معنوي و مادي سرمايههاي
تكاثر سوره تفسير
رفتن كف از يادآور سال هر شهريور نوزدهم :جستارگشايي
و خدمات كه است طالقاني آيتالله حضرت نستوه مجاهد
.است پوشيده كسي كمتر بر ايران و اسلام به وي مجاهدتهاي
زندان و زجر سياسي مبارزات بر علاوه طالقاني آيتالله
نيز اسلامي علوم تعلم و تعليم حيطه در بسيار ، كشيدنهاي
سوره از بزرگوار آن تفسير زير نوشته داشتند ، فراخ دستي
شما توجه ايشان وفات سالروز پاسداشت ضمن كه است تكاثر
كه اميد.مينماييم جلب آن به را مقام عالي خوانندگان
چشم پيش همهگاه تعاليماش نيز و زندهياد آن سيره و راه
.باشد داشته قرار مسلمين و اسلام حال به دلسوزان و مومنان
معارف گروه
الرحيم الرحمن بسمالله
التكاثر الهيكم
.واداشته بازي به را شما يكديگر بر جوئي افزايش
المقابر زرتم حتي
.برسيد گورها ديدار به كه آنجا تا
تعلمون سوف كلا
.دانست خواهيد سپس است ، چنين نه
تعلمون سوف كلا ثم
دانست خواهيد سپس است چنين نه بازهم
اليقين علم تعلمون لو كلا
.باوري دانستن اگربدانيد است ، چنين نه
الجحيم لترون
.ميبينيد را دوزخ بيگمان و راستي به
اليقين عين لترونها ثم
.ميبينيد روبهرو و بيگمان را آن سپس
النعيم عن يومئذ لتسئلن ثم
.شد خواهيد بازپرسي نعمتها از روز آن در سپس
:لغات شرح
ديگر چيزي به چيزي از نمودن ، وادار بازي و هوس به:الهاء
از دادن ، دل شدن ، شيفته كردن بازي:لهو از.داشتن سرگرم
.گرداندن روي كسي
جوئي ، برتري افزايشيابي ، فروشي ، فخر و افتخار:تكاثر
.جوئي افزايش افزودگي ، :كثرت از بيني ، افزون
تزوير ، رفتن علاقه مورد جاي يا شخصي ديدن براي:زيارت
نسبت نمودن ، هست آنچه خلاف به را چيزي:زيارت از تفعيل
.دادن نادرستي
شخصي وجود از كه نعمتي لازم ، نعمت:(لازم صفت):نعيم
.شود داده نسبت منعم شخص به كه است آن نعمت ، .برآيد
و بازي لهو ، و بيهوده كار هر لغو:گويند:التكاثر الهيكم
بنابراين ، .است زيان يا سود به توجه از بازدارنده بيهودگي
منصرف و لهو به نمودن وادار (افعال باب) الهاء معناي
نشده ذكر آيه در كه است جدي كار يا انديشه هر از داشتن
.شود قدرتش حد در مكلفي هر و تكليف و علم هرگونه شامل تا
چون و ميرساند را متقابل فعل ،(تفاعل وزن بر) تكاثر
"كثرت" مجرد مصدر و است مفاعله وزن از بيش زائدش حروف
و پيدرپي جوئي افزايش معناي متضمن دارد ، نسبي معناي نيز
و جوئي افزايش معاني بنابراين ، .است نامحدود و يكديگر بر
.ميباشد تكاثر لوازم از يا ضمني اينها امثال و افتخار
آن معناي برميآيد تكاثر هيئت و ماده از چنانكه واقع در
و محيط انعكاس تاثير و رويه و انديشه بدون افزايشجوئي
از اصطلاح در كه است يكديگر به نسبت افراد رقابت
تعبير (بلارويه محاكات) به شاعرانه غير انعكاس اينگونه
و عقلائي هدف بدون جوئي افزايش نيز "الهيكم" فعل.ميشود
.ميرساند را محاكات روي از
مال ، -باشد جهتي هر در و چه هر هواپرستانه تكاثر اينگونه
علم ، پيروان ، گذشتگان ، و نياكان به افتخار نام ، مقام ،
همه و روشن بينش از كه همين -ديني ظواهر عرفي ، آداب هنر ،
و حياتي وظايف شناسايي و آينده به نسبت انديشه و جانبه
صرف بيهوده و سرنوشت با بازي دارد ، باز مسئوليتها انجام
همين وليميباشد مادي و معنوي سرمايههاي نمودن
وحي پرتو در اگر است فطري انگيزههاي از كه افزايشجوئي
كمال سوي به پيشبرنده و فعال و محرك شود ، هدايت ايمان و
.ميگردد انساني استعدادهاي و مواهب رساننده ثمر به و
ماضي فعل و الهيكم ، نهايت بيان حتي ، :المقابر زرتم حتي
محقق و مستمر طعنآميز خبر يا ضمني شرط جواب چون زرتم ،
آنچنان را آدميان فرد فرد شما:نيست گذشته به ناظر است ،
حق به و خود به انديشه از و گرفته بازي و لهو به تكاثر ،
كه است ، بسته را شما گوش و چشم و بازداشته واجب به عمل و
زيارت به كه آنگاه مگر نميشويد هشيار و نميآئيد خود به
.!ببوسيد را گور سنگ و درآييد آنها اندر و رسيد گورها
مينگريد و ميشويد هشيار و ميآييد خود به كه است آنگاه
و خيال و بازي تكاثر ، انگيزههاي و هوسها و شهوتها كه
سرمايهها زيان جز گرديد ، محو و خاموش بود ، سرابي و نما
.نماند چيزي دوزخ و حسرت و
به متوجه را آيه دو اين خطاب ضميرهاي مفسرين ، از بعضي
معناي به را تكاثر و قريش ، اشراف و جاهليت زمان مردم
نشان منظور به را قبور زيارت و افتخارات ، شمار يا تفاخر
حتي -تعلق بنابراين.دانستهاند افتخارآميز ، مردگان دادن
اين هرحال به.است مناسبتر التكاثر ، به -المقابر زرتم
و التكاثر لغوي معناي و خطاب اطلاق ظاهر خلاف تفسير ،
اينكه بدون است ، آيات اين كلي و اصولي مضمون تحديد
.باشد ميان در منقولات جز قرينهاي
فرزندان كه قريش قبيله دو به راجع آيات اين:گويند -1
اين:است شده نازل بودند ، عمر بن سهم فرزندان و مناف عبد
براي را خود سران و اشراف جاهليت زمان در قبيله دو
شمار به افزون مناف عبد بني اشراف.برميشمردند افتخار
را اشراف گورهاي و پرداختند مردگان شماره به سپس.آمدند
سهم بني اشراف جاهليت گذشته زمان در چون.نمودند شمار
بيشتر آنها افتخارآميز مردگان شماره ، در بودند بيشتر
.شدند
تفسير يا نزول شان در قبيل اين از ديگر داستانهاي نيز و
تطبيق نظريه بودن راست فرض به كه كردهاند نقل آيات اين
محدود را آيات بلند و وسيع مضمون و تفسير ، نه است
.نمينمايد
تناسب به كه است احاديثي وسيع ، و ظاهر معناي اين موءيد
تلاوت را سوره اين (ص)خدا رسول:شده نقل آيات اين
من ، مال من مال:ميگويد آدم فرزند:ميگفت و ميفرمود
و ميپوشي و ميبري ميان از و ميخوري آنچه جز تو مال
".نيست ميگذري ، و ميدهي صدقه و مينمائي كهنه
قبر عذاب درباره ما:ميگفت كه كردهاند نقل (ع)علي از
.تعلمون سوف كلا...التكاثر الهيكم آيه تا بوديم ، مردد
.شد نازل قبر عذاب به راجع
...الهيكم نقض و رد كلا ، :تعلمون سوف كلا ثم -تعلمون كلاسوف
با افزايش به مشعر و نقض و رد تاكيد براي آن تكرار و
تا آمده مفعول بدون و مطلق تعلمون ، .است علم مرحله ، دو
:باشد نگران و بيانديشد ميتواند چه هر خود ، ذهن در مخاطب
واداشته بدان را شما تكاثر كه بيخبري و غفلت و لهو اين
خيال و گران خواب اين از يقين به نميپايد ، دير
چگونه كه دانست خواهيد و شد خواهيد بيدار وهمانگيز
شده آن فريبنده اوهام و بيپايان جويي افزايش بازيچه
خود و برديد ميان از را خود سرمايههاي حد چه تا و بوديد
اين از چه هر و -داريد پيش در عذابهايي چه و باختيد را
هشياري و دانايي اين شويد نزديكتر حساب به و دورتر جهان
.تعلمون كلاسوف ثم -شد خواهد بيشتر شما
رسوم با كلا ، :الجحيم لترون -اليقين علم تعلمون لو كلا
حصول اثبات و بيخبري و لهو در ماندن هميشه نفي براي
آن مشروط تحقق چون است امتناعي شرط حرف لو ، .است دانايي
زيرا.دارد عمومي و عادي امتناع است ، اليقين علم حصول كه
ذهني ، مشاهده يا و قطعي دلايل با كه است علمي علماليقين ،
را آن ترديدها و شكوك پرده و شود واضح و ثابت و معلوم
از بعضي به نسبت هم آن خواص براي جز علمي چنين.نپوشاند
كه است اين آيه سياق ظاهر.نميشود حاصل نظري معلومات
جواب لام به موءكد كه باشد امتناعي لو جواب -الجحيم لترون
كه آنچنان بدانيد ، كه بشود اگر:است تاكيد نون و قسم
و راستي به گردد ، مبرهن و يقيني شما معلوم يا دانايي
!مينگريد را دوزخ روشني
منعكس بينايي قوه در كه آنگاه است مرئي دريافت روءيت زيرا
به يا باشد ذهن خارج از و متعارف صورت به خواه ميشود ،
چيزي كه همين جهت اين از ذهن ، باطن از و متعارف غير صورت
را ذهن و گذاريم بهم را چشم آن از پس و ميبينيم را
.مينگريم را آن حال اين در باز نمائيم آن متوجه "كاملا
برهان پرتو در چيزي ، به اجمالي و مبهم علم اگر بنابراين
غفلت غبار و رسيد وضوح و ثبوت يعني يقين حد به ايمان يا
مرئي صورت به ذهن طريق از.نپوشاند نظر از را آن شبهات و
.درميآيد
و دروني محيط عميق ، بينش و باز ديد با اگر حقيقت در
و نمائيم بررسي را "متكاثر" افزايشجو آزمندان بيروني
وضوح به را دوزخ لهيبهاي و منشاها بنگريم ، نيك بدان
رقابتها و خواهي افزايش انگيزههاي همين مگر.ديد خواهيم
كه نيست آنها انعكاسهاي و فراگيرنده و جانبه همه آثار و
و صحيح انديشه قدرت سلب و انسانها گرفتن بازي به از پس
و ميگيرد ، در و ميرود پيش همي ازآنها ، حاكم اراده
خارج محيط به آن از و مينمايد محترق را انساني مواهب
لو كلا":درميآيد؟ جنگ شعلههاي صورت به و ميكشد زبانه
".الجحيم لترون -اليقين علم تعلمون
از جداي يكسر را دنيا عامه تصور مانند كه مفسرين بيشتر
دنيا از پس به راجع را روءيت اينگونه و پنداشته آخرت
تري ولو -آيه مانند) را...تعلمون لو جواب فهميدهاند ،
(...كفروا الذين يعلم لو آيه و..النار علي اذوقفوا
و محكم ظاهر خلاف به را الجحيم ، لترون و گرفته مقدر
.دانستهاند مستانفه آن ، پيوسته
پي از و تاخير بر دلالت ثم ، :اليقين عين لترونها ثم
از و اليقين علم از آن فاصله و عيناليقين روءيت درآمدن
از خارج و عيني مشاهده و روءيت اليقين عين.دارد دنيا ،
و مبدل ، عالم كه آخرت در و اليقين علم از پس:است ذهن
ما حصل) تحصل خويها و انديشه و ميشود ظاهر باطنها
شما ميگردد ، مشهود ذهنيات و معارف و مييابد (فيالصدور
.ديد خواهيد يقين عين به را دوزخ
:مينمايد اشاره علم مرتبه سه به آيات اين كلي ، نظر از
اليقين ، علم.است كلي تصديقهاي و تصورات همان كه مطلق علم
.ميشود محقق و اثبات ذهن در شواهد و دلائل پي در كه
.ميگردد محقق و ظاهر ذهن خارج در معلومات كه اليقين عين
.است صفت به موصوف اضافه اليقين ، عين و اليقين علم اضافه
نخواه خواه:شده قرائت نيز (مجهول صيغه) بضمتاء لترون ،
."اعمالهم ليروا":مانند.شد خواهد ارائه شما به دوزخ
تاخير و قبل ، آيه به عطف ثم ، :عنالنعيم يومئذ لتسئلن ثم
تاكيد نون و قسم لام به موءكد لتسئلن ، .ميرساند را آن از
عيناليقين با دوزخ آن در است روزي به اشاره يومئذ.است
.است فراگيرنده و اصلي و لازم نعمتهاي النعيم ، .شود ديده
قواي و معنوي سرمايههاي نعمتها بزرگترين و ارزندهترين
السمع ان":شده عنايت انسان به كه است خاصي ادراكي
-آيه 3 از - "مسئولا -عنه كان اولئك كل والفوءاد والبصر
".بنياسرائيل
هيچ قدمهاي":فرمود كه شده بازگو (ص)اكرم رسول از
چيز چهار از آنكه مگر نميجنبد خود جاي از بندهاي
:"كارش از و جوانيش از و مالش ، از و عمرش از:شود بازپرسي
و نعمتها از دوزخ ، عيني مشاهده و ظهور از پس
جوئي افزايش از ناشي غفلتهاي و هواها كه سرمايههايي
يقين به كرده ، دود و سوزانده را آنها "التكاثر الهاكم"
بيهوده انساني عظيم نعمتهاي اين مگر.شد خواهد بازخواست
!است؟ بوده بيمنظور و
و كوتاهي فصول ، و شدت و طول تنوع در نيز سوره اين آيات
تمثيل را آن مطالب خفت و شدت و وضوح و پيچيدگي و دوام
و فصول و شديد تموج و تحرك با اول ، آيه دو.مينمايد
"بر-ثر" آخر حروف برخورد آهنگ و "مفاعل و تفاعل" اوزان
و مينماياند را امور و غفلت در ادامه هم و انگيزنده هم
...الها -درميآورند گور از سر ناگهان كه را آن كوتاهي هم
و شديد باتموجات آيات سپس -المقابر زرتم -حتي التكاثر كم
كه آيه 5 تا ميشود گسترده يفعلون ، دامنهدار وزن و خفيف
انديشه جالب و عبرتانگيز كه آيه 6.ميرسد فعيل وزن به
بسته -است دولب آن مخرج كه ميم حرف با و آمده كوتاه است ،
با و نسبي طول منتهاي به تا شده گسترده همي آيات سپس شده
.رسيده پايان به سوره ميم ، مخرج
/ الهيكم فعلي ، و اسمي اوزان و تركيبات و لغات اين
عين /لترون / علماليقين / المقابر زرتم / التكاثر
.ميباشد التكاثر سوره مخصوص /اليقين
|