يكشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۸۴ - - ۳۸۰۳
افزايش 80 درصدي جمعيت شانه دار
قطره اي كه كاسپين را مي بلعد
001635.jpg
معصومه صفايي
داستان از هاله اي درخشان در آبهاي درياچه كاسپين كه آن را به اشتباه خزر مي ناميم (چرا كه خزر، تنها نام قومي است وحشي از اقوام ساكن در شمال درياچه كاسپين) آغاز شد. ماهيگيران از امواجي درخشان در دل دريا سخن مي گفتند كه تنها در بعضي نقاط و در برخي مواقع خاص ديده مي شد. اين درخشش در شب هاي مهتابي تشديد و تعددش هم بيشتر مي شد. افسانه و شايعات در بين مردم محلي بالا گرفت تا بالاخره كارشناسان دست به كار شدند و تيمي براي كشف راز درخشش امواج خزر، راهي منطقه شد.
سال 1378 بود و نمونه برداري از امواج درخشان به انجام رسيد؛ البته پيش از نمونه برداري، حدس هايي در رابطه با شكوفايي پلانكتون ها كه مشابه آن در آب اقيانوس ها به شكل هاله اي سرخ رنگ به وقوع مي پيوست وجود داشت، اما هيچ كس تصورش را هم نمي كرد بلاي درياي سياه به جان خزر افتاده باشد. اين يك واقعيت تلخ بود؛ شانه داري با نام علمي Mnemiopsis leidyi كه زيستگاه اصلي اش آبهاي شور اقيانوس اطلس را در برمي گرفت، حالا به درياي كاسپين راه پيدا كرده بود؛ دريايي كه به دليل بسته بودنش گمان مي رفت براي هميشه از آفت هاي اينچنيني در امان باشد.
طبق آخرين گزارش هاي رسيده از دفتر محيط زيست دريايي سازمان حفاظت محيط زيست، با گذشت شش سال از كشف اين حقيقت، نه تنها هنوز گسترش اين گونه مهاجم در آبهاي شمالي كشور تحت كنترل درنيامده، بلكه جمعيت شانه دار درياي كاسپين همچنان در حال افزايش است. سعيد حسيني امامي، مسئول اين دفتر مي گويد: متاسفانه امسال نسبت به سال گذشته افزايش بسيار زيادي در حجم شانه دار داشتيم؛ طبق آخرين تحقيقات انجام شده، اين حجم از 285 گرم در مترمربع آب دريا در سال 83، امسال به 483 گرم افزايش يافته است؛ يعني چيزي حدود 80 درصد افزايش.
اين شانه دار كه به اختصار آن را ليدي مي نامند، جانور بومي آبهاي اطلس و فلوريداست كه در اندازه هاي متفاوت و حداكثر به اندازه يك كف دست ديده مي شود و به دليل هرمافروديت يعني دو جنسي بودن، قدرت تكثير بسيار بالايي دارد و تعداد آن تنها در يك روز مي تواند دو برابر شود؛ طي دو هفته بالغ مي شود و حدود يكهزار و 200 تخم در روز مي گذارد و اين روند براي ماه ها ادامه مي يابد، به طوري كه طبق آمار موجود در سال 1990 وزن توده زيستي (بيوماس) ايجاد شده توسط اين شانه دار در درياي سياه به 900 ميليون تن رسيد؛ يعني ده برابر كل وزن ماهي هايي كه در طول يك سال در تمام اقيانوس هاي جهان صيد مي شوند.
اشتهاي زياد و قدرت تكثير بالاي اين گونه مهاجم كه وجودش در آبهاي كاسپين از سال 1978 به ثبت رسيد، ديري نگذشت كه آن را به آفتي جدي براي آبزيان بزرگترين درياچه دنيا بدل كرد.
آبهاي كاسپين حالا ميهمان ناخوانده اي داشت كه نمك نشناسانه، در حال بلعيدن وجود ميزبانش بود.
ماهي ژله اي شانه دار در بدو ورود از زئوپلانكتون ها (جانوران ميكروسكوپي آبزي) شروع كرد، اما با توجه به افزايش روزافزون شانه دار، موجودات ميكروسكوپي، ديگر جوابگوي اشتهاي وحشتناك آن نبودند. پس تخم و لارو ماهي ها و حيوانات دريايي، بخصوص ماهيان كيلكا هم به رژيم غذايي اش اضافه شد. پس از آن جمعيت ماهي كيلكا در اين درياچه بشدت رو به كاهش گذاشت، تا جايي كه صيد كيلكا از 92 هزار تن در سال 78 به 16 هزار تن در سال 82 رسيد. صيد كيلكا در درياي كاسپين از سال 1350 با 230 تن آغاز شده بود و اين حجم در سال 83 به 19 هزار تن رسيد.
در يك سال 50 درصد از منابع درياي كاسپين از بين رفت.
علاوه بر آسيب جدي كه به تنوع بيولوژيك زيستگاه اين منطقه وارد شد، بسياري از صيادان محلي بخصوص صيادان كيلكا با مشكلات عمده اي مواجه شدند. زادي رستم اف از روستاييان نارناران جمهوري آذربايجان است. او مي گويد: از سالي كه سر و كله ماهي ژله اي شانه دار در اين آبها پيدا شده، صيد كيلكا هر روز بيشتر و بيشتر كاهش پيدا كرده است. اين موجود، خيلي كوچك و به رنگ آب است. ما قبلا از اينها در آب نمي ديديم . سوراني، ماهيگير ديگري از ايران مي گويد: جايي كه اين موجود هست ديگر ماهي نمي بينيد. انگار ماهي ها از شانه دارهاي ژله اي فرار مي كنند. قبلا كه اين ماهي هاي ژله اي در آب كمتر بودند، باز تورمان خالي بالا نمي آمد، اما حالا آنقدر شانه دار زياد شده كه اگر دستتان را در آب ببريد، پر از ماهي ژله اي مي شود .
كاهش منابع ماهي، بسياري از ماهيگيران را بيكار كرده است؛ حتي بسياري از صيادان محلي براي دادن بدهي، مجبور به فروش قايق هايشان شده اند، متاسفانه ميهمان ناخوانده كاسپين سيري ناپذير است. پس از كاهش جمعيت كيلكا، حالا خطر، جمعيت كپور ماهي ها را تهديد مي كند؛ البته عده اي معتقدند كه كاهش جميعت تاس ماهيان يا همان ماهيان خاوياري هم به دليل افزايش جمعيت شانه دار و بلعيده شدن تخم و لارو اين ماهي ها توسط اين گونه است، اما از آنجا كه ماهي هاي خاوياري در رودخانه توليدمثل مي كنند و ماهي ژله اي شانه دار دسترسي به آب رودخانه ندارد، تاثير مستقيم منتفي است، اما از آنجا كه غذاي اصلي ماهي هاي خاويار را كيلكا تشكيل مي دهد و شانه دار تقريبا ديگر چيزي از كيلكا در كاسپين باقي نگذاشته، مي توان كاهش جمعيت ماهي خاوياري را به طور غيرمستقيم به شانه دار نسبت داد.
از سوي ديگر جمعيت فوك درياي كاسپين هم نسبت به سالهاي گذشته كاهش چشمگيري داشته است. منفذ حلقي فوك ها بسيار باريك است و تنها مي توانند از ماهي هاي كوچك تغذيه كنند و به همين دليل در درياي كاسپين ماهي كيلكا يكي از مهمترين منابع غذايي اين گونه است و بنابراين يكي از دلايل كاهش شديد جمعيت فوك ها در سالهاي اخير را مي توان به كاهش منابع غذايي شان، بازهم به واسطه شانه دار نسبت داد.
شانه دار حدود دو دهه قبل در شرق ظاهر شد. بعد از آغاز حمل و نقل ها از اقيانوس  اطلس به درياي سياه،
پر و خالي كردن آب توازن كشتي ها (آبي كه بعد از تخليه بار و سبك شدن كشتي به منظور ايجاد تعادل وارد مخازن مخصوص كشتي مي شود) ماهي ژله اي شانه دار را وارد درياي سياه كرد. شانه دار به جان پلانكتون هاي درياي سياه افتاده و باعث افت 80 درصدي منابع ماهي آن شد و اين روند تا رسيدن دومين شانه دار آمريكايي به نام بروئه اواتا (Beroe ovata) ادامه پيدا كرد. در دهه 1990 ورود شانه دار جديد كه با دهان باز يكباره شانه دار ليدي را مي بلعيد، جمعيت گونه مهاجم را سريع كاهش داد و منابع آسيب ديده درياي سياه مهلت ترميم پيدا كرد، اما مسئله به همين جا ختم نشد؛ شانه دار مهاجم سفر تازه اش را آغاز كرد. اين بار مقصد، درياي كاسپين بود. كانال ولگادن كه تنها راه تبادلي بين دو درياي سياه و كاسپين بود، شانه دار را به درياي كاسيپن رساند، اما اينكه اين بار هم آب توازن كشتي هايي كه به دليل باريك بودن و كم عمق بودن اين كانال مجبور به تخليه كامل آب مخازشان هستند، عامل راهيابي شانه دار به كاسپين بوده يا خود شانه دار با شنا خودش را به بزرگترين درياچه جهان رسانده، هنوز مشخص نيست.
ماهي ژله اي شانه دار يا همان شانه دار خزر، 10 سال پيش خودش را به كاسپين رساند، اما وجودش از سال 1378 توسط موسسه تحقيقات دانشگاه تربيت مدرس به ثبت رسيد و بعد از آن در سال 1379 با همكاري كارشناسان بين المللي و مشاوره محققان دانشگاهي (بخصوص دانشگاه شهيد بهشتي) مطالعات آغاز شد، اما همچنان وجود اين گونه جدي گرفته نشد تا اواخر سال 1380. فروردين ماه سال 1380 در برنامه محيط زيست درياي كاسپين CEP اعلام شد: تا زماني كه حجم اين گونه از يك كيلوگرم در مترمكعب بيشتر نشود، خطري وجود ندارد ، اما مدت زمان زيادي نگذشته بود كه تراكم شانه دار به حجم مورد نظر مسئولان رسيد و تازه تلاش براي مبارزه با آن آغاز شد. با اعلام اين خبر يوزايتسف بيولوژيست  اوكرايني به صراحت گفت: هجوم شانه دار به درياي كاسپين مثل حمله ملخ ها به مزارع كشاورزي است، با اين تفاوت كه ملخ ها حداقل در زاد و ولد محدوديت دارند، اما شانه دار، اين محدوديت را هم ندارد . پراگو هم در 28 ژوئن 2004 اعلام كرد: وقتي يك گونه حيوان يكباره در يك زيستگاه ظاهر مي شود، مي تواند عواقب بسيار وحشتناكي درپي داشته باشد. البته ممكن است اين گونه به سرعت حذف شود، اما در برخي موارد، گونه تازه وارد خيلي خوب با شرايط جديد كنار آمده و رو به تكثير مي گذارد. در اغلب موارد، پيامدهاي اين قبيل رخدادها باعث از بين رفتن نظم اكولوژيك يك زيستگاه مي شود .
البته پيش بيني مي شود كه افزايش و گسترش شانه دار، بالاخره به طور طبيعي متوقف شود، اما آن روز ممكن است خيلي دير باشد؛ شايد وقتي كه ديگر چيزي از منابع ماهي كاسپين باقي نمانده باشد.
تاريل مامادلي ، مشاور اصلي تنوع زيستي كاسپين در وزارت علوم زيستي جمهوري آذربايجان، ضمن توصيف اينكه اكولوژي دريا شبيه يك زنجيره است كه در صورت بسته شدن حلقه پلانكتون ها همه چيز ناپديد مي شود، گفت: اگر هيچ چيزي براي مقابله با شانه دار پيدا نشود، ممكن است بزودي تمام موجودات زنده كاسپين ناپديد شوند .
001650.jpg
اين عكس ليدي نيست، اما گونه اي ماهي ژله اي است شبيه ليدي
آيا براي درياچه كاسپين هم بروئه اواتا، همان شانه دار آمريكايي كه درياي سياه را نجات داد، چاره ساز خواهد بود؟
كارشناسان اوكراين، تركيه و روسيه با همكاري موسسه تحقيقات شيلات ايران با نمونه برداري از آب درياي سياه، بروئه اواتا را براي انجام آزمايشات اوليه به ايران (ساري) آوردند، اما ورود گونه جديد ديگري به درياي كاسپين، بحث هاي بسياري را برانگيخت؛ بخصوص كشور روسيه كه يكي از سهامداران عمده ساحلي اين درياست، مخالفت جدي خود را با ورود شانه دار جديد از همان آغاز اعلام كرد، اما محققان چهار كشور ديگر، دست از تلاش برنداشتند و هر كدام به طور مجزا، دست به آزمايش هاي متعددي زدند. طبق نتايج به دست آمده توسط ايران، شانه دار جديد ضمن آنكه فقط از شانه دار كاسپين تغذيه مي كند، نرخ تغذيه و تكثيرش هم تقريبا با گونه مهاجم برابري مي كند. يافته ها هم نشان مي دهد كه هيچ گونه اثر سوئي روي پلانكتون ها و آبزيان ديگر درياي كاسپين ندارد. حسين نگارستان، مدير گروه آبهاي شمال موسسه تحقيقات شيلات ايران مي گويد: مطالعات روي ورود گونه ديگر شانه دار به عنوان شكارگر شانه دار كنوني، گزينه اي است كه محققان ما روي آن كار مي كنند، اما اين كار، مطالعات بسيار دقيقي را مي طلبد تا مشكل جديدي به وجود نياورد. البته ما يافته ايم كه بروئه فقط ليدي يا همان شانه دار خزر را مي خورد و وقتي ديگر شانه داري وجود نداشته باشد، او مي ميرد. محققان ما معتقدند بروئه مي تواند بهترين راه حل اين مشكل باشد، اما بايد مراقب باشيم كه به همراه بروئه اواتا هيچ گونه جديد ديگري به آب كاسپين وارد نشود. در اين اقدام تمام جنبه ها بايد در نظر گرفته شود .
در بين پنج كشور حاشيه درياي كاسپين، ايران بيشترين تلاش را براي وصول نتيجه اي مطلوب به انجام رساند. چطور مي شد بروئه اواتا را بدون همراهي با هيچ گونه ديگر يا حتي ويروس، انگل و باكتري، وارد كاسپين كرد؟ نگارستان مي گويد: آب درياي سياه در درجه اول بايد فيلتر شود تا به همراه شانه دار شكارگر، گونه هاي ديگري وارد كاسپين نشود. اما خطر از سوي ديگري است؛ يعني انگل هاي مختلفي كه ممكن است با شانه دار وارد اين آبها بشوند. ما آزمايش هايمان را روي انگل ها و باكتري ها انجام داده ايم؛ انگل ها كه در مراحل تطابق بروئه اواتا با آب كم شور از بين مي روند. باكتري هاي درياي سياه و كاسپين هم به دليل راه داشتن به يكديگر، تقريبا مشابهند، اما ويروس ها هنوز كاملا تكليفشان روشن نيست؛ ما در حال حاضر مشغول تحقيق روي اين مسئله هستيم.
اما با تمام اين اوصاف، هنوز به جز ايران هيچ يك از كشورهاي ديگر حاشيه درياي خزر يعني روسيه، قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان، موافقت رسمي خود را اعلام نكرده اند. نگارستان در اين باره مي گويد: انجام اين طرح، مستلزم اين است كه هر پنج كشور، موافقتنامه هاي كتبي به CEP (برنامه محيط زيست درياي خزر) ارائه كنند كه البته اين موافقتنامه بايد به امضاي يكي از مسئولان امر برسد؛ مثلا مهندس سعيد حسيني امامي، رئيس بخش محيط زيست دريايي سازمان حفاظت محيط زيست از سوي ايران اين توافقنامه را امضا كرده، اما بقيه كشورها موافقتشان فقط ضمني بوده؛ يعني كارشناسان شيلاتشان گفته اند: ما موافقيم، همين .
اما دليل اين كشورها براي عدم موافقتشان چيست؟ متاسفانه اينجا هم مسائل سياسي مثل هميشه نقش اساسي را ايفا مي كند، چرا كه عدم موافقت كشور روسيه ناكافي بودن مطالعات اعلام شده كه نظركتبي سه كشور ديگر را هم تحت الشعاع قرار داده است و تا روسيه توافقنامه را به طور رسمي امضا نكند، سه كشور ديگر هم حاضر به امضاي آن نيستند.
اما مشكل اصلي جاي ديگر بود. بروئه اواتا، جانوري بشدت شورپسند است و آب كاسپين نسبت به زيستگاه اصلي بروئه اواتا بسيار كم شور و غيرقابل زيست است. غلظت نمك آب آزاد بيش از 35 گرم در ليتر است، در حالي كه اين ميزان، در شمال كاسپين تنها به 5 گرم در ليتر مي رسد. بنابراين، بايد آب كاسپين شورتر مي شد يا شانه دار جديد شكارگر با شرايط زيستي كم نمك تر، تطابق پيدا مي كرد. گزينه اول كه خواه ناخواه منتفي بود، بنابراين بروئه اواتا بايد رژيم نمك مي گرفت.
نگارستان مي گويد: روسيه در همان مراحل اول تحقيقات اعلام كرد كه بروئه اواتا در آب شور مي ميرد و ادامه تحقيقاتش را تعطيل كرد، اما محققان ما بيش از دوسال است كه در حال پرورش اين شكارچي و تطابق آن با آبهاي كم نمك تر هستند؛ با اين روش كه ابتدا شانه دار را در آب خيلي شورپرورش مي دهند و بعد از مدتي، آن را براي چند هفته در تانكر حاوي آب نمك كمتر نگهداري مي كنند تا به محيط جديد عادت كند، بعد آن را وارد كاسپين مي كنند . بنابراين با تلاش كارشناسان ايراني مشكل شورپسندي بروئه اواتا هم حل شد.
حتي در صورت موافقت هر پنج كشور، مشكل ديگري وجود دارد، اما هزينه نسبتا سنگين اجراي اين طرح، مشكل جديدي است كه بعد از پشت سر گذاشتن تمام موانع، بايد به گونه اي مرتفع شود.
بروئه اواتا بايد با كشتي و با استفاده از تجهيزات، به روشي كه هيچ گونه ديگري اعم از ماكرو يا ميكرو به همراه آن وارد نشود، از طريق كانال ولگادن وارد كاسپين شود و تجهيزات لازم براي به انجام رساندن آن، هزينه زيادي را مي طلبد.
تاريل مامادلي، مي گويد: كشورهاي حاشيه خزر در اين باره به توافقاتي دست يافته اند. ايران و روسيه هم قول داده اند كمك هاي مالي در اختيار پروژه بگذارند .مسئله اينجاست كه روسيه هنوز حتي موافقت ضمني نكرده است، اما نگارستان با تاكيد بر ضرر و زيان جدي صيادان مي گويد: در صورت موافقت 4 كشور ديگر با ورود بروئه اواتا از درياي سياه، ايران حاضر است تمامي هزينه هاي اجراي اين طرح را تقبل كند .
در هر حال، اگر تنها راه چاره، استفاده از شانه دار بروئه اواتا براي كنترل ماهي ژله اي شانه دار يا همان ليدي است، 5 كشور حاشيه اي بايد زودتر فكري بكنند. اگر هم 4 كشور ديگر نظر متفاوتي دارند، بهتر است به جاي دست روي دست گذاشتن و چشم به كمك هاي جهاني دوختن، كمي همت كنند يا روي بروئه اواتا كار كنند و درصدد رفع معضلاتي كه مطرح مي كنند بربيايند يا به دنبال راه حل هاي جديد باشند وگرنه با ادامه اين روند، بايد كاسپين روزهاي سياه زيادي را پشت سر بگذارد.

تخريب براي توازن
آب توازن كشتي ها علاوه بر ورود گونه هاي غيربومي، مشكلات ديگري را نيز براي بسياري از زيستگاه هاي آبي به وجود آورده است.
ورود انواع سوخت ها، فرآورده هاي نفتي و مواد شيميايي از مشكلات عمده ديگري است كه بسياري از اكوسيستم هاي آبي دنيا با آن دست به گريبانند كه اتفاقا نمونه بارز آن هم همين نزديكي ها هست؛ خليج فارس خودمان كه روزي به آن خليج نيلگون فارس مي گفتيم، اما حالا به خاطر تخليه آب توازن كشتي ها هنگام بارگيري در اسكله هاي نفتي، رنگش بيشتر و بيشتر به خاكستري مي گرايد.

تنها راه حل اساسي
مي گويند شغال بيشه مازندران را نگيرد جز سگ مازندراني حالا هم تنها راهي كه براي مقابله با شانه دار درياي كاسپين به ذهن محققان مي رسد، ورود گونه  ديگري از شانه دارهاست كه بروئه اواتا نام دارد. اين گونه شكارگر تا جايي كه ممكن است دهانش را باز مي كند و شانه دار مهاجم را يكجا مي  بلعد و جالب اينجاست كه رژيم غذايي اش هم خلاصه شده در همين يك گونه ليدي است كه مثل خوره  به جان بزرگترين درياچه جهان افتاده است. تحقيقات محققان ايراني نشان مي دهد كه در صورت ورود بروئه اواتا، با كاهش جمعيت ليدي، جمعيت بروئه اواتا هم روبه كاهش گذاشته و خود به خود از بين مي رود.

يادداشت روز
غريبه هايي از درياي سياه
محمدرضا محمدي
تداوم هرچه بيشترحيات يك اكوسيستم طبيعي وابسته به گوناگوني و تعدد حيات وحش در آن چرخه بوده و اهميت تنوع زيستي در همين نكته نهفته است. يكي از مهمترين دلايل برهم خوردن تعادل اكولوژيك در اكوسيستم ها، وارد شدن گونه هاي غريبه اي است كه هيچ جايگاهي در هرم غذايي ندارند و مانند ويروسي كه رايانه را فلج مي كند، تمام روابط را برهم مي زنند.
شايد داستان خرگوش هايي كه توسط توريست ها وارد استراليا شده و جمعيت شان از كنترل خارج شد را شنيده باشيد. كارشناسان مجبور به استفاده از روباه ها شدند و باز دردسري ديگر؛ افزايش تعداد روباه ها. اين بار شكارچيان به داد طبيعت رسيدند. نمونه اينگونه دخالت هاي نابجا در محيط زيست كشور ما هم كم نيست؛ مثلا كارشناساني كه درياچه هامون را با حوضچه پرورش ماهي اشتباه گرفته اند، ماهي آمور را وارد اين درياچه كردند؛ ماهي پرخوري كه از جوانه هاي ني شروع كرد و هامون كه مظهر زندگي در منطقه بود را به مرز نابودي كشاند. يا سفر آزولاي فيليپيني كه درعوض احياي نيتروژن خاك شاليزارهاي شمال، همه زيستگاه هاي آبي اين مناطق را خفه كرد و حالا بزرگترين درياچه جهان، ميهمان ناخوانده اي دارد به نام شانه دار؛ گونه اي ماهي  ژله اي كه احتمالا از طريق آب توازن كشتي ها وارد درياي كاسپين شده است.
حضور اين گونه، علامت سئوالي براي اكوسيستم درياي خزر است. شانه دار در چرخه غذايي كاسپين هيچ پرداتور يا شكارگري ندارد تا جمعيتش را كنترل كند و بنابراين تا آنجا كه نبايد، جمعيتش رو به تزايد گذاشته است.
از سوي ديگر اكوسيستم درياي كاسپين به دليل بسته بودن (تنها راه مبادلاتي آن كانال ولگادن است كه آن را در ارتباط با درياي سياه قرار مي دهد) و راه نداشتن به آبهاي آزاد، از تنوع گونه اي بسيار محدودي برخوردار است كه طي ميليون ها سال تجربه طبيعت، روش زندگي در كنار يكديگر را آموخته اند.
گونه هاي ضعيف غيرسازگار حذف شده اند و گونه هاي قوي تر باقيمانده اند و با هزاران بالا و پايين بالاخره چرخه  اين زيستگاه به ثبات رسيده است، آن هم با گونه هايي محدود. بنابراين بي دليل نيست كه در برابر گونه اي تازه وارد، تمام چرخه ها و نظم اين سيستم به هم ريخته و اينچنين درهم كوبيده شود. حالا ديگر تصور اينكه يك سيستم به علت بسته بودن مي تواند از خطرات احتمالي در امان باشد، از بين رفته است. تازه آرام آرام كارشناسان به اين نتيجه رسيده اند كه قبل از ورود يك گونه جديد به يك سيستم به ثبات رسيده بايد به اندازه عمر آن سيستم تجربه داشته باشند.

ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |