پنج شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۲۳- July, 31, 2003
گفت وگو با مهدي سحابي، مترجم و نويسنده
كالوينو قصه گوي كم نظير
زير ذره بين
اما خيالپردازي كالوينو شايد معروف ترين ويژگي او باشد. او را به عنوان نويسنده، بيشتر از طريق شخصيت هاي خيالي و وضعيت هاي «فانتزي اي» مي شناسيم كه البته، با همه آزادي و بي مرزي نيروي تخيل خالق شان، هميشه پاي محكمي هم در واقعيت كمابيش مستند و تاريخ بيش و كم شناخته شده دارند.
اشاره:
003635.jpg
003645.jpg

مهدي سحابي مترجم و نويسنده نام آشنايي است كه در كارنامه ادبي او داستان بلند «ناگهان سيلاب» و ترجمه كتاب هاي «سمبوليسم، اثر: چارلز چدويك»، «ديويد كاپرفيلد، اثر: چارلز ديكنز»، رمان هفت جلدي «در جست وجوي زمان از دست رفته، اثر: مارسل پروست»، «رابينسون كروزو، اثر: دانيل دفو»، «بارون درخت نشين، اثر: ايتالو كالوينو» و... به چشم مي خورد. با او گفت وگويي انجام داده ايم كه درپي مي آيد.

فرزام شيرزادي
* ويژگي هاي داستان نويسي ايتالوكالوينو را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- كالوينو از چند جنبه نويسنده مهمي است و بخوبي اقبالي را كه روز به روز از او بيشتر مي شود، توجيه مي كند. قبل از هرچيز، شايد مهمترين ويژگي او را بتوان قدرت تخيلش دانست، بعد خيالپردازي اش را، بعد دامنه آگاهي و دقت دانش و فرهنگ عمومي اي را كه دستمايه كارش مي كند. اگر اينها ويژگي هاي عمومي و مورد قبول همه باشد من دو ويژگي ديگر را هم كه البته در مورد كالوينو معروف است، اما بنابر سليقه شخصي ام خيلي مهم شان مي دانم به آنها اضافه مي كنم. يكي تجربه گرايي و ديگري «قصه گويي» به مفهومي كه عرض خواهم كرد.
يك نگاه حتي سرسري به چكيده داستان كتاب  هاي كالوينو بخوبي نشان مي دهد كه او چه تخيل پرقدرتي دارد و چه راحت مي تواند مرزهاي زمان و مكان جغرافيايي و همين طور مرزهاي دنياهاي ممكن و محتمل و محال را پشت سر بگذارد.
003640.jpg
۱۹۵۵ـ 32سالگي

نويسنده اي است كه در يك ظرف محدود زماني، كه مرزهاي ظاهري و باطني اش را يك «من» متمركز و مستبد رواني و معنوي مشخص مي كند، نمي گنجد و همين طور در يك ظرف محدود و بسته اسلوبي. در حالي كه همواره هر كتابي از كالوينو را مي شود فوراً شناخت، از جمله نويسنده هايي نيست كه سرتاسر عمرشان عملاً يك كتاب را بازنويسي مي كنند.
وي نويسنده يك كتاب مكرر نيست بلكه كتاب هاي خيلي زيادي دارد، با دوره هاي ذهني و اسلوبي متفاوت با دنياهاي مختلف كه البته مجموعشان دنياي خاص او را مي سازد.
* خيالپردازي در آثار كالوينو يك ركن اساسي است يا يك مشخصه محوري؟
- در مورد قدرت تخيل كالوينو نكته اي را هم كه اغلب به ذهنم مي آيد و البته چندان مهم نيست، اما شايد به عنوان يك تكه «بامزه» بشود نقل كرد، عرض كنم. توجه كرده ايد كه اين نوع تخيل نيرومند و وسيع را اغلب مي شود در نويسنده هايي سراغ كرد كه تجربه فعاليت سياسي چپي و همسويي دور و نزديك با حزب هاي كمونيست سال هاي اول بعد از جنگ دوم جهاني را پشت سر گذاشته و بعد به هر دليلي از آن جريان جدا شده اند؟ شايد بشود گفت كه اين تأكيد بر تخيل نوعي واكنش در برابر جزم انديشي و همسان سازي اي باشد كه يكي از ويژگي هاي اصلي فكري و هنري جنبش چپ بود.
بگذريم...
اما خيالپردازي كالوينو شايد معروف ترين ويژگي او باشد. او را به عنوان نويسنده، بيشتر از طريق شخصيت هاي خيالي و وضعيت هاي «فانتزي اي» مي شناسيم كه البته با همه آزادي و بي مرزي نيروي تخيل خالق شان، هميشه پاي محكمي هم در واقعيت كمابيش مستند و تاريخ بيش و كم شناخته شده دارند، كه اين عنصر واقع گرايي و حتي شايد نئورئاليستي (به مفهوم دقيق ايتاليايي اش) هم يادگار آغاز كار نويسندگي كالوينو و هم بخش تفكيك ناپذير فرهنگ سياسي و اجتماعي او و نويسندگان شبيه اوست.
003680.jpg
۱۹۷۵ـ 52سالگي

خيالپردازي كالوينو يك استعداد ويژه يا موهبت اضافي يا مكمل سبك و ذهنيت او نيست، بلكه يك ركن اساسي است، يك مشخصه محوري اوست.
حول اين محور است كه شخصيت هاي او و وضعيت جهاني كه اين شخصيت ها در آن زندگي مي كنند، نظم مشخصي به خود مي گيرند و معني كامل خودشان را پيدا مي كنند. اينجا هم نكته «بامزه» اي را كه به ذهنم مي رسد عرض كنم: شايد همين خيالپردازي باشد كه سوءتفاهم برخي منتقدان و مفسران كالوينو را بخصوص در دنياي آنگلوساكسون توجيه كند كه از او به عنوان نويسنده سوررئاليست نام بردند، در حالي كه چنين لقبي در حق او هيچ مبناي تحليلي و سبك شناختي ندارد...
يك ويژگي ديگر ايتالو كالوينو وسعت و دقت مبناي علمي ذهنيت او به عنوان نويسنده است كه اين خود شايد بهترين عاملي باشد كه آن عنوان سوررئاليست را درباره او باطل كند.
اين گستره علمي (به معناي عام و همه شمول دانش و فرهنگ عمومي) هم نه فقط يك ويژگي اسلوبي بلكه يكي از محورهاي وجودي دنياي كتاب هاي كالوينوست.
شخصيت ها و وضعيت ها و حتي حس و حال قصه هاي كالوينو از نوعي بعد علمي و معرفتي انسجام و سنگيني مي گيرند. عجبا كه تخيل و خيالپردازي آزادانه چنين پاي محكمي هم در نظام علمي واقعيت ملموس داشته باشد. آيا همين مبنا نيست كه به آدم هاي خيالي كالوينو و حتي «شواليه ناموجود» او موجوديت واقعي و باورپذير مي دهد؟ به اين كه اين «جسميت» علمي ريشه اي هم در فرم و «فرماليسم» خاص سبك كالوينو دارد و در آنجايي مي رسم كه تجربه گرايي او مطرح مي شود.
003675.jpg
۱۹۷۹ـ 56سالگي

مي دانيم كه كالوينو در اوج دوره خلاقيت خودش و در يكي از مهمترين دوره هاي فكري و هنري قرن بيستم اروپا، يعني سال هاي دهه شصت با نويسندگان فرانسوي گرد آمده در محفل يك مكتب «اوليپو» و چهره شاخص شان، رمون كنو، آشنا شد. «اوليپو»يا «كارگاه ادبيات بالقوه» تأثير عميقي بر كالوينو گذاشت و از اين مشرب فكري و هنري و اعضايش، به ويژه كنووژرژپرك تأثيري قاطع در آثار كالوينو باقي است. يكي از گرايش هاي اصلي، يكي از دلمشغولي ها و سرگرمي هاي هميشگي نويسندگان «اوليپو» ور رفتن با عناصر علمي و تجربي واقعيت، دستكاري در نظم و ارتباط منطقي آشكار و پنهان آنها و بازي با زبان و مقرراتش به عنوان ما به ازاي بياني و استتيك آن عناصر بود.
اين دستكاري و بازي فقط يك شگرد فرماليستي نبود، مبناي نوشتار و از آن هم بالاتر، گاهي ستون فقرات حتي مضمون بود. در مكتب «اوليپو» بود كه نه فقط بندبازي با كلمات، به عنوان عناصر سازنده بيان واقعيت (رمون كنو)، بلكه با خود واقعيت بيان و ابزارش، يعني زبان و دستور زبان (ژرژپرك) شكل گرفت. كالوينو از راه نرسيده در اين مكتب پذيرفته شد و جا افتاد، چون پايه هاي همتايي و همسويي اش با اعضاي «اوليپو» از پيش در او ندانسته يا ناخواسته حي و حاضر بود، دقيقاً به همان صورتي كه پيش از او يك هموطن ديگرش، جورجو دكيريكو، از راه نرسيده يكي از سردمداران جنبش سوررئاليسم تلقي شد. برپايه چنين نگرش مشتركي همدلي و همكاري پرباري شكل گرفت كه تا پايان عمر كالوينو ادامه يافت. «وررفتن» و «دستكاري» شكل هاي خودماني تر و فروتنانه تر تعبير «تجربه» است، يا شايد هم بيانگر ميزاني از آزادي و بازي و جست وجو كه بدون آنها «تجربه» باري بيش از حد خشك و جدي به خود مي گيرد و مي دانيم كه خشكي و جديت در مشرب «اوليپو» كفر بود و عنوان «كارگاه» آن درست از همين اكراه مي آمد. همين نگرش كارگاهي بود كه افزوده اي از بازيگوشي و طنز و هجو را هم براي هميشه در آثار اعضاي «اوليپو» و پيروان بعدي شان ماندگار كرد.
003670.jpg
۱۹۸۲ـ ۵۹سالگي

با اين همه مرزبندي ها و تفاوت هايي هم هست. در حالي كه در اكثر موارد، نزد نويسندگان فرانسوي «اوليپو» تجربه بياني و بندبازي با ساختار زبان همچنان عمده مي ماند و گاهي بدنه اصلي مضمون و محتوا را تشكيل مي دهد، كالوينو با همه دلبستگي اش به اين تجربه و بندبازي هايش به روايتي بيشتر داستاني (و كمتر زباني) از تجربه واقعيت متوسل مي شود، به تعبيري بيشتر به عمق مي رود و بي آنكه مبحث سن و سال شناسنامه اي مطرح باشد، مي شود گفت كه نسل بعدي اوليپويي ها مي شود، نسلي كه با قوام بخشيدن به دستاوردهاي بازي و جست وجوي تجربي اوليپو با يك تير دو نشان مي زند. هم رنگ فرماليسم را كه همواره به «كارگاه ادبيات بالقوه» چسبانده مي شده بي اعتبار مي كند و هم انتظاري را كه هر تجربه اي همواره برمي انگيزد، يعني رسيدن به نتيجه اي كه به افت و خيزها و شكست هاي تجربه بيرزد، برآورده مي كنند.
شايد بي دليل نباشد كه به رغم فاصله زماني گاه بيست سي ساله اي، آثار متأخر كالوينو نسبت به آثار دوستان فرانسوي اش «جاافتاده تر» و «كلاسيك تر» جلوه مي كنند، چرا كه جست وخيزهاي جواني تجربه را پشت سر گذاشته و به متانت و پختگي «اثر كلاسيك» رسيده اند، به معني خوب كلمه «عرفي» شده اند، آنچنان كه هر اثر اصيل نوآوري بعد از گذشت مدت زماني مي شود، بي آنكه هرگز به عرصه «معمولي» و «مبتذل» بيفتد.
و اما ايتالو كالوينو يك قصه گويي كم نظير است و اين خصلت كم چيزي نيست، هر چند كه شايد در نگاه اول به نظر حكم عجيب و حشوآميزي برسد كه مگر مي شود رمان نويس قصه گو نباشد؟ بله، مي شود و نمونه اش بيشمار است! كالوينو يك قصه گوي واقعي است، به مفهوم ارتباط مستمر و كمابيش جاني (ارگانيك) و ناگزيري كه يك قصه گو با مخاطب حس و حفظ مي كند. به معني ضرورت برقراري رابطه دوطرفه اي كه قصه و قصه گويي با آن معني پيدا مي كند و اين است آنچه به آثار كالوينو و همگنان او در آخرين سال هاي دوره «مدرن» و «مدرنيسم» اهميت و وزنه مي دهد و همين است كه به همه ويژگي هايي كه درباره او عرض شد، بخصوص تجربه گرايي اش، اعتبار آخرين حركت همه شمول اصيلي را مي دهد كه در اوج فرديت و جاسنگيني سترون ادبيات مدرنيست، از آن سرزده است. گفتم كه اين ويژگي را بيشتر از ديد كاملاً شخصي و سليقه اي خودم در ايتالو كالوينو عمده مي كنم، به دليل خرده حسابي كه هميشه با رمان مدرن و البته «رمان نو» داشته ام، كه همواره به هزار بهانه اسلوبي و عقيدتي و فلسفه در راه رابطه مستقيم قصه و قصه گو با مخاطبش سنگ گذاشته است، آن هم با چه مدعا و چه فيس و افاده اي! اگر همه ويژگي هاي رمان مدرن را بشود در يكي خلاصه كرد آن ويژگي محوريت «من» نويسنده و آن چيزي است كه با تعبير بسيار گوياي «ناف گرايي» مشخص مي شود، يعني اين باور نويسنده كه خودش مركز جهان است و ناف او، يعني مركز مركز جهان، جالب ترين چشم اندازي كه به تماشا و شرح و تفسير بيرزد! با گذشت زمان و با رسيدن مدرنيسم به آخرين مراحل تحول اش، از آن محوريت نويسنده بسياري عارضه ها سرزد كه امروزه با اغماض يا با اكراه از كنارش مي گذريم اما در زمان خودشان برايشان به به و چه چه هم كرديم (بله، انتقاد از خود!) از آن جمله بود «ميني ماليسم» صاف و صوفي كه بعداً معلوم شد بيشتر فقر مضمون و محتوا و البته فقر ذهنيت است، آراستگي و پيراستگي شيك و پيكي كه در واقع ستروني بود و ايجاز و اقتصاد بياني اي كه همان بي جاني بود و چند ويژگي ديگر در همين مايه كه همه از يك طرف ريشه در اصليت بي چون و چرا و استبدادي «من» نويسنده داشت و از طرف ديگر در موقعيت باز هم بي چون و چرا و استبدادي اي كه نويسنده، به عنوان يك عامل توليد فرهنگي، در نظام سرمايه داري پيشرفته بازار هنر و فرهنگ غرب به خودش مي گرفت و گرفته است، در چنين وضعيتي، مخاطب كتاب يك مصرف كننده و غايب و بي نام يك فرآورده توليد انبوه است و رابطه با او در نهايت رابطه اي يك طرفه مي ماند، براساس خيلي ملاحظات «شرطي»؛ شرطي به معني پاولوفي.
003665.jpg
۱۹۸۴ـ 61سالگي

رمان نويس «قصه گو» مدام در حال مين گذاري در اين وضعيت استبدادي است، مدام خواننده را به سربر آوردن از ميان توده گمنام مصرف كننده بي اراده تشويق مي كند، اصراري دارد به اين كه دست او را بگيرد و با خودش به كوچه و پسكوچه هاي روايت و به هزار توي كلام و زبان ببرد. براي «قصه گو» مشاركت مخاطب در چند و چون روايت يك پيش شرط ضروري است، در حالي كه براي مدرنيست «ناف گرا» فضولي و مزاحمت عوامانه است. بدون توافق قبلي نويسنده و مخاطب خيلي از كتاب هاي «اوليپو» نامفهوم مي ماند، بدون چنين توافقي كتاب درخشان كالوينو، «اگر شبي از شب هاي زمستان مسافري...» عملاً وجود ندارد. همين توافق و مشاركت است كه دنياي كتاب هاي كالوينو را براي خواننده آشنا و شخصيت هاي او را خودماني و در ذهن او ماندگار مي كند، انگار خويشاونداني، انگار خود آدم در خاطرات خودش از دوره ها و دنياهاي گوناگون. اين همان بار عاطفي بي نهايت ارزشمندي است كه در كتاب هاي نويسندگاني از نوع كالوينو موج مي زند در حالي كه در بسياري از آثار «مدرن» و «نو» حكم كيميا را دارد...
* آيا نويسندگاني هستند كه پس از كالوينو تحت تأثير شيوه داستان نويسي او قرار گرفته باشند؟
- جواب اين سؤال مستلزم آشنايي نزديك و همه جانبه اي با آثار اكثر نويسندگان حاضر شناخت تحليلي دست كم چهره هاي شاخص آنهاست، من چنين اشرافي ندارم. اما به طور كلي، تأثير سبك كالوينو را كه خودش هم البته در مجموعه مشخصات جريان هاي «تجربه گرا» و «قصه گو»ي مدرنيسم متأخر مي گنجد مي شود به روشني مي توان ديد. خيلي از نويسندگان موفق امروز به طور مستقيم يا غيرمستقيم از كالوينو و همگنان او تأثير گرفته اند و مي گيرند و از آنجا كه در معيارهاي زماني تأثيرگذاري و تأثيرپذيري كالوينو تازه در گذشته و از نظر سبك شناختي زمان هايي نسبتاً طولاني براي برآورد چنين تأثيرهايي لازم است، مي شود پيش بيني كرد كه كالوينو همچنان بر نويسندگان امروز و آينده تأثير بگذارد.
* به اعتقاد شما چرا هنوز بسياري از آثار كالوينو به فارسي ترجمه نشده است؟
- با اين نظر موافق نيستم. به طور نسبي كه نگاه كنيم، تعداد آثاري كه از كالوينو به فارسي ترجمه شده كم نيست. بعد هم، باز به طور نسبي، كالوينو تازه دارد در ايران به شهرت مي رسد (از قدمت نسبي ترجمه دو كتاب «ويكنت شقه شده» آقاي محصص و بعد «بارون درخت نشين» اينجانب در گذريم). در نتيجه مي شود اميدوار بود كه ديگر آثار او خيلي سريع تر و بيشتر به بازار بيايد.

نگاه
تجددي واقعي
دو پرسش از عبدالعلي دستغيب
عبدالعلي دستغيب متولد ۱۳۱۰، شيراز است. تحصيلات مقدماتي خود را در فيروزآباد و جهرم به پايان رساند و نهايت به دانشسراي عالي راه يافت. ابتدا به خلق شعر و داستان روي آورد. اما بعدا نقد را به شكل جدي دنبال كرد و آثار بيشتر نويسندگان مطرح ايراني را از منظري همه سويه و متفاوت نقد كرده است، در كارنامه ادبي وي ترجمه هاي فلسفي و پژوهش هاي ادبي نيز ديده مي شود.
او مي گويد: آنها كه پير شدند، ديگر آخر كار هستند، اما همه مي دانيم كه دستغيب همچون جوانان صميمي و ساده است.

***
* چه شد كه به شيراز رفتيد و الآن چه مي كنيد؟
- براي حل مشكل هاي شخصي ام، از حدود يك سال پيش به شيراز آمدم. طي اين مدت، فقط يك بار سفري به خرم آباد داشتم كه در آنجا اهل شعر و ادب شهرستان خرم آباد محفلي ترتيب دادند و من هم سخنراني اي درباره شعر و داستان داشتم. جوانان تجدد خواه اين شهرستان با همان صداقت معروفشان ما را پذيرفتند و چندين نشست ديگر هم برپا كردند. چيزي براي من جاي خوشنودي داشت و آن اين بود كه مي ديدم، ادب دوستان استان لرستان، جريان هاي ايران و جهان را به شكل جدي دنبال مي كنند و با مفهوم ها و مؤلفه هاي مدرنيته آشنايي دارند. به هر حال آنها شعرها و داستان هاي خوبي خوانده اند و نوشته اند و به رغم دورافتادگي ايالتشان كه چندان توجهي هم به عمران و آباداني آنجا نشده، تلاش بسياري براي آفرينش و خلق ادبياتي نو دارند.
003655.jpg

در شيراز هم، طي همين مدت، نشست هاي ادبي- هنري، اجراي موسيقي سنتي و كلاسيك زياد بود و درس هايي درباره حافظ، از سوي شاعران و نويسندگان معاصر برگزار شد. همچنين حدود دو ماه پيش از شاعران پنج استان دعوت شد تا نشستي برگزار شود. دست بر قضا مرا هم دعوت كرده بودند تا براي شاعران جوان صحبت كنم؛ آشنايي با شاعران اين پنج استان هم برايم بسيار مفيد بود.
خوب حالا مي رسيم به خودم... در حال حاضر، يكي به دليل ضعف پيري و همچنين گرماي شديد تابستان و نيز گرفتاري هاي اجتماعي و اقتصادي كار چندان چشمگيري نمي توانم انجام دهم. مي شود گفت كه يك دوره تعطيلي كوتاه مدت در كار است. فقط تا جايي كه فراغتي حاصل شود و يا شدت گرما تخفيف پيدا كند، بخصوص رمان خواهم خواند. ضمناً اينجا نشست هاي فلسفي هم برگزار مي شود؛ با چند تن از دوستان شيرازي مي نشينيم و درباره فلسفه هاي كلاسيك و مدرن صحبت مي كنيم. بايد بگويم كه علاقه عجيبي ميان جوانان و كتاب خوان ها براي درك مطالب فلسفي پديد آمده گرچه هنوز به بار ننشسته اما مي شود اميدوار بود، در زماني نه چندان دور حاصل مطلوبي داشته باشد و آن رسيدن به تفكر اصيل و حضور فعال در دنياي جديد است. يعني جوانان ما به تدريج آگاه مي شوند كه ريشه هاي تحول تاريخي و دگرگوني هاي بومي به چه عواملي بستگي دارد و اميد است كه با شناختن ريشه عوامل محرك تاريخ، توانايي نسبي اي در دگرگوني ها و پيشرفت جامعه مان- هم از لحاظ مادي و هم از لحاظ معنوي- سهم نماياني داشته باشيم.
* اخيراً چه كتاب هاي تازه اي را خوانده ايد و يا كدام كتاب ها را دوباره مرور كرده ايد؟
- كتاب هايي كه به تازگي خوانده ام بيشتر آثار كلاسيك هستند. «عصر كافكا» - مادام بواري، برادران كارامازوف اثر داستايوسفكي و يك رمان هم از زويا پيرزاد به نام «چراغ ها را من خاموش مي كنم».
ميان آثار فلسفي هم، كتاب سه جلدي «متفكران يوناني» با ترجمه روان دكتر لطفي، كتاب «آغاز فلسفه» نوشته گادامر، با ترجمه دكتر عزت الله فولادوند و همچنين «درآمدي به رساله ويتگنشتاين» با ترجمه دكتر علوي نيا از كتاب هايي بودند كه چندي پيش مطالعه كردم و هر سه كتاب، بسيار آموزنده بود.
اين را هم اضافه مي كنم كه طي چند ماه گذشته، علاقه زيادي به خواندن سفرنامه ها پيدا كرده ام. به ويژه سفرنامه هاي كساني كه به ايران آمده اند و از كشور ما نوشته اند و سفرنامه هايي كه ايراني  ها به خارج رفته اند و درباره اروپا، روسيه، آمريكا و هند، مطالبي نوشتند. اين سفرنامه ها كه تعدادش هم كم نيست، از جمله «سفرنامه ريچارد»، «سفرنامه پيترو دولا واله» و «سفرنامه ماركوپولو»، اطلاعات زيادي از جغرافياي سياسي و وضع معيشتي گذشته دور يا نزديك هند، چين و ايران به ما مي دهد و كمك مي كند كه خودمان را بهتر و بيشتر بشناسيم.
با وجود همه دشواري ها كه جامعه مان با آن روبه روست و موانعي كه براي جلوگيري از پيشرفت هاي مادي و معنوي، از داخل و خارج تدارك ديده مي شود، مردم ما، مردمي هوشيار و ديرينه سالي هستند كه به تمدن و فرهنگ بومي چند هزار ساله متكي اند. از خلال ابهام و چيرگي ها مي شود ديد و دانست كه مردم ما با تلاشي خستگي ناپذير هم دنبال راه چاره هستند و هم دارند مقدمات يك تجدد واقعي را در كشور فراهم مي كنند. البته سنگيني بار اين تلاش عظيم، بيشتر بر دوش جوانان و اهل ادب و تفكر است.
گاهي اوقات تعجب مي كنم، در كشور ما كه شمار خوانندگان كتاب كم است، چطور نويسندگان و مترجمان با زحمت هاي بسيار، مي كوشند تا روشني هاي فرهنگ مدرن را در ايران هم منعكس كنند و از اين شگفت آورتر اينكه مي بينم جوانان به رغم مشكل هاي فراوان، با كوششي عجيب مشغول آشنا شدن و شناختن فرهنگ هاي جديد هستند. اين از منظر ما كه آخر كار هستيم و همه اميدمان به جوانان است، بسيار نويد بخش خواهد بود.

سايه روشن ادبيات
نگراني هايي براي شعر امروز
م.ع .سپانلو كه مدتي پيش مجموعه شعر «ژاليزيانا» را از سوي نشر آگه به علاقه مندان شعرش عرضه كرد، در حال حاضر سرگرم آماده كردن منظومه «افسانه شاعر گمنام» است كه در آن به بررسي اوضاع تاريخي شهر تهران، از زمان حمله مغول تاكنون مي پردازد.
سپانلو پيش از اين، منظومه «پياده  روها» را منتشر كرد كه در آنجا هم، به بررسي جغرافيايي تهران پرداخت.
سپانلو گفت: منظومه را چند بار بازنويسي كرده ام و در حال حاضر مراحل پاياني خود را طي مي كند. وي همچنين درباره شعر امروز ايران با نگراني اضافه كرد: متأسفانه در سالهاي اخير، مجموعه شعري كه حائز اهميت باشد، وارد بازار كتاب نشده و آثار منتشر شده آنقدر ضعيف اند كه ميل خواندن را از بين مي برند.
او در ادامه به رمان «شهر بازي» به نوشته «حميد ياوري» اشاره كرد و آن را اثري ممتاز و قابل توجه ارزيابي كرد.
جوانان، گامي به جلو بردارند
سومين محفل شعري شاعران دفاع مقدس استان اصفهان، پنجشنبه شب، در سالن اجتماعات كتابخانه مركزي شهرداري اصفهان برگزار شد.
مسئول «انجمن ادبي حماسه پايدار بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس» اصفهان گفت: در اين محفل ۱۵۰ نفر از شاعراني كه شعرهايشان را به سبك دوران دفاع مقدس مي  سرايند، شركت كردند.
علي رضا لطفيان گفت: اعضاي اين انجمن، سروده هاي شاعران خود را در زمينه دفاع مقدس و شعرهاي عاشورايي، تنظيم و قرائت مي كنند.
وي همچنين، نقش شاعران و دفاع مقدس را براي مقابله با تهاجم فرهنگي دشمنان اسلام، از اهداف ديگر تشكيل اين محفل شعري ارزيابي كرد و افزود: اين انجمن براي جوانان جا نيفتاده است و ما قصد داريم كه يك تريبون آزاد براي جوانان ترتيب دهيم و با برنامه هاي خاص، آنها را به اينگونه محافل جذب كنيم.
لازم است بدانيم، محفل شعري شاعران دوران دفاع مقدس استان اصفهان، هشتمين ماه فعاليت خود را سپري مي كند.
003650.jpg

«چنار دالبتي» به آينده سپرده شد
گلي امامي، پس از سالها تلاش براي ترجمه، در حال حاضر سرگرم ترجمه كتابي است كه به زندگي و آثار «پروست» مي پردازد.
اين كتاب «پروست چگونه مي تواند زندگي شما را متحول كند» نام دارد و داراي چند وجه است؛ ابتدا به نوعي نقد ادبي پرداخته شده و ضمناً كليد راهنمايي مطالعه براي مخاطب، رمان «در جست وجوي زمان از دست رفته» نوشته مارسل پروست است و اين دو كتاب پيوندهايي دروني با يكديگر دارند.
در ادامه سعي شده كه مخاطبان با نويسنده آشنايي بيشتري پيدا كنند و با شرايط نوشتن و چگونه خواندن اثر معروف نويسنده آشنا شوند، «پروست چگونه مي تواند زندگي شما را متحول كند» نوشته «آلن دوباتن»، نويسنده انگليسي سوئيسي تبار است.
از دوباتن تاكنون اثري به فارسي ترجمه نشده است اما امامي بنا دارد آثار او را براي مخاطبان فارسي زبان، ترجمه كند. اين مترجم، قبلاً در نشريه «نگاه نو» به معرفي نويسنده و آثار او پرداخته بود.
همچنين گلي امامي در پاسخ به خبرنگار همشهري گفت: طي چند روز اخير رماني از خانم منصوره شريف زاد با عنوان «چنار دالبتي» خوانده ايم كه نظراتم را پيرامونش به آينده موكول خواهم كرد. اما آنچه او تأسف بار اعلام كرد، تعداد اندك رمان هاي ارزشمند در داخل كشور بود، اما از مجموعه داستان «دو دنيا» نوشته گلي ترقي با ديدي متفاوت، سخن گفت و آن را زيبا، بديع و سرگرم كننده خواند.
شايان ذكر است بدانيد كه امامي اين روزها در پي از دست دادن مادرش به سوگ نشسته است. ما هم با او ابراز همدردي مي  كنيم.
003660.jpg

همراه با ويژه نامه آنتوان چخوف
هشتمين شماره دو ماهنامه نشريه شوكران با آثاري از م. آزاد- مفتون اميني- ضياءالدين ترابي- فرياد شيري- عمران صلاحي- علي عبداللهي- عبدالحسين فرزاد- علي اكبر گودرزي - رسول يونان و ... منتشر شد.
در اين شماره رفتار تراژيك در رمان كليدر، نوشته محمود دولت آبادي، توسط جواد اسحاقيان نقد و بررسي شده است و همچنين م.آزاد هم نگاهي به شعر مدرن شهري فرخ تميمي دارد.
«شوكران» به بهانه صدمين سالگرد درگذشت آنتوان چخوف، نويسنده بزرگ روس، ويژه نامه اي جمع آوري كرده است و آن را در اختيار مخاطبان قرار داده است. مطالب ويژه نامه نشريه «شوكران» را حميد رضا آتش بر آب و بابك شهاب به فارسي برگردانده اند.
بحثي مفصل، درباره «برادران جمالزاده» 
نخستين كتابم، يعني مجموعه داستان «از ميان شيشه از ميان مه»  را سال ۱۳۷۰ و دومين مجموعه داستانم را با عنوان «تمام زمستان مرا گرم كن»  در سال ۱۳۷۹ منتشر كردم. پس معلوم مي شود كه من نويسنده كم كاري هستم.
علي خدايي با بيان اين مطلب گفت: الان مجموعه داستاني در دست دارم كه البته همه داستانهايش آماده نيست. في الحال ستون «روزنامه ديواري» مجله عصر پنج شنبه را براي ادب دوستان مي نويسم و تنظيم مي كنم.
از ميان كتابهايي هم كه اخيراً خواندم، نمي توانم چيزي يا مطلبي را نام ببرم كه دوست نداشتم، چند روز پيش نيز كتاب «اتوبيوگرافي اليس تگلاس» با برگردان خانم ستاري خواندم كه انتشارات آگاه، حدود ده سال پيش آن را منتشر كرد.البته كتاب را قبلاً  خوانده بودم و براي ستون «روزنامه ديواري» دوباره خواندمش. داستان ديگري را هم كه خواندم و دوست داشتم، «پرنده ها مي روند در پرو مي ميرند» اثر رومن گاري است كه آقاي ابوالحسن نجفي به فارسي ترجمه كرده است.
ضمناً  مطالعه كتاب «برادران جمالزاده» نوشته احمد اخوت را به پايان برده ام. درباره اين كتاب يادداشتي خواهم نوشت و بعداً  به طور مفصل درباره اش صحبت خواهيم كرد.

ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
علم
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |