يكشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۴
مهارت هاي مقابله با استرس
اشاره: هنگامي كه كتابي تحت عنوان «مهارت هاي شاد زيستن» * به همراه روش هاي عملي مقابله با استرس در جلوي رويم قرار گرفت با توجه به استرسي كه در شرايط خاصي برايم اتفاق افتاده بود نظرم را به خود جلب كرد كه شايد خواندن اين كتاب بتواند كمك كننده باشد. تصميم  به خواندن آن گرفتم. اين كتاب در درجه اول شناخت بسيار خوبي از علائم استرس، منابع استرس، ميزان استرس، راهكارهاي شناختي و عملي مقابله با آن در اختيار خواننده قرار مي دهد، كتاب داراي چند تست براي شناخت خود و در پي انجام آن تفسير و سپس شيوه هاي كنار آمدن در صورت تشخيص وجود مشكل است.چكيده اي از مباحث آن را با هم مرور مي كنيم .
مهار فشار رواني
براي مهار استرس ابتدا بايد منابع استرس و سپس ميزان استرس خود را مشخص كرده و بعد از آن اقدامات مداخله اي را انجام دهيم. مثلاً گاهي اوقات صحبت كردن با فردي كه گوش شنوا داشته باشد مي تواند به رفع مشكل شما كمك كند و در مواقعي هم كه نوع مشكل شما پيچيده است مراجعه به يك روانشناس و درمان گر چاره مشكل تان خواهد بود. به طوري كه براي مقابله با استرس بايد سبك زندگي خود را تغيير دهيم يعني نوع نگاه و نگرشمان را نسبت به مسائل زندگي عوض كنيم. بخش بزرگي از استرس ها در ما نتيجه برداشت ها و تعبير و تفسيرهاي ما از پديده هاست.
شما چه تيپ شخصيتي داريد؟
نشانه هاي زيادي حاكي از آن است كه نظام شخصيتي در چگونگي سازگاري و كنار آمدن با فشار رواني و حتي نوع فشاري كه روي شما تأثير مي گذارد نقش دارد. همچنين مشخص شده كه تيپ شخصيتي با نوع بيماريهاي كه فرد به آنها مبتلا مي شود، رابطه مستقيم دارد.دو تيپ شخصيتي A و B وجود دارد. ويژگيهاي كلي اين دو تيپ به عبارت زير مي باشند:
افراد تيپA : ناشكيبا، پرخاشگر، جاه طلب، پرشتاب، پرتلاش، سريع، تحت فشار رواني، پرتوقع، دشوار، پرسر و صدا، خلاق، رهبر، پرانگيزه، پويا، مطمئن و استوار.
افراد تيپB : شكيبا، دفاعي، آرام، دقيق، محتاط، مراقب، پيرو، گيرنده، غير عصبي، غير پرخاشگر، كم اراده، كند، فلسفي، موشكاف.براي بعضي كارها افراد تيپ A بهتر عمل مي كنند، براي بعضي از كارها هم افراد تيپ B كاركرد بهتري دارند. به طور دقيق نمي توان برتري تيپ را مطرح كرد به طوري كه افراد تيپ A بيشتر در معرض ابتلا به بيماريهاي قلبي هستند و افراد تيپ B بيشتر دچار سرطان هاي گوناگون مي شوند. به طور كلي مي توان گفت افراد بين تيپ A و B متعادل تر هستند. براي تشخيص اين دو نوع تيپ پرسشنامه اي در كتاب مذكور مطرح گرديده است كه مي توان نوع تيپ شخصيتي خود را تشخيص داد. بعد از تشخيص نوع تيپ شخصيتي برنامه هاي فعاليتي نيز عنوان گرديده كه افراد مي توانند با بهره گيري و انجام دستورالعمل هاي ذكر شده تيپ شخصيتي خود مخصوصاً تيپ A را كنترل كنند تا آسيب كمتري متوجه آنان گردد.
خود راهبري
هنگامي كه تيپ شخصيتي خود را مشخص كرديد، مي توانيد برنامه زير را براي بهتر شدن به كار گيريد:
* به خودتان استراحت بدهيد- اضافه كاري ممنوع!
*به جاي تجربه كردن از تجارب ديگران استفاده كنيد.
*به فكر خودتان باشيد؛ وقتي خوب عمل مي كنيد به خود پاداش بدهيد.
* هر روز كمي ماجراي خنده دار براي خودتان دست و پا كنيد.
* خوب و منظم غذا بخوريد، ورزش كنيد و به موقع بخوابيد.
* نيازهاي پايه اي خود مثل نيازهاي جسماني، نياز امنيتي، نيازهاي هيجاني و نياز به احترام را برآورده سازيد.
مراحل كاستن از فشار رواني
آگاهي
* نسبت به بدنتان آگاه باشيد، به فشار و يا تنش در قسمت هاي بدنتان توجه كنيد، مخصوصاً  زماني كه كارهاي شما يكنواخت است آگاهي از وضعيت بدني غلط و نامناسب مفيد خواهد بود.
* آگاه باشيد كه هميشه يك هيجان را تجربه نخواهيد كرد. گاهي ممكن است چند هيجان مثبت و منفي را با هم تجربه كنيد. مواظب باشيد اين هيجانها شما را گيج نكنند.
* آگاه باشيد كه هيجانها نحوه عمل شما را تحت تأثير قرار مي دهد و اعمال شما نيز بر هيجانهاي ديگران تأثير مي گذارد.
كنترل
* بدانيد كه نحوه درست نفس كشيدن به گونه اي كه در مديتيشن و آرام سازي و يا ساير روش ها وجود دارد در ايجاد بيماري  يا تندرستي اهميت بسزايي دارد.
* محيط تحت كنترل شماست. اگر دچار فشار هستيد، محيط را ترك كنيد اگر نمي توانيد بدانيد كه عدم مهار استرس به شما آسيب مي رساند.
* در موقعيت هاي استرس زا «نه» گفتن را بياموزيد، احساس كنترل، فشار رواني را كاهش مي دهد.
* روي مسائل مثبت اطرافتان متمركز شويد، حتي در شرايط استرس زاي كامل نيز مي توان چيز مثبتي يافت.
ارتباط
* دنبال واژه هايي بگرديد كه بيانگر احساستان باشند، اين كار برخورد با واقعيت ها را برايتان آسان مي سازد.
* تنها احساس هاي بد را به خاطر نسپاريد.
* يك سنگ صبور دست و پا كنيد. وقتي از دنيا سير شده ايد از يك دوست بخواهيد به حرف هايتان گوش دهد.
پالايش
* مخالفت كردن بجا با ديگران را بدون اين كه از شما برنجند، بياموزيد. هنگام عصبانيت به بالشتان مشت بزنيد. در يك اتاق خلوت يا در كوهستان داد و هوار كنيد، در ماشين تان آواز بخوانيد و...
* يك فعاليت بدني را تنها براي سرگرمي انجام دهيد، نقاشي كنيد و به هنر بپردازيد، برخي از كارها را نه به قصد بهترين بودن انجام دهيد مثل نقاشي با آبرنگ، شعر، مجسمه سازي، كاردستي و...
شهرزاد دادراست
* منبع: كتاب«مهارت هاي شاد زيستن» .

مروري بر پيامدهاي اجتماعي و رواني شكست در كنكور
اگر قبول نشوم؟!
001986.jpg
معصومه طاهري
ماراتن كنكور هر سال نزديك به يك ميليون و پانصد هزار جوان را براي چند ماه با موجي از اضطراب و نگراني روبه رو مي كند. چنانچه خانواده داوطلبان را نيز به اين آمار بيفزاييم شمار افراد در معرض فشارهاي رواني ناشي از كنكور به۱۰ ميليون نفر مي رسد. اما در نهايت از مجموع داوطلبان تنها۲۰۰ هزار نفر موفق مي شوند به دانشگاه راه يابند و اكثريت داوطلبان با شكست در اين ماراتن براي مدت هاي مديدي بايد فشارها و عوارض مختلف روحي ،رواني و اجتماعي را تحمل كنند، بنابراين به بيراهه نرفته ايم اگر بگوييم قبولي در كنكور و رفتن به دانشگاه مسأله نيست بلكه شكست در كنكور و راه نيافتن به دانشگاه است كه مسأله و مشكل اجتماعي ايجاد مي كند. در مقاله زير اين مسأله مورد بررسي قرار گرفته است. به آن اميد كه مسئولين و دست اندركاران مسائل اجتماعي و امور جوانان نيز به مشكل اجتماعي شكست در كنكور جدي تر بينديشند، مقاله زير را با هم مي خوانيم.
مي گويد «خدا را شكر عاقبت از اضطراب و زحمت  درس و كنكور نجات پيدا كردم، مي خواهم چند روزي را بي خيال خوش بگذرانم»
ورودش را به دنياي استراحت و تمدد اعصاب خوشامد  مي گويم. هنوز جمله ام را تمام نكرده ام كه ابروانش را درهم گره مي زند و با حالتي سرشار از نگراني و تشويش مي گويد «ولي اگر قبول نشوم؟!...» ظاهراً دنياي اگرها و اي كاش ها او را راحت و بي خيال نمي گذارند، مثل اينكه موجوداتي موذي به جانش افتاده و مدام آزارش مي دهند. او را به آرامش دعوت مي كنم و به اتفاق روي نيمكتي مي نشينيم. مي پرسم: «با صداقت برايم تعريف كن اگر قبول نشوي و احياناً نامت را در روزنامه پيدا نكني، نگران عكس العمل هاي چه كساني هستي؟» به عبارت ديگر «اولين گله و دلخوري را در صورت قبول نشدن از جانب كدام فرد يا افرادي دريافت خواهي كرد؟» به چشمانم خيره مي شود و اندكي به فكر فرو مي رود با انگشتانش شمارش مي كند و به آرامي مي گويد: «اول از خانواده، بخصوص پدر و مادرم، به اين دليل پدرم با وجود درآمد متوسطي كه دارد هزينه قابل توجهي، براي شركت در كلاس هاي آمادگي كنكور متقبل شده است و مادرم كه چند ماه بداخلاقي و ريخت و پاش هاي مرا تحمل كرد.
مرتب به خودش اميد مي داده كه: قبول مي شود و با شنيدن خبر آن خستگي هايم رفع و جبران مي شود، بعد از پدر و مادرم، نوبت به برادرهايم مي رسد، چند ماه است كه به دليل مرور درس ها و تست زني، اتاق مشتركمان را نظافت نكرده ام و به قول معروف دست به سفيد و سياه نزده ام، از راه نرسيده لباس هايم را به گوشه اي پرتاب و با عجله لقمه اي غذا خورده ام و سرم را در كتاب ها فرو كرده ام، حتي در اين مدت حوصله جواب سلام دادن به ديگران را هم نداشتم، يا در كلاس آمادگي كنكور تمرين تست زدن نموده و يا در خانه كتاب هاي درسي دبيرستانم را مو به مو مطالعه و مرور كرده ام.»   مي پرسم: «بعد از خانواده نگران عكس العمل هاي چه افراد ديگري هستي؟» چشمانش را تنگ مي كند و مي گويد: «معلم هاي مدرسه، مدير و استاداني كه در كلاس كنكور با من سرو كله زده اند. چطور در چشمان آنها نگاه كنم و بگويم ببخشيد قبول نشدم؟ خيلي جسارت مي خواهد، آنها روي من حساب باز كرده بودند و قرار بود با قبول شدنم در يك رشته عالي و درست و حسابي از خجالت آنها دربيايم ضمن اينكه بالاخره تبليغي هم به شمار مي رفت» پرسيدم «ديگر چه كساني؟» نزديك بود بي حوصله شود كه با حالتي خاص گفت «رقيبانم آنها كه روزشماري مي كنند نتايج اعلام شود و اسم من در روزنامه نباشد، در اين مدت چشم ديدن مرا نداشتند البته اين افراد برخلاف آنهايي كه شمردم ناراحت نمي شوند، بلكه از مردود شدنم ذوق زده خواهند شد.» با وجودي كه چشمانش مي خنديد لكن دندان هايش را به هم مي فشرد، مثل اينكه طاقت اين يكي را نداشت همه ناراحت شدن هاي خانواده و مدرسه و... يك طرف و اعجاب و بعد هم نفس راحت كشيدن رقبايش در طرف ديگر،ناگهان هر دوي ما مي زنيم به خنده زيرا ديگر نمي توانم خطوط تشويش و نگراني را در چهره اش مشاهده كنم، به طور غيرقابل باوري سبك شده بود. از اين حالت او استفاده كردم و پرسيدم: «پس نظر خودت چيست؟ اگر قبول نشوي شخصاً بدون توجه به ضربه هاي بالا و پايين و چپ و راست چه حكمي صادر مي كني؟ حكم تبرئه به خودت مي دهي و يا معتقدي بايد مجازات شوي با چه درجه اي كم يا زياد؟» . اين بار كمي جابجا مي شود و با متانت و آرامش مي گويد: «واقعيت اين است به خودم يادآوري مي كنم كه اتفاق مهمي روي نداده با قبول نشدنم نه زمين به آسمان رسيده و نه آسمان به زمين، هيچ خللي هم در كره خاك و سماوات روي نداده. يكبار ديگر با دقت مسير درس خواندنم را مرور مي كنم و بالاخره درمي يابم كه كجاي كارم با كم توجهي و بي دقتي همراه بوده است كه يكسال از همه چيز عقب خواهم افتاد، ولي مهم نيست مي توانم با كمك گرفتن از پشتكار و جديت يكبار ديگر، شروع كنم، انرژي دوباره مي گيرم و با تصحيح اشتباهاتم از هر نوع كه بوده سال آينده به اميد خدا جبران مي كنم، فكر كن روز آزمون مريض و روي تخت بيمارستان خوابيده بودم و يا... شايد هم به دنبال كار مناسبي بروم، همه دنيا را نمي توان در يك دانشگاه رفتن خلاصه كرد. اصلاً دوست دارم حرفه و يا هنري بياموزم و وارد بازار كار شوم شايد چند سال ديگر باز سراغ كتاب و درس را بگيرم» به نظرم رسيد صحبت هايش تبديل به نجوا و زمزمه شده اند آرزوهايش را يك به يك مي گويد و براي هر كدام نقشه اي در ذهن طراحي مي كند. ديگر صدايش سرشار از اميد و دلبستگي به آينده است.
به عنوان آخرين سؤال مي پرسم «چگونه دلخوري مردود شدنت را در رابطه با ديگران رفع مي كني؟» مي گويد:  «ابتدا به سراغ پدر عزيزم مي روم دو زانو و با ادب روبه رويش مي نشينم در حالي كه دستان زحمتكش او را در ميان دست هايم گرفته ام به او مي گويم: پدر جان از همه زحمات دلسوزانه شما تشكر مي كنم قول مي دهم در آينده با جديت، كوتاهي ها و ضعف هايم را جبران نمايم و از خجالت شما درآيم. بعد به سراغ مادرم مي روم و به او هم با احترام و تواضع اظهار مي نمايم: كه تا پايان سال حتي تا سال هاي بعد نه تنها در خانه ريخت و پاش نخواهم كرد بلكه در كارها و خريد و... به او كمك و ياري مي رسانم. قول مي دهم با صبر و حوصله درس بخوانم و سال آينده انشاءا... با خبر قبول شدنم او را خوشحال كنم و با خواهر و برادرهايم نيز عهد مي بندم كه بيشتر مونس و همراهشان باشم، بعد هم به رقيبانم وانمود مي كنم كه در آينده و سالهاي آتي يك سال عقب ماندن من نه تنها به چشم نخواهد آمد بلكه باعث خواهد شد برنامه ريزي هايم را مطابق با توانايي و ظرفيتم طراحي نمايم و آن را الگويي جهت برنامه ريزي هاي ديگر زندگي ام قرار دهم و از آن به عنوان تجربه بهره گيري نمايم.» در اينجا هر دو نفسي به راحتي مي كشيم، پس مسأله حل شده است. به او مي گويم «آنچه مهم است شخص خودت و خواسته هاي قلبي و آمال و آرزوهايي است كه در وجودت هستند به آنها فكر كن و صلاح زندگي ات را پيدا كن، اگر به اين مرحله از رشد و بلوغ فكري برسي مطمئن باش مي تواني زخم زبان هاي احتمالي و يا نيش و كنايه ها و غر زدن هاي ناشي از مردود شدنت را تحمل و از سر به در كني در غير اين صورت ضمن فرود آمدن نخستين ضربه خم خواهي شد و با سرزنش و شماتتي كه به خودت نيز روا خواهي نمود ضربه پذيري ات را سهل تر مي نمايي، لكن اگر محكم بايستي، اشتباهاتت را با شهامت بپذيري و از اطرافيانت محترمانه درخواست نمايي راحتت بگذارند مي تواني سرفرصت بنشيني و براي آينده ات برنامه ريزي نمايي، به هر حال والدين و خانواده ات زماني كه مشاهده نمايند به فكر خودت هستي و به گونه اي قصد جبران مافات را داري كوتاه خواهند آمد، زيرا مطمئن باش آنها سعادت ترا مي خواهند و نگرانند از اينكه يكسال آينده ات را به بطالت بگذراني، وقتي حس كنند طرحي براي آينده ات داري خوشحال هم خواهند شد و حتماً به كمكت خواهند آمد.» ديگر حرفي براي گفتن نداشتيم، تكليف ها مشخص شده بود. با خنده گفت: «فكر مي كنم قبول شوم ولي اگر هم قبول نشوم مهم نيست نبودن يك اسم در يك صفحه روزنامه مسأله كوچكي است، مهم اين است كه صاحب اين اسم در صفحه هاي ديگر زندگي حضور داشته باشد، صفحاتي كه قبل از اين كمرنگ و غيرشفاف بودند به اين دليل كه در ذهنم فقط همان يك صفحه ويژه نامه روزنامه بسيار روشن و تابناك و سرنوشت ساز جلوه مي كرد ولي حالا مي توانم ديگر رنگ هاي زندگي را هم با وضوح ببينم و با آنها ارتباط برقرار كنم، رنگ هايي مثل تلاش مجدد، اميد به آينده، تجربه اندوزي، ياد گرفتن يك نوع حرفه و فن، ورود به دنياي مشاغل و...»

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |