سه شنبه ۳۰ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۳
جست و جو در مغز جانوران
تفكر در ميان حيوانات
همه مي  دانند كه گوزن ، خاصه گوزن خالدار، حيواني است بسيار زيبا و چالاك ولي اين حيوان هيچ وقت سعي نمي  كند كه از نرده هاي كوتاه محوطه  اي كه در آن زندگي مي  كند فرار كند
011727.jpg
خرس هاي قهوه اي بيشتر از ساير حيوانات به كارهاي بزرگ و بي  باكانه دست مي  زنند. حيوانات باغ وحش، به استثناي ميمون هاي بي دم، هيچ وقت براي بازكردن درهاي آهنين قفس هاشان به منظور فرار تلاشي نمي  كنند
تاثير داستان هايي نظير جن و پري و ديوهاي يك چشم روي بچه ها بسيار زياد است. به طوري كه عده اي واقعا بر اين باورند كه حيوانات قدرت تفكر دارند و اين داستان ها را هم باور مي  كنند. «آيا حيوانات هم مانند انسان مي  توانند فكر كنند؟»
اين سوالي است كه گاهي اوقات از خودمان مي        پرسيم. پاسخ صحيح چيست؟ البته مغز حيوانات پست تر از مغز انسان است، زيرا مغز آنها قدرت تفكر نداشته و نمي توانند مستقلا فكر كنند و عكس العمل هاي آنها در مقابل محيطي كه ساليان دراز در مقابل آن جنگيده و خود را از شر حوادث آن محفوظ نگه  داشته اند، باعث آموزش و يادگيري آنها شده است. براي پي بردن به اين موضوع من و همكارانم در باغ وحش، آزمايشي ترتيب داديم كه ببينيم حيواناتي كه در قفس زندگي مي كنند تا چه اندازه باهوش و زرنگ هستند.
چند بز كوهي آفريقايي را در يك محوطه كه نرده اي آهنين داشت جا داده و نرده اي معمولي بين اين محوطه  كشيديم و آن را به دو قسمت تقسيم كرديم و بزها را در يكي از اين بخش ها گذاشتيم. بزها در ابتدا سعي مي  كردند كه راهي از ميان نرده ها باز كرده و فرار كنند ولي سعي آنها بي  فايده بود. تدريجا اين فكر بر آنها مسلط شد كه فرار غيرممكن است و نمي  توانند قدمي جلوتر بردارند.
سپس ما اين نرده ها كه محوطه را به دو قسمت كرده بود، برداشتيم. عده اي از همكارانم فكر مي  كردند كه بزهاي كوهي بعد از اين عمل از قسمت خودشان بيرون آمده و در تمام محوطه پراكنده مي شوند ولي اينطور نشد و هيچ يك از بزها جرات نكرد از جايي كه قبلا نرده ها را قرار داده بوديم، قدمي جلوتر نهد.
اين بزها زياد باهوش نبودند، به سرعت به لب خط آمده، سپس اندكي توقف مي كردند؛ تصور غيرارادي نرده ها در مغزشان اين فكر را به وجود ميآورد كه نمي توانند قدمي جلوتر از نرده ها بگذارند. زيرا در روزهاي نخست كه نرده وجود داشت تلاش زيادي براي عبور از آن مي   كردند و اين موضوع در فكرشان مانده و هر هفته كه مي   گذشت اين تفكر ثابت تر شده و وجود نرده ها در مغزشان قويتر مي شد. آنها دريافتند كه به هيچ عنواني نمي توانند از ميان نرده ها بگذرند، اگرچه سخت ترين تلاش ها را كنند. همين آزمايش را در باغ وحش ديگري انجام داديم و نتيجه يكسان بود.
شيرها و پلنگ ها نيز از لحاظ هوش و ذكاوت با حيوانات ديگر تفاوتي ندارند. اين حيوانات را در قفس هايي نگهداري مي كنند كه از تخته هاي نازك ساخته شده و هر آن ممكن است اين حيوانات با ضربه ملايمي كه به ديواره آن فرود مي  آورند آن را خرد كرده و در هم بشكنند. ولي اين اتفاق تابه حال رخ نداده است، چون از آنها در ساختمان هايي نگهداري مي شد كه داراي ديواره هاي بلند و محكم بوده است. هنگامي كه ما حيواني را عادت مي دهيم كه در قفسي زندگي كند، اين عمل براي او ثابت شده و باعث مي  شود كه حيوان ديگر كوششي براي شكستن خانه اي كه در آن زندگي مي كند، نكند. اين فكر كم كم قوت مي گيرد تا جايي كه نمي  توان يك حيوان را از قفس بيرون كشيد به خصوص اگر قبلا حيوان، بيرون قفس و در هواي آزاد نيامده باشد.
همه مي  دانند كه گوزن مخصوصا گوزن خالدار حيواني است بسيار زيبا و چالاك ولي اين حيوان هيچ وقت سعي نمي كند كه از نرده هاي كوتاه محوطه  اي كه در آن زندگي مي كند فرار كند.
قوچ هايي را كه به باغ وحش مي  آورند مانند گوزن ها چند سالي به آرامي در آغل نگهداري مي كنند. شبي سگي ولگرد وارد آغل يكي از قوچ ها شده و او را مي ترساند. در نتيجه او جفت مي  زند و از محوطه اش كه آغل را از پارك جدا مي سازد فرار مي كند. البته امثال چنين اتفاقاتي بسيار نادر است.
خرس هاي قهوه اي بيشتر از ساير حيوانات به كارهاي بزرگ و بي  باكانه دست مي زنند. حيوانات باغ وحش به استثناي ميمون هاي بي  دم هيچ وقت براي بازكردن درهاي آهنين قفس هاشان به منظور فرار تلاشي نمي كنند. اين كار بسيار ساده اي است ولي تاكنون خرسي نديده است كه محافظش در را چطور باز مي كند تا او هم تقليد كند. خرس ها مي توانند به راحتي از گودالي كه در آن زندگي  مي كنند فرار كنند. بدين ترتيب كه روي شانه يكديگر سوار مي شوند تا به لب گودال رسيده و به بيرون بپرند، زيرا معمولا ارتفاع طرف ديگر بسيار كم است. ولي اين حيوانات آنقدرها هم باهوش و زرنگ نيستند كه به فكرشان چنين نقشه اي خطور كند؛ نقشه اي كه حتي ممكن است به فكر يك بچه سه ساله نيز برسد.
يك روز در اوايل بهار هنگامي كه برف ها شروع به آب شدن مي كنند، يكي از خرس هاي تنومند و قوي ناگهان شروع به درست كردن گلوله هاي بزرگ و سنگين برف كرد و با پنجه هاي قوي خود گلوله ها را روي يكديگر انباشت و روي آن ايستاد و پاهاي خود را از روي ديوار به آن طرف دراز كرد تا فرار كند. اين واقعه اگر رخ مي  داد بسيار خطرناك بود، اما در همان حال يك نفر او را ديده و فرياد مي  زند: «او را بمباران كنيد!». نگهبانان به سرعت از موضوع اطلاع حاصل كرده و به طرف انباري كه در نزديكي گودال بود هجوم مي  برند و در مدت چند دقيقه با چند بمب مراجعت مي  كنند؛ اين بمب ها از ترقه هاي مخصوصي ساخته شده اند كه با صداي مهيب و هولناكي منفجر مي شوند ولي هيچ آسيب و ناراحتي ايجاد نمي كنند. اين بمب ها را در بالاي تپه كوچكي از برف ها كه حيوان ساخته بود منفجر كرده و حيوان تنومند و پشمالو را مي ترسانند. از اين به بعد تا مدت زيادي خرس ديگر جرات بالا رفتن از ديوار و فرار كردن را نداشت زيرا اين عمل براي او درس عبرت شده و مي ترسيد.
اين خرس به شاخه هاي كوچكي كه داراي برگ هاي فراوان و سبز هستند علاقه زيادي داشت. روزي سعي مي كند كه به يكي از اين شاخه ها دسترسي پيدا كند ولي نمي  تواند، از اين رو سنگي بزرگ را به زير درخت آورده و سپس روي آن مي ايستد و به راحتي شاخه اي كه نظرش را جلب كرده بود از درخت جدا مي كند؛ اين كاري بود كه خرس ديگري نمي   توانست انجام دهد.
واقعه عجيب ديگري كه در باغ وحش رخ داد اين بود كه يكي از نگهبانان محافظ چند خرس تربيت شده، فراموش مي  كند كه كليد محوطه را با خود بياورد و به جاي اينكه به دفتر رفته و كليد را بياورد، از ديوارهاي سنگي گودال خرس ها بالا رفته و به داخل محوطه خرس ها مي  پرد. اين كار آساني است، زيرا سوراخ و شكاف هاي بزرگي در ديوارهاي محوطه وجود دارد. خرس ها غذايي را كه نگهبانشان از بالاي ديوار آورده بود مي خورند و با معصوميت و بي  گناهي خاص خودشان او را نگاه مي كنند. بعد از اينكه نگهبان كارش تمام مي شود و از ديوار بالا رفته و برمي گردد، خرس ها هم از او تقليد كرده و به دنبالش مي روند و در باغ وحش به گردش مي پردازند، وقتي كه نگهبان خبردار مي   شود، آنها را به گودالشان برگردانده و دستور مي دهد كه شكاف ها و سوراخ هاي ديواره گودال خرس ها را با سيمان پر كنند تاخرس ها ديگر نتوانند از او تقليد كنند. تمام اين جريانات نشان مي دهد كه قدرت تقليد خرس ها بسيار زياد و قابل ملاحظه است.

بيابان ها و هزاران راز نهفته
011724.jpg
بچه شمال كه باشي، كنار جنگل و شاليزار باشي، عطر باغات چاي مشامت را نوازش دهند، آن وقت برايت از بيابان حرف بزنند واقعا چه حالي به  تو دست مي  دهد؟
وقتي نام بيابان را مي   شنوي چه چيزي در ذهنت تداعي مي   شود؟
يادم رفته بود ازت بپرسم، راستي تا به حال كشتي بياباني ديده اي؟ (شتر را مي گويم)، در تلويزيون نه از نزديك. راستي مي    داني كه انسان خداوند را در بيابان نزديك تر و بيشتر حس مي   كند؟
هيچ شده در مصيبت توفان شن گير كني. وقتي نگاه معصومانه دختر بچه اي كه از پنجره كوچك تنهايي طبيعت را تلي از شن هاي روان مي   بيند چگونه مي   شوي رفيق؟
بايد حس عجيبي به تو دست دهد تا بتواني چند سطري در باب بيابان كاغذ را خط خطي كني.
از بيابان نوشتن و از بيابان گفتن خيلي سخت است.
آري از بيابان گفتي! سرزميني خشك، سوزان، سرزميني پهناور و بي  آب و علف، با آسماني بي  انتها و ستارگاني درخشان و بي شمار، اما با هزاران رازهاي نهفته.
به راستي كه چه كاروان هايي در طول تاريخ از دل اين بيابان گذشتند، حديث هجرت سر دادند وسحرگاهان با صداي هي هي خود سكوت سرد بيابان را شكستند و هميشه واژه بيابان را مصداق نابودي، زوال، فقر، مهاجرت و تخريب گرفته اند.
هميشه گفته ايم ما و بيابان محال است، بيابان عين زوال است.
الحق و الا نصاف قلم، حق بيابان را به خوبي ادا كرده است و در بسياري از جهات در حق بيابان ها جفا شده است. بخشي از وجود بيابان موهبت است؛ موهبت الهي. صبورترين و سختكوش ترين انسان ها در بيابان  زندگي  مي   كنند. عارف ترين و دانشمندترين انسان ها برخاسته از مناطق بياباني هستند و مقاوم ترين گونه ها حيات خود را در دل بيابان ها يافته اند.
از آنجايي كه انسان ها به علت خشكي بيابان ها از آن گريزان بوده اند، اين محيط شگفت انگيز همواره براي آنان پر رمز و راز، ناشناخته وگاه ترسناك بوده است. اما حقيقت اين است همانقدر كه جنگل ها، اقيانوس ها وعلفزارها زيبا هستند، بيابان ها نيز جذابيت هاي منحصر به فرد خود را دارند و اين مناطق به ظاهر بي  روح كه معيارهاي انساني را به تمسخر گرفته اند تاثير عظيمي بر مشاهدات و تفكرات آدمي داشته اند.
دنيايي كه ما در جست وجويش بوديم بسان ستاره اي تنها، بي  حركت و رها از هرگونه مسايل گذرا فراسوي مرگ و زندگي قرار دارد. براي كساني كه با بيابان بيگانه اند مفهومي جز بيم و هراس ندارد و در قلب كسي كه با زيبايي ها و هراس هايش آشنا شده شوقي غيرقابل تسكين براي بازگشت دوباره جا داده است.
و به قول دكتر آلفونس گابريل اتريشي كوير و بيابان، كسي را كه يك بار افسونش شده باشد رها نمي  كند.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
011721.jpg
اين شماره :
دنباله ماجراي ايراني 
چند دقيقه بعد از آن اتاق مرتب و تر و تميز مثل گل، جز ويرانه اي در هم و بر هم باقي نماند: پياله شكسته سبوريخته... عجب مخالف نظم بود اين حيوان؛ هر چه را كه حس مي كرد سر جايش است به گوشه اي پرت مي كرد، مي ريخت، مي شكست، به ديوار مي كوبيد. از سفره هفت سين كه همان اول كار اثري به جاي نماند. آخر سر هم، وقتي از كار فارغ شد، مثل كسي كه امر مهمي را به انجام رسانده باشد، لحظه اي ايستاد و به همه جا چشم گرداند،انگارمي خواست ببيند چيزي از قلم نيفتاده و اتفاقا(!) سر جايش نمانده باشد. از قضا همين طور هم بود و مونس همانطور كه داشت همه جا را از زير نظر مي گذراند، ديد كه يك شيشه آبغوره روي يك رف كوچك بالاي ديوار، زير سقف، صحيح و سالم به جا مانده. ديدن همان و به طرفه العيني، مثل فنر از جا پريدن همان و لحظه اي بعد شيشه آبغوره، چرخ زنان، به كف اتاق سقوط كرد و با صداي مهيبي تركيد. احتمالا گاز هم در شيشه جمع شده بود كه به هر چه تراژيك تر شدن صحنه پاياني كمك كرد و سمفوني شورانگيز شب عيد ما با اين ضربه طبل بزرگ به پايان رسيد. جالب اينكه بعد از آن، آمد كنار پاي من نشست و سر بالا، با چشم هاي پراشتياق چنان نگاهم كرد كه انگار منتظر بود تشويقش كنم! تازه آن وقت بود كه به خود آمدم و متوجه شدم اهل خانه همه دم در جمع شده اند به تماشاي اين صحنه عجيب. بگذريم از اينكه بعد از ۱۵-۱۴ روز وقتي مي خواستم حيوان را - كه اسمش را عوض كرده و «سوزان» گذاشته بودم - به صاحبش برگردانم سكوت غم انگيزي خانه را گرفته بود و نگاه ها طوري ميمون را بدرقه مي كردند كه انگار عزيزي به يك سفر دور مي رود. (مترجم)
نكته جالب و خارق العاده قضيه اين است كه ميمون ها متعلق به دخترم و بسيار سالم و تربيت شده بودند و همه تمرين هاي روزانه آموزشي خود را با نهايت دقت و درستي انجام مي دادند. آنها به طور موقت دچار جنون شده وگرچه خانه من را به طرزي شنيع و وحشتناك درب و داغان كرده بودند، اما در اين كار كاملا بي تقصير و صاف و ساده مي نمودند.
در باب اينكه چنين رفتاري با خلق و خوي انسان ارتباطي دارد يا نه، ترجيح مي دهم قضاوتي نكنم و قضاوت را به خواننده واگذارم. مطمئنا اين رفتار را نمي توان در ديگر حيوانات سراغ گرفت . حتي يك توله سگ كه بعضي چيزها را مي جود و تكه تكه مي كند معمولا خيلي پيش از آنكه خسارت جدي وارد كند از اين بازي خسته مي شود. موزكاران مناطق استوايي برايم تعريف كرده اند كه دقيقا حركاتي مشابه همان چه ذكر شد در هنگام حمله ميمون ها به باغات موز و مناطق كشت شده از آنها ديده اند، حركاتي جنون آميز و ويرانگرانه. انگار فقط قصد نابود كردن داشته باشند، ميوه را مي كنند، يك گاز مي زنند و به زمين مي اندازند و ميوه بعدي را مي چينند و بدون آنكه به رسيده ياكال بودن آن توجهي داشته باشند گاز مي زنند و ... همين طور ادامه مي دهند.
اين ويرانگري را با امساك فراوان ديگر حيواناتي كه تصور مي شود ارتباطشان بانوع بشر بسيار دورتر است، مقايسه كنيد. حيواناتي كه مثل يك انسان سنجيده و مقتصد غذا مي خورند و ذره اي از آن را حيف و ميل نمي كنند. به عنوان مثال، سگ چمنزار ؛(Prairie dog) اين حيوان با چه دقت و پشتكاري لانه خود را بلند، در برابر باران، مي سازد و غذا و خانواده اش را به اعماق لانه مي برد تا از دستبرد حوادث مصون بدارد. سگ آبي (يا سمور آبي) نمونه اي ديگر است كه شاخه ها را با مهارت و زحمت تمام از اين سو و آن سو جمع مي كند و در رودخانه سدي تماشايي درست مي كند تا پناهگاهي امن و راحت براي زمستان خود وخانواده اش تدارك ببيند.

حيات وحش ايران
۵۷-ول ايراني
011718.jpg
گونهMicrotus irani :
زيرخانواده: ول هاMICROTINAE
خانواده: موش هاMURIDAE
راسته: جوندگانRODEMTIA
رده: پستاندارانMAMMALIA
شباهت زيادي به ول اجتماعي دارد و به همين دليل عده اي از تاكسونوميست ها آن را همان ول اجتماعي مي دانند، ولي عده اي ديگر تفاوت هايي از نظر شكل دندان ها و جمجمه بين آنها قايل هستند. طول سر و تنه ۱۰ تا۷/۱۰ سانتيمتر است. ول ايراني براي اولين بار در شيراز ديده شده  ، گزارش هايي هم مبني بر مشاهده آن در نواحي غرب، شمال غرب و خراسان موجود است. از خصوصيات ديگر اين حيوان اطلاعات دقيقي در دست نيست.

۲۰۰۰۰۰۰ تفنگ
011712.jpg
بخواهيم و نخواهيم شكار در كشور ما انجام مي شود. تنوع بي نظير و وسوسه انگيز ايران شكار را با مردمش عجين كرده، پس چه بهتر كه كمي عاقلانه تر به اين مساله نگاه كنيم و به جاي اينكه با آن به طور مطلق مخالفت كنيم و با اينكار، شكاركشي و شكار غير ورزشي را دركشور رواج دهيم با آموزش صحيح و وضع قوانين مناسب به اين هنر، وجهه علمي و تخصصي ببخشيم. نه اينكه با تعصب بي  جا شكار زيرزميني را در كشور رواج بدهيم. هم اكنون ۲ ميليون قبضه تفنگ در دست مردم است كه از اين تعداد۵/۱ ميليون آن به صورت غير مجاز در دست شكارچيان غير حرفه اي است. استفاده از دام هاي غيرمجاز از جمله تورهاي هوايي براي شكار پرندگان در شمال كشور بيداد مي كند و اين در حالي است كه هيچگونه اقدامي براي آموزش و كمك به صيادان صورت نمي گيرد.
در اين ميان نقش قوه قضائيه را نيز نمي توان ناديده گرفت. برخورد با شكارچيان و صيادان غير مجاز و ضبط تفنگ هاي بدون مجوز و جريمه هاي سنگين براي شكار غير قانوني شايد بتواند در كنار ايجاد بستري مناسب جهت رواج شكار ورزشي كارساز باشد.

حلقه گذاري در فارس
011715.jpg
طرح حلقه گذاري پرندگان به منظور بررسي هاي علمي، سال گذشته به طور محدود در «درياچه پريشان» استان فارس انجام شد. اين طرح امسال به شكل گسترده تري در تالاب هاي «ارژن»،«پريشان»،«بختگان»، «كافتر» و« مهارلو» به انجام خواهد رسيد. اين كار به وسيله يك گروه كارشناسي اعزامي از سوي سازمان حفاظت محيط زيست انجام مي شود.
هر ساله تعداد زيادي از پرندگان مختلف ازقبيل فلامينگو و پليكان به اين تالاب ها مهاجرت مي كنند كه بيشترين كار هم بر روي اينگونه ها صورت مي گيرد.
حلقه گذاري اصولا به منظور رديابي حيوان، مسير مهاجرت، عوامل مرگ و مير در مسيرمهاجرت و رفتار شناسي آنها صورت مي گيرد.
به گفته ابدي مدير كل محيط زيست استان فارس ، اين طرح به مدت سه روز درمحل درياچه بختگان فارس انجام مي شود. حلقه گذاري به روش تعبيه دام انجام خواهد شد و حلقه هايي كه به پاي پرندگان نصب مي شود از جنس نوعي آلياژ مناسب با قطر پاي پرنده و وزن آنها است.

فقدان فرهنگ
011709.jpg
نخستين كنفرانس ملي راهكارهاي توسعه فرهنگ زيست محيطي روز سوم مردادماه به مدت سه روز در محل همايش هاي وزارت امور خارجه برگزار خواهد شد.
وجود ناآگاهي گسترده در زمينه محيط زيست در تمام سطوح مملكتي مساله واضحي است كه ريشه در فقدان فرهنگ زيست محيطي و بي توجهي و شايد مشغله زياد مردم كشورمان دارد و در پي آن در ديد كلان تر نبود حساسيت در وزارتخانه هايي چون راه و ترابري ، وزارت نفت و پتروشيمي و ... و كليه مراجعي كه پروژه هاي كلان عمراني كشور را تحت پوشش قرار مي دهند مزيد بر علت شده وعرصه را هر روز تنگ تر مي كند. دكتر سهراب پور استاد دانشگاه در اين باره مي گويد: «فجايع زيست محيطي در كشور در حال وقوع است كه براي جلوگيري از ادامه آن بايد آموزش و اطلاع رساني عمومي آغاز شود و به طور خاص بر روي كودكان و نوجوانان آموزش اين مسايل را آغاز كرد». وي در ادامه صحبت هايش گفت: «درحال حاضر برخوردها با مسايل محيط زيست از نوع اداري است در حالي كه مديران بايد به آنها نزديك شوند تا بتوانند آنها را به بهترين نحو حل كنند. اميد است اين قبيل كنفرانس ها كه هر روز در گوشه و كنار برگزار مي شود بالاخره به نتيجه برسد.»

ماهيگيري چهارشنبه بود
چند وقت پيش گزارش تصويري ديديد از ماهيگيري در لار با تيتر: «منو بگير اگه مي توني» و در روتيتر هم آمده بود: «درياچه لار جمعه پنجم تير» كه سوءتفاهم هاي زيادي براي بعضي از ماهيگيران و مسوولان پيش آمده بود. مورد اول تاريخ ذكر شده در اين گزارش بود. عكاس ما اين عكس ها را چهارشنبه سوم تيرماه تهيه كرده بود كه نمي دانيم به چه دليل نوشته بود جمعه، اين اشكال از ما بود. اما ايراد دوم كه ريشه در ايراد اول دارد تيتر گزارش است. «منو بگير اگه مي توني» منظور ماهي است يعني ماهي به صياد مي گويد. اما كساني كه تاريخ را ديده بودند از آنجايي كه جمعه ماهيگيري در درياچه لار ممنوع است تصور كرده بودند كه مثلا ماهيگيران غيرمجاز اين حرف را به ماموران سازمان حفاظت محيط زيست زده اند كه «منو بگير اگه مي توني» درمورد ايراد اول ما معذرت مي خواهيم و درمورد معضل دوم تقصير از ما نيست. شما هم اينقدر سخت نگيريد.

سفر و طبيعت
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
طهرانشهر
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |