چهارشنبه ۲۷ دي ۱۳۸۵
اسرائيل؛ هيدروپليتيك خاورميانه و مديريت جنگ و صلح
نمايي از رودخانه ليتاني در لبنان
009078.jpg
تاسيس و كاركرد تهديدآميز اسرائيل با هدف دامن زدن به منازعات منطقه اي از سوي قدرت هاي فرامنطقه اي بوده و نه تنها اراده واقعي در اين قدرت ها - كه تقريبا همه مراكز، مجامع و سازمان هاي بين المللي را در سيطره خود دارند- وجود ندارد، بلكه همه مساعي و برنامه هاي آنها براي گسترش منازعات منطقه اي با هدف ماندگاري سيطره و سلطه آنان بر ثروت منطقه است.
قدرت هاي مؤسس اسرائيل، مي كوشند به هر نحوي، كنترل تحولات را در منطقه در دست داشته باشند. از اين  رو آنها به دنبال نوعي مديريت جنگ و صلح هستند؛ در واقع نوعي سازش همسو با منافع خود را دنبال مي كنند و هرگاه ضرورتي ديدند، جنگي را بر منطقه تحميل مي كنند. شاهد مهره اين سياست غرب در منطقه، رژيم صهيونيستي است كه با كاركرد خويش توانسته غرب را بر منطقه مسلط ساخته و راه هر نوع پيشرفت را بر مردم منطقه مسدود سازد.
از هنگامي كه نقطه تاسيس كشوري به نام اسرائيل در انديشه استعمار نشست(يعني از همان سال هاي 1890) دريافتند كه سرزمين فلسطين، فاقد امكانات و منابع زيرزميني جهت اسكان چندين ميليون كوچنده يهودي است و اين فقدان منابع (به ويژه منابع آبي) اجازه نمي دهد كه كشور ادعايي صهيونيسم در آن تاسيس شود مگر آن كه نيازهاي خود را به هر طريق ممكن از همسايگان، تامين كند.
آب به عنوان يك ضرورت غيرقابل چشم پوشي از اهميت ويژه اي براي تاسيس و ماندگاري رژيم صهيونيستي  برخوردار بوده و هست. لذا از همان زمان و در مقاطع مختلف و به انحاي گوناگون، مسئله بررسي و مطالعه پيرامون امكانات آبي در منطقه هلال خضيب (لبنان، سوريه، اردن، فلسطين و بخشي از عراق) در دستور كار پروژه صهيونيسم قرار گرفت. به همين دليل رهبران جنبش صهيونيستي، از گذشته هاي دور، دولت يهود را دولت آب   دانسته اند.
تئودور هرتزل يكي از بنيانگذاران صهيونيسم اصرار بر تصرف منابع آبي در منطقه به عنوان يك استراتژي موثر و راهگشا داشت و در سال ۱۸۹۷ در نخستين كنگره جنبش صهيونيسم در شهر بازل سوئيس اعلام كرد: پايه دولت يهود را تا 50سال آينده از شمال به ليتاني در لبنان، گسترش خواهيم داد .
مجله جويش آبزرور در سال ۱۹۷۳ نامه اي را از حاييم وايزمن يكي ديگر از رهبران صهيونيسم، مربوط به سال ۱۹۱۹ منتشر ساخت كه در آن آمده بود با توجه به جميع جهات لازم است كه مرزهاي شمالي دولت يهود، به دشت ليتاني و بلندي هاي جبل الشيخ غربي و جنوبي بپيوندد تا بتوان بر آب هاي اردن مسلط گشت و اين منطقه را به تصرف درآورد .
همچنين وايزمن در سال ۱۹۲۰ در نامه اي به وزير امور خارجه وقت دولت انگليس مي نويسد: آب، عنصر اساسي براي امنيت و بقاي كشور اسرائيل است .
در سال ۱۹۳۸ هوراس منيرگالين و لاودر ملك آب شناس و خاك شناس آمريكايي براي انجام تحقيقاتي به منطقه هلال  خضيب اعزام شدند. پس از 6سال(1944) نتيجه تحقيقات آنان نشان داد كه براي تشكيل كشور اسرائيل، حتما لازم است بر آب هاي لبنان شامل ليتاني، حاصباني، چشمه وزاني و آب هاي سوريه شامل بانياس، چشمه دان، رودخانه يرموك و نيز نهر اردن دسترسي و احاطه يافت . آنان معتقد بودند كه تمام آينده منطقه در دست كشوري خواهد بود كه سلطه خود را بر ليتاني و يرموك و منابع آبي اردن گسترش دهد. به زعم آنان، بايد جريان رودخانه اردن از بستر طبيعي آن تغيير و به منطقه ساحلي و از آنجا به صحراي نقب انتقال يابد. همچنين بر آب هاي حاصباني و بانياس بايد چيره شد. همين ايده مربوط به چيرگي بر آب هاي منطقه اي منجر به آن شد كه اكنون اسرائيل حدود 45درصد آب مورد نياز خود را خارج از مرزهاي ۱۹۶۷ به دست مي آورد. سازمان ملل نيز در گزارشي اذعان داشت كه اسرائيل 67درصد آب مورد نياز خود را خارج از مرزهاي 1948 تامين مي كند.
با توجه به نياز روزافزون اسرائيل به منابع آبي، دولت اسرائيل چگونه از مسئله آب به عنوان اهرم مقابله با رقبا و دشمنان خود بهره مي گيرد و چگونه مشكل بي آبي خود را در دايره امنيت ملي حل مي كند. اگر رژيم صهيونيستي و اعراب بپذيرند كه مرزهاي ۱۹۴۷ (همان مرزهايي كه با مساعي و دخالت آمريكا و انگليس و تصويب سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ ترسيم شد) مرزهاي قانوني كشوري به نام اسرائيل باشد، چگونه مي توان تصور نمود كه اسرائيل بتواند براي اندك سالي استمرار داشته باشد. با توجه به نياز روزافزون سرزمين هاي اشغالي به آب و با توجه به اين كه اسرائيل بيش از 67درصد آب هاي مورد نيازش را خارج از مرزهاي خود (به اذعان سازمان ملل متحد) به دست مي آورد و شايد عنوان بزرگترين سارق آب براي رفتار اين رژيم، عنواني به حق باشد، چگونه مي تواند امنيت شهروند خود را حداقل براي درامان ماندن از تشنگي و گردش چرخ صنعت تامين نمايد تا چه رسد به احياي كشاورزي!
از همين موضوع مستفاد مي شود كه نمي توان انتظار داشت اسرائيل بر مرزهاي ۱۹۶۷ باقي مانده و يا به مرزهاي 1967 و 1948 بازگردد زيرا در هر صورت اين بازگشت به عقب، در كنار ده ها ايراد شكلي و محتوايي كه براي هويت و ماهيت اين رژيم به همراه دارد، نابودي آن را به دليل بي آبي فراهم مي سازد. همچنين ماندن بر سر مرزهاي 1967 نيز خيالي بيش نيست؛ لذا در معادله برخورد كشورهاي اسلامي با رژيم صهيونيستي و آمريكا، به يقين دل بستن به عقب نشيني يا ماندگاري اين رژيم به مرزهاي امروزي نيز خوابي بيش نيست.
بنابراين با توجه به فقدان منابع آب كافي در سه بخش كشاورزي، صنعتي و مصرف خانگي، بعيد به نظر مي رسد كه اسرائيل حاضر شود در اثر صلح با كشورهاي همجوار، سرزمين هاي اشغال شده در سال هاي گذشته را به آنان بازگرداند زيرا در اين صورت اين رژيم از 67درصد آب هاي مصرفي فعلي خود محروم مي شود و اين به معني يك فاجعه بزرگ امنيتي جهت ماندگاري اين رژيم است.
نكته ديگر آن كه چنانچه گزينه هاي موجود فراروي دولت صهيونيستي در جهت مهار شكل آب را برشماريم، به مواردي قابل تامل برمي خوريم:
۱ - اولين راه مهار بحران بي آبي اسرائيل، ماندگاري در سرزمين هاي فعلي و حتي گسترش آنها در مناطق جديد است كه در بالا به آن اشاره شد.
۲ - اولين راه حل پيشروي اين رژيم، استفاده از دستگاه هاي آب شيرين كن است كه اين شيوه هم به دلايلي چند عملي نمي باشد(از جمله هزينه بسيار بالاي آن، فقدان مزيت نسبي براي كشاورزي، فقدان املاح كاني براي مصرف خانگي و غيره. علاوه بر اين، دستگاه هاي آب شيرين كن هر لحظه ممكن است مورد تهاجم قرار گيرد و حتي مديريت و نگهداري و تعميرات چنين دستگاه هايي مزيت نسبي استفاده از آنها را براي درازمدت و در حد وسيع، به شدت كاهش مي دهد).
۳ - راه حل سوم، واردات آب توسط تانكرهاي بزرگ از كشورهايي نظير تركيه است كه شرايط منطقه اجازه استفاده مناسب از اين راه حل را نيز نمي دهد.
۴ - راه حل ديگري كه صيهونيست ها به شدت به آن دل بسته اند و روش عملي آنها نشان مي دهد كه اين گزينه را گزينه اي قابل دسترسي مي دانند، انتقال آب از طريق تركيه و كردستان عراق به اردن و سرزمين هاي اشغالي فلسطين است.
رژيم صهيونيستي با انتخاب اين راه حل، درصدد است اهداف ذيل را تحقق بخشد:
- مشكل آب را در داخل خود حل نمايد.
- از آب به عنوان اهرم فشار براي همگرايي كشورهاي منطقه با خود سود جويد.
- موقعيت خود را در منطقه تثبيت و نهادينه كند.
در راستاي اين راه حل، اسرائيل ايجاد خط لوله انتقال آب از كشور تركيه، سوريه و سپس سرزمين هاي اشغالي را در دستور كار خود قرار داده است و براي تحقق چنين طرحي مدت هاست كه در رسانه هاي غربي و متمايل به اسرائيل، كشورهاي منطقه را تشويق به ورود به يك دوره همگرايي منطقه اي با سرآغازي چون آب مي كنند.
پيش از آن كه موضوع انتقال آب از تركيه پيش كشيده شود، رسانه هاي غربي و صهيونيستي به طور مفصل در مورد هزينه هاي بالاي شيرين سازي آب دريا و خشك شدن سفره هاي زيرزميني آب در دو كشور سوريه و اردن، بحران بي آبي را تا آنجا حاد و شديد ساختند كه امر بر اهل فن نيز مشتبه مي شود.
در واقع اسرائيل حديث درد بي آبي خود را در قالب درد كشورهاي همسايه زمزمه مي كند و طوري وانمود مي سازد كه گويي خطر بي آبي، تنها همسايگان اين رژيم را تهديد مي كند.
اما اگر اسرائيل از سرقت آب از سه كشور سوريه، لبنان و اردن دست بردارد و فرصت هاي بهره وري و بهره برداري از آب هاي جاري در اين كشورها را از آنها سلب سازد، اين كشورها تا ساليان دراز مي توانند مشكلات آب خود را مرتفع سازند؛ حال آن كه با تهديدات پيوسته اين كشورها از سوي اسرائيل بر هزينه هاي دفاعي و امنيتي آنها هر روز افزوده مي شود كه در صورت نبود اين تهديدات، اين بودجه ها مي توانست صرف بهينه سازي استفاده از منابع آبي موجود شود. از سوي ديگر رژيم صهيونيستي مي كوشد با دست آويز قراردادن دلسوزي براي بحران آب از اين كشورها به يك همگرايي اقتصادي دست يابد و در نتيجه، كم كم آرزويي را كه قريب 60سال جنگ و كمك هاي فراوان آمريكا به آن نرسيده طي مدت كوتاه به بهانه آب به آن دست يابد.
در كنار اين دلسوزي هاي فريبنده، رژيم صهيونيستي با تهديد كشورهاي منطقه هرگز اجازه مديريت بهره برداري از آب هاي منطقه را به آنها نمي دهد (حمله نظامي به فونداسيون سد الوحده سوريه در اين راستا ارزيابي مي شود. همچنين پروژه هاي سوريه در تغيير جريان آب رود حاصباني نيز با حمله هوايي اسرائيل متوقف شده است).
يكي از اهداف حمله اسرائيل به لبنان كه به جنگي 33روزه مشهود شد، در كنار اهداف ديگري كه دنبال مي كند، سلطه بر منابع آبي جنوب لبنان بوده است؛ چه اصرار اين رژيم در تسلط بر منطقه ليتاني از طريق قطعنامه 1701 و حضور نيروهاي يونيفل در اين منطقه، تلاشي در همين زمينه است.
از ديگر طرح هاي بزرگ رژيم صهيونيستي، انتقال آب پس از تجزيه عراق با همكاري آمريكا از منطقه كردستان به اردن و فلسطين است.
با اجراي اين طرح، ضمن اين كه كانون بحران جديدي در منطقه ايجاد مي شود و كشورهاي مقدم و توانمند در عرصه مقابله با زياده خواهي هاي غرب و اسرائيل را با چالش هاي امنيتي فراواني روبه رو مي سازد، آب مورد نياز خود را نيز تامين مي كند و با انتقال آن به كشورهاي ديگر اسلامي، زمينه همگرايي اقتصادي را با خود فراهم مي سازد.
منبع: خبرگزاري قدس

انتخاب بيت المقدس به عنوان پايتخت فرهنگي جهان عرب در سال 2009
نوشته: سمير عطيه
موافقت وزيران فرهنگ كشورهاي عربي در اجلاس اخيرشان در شهر مسقط ـ پايتخت بحرين ـ با درخواست دكتر عطاالله ابوالسبح در زمينه انتخاب شهر اشغالي قدس به عنوان پايتخت فرهنگي جهان عرب در سال 2009م. اقدامي بسيار مهم است كه امكان دارد در آينده شاهد يك سري دستاوردهاي بزرگ در عرصه فرهنگ باشيم البته در صورتي كه ارزيابي درستي از وضعيت و شرايط حاكم و براي به ثمر نشستن اين طرح برنامه ريزي جالبي داشته باشيم. قبل از اين كه درباره اميد و آرزوهايي كه به اين طرح بسته ايم بپردازم، لازم مي دانم كه نگاهي به مهمترين ادوار و مراحلي كه وزارت فرهنگ فلسطين آنها را پشت سر گذاشته است، بيندازيم؛ چرا كه اين امر موجب واقع بينانه شدن آرمان ها و طرح هاي آتي ما خواهد شد.
جنبش مقاومت اسلامي حماس پس از پيروزي در انتخابات اخير مجلس قانونگذاري فلسطين دولت را تشكيل داد. اين پيروزي و حضور حماس در يكي از مهمترين و حساس ترين مراحل سياسي فلسطين سؤالات زيادي را درباره چشم انداز دولت در اذهان پديد آورده است. بخش اعظم از اين سؤالات به وزارت فرهنگ فلسطين مربوط مي شود. اين برداشت ها به رغم اختلافاتي كه در جزئيات و نوع نگرش هاي فكري و سياسي صاحبان آن داشت، اما در يك مسئله اشتراكاتي در آنها به چشم مي خورد و آن هم بر آرزوهايي كه به اين وزارتخانه پس از گذشت چند سال از سير قهقهرايي فرهنگي در عرصه فلسطين بسته شده است، تكيه دارد.
وزير فرهنگ بار ديگر وعده مي  دهد كه آرزوها و آمال مربوط به مسائل فرهنگي در كرانه باختري و نوار غزه را تا هر منطقه اي كه تحت سلطه و حاكميت تشكيلات خودگردان فلسطين است، برآورده خواهد ساخت. به رغم اين كه اين مساحت كل بخش هاي نقشه فرهنگي فلسطين را نشان نمي دهد، به طوري كه برخي از فلسطينيان در منطقه اي به نام اراضي اشغالي 48 تحت حاكميت رژيم صهيونيستي زندگي مي كنند و جداي از آن ميليون ها فلسطيني در تبعيد گاه و اسارت گاه ها بسر مي برند، اما موفقيت در به حركت درآوردن وضعيت راكد كنوني موفقيتي مهم در حوزه فرهنگي خواهد بود و مرحله جديد و ويژه اي را پي ريزي خواهد كرد كه در پرتو آن دولت فلسطيني كه جنبش حماس آن را تشكيل داده است، مسئله فلسطين را بر اساس معيارهاي اسلو تحقير نخواهد كرد و گذشته از آن خطرات و پيامدهاي بي توجهي سازمان آزادي بخش فلسطين به مسئله فلسطينيان خارج از اراضي اشغالي را درك خواهد كرد.
به نظر مي رسد كه اين برداشت بود كه به روند اعمال خشونت و حمله به دولت و به راه انداختن جنگ تبليغاتي عليه آن، روند فزاينده و سرعت بخشيد و ناگهان ملت و دولت فلسطين تحت محاصره بي سابقه اي قرار گرفتند تا از اين عقيده و مواضعشان عقب نشيني كنند و از آنها دست بردارند.
با نزديك شدن زمان رايزني درباره تشكيل دولت وحدت ملي و سخن گفتن درباره نزديك بودن پايان كار دولت كنوني من به برخي از دانشوران، فرهيختگان و نخبگان مي گفتم كه دولت كنوني از جمله وزارت فرهنگ به عنوان بخشي از آن، مثال روشني درباره ضرورت وحدت و انسجام و پرهيز از تفرقه كه ملت فلسطيني از اين بابت طي چندين دهه پي در پي ضررها ديده ارائه كرده است. همواره مي گفتم و باز هم مي گويم كه آنچه اتفاق افتاد يك امر مثبت و حركت مثبتي به شمار مي رود و اگر اين وزارتخانه بدون برنامه اي كارآمد استعفا مي داد، اين كار نااميد كننده بود، اما بسط مفهوم وحدت در فرهنگ اين ملت يكي از دستاوردهاي بزرگ اين وزارتخانه به شمار مي رود.
موافقت وزيران فرهنگ با درخواست ابوالسبح در خصوص انتخاب شهر قدس به عنوان پايتخت جهان عرب در سال 2009 اين وزارتخانه را در مقابل توفان عظيمي از مخالفت ها و راحتي و اميد را در دل دوستداران اين طرح و برنامه قرار داده است.
براي روشن شدن موضوع اظهارات احمد دحبور، كفيل سابق وزارت فرهنگ در گفت و گو با روزنامه فلسطيني الحياه الجديده كافي است تا مشخص شود كه اين مسئله با توجه به اهميت آن از سوي هيچ يك از وزارتخانه هاي فرهنگ پيگيري نشده است.
يك چنين طرحي از مهمترين اقداماتي است كه يك وزارتخانه عربي مي تواند آن را در منطقه اي كه بي ثبات است به اجرا در آورد به ويژه آن كه اين طرح در شهري مهم و در وضعيت حساس كنوني كه دولت در آن با تحريم و محاصره ظالمانه رو به رو است به اجرا درآيد.
اين انتخاب در حقيقت مطرح شد تا تمامي سازمان ها و نهادها و سنديكاهاي فرهنگي فلسطين به محك آزمايش گذاشته شوند.
منبع: مركز اطلاع رساني فلسطين

نگاه
ايران، سنگ بزرگ پيش پاي سلطه گري آمريكاست
گروه بين الملل- سردبير نشريه معروف فلسطيني المنار گفت: استراتژي جديد جرج بوش رئيس جمهور آمريكا بر اهداف خطرناك و برنامه هاي پليدي تأكيد دارد كه دولت آمريكا در پي اجراي آن در منطقه است اما متأسفانه برخي كشورهاي عربي از اين موضوع غافل هستند.
اسماعيل عجوه در گفت وگوي اختصاصي با خبرنگار خبرگزاري قدس(قدسنا) با اعلام اين مطلب افزود: هدف از استراتژي جديد آمريكا دشمني با اسلام و مدافعان آن است و در واقع همان استراتژي نخ نما شده نومحافظه كاران در كاخ سفيد عليه امت اسلامي براي سيطره و تجزيه اراضي آنان و ادامه كشتار فرزندان اين مرز و بوم است.
وي افزود: شكست سياست آمريكا در منطقه، رئيس جمهور آمريكا را بر آن داشت كه به اصطلاح استراتژي جديدي ارائه دهد كه اين استراتژي عبارت است از ادامه تجاوزگري واشنگتن و تعرض به ايران كه مخالف با سياست هاي آمريكا در منطقه و در جهان است.
عجوه تصريح كرد: به عبارت ديگر اين استراتژي عبارت است از فشارهاي مضاعف بر ايران و ديگر قدرت هاي منطقه اما تهران سنگ جلو پاي سياستهاي خصمانه آمريكا عليه امت اسلامي است.
وي در ادامه افزود: آمريكا سعي دارد مسلمانان را از طريق برخي قدرت هاي مرتبط با آن پراكنده سازد كه تلاش هاي مفتضحانه و ايجاد رعب و وحشت در ميان سازمانها و رهبران منطقه از موضع گيري هاي ايران در حمايت از حقوق ملت هاي اسلامي و مخالفت با استراتژي خصمانه آمريكا نيز در راستاي اين برنامه صورت گرفت.
سردبير نشريه المنار فلسطين تاكيد كرد: امروز دولت آمريكا دم از حمله به ايران و سوريه و مقاومت قهرمانانه در لبنان و فلسطين مي زند و ملت هاي منطقه از اين مي ترسند كه آمريكا در جلب حمايت برخي رهبران جهان عرب براي كمك به واشنگتن در اقدامات تجاوزكارانه و برنامه ريزي عليه ايران كه قدرت در جهان اسلام و مخالف با سلطه آمريكا به حساب مي آيد، موفق شود.
عجوه كه نشريه متبوعش معمولاً اخبار پشت پرده اي را فاش مي سازد تصريح كرد: حضرت آيت الله خامنه اي نيز در سخنانش به اين امر اشاره كردند و كشورهاي عربي را از افتادن در دام آمريكا و انجام چنين طرح هاي تجاوزكارانه برحذر داشتند.
وي به قدسنا تاكيد كرد: اين كشورها امروز بايستي بيدار شوند و آگاه باشند كه مجري طرح هاي واشنگتن نباشند. نومحافظه كاران آمريكايي در كاخ سفيد اين هدف را دنبال مي كنند كه هدفي بسيار شوم و پليد عليه تهران و ديگر كشورهاي منطقه است. آنها قصد دارند كشورهاي منطقه را در برابر خواسته ها و تهديدهاي آمريكا به زانو درآورده و آنها را در پيمان تجاوزكارانه واشنگتن و رژيم اسرائيل عليه كشورهاي منطقه به عضويت درآورند كه اين امر هرگز به نفع منطقه و امت اسلامي نيست.
عجوه افزود: محور شري كه آمريكا از آن سخن مي گويد محور مخالف سياست ها و تجاوزكاري هاي آمريكاست كه از زمان تأسيس تاكنون، تنها شر و طغيانگري و ظلم را تحت پوشش شعارها و تبليغات دروغين و وعده هاي كاذب در مورد انتشار دمكراسي و رعايت حقوق بشر ارائه داده است و نخستين ناقض حقوق بشر و دمكراسي است.
اين تحليلگر فلسطيني هشدار داد اين كشورها (برخي كشورهاي عربي) اگر گمان مي كنند كه از طريق ائتلاف با آمريكا و همكاري در تجاوزكاري هاي اين كشور(آمريكا) مي توانند از دايره خطر و سلطه گري آمريكا در امان باشند سخت در اشتباهند. ايران هيچ خطري براي كشورهاي منطقه ندارد بلكه مدافع حقوق و خواسته هاي آنان است و عدم حمايت از آن به معني صف بندي در جبهه دشمن به رهبري بوش است كه خسارت هاي زيادي را در چندين جبهه به اين كشورها وارد كرده و با كمك آنان مسلمانان را نشانه رفته است و سعي در ايجاد تفرقه در ميان آنان دارد در حالي كه مسلمانان همگي برادرند و مخالف با آسيب رساني به دين و حقوق شان هستند.
عجوه افزود: دولت منفور آمريكا سعي در ايجاد چنددستگي در عراق، لبنان و فلسطين و توطئه عليه ايران و سوريه دارد و ما يقين داريم كه تجاوزگري هاي بوش و همراهان و همپيمانان آن بي نتيجه خواهد ماند و اگر اين گستاخي را داشته باشد كه با همكاري و هماهنگي اسرائيل و هم پيمانانش به ايران حمله كند تنها شكست و نااميدي نصيبش خواهد شد همچنان كه نمونه آن را در لبنان و مقاومت قهرمانانه حزب الله شاهد بوديم.
وي در پايان با تشكر از مواضع ايران گفت: در پايان درود مي فرستم به ملت و دولت ايران و از مواضع جمهوري اسلامي ايران در حمايت از امت اسلامي و مخالفت با استراتژي شوم واشنگتن تشكر مي كنم و اعلام مي نمايم كه واقعاً مايه ننگ است كه يك كشوري از جهان اسلام به جبهه آمريكايي- اسرائيلي عليه ايران بپيوندد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |