يكشنبه ۱۱ دي ۱۳۸۴ - - ۳۸۸۹
قراردادهاي 89 روزه براي فرار از بيمه كارگرها
چه آسان مي ميرند
محمدسرابي
008088.jpg
عكس:گلناز بهشتي
شنيده بود كه در تهران مي تواند كار پيدا كند. براي همين هم از كيلومترها آنطرف تر آمده بود تا شايد بتواند چند ماهي درآمد داشته باشد. صبح كه شد ميان جمعيتي كه همه تقريبا شبيه خود او بودند ايستاد تا يك صاحبكار آمد و چند نفر را برد. حالا او لب يك تيرآهن افقي ايستاده بود بر بالاي 25متر فضاي خالي و بدون هيچ وسيله حفاظتي. تيرآهن بعدي به قلاب جرثقيل وصل بود و داشت بالا مي آمد تا روي ستون هاي فولادي بنشيند. سرش را كه جلو برد تا به پايين نگاه كند، تعادل تيرآهني كه به كابل جرثقيل وصل شده بود برهم خورد، نوك آن به سرعت بالا آمد و به صورتش برخورد كرد.
و اين طور بود كه كارگر روزمرد شركت... از ارتفاع بالاي سوله روي زمين سقوط كرد. گزارش پزشكي قانوني نشان مي داد كه او در همان لحظه برخورد چانه اش با انتهاي تيرآهن، بر اثر خرد شدن استخوان هاي جمجمه مرده است.
شايد اين يك واقعيت باشد كه گرانقيمت ترين خودروها به دست محروم ترين كارگران كشور ساخته مي شوند؛ كارگراني كه در حين كار از حوادث مختلف و حتي خطر مرگ در امان نيستند.
خودروسازي يكي از صنايع ايران است كه در سال هاي اخير رشد بسياري داشته است.
اينكه چه عواملي باعث اين رشد شده اند موضوع اين گزارش نيست. همچنين بنا نيست تا اين صنعت جهاني زير سؤال برود؛ موضوع اينجاست كه شركتي كه ده سال پيش براي پرداخت دستمزد از ديگران وام مي گرفت و اكنون بيشتر از 20 شركت ديگر را به زيرمجموعه خود آورده است چرا بايد كارگراني داشته باشد كه سال به سال در جهت عكس حركت مي كنند.
برطبق كنوانسيون هاي بين المللي كه به امضاي دولت ايران رسيده است كارگران مي توانند براي دفاع از حقوق خود تشكل هايي سازماندهي كنند، ولي در صنعت خودروسازي، كارگران هيچ گونه تشكل موثري براي دفاع از حقوق خود ندارند؛ حتي شوراهاي اسلامي كار كه تنها تشكل مورد تاييد قانون هستند در اين واحدها تشكيل نشده اند. در حدود 5 سال پيش وقتي مقدمات تشكيل شوراي اسلامي در يكي از اين شركت ها فراهم شده بود مديران شركت با ترفندي اينگونه نشان دادند كه اكثريت كارگران حاضر در كارخانه، تمايلي به تشكيل اين شورا ندارند و به اين صورت آنها را از حق قانوني خود محروم ساختند.
سابقا بيشتر كارگران خودروسازي رسمي بودند ولي به مرور زمان با به كارگرفتن كارگران قراردادي و بازنشستگي پيش از موعد كارگران رسمي اكنون كمتر از 10درصد كارگران آن رسمي هستند كه با اين روند تا چند سال ديگر همين تعداد هم به صفر مي رسند و قسمت عمده نيروي كار را كساني تشكيل خواهند داد كه به سه طريق زير وارد كارخانه شده اند:
قراردادي ها: با قراردادهاي 89روزه كار مي كنند.
پيماني ها: با واسطه يك پيمانكار مشغول به كار مي شوند. بنا به گفته كارگران، اين پيمانكاران چند لايه وضعيت صوري داشته و باعث تغيير خاصي در وضعيت آنها نمي شوند.
روزمزدها: مانند كارگران ساختماني سرچهار راه ها هر روز در مقابل مبلغي به كار مي پردازند و فردا پشت در كارخانه ها مي آيند تا اگر امكان داشت آن روز هم كار كنند.
وجه مشترك اين گروه ها كه نزديك 90درصد كارگران را تشكيل مي دهند دو مسئله است؛ يكي نبود امنيت كاري كه از فرداي شغل خود اطمينان ندارند و از هيچ  نوع حمايتي نظير بيمه با تعهدات ديگر بهره اي نمي برند و دوم حقوق پايين كه كارگر مجبور است با ساعت هاي متوالي اضافه كاري مخارج زندگي خود را تامين كند. اضافه كاري حد زماني مشخصي دارد و بيش از آن از لحاظ قانوني و از لحاظ بهداشت كار نبايد انجام شود؛ خصوصا در مشاغلي كه برسلامتي كارگر و كيفيت فرآورده تاثير مي گذارند. ولي ظاهرا در خودروسازي ها كارگران تاجاي ممكن مي توانند اضافه كار داشته باشند كه مجموع اين ساعت ها گاهي به 14 ساعت كار پياپي در يك روز نيز مي رسد. يكي از انواع مرگ ومير كارگران خودروسازي ها مربوط به اشخاصي است كه پس از ساعت ها كار توانفرسا در حين بازگشت به خانه با اتومبيل ها تصادف مي كنند، در حالي كه از شدت خستگي دركي از محيط اطراف ندارند.در روز 25تيرماه، ساعت 11:30 كارگر روزمرد... كه 22سال داشت براي اتصال آهن ها روي يك تيرآهن افقي فرستاده شده بود. او روي نوك يك تيغه 30سانتيمتري كه 20متر طول داشت بدون هيچ ابزار حفاظتي ايستاده و منتظر بود تا قطعه ديگر براي پيچ كردن در امتداد بخش اول به وسيله جرثقيل حمل شود. ابوالقاسم احمدي بر اثر برخورد با تيرآهن آويخته از جرثقيل و سقوط از ارتفاع كشته شد. از اينكه خانواده او درباره مرگش پيگيري انجام دادند يا غرامتي دريافت كردند يا نه، اطلاعي در دست نيست.
در روز دوم مردادماه ساعت 14:15 علي آدينه كارگر 40ساله... كه در يك طبقه نيمه ساخته مشغول به كار بود، قسمت انتهايي تخته اي كه زير پاي او قرار داشت چند متر خارج از لبه طبقه نيز ادامه يافته بود. او نمي دانست زير قسمت آخر خالي است. يك قدم اشتباه و تخته كه به هيچ جا محكم نشده بود و نشانه اي از خطر نداشت مانند اهرم از جا كنده شد. او نيز در اثر سقوط كشته شد.
در روزهاي سوم و دهم مهرماه نيز دونفر ديگر بر اثر سقوط دچار آسيب دائمي شدند. علت زنده ماندن آنها اين بود كه از ارتفاع كمتري – حدود 6 متر- پايين افتادند. در اواخر مهرماه نيز دو كارگر كه بالاي يك دريچه قطعات را منتقل مي كردند پس از 11ساعت كار و در ساعت
اضافه كاري هر دو از دريچه سقوط مي كنند. در ابتداي آبان ماه قسمت تيز كنار يكي از سيني ها، تاندون پشت پاشنه يكي از كارگرها را قطع كرد.
در همان روزها در سالن پرس، انگشتان دست يك كارگر...
وظايف خطرناك - خصوصا كار در ارتفاع- را حتي كارگرهاي قراردادي هم قبول نمي كنند، بنابراين كارگران جوان روزمزد شهرستاني گزينه هاي مناسبي هستند كه معمولا در صورت وقوع حادثه قدرت و آشنايي كافي براي پيگيري خسارات را نيز ندارند. بنابر شايعاتي، تعدادي برگه بيمه بدون نام وجود دارد كه در صورت وقوع هر حادثه نام كارگر در آن نوشته شده و مبلغ ديه يا خسارت نقص عضو از شركت بيمه گرفته مي شود و به اين صورت نيازي نيست كه هزينه بيمه تمام كارگران پرداخت شود. جالب است كه بيمه گذار متوجه چنين تخلفي نشده است.
چند مورد مرگ ذكر شده طي يك پروژه مشهور اتفاق افتاد كه هنوز هم ادامه دارد؛ پروژه اي كه بنابر يك قرارداد خارجي و تشكيل يك كنسرسيوم در آينده نزديك، دو خودرو جديد را توليد خواهد كرد. سالن هايي كه كارگرها از روي آهن هاي آن سقوط مي كنند در چهار هكتار زمين و به ارتفاع چهار طبقه ساخته مي شود كه ظاهرا از لحاظ وسعت و تجهيزات، تنها نمونه كامل در كشور شناخته خواهد شد. در سال هاي اخير اين شركت روز به روز بر توليد خود و خريداري زمين هاي بزرگ براي انباركردن اين توليد افزوده است. همچنين مديران شركت از روش هاي نوين مديريت براي
بيشتر كردن و بهينه كردن توليد خود استفاده مي كنند. مانند:
۱ - كار در روزهاي پنج شنبه و جمعه وساير تعطيلات.
۲ - كار در شيفت هاي طولاني از هفت صبح تا شش بعدازظهر و از شش تا 2:30 بامداد كه گاهي تا ساعت چهار صبح نيز ادامه مي يابد.
۳ - افزايش سرعت خط توليد تا چند برابر؛ به عنوان مثال خط توليدي كه در تيرماه 200 خودرو در روز توليد مي كرد در آبان ماه 500 و در آذرماه 600 خودرو را خارج مي كند.
۴ - البته پرداخت پاداش براي افزايش روحيه كاري و در برابر چند برابر شدن توليد يك خط به ميزان 22هزار تومان.
اين مديريت در جذب نيروي انساني نيز اعمال مي شود. در فرم هاي استخدام، موارد زيادي را بايد نوشت. كساني كه فرم ها را مي خوانند و گزينش مي كنند به چند مسئله توجه خاص نشان مي دهند؛ يكي سن كم؛ چون كارگراني كه ميانگين سني 25سال داشته باشند و هنوز عوارض محيط كاري، مفاصل و اندامشان را از بين نبرده باشد مي توانند اين كار سخت را انجام دهند. دوم سابقه بيكاري زياد چون كسي كه به مدت طولاني بيكار مانده است هر شرايطي را قبول مي كند. جذب نيرو در اصل توسط پيمانكاراني از زيرمجموعه خود شركت انجام مي شود مانند شركت... كه قسمتي از نيروها را تامين مي كند، ولي كارگرها اعتقاد دارند كه اين شركت بيشتر از يك كانكس و دو نفر كارمند، موجوديت ديگري ندارد. پس از حوادث فوق در كنار ساختمان هاي در حال ساخت، يك آمبولانس پارك شده است. چند تابلو هشدار دهنده نصب شده و كارگرها موظف هستند كمربندهايي را كه به تازگي به آنها داده شده در ساعت ناهار هم به كمرببندند. البته آنها به دليل
آموزش نديدن نمي دانند قلاب كمربند را بايد به كجا وصل كنند. اگرچه چندان فرقي هم نمي كند، چون در ميان اين آهن ها تكيه گاهي نيز وجود ندارد.
شايد وضعيت سخت معيشتي و كار توانفرسا در مناطق دورافتاده كشور بيشتر قابل تصور باشد تا در كنار پايتخت. حتي كسب اطلاعات از آن مناطق نيز ساده تر به نظر مي آيد. در شركت... كارگرها روزمرد هستند و مدت كمي در كارخانه مي مانند. كارگرهاي قراردادي اجازه ورود به بخش هاي ديگر را ندارند و اگر كسي دست به پرس و جو و فعاليت خارج از محدوده بزند بازخواست مي شود. سيستم هاي تامين نيرو كه بعضا از چند مرحله پيمانكار تشكيل شده اند مرتبا تغيير مي كنند.
حتي مديران پروژه ها حين اجراي طرح، عوض مي شوند. در واقع هر حادثه ناگواري با گذشت زمان اندك اندك فراموش مي شود. كارگراني كه تامين شغلي مناسب نداشته باشند و در معرض خطر بزرگ بيكاري قرار گيرند به خاموشي مجبور مي شوند. هر حركت برخلاف روال تعيين شده حتي در حد سوار نشدن به سرويس ها به عنوان مشكل ساز بودن تعبير مي شود. بيگانگي كارگرها با يكديگر در حدي است كه شايد نام همكاران كشته شده خود را به درستي ندانند. همين چند هفته قبل بود كه در مقابل سالن رنگ كارخانه... يك ليفتراك سبك كه بارهايي سنگين تر از استاندارد خود حمل مي كرد سرنگون شد و محمد حسين افتخاري، كارگري كه در كنار آن قرار داشت بر اثر سقوط پالت ها كشته شد. ظاهرا شركت... كه خود يكي از 25 زيرمجموعه يكي از دو قطب خودروسازي ايران است مي داند كه با سربسته گذاشتن تلفات و حوادث مي تواند از پاسخگويي به آنها طفره رود.
توضيح: تماس هاي ما با شركت ... براي اطلاع از نظر مديران و توضيح درباره حوادث پيش آمده بي نتيجه ماند و نامه هايي كه به اين شركت ارسال شده بود نيز بايگاني شدند. با اين وجود از آنجا كه نمي خواهيم قضاوت يكطرفه كرده باشيم يا به نشر اكاذيب و تشويش اذهان عمومي محكوم شويم از ذكر نام شركت مذكور و پيمانكاران آن خودداري كرده ايم.

بلوغ و غريبگي با خود
يوسف بهمن آبادي- بلوغ، در زمره يكي از دوره هاي حساس زندگي آدمي است؛ دوراني كه همراه با تغييرات فيزيولوژيكي عمده، تحولات روحي، هيجاني و عاطفي مهمي نيز در فرد رخ مي دهد،تا آنجا كه بسياري از روان شناسان و جامعه شناسان بر نقش مهم اين دوره در چگونگي شكل گرفتن ساختارهاي شخصيتي فرد تاكيد مي كنند.
گفت وگوي زير با دكتر شيوا دولت آبادي – روان شناس- انجام شده است كه ويژگي ها، تغيير و تحولات دوران بلوغ را بررسي مي كند و در عين حال نيز، بستر وعلل ظهور اين تحولات را مورد كنكاش قرار مي دهد.
دوران بلوغ از چه ويژگي هايي برخوردار است كه آن را از ساير دوره ها متمايز مي سازد؟
دوران بلوغ، دوراني است كه انسان بايد با خود آشتي كند، خود را دوست داشته باشد، خود را بپذيرد و بر آن مبنا بتواند اعتمادي را برقرار كرده تا قادر باشد با ديگران به طور موازي زندگي خود را دنبال كند. پس مسئله آشتي كردن با يك موجود غريبه است كه نوجوان در خودش حس مي كند. در اين دوره، نوجوان حتي با خودش نيز نمي تواند كنار بيايد چه رسد با ديگران.در مورد بلوغ، دو دسته تئوري وجود دارد. يك دسته تئوري برش بلوغ و دسته ديگر، تئوري تداوم بلوغ؛ يعني در سير (چرخه) تحولي، يك كودك يا به آرامي به نوجواني و بزرگسالي تبديل مي شود يا به صورت منقطع.
در مطالعات سال هاي 60-1950 مشاهده مي كنيم، كساني به عنوان روان شناس، مردم شناس و قبيله شناس به دور دنيا مي روند تا بررسي كنند چه زماني به يك فرد مي گويند، بزرگسال . آنها مشاهده مي كنند كه هرچه شرايط زندگي ساده تر است آن آدم از ديروز به امروز به بزرگسال تبديل مي شود. ما هم در برخي از گوشه هاي فرهنگي خودمان به زبان شرعي يا مذهبي اين مسئله را داريم (سن بلوغ براي دختران 9 سال و براي پسران 15 سال).بنابراين  يكسري ساختارهاي منقطع داريم كه بزرگسالي و خردسالي را از هم تفكيك مي كند و در آن، ساختارهاي واقع گرا تري وجود دارد كه لحظه اي از زمان را براي آماده شدن براي عبور به مرزهاي بزرگسالي تعريف مي كند و آن مي شود نوجواني. ما اين نوجواني را با آغاز نشانه  هاي ثانوي بلوغ مشاهده مي كنيم. اين نشانه ها كه با 2 سال اين طرف- آن طرف، مي تواند از 10-9 سالگي( يادمان نرود كه آغاز نشانه هاي ثانوي هنوز بلوغ نيست) آغاز شود و بعد از حدود 2 سال بلوغ جنسي آشكار مي شود. البته بايد گفت كه در اين مرحله، هورمون هاي جنسي فعال مي شوند و نه شعور جنسي يا نه شعور اجتماعي جنسي يا شعور عاطفي، بلكه مسئله تغييرات هورموني است كه آن هم يك سيستم بسيار جالب رهشي درون زاد دارد؛به اين معنا كه مثل يك سيستم ترموستاتي، هيپوتالاموس از يك زمان به بعد شروع مي كند و به كل سيستم هورموني بدن دستور مي دهد كه وقت آن رسيده تا هورمون هاي جنسي بيشتري ترشح شود.بنابراين مسئله رهشي جنسي، يك مسئله كاملا وابسته به ترشحات هورموني است كه البته خود زمان ترشح هورمون ها نيز تحت تاثير شرايط زيستي، بهداشت، تغذيه و به ويژه شرايط زيستن تنگاتنگ با بزرگسال ها مي تواند جابه جا شود.
ما در نگاه منظم به بلوغ، يك بعد جسماني داريم كه با تغييرات هورموني تغذيه شده و آشكار مي شود. به تبع اين تغييرات هورموني – كه شاخص ترين آن از نظم تغييرات جنسي، مسئله رسيدن به شكل انسان بالغ جنسي كه شخص در آن هست (آمادگي براي باروري براي تخمك گذاري و توليد اسپرم)- تغييرات استخواني بسيار آشكاري را نيز داريم كه مسئله آشنا شدن با خود را بسيار جدي مي كنند. اينكه نوجوان با تغييرات اندام هاي خودش با آن سرعتي كه اتفاق مي افتد چگونه كنار مي آيد، چطور خودش را بازمي شناسد و چطور خودش را در اين وسط پيدا كرده و به خودش آن بازخورد سلامتي و قوام شخصيت را مي دهد.
آيا ممكن است دوره بلوغ زودتر از آنچه معمول است ظاهر شود؟
ما در روان شناسي دو مفهوم داريم: بلوغ زودرس و بلوغ ديررس. تحقيقات زيادي شده كه چگونگي ظهور بلوغ براي دخترها و پسرها را نشان مي دهد، اينكه زودرس باشد يا ديررس، حتي برخي ديررس بودن بلوغ پسران را يك امتياز براي رشد ذهني تلقي مي كنند و مي گويند چون پسرها ديرتر بالغ مي شوند يك شانس دارند براي اينكه در اين دوران از نظر ذهني تخمير شوند، اما به هر حال، نقش اجتماعي، دختران را با جهش بيشتري به طرف رشد بزرگسالي پيش مي برد. به طوري كه در دخترها، رشد اجتماعي، با قبول مسئوليت نقش جنسيتي، خيلي سريع اتفاق مي افتد و مقداري از آن هم به خاطر اين است كه از گذشته هاي دور، دخترها ياد گرفته اند كه حرف شنو باشند، نقش خود را خوب بپذيرند و كارهايشان را درست انجام دهند، درحالي كه پسرها را در شيطنت هاي خارج از قاعده حمايت كرده و تشويق كرده ايم.اينكه او قلدر است، گليم خود را از آب مي كشد و چيزهايي از اين قبيل كه يك جاهايي از آن، همسو با بچگي هست و يك جاهايي هم مي تواند نوعي اعتماد به نفس كاذب كه در كنار آن نيز تغييرات بدني و قدرتمند شدن اندام ها و همچنين تغييرات محيطي در رفتارها روي مي دهد، ايجاد شود كه در مرحله آشنا شدن با خود و ديگران مي تواند مشكل ساز شود.
به نظر شما چه تغييراتي ممكن است در روابط اجتماعي دوران بلوغ پيش آيد؟
در زمينه روابط اجتماعي، يكي از مهم ترين تحولات در رابطه با جنس مخالف است كه براي نوجوان جلب توجه مي كند؛ چيزي كه قبل از آن نبوده است. جالب شدن به عنوان يك فرآيند بسيار طبيعي همراه با تغييرات هورموني اتفاق مي افتد و جاذبه اي كه براي جنس مخالف ايجاد مي شود، نو است.در اين مرحله، اداره كردن اين جاذبه و نياز هم از مشكلاتي است كه خانواده ها با آن روبه رو هستند. مكمل اين نگاه اجتماعي متفاوتي كه نوجوان ها در تغييرات همراه بلوغ در خود دارند، تغيير نگاه ديگران نسبت به آنهاست؛بچه هايي كه ديگر كودك نيستند و هنوز بزرگسال نيستند و اين در واقع وضعيتي بينابيني است. در اينجا، اداره كردن اجتماعي مي تواند مسئله آفرين باشد؛ اينكه نوجوان اين سؤال برايش ايجاد مي شود كه كجا من بزرگسال به حساب مي آيم . بعضي از بچه ها خيلي عجله و اصرار دارند كه اين مرحله را بگذرانند. بعضي از بچه ها در مقابل، خيلي اصرار دارند كه اين دوران را خيلي كند بگذرانند؛ يعني مي خواهند از امتيازهاي كودك بودنشان استفاده كنند.
فراموش نكنيم كه ساختار خانواده، در اينجا مي تواند تاثيرگذار باشد؛ اينكه خانواده، نوجوانش را هنوز به عنوان كودك به سوي خود بكشد يا اينكه چقدر آمادگي دارد كه آن جهش هايي را كه بعضي اوقات نوجوان براي جدا شدن و فاصله گرفتن از خانواده و دگرانديشي از خود نشان مي دهد، تحمل كند.بنابراين بستر خانوادگي مي تواند در اينجا مشكل داشته باشد. فيدبك ها يا پس خورندهايي كه بچه ها در جامعه مي گيرند با در نظر گرفتن ويژگي هاي سنتي خودشان مي تواند راحت يا مشكل تجربه شود (اين را اجازه داري، آن را اجازه نداري، اين را حق داري و...).
در كنار اين ابعاد، چيزي كه ما به وضوح در بچه ها مشاهده مي كنيم كه هم در عصب شناسي و هم در سطح روان شناسي شناختي، آن را تجربه مي كنيم اين است كه واقعا به نظر مي آيد كه چيزي شبيه يك بازسازي عصبي در مغز نوجوان اتفاق مي افتد.
اينكه يك نوجوان خيلي پيچيده تر فكر مي كند يا يك چيزهايي كه برايش خيلي مهم بوده و ديگر مهم نيست يا چيزهايي مثل اينكه فقط مزاحم بوده اند و سعي مي كند يك جمع بندي روي آنها انجام دهد ودر نهايت انتزاع كرده و آنهايي را كه نمي خواهد از ذهنش حذف كند.اين مسائل در سطح عصب شناسي به عنوان بازسازي يا بازساماندهي عصب شناسي دوران نوجواني شناخته مي شوند.از زاويه اي ديگر، نوجوانان مي توانند آرمان گرا شوند و يكسري مسائلي را كه نيستند در ذهنشان بازپردازش كنند و در برابر آن يا خيلي خشك رفتار كنند يا همدمي براي مشكلات عاطفي خود احساس كنند؛ به طوري كه به يك اشاره ممكن است فكر كنند كسي را دوست دارند و پاسخ خودشان را گرفته اند يا اينكه تمام سيستم يك آدم عاشق را بپذيرند يا در نهايت اينكه بگويند كه نه، اشتباه كرده اند يا اينكه اشتباه تعبير كرده بودند و يك نشانه هايي را اشتباه فهميده بودند.اين طرز تفكرها مي تواند نوجوان را به افسردگي هاي جدي كشانده و مسائل عاطفي-هيجاني جدي برايش ايجاد كند.مسئله ديگري كه نوجوان ممكن است با آن روبه ر و شود، مسئله خودميان بيني است. اينكه مطلوب نيستم، قدم بلنده، قدم كوتاهه، دماغم بزرگه، دهنم چطوره و... اينها ويژگي هاي بسيار اساسي دوران نوجواني است. نوجوان فكر مي كند اگر يك لكه كوچك روي كف كفشش هست اين لكه حتما هر جايي كه برود ديده مي شود، يعني امكان ندارد كه فكركندكف كفش خيلي مهم نيست، براي اينكه دنيا براي آنها، يك جوري در اين سردرگمي كه دارند با مركزيتي كه خودشان به خودشان مي دهند، فهميده مي شود. اين خود ميان بيني ارتباط را بسيار سخت مي كند. شما تصور كنيد هر كس بخواهد مدتي طولاني راجع به اين فكر كند كه آيا من در اوج بي عيبي كه بايد، هستم يا نيستم؟ حالا چه از نظر اندام ها، چه از نظر ظاهر آراستن و چه از نظر پوشاك؛همه اينها مشكلاتي هستند كه در نوجوانان درگيري ايجاد مي كنند و بايد به آنها توجه شود.
ادامه دارد

نگاه
نه آنقدر بزرگ، نه آنقدر كوچك
سياوش بختياري - همه ما وقتي نوجواني را پشت سر گذاشتيم، نفس راحتي كشيديم؛ نه اينكه جواني دوران بهتري باشد يا فكر كنيم شرايط بهتري در انتظارمان است؛ راحت شديم چون از بلاتكليفي درآمديم. وقتي نو جوان باشي نه آنقدر كوچكي كه بتواني بچگي كني و نه آنقدر بزرگي كه دمخور
آدم بزرگ ها شوي.
نوجواني از هر جهت يعني سن سردرگمي. كودكي است و ناداني. جواني است و انر‍‍ژي و شور و بزرگسالي است و مشكلات زندگي،ولي براي نوجواني نمي تواني صفتي جز سردرگمي برشماري.براي نوجوان - از هر دسته و گروهي كه باشد- انبوه سئوالات بي جواب وجود دارد. نوجوان به همه چيز شك مي كند و شك مثل خوره زندگي آدم را مي خورد. در همان سن و سال است كه از پرسش درباره خدا و هستي تا انديشه راجع به ميزان ثروت خانواده پيش مي آيد.بچه ديروز اندكي قد كشيده است و چيزهايي را مي بيند و حس مي كند كه تا پيش از اين نمي ديد، اما مشكل اين است كه هنوز آن قدر بلند قد نشده كه بتواند تا انتهاي افق را ببيند. نوجوان روي پنجه پاهايش بلند مي شود تا بلكه دور تر را ببيند اما از ديدن پيش پايش غافل مي شود و بدين ترتيب در انواع چاله ها و چاه ها مي افتد.دوران نوجواني و بلوغ پر است از انواع پرسش هاي بي ربط و بي پاسخ كه يافتن جواب هر يك از آنها مي تواند خوشحالي زايدالوصفي را نصيب آنها كند و البته مسير زندگي اش را نيز دچار تغييرات اساسي كند.
***
وقتي نوجوان بوديم بيش از هر چيز، رفتار بزرگترها ما را مي آزرد. وقتي بحث انجام كاري ابتدايي و كسل كننده بود، ما ديگر بچه نبوديم و مي توانستيم و بايد آن را انجام مي داديم ولي كارهاي اساسي و بزرگ كه پيش مي آمد، ما هنوز بچه بوديم. كسي هم نبود كه مشخص كند چه كاري از عهده مان ساخته است و چه كاري نيست.
گاهي بزرگ ترها براي برخورد با نوجوانان دو راه بيشتر بلد نيستند؛ يا سخت گيري ، يا رهاسازي. والدين يا آنقدر با كارهاي نوجوانان مخالفت مي كنند كه آنها عاصي مي شوند و يا بي توجه به اين دوران حساس آنها را با انواع مشكلات تنها مي گذارند. پدرها و مادرها مدام مي گويند با كودكشان دوست هستند، اما كمتر پيش مي آيد نوجوان آنقدر به آنها اطمينان كند كه راز دلش را بگويد يا پاسخ يكي از پرسش هاي مردافكنش را از آنها بخواهد. رفاقت از حد شعار و حرف تجاوز نمي كند و تنها هنگامي كه مشكلات بزرگ و خطرناك پيش مي آيند و نوجوانان دسته گلي به آب مي دهند، همه متوجه شان مي شوند و احساس مي كنند بايد به فرزندان در سن بلوغ توجه كرد؛ توجهي كه پس از مدتي دوباره فراموش مي شود.

آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |