش سعي كردند با الگو برداري از آنچه به عنوان قواعد ژانر جنگي پذيرفته شده آثارشان را به حد استاندارد فني و تكنيكي برسانند. نكته جالب استفاده از قواعد ساب ژانرهاي جنگ هم بود. تا پايان جنگ، سينما، فيلم هاي ماموريتي، اردوگاهي و حتي كماندويي را جلوي دوربين برد. مثال شاخص اين جريان فيلم «پايگاه جهنمي» است كه به راحتي مي تواند يكي از فيلم هاي جنگ ويتنام تلقي شود. فيلمي با الگوي ماموريت كه در اجرا رزمنده هايش هيچ شباهتي به يك سرباز ايراني ندارند.
دوران تازه
حضور سينماي دفاع مقدس با پايان جنگ نه تنها كمرنگ نشد بلكه شكل و شمايلي تازه تر به خود گرفت و به طور مثال يكي از بهترين هايش تازه در اين دوره بود كه فيلم هاي اصلي اش را جلوي دوربين برد. ضمن اين كه فيلمسازان شاخص قديمي هم با پايان جنگ مي توانستند ديدگاه هاي حتي اندكي ضد جنگشان را بروز دهند؛ پايان جنگ يك حسن ديگر هم داشت. ديگر جنگي در كار نبود كه به سينما به عنوان يكي از ابزارهاي تبليغاتي اش نگريسته شود. سه فيلم شاخص اكران شده در حال و هواي جنگ در سال ۶۸ اين موضوع را آشكار مي كند. در اين سال ابراهيم حاتمي كيا «ديده بان» را با تاكيد بر روي رزمنده هايي كه يك انسان با همه ضعف ها و قدرت هايشان هستند، عرضه مي كند. رسول ملاقلي پور «افق» را مي سازد كه چه به لحاظ تكنيك و فني و چه در بحث محتوا يك نمونه شاخص است و «با شو غريبه كوچك» بهرام بيضايي كه از سال ۶۴ امكان نمايش را به دست نياورده بود با رهاشدن از فضاي تبليغاتي سرانجام رنگ  پرده را مي بيند تا مخاطبان از ديدگاه  فيلمسازي فراتر از خطوط نبرد هم آگاه شوند. هرچند مشكلات بهرام بيضايي بر سر اكران فيلم سبب مي شود حداقل تا ۱۰ سال بعد فيلمسازان قديمي ترجيح دهند به سراغ اين سينما نيايند. سينماي جنگ تا پايان دهه با همين مختصات كارش را ادامه مي دهد.
دلتنگ براي گذشته
پايان جنگ براي فيلمسازان اين عرصه يك نقطه سردرگمي است. نقطه اي كه برخي نمي توانند آن را برتابند و يا به كل كنار مي روند يابه مرثيه سرايي و تكرار دست مي زنند. حتي تا اواخر دهه هفتاد هم مي شود رد سينمايي را ميان توليدات سالانه گرفت كه دنباله سينماي تبليغاتي جنگ به شمار مي رود؛ بي آن كه ديگر نيازي به اين نوع فيلم ها باشد. جز اين دسته از آثار، سينماگران شاخص دو راه پيش رو داشتند. يكي تصوير آدم هاي جنگ در دنياي آن روز كه دنياي جديد براي برخي از آنها محسوب مي شود، بود و راه ديگر بازگشت به گذشته و ارايه تصويري واقعي از اتفاقاتي كه نمي شد در دوران جنگ به لحاظ رواني به تصويرشان درآورد. اين راه دوم كمي ديرتر پيدا شد؛ براي همين شاخص ترين فيلم هاي آغاز دهه، فيلم هاي پيامد جنگ بودند. ابراهيم حاتمي كيا بار ديگر و پس از يك سياه مشق به نام «وصل نيكان» كه خيلي ها آن را پاسخي به «عروسي خوبان» هم مي دانستند، در آلمان «از كرخه تا راين» را جلوي دوربين برد. فيلمي كه به ضايعات شيميايي حاصل از جنگ مي پرداخت. در همان سال سه فيلمساز با ديدگاه هاي متفاوت به حضور بچه ها در جنگ پرداختند كه ميان «سايه هاي هجوم»، «آتش در خرمن» و «بازي بزرگان» اولي به كارگرداني احمد اميني فيلم شاخص تري بود. با فاصله اي دو سه ساله از اينها هم احمدرضا درويش پس از چند تجربه ناموفق «كيميا» را ساخت كه هرچند در پرداخت صحنه هاي جنگي غافلگير كننده بود امابه هر حال از فيلم هاي شاخص سينماي پس از جنگ محسوب مي شود. در سينماي فني تر و حادثه پرداز هم آثاري چون «حمله به H3»، «آخرين شناسايي» و «سجاده آتش» ساخته شد و ميان دسته مرثيه سرا و تبليغاتي حوزه جنگ هم «حماسه مجنون» به عنوان نمونه اي ترين فيلم همه اين سال ها در اين عرصه محصول ۱۳۷۳ است.
حركت به سوي فرم و شكست تابو
سال ،۱۳۷۵ سال اوج سينماي دفاع مقدس است. سالي كه در آن رسول ملاقلي پور «سفر به چزابه» و «نجات  يافتگان» را مي سازد كه از نخستين تلاش ها براي حركت به سمت ترسيم فضاي صحنه نبرد با همه ابعاد هستند. كمال تبريزي «ليلي با من است» را جلوي دوربين مي برد كه نخستين فيلم كمدي اينگونه در سينماي ايران است. فيلمي كه به تابوهاي زيادي نزديك مي شود و حتي برخي اوقات آنها را مي شكند. در همين سال عزيزا... حميدنژاد فيلم مهجور «ستارگان خاك» را هم ساخته است و «دكل» عبدالحسين برزيده هم به لحاظ فني فيلم مهمي است. چنانكه «آخرين مرحله» محسن محسني نسب هم از نخستين فيلم هايي است كه گلوله هايش به چشم ديده مي شود. سال ۷۵ البته همان سالي است كه ابراهيم حاتمي كيا دو فيلم در دو زيرگونه متفاوت سينماي جنگ مي سازد كه «برج مينو» اثر شاخص تري است، هرچند با واكنش سرد دوستداران حاتمي كيا روبه رو مي شود؛ «بوي پيراهن يوسف» هم كه دنباله رو روند فيلمي چون «از كرخه تا راين» ساخته شده است.
فرم گرايي و حركت روي تابوها در سال هاي بعد ادامه مي يابد؛ ضمن اين كه ترسيم واقعيت هر روز جدي تر از قبل مي شود. تونل مرگ فيلم «مردي شبيه باران» و خشونت جاري در صحنه، از به يادماندني ترين اين فصول واقع نماست هرچند سهيلي در كارهاي بعدي همه اميدواري ها را به خودش، به نا اميدي مطلق تبديل مي كند. سينماي فرم گرا هم در اين دوره نقطه اوجي چون «روبان قرمز» را دارد.
همه آنچه اتفاق افتاد
يك اتفاق اجتماعي روند واقع نمايي در عرصه سينماي جنگ را تشديد كرد. موج ايجاد شده پس از انتخابات رياست جمهوري در دوم خرداد سال ۷۶ در فيلمسازان وابسته به هر دو گروه سياسي كشور و سينماگران مستقل، سبب شد كنايه ها و همه آن چيزهايي كه گهگاه در لفافه گفته مي شد كاملاً علني شود. در چنين فضايي، حاتمي كيا «آژانس شيشه اي» را درمقام بازمانده اي از جنگ تصوير مي كند. «حاج كاظم» را كه شايد ماندگارترين كاراكتر خلق شده در همه اين سال هاي سينماي جنگ باشد. در اين فضا ملاقلي پور «هيوا» را مي سازد كه براي نخستين بار صحنه هايي چون تيراندازي به خودي يا ترس يك رزمنده در آن گنجانده شده و در همين فضا احمدرضا درويش «متولد ماه مهر» را مي سازد كه آشكارا فيلمي سياسي با اشاراتي به جنگ است. در چنين شرايطي است كه حتي ملودرام عاشقانه كمال تبريزي يعني «شيدا» هم از هيچ كنايه اي به شرايط امروز و ديروز فروگذار نمي كند. نمونه اي ترين فصل در ميان اين آثار جايي است كه دو رزمنده فيلم هيوا در كنار هم از سينماي دفاع مقدس حرف مي زنند و ملاقلي پور ميلش به حقيقت نمايي در سينما را در همين صحنه از زبان يكي از كاراكترها بيان مي كند. اينگونه است كه سينماگران جنگ ما سعي مي كنند درباره همه آنچه اتفاق افتاده صحبت كنند،  نه بخشي از آنچه اتفاق افتاد و اينگونه است كه آدم هاي جنگ مثل همه حقيقت، «رنگ خاكستري» به خود مي گيرند و ديگر نه سفيد سفيدند و نه سياه سياه.
سنگيني بار نوستالژي
سينماگران شاخص  جنگ ما در آستانه دهه جديد دچار نوعي نوستالژي به گذشته شدند. اين را نمي توان كتمان كرد كه آنها دلتنگ آدم هايي بودند كه ديگر در كنارشان حضور نداشتند. اين دلتنگي و اين نوستالژي، نوعي عصبيت را از شرايط حاضر به همراه داشت كه به طور شاخص مي توان «قارچ سمي» و «موج مرده» را مثال آورد.
دو فيلمساز شاخص سينماي جنگ در اين جا در اوج عصبيت فريادشان را به سر تماشاگري مي زنند كه گاه به واسطه سنش حتي از خيلي  چيزها خبر ندارد. در اين فيلم ها تكنيك در اوج است اما فيلمساز عصبي آنقدر فريادهايش بلند است كه خيلي ها ترجيح مي دهند تكنيك را ناديده بگيرند تا جواب فرياد را دهند. در آغاز دهه هشتاد سينماي جنگ كم رمق تر از هميشه مي شود. هرچند فيلمسازان ارزش گراتر هم حالا فيلم هايي منطقي تر و معقول تر مي سازند كه همدلي تماشاگر را برمي انگيزد. دو فيلم «سفر به فردا» و «نغمه» كه تنها نماينده هاي سينماي جنگ در اكران ۸۲ هستند دقيقاً چنين وضعي دارند و آدم هايشان نزد تماشاگران اثر پذيرفتني و دوست داشتني مي نمايند.
يك ژانر استاندارد
سينماي جنگ، سينماي هزينه بري است و بسياري از توليدات خارجي اين عرصه، در واقع «بيگ پروداكشن» يا «توليدات عظيم» استوديويي به حساب مي آيند. پس از ركورد نسبي ساخت فيلم هاي جنگي در ايران، سال ۸۲ يك آغاز دوباره است. سالي كه دو فيلمساز مهم سينماي جنگ سعي مي كنند در دو محصول پرخرج و منطبق با استاندارهاي تصويري و صوتي روز جهان، تصويري واقعي و استاندارد از جنگ هشت ساله ارايه دهند. اينگونه است كه رسول ملاقلي پور مزرعه پدري را مي سازد و احمدرضا درويش دوئل را. آثاري كه حداقل به لحاظ تكنيك مهم ترين اتفاقات همه سينماي ايران در طول تاريخ حياتش هستند. در اين سال البته فيلم  «جايي براي زندگي» هم از همين دسته فيلم ها جلوي دوربين مي رود كه البته هنوز آماده نمايش نشده است و اشك سرما هم در لوكيشني دشوار تصوير مي شود كه حاصلي متفاوت با همه سينماي جنگ دارد. در رويكرد تازه به اين گونه، حتي رخشان بني اعتماد هم «ننه گيلانه» را درباره پيامدهاي تلخ جنگ جلوي دوربين مي برد تا بر «آغاز دوباره» اين سينما، مهر تاييدي بزند.
«سينماي جنگ» يا ژانر دفاع مقدس حالا در مرز بيست و پنجمين سالگرد آغاز نبرد ايران و عراق، تولدي دوباره يافته است و مرزهايي جديد را جست وجو مي كند. مرزهايي كه حتي مي تواند فراتر از ايران به عرصه  بين المللي هم راه پيدا كند.

بيست  و چهار سال فيلم هاي دفاع مقدس به روايت عزيزا... حميد نژاد
سينما فراتر از مسايل مناسبتي است
007017.jpg
عكس: محمد رضا شاهرخي نژاد
خسرو نقيبي
اشك سرما، فيلمي كه اين روزها بر پرده سينماهاي پايتخت است، بيشتر به يك يادآوري مي ماند. يادآوري اين نكته كه فيلمسازي به نام عزيزا... حميدنژاد حدود هفت سال فيلم نساخته بود و يادآوري اين كه چرا سازنده «هور در آتش» را در اين سال ها فراموش كرده بوديم. او در اين فيلم تازه، همان كارگردان خوش فكري است كه در كار اول غافلگيركننده ظاهر شد و نشان داد سينماي جنگ صاحب يك فيلمساز باقريحه ديگر شده است.
عزيزا... حميدنژاد هفته گذشته مهمان ما بود و موضوع صحبت مان هم بررسي سينماي دفاع مقدس. هرچند او از ابتدا چندان موافق اين بحث نبود و اعتقاد داشت اين حرف ها مثل هميشه به تكرار كشيده مي شود، اما پايان حرف هايمان رضايت او را هم به همراه داشت. حميدنژاد معتقد بود نگاه ما به مقوله جنگ و دفاع مقدس نگاهي مناسبتي است. براي همين در اين گفت و گو ابتدا سعي كردم اين موضع گيري را از بين ببرم و بعد از ميان يك گپ دوستانه به حرف هايي برسم كه شايد خواندنش جذاب باشد؛ حرف هايي كه به آن بحث هاي تكراري هميشگي هم منتهي نشود. آنچه مي خوانيد بخش مياني يك بحث بلندتر است. گپمان را حميدنژاد با بيان يك بيوگرافي كوتاه از خودش آغاز كرد...

از سال ۱۳۵۶ كار فيلمسازي آماتور را در سينماي آزاد شروع كردم. حدود دو سال هم مستند ساختم. پس از انقلاب، جنگ را با عكاسي شروع كردم و بعد هم دستياري در سينما را با فيلم زير باران ساخته سيف ا... داد. سال ۱۳۶۵ هم اولين فيلم مستقلم با نام زندگي در ارتفاعات آماده نمايش شد.
... كه در جشنواره فجر هم جايزه گرفت؟
بله، در پنجمين جشنواره فجر جايزه بهترين فيلم مستند را گرفت. بعد از آن مرثيه حلبچه را كليد زديم كه در رابطه با بمباران شيميايي منطقه حلبچه بود. بعد از آن فيلم سينمايي هور در آتش را نوشتم و فيلمنامه اش طي مراحلي به توليد رسيد و سال ۷۱ نمايش داده شد. سه سال بعد از هور در آتش، ستارگان خاك را كار كردم. يك سال بعد قله دنيا را و بعد، شش تا هفت سال هم اشك سرما را كار كردم.
يعني اين طرح قديمي تر از چيزي است كه به نظر مي رسد...
اشك سرما، اشك همه را درآورد. اين طرحي بود كه در واقع از همان زمان جنگ درگيرش بودم و تا پس از جنگ طول كشيد تا شكل بگيرد و پخته شود.
پس ايده براي همان دهه ۶۰ است...
ايده به همان زمان تعلق دارد. منتها نوع ايده به شكلي بود كه كمتر مي شد در آن سال ها به سراغش رفت. گذاشتم تا زمانش برسد و در واقع شرايط فراهم شود تا اين فيلم به مرحله ساخت برسد. البته در اين شش هفت سال كارهايي را به شكل مستقل انجام دادم و فيلمنامه هايي را هم نوشتم اما اشك سرما، فيلمي بود كه بعد از شش سال مي شد رويش كار كرد.
... و همزمان شكوفه هاي سنگي هم پيش آمد؟
شكوفه هاي سنگي در واقع قبل از اين كه اشك سرما را كليد بزنم، آماده توليد شد. فيلمنامه اش در طول تحقيق كه حدوداً چهار ماه شد نوشته و بعد آماده توليد شد. همزمان اشك سرما هم به نتيجه رسيد و چون هر دو از نظر فصلي در يك برهه از زمان بودند، ما شكوفه هاي سنگي را شروع كرديم و جلو رفتيم تا جايي كه چند سكانسش بيشتر باقي نماند و آن هم سكانس هايي بود كه بايد در بهار گرفته مي شد. در اين مقطع اشك سرما را به مرحله فيلمبرداري رسانديم و بعد از پايان اشك سرما، مجدداً سكانس هاي باقيمانده از شكوفه هاي سنگي جلوي دوربين رفت. اين روزها هم فيلم آخرين مراحل آماده سازي را براي نمايش در جشنواره اصفهان مي گذراند.
در دهه،۶۰ دهه اي كه از همان آغاز با جنگ تحميلي شروع شد، خودتان در جبهه بوديد؟
من به دو جهت تجربه جبهه داشتم؛ يكي به عنوان سرباز كه در مناطق جنوب و غرب بودم...
... يعني همين كردستان كه محل وقوع اتفاقات اين دو فيلم اخير است؟
بخش غرب همان كردستان بود و تجربه ديگر هم به عنوان كارگردان. تجربيات زيادي از آن دوران برايم به جا ماند. يادداشت ها و خاطرات زيادي هم نوشتم. در واقع از نزديك آن لحظه ها را لمس كردم.
سينماي جنگ ما چند رويكرد متفاوت دارد. زيرشاخه هايي كه حتي در اين سال ها هم هركدام راه خودشان را رفته اند. در اين سينما جايگاه فيلم هاي شخصيت پرداز كمتر به چشم مي خورد. مخصوصاً اين موضوع در خود دوران جنگ كاملاً واضح است. فيلم ها يا متعلق به اكشن سازهايي است كه حرف زيادي براي گفتن ندارند و يا در راستاي ترغيب نيروهاي مردمي براي حضور در خطوط مقدم ساخته شده؛ خود شما هم هور در آتش را چند سال پس از پايان جنگ مي سازيد...
حدوداً در سال ۷۰ و ۷۱ كه سه چهارسالي است جنگ تمام شده...
اما در كوران جنگ هور در آتش ساخته نشده، فيلمي كه مي خواهد به شخصيت هاي جنگ و آدم ها بپردازد...
البته در همان زمان جنگ تحميلي هم من زندگي در ارتفاعات را دارم كه درباره آدم هاي جنگ است. فيلمي درباره جنگ كه حتي يك تير هم در آن شليك نمي شود.
ولي فيلم سينمايي نيست، فيلم هاي سينمايي آن دوره مان منحصر مي شوند به همين هايي كه نام بردم. چرا فيلمسازان ما در آن مقطع سراغ آدم ها نمي روند و چرا همان زمان ما تصوير دقيقي از آدم هاي جنگ مان نداريم. حالا وقتي من جوان، مي خواهم آدم هاي جنگ را در دل شرايط ببينم و بشناسم نمي توانم. به هرحال حالا من مي توانم با آدم اشك سرما ارتباط برقرار كنم. ولي وقتي آن فيلم ها در دل واقعيت ساخته مي شدند، چرا فاصله مي گيرند از آنچه واقعاً در دل جنگ و ميان آن آدم ها مي گذشته؛ آدم هايي كه حالا ديگر رسيدن به حال و هوايشان دست نيافتني است؟
006999.jpg
عكس: مهرشاد كارخاني
اين بيشتر برمي گردد به ديدگاه شخصي فيلمساز. يك مورد ديگر هم برمي گردد به فضايي كه براي كار فراهم مي شد. در واقع جو تبليغاتي و فرهنگي حاكم بر آن زمان، اين بود كه در آن شرايط مديران فرهنگي خواستار فيلم هايي از نوع تبليغاتي بودند، فيلم هايي كه سريع نتيجه دهد. فيلم جنگي مرسوم با آن كارهاي معلوم. برخي كه گرايش به همان سمت و سو داشتند كار مي كردند ولي من شخصاً گرايشي به آنگونه كارها نداشتم. يعني همان زمان هم فيلمنامه هايي بود كه پيشنهاد مي شد تا من كار كنم ولي احساس مي كردم كه بايد به يك شكل ديگر به مقوله جنگ در آن سال ها نگاه كرد. اين بود كه اولين فيلمم در زمان جنگ و در سال ۱۳۶۵ يك فيلم آرام است. يعني آدم ها، نوع زندگي، روابط و آن دغدغه هايي را كه در آن شرايط سخت محيطي داشتند بررسي مي كند. همان زمان فكر كردم كه از يك دريچه ديگري هم مي شود در مورد جنگ و آدم هايش فيلم ساخت. اوضاع و احوال به گونه اي بود كه فيلم هاي تبليغاتي فضا را اشباع كرده بود و براي همين تصميم گرفتم جامعه را از يك زاويه ديگر نگاه كنم و فيلمي بسازم كه حتي يك تير در آن شليك نشود. يعني فضاي جنگ را داشته باشد اما حاصل كار هم متفاوت باشد.
اما در فيلم هاي بلند به اين خصايص كمتر مي رسيم. گويا نوعي جسارت را طلب مي كرد اينگونه فيلم ساختن. فيلم هايي كه حالا مي گوييم ماندگارترند از آن نوعي كه به قول شما فضا را اشباع كرده بود. فيلم هاي قدر اين جريان اكثراً پس از پايان جنگ ساخته مي شوند. مهاجر، ديده بان يا چند فيلم ديگر...
نگاه خود فيلمساز مهم بود. شرايط عمومي سينما هم بود...
خود شما به عنوان يك فيلمساز در هور در آتش نشان مي دهيد كه تمايل داشته ايد اينگونه فيلم بسازيد. با اين تمايل مي توانستيد آنگونه كه مي خواستيد فيلمتان را بسازيد يعني شرايط فراهم بود كه در آن هشت سال عزيزا... حميدنژاد يك هور در آتش بسازد؟ يا بايد صبر مي كرد تا آتش جنگ فروكش كند...
قطعاً فراهم نبود، در آن زمان امكان ساخت فيلمي مانند هور در آتش فراهم نبود. فيلم بعدي ام يعني مرثيه حلبچه باز يك چنين نگاهي دارد. به نهايت جنگ نگاه مي كند و به مسايلي كه بمباران شيميايي حلبچه در پي داشت. هور در آتش در واقع جزو اولين فيلم هايي است كه بعد از جنگ ساخته و با يك مقدار تعمق بيشتر هم كار شد. مضاف بر اين كه خب، شايد همان زمان به خاطر غير متعارف بودن اين فيلم، مقداري با شك و ترديد و سوءتعبير به اين فيلم نگاه مي شد تا اين كه ساخته شد. حتي نوع فيلم از آن نوعي بود كه در واقع در داخل جبهه جاذبه ايجاد مي كرد؛ هر طيفي را در نوع خودش توانست جذب كند. فكر مي كنم به خاطر محور قراردادن انسان و نگاه انساني حاكم بر فضا، هور در آتش چنان وضعيتي پيدا كرد.
اين نگاه انساني هم كه حاصل تجربه واقعي حضور در خود فضا بود...
زماني كه در دل جنگ بودم، مدام يادداشت برداري مي كردم چون اصولاً معتقدم كه آدم در هر جايي كه هست بدون اين كه بخواهد تظاهر كند مي تواند مطالعه كند. مطالعه اجتماعي، روان شناسي يا هر نوع كار ديگري. به هر حال حضور من باعث شد تا آدم ها را از نزديك بشناسم. نوع برخورد و ارتباطي كه با هم برقرار مي كنند، دغدغه هايي كه دركنار هم دارند و آرمان هايي كه دارند و نقطه ضعف و قوت  هايي كه در چنين موقعيتي مي توانند داشته باشند. اينها همه جدا از نگاه كلي به ارتباط ها در زمان جنگ بود كه خب، همه قهرمان بودند اما من مي ديدم كه فقط تا اندازه اي اينطور است. جبهه را آدم هايي تشكيل مي دادند كه از اجتماع بلند شدند، آدم هايي با نقاط ضعف و قدرت فراوان و براي من شخصاً آن لايه هاي زيرين و روابط دروني آدم هايي كه در آن محيط قرار داشتند مهم تر از مسايل فيزيكي و درگيري هاي اينگونه بود. هور در آتش براساس اين نگاه شكل گرفت.
حالا در گذر زمان اگر بخواهيم برگرديم و نگاه كنيم، فيلمي بود كه اين آدم هاي خاكستري را در خود داشته باشد. فيلمي كه در همان دهه ۶۰ و در كوران جنگ روانه پرده شده باشد. نمي دانم واقعاً كاري بوده كه مهجور مانده باشد...
فكر مي كنم به طور مثال ديار عاشقان يكي از آن فيلم ها بود. از آن فيلم هايي كه درست در اوايل جنگ ساخته شد اما نوع نگاهش متفاوت بود. يعني آدم ها مثل آدم هاي اجتماع بودند، آدم هاي آرماني ساخته و پرداخته ذهن فيلمساز نبودند. آدم هايي واقعي بودند كه مي شد باورشان كرد. خب، ديده بان و مهاجر هم باز از آن طيف بودند كه آدم باور مي كرد.
... كه البته پس از جنگ اكران شدند. فيلم هاي رسول ملاقلي پور چطور؟
در آن زمان كارهاي رسول ملاقلي پور هنوز در تب و تاب خود جنگ بود. بعدتر بود كه فاصله گرفت؛ زماني كه سفر به چزابه و نجات يافتگان را ساخت.
اين البته كاملاً درست است. در دهه ۷۰ ديگر اكثراً سعي مي كنند خاكستري نگاه كنند به همه چيز...
در واقع سعي مي كنند درست تر نگاه كنند...
006996.jpg

... و فيلم هاي بيشتري هم ساخته مي شود. هرچند باز يك دوره ركود مدت دار هم داريم كه تا همين يكي دو سال قبل هم ادامه پيدا مي كند. دليل اين ركود چه چيزي است. خودتان هم در اين مدت كار نكرديد.
سينماي جنگ ما سينماي مناسبتي نيست. بايد فيلمساز هرگاه دغدغه اش را داشت به سراغ اين سينما برود ولي حالا اين نوع سينما تبديل به سينماي مناسبتي شده است. سينمايي كه سالي يك بار به آن نگاه مي شود. سالي يك بار به آن پرداخته مي شود و بعد فراموش مي شود. شخصاً معتقد نيستم كه فيلم مي سازم تا در هفته اي خاص نمايش داده شود. چه اين هفته باشد و چه نباشد، من فيلمم را مي سازم اصلاً هم به اين معتقد نيستم كه در يك چارچوب خاص و در يك مناسبت خاص به يك موضوع خاص پرداخته شود. فكر مي كنم هنر و مخصوصاً سينما، فراتر از مسايل مناسبتي است و يك فيلمساز دغدغه اش و نوع نگاهش در هر زمينه اي مي تواند باشد، در هر زماني مورد بررسي قرار گيرد و هيچ فرقي هم نكند كه اين حرف ها در چه مقطعي گفته شده است.
اما فكر مي كنم حداقل يكسري مسايل را كه بايد به آن پرداخته شود، مطرح مي كند. همين سالي يك بار توجه هم مي تواند مهم باشد. خصوصاً اين كه در اين هفته چند فيلم تازه مثل فيلم خودتان هم روي پرده مي رود.
به هرحال معتقدم سينما اصلاً نيازي به اين بزرگداشت هاي مقطعي ندارد و اين جوي است كه مطبوعات و تلويزيون به آن دامن مي زنند. در هر زمان و هر مكاني راجع به همه اين چيزها مي توان حرف زد...

گفت و گو با محسن روزبهاني طراح جلوه هاي ويژه
انفجارهايي فراتر از ظرفيت هاي سينما
007008.jpg
عكس: امير عابدي
سميه عليپور
آنچه اصلي ترين وجه تكنيكي فيلم هاي سينماي جنگ را شكل مي دهد، جلوه هاي ويژه است. عاملي تعيين كننده كه در واقع ميزان سنجش براي فيلم هاي ايراني با نمونه هاي بين المللي هم محسوب مي شود. تفاوت كار جلوه هاي ويژه نمونه هاي خارجي با نمونه هاي ايراني اما يك چيز است. فعالان اين عرصه در سينماي ايران در يك آزمون و خطا به جايگاه فعلي رسيده اند. اكثر آنها آدم هاي به جا مانده از جنگ هستند كه كار با مواد منفجره و چيزهايي از اين دست را در صحنه هاي نبرد و با مواد حقيقي آموخته اند. سينماي ايران در حال حاضر صاحب چند مسئول و طراح جلوه هاي ويژه مهم است كه اكثر كارهاي جنگي اصلي سينماي ما را آنها انجام مي دهند. از جمله اين طراحان محسن روزبهاني است كه آخرين كار جنگي اش «دوئل» به  عبارتي يكي از بزرگترين طراحي هاي جلوه هاي ويژه در سينماي ايران را رقم زده است. از سوي ديگر روزبهاني در دو مقطع يكي كوتاه و يكي بلند مسئول پخش وسايل و تجهيزات لازم براي جلوه هاي ويژه بوده است.
به سراغ محسن روزبهاني رفتيم تا درباره طراحي جلوه هاي ويژه در سينماي ايران، ويژگي هاي اين كار، سينماي دفاع  مقدس و شرايط كار در اين عرصه با او صحبت كنيم. جدا از اينها، روزبهاني درباره طراحي صحنه افتتاحيه دوئل هم توضيحاتي داده كه خواندش جالب توجه است.

بگذاريد با يك مقايسه كلي شروع كنيم. جلوه هاي ويژه و طراحي آن در سال هاي اخير با زماني كه شما فعاليتتان را در اين رشته آغاز كرديد پيشرفت قابل ملاحظه اي داشته يا اوضاع هنوز مثل گذشته است؟
مسلماً اين پيشرفت اتفاق افتاده؛ ما در اين مدت با پيشرفت خوبي در جلوه هاي ويژه مواجه بوده ايم كه البته اين پيشرفت حاصل زحمات خود فعالان در حيطه جلوه هاي ويژه است. اندك افراد فعال اين عرصه واقعاً زحمت كشيده اند و فداكاري زيادي هم كرده اند. مخصوصاً در سال هاي اخير سرعت پيشرفت اين افراد بالاتر رفته و نكات جديدي را در كارها شاهد بوده ايم.
شروع كار چگونه بود... با چه امكاناتي ساخت و طراحي جلوه هاي ويژه يك فيلم انجام مي شد؟
در سال هاي دهه ۶۰ كه اوج جنگ بود، به دست آوردن امكانات براي ما بسيار راحت تر بود چون به هرحال جنگي در حال انجام بود اما در حال حاضر افراد فعال، با تجربه بيشتري از همان امكانات كه البته به دليل پايان جنگ كمتر در دسترس است، استفاده مي كنند.
پس در شيوه استفاده از امكانات نسبت به سال هاي قبل تغييرات زيادي را شاهد بوده ايم...
بله، اما متاسفانه معضلي كه در عرصه جلوه هاي ويژه وجود دارد اين است كه طي اين سال ها هيچ وسيله اي براي ارايه جلوه هاي ويژه بهتر به دست افراد فعال نرسيده است. به عنوان مثال براي فيلمبردارها دوربين از خارج از كشور وارد مي شود اما در مورد جلوه هاي ويژه اصلاً اينطور نيست. از آن جا كه خودم مدتي مسئول پخش اين وسايل بودم مي دانم كه در حال حاضر تا چه حد به دست آوردن آنها سخت است.
اين مسئوليت را چه زماني برعهده داشتيد؟
اوايل دهه ۶۰ مدت كوتاهي مسئول پخش وسايل بودم كه به دليل حضور خودم در جبهه تا سال ۷۰ نتوانستم اين كار را ادامه دهم. از سال ۷۰ تا ۷۵ تا قبل از شروع كار انجمن دفاع  مقدس باز هم عهده دار پخش مواد منفجره شدم. در حال حاضر به دست آوردن اين مواد از آن جا كه با نامه نگاري هاي متعدد همراه شده است، كمي سخت تر به نظر مي رسد.
غير از مواد اوليه تكنيك استفاده از آنها در اين سال ها تغييري كرده است؟
شيوه استفاده از مواد منفجره براي هريك از افراد فعال در اين حيطه خاص و منحصر به فرد است. نمونه اش گلوله هاي آرپي جي است كه تا قبل از «سجاده آتش» بچه ها گلوله هاي واقعي را در بيابان شليك مي كردند اما در سجاده آتش ما اين گلوله ها را باز كرديم و به جايش چوب را تراشيديم. با اين كار خطر انفجار آرپي جي كه يكي از معضلات هميشگي و پرخطر بود رفع شد. از سوي ديگر معمولاً براي انفجارها چاله مي كنديم كه البته حالا هم برخي از اين شيوه استفاده مي كنند اما من روش ديگري را به كار مي گيرم و آن استفاده از صفحه ستون است. از آن جا كه صفحه ستون مواد كمتري مي برد به راحتي مي توان آن را كنار بازيگر منفجر كرد؛ سجاده آتش، سرزمين خورشيد و دوئل از جمله فيلم هايي هستند كه در آنها به اين روش كار كرده ام. از ديگر تغييراتي كه در تكنيك كار با آن مواجه مي شويم استفاده از «كلاش» و «ژ-۳» است كه مشقي آنها ساخته شده؛ البته همچنان اسلحه هايي هستند كه مشقي آنها ساخته نشده است؛ اسلحه هايي همانند تيربار و دوشكا.
نمونه مشقي اين اسلحه ها در كشورهاي پيشرفته هم موجود است؟
بله، در آن جا هر سلاحي كه ساخته مي شود، نمونه افكتي اش نيز توليد شده و به دست فعالان اين حيطه مي رسد. اما متاسفانه اين نمونه ها به ايران نمي رسد.
درخواستي براي به دست آوردن اين نمونه هاي خارجي ارايه كرده ايد؟
مدتي قبل صحبت هايي را در اين زمينه آغاز كرديم اما متاسفانه نهادهاي مسئول مثل وزارت ارشاد و خانه سينما حمايتي را از اين موضوع صورت نمي دهند. مشكل ما اهميت ندادن مسئولان به اين بخش سينماست.
اما از آن جا كه بخش اعظم يك فيلم جنگي شامل صحنه هايي است كه در آن جلوه هاي ويژه نقش مهمي دارد اين مسئله قابل توجه به نظر مي رسد...
يك نكته مطرح است؛ جلوه هاي ويژه فقط مختص فيلم هاي جنگي نيست. بعد از دوئل تاكنون فيلم جنگي ديگري كار نكرده ام اما در فيلم هايي حضور داشته ام كه قسمت هاي مهمي از آنها نياز به جلوه هاي ويژه داشته؛ به عنوان مثال معمولاً در كارهاي مجيد مجيدي، باران داريم. ساخت و طراحي اين باران ها همواره برعهده من بوده است. خيلي واضح است كه اگر اين چيزها به درستي از آب درنيايند كل كار تحت تاثير قرار خواهد گرفت. مسئله اي كه در ايران با آن مواجه هستيم ساخت وسايل توسط فعالان خود اين عرصه است، يعني زمان فيلمبرداري كار، خودمان چاشني هاي لازم براي جاگذاري در بدن بازيگر را مي سازيم. اين مسئله به هيچ عنوان در كشورهاي پيشرفته مشاهده نمي شود در آن جا كسي كه به عنوان مجري جلوه هاي ويژه فعاليت مي كند به واقع نيز فقط اجرا مي كند و مثل ما ساخت وسايل را برعهده ندارد.
تاكنون نخواسته ايد كه نظارت بيشتري بر اين حيطه اعمال شود؟
انجمني كه مي تواند به وضعيت فعالان اين بخش كمك كند، انجمن جلوه هاي ويژه خانه سينما است كه آنها به جاي انجام اين وظايف به دنبال تدوين يكسري اساسنامه بودند.
ميان كارهايي كه تاكنون در آن حضور داشته ايد، كداميك از فيلم ها برايتان جايگاه خاصي دارد؟
دوئل از جمله كارهاي خاص من است؛ البته سجاده آتش نيز تقريباً كار ويژه اي محسوب مي شود اما اين دو فيلم تفاوت عمده اي با هم دارند و آن به وضعيت كار باز مي گردد. در سجاده آتش با چند جوان سر و كار داشتم كه بايد انفجارها در اطراف آنها صورت مي گرفت اما دوئل اينطور نبود. در اين جا از كودك چند ماهه تا پيرمرد و پيرزن حضور داشتند و بنابراين سنگيني كار دوئل دوچندان مي شد. علاوه بر اينها انفجارهاي دوئل ويژگي خاصي داشت. احمدرضا درويش معتقد بود بايد اين انفجارها كاملاً طبيعي باشد؛ در برخي فيلم ها مي بينيم وقتي يك نارنجك پرت مي شود، پس از آن كوهي از آتش بلند مي شود اما اين با واقعيت ماجرا متناقض است. رسيدن به آنچه كه حقيقت دارد در ميان جمعيت زياد موجود در سكانس ها كار بسيار دشواري بود.
چگونه به نتيجه مطلوب رسيديد؟
تجربه من و هماهنگ بودن گروه دو موردي بود كه كمك زيادي براي به نتيجه رسيدن ما كرد. هماهنگ بودن با فيلمبردار كل صحنه و كارگردان اهميت بسيار زيادي دارد. از آن جا كه گروه بسيار هماهنگي سر اين كار حضور داشتند حاصل كار همه هم خوب شد. وظيفه ايجاد هماهنگي برعهده كارگردان است كه درويش به خوبي از پس اين كار برآمد.
طراحي صحنه انفجار بين جمعيت در حمله هواپيماها كنار ريل راه آهن بسيار سخت به نظر مي رسد...
واقعه هم بسيار سخت بود. از دو سه روز قبل با احمدرضا درويش، امير اثباتي و بهرام بدخشاني جلساتي را تشكيل داديم. در اين جلسات صحنه ها پلان  به پلان  روي كاغذ كشيده شد. از يك روز قبل هواپيما آمد و مسير حركت را با خلبان ها چك كرديم. مسير عبور و مرور آدم ها را تمرين مي كرديم. پس از تمرين چند روزه توانستيم آن صحنه را اجرا كنيم.
با همه اين تمرين ها امكانش هست باز هم براي كسي سر صحنه و در زمان انفجارها مشكلي پيش بيايد؟
به هرحال اين امكان وجود دارد ما تمرين مي كنيم اما تعداد زياد سياهي لشكرها باعث مي شود كه احتمال بروز خطر بالا رود. در دوئل هفت دستيار داشتم و همه آنها را لابه لاي جمعيت جا داده بودم، آنها در مكان هاي حساس حضور داشتند تا جمعيت را هدايت كنند.
در يك نگاه كلي، طراحي جلوه هاي ويژه فيلم هاي جنگي ايراني را چطور مي بينيد؟
بگذاريد در مورد همين لفظ طراحي كه به كار برديد توضيح دهم. واقعيت اين است كه ما طراحي جلوه هاي ويژه را به صورت گسترده در سينما نداريم. تنها دو سه نفر هستند كه از پس اين كار بر مي آيند و مي توانند جلوه هاي ويژه را واقعاً طراحي كنند، از آن جا كه همه بخش هاي سينمايي ما به هم ريخته است اين كارها را هم كارگردان انجام مي دهد. به ندرت فيلمي مثل دوئل وجود دارد كه جلوه هاي ويژه اش طراحي شود. البته در حال حاضر با مسايلي كليشه اي در سينما مواجه شده ايم تنها مواردي كه مشاهده مي شود، انفجار، رگبار روي زمين، چاشني بدني و مسايلي از اين دست است. بيشتر اين موارد نيز به اين شكل به وجود مي آيد كه زمان فيلمبرداري وقتي بخشي از صحنه خالي ديده مي شود افراد تصميم مي گيرند كه مثلاً انفجاري را در آن منطقه قرار دهند. دوئل با فيلم هايي از اين دست تفاوت عمده اي داشت. حتي يك چاشني هم در دوئل از پيش تعيين شده بود. زمان ساخت لوكشين با درويش سر صحنه ها مي رفتم و طراحي هاي لازم را انجام مي دادم. البته اين بي برنامگي ها در جلوه هاي ويژه به بچه هاي ما باز نمي گردد، بايد خود كارگردان استوري برد و دكوپاژ داشته باشد تا طراح بداند وضعيت صحنه از چه قرار است تا بتواند طراحي را انجام دهد.
اما با توجه به اين امكانات هر چند كم سطح كاري ما فاصله زيادي با استانداردهاي سينماي جهان ندارد...
امكانات براي تمامي دست اندركاران جلوه هاي ويژه ما يكسان است آنطور نيست كه فردي وسايل خاصي را در دسترس داشته باشد و اشاره هم كردم كه خيلي چيزها را خودمان ساخته ايم. اما مسئله ديگري كه در اين جا نقش مهمي را ايفا مي كند خواسته كارگردان هاست آنها طبق آنچه كه تاكنون در سينما ديده اند از مجري جلوه هاي ويژه شان درخواست كار مي كنند. اما در دوئل، احمدرضا درويش از همان ابتدا گفت كه از من چيزي فراتر از آنچه در سينماي ايران ديده شده مي خواهد.
براي عملي كردن خواسته درويش، هفت دستيار را سركار بردم كه پنج نفر آنها حداقل هفت هشت سالي در طراحي جلوه هاي ويژه فعاليت داشته اند. اما واقعاً ما با امكانات بسيار كمي كارهايمان را انجام مي دهيم.
پس بزرگترين مشكل جلوه هاي ويژه سينماي ايران را كمبود امكانات مي دانيد؟
فكر مي كنم بزرگترين مشكل ما خواسته هاي پايين كارگردان هاست. ما با همين امكاناتي كه ساير فيلم ها توليد شده، سرزمين خورشيد، سجاده آتش و دوئل را ساخته ايم يا محمدرضا شرف الدين طراحي جلوه هاي ويژه مزرعه پدري را انجام داده است بايد از ما خواسته شود تا كاري فراتر از ظرفيت هاي رايج سينما انجام دهيم.
در شكل تخصصي تر چيزي به نام نقد جلوه هاي ويژه در سينماي ايران وجود دارد؟
همان طور كه امكانات درستي در دسترس نيست كمتر هم از طرف دست اندركاران و دوستان مورد نقد قرار گرفته ايم. بچه هاي جلوه هاي ويژه با بيمه خود كه با توجه به شغل خطرناكشان بسيار اهميت دارد، مشكل دارند؛ بنابراين وضعيت آنقدر بسامان نيست كه ما نگران نقد و يا حتي تامين امكانات باشيم.
از خطراتي كه صحبت مي كنيد در كارهاي خودتان هم رخ داده است؟
براي ديگران نه اما زمان فيلمبرداري «روبان قرمز» ما وسايلي را نياز داشتيم كه برايمان نياوردند. پس از يك هفته معطلي مجبور شديم آن صحنه را با امكانات موجود بگيريم؛ در پشت صحنه كار موادي در دستم بود كه به دليل گرماي شديد جزيره قشم چربي اش گرفته شده بود اين ماده در دستم منفجر شد و دستم سوخت. اما خوشبختانه تاكنون سرصحنه هيچ مشكلي براي عوامل پيش نيامده است.
و يك سؤال كلي؛ يك طراح جلوه هاي ويژه بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟
اولين مسئله شناخت درست مواد است. علاوه بر اين بايد شناخت كافي از لنز و اندازه هاي دوربين داشته باشد. خونسردي عاملي بسيار مهم براي افرادي است كه در اين حيطه فعاليت مي كنند. مهم ترين مسئله هم هماهنگي موجود بين عوامل و بچه هاي گروه جلوه هاي ويژه است.
معمولاً با نظرات عوامل كنار مي آييد يا حتماً حرف خودتان را پيش مي بريد؟
به هرحال بايد با گروه كنار آمد من چنين ادعايي ندارم كه كارم بي عيب و نقص است و به همين خاطر حرف ديگران را قبول مي كنم، حتي گاهي اوقات توضيحات اضافه تري را به كارگردان در مورد كار و نظرم ارايه مي دهم اما در نهايت و مثل هميشه بالاخره يكي قانع مي شود و به نتيجه مي رسيم.
زمان طراحي جلوه هاي ويژه چقدر از تجربيات خودتان در واقعيت جنگ استفاده مي كنيد؟
به واسطه آن حضور، به شكل قضيه آگاهي كامل دارم و مي دانم كه چه ماده اي چقدر قدرت انفجار دارد اما برخي از افراد جلوه هاي ويژه را با تخريب اشتباه مي گيرند. بچه هاي تخريب افرادي هستند كه در جبهه مواد را خنثي مي كردند؛ جلوه هاي ويژه تخريب نيست چرا كه در آن جا ما با انفجار واقعي رو به رو بوديم اما در جلوه هاي ويژه انفجاري صورت مي گيرد كه هيچ يك از افراد حاضر در كنار ماده منفجره آسيب نمي بينند.
شما از نسلي هستيد كه جنگ را از نزديك تجربه كرديد. نسل جديد چگونه كار جلوه هاي ويژه را مي آموزد؟
تازه واردها مي توانند به وسيله دستياري به فنون كار آگاهي پيدا كنند. به عنوان مثال من پنج دستيار ثابت دارم كه همواره با من كار مي كنند و حالا طي اين همكاري ها به مسايل زيادي آگاهي پيدا كرده اند.

پرونده
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |