دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۵
به انگيزه نمايش آثار نقاشي  نصرت الله مسلميان در نگارخانه دي
ناموزون، اما منظم
007716.jpg
007719.jpg
عليرضا يزداني
اكنون در نمايشگاهي هستيم و تابلوي بزرگي در مقابل ما قرار دارد. بايد از اين تابلو فاصله بگيريم و چند متر عقب تر برويم تا بتوانيم همه تابلو را يكجا و بدون چرخاندن سر، در مسير مخروط نگاهمان داشته باشيم.
اما پس از اين كه فاصله خود را با تابلو تنظيم مي كنيم مسأله ديگري رخ مي نمايد و آن انفصالي است كه در نقاشي وجود دارد و ما را درگير خود مي كند. نيمي از تابلو با خطوط و اشكالي سياه پوشيده شده است و نيمي ديگر با يك مرزبندي خط كشي شده و دقيق با زمينه اي به رنگ آبي كه دو فيگور در گوشه چپ آن ديده مي شوند. تماشاگر به راستي نمي داند با اين دو فضاي كاملاً متناقض چه طور كنار بيايد و چگونه ميان آنها ارتباط برقرار سازد.
فقط يك خط درخشاني همچون رد يك شهاب سنگ بزرگ، نگاه ما را با قوسي نرم، اما سرشار از انرژي، از يك سو به سوي ديگر تابلو هدايت مي كند. انگار كه فرسنگ ها فاصله را در يك لحظه طي مي كنيم و انگار كه صدها سال را در يك چشم به هم زدن، پشت سر مي گذاريم.
اينجا نمايشگاه نقاشي هاي نصرت الله مسلميان است. حتي با يك نگاه سطحي به آثار اين نمايشگاه مي توان پي برد كه نقاش اين تابلوها چگونه نقاشي مي تواند باشد. چه از سطح دو بعدي تابلوها شروع كنيم و عناصر تصويري و تركيب بندي آنها را مورد توجه قرار دهيم و چه از خود نقاش شروع كنيم و طرز نگاهي كه به جهان پيرامون خود دارد، در هر دو حالت به يك چيز واحد مي رسيم و آن هماهنگي و سنخيتي است كه ميان آنچه كه اين هنرمند قصد بيان آن را دارد و آن گونه كه آن را بيان مي كند، برقرار است.كنار هم قرار گرفتن عناصر تصويري متنوع و گوناگون، شايد اولين چيزي باشد كه توجه هر بيننده اي را به خود جلب مي كند. ويژگي هاي اين تكنيك، يعني كلاژ و نقاشي هاي كلاژگونه اين است كه نگاه ما را تكه تكه مي كند و ذهن ما را براي مرتبط ساختن آنها فعال مي سازد. بيننده، ناخودآگاه شروع به ساختن تصويرهايي در ذهن خود مي كند، اما پس از چند لحظه هر آنچه را كه ساخته است از هم مي پاشد.
خط و ربط هايي كه در ذهن تماشاگر پديد مي آيد دير زماني پايدار نمي ماند و از هم گسيخته مي گردد. هيچ فكري و خيالي براي مرتبط ساختن آنها به سرانجامي روشن و مشخص منتهي نمي شود. همه چيز در ابهام مي ماند و تماشاگر در حالتي از سردرگمي قرار مي گيرد.
علاوه بر فضاي تعليقي حاكم بر تابلو، به لحاظ ارتباط هاي دست نايافتني، نوع تركيب بندي آن به گونه اي است كه بخشي از تابلو چشم و ذهن تماشاگر را به شدت درگير خود مي سازد، اما در يك لحظه ارتباط تنگاتنگ و زنجيروار بخش متراكم تابلو، از هم گسسته مي شود و توجه بيننده به سوي تكه هاي جدا شده و پرتاب شده آن در نقطه هاي دور دست تابلو هدايت مي شود.
در اين تابلوها با يك نوع فضا و زمان و مكان يگانه اي مواجه نيستيم. در هر تابلو با برش هاي مختلفي از زمان ها و مكان ها روبه رو مي شويم كه پيچيدگي زيادي را پديد مي آورند، پرسش هايي را در ذهن تماشاگر ايجاد مي كنند و درك تابلو را دشوار مي سازند. انقطاع و گسيختگي حاكم بر فضاي تصويري تابلو و نوع سازمان دادن عناصر متعدد و متضاد آن، بيننده را به سوي درك و دريافتي حسي از ناموزوني، ناپايداري و بي ارتباطي، در كنار نظم، ثبات و ارتباطي ارگانيك هدايت مي كند.نكته قابل توجه در كارهاي مسلميان، گرايش او به نگارگري اصيل ايراني است. اين هنرمند به شدت تحت تأثير رنگ هاي اشباع، فضاي چند ساحتي، همزماني و هم مكاني و پرهيز از عمق نمايي طبيعت گرايانه در نقاشي ايراني است. اما اين تأثيرپذيري به گونه اي نيست كه ما بتوانيم آنها را به طور واضحي در كارهايش مشاهده كنيم. روح نقاشي ايراني آن چنان بيان و گويشي معاصر به خود گرفته است كه ديگر تشخيص هرگونه ردپايي از آنها را غيرممكن ساخته است.
در تابلوهاي مسلميان با يك زمينه و شكل هايي بر روي آن مواجه نيستيم، بلكه هر شكلي، خود تبديل به زمينه اي ديگر مي شود و هر زمينه اي نيز به تصويري تبديل مي گردد و تماشاگر در يك تابلو به طور همزمان با بك گراندها و فورگراندهاي متعددي مواجه مي شود. اين گردشي كه در لايه هاي گوناگون تابلو، در خيال تماشاگر رخ مي دهد، او را در فضايي پازل مانند سرگردان مي سازد. گاهي تصويري پيش مي آيد و خود را به وضوح عرضه مي كند و گاهي پشت پرده اي رنگي از چشم بيننده پنهان مي گردد. اما خيال تماشاگر، سيال تر از آن است كه در پشت ديوارهاي باز دارنده متوقف شود.

نگاهي به آثار عكس محمود كلاري در نگارخانه ماه مهر(23-11 آذر)
مواجهه با سادگي
007722.jpg
007725.jpg
007728.jpg
سهيلا نياكان
اين روزها كلاري را فيلمبردار حرفه اي و متخصص در سيستم تصويربرداري ديجيتالي مي شناسند و ديگر عكاس بودنش را تنها در كتاب هاي تاريخ سينمايي ذكر مي كردند، تا اين كه در خبرها آمد كه نمايشگاه عكس هاي محمود كلاري در نگارخانه ماه مهر برپا شده است. آن وقت بود كه يادمان آمد عكاس مطبوعات و سينما و كسي كه با تصاوير جادويي در فيلم جاده هاي سرد به سينما وارد شد، ذاتاً عكاس است.
در همان اوايل كار كلاري در سينما، منتقداني به كارش خرده مي گرفتند كه تركيب بندي هاي كلاري بيشتر از آن كه سينمايي و متحرك باشد، ايستا و عكاسي است و قاب بندي هاي دوربين كلاري نمي تواند صحنه هايي شلوغ و پرتحرك را به خوبي به تصوير بكشد. اما كلاري با همان آرامش هميشگي اش با بزرگاني چون كيارستمي، پناهي، مخملباف، كيميايي و سينماگران صاحب نام ديگري كار كرد تا بتواند سبك شخصي خود را در عرصه فيلمبرداري سينماي ايران ثبت كند كه كرد.
تلاش مستمر او اگر در سينما به آثاري ماندگار همچون باد ما را خواهد برد و ماهي ها عاشق مي شوند منتج شد، اما اندك اندك اهل هنر فراموش كردند كه كلاري، ذاتاً عكاس بوده و هست. وقتي به بوفه گالري ماه مهر با آن دكوراسيون ساده و مدرنش قدم مي گذاريد چند عكس نسبتاً كوچك كه عموماً سياه و سفيد گرفته شده اند و در قابي بي آرايش به ديوار نصب شده اند، ميزبان چشمان شما هستند.
هر قدر به دنبال اغراق و نمايش باشيد، كمتر آن را خواهيد يافت، چرا كه ميني ماليسم خاص كلاري فضايي در گالري ايجاد كرده كه بيننده بايد هرگونه پيشداوري اش را كنار بگذارد و اجازه دهد چشم درونش بي واسطه با عكس ها مواجه شوند.
عكس ها به نوعي در درون خود قصه اي ساده را بيان مي كنند و از تعليق و بحراني خفيف اما تأثير گذار بهره مي جويند.
اگرچه عكس ها بي ادعا و خاموش به نظر مي رسند ولي كمتر بيننده اي مي  تواند پس از ديدن آثار به نمايش درآمده در گالري، نگران پيرمرد دوچرخه سوار روي آن پل چوبي زهوار در رفته نباشد؛ يا تا چند روز درنمي يابد آن زنان سياه پوش رو گرفته به سمت ديوار از غصه ديدن دو جسد بدون سر، چنين در خود فرو رفته اند و يا همه اينها پشت صحنه يك فيلم از مجموعه فيلم هايي است كه كلاري مدير فيلمبرداري اش بوده است.
از طرفي، انسان ها و هويت و نگاهشان عنصر ارتباطي در ميان عكس ها هستند. آن نگاه هاي مسخ شده معدنچيان، چيزي كمتر از نگاه عابران در عكس هاي خيابان كلاري ندارد. چشم افراد سوژه شده در عكس ها مستقيم به دوربين نگاه مي كنند و او را مخاطب قرار مي دهند. اما هرچه مخاطب تعمق مي كند، درنمي يابد گفته يا سؤال عكس ها چيست كه او از بازگويي جواب به آنها ناتوان است.
كلاري سالهاست كه به همراه خود دوربين ساده و جمع و جوري دارد كه هر وقت هوس كند يا موضوعي او را صدا كند، آرام و بي صدا يكي دو عكس مي گيرد تا بعد. معلوم نيست اين بعد چه قدر طول مي كشد؛ شايد دقايقي و شايد سال ها. او عكاسي را براي دل خودش محترم و پاك كنار گذاشته و حرمت هر فريم عكس هايش را مي داند.
بنابراين وقتي بيننده مي خواهد عنوان نمايشگاه را كه حكايت تنهايي آدم است در عكس ها بجويد، هرچه بيشتر مي گردد، بيشتر درمي يابد تنهاي اصلي خود كلاري است. شايد آن پيرمرد پشت كرده به دختران جوان، يا مردي كه نيمي از چهره اش پوشانده شده و يا آن ديگري... خود كلاري باشد.
نمي دانيم، اما پس از ديدن عكس هاي اندك ولي جذاب اين هنرمند، حس مي كنيم كه چه قدر هنرمند در ميان طبيعت، مردم شهر و محيط پيرامونش تنهاست و تنها اين هنر است كه مي تواند تنهايي او را پر كند.
كلاري از چشمان ما دعوت مي كند كاملاً آرام با تنهايي مواجهه كنيم؛ مواجهه اي آشنازدا و هنرمندانه  كه نتيجه اي جز سادگي ندارد.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |