پنج شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۱۲۳- July, 31, 2003
سياست
Front Page

بررسي سختگيري آمريكا با جهانگردان و مسافران
ورود ممنوع
زير ذره بين
سياستهاي جديد اعتبار آمريكا را زير سئوال برده است و انتقاد خود آمريكايي ها را نيز به همراه داشته است. آنها مي گويند دانشجويان خارجي از كشورهايشان به آمريكا مي روند تا مثلا در يك جامعه آزادتر زندگي كنند. اما با وضعيتي دور از تصورشان روبرو مي شوند.
003585.jpg
علي حسن مانند شهروندان انگليسي ديگر هنگام ورود به فرودگاه جان اف كندي و پياده شدن از هواپيما در ماه مه نيازي به ويزا نداشت. او كارمند سازمان نظارت بر حقوق بشر است كه در راه مقر اين سازمان در نيويورك است. حسن بارها و بارها با همين گذرنامه انگليسي به آمريكا سفر كرده بود. اما در اين سفر يك مقام مسئول در اداره مهاجرت آمريكا جلو او را گرفت و به كناري كشاند، به دليل اينكه در گذرنامه اش نوشته شده بود:  متولد كراچي، پاكستان.
حسن هنگام انگشت نگاري و عكس برداري از او با لهجه انگليسي اكسفوردي اش توضيح داد كه شهروند انگليسي است و از وقتي ۱۲ ساله بوده در انگليس زندگي كرده است. پاسخ اين بود: معلوم است كه شما به اندازه كافي انگليسي نيستيد.
آمريكا كه زماني از ورود گروه هاي بزرگ افراد خسته و فقير استقبال كرد، اكنون درها را حتي به روي طبقه نخبه تحصيل كرده بسته است. اين روزها مجسمه آزادي تابلويي به دست دارد كه علامت عقب گرد روي آن ديده مي شود. از ۱۱ سپتامبر آمريكا تدابير جديدي را با هدف نظارت بيشتر و دقيق تر بر خارجي ها به اجرا مي گذارد.
از جمله آنها انگشت نگاري و عكس برداري از مردان بين ۱۶ تا ۴۵ سال اهل كشورهاي نگران كننده است (اين كشورها شامل كشورهاي عرب مسلمان، خاورميانه اي و همچنين كره شمالي و بخشي از آفريقاست).
حتي اروپايي ها هم كه به مهاجرت عادت دارند با بدگماني و حتي در مواقعي خصومت روبرو مي شوند. آمريكا با واژگون كردن تابلوي خوش آمديد در فرودگاه ها و مكان هاي ورودي ديگر، با خطر رنجاندن بيشتر نزديك ترين متحدانش روبروست.
كلايد پرستيووتيز نويسنده كتاب كشور سركش:  يكجانبه گرايي آفريقا و شكست اهداف خوب مي گويد: حتي دانشجويان خارجي مثلا از فرانسه هم پس زده مي شوند. من نمي توانم تصور كنم چيزي بدتر از اين رفتار برتري طلبانه و احساساتي وجود داشته باشد.
سالها بود كه ۲۷ كشور كه اكثر آنها از غرب اروپا هستند از قانون برنامه بدون ويزا استفاده مي كردند و شهروندان اين كشورها مي توانستند تا حداكثر ۹۰ روز بدون ويزا با هدف تجارت يا تفريح از آمريكا ديدن كنند. اما اين قانون ديگر اعتباري ندارد. از اول اكتبر (۹ مهر) همه اروپايي ها بايد پاسپورت جديد ديجيتال قابل خواندن در دستگاه مخصوص را داشته باشند و در غير اين صورت بدون ويزا نمي توانند وارد آمريكا شوند. اگر چنين پاسپورتي نداشته باشند بايد شخصا براي دريافت ويزا به يكي از سفارتخانه هاي آمريكا مراجعه و درخواست ويزا كنند.
شهروندان يونان و تركيه حتي با پاسپورت هم بايد ويزا دريافت كنند. اين طرح پيش از ۱۱ سپتامبر تهيه شده بود و قرار بود در سال ۲۰۰۷ اجرا شود. اما بعد از حملات ۱۱ سپتامبر اجراي آن سرعت گرفت و بسياري از دولتهاي خارجي را سردرگم و سرآسيمه كرده است. تاكنون تنها ۲۰درصد از مردم فرانسه گذرنامه هاي جديد مورد نظر آمريكا را دريافت كرده اند. اين رقم در ايتاليا، سوئيس و يا اسپانيا از اين هم كمتر است. در آلمان اين گذرنامه ها ميان مردم توزيع شده اما اين كشور با قوانين جديد آمريكا با مشكل ديگري روبرو شده است و آن روند پيچيده مربوط به دريافت ويزا است.
يك كارمند آلماني شركت آي بي ام كه پيش از اين از خانه اش در نيويورك و از طريق پست الكترونيك ويزايش را تجديد مي كرد اكنون بايد براي طي كردن اين روند به آلمان برود و يك ماه در انتظار تجديد ويزا بماند.
براي مقامات مسئول مهاجرت در آمريكا، قوميت و مذهب تنها خطوط قرمز و تنها دلايل مشكوك بودن مسافران خارجي نيست. گاهي تنها اين سئوال كه چرا گذرنامه آنها عنواني غيراز هدف مسافران دارد، زنگ هاي خطر را به صدا درمي آورد.
استفاني پيك، مايكل پروت و الكساندر الفونسي، خبرنگاران تلويزيوني فرانسه اخيرا هنگام ورود به فرودگاه بين المللي لوس آنجلس توسط مقامات اداره مهاجرت آمريكا دستگير شدند. آنها براي پوشش نمايشگاه تجاري بازي هاي ويديويي به آمريكا رفته بودند و مقامات اداره مهاجرت از آنها ويزاي خبرنگاري طلب كردند. از آنها عكسبرداري و انگشت نگاري شد، سپس به آنها دستبند زدند و مورد بازجوييشان قرار دادند. كنسولگري فرانسه هم كاري نتوانست بكند.
پيك درباره آن اتفاق مي گويد: از كنسولگري به ما گفتند كه اولين افرادي نيستيم كه اين اتفاق برايمان مي افتد و با اين رفتار روبرو مي شويم. آنها گفتند كه نمي توانند كاري برايمان انجام دهند و توصيه كردند كه فقط بحث نكنيم.
نيمه شب بعد از گذشت ۱۰ ساعت، اين سه نفر به بازداشتگاه اداره مهاجرت منتقل شدند. اين بازداشتگاه سلول هاي شيشه اي داشت و نه پتويي در آن بود و نه دستشويي. روز بعد آنها را با اولين پرواز به فرانسه بازگرداندند.
پيك مي گويد: ديگر به فكر بازگشت به آمريكا نمي افتد، حتي اگر ويزايش درست و بدون غلط باشد.
او مي گويد: ما خبرنگاريم و براي انجام كار و شغلمان به آنجا رفته بوديم. نرفته بوديم كه رئيس جمهور را بكشيم.
شركتهاي مسافرتي و توريستي آمريكا نگران آن هستند كه اين ماجراهاي هولناك اروپايي ها را از سفر به آمريكا بازدارد. حتي پيش از اجراي اين تدابير شديد، سفر جهانگردان به آمريكا به دليل حملات يازده سپتامبر از سال ۲۰۰۱، ۱۲درصد كاهش يافته بود.
تروريسم، سارس، اقتصاد نزار جهان و جنگ در عراق همگي موجب شده است كه مردم در خانه هايشان بمانند و به فكر مسافرت نباشند.
به همين دليل صنعت مسافرتي آمريكا در حال رايزني با وزارت خارجه است تا برخي از ين تدابير شديد لغو شود و روند اخذ ويزا از پيچيدگي درآيد. در غير اين صورت صنعت مسافرتي آمريكا زيان بسياري متحمل مي شود. كشورهايي كه تا پيش از اين شهروندانشان بدون ويزا مي توانستند سه ماه از آمريكا ديدن كنند در سال ۲۰۰۰، ۶/۳۹ ميليارد دلار در آمريكا خرج كردند و ۵۷درصد از جهانگردان خارجي آمريكا را تشكيل مي دهند.
اما كاهش دلارهاي جهانگردان در آمريكا كمترين مشكل پيش روي آمريكاست.
مشكل بزرگتر و مهمتر اين است كه دانشگاه هاي آمريكا به ويژه در رشته هاي علوم و و تكنولوژي با حضور دانشجويان خارجي زنده و سرپاست. آمار نشان مي دهند نيم ميليون دانشجوي خارجي سال گذشته در مقطع تحصيلات تكميلي در آمريكا مشغول به تحصيل شده اند. اين دانشجويان اكثرا در رشته هاي مهندسي و علوم مشغول به تحصيل هستند وبسياري از آنها نيروي كار آمريكا را تشكيل خواهند داد.
از سوي ديگر بسياري از رهبران جهان كه درآمريكا تحصيل كرده و دانش آموخته شده اند در بازگشت به كشورهايشان درباره اين كشور و مردم آن به خوبي سخن گفته اند. اما نقل كردن تجربه سيف مالك و ديگر افراد مانند او اين نگرش را كاملا تغيير خواهد داد. سال گذشته اين جوان ۱۹ ساله پاكستاني در دانشگاه پنسيلوانيا پذيرفته شد. درخواست او براي ويزا تاييد شد اما اين ويزا تا ماه ژانويه (يعني ۵ ماه بعد از شروع سال تحصيلي) نيامد. بعد به او گفتند بايد مداركش را تجديد كند زيرا تاريخ آن منقضي شده و اين كار هم سه ماه به طول انجاميد. او يك سال تحصيلي تمام را از دست داد و اكنون اميدوار است حداقل به پاييز امسال برسد.
اين سياستهاي جديد اعتبار آمريكا را زير سئوال برده است و انتقاد خود آمريكايي ها را نيز به همراه داشته است. آنها مي گويند دانشجويان خارجي از كشورهايشان به آمريكا مي روند تا مثلا در يك جامعه آزادتر زندگي كنند. اما با وضعيتي دور از تصورشان روبرو مي شوند.
زيرنظر داشتن دانشجويان، در آمريكا مسلمانان را به شدت نگران كرده است. دانشگاهيان مسلمان از اينكه در فعاليتهاي اجتماعي يا مذهبي شركت كنند و سخن بگويند بيم دارند، زيرا همه مي دانند كه اف بي آي مساجد را به شدت تحت نظر دارد. آنها فقط مي خواهند اعمال مذهبي اشان را انجام دهند اما به ديده شك و بدگماني به آنها نگاه مي شود.
علي حسن (كارمند سازمان نظارت بر حقوق بشر) مي گويد: هر كس كه حداقل احترامي براي خودش قائل باشد از آمدن به آ مريكا خودداري مي كند مگر اينكه واقعا مجبور باشد.
او مي گويد: سياستهاي امنيتي موجب تحقير افرادي مي شود كه متحدان طبيعي آمريكا هستند.
او بعد از دستگيري در فرودگاه جان اف كندي بارها مورد بازجويي قرار گرفت. در چه سازمان هاي مذهبي عضويت داري؟ آيا توسط پاكستان دستگير شده اي؟ او بارها به بازجويان گفت كه اين سئوالات كنايه آميز است چون سازمان نظارت بر حقوق بشر او را استخدام كرده تا نقض حقوق بشر در پاكستان را پيگيري و درباره آن تحقيق كند.
نيوزويك
ترجمه: نيلوفر قديري

چرا عدي و قصي زنده دستگير نشدند؟
003595.jpg

كار عدي و قصي حسين به پايان رسيد. اما اعضاء ديگر خانواده صدام كجا هستند؟ پاسخ به اين پرسش دشوار است. يكي از خدمتكاران اين خانواده كه تا زمان سقوط رژيم براي آنها كار مي كرد، مي گويد، ساجده همسر اول صدام و راقد و رعنا و هلا دختران آنها بعد از شروع جنگ به سوريه گريختند اما مقامات سوري آن ها را نپذيرفتند و به عراق بازگرداندند. خدمتكار ديگري كه براي عدي كار مي كرده مي گويد، ساجده به موصل رفته است جايي كه عدي و قصي كشته شدند و شايد با تعدادي از هفت فرزندش در حمايت يكي از سران قبائل در اين منطقه باقي مانده باشد.
به گفته يكي از منشي هاي سابق صدام، سميرا همسر دوم او با فرزندانش از ازدواج اولش در بيروت است. گفته مي شود صدام و سميرا پسري به نام علي دارند اما خدمتكار خانوادگي آنها اين موضوع را رد مي كند و مي گويد علي خواهرزاده صدام است. اين خدمتكار مي گويد پسر جواني كه مردم عراق خيال مي كردند علي پسر صدام از همسر دومش است، در واقع نوه سميرا به نام سيف است.
اين خدمتكار و همچنين منشي صدام مي گويند، ميان صدام و سميرا قبل از ازدواج توافق شد كه فرزندي به دنيا نياورند.
منشي صدام مي گويد: روابط سميرا و صدام بسيار نزديك بود. صدام به هر آنچه اين زن مي گفت گوش مي كرد. اما يك مقام پنتاگون در عراق مي گويد، آمريكا علاقه اي به يافتن و جستجوي اطلاعاتي درباره زنان خانواده صدام ندارد، زيرا زنان عراقي معمولا از امور مردان به دور نگاه داشته مي شدند. آمريكايي ها دليلي نمي بينند كه همسران و دختران صدام از محل اختفاي او اطلاعي داشته باشند.
اين مقام بلندپايه پنتاگون در دفترش در بغداد مي گويد، اگر اين زنان را به اينجا بياورند تنها به آنها چاي تعارف مي كنم.
اما پرسش ديگري كه اين روزها در عراق و در كشورهاي ديگر دنيا مطرح است اينكه، آيا عدي و قصي نبايد و نمي توانستند زنده دستگير شوند؟
نظاميان آمريكايي در عراق بعد از هفته ها كه روزانه يك كشته مي دادند، اعلام كردند كه پسران صدام در يك درگيري شديد در محل اختفايشان در موصل كشته شدند.
مقامات آمريكايي در واشنگتن اين خبر را با سر و صداي بسيار اعلام كردند، نيروهاي نظامي اطراف بغداد دست يكديگر را فشردند و عراقي ها جشن گرفتند و تير شليك كردند. حتي قيمت سهام در بازارها افزايش يافت.
بدون شك تعداد كساني كه در مرگ اين دو به ماتم نشستند از اعضاء خانواده اشان فراتر نمي رفت. زيرا در عراق از اين دو نفر حتي بيشتر از پدرشان وحشت داشتند.
اما با روشن شدن جزئيات اين درگيري كه به مرگ افراد شماره ۲ و ۳ در فهرست «اهداف باارزش» آمريكا از مقامات عراقي منجر شد، بسياري به ويژه در جوامع اطلاعاتي در جستجوي پاسخ اين پرسش بودند كه چرا آنها زنده دستگير نشدند؟
ژنرال ريكارد و سانچز فرمانده نيروهاي آمريكايي در عراق در كنفرانس خبري كه براي اعلام اين خبر برگزار شده بود بارها و بارها با اين پرسش روبرو شد. پاسخ او اين بود: «تصميم فرمانده نيروهاي حاضر در محل براساس شرايط و همچنين قضاوتش، اين بود و تصميم درستي هم بود.»
اما آيا واقعا تصميم درستي بود؟ چه كسي غير از فرزندان صدام اطلاعات بهتري درباره محل اختفاي او دارد؟
يك مقام اطلاعاتي انگليسي مي گويد: هدف اين عمليات ويراني و نابودي بود. براي چهار مرد نه چندان مسلح اين همه آتش و گلوله نياز نبود. زنده آنها مفيد تر بود.
اما سانچز تأكيد مي كند كه هدف فقط كشتن آنها نبود. او گفت: مأموريت ما يافتن، كشتن و يا دستگيري «اهداف باارزش» است. دشمن سنگر گرفته بود و ما بايد هدف را بيرون مي كشيديم.
شب قبل از اين عمليات يك نفر به نيروهاي آمريكايي خبر داده بود كه اين دو برادر در خانه اي در منطقه مسكوني شمال شهر موصل پناه گرفته اند. ۱۲ ساعت بعد نيروهاي آمريكايي بلوك هايي در اطراف اين محل و خانه مورد نظر قرار دادند و همه راههاي فرار را مسدود كردند.
در ساعت ۱۰ صبح، يك گروه عمليات رواني، به همراه يك مترجم و يك بلندگو وارد عمل شدند و از همه كساني كه داخل  خانه بودند خواستند خارج شده و تسليم شوند.
وقتي جوابي نيامد، سربازان وارد خانه شدند و شروع به بالا رفتن از پله ها كردند.
از طبقه بالا تيراندازي شروع شد. درهاي اين خانه سنگين و پنجره هايش ضدگلوله بود.
سه سرباز مجروح شدند. سرباز چهارم در خارج از خانه هدف گلوله قرار گرفت.
نيروهاي آمريكايي عقب نشيني كردند و از خارج از خانه شروع به تيراندازي كردند.
مسلسل هاي سنگين مرتب كار مي كرد و سربازان هم تيراندازي كرده و نارنجك پرتاب مي كردند.سپس هلي كوپترهاي موشك انداز «كيووا» وارد عمل شدند و چهار موشك به سمت ساختمان شليك كردند، ظهر شده بود و آمريكايي ها همچنان براي ورود به ساختمان تلاش مي كردند اما همچنان به سوي آنها تيراندازي مي شد و آنها هم مجبور به عقب نشيني مي شدند. اين بار آتش را بسيار سنگين كردند و همزمان با شليك مسلسل ها ۱۰ موشك TOW شليك شد. در سا عت ۲۰/۱ ظهر از داخل خانه ديگر به شليك ها پاسخي داده نمي شد و نيروهاي آمريكايي وارد ساختمان شدند. چهار جسد پيدا كردند، دو برادر و دو جسد ديگر كه در آن زمان هنوز شناسايي نشده بود. يكي از آنها نوجوان به نظر مي رسيد. او پسر قصي بود.
تنها سلاحي كه در آنجا يافت شد، چند اسلحه ۴۷-AK و دو هفت تير بود.
در مقابل مقاومت ساكنان خانه با چنين سلاحهاي سبكي آيا نمي شد محاصره اي صورت گيرد و با گاز اشك آور كار تمام مي شد و اين «اهداف ارزشمند» هم زنده دستگير مي شدند؟
سانچز بر حرف خود پافشاري مي كند كه فرمانده حاضر در محل تصميم درستي گرفته و كسي در اين تصميم ترديدي ندارد. اما آيا واقعا ۲۰۰ نيروي تا بن دندان مسلح با پشتيباني موشك و هلي كوپتر ضروري بود؟ يكي از فرماندهان حاضر در محل به نيوزويك گفت كه گاز اشك آور ممكن بود به همسايگان آسيب بزند. اما با اين همه سلاح سنگين و نيروي مسلح حتي يكي از ساكنين محل آسيب نديد.
اين خانه كه به يكي از شيوخ بلندپايه محلي تعلق داشت با خانه هاي ديگر به اندازه كافي فاصله داشت و از آنها دور بود- يكي از سربازان سابق نيروي ويژه آمريكا مي گويد: يك گروه از اين نيروها مي توانست به راحتي خانه را بگيرد و به اين گروه مجهز نيازي نبود.
در خارج از عراق بسياري از نتيجه كار استقبال كردند. اما عراقي ها چندان مطمئن نبودند. سانچز گفت: مرگ عدي و قصي قطعا يك نقطه عطف بود.
مقامات آمريكايي نيز از اينكه اين واقعه ممكن است مقاومت در برابر نيروهاي آمريكايي در عراق را كاهش دهد بسيار خشنود بودند. اما در همان روز، دو سرباز آمريكايي ديگر در حمله اي در موصل كشته شدند و اين اميد بر باد رفت. بسياري از عراقي  ها هنوز ترديد دارند كه اين اجساد متعلق به عدي و قصي باشد.
صدام وپسرانش به استفاده از بدل شهرت داشتند.
سانچز گفت، در ميان كساني كه اين اجساد را شناسايي كردند، حميد محمود التكريتي منشي شخصي صدام بوده است. اما عراقي ها هنوز بدبين هستند.
آنها مي گويند كه ترجيح مي دادند به جاي مشاهده اجساد عدي و قصي در تلويزيون شاهد محاكمه آنها به دليل جناياتي باشند كه مرتكب شده اند.
سانچز در پاسخ به اين سئوال كه چرا عمليات اينقدر طول كشيد گفت: دليلي نداشت كه عجله كنيم و شكست بخوريم. اما شكست واقعي اينجاست كه آنها وقت طولاني تري نگذاشتند تا اين دو را زنده دستگير كنند.

نگاه
هشدار در مورد سركوب حزب التحرير در ازبكستان

آرش بهداد
گروه بحران بين المللي اخيراً در گزارش مفصلي به برخوردهاي دولت ازبكستان با حزب التحرير، شناخته شده ترين گروه تندروي اسلامي در آسياي مركزي پرداخته و نسبت به سركوب خشونت آميز اعضاي اين گروه و برخورد منفعلانه غرب در قبال آن هشدار داده است.
حزب التحرير اسلامي يك جنبش مذهبي تندرو، اما مخالف خشونت است كه در پي احياي خليفه گري در سرزمين هاي اسلامي است. اين جنبش در آسياي مركزي به سرعت توسعه يافته و با سركوب شديد روبرو شده است، سركوبي كه ممكن است به راديكالتر شدن اعضاي آن و گسترش بيشتر افراط گرايي مذهبي در منطقه بيانجامد.
حزب التحرير ابتدا در دهه ۱۹۵۰ ميلادي ميان فلسطينيان ساكن اردن ظهور كرد. اين جنبش به سرعت پيروان معدود اما متعصبي در كشورهاي خاورميانه و سپس اروپاي غربي و اندونزي پيدا كرد. در اواسط دهه ۱۹۹۰ كار خود را در آسياي مركزي آغاز كرد و پيروان زيادي در ازبكستان يافت. اين جنبش گسترش محدودتري در قرقيزستان، تاجيكستان و قزاقستان داشته است. گفته مي شود فعاليتهاي حزب التحرير در اين منطقه توسط گروه هاي اسلامي مستقر در لندن و بيروت حمايت مي شود.
گزارش گروه بحران بين المللي عده پيروان حزب التحرير در آسياي مركزي را حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار تن تخمين زده و تأكيد كرده است كه درباره ميزان نفوذ اين جنبش نبايد اغراق كرد. اين جنبش در ميان مردمي كه عموماً نسبت به اسلام سياسي بي علاقه هستند نفوذ چنداني ندارد اما به هرحال تاكنون بزرگترين جنبش اسلامي راديكال در منطقه محسوب مي شود.
حزب التحرير استفاده از خشونت را به عنوان شيوه مبارزه سياسي رد مي كند و اكثر فعاليت هايش مسالمت آميز است. اين جنبش از آنجا كه كشتن افراد بي گناه را خلاف قوانين اسلامي مي داند، مخالف تروريسم است، هر چند گاهي خشونت را توجيه ايدئولوژيك مي كند.
در كشورهايي نظير ازبكستان كه فقر گسترده و نااميدي جوانان نسبت به آينده، بحران اجتماعي عميقي ايجاد كرده است، زمينه فعاليت حزب التحرير هر روز مساعدتر مي شود.
پس از فروپاشي اتحادجماهير شوروي، مردم منطقه كه از فشارهاي هفتادساله رها شده بودند به مذهب به عنوان يك عامل هويت بخش فرهنگي گرايش نشان دادند.
اين مردم اكنون پس از چند سال  تحمل فشارهاي طاقت فرساي اقتصادي و اجتماعي از رژيم هاي غيردموكراتيك و سركوبگر خود منزجر شده اند. روحانيون رسمي در اين كشورها از سخن گفتن در مورد مسائل اجتماعي و سياسي و ارائه راه حل هاي اسلامي براي مشكلات مردم پرهيز مي كنند، اما حزب التحرير نوعي سوسياليسم مذهبي را ترويج مي كند كه مي تواند براي مردم به ويژه جوانان جذاب باشد.
با وجود اينكه هيچ مدرك و شاهدي مبني بر دست داشتن اعضاي اين جنبش در اعمال خشونت آميز كشورهاي آسياي مركزي وجود ندارد و فعاليت آنان به تكثير و توزيع مخفيانه كتب و اعلاميه ها محدود مي شود، دولت ازبكستان به سركوب سرسختانه حز ب التحرير دست زده است.
موج سركوب دولت ازبكستان عليه اين جنبش در سال ۱۹۹۷ با دستگيري تعداد زيادي از اعضاي حزب التحرير آغاز شد. دو سال بعد هنگامي كه انفجار چند بمب، تاشكند پايتخت ازبكستان را لرزاند، اين سركوب افزايش يافت. دولت ازبكستان «جنبش اسلامي ازبكستان» را كه يك گروه تندروي مسلح بود، مسئول انفجارها اعلام كرد و ادعا كرد كه ميان اين جنبش و حزب التحرير ارتباط وجود دارد.
در سال ۲۰۰۲، فعاليت حزب التحرير افت محسوسي داشت. تحليلگران دليل اين افت را به قطع منابع مالي بنيادگرايان اسلامي در پي حوادث ۱۱ سپتامبر نسبت مي دادند. اما پس از حملات ائتلاف به رهبري آمريكا به افغانستان و عراق، احساسات ضدآمريكايي ميان مسلمانان آسياي مركزي افزايش يافت و در پي آن فعاليت هاي حزب التحرير دوباره بالا گرفت.
گروه بحران بين المللي در گزارش خود علت واقعي برخورد سركوبگرانه دولت ازبكستان با حزب التحرير را در اين مي داند كه اين تنها حزبي است كه مي تواند با حكومت مستبد اين كشور و دستگاه هاي امنيتي آن مقابله كند.
كشورهاي آسياي مركزي پس از فروپاشي شوروي شاهد ظهور رهبران مستبدي بوده است كه هيچ تهديدي را عليه قدرت شخصي خود تحمل نمي كنند. اسلام كريم اف رئيس جمهور ازبكستان يكي از مستبدترين اين رهبران است.
واكنش كشورهاي غربي به نقض حقوق بشر و سركوب خشونت آميز حزب التحرير در ازبكستان بسيار ملايم بوده است.
گروه بحران بين المللي هشدار مي دهد از آنجا كه احساسات ضدغربي يكي از عوامل مؤثر در گسترش فعاليت هاي تندروانه مذهبي در آسياي مركزي است، برخورد منفعلانه غرب در قبال سركوب حزب التحرير ممكن است نتايج معكوس به بار آورد و تصوير كشورهاي غربي را به عنوان حاميان حكومت هاي استبدادي در منطقه تثبيت كند.
گزارش گروه بحران بين المللي نتيجه گيري مي كند كه چنانچه دولت ازبكستان به سركوب حزب التحرير ادامه دهد، بسياري از جوانان مسلمان در منطقه به افراط گرايي مذهبي تشويق خواهند شد و ممكن است جذب سازمان هاي مسلح و خشونت طلب شوند.

دشمن آمريكايي ها هستم
سيد مقتدي  صدر يكي  از شخصيت هاي  معروف  عراق  دوشنبه  شب  در گفت وگو با شبكه  ماهواره اي  العربيه  تأكيد كرد كه  وي  دشمن  آمريكايي هاست .
به  گزارش  خبرگزاري  فرانسه  از دبي ، صدر بار ديگر خواستار خروج  آمريكايي ها از عراق  شد.
وي  گفت : بايد موضوع  اسلامي  و يا غيراسلامي  بودن  دولت  آينده  عراق  در كشور به  همه پرسي  گذاشته  شود.
صدر در بخشي  از اظهارات  خود گفت : آري  من  دشمن  آمريكايي ها هستم  البته  تا زماني  كه  در عراق  باقي بمانند.
وي  در ارتباط با ارتش  المهدي  كه  قصد تاسيس  آن را دارد، گفت : اين  ارتش  اسلحه  ندارد و ماموريتش  دفاع  از حوزه  علميه  شيعه  است .
صدر در اين  گفت وگوي  تلويزيوني  بر مخالفت  خود با همكاري  با شوراي  حكومت  انتقالي  فعلي  در عراق  حتي  اگر از وي  براي  شركت  در آن دعوت  به  عمل  آيد، تأكيد كرد.
او بار ديگر بر ضرورت  تاسيس  شوراي  حكومت  مردمي  از طريق  همه  پرسي  به جاي  شوراي  حكومت  انتقالي  فعلي  تأكيد كرد.

سايه روشن سياست

تكذيب دفتر آيت الله سيستاني
دفتر آيت الله سيستاني در واكنش به اين ادعاي الشرق الاوسط كه آيت الله سيستاني و شريف علي بن حسين بيانيه اي صادر كرده اند اين خبر را تكذيب كرد و نوشت: شريف علي مانند بسياري از شخصيت ها و صاحب نظران، ملاقات كوتاهي با آيت الله سيستاني داشته است و پس از آن نيز آيت الله سيستاني بيانيه اي صادر نكرده اند، اصولا آيت الله سيستاني به عنوان يكي از مراجع عراق، بنا ندارد كه به صادر كردن اينگونه بيانيه ها بپردازند.
به گزارش سايت بازتاب «الشرق الاوسط» ادعا كرده بود: شريف علي بن حسين از بستگان آخرين پادشاه عراق در شهر نجف با آيت الله سيستاني، ديدار كرد و آنها پس از اين ديدار، بيانيه مشتركي صادر كردند و در آن خواستار اجراي انتخابات آزاد در عراق شدند.
شريف علي بن حسين، از نزديكان ملك فيصل دوم، آخرين پادشاه عراق است كه پس از سال ها تبعيد، به عراق بازگشته است و به عنوان يكي از مخالفان در ميان شيعيان عراق از محبوبيت برخوردار است.
ماهيگيري ممنوع
نيروهاي آمريكايي از حضور صيادان عراقي در خور عبدالله جلوگيري كردند. صيادان عراقي كه تنها منبع درآمدشان صيد است، نسبت به اين عمل آمريكايي ها به سختي خشمگين شدند.
خبرنگار «بازتاب» با اعلام اين خبر افزود:
خور عبدالله نزديك ترين محل به دهانه الوند است و آمريكايي ها نگرانند كه مبادا نيروهاي عراقي به كشتي هايي كه از اين آبراه، نفت عراق را خارج مي كنند آسيب وارد كنند؛ به همين دليل ماهيگيري دراين منطقه را ممنوع كردند.
همچنين بنا بر شنيده ها، به سربازان آمريكايي اجازه داده شده كه هر قايق با لنج صيادي در خور عبدالله را هدف قرار داده و از بين ببرند.
فراكسيون وفاق
003590.jpg

دومين جلسه فراكسيون وفاق (گروه معتدلين جبهه دوم خرداد) كه به ابتكار مجمع روحانيون مبارز شكل گرفته است روز گذشته با دعوت از تعدادي از نمايندگان مجلس تشكيل شد.
به گزارش خبرنگار همشهري، دو نماينده مجلس با استقبال از تشكيل چنين فراكسيوني انگيزه و نتيجه اين كار را تشريح كردند.
علي شكوري راد عضو فراكسيون مشاركت از اينكه اعضاي غيرفعال يا كمترفعال فراكسيون هاي متعدد دوم خردادي پس از سه سال به فعاليت روي آورده اند آن را اقدامي مثبت خواند كه هزينه طيف مشاركت را كاهش خواهد داد.
شكوري راد همچنين پيش بيني كرد اگر مجمع روحانيون از مشاركت جدا شوند اين كار به انشعاب در اين مجمع منجر خواهد شد. زيرا طرفداران اتحاد با جناح راست در مجمع روحانيون در اقليت هستند.
رحماني خليلي يكي از اعضاي برگزاركننده فراكسيون معتدلين جبهه دوم خرداد نيز به خبرنگار همشهري گفت: اين جلسه براي بررسي تنگناها و دغدغه ها و راه حل هاي انتخابات مجلس هفتم است.
وي در مورد علت دعوت نشدن از سران مشاركت در مجلس گفت: كار ما مرحله به مرحله است و در مرحله اول دوستاني كه مي توانند تفاهم بيشتري با يكديگر داشته باشند و كمتر رودرروي يكديگر باشند دعوت شده بودند.
وي تاكيد كرد كه اين جلسه در تقابل با هيچ حزب و گروهي نيست و تنها به كسب نظرات نمايندگان راجع به راه حل چالش هاي انتخابات هفتم مي پردازد.
رحماني خليلي با اشاره به دعوت وزير كشور به اين جلسه گفت: در جلسات بعد هم از مسئولين شوراي نگهبان دعوت مي كنيم تا دو طرف اجرا و نظارت مسائل را مطرح كنند شايد به تفاهم برسيم و انتخابات آينده آرام و خوب برگزار شود.
جانشين وزير
خبرگزاري فارس گزارش داد: در پي استعفاي مصطفي معين از وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و افزايش احتمال پذيرش استعفاي وي از سوي خاتمي گمانه زني درخصوص جانشين احتمالي معين آغاز شده است. بنابراين گزارش واعظ زاده بيشترين شانس براي جايگزين شدن را دارد.
هنوز رئيس جمهوري به استعفانامه معين پاسخ نداده است.
دادگاه در انتظار نيوزويك
محسن آرمين در مورد شكايت ستاد مشترك سپاه از وي گفت: قاضي پرونده تا ارائه مدارك معتبر از سوي شاكي، موضوع را مسكوت گذاشته است.
به گزارش خبرنگار همشهري وي كه در مورد اين شكايت به دادگاه مربوطه مراجعه كرده است در مورد مسائل مطرح شده گفت: پيرو شكايت ستاد مشترك سپاه عليه بنده به دليل انجام مصاحبه با مجله نيوزويك و طرح اين نكته كه سران القاعده در ايران در اختيار سپاه هستند به دادگاه مراجعه كرده و اطلاع يافتم كه مستند ستاد مشترك سپاه براي اين شكايت خبر نشريه حريم و سايت «گويا نيوز» است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   زندگي  |   سياست  |   علم  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |