شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
گفت وگو با سعدي افشار پيشكسوت سياه بازي ايران
چاپلين ايران
بهشته فارغي
002577.jpg
نامي آشناست؛ سعدي افشار، هنرپيشه سياه باز نمايش هاي روحوضي و به قول پيتر بورك - كارگردان فرانسوي- چارلي چاپلين ايران!
۷۲ سال دارد و از ۱۲سالگي سياه بازي را در خيابان لاله زار آغاز كرده است. براي گفت وگو يك ماه انتظار كشيديم تا استاد از اجراي پاريس برگردد. او را در دفتر انجمن آزاد تئاتر يافتيم.
وقتي با استاد گفت وگو كرديم ما را برد به فضاي سياه بازي هاي دهه ۳۰ و ۴۰ كه در خيابان هاي مولوي، لاله زار و ميدان قزوين اجرا مي شدند. وقتي او برايمان از سياه بازي هاي مهدي مصري، سيد حسين يوسفي، عبدالله ماهري و حاجي فيروزهاي معروفي مانند مهدي هفت رنگ، نعمت الله گرجي و نعمت گلزار گفت، حال و هواي عيد نوروز را پيدا كرديم.

002571.jpg
* مي گويند شما آخرين بازمانده و يا در واقع سكاندار نمايش مردمي سياه بازي در ايران هستيد، در واقع چهره اي جهاني و شناخته ايد كه از شما به عنوان چارلي چاپلين ايران ياد مي شود، نظر شما چيست؟
- روزنامه ها خيلي از اين تيترها نوشته اند، سعدي افشار چارلي  چاپلين ايران، مرواريد سياه آسيا! ولي اينها فقط القاب است والله ما كجا و چارلي  چاپلين كجا؟ ما كه به پاي او نمي رسيم. چون چارلي  چاپلين يك هنرمند واقعي بود.
* از چه زماني سياه بازي را شروع كرديد و چه علاقه اي باعث شد به اين هنر گرايش پيدا كنيد؟
- سال ۱۳۲۹ بود. زماني كه ۱۰ ساله بودم از برنامه سياه بازي كه در عروسي اجرا شد، خيلي خوشم آمد. از همان جا علاقه مند شدم. ۱۲سالم بود كه مادرم را از دست دادم و تنها شدم. از همان روز افتادم دنبال برنامه تئاتر هايي كه در شهر انجام مي شد به خصوص در محله ها و خانه هاي جنوب شهر كه نيمي از آنها در مولوي و نيمي ديگر در ميدان قزوين بودند. براي اولين بار در همين جاها كارم را شروع كردم. در خيابان لاله زار در مغازه اي درست روبه روي پاساژي كه حالا نامش را گذاشته اند حضرت ابوالفضل(ع) مي رفتيم نمايش سياه بازي را در خيابان اجرا كرديم. آن وقت ها مزد اين كار يك تا پنج تومان بود.
002574.jpg
* چه زمان هايي سياه بازي مي كرديد؟
نيمه شعبان همه جا را چراغاني مي كردند و بزن و بكوب برپا بود. ما برنامه سياه بازي را انجام مي داديم و مردم را مي خندانديم. چون بچه بودم و مردم خوششان مي آمد، آن زمان با دوده بخاري خودم را سياه مي كردم. تا اينكه استاد حالت كار مرا ديد و پسنديد و پاي من به تئاتر ملي در خيابان فردوسي باز شد.
* در تئاتر ملي چه كار مي كرديد؟
- هيچ كس مستقيم توي كار تئاتر نمي رود. بايد ۲ الي ۳ سال پادويي كرد. من گلدون ها را پاك مي كردم. براي هنرمندان سيگار مي خريدم. تا ۶ ماه كار مجاني بود، بعد از ۶ ماه روزي يك تومان مي دادند. من ۱۳سالم بود كه براي اين كار انتخابم كردند. از شانس من برنامه اي پيش آمد به نام دشت شاه عباس. به كسي احتياج داشتند كه يك تكه آواز كاسه بشقابي بخواند.
چون بچه بودم، حالت فيزيكي آن نقش به من مي خورد و استاد حالت من را انتخاب كرد. ما سه نفر بوديم. خيرخواه، جعفري و من.
شب عيد بود، لباس و غذا نداشتيم. شام سوسيس و كالباس مي خورديم. وضعيت خوبي نبود. به عنوان پاداش، يك دست لباس به قيمت ۱۰۰ تومان براي ما خريدند. تصميم  گرفتم آنجا بمانم، اما ديدم كار من نيست چون همه تحصيلكرده بودند. افرادي مانند خانم چهره آزاد، قره چي، سيلان و خواجوي كه مسئوليت اين كار را به عهده داشتند. به همين خاطر من دنبال كار خودم يعني سياه بازي رفتم.
* سياه باز هاي قديمي چه كساني بودند؟ 
- از سياه باز هاي قديمي مرحوم مهدي مصري آدمي بود كه دوران عجيبي داشت و در تئاتر مولوي كار مي كرد. عبدالله ماهري و رضا عرب زاده هم بودند. همين چند تا سياه باز بودند كه كارشان گرفته بود چون آن زمان راديو و تلويزيون هم كه وجود نداشت.
از ديگر سياه باز ها «ماهري »بود كه با يك گروه مثل عباس مؤسس كار مي كرد و نصرالله مولايي و اكبر سرشار؛ كه پاتوق همه اين افراد در لاله زار بود. در ۱۶سالگي به سه راه سرويس آمدم. ابتدا پيش يك سياه باز به نام سيد حسن كه در كارش حرفه اي بود، كار مي كردم، از ۱۲ شب تا وقت آفتاب صبح، ۲۰ تومان مي گرفتيم. من از كسي تقليد نكردم و دوره آموزشي هم نديدم. بداهه مي گفتم. به قول معروف هر چه پيش آيد خوش آيد و داستان خود را بازي مي كردم.بدون استاد و كلاس كار را ياد گرفتم چون دوست داشتم. اما ارتباط با مهدي مصري كه دوستم بود هم تأثير داشت. او در كار تئاتر بود. بعد از مصري، سيد حسين يوسفي هم مؤثر بود.
ماهري هم از افرادي بود كه با چند تا لهجه يك ساعت كار مي كرد و مردم را مي خنداند. نوآوري و خلاقيت عجيبي داشت. من مجلس عروسي، تالار و تلويزيون مي رفتم و چون جوان بودم و توان اين كار را داشتم، در كارم پيشرفت كردم.
* نسل جديدي كه سياه بازي مي كنند يا آموزش مي دهند را چگونه مي  بينيد؟
- فتحعلي بيگي و سايرين كار را علمي مي كنند مثلاً يك قصه را ۲ الي ۳ ماه تمرين مي كنند. اما در قديم اين هنر توي خونشان بود. يك ساعت تمرين بود، بقيه كار را خودشان مي ساختند.
نمايش هاي فعلي آن اصالت و خلاقيت قديم را ندارد. كار در قديم يك چيز ديگر بود. من در تالار سنگلج ۳ بار كار آنها را ديدم. زحمت مي كشند. ولي در قديم هم كار و هم افراد يك مزه ديگري داشت. الان يك قصه را ۶ ماه مي نويسند. اگر خوب درآمد ۳ ماه طول مي كشد. ما يك ساعت، نيم ساعت، يك ربع تمرين،  بقيه از خلاقيت و نوآوري خود طرف بود. من با اين جوان ها زبان همديگر را نمي فهميم.
* كم رونقي سياه بازي تدريجي اتفاق افتاد وقتي لاله زار عوض شد، نمايشگاه به سينما تبديل شد. كم كم وسايل الكتريكي وارد قضيه شدند. اما چرا افراد حرفه اي مثل شما اين فكر را نكردند كه چه كار بايد بكنيم كه سياه بازي متناسب با تغيير شرايط زمانه پيشرفت كند؟
- ما خيلي فكر كرديم. اما چون آنها سرمايه  دار بودند و قدرت دست شان بود، توانستند اين مكان ها را بخرند و براي كارهاي تجاري استفاده كنند.
لاله زار امروز ديگر آن لاله زار قديم نيست؛ يك مركز كاملاً تجاري شده است. كسي نمي آيد يك لامپ ۶۰ بخرد و يك تئاتر ۱۰۰۰ توماني هم ببيند. ديگر كسي لاله زار را به عنوان محل گردش نمي شناسد.
* نمايش سياه بازي ايران با ملل جهان چه فرقي دارد؟
- من سياه بازي كشورهاي خارجي را نديدم، اما درباره كمدي ايتاليايي فقط شنيده ام. تئاتر ما چون دانشجويي بود طرفدار زياد داشت. اولين بار كه در سال ۷۰ پاريس رفتم، برنامه ۴ روزه اي بود كه ما با يك ساعت تمرين، كار را شروع كرديم و همين باعث تعجب پيتر بورگ شده بود چرا كه تمرين آنها ۲ سال طول مي كشد.
* از سفرهاي خارجي خود بگوييد؟
- من دو بار به خارج از كشور سفر كردم؛ هر دو مورد كشور فرانسه و در شهر پاريس بود.
سال ۷۰ با عده اي از گروه تئاتر كه از طرف آقاي منتظري رئيس مركز هنرهاي نمايشي دوران آقاي خاتمي بودند، دكتر عزيزي سرپرست گروه و كارگردان در آن زمان آقاي حسن عظيمي كار كرديم .كار به نام «احمد در بارگاه احمد »بود. دو تا سياه كه شبيه هم بودند. سفر اخير باز هم كشور فرانسه بود و تجربه بسيار خوبي براي من شد. يك ماه مانديم. كار با كامپيوتر بود و زيرنويس ها خيلي سخت تهيه مي شد، چون ما بداهه كار مي كرديم. استقبال مردم بسيار عالي بود. الحمدلله كارها خوب پيش رفت. ۳۰ درصد از مخاطبان ايراني بودند. خانم خاكپور خيلي زحمت كشيدند.
۱۰ تا اجرا داشتيم. اين برنامه ها حال و هواي ايران را داشت و ايراني هايي كه مقيم فرانسه بودند خيلي استقبال كردند، چون كاملاً با سياه بازي مأنوس بودند.
* يكي از بهترين خاطرات خود را بگوييد؟
- زندگي من همه اش خاطره است؛ شيرين و تلخ. تلخي آن بيشتر از شيريني است. چون زندگي من بيشتر با تلخي همراه بود.
يكي از خاطراتي كه هنوز از يادم نرفته اين است كه قبل از انقلاب يكي از سرمايه داران مراسم مهماني داشت. در اين مهماني از من و استاد كريم دعوت كرده بود كه برنامه اجرا كنيم. حدود يك ساعت و نيم برنامه داشتيم. وقتي برنامه ام تمام شد، پسر او كه ۱۶ سالش بود، عاشق گيوه هاي پاره من شده بود. آخر نمايش از من پرسيد: آقاي افشار اينكه پاي شماست چي است؟ گفتم: گيوه. گفت: از كجا خريده اي؟ گفتم: از بازار سيد اسماعيل. گفت: به بابام بگويم كه بليت دو سره بخره و من بروم سيد اسماعيل و يكي از اين گيوه ها را بخرم. براي من كاملاً تعجب آور بود. اين پسر با اين همه ثروت نمي داند سيداسماعيل كجاست؟ مردم حسرت زندگي اينها را مي خورند. اين بچه نمي داند سيد اسماعيل كجاست و من بدون سيد اسماعيل نمي توانم زندگي كنم.
* حاجي فيروز با سياه باز چه تفاوتي دارد؟
- حاجي فيروز با اين كار جدا است و هر كسي نمي تواند اين كار را بكند. خود من خيلي دلم مي خواست حاجي فيروز باشم ولي نتوانستم. حاجي فيروزها يك ماه به عيد مي آمدند و پول ۶ماه را درمي آوردند. كاسه دست مي گرفتند و شعر مي خواندند(بشكن بشكن، بشكن؛ من نمي شكنم، بشكن....)
كار حاجي فيروز با سياه بازي جدا بود. از حاجي فيروزهاي معروف مهدي هفت رنگ بود كه فوت كرد. نعمت عباس، نعمت گلزار و اسماعيل خدام هم بودند كه هر كدام در محله اي پخش مي شدند و درآمد خوبي هم درمي آوردند.
حاجي فيروز سفيد داشتيم و حاجي فيروز سياه و استقبال مردم هم از اينها خوب بود. بازار گرمي داشتند. معمولاً دايره اي هم داشتند. حاجي فيروز با سياه باز فرق دارد، سياه باز ۱۰۰ تا نام مخصوص دارد ازجمله: سرپيچ، فتيله، ياقوت، منصور، مسعود و سعيد...
* نوارهاي سياه بازي كي به بازار آمد؟
- سياه بازي هايي كه نوار شدند خيلي به ترويج اين هنر كمك كرد.
اولين نوار را اكبر ننه بيرون داد كه مدير آن مهدي صناعي فردي روشنفكر و عاشق سياه بازي بود. با آمدن نوار بازار كار بيشتر رونق گرفت.اولين نوار من در سن ۴۰سالگي به بازار آمد.
نوارها از راديو پخش شد. صناعي در حال حاضر در سوئد است و اكبر ننه خاجي در ايران زندگي مي كند. بعد از نوار و راديو، تلويزيون هم دستگاهي بود كه براي رونق و گسترش كار ما خيلي مؤثر بود.
* نگاه دولت و حمايت هاي دولتي قبل از انقلاب چگونه بوده است؟
- قبل و بعد از انقلاب هيچ انتظاري نداشتم و ندارم. اما بعد از انقلاب سفرهاي خارج خيلي كمك كرد و تجربه خوبي به دست آوردم. به خصوص سفر اخيرم به فرانسه پر بار بود. سياه بازهاي امروز سهيل،  افشار داداشي و سعيد خاكسار هستند.البته من كار آنها را زياد نديدم، ولي مطمئنم كه خوب است.

هنرمندان تئاتر از اعزام گروه هاي نمايشي به خارج از كشور مي گويند
شكستن انحصار
فرشيد علوي
002628.jpg
002637.jpg
002631.jpg
گذشته از حضور چشمگير سينماي ايران در عرصه هاي جهاني و موفقيت پي در پي فيلمسازان در جشنواره هاي خارجي، هر سال چندين گروه نمايشي نيز راهي جشنواره هاي مختلف مي شوند و در فراسوي مرزها به هنرنمايي مي پردازند. اما اين كه چه گروه هايي به خارج اعزام مي شوند و انتخاب نمايش ها براساس كدام ضابطه صورت مي گيرد بحثي است كه در محافل تئاتري هميشه مطرح بوده و گاه نيز سوءتفاهم يا اعتراضاتي را در پي داشته است.
منصور پارسايي مدير كل هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در پاسخ به اين اعتراضات مي گويد در بخش بين الملل اداره كل هنرهاي نمايشي سوءتفاهم هاي بسياري پيش آمده كه با تشكيل كميته اي تخصصي از كارشناسان و اهل فن جلو هر گونه سوءتفاهم و انحصار گرفته مي شود. خود من دو سه تا دعوت نامه براي خارج از كشور دريافت كرده بودم كه به مركز هنرهاي نمايشي ارائه دادم. اما از اين ميان تنها با سفر ما به هندوستان موافقت شد و بقيه را رد كردند و ما نفهميديم اين تصميمات بر چه اساسي بود. به طور كلي پس از حضور نمايش هاي ايراني در جشنواره هاي خارجي و براساس اطلاعاتي كه از رسانه هاي كشورهاي ديگر كسب مي كنيم متوجه مي شويم كه اصلاً ضابطه مشخصي براي اعزام اين گروه ها وجود ندارد و نمايش ها بدون نظر كارشناسان به جشنواره ها اعزام شده اند. به نظر من اگر قرار است نمايشي به عنوان نماينده هنر ايران به خارج از كشور اعزام شود بايد ابتدا فراخواني ارائه شود. اين فراخوان عنوان مشخصي داشته باشد و براساس آن نخبگان و گروهي كه بتوانند نماينده هنر و تئاتر ملي ايران باشند انتخاب و به خارج اعزام شوند.
پارسايي با تأكيد بر شكستن انحصار اعزام گروه ها به خارج مي گويد: اهالي تئاتر بدانند كه در بخش بين الملل هيچ انحصاري وجود نخواهد داشت و شرط اعزام گروه هاي نمايشي به خارج در گرو ارزش هنري اثر و شايستگي گروه است.
نصرالله قادري نويسنده و كارگردان تئاتر ايران نيز در اعتراض به شيوه انتخاب و اعزام گروه هاي نمايشي به خارج از كشور مي گويد: طي سه دوره مديريتي گذشته معمولاً افراد ثابتي امكان حضور در عرصه هاي بين المللي را داشته اند. مثلاً شاهد بوده ايم به جاي فرستادن يك گروه دانشجويي به جشنواره دانشجويي خارجي، يك گروه نمايش حرفه اي اعزام مي شود كه اصلاً ربطي به تئاتر دانشگاهي ندارد. در حالي كه همزمان يك نمايش با ۳دانشجو و يك استاد كه نماينده واقعي تئاتر دانشگاهي ماست از اين دعوت بي اطلاع و از حضور در عرصه جهاني محروم مي ماند.
محمد يعقوبي چهره سرشناس تئاتر ايران با انتقاد از شيوه نادرستي كه در مورد انتخاب نمايش ها اعمال مي شد مي گويد در سال هاي اخير شيوه ناسالمي در مورد اعزام و حضور بين المللي گروه هاي ايراني در خارج از كشور وجود داشت به طوري كه مدير تصميم مي گرفت چه گروهي به خارج از كشور برود. اما گاه به طور استثنا برخي از كارگردانان جوان ايران نيز به خاطر شايستگي هايي كه داشتند آثارشان در صحنه هاي بين المللي درخشيد و توانستند تهيه كننده خارجي را جذب كنند و امروز نيز به حضور بين المللي گروهشان ادامه مي دهند. اما به هر حال ضابطه مشخصي وجود ندارد و از يك گروه كارشناس در اين زمينه نظرخواهي نمي شود. در حال حاضر بيشتر گروه هاي تئاتري خودشان دست به كار مي شوند و با گروه هاي خارجي ارتباط برقرار مي كنند وپس از پيدا كردن راه امكان حضور در صحنه خارجي مورد حمايت مركز هنرهاي نمايشي قرار مي  گيرند و راهي كشورهاي خارجي مي شوند. البته در سال هاي اخير روشي ارائه شد كه براساس آن تمامي كارهاي برتر جشنواره امكان حضور و اجرا در جشنواره هاي خارجي را پيدا مي كردند كه اين به نظر من يك ضابطه بود، هر چند كه ممكن بود از نظر برخي صاحب نظران انتخاب كارهاي برتر بخش مسابقه جنبه كيفي نداشته باشد اما به هر حال اين ضابطه مي توانست در آينده موجب شايسته سالاري شود و ما با فرستادن آثار با كيفيت به خارج از كشور معرفي درستي از تئاتر كشورمان انجام دهيم.
بابك محمدي نويسنده و كارگردان با اشاره به اهميت حضور بين المللي و تبادل اطلاعات هنري هنرمندان مي گويد تاكنون نمايش هاي مختلفي از ايران در جشنواره هاي خارجي به صحنه رفته اند اما هيچ كدام نتوانسته اند فرهنگ ايراني را به مخاطب منتقل كنند چرا كه نماينده هنر ايران و برآيند تئاتر ملي ما نبوده اند. تئاترهايي كه براي شركت در جشنواره هاي خارجي اعزام مي شوند بايد ايراني باشند و براساس متن هاي ادبي ايران شكل گرفته باشند تا مخاطب را تحت تأثير قرار دهند. ما حتي در ايران نيز تحت تأثير ادبيات نمايشي خودمان نيستيم چه برسد به تماشاگران خارجي. وقتي گروه هاي تئاتري ما نمايشنامه اي از آنتوان چخوف را در خارج از كشور اجرا كنند، اين ديگر انتقال فرهنگ بومي و ايراني نيست و به هيچ عنوان نمي تواند اثرگذار باشد. حتي ايرانيان مقيم خارج را هم نمي تواند تحت تأثير قرار دهد. به هر حال تنها امتيازي كه در سفرهاي گروه هاي خارجي ممكن است وجود داشته باشد همين آشنايي و آگاهي از هنر ديگران و تبادل اطلاعات است. كيومرث مرادي كارگردان پرتوان تئاتر ايران نيز با اشاره به اهميت جايگاه تئاتر ايران در عرصه جهاني مي گويد يكي از ويژگي هاي حضور گروه هاي خارجي در جشنواره تئاتر فجر امكان ديدن آثار اين گروه ها توسط هنرمندان ايراني، ارزيابي آنها و پيدا كردن جايگاه تئاتر ايران در مقابل آنهاست. اما به هر حال حضور هنرمندان تئاتر ايران در جشنواره هاي جهاني بايد هدف مند باشد. در حال حاضر بخشي از اين حضور به واسطه تلاش خود گروه هاي تئاتري شكل مي گيرد و بخشي از روي شانس و اقبال است. اگرچه همين كه گروه هاي ايراني مي توانند در صحنه هاي خارجي حضور داشته باشند مهم و نشانگر جايگاه تئاتر ايران است اما كافي به نظر نمي رسد.
عبدالحي شماسي نمايشنامه نويس كشورمان نيز بيش از هر چيز به تئاتر ملي تأكيد دارد و با انتقاد از وضعيت تئاتر در ايران مي گويد در هر كشوري كه تئاتر اجرا شود اگر متن براساس نگاه نويسنده به تاريخ و اجتماع آن كشور باشد حاصل تفكر است و آن نويسنده به عنوان عضو جامعه به نوعي تجلي تفكر جامعه است. هر تئاتري كه در هر كشوري متولد مي شود و حاوي نگاه نويسنده، كارگردان و بازيگر آن كشور باشد، تئاتر ملي است.
شماسي معتقد است فرهنگ و تفكر ما ضامن تئاتر ملي است، اما ما به طور اتفاقي و به ندرت شاهد حضور نمايش هاي ملي در كشورمان هستيم. نمايش هاي ما اغلب تريبون تفكر آن سوي مرزهاست، بنابراين تا زماني كه خودمان به داشته هايمان از داستان هاي كهن و اسطوره هايمان نگاه نو نكنيم، هيچ گاه تئاتر ملي ما صاحب جايگاه نمي شود.
مسعود دلخواه كارگردان و چهره فعال تئاتر كشورمان گروه هاي تئاتري را به سه دسته تقسيم مي كند و مي گويد يك سري از گروه هاي تئاتري هستند كه توسط افراد خارجي براي شركت در جشنواره هاي بين المللي انتخاب مي شوند. گروهي نيز هستند كه از سوي مركز هنرهاي نمايشي انتخاب مي شوند و گروه هايي نيز كه با تلاش و خرج خود براي اجرا به كشورهاي ديگر رفته و در جشنواره ها شركت مي كنند.
گروه اول يعني نمايندگان خارجي كه به ديدن تئاترهاي ايراني مي آيند امكان ديدن تمام تئاترها را ندارند. اين افراد آزادي عمل ندارند كه تمام تئاترها را ديده و انتخاب كنند و افراد به سمت چند گروه خاص هدايت شده و فقط چند كار را مي بينند كه اين نوع انتخاب قابل حمايت نيست.
گروه سوم كه نه از سوي مركز انتخاب مي شوند و نه از سوي نمايندگان خارجي و گروه ها بدون حمايت دولت از كشور خارج مي شوند و به هزينه خود در جشنواره ها شركت مي كنند اما به هر حال و در مجموع تئاترهايي كه در اين سال ها در جشنواره هاي خارجي حضور يافته اند نتوانسته اند منتقل كننده هويت ايراني،  ملي و مذهبي باشند. بعضي از آنها نيز حتي از نظر كيفي و هنري ضعيف و نشانگر هنر و بضاعت تئاتري ما نبوده اند.

ياد
به ياد روانشاد مهدي فتحي
زندگان را دريابيم
002640.jpg
002649.jpg
امسال نوروز كه آمد، مهدي فتحي رفت و چه حيف كه با فرا رسيدن فصل شكوفه ها اين هنرمند برجسته تئاتر و سينما رخصت نيافت تا سال نو را دريابد. از بهمن سال قبل كه در بيمارستان بستري شد جز چند گزارش بعضاً مختصر و چند عكس، اين اتفاق انعكاسي نيافت تا درخور سال ها تلاش و خلاقيت او باشد هرچند همان چند عكس هم با آن لوله هايي كه به او وصل بود و آن تنهايي و سكوت، كافي بود تا حال انسان را دگرگون كند. فتحي از قديمي هاي تئاتر بود. چيزي در حدود سه دهه فعاليت. از تئاتر آناهيتا در سال ۴۸ تا همين چند سال قبل و تئاتر «بينوايان» (بهروز غريب پور) كه به گمانم آخرين نقش آفريني او روي صحنه بود و الحق در جانبخشي به ژان وال ژان سنگ تمام گذاشت. در سينما اما دير فعاليت خود را آغاز كرد. در اواسط دهه شصت و با فيلم «تحفه ها» كه با همين فيلم نشان داد كه در اين حيطه نيز قابليت هاي زيادي دارد. هرچند تعداد معدودي از فيلم هايي كه او در آنها حضور يافت توانايي استفاده از ظرفيت قابل توجه او را داشتند و مابقي آثار معمولي بودند كه در گذر زمان چيز زيادي از آنها (و به تبع آن حضور فتحي) در خاطر نمانده است. با مروري بر كارنامه سينمايي و تلويزيوني فتحي چهار نقش درخشش ويژه اي دارند كه پردازش درست اين شخصيت ها در فيلمنامه و حضور كارگرداناني كاربلد به او اين امكان را داد كه از تجارب و خلاقيت خود به نحو مناسبي بهره جسته و نقش هايي تأثيرگذار و مانا را جان ببخشد. «كشتي آنجليكا» ساخته محمدرضا بزرگ نيا در نقش ناخدا علو، ناخدايي باتجربه كه به وسوسه دوست قديمي اش احمد بيك به قصد يافتن طلاهاي غرق شده دوباره دل به دريا مي زند. «آدم برفي» ساخته داود ميرباقري به نقش چرچيل مسافرخانه داري در تركيه، آدم زرنگ و سيّاسي كه مي خواهد از همه به نوعي سود ببرد كه البته با طنزي ظريف در بازي، يكي از متفاوت ترين بازي هاي اوست. «اعتراض» ساخته مسعود كيميايي به نقش محسن خان دربندي، بزرگ زندان كه به مناسبت آزادي هم بندش اميرعلي مراسم گلريزان در زندان برپا مي كند كه بازي فوق العاده او با توجه به  زمان نسبتاً كم  حضور، منجر به خلق نقشي ماندگار مي شود و بالاخره سريال «امام علي(ع)» ساخته ميرباقري به نقش عمروعاص كه خلاقيت و قدرت بازيگري فتحي اين شخصيت را تبديل به يكي از تأثيرگذارترين و باورپذيرترين نقش هاي سريال مي كند. فتحي در هر چهار اثر با داريوش ارجمند همبازي است و بده بستان ظريف و همگن اين دو بازيگر كاركشته در خلق صحنه هاي تأثيرگذار و به يادماندني نقش قابل ملاحظه اي دارد و جالب اين كه اين آثار از نقاط درخشان كارنامه ارجمند نيز به شمار مي آيند. به  هر تقدير فتحي هم رفت. هنرمندي كه سينماي ايران غالباً آنچنان كه در شأن او بود قدرش را ندانست و حضورش را غنيمت نشمرد، همچنان كه قدر بازيگراني چون اكبر زنجانپور، سياوش طهمورث و بهزاد فراهاني را نمي داند.
اميدواريم در سالي كه پيش رو داريم قدر هنرمندان، بهتر دانسته شود و زمينه هاي مناسبي جهت بروز خلاقيت هاي آنان مهيا گردد.
جوانبخت

بهار در تئاتر شهر
002643.jpg
مجموعه تئاتر شهر آخرين روزهاي سال ۸۴ را با اجراي ۷ نمايش پشت سر مي گذارد تا بعد از گذراندن يك دوره استراحت، از اواسط فروردين آينده، پذيراي چندين نمايش جديد باشد.
بهار تئاتر شهر البته از ۶ فروردين ماه وبا تمرينات گروه هايي كه نوبت اجرا دارند، آغاز مي شود و بعد از آن از نيمه فروردين نخستين نمايش هاي سال ۸۵ در اين مجموعه روي صحنه مي روند. تالار اصلي شاهد اجراي نمايش «دشمن مردم» نوشته هنريك ايبسن به كارگرداني اكبر زنجانپور خواهد بود. نمايشي كه در بخش سفارشي بيست و چهارمين جشنواره تئاتر فجر، اجرا شد. اين نمايش با حضور بازيگراني همچون اكبر زنجان پور، كاظم هژيرآزاد، فرنوش آل احمد، سيامك صفري، سينا رازاني، پرستو گلستاني و...به ايفاي نقش مي پردازند.
در تالار چهارسو نيز نمايش «تيغ و ماه» كاري از گروه تئاتر بازي به نويسندگي، طراحي و كارگرداني آتيلا پسياني روي صحنه مي رود.
اين نمايش قسمت سوم «گنگ خوابديده» است كه با بازي آتيلا و خسرو پسياني و به صورت بي كلام اجرا مي شود.
اما تالار قشقايي، نخستين روزهاي بهار آينده را شاهد اجراي دو نمايش «شب بخير جناب كنت» و «آهنگهاي شكلاتي» خواهد بود.
متن هر دو نمايشنامه از تك پرده هاي اكبر رادي است و هر دو نمايش توسط ميكائيل شهرستاني و با همراهي گروه تئاتر «شاليزه» اجرا مي شود.
در تالار سايه نيز نمايش «سكوت» به نويسندگي و كارگرداني حسين مهكام روي صحنه مي رود. ابتدا قرار بود اين تالار ميزبان نمايش «در فنجان قهوه» به كارگرداني حسين عاطفي باشد كه اين موضوع منتفي شد چرا كه عاطفي خواهان تغييراتي در گروه بازيگران خود بود كه در فرصت كوتاه باقي مانده نمي توانست نمايش را آماده كند بنابراين به درخواست گروه اجرايي اين نمايش، زمان اجراي حدود يك ماه به تعويق افتاد و نمايش «سكوت» جايگزين آن شد.
تالار كوچك اما پذيراي نمايش «وقتي فرشته خواب سگ مي بيند» به كارگرداني علي نرگس نژاد خواهد بود. نمايشي از شهرستان دهدشت از استان كهكيلويه و بويراحمد كه جزء نمايش هاي تحسين شده بيست و چهارمين جشنواره تئاتر فجر بود. از سوي ديگر در تالار نو نيز ديگر نمايش موفق شهرستاني، «آواز ستاره ها» اجرا مي شود.

سايه روشن هنر

۲۵۰ اثر از نويسندگان ايراني به ايتاليا مي رود

برزو سريزدي مدير انجمن فرهنگي ناشران كتاب كودك و نوجوان با اشاره به حضور ايران در نمايشگاه سالانه بولونيا گفت: امسال با نكته جالبي در فراخوان آثار مواجه شديم و آن عبارت بود از اين كه براي اولين بار ويژگي اساسي تأليفي بودن كتاب ها را متذكر نشديم و برخي ناشران در اقدامي عجيب، آثار ترجمه اي براي ما فرستادند! از اين رو مجبوريم هر سال اين نكته را در فراخوان نمايشگاه تذكر بدهيم. وي در ادامه اظهار داشت: تعداد ۲۵۰ كتاب در حوزه كودك و نوجوان براي نمايشگاه بولونيا انتخاب شده كه پنجم فروردين ماه سال ۸۵ با گروه مربوطه به ايتاليا منتقل مي شود.
برزو يزدي افزود: از آثار ارسال شده، تعداد ۲۵۰ اثر براي بولونيا انتخاب شد كه بعد از بررسي مشخص گرديد اين تعداد كتاب، متعلق به ۳۰ ناشر مي باشد. وي از آماده شدن كار ترجمه و خلاصه نويسي اين آثار خبر داد و اضافه كرد: اميدواريم مشكل ويزا گريبانگير اين سفر نباشد و بنا به قولي كه به ما داده اند، طي روزهاي آينده، از وضعيت مبهم و بلاتكليف اين ماجرا بيرون بياييم. همه اقدام ها با وجود كاستي ها و ديركردهاي هميشگي مسئولان، رو به پايان است و تنها منتظر رواديد سفر هستيم.
سريزدي راه اندازي بخش بين الملل سايت جامعه كتاب كودك (www.cac.book.com) تا موعد نمايشگاه بولونيا را موجب اطلاع رساني بهتر و شايسته تر در تعامل با ناشران دنيا قلمداد كرد و گفت: همه تلاشمان اين است كه اين سايت را مطابق اهداف و برنامه ريزي هاي قبلي به مرحله انجام برسانيم تا تنها كاتالوگ ها و بروشورهاي هميشگي، واسطه اطلاع رساني آثار كودك و نوجوان ايراني نباشد.
صحنه نوروز منتشر شد
002652.jpg
شماره بيست و نهم ماهنامه تخصصي صحنه با نگاهي به جشنواره تئاتر فجر و مطالب ويژه نوروز ۸۵ منتشر شد.
تشنگي و گشنگي (يوسف فخرايي)، درباره نمايشنامه نويسي ( ليندا كوكسان)، تصوير و نمايشنامه (هومن نجفيان)، تراژدي و كمدي (لارنس پرين)، تئاتر و تفسير(محمود صابري)، به همراه ويژه نامه جشنواره تئاتر فجر از مطالب اين شماره صحنه است. همچنين در اين شماره با آثار و گفتار: دكتربهزاد قادري، تام درايو، لارنس پرين، دكتر علي شلق، حسن پارسايي، سياوش تهمورث، آزيتا حاجيان و ساموئل بكت، آشنا مي شويد.
در كلام اول اين ماهنامه آمده است: ...ما همچنان كه در عيد متحول مي شويم، در حج هم به تحول مي رسيم. ما همچنان كه در عيد با مردم يكي مي شويم، در حج با خويشتن خويش و مردمان يگانه مي شويم. اين اعجاز خداوندي است. سالي كه پيش رو داريم بايد سال اين اعجاز باشد كه تئاتر با مردم يگانه شود و خود مردم، به سالنهاي تئاتر بيايند، تا تئاتر ما به آبشخور اوليه اش رجعت كند.
انتقاد از شرايط نامناسب اكران
حوزه هنري داراي بيش از ۷۰ سالن سينماست اما بهترين نوبت اكران را مبتذل ترين فيلم ها مي گيرند در حالي كه محصول خود حوزه كه فرهنگي است را با چنين شرايطي اكران مي كنند!
انسيه شاه حسيني به مناسبت اكران اولين ساخته بلندش «غروب شد بيا» ضمن اعلام مطلب فوق با گلايه از وضعيت اكران اين فيلم افزود: حوزه هنري وقتي فيلمي مي خواهد توليد كند با شعارهاي خوب جلو مي آيد و بحث فرهنگي را مطرح مي كند اما هنگامي كه فيلم ساخته مي شود موقع اكران دست آدم هايي مي افتد كه اغلب صلاحيتي براي بررسي كار فرهنگي ندارند. در نتيجه، كار در سكوت اكران مي شود و فقط به طور عبوري از جلوي سينما از اكران آن با خبر مي شوند و در نهايت فيلم از بين مي رود. شاه حسيني، با بيان اينكه من به عنوان كارگردان دلم براي فيلم نمي سوزد تصريح كرد: دلم براي تماشاگراني مي سوزد كه به دليل عدم اطلاع رساني مناسب شانس ديدن يك فيلم خوب فرهنگي را از دست مي دهند.
اين كارگردان با بيان اينكه حوزه هنري كه دم از فرهنگ مي زند بايد حمايتش را    تا لحظه نمايش يك فيلم داشته باشد گفت: فيلم من مثل اسم و مفهومش كه دير شدن است واقعا در اكران هم به همين شكل درآمد. اين فيلم روايت ساحل نشيناني است كه به سادگي در زير بار مشكلات روزگار شانه تسليم خم نمي كنند، در بازار داد و ستدشان سكه تمام عيار رفاقت، همچنان رونق ديرينه دارد، تا آن جا كه در آن مبارك دم حادثه، در مصاف نابرابر مهر و كين، با توجه به شرايط غيرت، جناب عشق، شير، بلاگردان آهو مي شود و مرد تنها با برگ برنده اش مي بازد.

نگاه امروز
با دل خونين لب خندان بياور همچو جام
الف - نجوا
اول: سياه باز يا همان مبارك، فردي زيرك و بسيار هوشمند است كه با استفاده از آنچه كه تناقضهاي گفتاري و رفتاري ديگران، به  خصوص قدرتمندان و طبقه حاكم، نام گرفته است به ظريفترين شكلي دو رويي ها و نيز تناقضهاي آنان را آشكار مي سازد.
كاري كه يك دلقك يا ايفاگر نقش سياه انجام مي دهد بسيار شبيه كاري است كه سقراط در برابر برخي ادعاهاي اخلاقي يا رفتاري برخي از صاحبان قدرت و يا طبقه اشراف در يونان انجام مي داد.
همچنانكه سقراط با پيش بردن شيوه جدلي به بطن نيات اين گونه افراد دست مي يافت و نيات دروني آنها را برملا مي ساخت، سياه باز و مبارك نيز با به چالش كشانيدن برخي از گفتار ها و رفتارهاي طبقه اشراف و زورگويان به معرفي چهره واقعي آنها در نزد تماشاگران مي پرداخت.
دوم: در ابتداي فيلم هنرپيشه محسن مخملباف جمله اي آمده است به اين مضمون «آنكه مي گريد يك درد دارد و آنكه مي خندد هزار و يك درد» اين جمله و محتواي آن مصداقي است از زندگي هنرمنداني كه بخشي اعظم از زندگي و زيست خود را به خنداندن شهروندان اختصاص داده اند.
نگاهي به زندگي اغلب هنرمندان مراسم، آيين ها و نمايشهاي شادي آور، كه حتي سراغ آن را مي توان در آثار نويسندگان مهم غربي (دلقك هاينريش بل)گرفت، نشان مي دهد كه در پس و پشت خنده ها زندگي اي زير متوسط قرار دارد.
سعدي افشار نمونه اي از اين هنرمندان است كه هنوز هشتش در گرو نه است.
اينكه چنين هنرمندي با چنين قابليتهاي شگرف نمايشي، كه مورد تأييد نام آوران نمايش ايران و جهان قرار گرفته است محتاج نان شبش باشد، مصداقي است از وضعيت تاسف بار زندگي و زيست آنها.
گفته ها و نوشته ها از اين هنرمندان نشان مي دهد كه ارزش هنر خود را ارزان نمي فروختند و براي آن حرمت و حيثيتي قايل بودند كه آن را هم ارز شرافت و انسانيت خويش معنا مي كردند.
براي آنها خنداندن و شاد كردن مردم مهمترين هدف بود، چرا كه به قول مولانا بر عقلهاي ملول مي خنديدند و چون خنده را درد هر درماني مي دانستند در اين مسير از هيچ كوششي فروگذار نمي كردند.
يادم نمي رود كه دريكي ازاين گفت و گو ها بحث به نقل خاطره اي ناهمساز با نقش استاد كشيد و استاد گفت كه در شبي از اجراهاي خود و در زمان استراحت بين دو پرده نمايش، به وي خبر تصادف و درگذشت يكي از نزديك ترين بستگانش را مي دهند.
وي به قول شاعر با دلي خونين و لبي خندان به صحنه مي آيد و تا پايان نمايش را ادامه مي دهد.
سوم: نمايش سياه بازي كه برگرفته از سنت نمايش ايراني است اندك اندك كاركردهاي خود را ا ز دست مي دهد و مي رود كه به عنوان يك نمايش به طاق نسيان سپرده شود و اندك بقاياي آن هم نفسهاي آخرش را مي كشد.
اگر در سه و چهار دهه قبل لاله زاري بود و نمايشي و هجوم شهروندان به اين گونه نمايشها، اينك توسعه فن آوري و تبديل ذائقه ها و تغيير نوع اوقات فراغت سبب شده است كه توجه به اين گونه نمايشها اندك اندك كم شده و تنها در خاطره قومي باقي بماند.
شايد اين سرنوشت محتوم هنرهاي سنتي باشد كه در برابر هجوم سيل آساي هنر مدرن چاره اي جز عقب نشيني ندارند.
اين عقب نشيني وقتي كه با بي حمايتي نهادهايي چون صدا و سيما روبرو شود، طبيعي است كه سرعت و شدت افزونتري به خود بگيرد.
نمايشهاي سياه بازي اين ظرفيت و پتانسيل را داشتند و دارند كه در ايام نوروز از جمله برنامه هاي جذاب و مورد اقبال همگان باشند، ا ما دريغ و درد كه در تمامي  اين ايام آنچه ديده نشد، نمايش اين هنر از رسانه هاي ملي بود كه بخشي از وظايف آن معرفي و رواج هنر سنتي و اصيل ايراني است.
حال كه تئاترهاي لاله زار و نصر مي رود كه بسته و نمايش صحنه اي سياهبازي تعطيل شود، جا داردكه امثال سعدي افشارها به رسانه ي سيما فراخوانده شوند و هنرشان را پيش چشم ميليونها ايراني به تماشا نهند.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
جامعه
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  جامعه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |