پنجشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۸۵
انديشه
Front Page

درباره فلسفه يعقوب بن اسحاق كندي
اولين فيلسوف
003969.jpg
پريش كوششي
كندي كاملاً بين تحقيق فلسفي و وحي نبوي مطابقت احساس مي كرد زيرا اگر فلسفه علم به حقايق اشياء باشد، بنابراين ميان فلسفه و دين، اختلافي وجود ندارد و بر همين اساس كندي مي خواهد ميان دين و فلسفه، سازگاري و وفاق ايجاد كند. او معتقد است كه دين و فلسفه هر دو علم به حق هستند و در اين انديشه مي توان تمايلات معتزلي او را مشاهده نمود
ابويوسف يعقوب بن اسحاق كندي را به عنوان يكي از پيشگامان فلسفه اسلامي مي دانند. درباره تاريخ تولد و وفات او اطلاعات دقيقي در دست نيست ولي مشهور است كه در سال ۱۸۵ هـ.ق تولد يافته و در حدود سال ۲۶۰ هـ.ق وفات نموده است و بنابراين عمر شريف كندي حدود ۷۵ سال بوده است.
او به «فيلسوف العرب» شهرت دارد زيرا در جنوب عربستان متولد شده است و همچنين لقب «كندي» به خاطر قبيله او «كنده» بوده است. اين مقاله به برخي از مهمترين ديدگاههاي فلسفي او مي پردازد.

پدر كندي فرماندار شهر بصره در جنوب عراق بود و كندي پس از تعليمات ابتدايي در بصره براي تكميل تحصيلات خود به شهر بغداد، مركز حكومت عباسي و دارالعلم آن روزگار جهان اسلام رفت و در آن شهر مورد توجه دو تن از خلفاي عباسي يعني مأمون- پسر هاروان الرشيد- و معتصم عباسي قرار گرفت. مي دانيم كه عهد كندي عصر مهم نهضت ترجمه است و كندي مستقيماً در كوران اين جنبش عظيم انتقال علوم و معارف به جهان اسلام قرار گرفته و در فضايي مملو از منازعات و مشاجرات ديني و مذهبي به  آموختن فلسفه پرداخته است. خود كندي مترجم زبردستي نبود و با همكاري مترجمان ديگر ترجمه ها را اصلاح و تصحيح مي كرد و اصطلاحات عربي را به خوبي با معادل هاي آن در زبان هاي بيگانه به كار مي برد. آثار كندي بيشتر در قالب رسائلي آمده است كه در رشته هاي گوناگون از جمله فلسفه و منطق و موسيقي و حساب و غيره مطالبي را گردآوري نموده است كه مجموعاً مشتمل بر ۲۹ رساله مي شود. كندي مانند اكثر فيلسوفان قديم در تمامي علوم زمان دست داشته و متبحر بوده است. يكي از موضوعات مورد علاقه او رياضيات است و او- متأثر از نحله فيثاغوريان- اعتقاد دارد كه رياضيات، مقدمه ضروري فلسفه است. كندي براي فلسفه، شأن و مقام بسياري قائل است و در برابر مخالفت هاي اوليه با فلسفه، واكنش هاي شديدي نشان مي دهد و معتقد است كه فلسفه، شريف ترين علوم است و برترين آنها و هر متفكري را تحصيل آن واجب است.
يكي از وجهه نظرهاي مهم كار كندي در فلسفه، تحديد فلسفه است و او همواره مي كوشيد تا الفاظي را انتخاب كند كه به خوبي بتوانند مفاهيم فلسفي را بيان كنند و در اين مسير به بحث در پاره اي از قضاياي طبيعت و مابعدالطبيعه و متعلقات و فروع آن پرداخته است.
او در پي آن است كه عقايد حكماي پيشين را مورد تحليل و تحقيق قرار دهد و به همين دليل، رساله بسيار مهمي به نام «رساله الحدود» را گردآوري نموده است. او در اين رساله، شش تعريف از فلسفه ارائه مي دهد كه گرايش هاي افلاطوني خود را به خوبي در آن تعاريف ابراز داشته است. هر چند در آثار كندي تمايلات افلاطوني و بعضاً فيثاغوري مشهود است ولي مي توان او را نخستين فيلسوف مشائي اسلام دانست.
او در اكثر مسائل طبيعي و مابعدالطبيعي، جانب ارسطو را مي گيرد، ولي در مسأله قدم عالم و مسائل مربوط به ذات و صفات خداوند متعال با او مخالفت مي نمايد و در اين مسائل، پيرو وحي و قرآن است. او به نحوي بديع مي كوشد تا آراء گذشتگان را درهم آميخته و از آن آميزه، نظر خود را استخراج نمايد. او همچنين به معتزله نيز بي تمايل نبوده و به همين دليل در زمان خلافت متوكل عباسي(۲۴۷-۲۳۲ هـ.ق) مورد بي مهري او واقع مي شود زيرا كندي به عقل اعتماد بسيار داشت و در تفسير آيات قرآن مجيد، بعضاً به تأويل متوسل مي شد.
او تقسيم بندي ارسطو از حكمت را مي پذيرد و مي گويد مقصود از حكمت نظري، دريافت حق است و مقصود از حكمت عملي عمل به آن و مي افزايد كمال آدميت هر كس بدان درجه است كه از پي شناخت حقيقت رفته و بدان عمل كرده است. از نظر او حقيقت متعلق است به انيّت اشياء. كندي در اين باره مي نويسد:
«زيرا هر چه را انيّت باشد حقيقت نيز هست. پس به ناچار حق در انيّات موجوده، موجود است»(رسائل فلسفي كندي، ص ۱۰۴).
اما معتقد است كه راه وصول به حقيقت همان راهي است كه افلاطون و فيثاغوريان مشخص كرده اند. فيثاغوريان معتقد بودند كه رياضيات، راه وصول به حقيقت و معرفت فلسفي است و كندي در صدد بود تا براي وصول به معرفت، چنين راهي برگزيند؛ يعني رياضيات و طب را نيز در فلسفه دخالت دهد و در رساله اي تحت عنوان «انه لاتنال الفلسفه الا بعلم الرياضيات» نظر خود را در اين باب تشريح مي نمايد. او در رساله ديگري با عنوان «كميه كتب ارسطوطاليس و مايحتاج اليه في تحصيل الفلسفه» مي گويد كه هر كس در پي تحصيل فلسفه است، بايد كتب ارسطو را مطالعه نمايد و در اين راه- يعني فهم كتب ارسطو- بر ضرورت آموختن رياضيات تأكيد مي كند.
كندي درباره موضوع فلسفه مي نويسد:
«شريف ترين اقسام فلسفه و ارجمند ترين آنها فلسفه اولي است؛ يعني علم به ذات احديت كه علت همه موجودات است. از اين رو فيلسوف كامل- كه اشرف از مردم ديگر است- بايد به اين اشرف علوم، محيط باشد زيرا علم به علت، اشرف از علم به معلول است»(رسائل فلسفي كندي ص ۹۸).
ارسطو هم تأكيد دارد كه غايت قصواي انسان، معرفت علل كليه اولي است و در اين سخنان كندي، همچنين تأثير فلسفه افلاطون و طرح مدينه فاضله فارابي به خوبي ديده مي شود. كندي كاملاً بين تحقيق فلسفي و وحي نبوي مطابقت احساس مي كرد، زيرا اگر فلسفه علم به حقايق اشياء باشد، بنابراين ميان فلسفه و دين، اختلافي وجود ندارد و بر همين اساس كندي مي خواهد ميان دين و فلسفه، سازگاري و وفاق ايجاد كند. او معتقد است كه دين و فلسفه هر دو علم به حق هستند و در اين انديشه مي توان تمايلات معتزلي او را مشاهده نمود. او در رساله اي كه براي احمد بن معتصم نوشته درباره قدرت عقل چنين مي گويد: «به جان خودم سوگند كه گفتار پيغمبر راستگو- محمد، صلوات الله عليه- و هر چه را كه از جانب باري- عزوجل- آورده، چون به مقياس عقل سنجيده شوند، در خور پذيرشند و جز كساني كه از نعمت عقل بي بهره باشند، به دفع و انكار آنها برنخيزند»(رسائل فلسفي كندي، ص ۲۴۴).
از نظر كندي هر كس كه فلسفه را انكار كند، حقيقت را انكار كرده و از اين رو كافر است. او مي گويد: «آنها كه فلسفه را انكار كنند مردمي هستند دور از حق؛ ارباب فضائل انساني را پست مي شمارند زيرا خود از نيل به آن فضائل ناتوانند. هر كس با دين تجارت كند ديندار نخواهد بود و به حق بايد كسي را كه با علم به حقيقت اشياء معاندت مي ورزد و آن را كفرمي شمارد، عاري از دين محسوب  نمود»(رسائل فلسفي كندي، صص ۱۰۴ و ۱۰۳).
اما گاهي پيش مي آيد كه ميان تعليمات فلسفه و آيات قرآن تناقضي مشهود است و اين تناقضي است كه پاره اي را به مخالفت با فلسفه واداشته است. كندي حل اين مشكل را در تأويل آيات يافته است. او مي گويد كلمات عربي را يك معني حقيقي است و يك معني مجازي و بدين طريق متفكر مي تواند از خرد و دين بهره مند باشد. كندي در مسأله اي كه براي شاگرد خود، امير احمد بن المعتصم نوشته و آن را «رساله في الابانه عن سجود الجرم الاقصي و طاعه لله عزوجل» ناميده، به تأويل پرداخته و سجود و طاعت را به معني اظهار عظمت ذات باري و تسليم به امر او تفسير كرده است.
اگر ميان علوم فلاسفه و علوم انبياء فرقي باشد، در طريقه و منشاء و خصوصيات است؛ بدين طريق كه علوم انبياء، پس از تطهير نفس و آمادگي براي پذيرش آن از جانب خداوند به نحوي عجيب- كه خارج از مقدورات طبيعي باشد- به آنها افاضه مي شود. ديگر آنكه علوم انبياء، موجز و روشن و سهل الوصول و شامل همه مقصود است.
خلاصه آنكه در نظر كندي، فراگرفتن فلسفه واجب است و از اين رو خود در طلب آن به جد ايستاده و روش او عبارت است از پيروي از اقوال قدما و بيان آن اقوال به ساده ترين وجه- كه همه كساني كه طالب آنند بتوانند به آن دست يابند- و تكميل آنچه آنها به كمال نگفته اند، با زبان متداول عصر و سنت زمان و- به اندازه امكان- با اجتناب از بيان هرچه اهل زمان از آن ناخشنودند.
كندي با روش منطقي رياضي به ترتيب و تبويب و طبقه بندي، بسيار اهميت مي دهد و سخت در پي روشن كردن مفاهيم فلسفي است. او در رساله مشهور «في حدود الاشياء و رسومها» كه به «رساله الحدود» معروف است، بسياري از مفاهيم فلسفي را تعريف نموده است.
به طور مثال مي توان به موارد زير اشاره نمود:
عقل: جوهر بسيطي كه مدرك حقايق اشياء است.
جرم: آنچه را كه سه بعد دارا باشد.
ابداع: پديدآوردن شيئي از نيستي.
هيولي: قوه اي است موضوع براي حمل صور و قبول كننده صور.
صورت: آنچه شيئيت شيء بدان است.
كندي در مسائل فلسفي، به مسأله حدوث عالم نيز پرداخته و مي كوشد تا براي اثبات آن، دلايلي اقامه نمايد. او در اين مورد به شدت با ارسطو مخالفت كرده و پيرو تعاليم دين مبين اسلام است يعني به خلق عالم از عدم، اعتقاد راسخ دارد.
كندي درباره مسأله نفس نيز نوشته هايي دارد اما عمدتاً نظر خاصي ابراز نمي كند و بيشتر پيرو آراي حكماي پيش از خود- افلاطون و ارسطو- است.
كندي درباره طبيعت نفس مي گويد: «نفس جوهري بسيط، الهي و روحاني است و نه طول دارد و نه عرض و نه عمق. نوري است از نور باري تعالي» .(رسائل و ص ۲ و ۲۸۱)
كندي معتقد به خلود نفس در عذاب و شقاوت نيست، بلكه به دليل مطلبي كه از افلاطون نقل مي كند، معتقد به خلاص نفس است: «چنان نيست كه نفسي كه از جسد خارج شد، در حال به آن مكان رود، زيرا نفسي كه از جسد خارج شده هنوز آلوده است. پس بعضي از نفوس به فلك قمر روند و مدتي در آنجا درنگ كنند و چون پاك شوند، به فلك عطارد بالا روند و در آنجا نيز مدتي درنگ كنند و چون پاك شوند، به فلك كوكبي بالاتر فرا شوند و همچنين طي مدارج كنند تا به فلك اعلي رسند، در آنجا به نهايت پاكيزه شوند و همه آلودگي هاي حس و خيالات و پليدي هاي آن از آنها زائل گردد، آن گاه به عالم عقل روند و به نور «باري» رسند و خداوند در آنجا چيزهايي از سياست  عالم به وي باز گذارد كه نفس به انجام دادن و تصرف در آنها متلذذ گردد.»
اما علاقه نفس به جسد، علاقه عارضي است. نفس متحد با جسد است و كارهاي خود را به وسيله آن انجام دهد، با آن كه «جدا از جسد و مباين با آن است». و نفس بعد از فناي جسد باقي مي ماند.
اما قواي نفس بسيار است، كندي به ذكر دو قوه بزرگ و دور از هم مي پردازد: قوه حسي و قوه عقلي. قواي ديگر بيان اين دو قوه اند كه عبارتند از قوه مصوره و غاذيه و ناميه و غضبيه و شهوانيه.
كندي در تقسيم قواي نفس به ذكر عقيده افلاطون مي پردازد و مي گويد: «افلاطون قوه شهواني انسان را به خوك و قوه غضبيه را به سگ و قوه عقلاني را به پادشاه تشبيه مي كند و مي گويد، كسي كه قوه شهواني بر او چيره شود شهوات وجهه همت و مقصود او باشد چون خوك بود و آن كه قوه غضبيه بر او غالب باشد به سگ ماند و كسي كه قوه عقليه چيره ترين قواي او باشد و شيوه او فكر و تمييز و معرفت حقايق اشياء و جست وجو از حقايق علم باشد، او انسان است و بيش از هر چيز به حضرت باري تعالي نزديك است.»
كندي به يكي ديگر از مسائل مربوط به نفس يعني مسأله خواب و رويا مي پردازد و رساله خاصي در توجيه و تفسير آن نوشته است. كندي مي گويد كه خواب و رويا از عوارض نفسند، از اين رو درك آن دو جز براي كسي كه از احوال نفس به خوبي آگاه باشد ميسر نيست. كندي معتقد است كه از قواي نفس دو قوه بزرگ و متباعد از يكديگر است: «يكي حسي و ديگري عقلي. قواي متوسط ميان حس و عقل همه در انساني كه جرم زنده و نموكننده است موجود است.» سپس به تعريف خواب مي پردازد و مي گويد كه «خواب عبارت است از اين كه نفس هيچ يك از حواس را به كار ندارد.» و براي آن كه ميان خواب و آن گونه بيماري كه در اثر عروض آن، انسان حواس خود را از دست مي دهد فرق باشد مي افزايد: «خواب عبارت است از اين كه موجود زنده ثابت در حال صحت طبيعتاً  فاقد استعمال حواس خود گردد.» و هر گاه كه نفس ترك استعمال همه حواس كرد، قوه مصوره (مخيله) عمل كند و ما در اين هنگام صور محسوسات را مجرد از ماده محسوس آنها به ذهن مي آوريم و اين مصوره هم در خواب عمل كند و هم در بيداري، ولي عمل او در خواب آشكارتر باشد. اما شاهديم كه مجموعه آراء كندي در احلام و رؤياها بر هيچ اساس علمي استوار نيست بلكه آميزه اي از اصول ارسطويي و احكام افلاطوني و يك سلسله انتخابات خيالي است.
كندي فلسفه مابعدالطبيعه را در چند رساله از رسائل خود، مخصوصاً  در دو رساله «في الفلسفه الاولي» و «في وحدانيه الله و تناهي جرم العالم» مورد بحث قرار مي دهد. كندي در اين رسائل از طبيعت وجود و صفات خدا بحث كرده است.
اما طبيعت خدا، او حقيقت وجود است «هيچ گاه معدوم نبوده و هيچ گاه معدوم نشود و همواره بوده و خواهد بود.» خدا وجودي است تام كه هيچ وجودي بر او سبقت نداشته و وجود او را پاياني نباشد و هيچ موجودي جز به وجود او موجود نشود.
اينك پيش از بحث درباره صفات باري، به چند دليل از دلايلي كه اين حكيم براي اثبات باري تعالي آورده است، اشاره مي كنيم.
كندي دلائل خود را براي اثبات وجود خدا بر دو صفت حدوث و كثرت در موجودات و به تدبير كون و نظام آن بنا مي نهد و اين همان روشي است كه ارسطو و ديگر حكماي پيشين نيز از آن استفاده مي كردند.
برهان دوم كندي مبتني است بر كثرت موجودات و برهان سوم مبتني بر تدبير است. كندي در مورد صفات خدا راه معتزله را پيش گرفته است و وحدت را اخص صفات باري دانسته، بنابراين خدا واحد بالعدد و واحد بالذات است و ممكن نيست كه در جوهر او كثرت باشد، از اين رو صفات عبارت است از اين كه بگوييم خدا عالم است و حي و قدير و ... چون وحدت از اخص صفات خداست، كندي مي كوشد به طرق مختلف وجوب اين وحدت را در ذات باري اثبات كند و توضيح مي دهد كه در خدا كثرت جايز نيست،زيرا او نه داراي هيولي است و نه داراي صورت و نه داراي كميت است و نه داراي كيفيت و نه اضافه و نه موصوف به چيزي از ديگر معقولات است و نه داراي جنس است و نه فصل و نه مشخص و نه عرض خاص و عرض عام و نه متحرك است، پس او وحدت محض است يعني هيچ چيز جز وحدت نيست.
خدا ازلي است و ازلي «كسي است كه هيچ گاه نيست نشود و موجودي پيش از او نبوده است و قوامش به غير خودش نيست و او را علتي نباشد و او را نه موضوع است و نه محمول و نه فاعل و نه سبب.
در خاتمه و به عنوان جمع بندي مي توان ذكر نمود كه كندي اولين فيلسوف جهان عرب مي باشد كه در مسائل فلسفي انديشيده و به زبان عربي در فلسفه آثاري دارد.
يكي ديگر از مهمترين كارهاي كندي اين بود كه چون از آراء و عقايد فيلسوفان گذشته اطلاع داشت آنها را به اعراب شناسانيد و بعضي مسائل حائز اهميت فلسفي را براي نخستين بار براي آنها تجزيه و تحليل نمود. ابتكار كندي اين بود كه براي يافتن معادل اصطلاحات يوناني به خود زبان عربي رجوع كرد و معادل هر اصطلاح را در همين زبان پيدا كرد. به عنوان مثال به جاي «هيولي»، ماده، به جاي «فلسفه» حكمت، به جاي «فنطاسيا» مصوره و به جاي «اسطقس» از عنصر استفاده كرد.
كندي براي تعريف اصطلاحات جديد در فلسفه «رساله الحدود» را تعريف كرد و براي آشنا كردن مسلمانان با آن اصطلاحات، آنها را مكرراً  در تأليفات ديگر خود نيز به كار برد. هر چند بعضي از اصطلاحاتي كه كندي به كار برده بعدها دگرگون شده است، مثلاً  بعداً  به جاي «قنيه» از ملك و به جاي «طينه» هيولا و به جاي «مجرده» مفارقه و به جاي «مائيه» ماهيت و به جاي «حامل» قابل و به جاي «قوه غلبيه» از قوه غضبيه استفاده نموده است.
با اين كه اكثر مسائل فلسفي مورد بحث كندي همان مسائل حكماي قبلي است اما بايد اذعان كرد كه او تنها به نقل اقوال ارسطو و افلاطون و ديگر فيلسوفان يونان بسنده نكرده و هرگز استقلال فكري خود را از دست نداده است، بلكه آرائي را برگزيده كه در مطابقت و توافق با تمايلات فلسفي خاص خود- بويژه اعتقادات اسلامي- تشخيص داده است. كندي در موضوعات علم طبيعي با اين كه ارسطويي است اما قدم جهان و مباني اين آموزه ارسطويي را به شدت انكار مي كند. در مورد علم النفس نيز عقايد ارسطو را نفي مي  كند و رأي افلاطون را مي پذيرد زيرا او به درستي انديشه افلاطون را - به خاطر معنويت و روحانيت آن- از انديشه ارسطو- كه جنبه مادي و اين جهاني دارد- با دين اسلام سازگارتر مي داند. نظر كندي درباره خداوند متعال و صفات او بيشتر اسلامي- بويژه معتزلي- است هر چند از نحله رواقي نيز تأثير پذيرفته است.
بايد به كندي- صرفنظر از همه نقائص و كاستي هاي او- به خاطر گشودن راه فلسفه اسلامي و آموختن اصطلاحات فلسفي به زبان عربي، احترام فراوان گذاشت.
*منابع در دفتر روزنامه موجود است

رويدادهاي انديشه

مهاتما گاندي و معناداري
گروه انديشه- اهميت «مهاتما گاندي در جهان امروز»، آخرين نوشته جان هيك در پايگاه اينترنتي وي منتشرشد.
هيك در اين مقاله با توجه به مباررزه گاندي عليه خشونت و شيوه خاص فكري و سياسي او با اقتباس از فيلم مهاتما گاندي اثر ريچارد آتنبر، به بررسي انديشه گاندي پرداخته است. هيك در اين اثر انديشه ضدخشونت و مبارزه به شيوه اي آرام و مدني او را بررسي كرده است. ساتياگراها- ياهمان انديشه ضدخشونت گاندي (در سانسكريت به معناي كوشش براي رسيدن به حقيقت)- بر بسياري از جنبش هاي مقاومت ضدخشونت جهان ونيز نگرش هاي سياسي بين المللي تاثير داشته است. پروفسور جان هيك در ۱۹۲۲ در اسكاربوروي يوركشاير به  دنيا آمد. در ۱۹۴۰ به كليساي پروتستان در انگليس پيوست. او نخست به تحصيل حقوق پرداخت و سپس در دانشگاه آكسفورد موفق به اخذ دكتراي فلسفه گرديد. بعدها به سلك روحانيت درآمد و مدت سه سال به عنوان كشيش خدمت نمود. هيك در ۱۹۸۲ به مقام استادي تمام وقت همين مدرسه نائل شد. برخي از آثار ترجمه شده از او به زبان فارسي عبارتند از«فلسفه دين» و «بعدپنجم» و نيز مقالات بسيار كه در نشريات انتشار يافته است.
نشاني اينترنتي جان هيك چنين است : www.johnhick.org .uk
دوره آزاد آموزشي انجمن حكمت و فلسفه ايران
گروه انديشه- انجمن حكمت و فلسفه ايران با همكاري مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، دوره هاي آزاد آموزشي برگزار مي كند.
بر اساس اين گزارش، داوطلبان شركت در ترم پاييزه بايد علاوه بر فيش بانكي پرداخت وجه شهريه و يك قطعه عكس، يك برگ تصوير شناسنامه و فرم تكميل شده ثبت نام را نيز به بخش اداري انجمن حكمت و فلسفه ايران ارائه كنند.
از جمله استادان اين دوره آزاد آموزشي، دكتر سيد مصطفي محقق داماد، دكتر بابك عليخاني و دكتر شهين اعواني هستند.

تازه هاي انديشه

سنت و تجدد
003972.jpg
رساله اي درباب سنت و تجدد/ رضا داوري اردكاني/نشر ساقي/ ۱۳۸۵/۲۲۰۰ نسخه‎/ ۱۳۰۰ تومان
گروه انديشه- آيا براي متجدد شدن بايد با سنت وداع كرد؟ آيا نمي توان هم متجدد بود و هم سنتي؟ مگر نه اينكه وقتي به راه هايي كه غرب طي كرد تا به مدرنيته و صنعت دست يابد، آنها را دروني و جوهري يافتيم؛ نه چيزي اكتسابي و خارج از سنت هاي فكري و فرهنگي غرب. بنابراين پرسش اين است كه تجدد و سنت در چه لحظه اي، به هم مي پيوندند و يكديگر را كامل مي كنند؟ البته همان گونه كه دكتر داوري اشاره مي كند، نسبت ميان سنت و تجدد يك مسئله تاريخي است و فقط يك بحث نظري و عملي نيست، بلكه آن را با آزمايش تاريخي مي توان درك كرد. چنين نگاهي به گذشته سنت و كاوش در ماهيت آن ما را از نگاه تك بعدي بري مي سازد.
مدعاي چنين برداشتي، آگاهي از صنعتي شدن غرب برپايه ستون هاي سنت خود است. گام هاي مؤثر براي رسيدن به توسعه نه بر حذف سنت، كه برپايه قبول وجوه مؤثر آن است. نگاه تك بعدي و حذفي به داشته هاي خود، نه تنها توسعه را دربر نخواهد داشت، كه زنجيرهاي وابستگي را برپاي رشد و پويايي يك جامعه، مي زند.
كتاب « رساله اي درباب سنت و تجدد»، از يك مقدمه ( تاملي در مجموعه مفاهيم سنت، تجدد و توسعه) و يك گفتار ( رساله درباب سنت و تجدد ) و سه بخش تشكيل شده است.
نظريه فرهنگي
003975.jpg
درآمدي بر نظريه فرهنگي/ فيليپ اسميت/ ترجمه حسن پويان/ انتشارات دفتر پژوهش هاي فرهنگي/ چاپ اول: ۱۳۸۵ /۳۵۰۰ نسخه/ ۴۳۰۰ تومان
بسياري بر اين باورند كه ما در جهاني زندگي مي كنيم كه در آن، نشانه ها و نهادها و رسانه ها موقعيتي مركزي در عرصه اقتصاد به دست مي آورند، جهاني كه در آن، ساختار هويت هاي ما بيش از پيش براساس تصوير، شكل مي گيرد، و نابرابري و مشاركت مدني به وسيله گفتمان هاي شمول و عدم شمول تعريف مي شوند. امروزه چالش هاي سياسي فعالان سياسي فمينيست، مردمان بو مي و اقليت هاي نژادي، همان قدر با هويت و شناخت فرهنگي رابطه دارند كه با برابري اقتصادي و حقوق قانوني و قضايي.
اگر در زندگي روزمره خود تأمل كنيم، درخواهيم يافت كه در اين جا مثل جاهاي ديگر فرهنگ حضور دارد. فرهنگ است كه تصميم گيري هاي ما را به هنگام خريد در بازارچه و فروشگاه هاي بزرگ، در انتخاب برنامه هاي تلويزيوني و پاسخ هاي ما به وقايع جهاني، تعاملات رودر روي ما با سايرين، و حتي معنايي را كه از بودن مدنظر داريم، شكل مي دهد. در چنين زمينه اي توانايي ما براي درك فرهنگ به يكي از مؤلفه هاي اصلي شهروندي فعال و شايسته تبديل مي شود. نظريه فرهنگي، يكي از منابع مهم اين وظيفه را براي ما فراهم مي كند.
كتاب « درآمدي بر نظريه فرهنگي» از يك پيش گفتار، و يك درآمد ( فرهنگ چيست؟ نظريه فرهنگي چيست؟ ) و ۱۴ فصل تشكيل شده است.
«كتاب نقد» و صوفيگري
سي و نهمين شماره فصلنامه انتقادي، فكري و فرهنگي «كتاب نقد» ويژه صوفيگري در ۳۹۰صفحه منتشر شد.
اين ويژه نامه با رويه اي تحليلي- انتقادي به افكار صوفيان و تفاوت آن با عرفان يا تصوف مثبت مي پردازد.
نقد آموزه هاي صوفيه از ديدگاه امام صادق(ع)، فكر صوفي در آزمون، گامي به سوي عرفان قرآني و ولايي، ملامتيه در بوته نقد، تحليلي از تصوف با تاكيد بر فرق ذهبيه، تحليلي انتقادي از فرقه نعمت اللهيه گناباديه، اهل حق در آينه حقيقت، ظهور فراماسونري در حلقه هاي دراويش، نقد صوفي به روايت ملاصدرا و درنگي در مفهوم غلو و غالي، عناوين مقالات اين نشريه است.

|  انديشه  |   سخنگاه  |   سياست  |   علم  |   كتاب  |   شهرآرا  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |