چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۲۲
از كاهگل تا آشپزخانه اپن...
رهيافتي در اعتبار بخشيدن به تزئين، پاي صحبت اميد محمدنژاد، طراح و مجري دكوراسيون ايراني
001548.jpg
كاظم برآبادي
عرصه  هنر تزئينات داخلي و دكوراسيون، عرصه اي كاملا مستعد، پويا و در حال شكل گيري است، چرا كه اولا پشتوانه تاريخ هنر سرزمين ما، آشنايي و غرابت ديرينه اي با هنر هاي تزئيني وغير فيگوراتيو دارد (شايد شكل پررنگ آن پس از حضور اعراب در ايران به چشم بيايد) و دوم اينكه با تغيير شتاب زده معماري خانه ها در چند دهه قبل و حذف المان هاي بصري كه در مواردي با احساسات ما ايراني ها گره خورده بودند (نظيرحوض، باغچه، سكو، سردر و حتي محروميت وسيع استفاده از فرش در منازل)، ساخت بنايي بدون در نظر گرفتن و تامين جلوه هاي ديداري آن، كاري عبث يا حداقل با چشم بر هم گذاشتن و ناديده گرفتن مخاطب آن فضاست.
در همين راستا چند سالي است كه بخشي از فضاي معماري كشور تحت تاثير اين جريان در پي رونق بخشيدن به استفاده از كاراكتر هاي بصري و هنر تزئينات داخل منازل و ساختمان هاي عمومي است. اما در اين طي طريق، متاسفانه  هستند جرياناتي كه خودسرانه و تنها با در نظر گرفتن سودهاي كلان بازگشتي، از تزئين فقط براي كسب درآمد بيشتر بهره مي گيرند و البته عجيب نيست كه ماحصل چنين حركات سانتي مانتال بي ريشه اي است كه در گوشه و كنار شهرها هر روز چشمانمان را به آزار مي فشارد. مصاحبه من با اميد محمدنژاد، البته با نگاهي كاملا انتقادي به چنين جريان هايي بود و الحق كه او نيز (البته با كمك از ليسانس بازيگري اش) خوب توانست از عهده سؤالات من بر بيايد. محمدنژاد كه در ابتدا كار خود را با طراحي دكور براي تئاتر شروع كرده، اكنون به مدد خشت وگل وخاك به تزئين خانه ها وساختمان هاي اداري مشغول است....
تعريفتان از طراحي داخلي و دكوراسيون منزل چيست؟
وقتي به عقب برگرديم و برسيم به زماني كه بشر اوليه به صورت بدوي در غارها زندگي مي كرد، مي بينيم آنجا هم، انسان به آسايش خود اهميت مي داده و چشم اندازها برايش خيلي مهم بوده و اينكه وقتي صبح از غار بيرون مي آيد چه مي بيند، برايش اهميت داشته و با همان وسايل ابتدايي آن زمان، زندگي اش را به اصطلاح ما، ديزاين مي كرده. البته بشر اوليه، خودش نمي دانسته چه دارد مي كند و اين كار را براي فراهم كردن آسـايش انجام مي داده، اما اين مسئله تا به حال شكل خود را حفظ كرده و امروزه هم بحث ديزاين و دكوراسيـون، بحث آسايـش است. مثلا وسايلي مثل ميز و صندلي، تنها وسايل زندگي نيستند كه ما فقط بنشينيم پشت شان و ناهار بخوريم. اين كه ميز و صندلي چه رنگ و شكلي داشته باشند و فرم شان چگونه باشند، همگي چيزهايي است كه انسان آنها را در راستاي آسايش در نظر مي گيرد. حالا اين قضيه خيلي وقت ها سليقه اي است؛ يكي منحني ها را دوست دارد و يكي شكل هاي شكسته را و هر كس ابزار مورد نيازش را بر اساس سليقه اش در نظر مي گيرد. اما فلسفه ديزاين، همان آسايش است و اينكه ما در منزل مان از فرم ها و رنگ ها و بافت ها و موادي استفاده كنيم كه با استفاده از آنها آسايش داشته باشيم.
با توجه به اين مسئله طراحي داخلي تبديل به يك حرفه مي شود يا هنر؟
در واقع، يك مهندسي هنر است. يعني نمي توان اين دو مقوله را در طراحي داخلي از هم جدا كرد. خب، حرفه، يك تكنيك است. مثلا كسي كه تراشكار است، تكنيك تراشكاري را بلد است، اما هميـن تراشكار مي تواند هنرمنـد هم باشد. در واقع، در تعريف فلسفـي هنر، مي گويند كه هنر، زاده كمبود است و هنر از اين جهت، زاده كمبود است كه نداشته هاي ما باعث مي شوند به داشته ها برسيم، ضمن اينكه هنر، نوعي بروز دادن احساسات دروني هنرمند است كه براي پيدا كردن مخاطب، زبان گفتمان پيدا مي كند تا به بقيه بفهماند كه در درونش چه مي گذرد و در واقع خلق اثر مي كند. بنابراين هنر ذاتي است و اكتسابي نيست. گرچه با تمرين مي شود آن را تقويت كرد، ولي تمرين باعث كسب هنر نمي شود؛ به عبارت ديگر يك نفر يا هنرمند هست يا نيست. حالا امكان دارد اين يك نفر، راننده اتوبوس يا تراشكار و در عين حال هنرمند هم باشد و يك نفر هم ممكن است صرفا به بحث هنر بپردازد و مثلا كار ديزاين بكند كه در اين صورت، صنف و هنر، يكي مي شوند.
به نظر شما، وضعيت دكوراسيون در اين سال ها چگونه است؟ آيا كساني كه در اين صنف مشغول به كار هستند آنچنان كه بايد با هنر آميختگي دارند؟
در چند سال اخير تحول كوچكي در اين زمينه راه افتاده، اما متاسفانه ما در ايران 70 ميليون پزشك و 70 ميليون ديزاينر داريم. يعني هر كس فقط خودش را قبول دارد. مثلا سرتان كه درد مي گيرد هر كس يك قرصي پيشنهاد مي كند و همه خودشان را دكتر مي دانند. حالا بحث ديزاين هم همين طور است. همه فقط نگاه مي كنند كه چه چيزي دوست دارند، ولي نگاه نمي كنند كه چيزي كه دوست دارند در حيطه زندگي شان چه اثري دارد. خب، من اگر رنگ قرمز را دوست دارم، دليلي ندارد تمام خانه ام قرمز باشد؛ چون بايد به اثرات رواني كه رنگ قرمز ايجاد مي كند هم توجه كرد. ولي متاسفانه آدم ها خيلي غيرتخصصي نگاه مي كنند و فقط به اين اهميت مي دهند كه چه چيزي دوست دارند.
در حال حاضر، وضعيت اقتصادي بازار دكوراسيون ايران چگونه است؟ آيا اين گرايش از عرصه معماري در حد و اندازه هاي خودش شناخته شده است؟
ببينيد، مشكلي كه ما در بحث دكوراسيون داريم اين است كه فرهنگ اين قضيه را در جامعه نمي بينيم يك دليلش همان خودنگري هاست و اينكه آدم ها خودشان را قبول دارند. مثلا همين بحث طراحي آشپزخانه هاي اپن را مثال مي زنم. باور كنيد ما در هفته سه يا چهار جا مي رويم كه به ما مي گويند كاري كنيد كه داخل آشپزخانه اپن پيدا نباشد. حالا، اين برمي گردد به اين كه آن دوست صاحبخانه، تقيدات مذهبي دارد و مي گويد شايد من ميهمان غريبه داشته باشم و نمي خواهم همسرم يا دخترم كه در آشپزخانه كار مي كنند، از توي اتاق پيدا باشند. خب، درست هم مي گويد. فرهنگ ايراني يعني اين.
پس چرا مي آيند و آشپزخانه اپن مي سازند؟
چون قبل از اين كه به اين مسائل فكر كنند، ژورنال ها و فيلم ها و نقشه ها را مي بينند و مي گويند آشپـزخانه اپن مد است و خـب، فقط مد كـه كافي نيست. بايد ببيني چه استفاده اي مي خواهي از اين آشپزخانه بكني. بايد ببيني چه توقعي از اين محل مسكوني داري و آسايش تو در چيست. وقتي اينها رعايت نمي شود، شخص مي آيد آشپزخانه اپن مي سازد كه تكنيك مدرن را رعايت كرده باشد و بعد مي آيد به اين معضل برخورد مي كند.
متـريال هايي كه شما در اختيار داريد، مثل گل، سفال، شيشه، سراميك و... چگونه مي توانند، آن سنت را در طراحي داخلي ما احيا كنند؟
با توجه به بحث شيوه هاي معماري كه الان رايج است ما با استفاده از تمام متريال هاي سنتي كه در فرهنگ ايراني داشته ايم هم هيچ وقت به يك فرهنگ ايراني نمي رسيم، بلكه درگير پست مدرن مي شويم.
يعني نوعي احياي گذشته در فضاي مدرن؟ چيزي كه اين روزها اتفاقا خيلي هم باب شده است!
بله، همين طور است و اين، اصلا خوشايند نيست و خيلي جاها آن هارموني لازم كه بايد داشته باشد به وجود نمي آيد و اگر مثلا سفال ما مي آيد روي يك ديوار خودش را نشان مي دهد به واسطه كنتراستي است كه با محيط دارد، نه به واسطه هارموني. ما براي برجسته و محسوس كردن يك چيز يا بايد از كنتراست استفاده كنيم يا  هارموني. در قضيه اي كه شما گفتيد،  هارموني نمي بينيم. مگر اينكه يك وقتي مثلا، بخواهند يك فضاي خاص سنتي را طراحي كنند كه در اين صورت، تفكر خاص سنتي لازم است و همچنين ابزار سنتي و شناخت تكنيك بناهاي تاريـخي و...، ولي متاسفانه الان، بحث پست مـدرن است كه در اين شيوه، از متريال هاي سنتي در فضاهاي مدرن استفاده مي شود، ولي اين كار ديگر نه تعريف سنتي دارد و نه تعريف مدرن و در واقع، ما با اين كار يك حركت پست مدرن انجام داده ايم.
اشاره شما به اين مبحث، حرف را به جايي كشيد كه مورد علاقه من است، مي خواهم ببينم به نظر شما بهره گيري از فرهنگ غني ايراني در طراحي داخلي، استفاده مو به مو از آن فرهنگ است يا ما مي خواهيم تفكر را به منزل بياوريم؟ چرا كه به گفته خود شما ما هر چه سعي كنيم نمي توانيم يك فضاي مدرن يا فضاي سنتي ايجاد كنيـم و در نهايت مي توانيـم يك تقابـل و كنـتراست بين شان ايجاد كنيم كه يك فضاي پست مدرن گونه به وجود بيايد.
طبيعتا تفكر را مي خواهيم بياوريم! خب، ببينيد يك زن امروزي هيچ وقت نمي تواند در خانه اي كه مادر يا مادر بزرگش در آن زندگي مي كرده و شيوه خودش را داشته، زندگي كند و ما هم اصلا چنين توقعي نداريم و طبيعي است كه زندگي امروزي ابزار مدرن و به روز شده اي مي خواهد، اما هدف ما استفاده از آن فرهنگ و ابزار است و به نظر من تكنيك و شيوه هاي اجراي آن فرهنگ هم مي تواند براي زندگي امروزي دلچسب و دلپسند باشد وگرنه ما هيچ وقت توقع نداريم كه مردم در خانه هاي 100سال پيش زندگي كنند. من مي گويم ما از انديشه و فرهنگ ايراني استفاده كنيم، اما در زمان حاضر با آن زندگي كنيم! به عنوان نمونه من مي توانم بگويم الان در هفته، شايد چهار مورد داشته باشم كه در طراحي دكورشان، بحث كاهگل را كار مي كنـم. خب، اين نشان مي دهد كه شخص اين متريال را دوست دارد و دليلش اين است كه اين مواد با فرهنگ او سنخيت دارند. در فلسفه هم اين هست كه دو چيز جذب يكديگر مي شوند كه همجنس باشند. حالا اين علاقه به كاهگل شايد به پيدايش آدم هم برگردد. همان طور كه خيام مي گويد:
جامي است كه عقل آفرين مي زندش
صد بوسه ز مهر بر جبين مي زندش
اين كـوزه گر دهر چنيـن جام لطيف
مي سازد و باز بر زمين مي زندش
اما دليل ديگرش مي تواند اين باشد كه كاهگل در فرهنگ ايراني تعريف شده. چون رنگ كاهگل، رنگ كرمي است و اصولا رنگ كرم چشمنواز است. الان هم خيلي از ساختمان ها را كه نگاه مي كنيد، مي بينيد در آنها از رنگ كرم استفاده شده و خود مردم هم شايد ندانند چرا اين رنگ را به كار مي برند و فقط مي گويند دوست داريم. يك دليل ديگر به كار بردن كاهگل اين است كه كاهگل، بافت دارد و تخت نيست و شما مي توانيد آن را حس كنيد. انسان ها هم معمولا از بافت ها خوش شان مي آيد و فضاهاي تخت مردم را خسته مي كند. مثلا كاغذ ديواري بافت دار از رنگ سـاده خيلي بهتر است يا شيـوه هايي كه ما الان داريـم پيش مي گيريم و مي آييم در يك اتاق، براي يك تخت ديوار رنگ در نظر مي گيريم و براي يك تخت ديوار، كاغذ ديواري بافت دار، يا پتينه هاي بافت  دار كه حجم داشته باشند و اين خودش يك كنتراستي ايجاد مي كند و آدم ها خسته نمي شوند، ولي اگر ديوار، تخت باشد، قطعا بعد از دو يا سه ماه آدم را خسته مي كند بي آنكه خود آدم علت خستگي اش را بداند.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
عكاس خانه
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |