جمعه ۱۷ مهر ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره۳۵۱۹
index
مديران، كودكان و سينما
در مجموع مراوداتي كه با وزارت آموزش و پرورش جهت بحث در مورد سينماي كودك و جشنواره كودك داشتيم روشن بود كه فقط وزير آموزش و پرورشز تصميم نمي گيرد
006939.jpg
محمد مهدي عسگرپور
در بهار سال گذشته همايشي با عنوان چشم انداز سينماي كودك و نوجوان در ايران امروز به همت سازمان فرهنگي و هنري شهرداري اصفهان و دبيرخانه جشنواره فيلم كودك و نوجوان اصفهان در محل كتابخانه مركزي اصفهان برگزار شد. اين رويداد مثل بسياري از رويدادهاي فرهنگي در زمان خود چندان موردتوجه و نظرات عنوان شده در آن،مورد نقد و بررسي قرار نگرفت. به مناسبت برگزاري نوزدهمين دوره جشنواره فيلم كودك و نوجوان در اصفهان متن يكي از مهم ترين سخنراني هاي انجام شده در اين همايش را براي صفحه سينماي اين هفته انتخاب كرده ايم. اين سخنراني توسط محمد مهدي عسگرپور ايراد شده كه در آن با توجه به مسابقه مديريتي عسگرپور و همچنين حضور او در سينماي ايران به عنوان يك فيلمساز حاوي نكات تازه و بديعي است كه به نظر مي رسد بيان آنها در اين زمان مي تواند مغتنم و حياتي باشد. بايد از آقاي زاون قوكاسيان دبير همايش كه متن سخنراني را در اختيارمان گذاشتند تشكر و قدرداني كنيم.
زماني كه در بنياد فارابي، هم به عنوان مسئول جشنواره فجر و هم مسئول جشنواره كودك مسئوليت داشتم وعده ام اين بود كه بعد از برگزاري جشنواره فجر، بتوانيم سمينار و نشستي برگزار كنيم كه در آن بحث سينماي ملي، فارغ از جشنواره و جشنواره زدگي كه يكي از آفت هاي مباحث تخصصي در طول سال هاي گذشته بوده مطرح شود و بعد از آن نيز يك بحث و نشست در مورد سينماي كودك برگزار گردد.
عمده مباحث تخصصي كه در طول جشنواره ها دنبال مي شود، ضمن آن كه مي تواند مفيد باشد، اما به اعتراف دوستان منتقد سينما متاسفانه تا به حال كارآيي زيادي نداشته است. بنده در مورد مشكلات و شرايط سينماي كودك در كشورمان فكر كردم اما نتوانستم اين موضوع را از سينماي كشور خودمان جدا بدانم و هر مسئله اي كه در مورد سينماي كودك به ذهنم مي آمد، حس مي كردم كه آن مسئله، يك مسئله اصلي در سينماي كشور است.
البته در مورد سينماي كودك شايد بتوان چند مورد اختصاصي را نيز معرفي كرد كه مختص سينماي كودك باشد و در سينماي بزرگسال يافت نشود؛ به نظر من عمده مشكلات سينماي كودك، اين است كه در كشور ما و در زمان بعد از انقلاب، سينما به صورت غيرطبيعي اداره مي شود؛ چرا كه سن من به اندازه اي نيست كه قبل از انقلاب را درك كرده باشم و تصور نمي كنم كه مديريت سينمايي منسجمي قبل از انقلاب وجود داشته كه بخواهد به صورت عام به سينما بپردازد. هرچند كه وقتي به صورت اختصاصي و جزيي توجه مي كنيد با آثار ارزشمندي هم در قبل از انقلاب مواجه مي شويد كه ما همچنان آنها را جزو افتخارات سينما مي دانيم. بحث من در مورد پديده مديريت سينماست كه لزوماً يك پديده دولتي نيست. ما تقريباً در طول سال هاي گذشته اين پديده را دولتي ناميده ايم (سال ۶۲ ـ۶۱) وقتي بحث سينماي نوين مطرح مي شود،  موسساتي پايه گذاري مي شوند كه قرار بود به عنوان استارت يك ماشين عمل كنند؛ يعني در موتوري كه ما طراحي كرده ايم به وسيله اي احتياج داشته ايم كه استارت بزند تا آن موتور بتواند كار خود را ادامه دهد. البته اين استارت ابعاد گسترده اي پيدا مي كند مثل هدايت، حمايت و نظارت كه در جاي خود براي سينماي تازه كار مي تواند بحث درستي باشد و اتفاقاً مدل تجربه شده اي است؛ برعكس آنچه كه بعضي از دوستان فكر مي كنند كه اين مدل مختص مملكت ماست. در مراوداتي كه با جوامع بين المللي داشتيم، به نظر مي آيد كه اين مدل، مدل تجربه شده اي است كه در بيشتر نقاط دنيا همين الفاظ را به كار برده اند؛ بحث هدايت، حمايت و نظارت.
بحث هدايت را معمولاً در مقدمه اثر تلقي مي كنند به اين معني كه ما با فرآيندي مواجه هستيم كه در ابتدا احتياج داريم آن را هدايت كنيم. حال چگونه مي شود يك نفر را هدايت كرد بحث هاي متعددي مي طلبد كه شما در طول اين سال ها با آن رو به رو شده ايد. بحث علمي سازي مطرح شده كه در مورد كساني است كه در مورد هست ها و نيست ها تصميم مي گيرند و البته ممكن است خودشان نيز مرتكب توليد نشده باشند و آن را به شكل آكادميك نياموخته باشند اما بسياري از افراد اگر در كسوت يك مدير فرهنگي قرار بگيرند، مي توانند راحت اظهارنظر كنند و افراد را هدايت كنند كه اين جنبه منفي قضيه را در برمي گيرد. جنبه مثبت نيز آن است كه كساني فارغ از جريانات توليدي و صنفي مي توانند به مقوله فرهنگ جامعه توجه داشته باشند و راحت تر در مورد يك اثر هنري قضاوت كنند كه اين امر در كشور ما اتفاق مي افتد ولي شايد همين پديده هدايت، حمايت و نظارت، حلاوتي را به دنبال خود بيارود كه باعث مي شود استارت را همچنان دوست داشته باشيم و فكر كنيم كه همواره بايد اين موتور را در وضعيت استارت نگه داريم؛ البته در مورد مقصد بحث هايي وجود دارد كه معتقد است بهترين وضعيت آن است كه فلان سازمان تاسيس شود يا فلان سازمان تعطيل گردد اما سؤال اين است كه اين حلاوت متعلق به كجاست؟
در زماني است كه ما با ستاره هايي در دنيا مواجه مي شويم اما شما اين ستاره ها را فقط در مقوله كارگرداني و تهيه كنندگي نبينيد بلكه آن را كمي گسترده تر مشاهده كنيد. البته بيشتر منظور بنده اين است كه شما با كساني و پديده هايي مواجه مي شويد كه موجبات افتخار و فرهنگ مملكت را در تمام دنيا فراهم مي كنند اما به نظر مي آيد كه آنها تمام سينما نيستند؛ در واقع ما صاحب آسماني  شده ايم كه ستارگان درخشاني دارند اما كل آن آسمان زيبا نيست.
كليتي كه به آن اشاره مي كنم مشكلات بسياري دارد. وقتي كه برخي از مهمانان خارجي جشنواره فجر يا جشنواره كودك به كشور ما مي آمدند و از نزديك با صنعت سينماي ما رو به رو مي شدند، نمي توانستند آنچه را كه در ذهنشان در مورد سينماي ما شكل گرفته بود، باور كنند و بايد به سينماي ايران از پايين به بالا نگاه كنند. سينماي ايران جايگاه بسيار زيبايي دارد اما مهمانان سمجي كه مايل بودند هرسال براي جشنواره حاضر شوند، متوجه مي شدند كه وضعيت سالن داري و توليد فيلم ما و آنچه كه به عنوان سينماي برتر از آن ياد مي شود وضعيت نامناسبي است.
به نظر مي رسد كه از كليت سينماي ما نمي توان تعريفي ارايه داد و بايد به مجموعه سينماي ايران نگاه كرد يعني آنچه كه مجموعه مديريت دولتي و بخش خصوصي را از سال ۶۲ تاكنون به خود مشغول ساخته است و در آن توليدات طبيعي و جريان غيرطبيعي توليد و پخش سينما، به خصوص در مورد سينماي كودك، بروز بيشتري داشته كه با واسطه با آن رو به رو هستيد و به همين دليل است كه با افت و خيزهاي متعدد در سينماي كودك مواجه مي شويد.
يك پديده منحصر به فرد نيز در سينماي ما وجود دارد كه سودبردن در موقع توليد نام دارد كه شما كمتر در امر توليدي سينماي دنيا مي توانيد با اين پديده مواجه شويد اما به هرحال اين پديده در مملكت ما رايج شده كه به سال هاي بعد از ۱۳۶۲ برمي گردد.
در واقع اگر شما به صورت تخصصي وارد جريان توليد شويد و كمي تفحص كنيد، متوجه خواهيد شد كه سرمايه گذاران و تهيه كنندگان سينماي ايران، در هنگام توليد تقريباً به سود خود دست يافته اند، البته اين پديده نيز مشكلاتي را با خود به همراه مي آورد؛ يعني كافي است كه بنده به عنوان توليد كننده در زماني كه فيلمم تمام مي شود، احساس كنم صاحب فيلمي هستم كه بابت آن خيلي بدهكار نيستم؛ هرچند كه ممكن است مثلاً به جايي همچون بنياد فارابي بدهكار باشم. كدام سينماگر (معروفي) بابت اينگونه امور به زندان رفته است؟ بنابراين بنده از نظر رواني احساس مي كنم تهيه كننده فيلمي هستم كه بابت آن خيلي بدهكار نيستم، به همين دليل نيز شايد خيلي به اكران فيلمم علاقه مند نباشم.
شما بسياري از فيلم ها را مي بينيد كه در طول چند سال گذشته توليد شده اند و اكران نشده اند يا در مرحله پيشرفته تري قرار گرفته اند كه اين ممكن است روي نوع نگاه تاثيرگذار باشد، ممكن است من عامل پسوند مخاطب را موردتوجه قرار ندهم؛ به اين دليل كه اكران فيلم شايد مهم نباشد.
نمي خواهم به صراحت بگويم اما اين موضوع در ذهن تمام توليد كنندگان سينما و در ضمير ناخودآگاه بسياري از تهيه كنندگان فيلم در كشور ما وجود دارد و بنده از نزديك با تمام اين دوستان آشنا هستم. بنابراين شما با چرخه عجيبي رو به رو مي شويد كه توليد در آن نقش اول را برعهده دارد. اكنون بر اثر فشارهاي متعدد اگر مثلاً از دولت بخواهند تا مقدار متنابهي پول به اين سينما تزريق كند، شايد بخش عمده اي از اين پول به بخش توليد، تزريق شود تا در سالن سازي و نمايش فيلم؛ به همين دليل اگر شما نقطه شروع را (مثلاً سال هاي ۶۴ تا ۶۷) در نظر بگيريد، اين سينما بسيار سريع جاي خود را باز مي كند و بيشترين افتخارات را در سطح بين المللي سينماي كودك كسب مي كند به شكلي كه در بسياري از جشنواره ها از شما مي پرسند كه باز يك فيلم كودك و نوجوان از ايران به جشنواره آمده است تا جايزه بگيرد؟ زيرا بسياري از فيلم هايي كه يا براي كودكان يا به بهانه كودكان ساخته شده موفقيت هاي خوبي را در طول سال هاي گذشته كسب كرده اند.
اين جريان غيرطبيعي توليد، تنبلي هاي متعددي را در سينما به وجود آورده و باعث شده كه ما با يك جريان طبيعي توليد و توزيع مواجه نباشيم. بارها اين بحث مطرح شده كه به اين جريان از پايين نگاه مي شود؛ يعني ما سالن هاي متعددي مي سازيم و مردم مي آيند و فيلم مي بينند، اما بالشخصه بعيد مي دانم كه اين اتفاق رخ بدهد كه اگر سالن هاي زيبا و متعددي ساخته شوند، جريان توليد تصحيح مي شود.
البته نمي گويم كه موثر نيست ولي تاثير آن به صورتي نيست كه ما تصور مي كنيم. به نظر من اين ماجرا وقتي رخ مي دهد كه در مجموعه سينماي ما يك شكل طبيعي اتفاق بيفتد؛ به نظر مي آيد ما ملتي هستيم كه از تجربه كشورهاي ديگر، خوب استفاده نمي كنيم و دلايل متعدد فرهنگي، اقتصادي و سياسي نيز در اين قضيه دخيل است. در جريان غيرطبيعي توليد البته يك قرارداد نانوشته اي وجود دارد كه دولت بايد سينما را اجاره كند. طبيعتاً اينگونه خواهد بود كه مسئول دولتي بايد تشخيص دهد كه چه كسي براي ارايه و دريافت كمك، مستحق است و بعد از توليد فيلم نيز بايد تشخيص دهد كه اين فيلم بايد چه موقع اكران شود تا بازدهي بيشتري داشته باشد و اگر بازدهي نداشت، باز مسئول دولتي بايد مواظب باشد كسي كه بابت فيلم مقروض شده، به زندان برود؛ پس مسئول دولتي بايد از ابتدا تا انتها مراقب باشد...
اما شما با جرياني مواجه هستيد كه هركس مسئول عمل خويش است و در واقع يك جريان آزمون و خطا به شكل واقعي وجود دارد؛ البته دولت در اين ميان مي تواند نقش كمك كننده داشته باشد و بازار را مرتب كند و جاي بهتري را براي كسي اختصاص بدهد كه ظرف يك مدت اثر بيشتري ارايه دهد، اما اين مورد نيز جزو مستحبات است و جزو واجبات نيست.
به هرحال به نظر مي رسد كه اگر اين جريان طبيعي توليد و عرضه اتفاق بيفتد، مي توانيم به مالكيت سينما اميدوار باشيم كه سينماي كودك نيز بخش مهمي از آن حركت مثبت را با خود خواهد داشت... به نظر مي آيد كه ما با يك جريان طبيعي توليد مواجه نيستيم؛ طي مباحثي كه در جلسات مديران دولتي مطرح شد [مشخص گرديد] تا زماني كه اين حلقه مفقوده پيدا نشود، بقيه بحث هايي كه مطرح مي شود تنها بحث هاي خوبي است.
ما با پديده اي در سطح مباحث كلان  فرهنگي مواجه هستيم كه اثر خود را نيز در سينماي كودك و در آثار فرهنگي مربوط به كودك مي گذارد برخي اوقات نقطه تعادل بين آرمان ها و واقعيت ها را شايد نتوانسته ايم پيدا كنيم. در جريان انقلاب هاي مختلف دنيا (آنگونه كه جامعه شناسان مي گويند) اين نقطه مهمي است. هر انقلابي همراه با آرمان هاست و بلافاصله بعد از هر انقلاب مي بينيم كه با واقعيت هايي مواجه مي شويم كه ممكن است با آرمان هاي آغازين در تضاد باشد. پيداكردن نقطه تعادل يكي از هنرمندي هاي حكومت هاست.
متاسفانه در عرصه هاي فرهنگي و به ويژه اقتصادي در مملكت ما نيز اتفاقاتي رخ داده اما در عرصه فرهنگ و در بسياري از مكاتب هنوز نقطه تعادلي پيدا نشده است؛ بعد از آن كه پيدا شد مسئله بعدي كنارآمدن با آن و منطبق كردن آرمان ها و واقعيت ها است. به همين دليل شما با اظهارنظرهاي عجيب و غريبي مواجه مي شويد و نيز اختلاف نظرهاي زيادي در مباحث تربيتي در آموزش و پرورش و در ذهن فيلمسازان عرصه كودك وجود دارد كه بحث امروز و ديروز هم نيست و در دو دهه گذشته به كرات مطرح شده و در بسياري از موارد بي نتيجه باقي مانده است؛ البته گاهي اوقات شاهد تغييرات در سطح اين دو عرصه هستيم به عنوان مثال در آموزش و پرورش و نيز در عرصه سينما اتفاقات مباركي مي افتد كه معمولاً زياد هم طول نمي كشد، چون اين شنيدني ها به گونه اي شده كه ما بايد آنها را خيلي كوتاه درك كنيم.
و يكدفعه با پديده هاي عجيبي رو به رو مي شويد كه در مجموعه سينما تاثير مي گذارد. زماني كه در گروه كودك شبكه دو تلويزيون مسئوليت داشتم و فيلم بادكنك سفيد توليد شد؛ وزارت آموزش و پرورش آن زمان نرفتن و نديدن آن فيلم را واجب كرد و به مجموعه مدارس بخشنامه شد كه بچه ها نبايد اين فيلم را ببينند. حالا بادكنك سفيد يك فيلم روشن و معلوم است كه افتخارات زيادي هم كسب كرده اما به هرحال اين تصميمي است كه شما نمي توانيد آن را منتسب كنيد به مسئولي كه در آن دوره وجود داشته است.
در مجموع مراوداتي كه با وزارت آموزش و پرورش جهت بحث در مورد سينماي كودك و جشنواره كودك داشتيم، روشن بود كه فقط وزير آموزش و پرورش تصميم نمي گيرد بلكه امكان دارد آخرين نفر (كارشناسي كه مي خواهد كودكان را هدايت كند) يكدفعه فكر كند كه اين تصميم مقرون به صرفه و به صلاح نيست.
اينگونه شد كه بچه ها نتوانستند فيلم بادكنك سفيد را ببينند، در صورتي كه حيات سينماي كودك به مقدار متناوبي به مجموعه تصميمات آموزش و پرورش وابسته است. شما كودكاني را به تماشاي فيلم دعوت مي كنيد كه بخش عمده اي از وقت خود را (معمولاً پنج تا شش ساعت) در مدرسه و شش تا هفت ساعت را هم بيرون از مدرسه به انجام وظايفي مي پردازند كه مدرسه برعهده آنان نهاده است؛ اين نگاه كه سينما چقدر مي تواند در اين مقولات نقش داشته باشد معمولاً جزو حلقه مفقوده بوده است. بنابراين گاهي اوقات شما در مجموعه تصميم گيران فرهنگي آموزش و پرورش با شك و دودلي مواجه مي شويد كه آنها پارامترهاي خاص خودشان را دارند. من نمي خواهم نسبت به سينما يكطرفه قضاوت كرده باشم. اين شك و دودلي باعث مي شود كه مرتب اين موضوع را به تعويق بيندازند يعني فكر كنند وقتي يك فيلم اكران مي شود، شما نيز بلافاصله اقدام مي كنيد تا فيلم مذكور توسط بچه ها ديده شود. آن شك و دودلي نسبت به مجموعه سينما كه در آموزش و پرورش و سطوح ديگر نيز وجود دارد، باعث مي شود كه شما با يك افت شديد مواجه شويد. بعد از انقلاب نسلي به وجود آمد كه به گونه اي جدي درگير سينماي كودك شد اما متاسفانه اين نسل چه در مقام كارگرداني و چه در مقام نويسندگي و تهيه كنندگي در فاز يك باقي ماند.
فرضاً وقتي يك فيلم كودك جديد مي خواست ساخته شود، باز بيشترين توجه معطوف به كساني بود كه متعلق به نسل اول هستند؛ انگار كه اين نسل اول، ادامه پيدا نكرده كه اين موضوع بازمي گردد به شرايط فرهنگي، يعني شرايط تصميم گيري مجموعه مديريت فرهنگي كه دولتي يا غيردولتي است و سؤالي نيز مطرح مي شود كه چرا اين نسل اول كه مي توانست به گسترش كمك كند كمك نكرد؟ همان اتفاقي كه شما در سينماي جنگ نيز با آن مواجه شديد يعني در سينماي دفاع مقدس شما نسلي را ديديد كه البته فيلم هاي خوبي را در دوره خودش و در بين سال هاي ۶۳ تا ۷۰ ساختند، اما ديگر زمام سينماي دفاع مقدس به دست نسل اول است.
وقتي فكر كنند كه نگاهشان به مجموعه دفاع مقدس بايد تلخ باشد، پس تلخ مي شود كه شما در چند سال گذشته با آن مواجه شديد، همان نسل اول سينماي كودك نيز اگر احساس كنند كه ارتباطشان را بايد با جشنواره هاي بين المللي برقرار كنند مجموعه سينماي كودك نيز به آن سمت سوق پيدا خواهد كرد؛ چرا كه نسل بعدي يا به وجود نيامد و يا امكان به وجود آمدنش خيلي فراهم نشد.
نكته آخر جريان نقدي است كه ما در طول سال هاي گذشته در عرصه سينماي كودك (قبل از آن كه فيلم هاي خوبي در سال هاي ۶۲ يا ۶۳ تا ۷۰ ساخته شد) شاهد بوديم مثلاً يكي از بهترين آثاري كه در اين دوره ساخته شد توسط خانم برومند اتفاق افتاد كه مخاطب بسيار گسترده اي داشت.
البته اين فكر هر ازگاهي دچار مشكل مي شد، به خاطر آن كه جريان نقدي وجود داشت كه تصور مي كرد اگر بچه ها بروند و بنشينند و فيلم ها را ببينند و بعد دست بزنند يا سوت بزنند، پديده خوبي نيست و بهتر است ما بچه هايي داشته باشيم كه فيلم ها را متفكرانه ببينند و لبخند عارفانه اي نيز بزنند و بزرگترها هم بايد اين كار را انجام دهند. اين نگاه اساساً نگاهي فيلسوف مابانه و عارفانه نسبت به سينماست كه از آن بيشترين لطمه را سينماي كودك دريافت كرد و در اين ميان جريان نقد بيشترين كمك را انجام داد.
كافي است شما به ارقام و اعداد نگاه كنيد، بيشترين افتخارات سينماي كودك مربوط به فيلم هايي است كه تقريباً در اين جا ديده نشدند اگر ديده شده باشد نيز ممكن است در ميان آن استراحتي كرده باشند و يا خوابيده باشند، متاسفانه جريان نقد نيز به اين ماجرا دامن زد، يعني با صبر و حوصله با اين پديده كه مي توانست با مخاطب عام، ارتباط خوب برقرار كند و سطح گسترده اي هم داشته باشد، برخورد نكرد و هرجا سوتي، كفي  يا دستي مشاهده كرد، به گونه اي مورد غضب دوستان منتقد قرار گرفت و بخش عمده دوستان سينماي كودك هم فكر كردند كه بايد اين عرصه را رها كنند كه خود به خود اين اتفاق افتاد و بعضي از موثرترين آنها اين عرصه را رها كردند.
معضل ديگري هم به وجود نيامد، يعني احساس كردند بايد آهسته، آهسته با جشنواره هاي خارجي آشتي بكنند و آن ارتباط برقرار شود تا از مزاياي جهاني شدن به گونه اي بهره مند شوند كه اين افت بزرگي براي سينماي كودك بود.

سينماي ايران
درباره ضعف فيلمنامه در سينماي ايران - ۹
نكاتي درباره آموزش
در ادامه بررسي دلايل ضعف فيلمنامه  در فيلم هاي سينماي ايران، قصد داريم بخشي از توجه خود را به مقوله آموزش در اين رشته اختصاص دهيم. البته در هفته هاي گذشته به طور گذرا به اين مقوله اشاره كرديم ولي در آن بحث، كليت سينماي ايران مدنظر بود و قصد داشتيم رابطه آن كليت را با تك تك اجزا از جمله آموزش مورد بررسي قرار دهيم. اما موضوع آموزش فيلمنامه، بحث مجزايي را مي طلبد كه بايد آن را بدون ارتباط دادن با ساير بخش هاي سينما سنجيد.
از جهاتي مي توان آموزش فيلمنامه را پايه اي ترين كار در اين رشته قلمداد كرد. چه، بيشترين نتيجه اي كه از توجه به اين مقوله به دست مي آيد، بخش هاي حرفه اي سينما را شامل مي شود و در نهايت به بهبود كيفيت محصول نهايي (كه همان فيلم باشد) مي انجامد. اما با اين حال در بعضي سيسستم هاي سينمايي، آموزش به عنوان پايه اي ترين كار در حرفه فيلمنامه نويسي به شمار نمي رود. چه در آن سيستم ها، ارزش يافتن مقوله آموزش منوط به حل ساير مشكلات بنيادين آن سيستم است و به غير از آن نمي توان به يافتن جايگاه واقعي اين مقوله، اميد داشت. در اين صورت هرگونه تحليلي كه مختص آموزش فيلمنامه نويسي باشد از همان ابتدا ابتر خواهد بود و به سرانجام مشخصي نمي رسد. به اين ترتيب تكليف يادداشت هايي از جنس يادداشت  فعلي نيز از همان ابتدا مشخص خواهد بود. يعني نمي توان به سراغ اين موضوع ها رفت و به تحليل آنها پرداخت. اما در كنار تاييد چنين ديدگاهي نبايد يك نكته را از نظر دور داشت. اگر مشكلات و مسايل حاكم بر مقوله آموزش فيلمنامه نويسي منوط به حل مشكلات اساسي سينماي ايران است، با اين حال مواردي هم وجود دارد كه مي توان به آنها مستقل از شرايط موجود سينما پرداخت و به رفع و حل آنها اميد داشت. علاوه بر اين در يادداشت هاي گذشته تلاش كرديم تا همان مشكلات اساسي سينماي ايران كه به ضعف فيلمنامه نويسي و آموزش آن منجر مي شود را بررسي كنيم. بنابراين تا حدود زيادي توانسته ايم آن معضلات را هم در ضعف به وجود آمده دخالت دهيم و حالا در كنار آن مي توانيم مشكلات مختص آموزش فيلمنامه نويسي را هم مطرح كنيم. به طور مثال در نوشتارهاي گذشته به اين نكته اشاره كرديم كه آموزش سينما تنها در صورتي نتيجه خواهد داد كه نگاه و سيستم صنعتي بر سينما حاكم شده باشد يعني علاقه مندان و هنر آموزان فيلمنامه نويسي با اين ديدگاه آموزش ببينند كه بعد از دوران يادگيري مي خواهند فيلمنامه اي حرفه اي بنويسند كه به كار صنعت سينما بيايد و محصولي با كيفيت و پرمخاطب را منجر شود. جز اين، مقوله آموزش به حالتي تشريفاتي درخواهد آمد كه به كار هيچ كس نمي آيد. نقدهاي مختص مقوله آموزش فيلمنامه نويسي كه به شرايط عمومي سينما نمي پردازد، باعث خواهد شد كه از درجه و حد اين تشريفاتي بودن كاسته شود و كاركردها وتاثيرات ولو اندكي داشته باشد.
يكي از نكاتي كه به بهبود شرايط فعلي مي انجامد تغيير نگاه نسبت به آموزش فيلمنامه نويسي است. رشته سينما و به تبع آن فيلمنامه جزو رشته هاي هنري طبقه بندي مي شود. يكي از خصوصيات بنيادين رشته هاي علوم انساني و هنر اين است كه نمي توان آنها را در چارچوب و فرمول هاي خاصي طبقه بندي كرد. در واقع آموزش اين رشته ها با رشته هاي علوم طبيعي فرق دارد كه در آن مقولات و مفاهيم ثابت و تغييرناپذيري تدريس مي شود. وقتي بخواهيم در آموزش رشته هاي علوم انساني روشي شبيه رشته هاي علوم طبيعي را در پيش بگيريم آن وقت درگير تناقضي مي شويم كه اصل آن موضوع و رشته را از معنا تهي مي كند. به نظر مي رسد كه آموزش فيلمنامه نويسي در ايران هم درگير چنين پارادوكس  و تناقضي شده است. تناقضي كه سعي دارد فيلمنامه نويسي را در كالبد تنگ فرمول ها و تكنيك هاي خاص و از پيش پرداخته اي قرار دهد تا به اين واسطه از آن ابهام زدايي كند. مي توان دلايل پيش گرفتن چنين ديدگاهي را در چند نكته خلاصه كرد. مهم ترين نكته در سخت بودن و ابهام آميز بودن فيلمنامه نويسي نمود پيدا مي كند. عده اي كه به مسايل پيراموني اين رشته علاقه نشان مي دهند تلاش مي كنند تا به هر نحوي كه شده خود را به عنوان يك فيلمنامه نويس جا بزنند و البته اين مسئله باعث مي شود كه نوعي ساده انگاري درباره نوشتن فيلمنامه حاكم شود و فيلمنامه هايي بسيار ضعيف و جدا از هرگونه ارزش را پديد آورد. در ساليان اخير به جاي اين كه فيلمنامه نويسان واقعي به جنگ چنين باوري بروند، خودشان نيز تن به چنين ديدگاهي سپرده اند و در گفتارها و همچنين تدريس هايشان به آن بيش از اندازه بها داده اند. همچنين كتابهاي دست چندم آموزش فيلمنامه در سينماهاي معتبر دنيا به فارسي ترجمه شده كه آنها هم همان ديدگاه مذكور را اشاعه داده اند. در رد اين ديدگاه پيرامون آموزش فيلمنامه مي توان دلايل زيادي آورد. به يكي از اين دلايل در سطرهاي بالا اشاره شد و آن دليل اين بود كه نبايد روش هاي آموزش علوم طبيعي را با روش هاي آموزش علوم انساني يكي دانست. دليل ديگر هم اين است كه تجربه نگارش فيلمنامه بر اساس آن متدها و فرمول ها نشان داده كه نمي توان با آنها فيلمنامه اي حتي در سطح استاندارد نوشت. بسياري از فيلمنامه نويسان بزرگ دنيا هرگاه كه مصاحبه كرده اند گفته اند كه آن روش ها نه تنها فيلمنامه را با كيفيت نمي كند بلكه عناصري نظير تخيل و خلاقيت را در آن از بين مي برد و در كل، فيلمنامه را از فيلمنامه بودن تهي مي كند.

خبر
قسمت بعدي تسخيرناپذيران
007011.jpg
اخيراً اعلام شده كه فيلم جديدي براساس شخصيت معروف تاريخ سينما «آل كاپون» ساخته خواهد شد كه در ادامه فيلم تسخيرناپذيران ساخته برايان دي پالما در سال ۱۹۸۷ است. اين قسمت جديد كه «تسخيرناپذيران: صعود كاپون» نام دارد توسط آنتوني فوكوآ كارگرداني خواهد شد و فيلمنامه آن را هم اكنون برايان كاپلمن و ديويد لومن مي نويسند تا در نهايت براي پخش در سال ۲۰۰۶ ميلادي آماده شود. از آنتوني فوكوآ، كارگردان ۳۸ ساله تا پيش از اين فيلم روز تمرين
(Training Day) را ديده بوديم و اخيراً هم فيلم پادشاه آرتور به كارگرداني او اكران شده بود كه از قرار معلوم فيلم چندان موفقي نبوده است.

تعقيب مونتانا
007044.jpg
ميشل فايفر قرارداد بازي در فيلمي با عنوان تعقيب مونتانا را امضا كرده كه قرار است در سال ۲۰۰۵ اكران شود. اين فيلم هم اكنون مراحل پيش توليد خود را از سر مي گذراند و گويا قرار است توسط سوزان بير كارگرداني شود. نويسنده فيلمنامه آن هم ديويد اي كلي است كه او فيلمنامه را در ژانر كمدي مي نويسد. تهيه كننده اين فيلم، ديويد ال باشل اعلام كرده كه تاكنون تنها بازي ميشل فايفر در اين فيلم قطعي شده است و مراحل انتخاب ساير بازيگران همچنان ادامه دارد. ميشل فايفر در طول سال هاي اخير به نحو محسوسي كم كار شده، به نحوي كه در طي سال جاري ميلادي، هيچ فيلمي با بازي او در سينماهاي جهان پخش نشده است. بايد ديد كه فيلم تعقيب مونتانا به اين كم كاري فايفر پايان مي دهد يا نه.

فيلمسازي در هشتاد سالگي
007023.jpg
سيدني لومت فيلمسازي است كه حتي در سن هشتاد سالگي هم علاقه اش را به فيلمسازي از دست نداده و همچنان پركار است. او طي چند سال اخير چندين و چند سريال تلويزيوني كارگرداني كرده بود و حالا قصد دارد فيلمي سينمايي بسازد كه «مقصر پيدايم كن» نام دارد و در سال ۲۰۰۵ ميلادي آماده پخش خواهد شد. نويسندگان اين فيلم «تي.جي.مانچيني» و «رابرت مك كوآ» هستند و تاكنون بازي وين ديزل، كاساندرا هپبورن و ادي ماررو در آن قطعي شده است. ماجراي اين فيلم از تهديدشدن يك گانگستر سابقه دار شروع مي شود كه در ادامه، اين تهديد، صورتي عملي به خود مي گيرد.

مدرسه افسون شده
007035.jpg
جان گودمن مشغول بازي در فيلمي با نام «ماريلين هاچكينز سالن ورزش و مدرسه افسون شده» است كه توسط رندال ميلر كارگرداني مي شود. او فيلمنامه اين فيلم را همراه تادي ساوين نوشته و گويا يك كمدي موزيكال است. در فيلم به غير از گودمن بازيگراني نظير رابرت كارلايل، ماريسا تونوي، ماري استيبرگن و شون آستين بازي مي كنند. فيلمبرداري فيلم تا چند روز آينده به پايان خواهد رسيد و فيلم پس از طي كردن مراحل پس از توليد در سال ۲۰۰۵ ميلادي اكران عمومي خواهد شد. لازم به ذكر است كه جان گودمن تا پيش از اين فيلم در سريال تلويزيوني دانشگاه مركزي بازي مي كرد كه پخش آن چندماهي است به پايان رسيده است.

بازي ۶
007002.jpg
مايكل هوفمان كه تا پيش از اين فيلم هايي نظير يك روز خوب را از او ديده بوديم هم اكنون مشغول كارگرداني فيلمي با نام «بازي ۶« است كه از قرار معلوم تا هفته هاي آينده مراحل تدوين آن آغاز خواهد شد. فيلمنامه بازي ۶ را دان دليلو نوشته و در آن مايكل كيتون، روبرت داني جونيور، گريفين دان و تام آلدرج بازي مي كنند. تدوين گر اين فيلم هم خانمي به نام كاميلا تونيولو خواهد بود. مايكل هوفمان در اين مدت چند قسمت از سريال تلويزيوني MDS را كارگرداني كرده بود كه پخش آن به مدت دو سال (۲۰۰۴ - ۲۰۰۲) ادامه داشت.

سينما
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |