يكشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۴
گزارشي از وضعيت ادبيات معاصر در دانشگاه ها
جاي خالي امروز
001470.jpg
طرح: داوود كاظمي
لعيا درفشه
رشته زبان و ادبيات فارسي در كشور ما گرچه جزو رشته هاي نسبتاً پرطرفداري است كه همه ساله تعداد قابل توجهي از آمار ورودي هاي دانشگاه را در حوزه علوم انساني به خود اختصاص مي دهد، اما به اذعان برخي از استادان و دانشجويان اين رشته، اغلب دانشجويان پس از ورود به دانشگاه در همان مقطع كارشناسي چنان دلسرد و سرخورده مي شوند كه ديگر كمترين رغبتي را براي ادامه تحصيل در اين رشته دارند. به روز نبودن سرفصل هاي درسي، كمبود استادان آشنا با ادبيات معاصر،نبود گرايش هاي تخصصي و نيز فقدان آموزش هاي كاربردي، برخي از دلايل عنوان شده از سوي كارشناسان و دانشجويان اين رشته در تحليل اين وضعيت است. اين گزارش ضمن آنكه نگاهي به وضعيت و جايگاه ادبيات معاصر در دانشگاه هاي كشورمان دارد، اما از آنجا كه در جريان آموزش عوامل بسياري زنجيروار به يكديگر مرتبط اند برخي مسائل ديگر نيز نظير اهميت گرايشي شدن رشته ادبيات و ... ذيل اين بحث مطرح شد.
امروز در اغلب نظام هاي آموزشي دنيا مسأله به روز بودن سرفصل هاي درسي در تمام مقاطع آموزشي، از جمله مهمترين دغدغه هاي سياستگذاران در حوزه تكنولوژي آموزشي محسوب مي شود. دليل چنين رويكردي را شايد بيش از هر چيز بايد در ميزان اهميت و نقش نظام هاي آموزشي كارآمد به عنوان يكي از محورهاي مهم توسعه يافتگي دانست. اين درحالي است كه الگوهاي ساختار نظام آموزش عالي كشور ما هنوز همان الگوهاي مصوب حداقل سه يا چهار دهه قبل است.
تبعات چنين پس افتادگي اي به ويژه در حوزه علوم انساني _ برخلاف علوم تجربي كه مسأله هويت ملي در آن چندان موضوعيت ندارد _ مي تواند آسيب هايي جدي را به فرهنگ يك جامعه وارد كند. اين خلأ بويژه در حوزه اي نظير ادبيات كه شايد بومي ترين رشته علوم انساني باشد نمودي دو چندان مي يابد، همچنان كه اختصاص تنها ۴ واحد به ادبيات معاصر از مجموع ۱۳۵ واحد درسي رشته ادبيات حكايت از عمق اين خلأ در دانشگاه هاي كشور ما دارد.
مهناز نصيري دانشجوي كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي با ابراز نارضايتي از قديمي بودن سرفصل هاي رشته ادبيات مي گويد:«رشته ادبيات در دانشگاه هاي ما وضعيت اسفناكي دارد. در دوره ليسانس، فقط دو واحد درباره شاعران معاصر داريم، در حالي كه به شاعراني مثل رودكي، منوچهري، سنايي و فرخي به هر يك دو واحد به طور جداگانه اختصاص داده شده است. آيا واقعاً نيما _ كه ما در نهايت در دوره ليسانس به بررسي يك يا دو شعر او مي پردازيم- كمتر از منوچهري دامغاني است؟! حالا بگذريم از اين كه در دوره قبل حتي يك واحد هم ادبيات معاصر نداشتيم. »نصيري مي افزايد:«ميدان داري ادبيات كلاسيك در دانشگاه هاي ما به حدي است كه حتي وقتي بچه ها مي خواهند موضوع پايان نامه شان را در حوزه ادبيات معاصر انتخاب كنند اغلب با مخالفت گروه مواجه مي شوند و در چنين مواقعي استادان معمولاً مي گويند هدف ما اين است كه شما با ادبيات كلاسيك آشنا شويد، دكتر احمد خاتمي عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي و استاد ادبيات فارسي اين دانشگاه بازنگري و تعديل سرفصل هاي رشته ادبيات را از ضروري ترين كارهايي كه در حال حاضر بايد در دانشگاه ها مورد توجه قرار گيرد عنوان مي كند و مي گويد: «ما هنوز در سرفصل گرفتار اين هستيم كه نثرمان تا گلستان است، نظم مان به حافظ ختم مي شود و بعد با اصرار و ابرام دو واحد هم صائب و شاعران سبك هندي داريم و پس از آن گويي ديگر حوزه ادبيات تعطيل است! يعني در دوره تيموري، در دوره صفوي، در دوره بازگشت و دوره پهلوي ديگر كسي چيزي ننوشته؟!يعني نثر ما مرده؟! اين كه به نوعي انحطاط فرهنگي است! اين كه اعلام مرگ ادبيات است! بالاخره دانشجوي ما بايد اينها را بداند يا نه؟ همه هنر ما اين است كه يك سري متون مغلق پيچيده را به خورد دانشجو بدهيم كه نه لذتي مي برد و نه تسلطي مي يابد و نه برايش كارايي دارد. دانشجويان ما هنوز هيچ يك از شخصيت هاي ادبيات معاصر از جمله شخصيت هاي دوران حساس مشروطه را نمي شناسند! در اين كه نثر سعدي و نظم حافظ از قله هاي ادبيات ما محسوب مي شوند حرفي نيست اما مگر مي شود ادبيات معاصر را _ با وجود مؤانستي كه مردم با آن دارند- از تاريخ حذف كرد و آن هم تنها به اين دليل كه عده اي اينها را جزو ادبيات محسوب نمي كنند!»
دكتر خاتمي همچنين با اشاره به مسأله اهميت نقد ادبي تصريح مي كند: «نقد ادبي در دانشگاه هاي ما با مشكلات جدي رو به روست. آنچه ما در حال حاضر تدريس مي كنيم بيشتر تاريخ نقد است نه روش نقد. اغلب استادان و دانشجويان ما اصلاً نمي دانند در دنيا چه اتفاقاتي مي افتد. ما اصطلاحات نقد ادبي دنيا را نمي شناسيم و البته اختصاص تنها دو واحد درسي به اين موضوع نبايد هم حاصلي جز اين داشته باشد.»
در حال حاضر به نظر مي رسد تقريباً همه سياستگذاران و متوليان برنامه ريزي درسي درباره نياز سرفصل ها به تعديل و بازنگري اتفاق نظر دارند كه شايد اتخاذ سياست تفويض اختيارات شوراي عالي برنامه ريزي وزارت علوم به گروه هاي آموزشي و هيأت امناي دانشگاه ها در سال ۸۱ نيز نشان از درك اين ضرورت دارد، اما در اين كه اين شيوه تا چه حد مي تواند گره از كار فروبسته سرفصل هاي رشته ادبيات بگشايد هنوز ترديد وجود دارد، زيرا پس از گذشت حدود سه سال از تفويض اين اختيار، عملاً تغيير مشهودي حداقل در رشته ادبيات به چشم نمي خورد.
فاطمه فرهودي پور از ديگر دانشجويان مقطع كارشناسي ارشد رشته ادبيات، يكي از دلايل غايب بودن ادبيات معاصر در دانشگاه ها را بافت سنتي كادر آموزشي دانشگاه ها عنوان مي كند و مي گويد: «بيشتر استادان ما تربيت شده نظام آكادميكي هستند كه در  آن ادبيات معاصر را حتي شايسته مطرح شدن نمي دانند چه رسد به آن كه بخواهند آن را به رسميت بشناسند. از طرف ديگر شناخت و تبحري كه قاعدتاً بايد يك استاد داشته باشد را در اين حوزه ندارند بنابراين نمي توان از آنها انتظار داشت كه وارد حوزه هايي شوند كه در آن استاد نيستند. اما اين استادان حداقل اين حسن را دارند كه وقتي مي خواهند در مورد ادبيات كلاسيك حرف بزنند در آن حيطه واقعاً استادند،در حالي كه اغلب استادان نسل جديد اين مشكل را دارند كه از طرفي ادبيات سنتي را به خوبي نياموخته اند و توان استادان خود را ندارند و از طرف ديگر با تفكرات و چالش هاي جديدي مواجه اند كه در اين زمينه هم هنوز به تبحر نرسيده اند و بالطبع اين آشفتگي به دانشجو هم منتقل مي شود. ضمن آن كه من معتقدم اين دانشگاه ها نيستند كه به ژانرهاي ادبي هويت مي دهند بلكه دانشگاه ها فقط آن را توصيف مي كنند.يك زماني هم وقتي نيما براي اولين بار«آي آدم ها » را خواند شعر نو وجود داشت يعني«افسانه »سروده شده بود ولي تا زماني كه آي آدم ها خوانده نشده بود به رسميت شناخته نشد.»
در بررسي ريشه هاي مشكلات موجود بر سر راه ورود ادبيات معاصر به دانشگاه ها دكتر مسعود جعفري استاد دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم بر اين باور است كه :«شاكله اصلي برنامه اي كه الان تدريس مي شود چندين دهه قبل نوشته شده است. بعدها تجديد نظرهايي جزيي شد، اما هيچ بازنگري جدي روي آن صورت نگرفت و همان روش قديم كه يك روش علامه پرور است همچنان حاكميت دارد. در گذشته تصور مي كردند دانشجو بايد هر چيزي را كه مربوط به ادبيات است بداند براي مثال بايد عربي بداند، وزن شعر بداند، تاريخ ادبيات و ... بداند. شايد چنين برنامه اي در زمان خودش درست بوده اما به تدريج كه علوم تخصصي تر شد در همه زمينه ها گرايش هاي جديدي ايجاد شد، اما اين اتفاق براي ادبيات نيفتاد.»
دكتر جعفري در ادامه مي افزايد:« برنامه فعلي را اگر بخواهيم در يك جمله خلاصه كنيم يك برنامه متن محور است يعني روخواني و درك متن، آن هم به شيوه اي كه در سنت هاي ادبي غرب، مستشرقان در قرن نوزدهم باب كردند كه بيشتر تأكيد بر فيلولوژي (ريشه شناسي لغات و معني و ساخت واژه كه از طريق لفظ منتقل مي شود) دارد.»
دكتر جعفري همچنين معتقد است:«مشكل ادبيات معاصر جدا از كل نظام آموزشي ما نيست منتها چون در بيرون از دانشگاه عده اي به طور جدي به ادبيات معاصر پرداخته اند و در اين عرصه اتفاقات چشمگيري هم افتاده، خود به خود اين مشكل يعني غيبت ادبيات معاصر در دانشگاه ها نمايان تر شده است.»
دكتر مريم مشرف استاد ادبيات و عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي نيز با اذعان به اين مطلب كه سرفصل هاي رشته ادبيات نيازمند بازنگري است ياد آور مي شود:«اضافه شدن واحدهاي ادبيات معاصر نبايد به قيمت حذف ادبيات كلاسيك تمام شود چون كسي كه ادبيات كلاسيك را نشناسد در ادبيات معاصر هم راه به جايي نخواهد برد. بايد اول با سنت آشنا شد بعد سنت شكني كرد. تعديل سرفصل ها مي تواند به گونه اي صورت بگيرد كه در عين حال كه ضرورت هاي ادبيات كلاسيك در نظر گرفته مي شود ادبيات معاصر هم در اين سرفصل ها لحاظ شود. براي مثال ما در حال حاضر بيست واحد عربي داريم كه اين تعداد واحد واقعاً زياد است و مي توان تعديلش كرد. همچنين درس هايي داريم كه با هم همپوشاني دارند مثل ۱۰ واحد تاريخ ادبيات كه همه آن را بچه ها در نثر و نظم هم مي خوانند.»دكتر مشرف همچنين اتخاذ سياست هايي را در جهت ايجاد تعامل ميان دانشگاهيان و فعالان عرصه هاي ادبيات در خارج از دانشگاه ها ،از طريق برگزاري مجامع ادبي و نيز ارسال آثار جديد ادبيات معاصر به كتابخانه هاي دانشگاه ها از طريق ناشران و پديدآورندگان را از جمله راهكارهاي فرعي تقويت ادبيات معاصر در دانشگاه ها مي داند.
در تحليل نهايي سخنان كارشناسان مي توان چنين نتيجه گرفت كه تقويت ادبيات معاصر در دانشگاه ها علاوه بر ضرورت تغيير سرفصل ها و تعديل واحدهاي درسي، نيازمند يك تحول چند سويه در همه ابعاد جريان آموزش است كه از جمله مهمترين آنها مي توان به گرايشي شدن ادبيات و تربيت و آموزش استادان متخصص در ادبيات معاصر اشاره كرد. همچنين موضوع تفويض اختيار به هيأت امناي دانشگاه ها در برنامه ريزي هاي درسي از سوي وزارت علوم، گرچه مي تواند فتح باب مناسبي براي ايجاد تحول در اين عرصه باشد، اما از آنجا كه نفس كارايي اين سياست در گرو مشاركت جدي استادان در برنامه ريزي درسي است، اين هدف تنها با حضور فعال آنان در اين عرصه محقق خواهد شد.

كتاب
«سالهاي سگي» نظام ميليتاريستي آمريكايي را به نقد مي كشد
احمد گلشيري:
001473.jpg
مهر: احمد گلشيري - مترجم ادبيات داستاني گفت : ماريو بارگاس يوسا يكي از تاثير گذارترين نويسندگان دوران ما است و جهاني كه او در آثارش به تصوير مي كشد جهاني است كه از ديد اكثر ما پنهان است . او در آثارش ظالم و مظلوم را يكسان نشان مي دهد و با خواننده اين اثر با هر دو طرف همذات پنداري مي كند .
گلشيري افزود : ماريو بارگاس يوسا آثار فراواني دارد اما عمده شهرت او براي كتاب سالهاي سگي است . اين كتاب اولين رمان منتشر شده يوسا است .
اين مترجم افزود : او در اين كتاب شيوه زندگي نظامي آمريكايي را مورد حمله قرار مي دهد و يكي از دغدغه هاي او اين است كه نظام ميليتاريستي آمريكايي را به نقد بكشد .
وي در ادامه افزود : يوسا بين جنگي كه در يك منطقه جغرافيايي روي مي دهد با جنگ دروني جامعه ارتباط برقرار مي كند و بين اين دو تشابهاتي را به تصوير مي كشد.
مترجم رمان سالهاي سگي افزود : در بسياري از جوامع در حال توسعه و توسعه نيافته ، بي عدالتي ، فقر وتبعيض به شدت گروهي از مردم را مي آزارد ويوسا بين نظريه چرخه بقا كه داروين مطرح مي كند و سياه كاري هاي زمانه كه در جوامع امروزي به وضوح قابل مشاهده است ، ارتباطي مشاهده مي كند.
گلشيري تصريح كرد :يوسا معتقد است كسي زنده مي ماند كه به ديگران زور بگويد . هستي آدم ها در جامعه معاصر به شدت تحت تاثير پليدي هايي است كه آدمها بخاطر فشارهايي كه از طرف جامعه به آنها تحميل مي شود مرتكب مي شوند .
اين مترجم در ادامه افزود : جنگي كه در حال حاضر در عراق در جريان است از ديدگاه اين نويسنده پرويي ، جنگ بين كشورها نيست اين جنگي بين خود انسانها است ؛ جامعه انسان هاي ضعيف را زير چكمه هاي خود له مي كند و به آدم هاي ضعيف اين فرصت را نمي دهد كه زندگي كنند .
گلشيري تصريح كرد : از ديدگاه او سرباز آمريكايي چون زورمند تر است پس حق حيات دارد و با اين ديدگاه دست به كشتار مي زند . از ديدگاه تنازع بقا كه داروين مطرح مي كند كسي مي تواند زندگي كند وحق زندگي دارد كه زور بيشتري داشته باشد .
وي تصريح كرد : در اين شرايط كشوري مانند آمريكا به خود اجازه مي دهد كه با روحيه نظامي گري وميليتاريستي خود به ديگر نقاط دنيا لشگر كشي كند .
گلشيري در باره سبك يوسا گفت : يوسا جزء نويسندگان مدرن امروز است و با ديگر نويسندگان مدرن آمريكا مانند فاكنر فاصله اي بسيار زياد دارد. فاكنر بيشتر به موهومات توجه دارد اما يوسا بيشتر به مسائل حقيقي حيات توجه دارد ؛ مسائلي كه به طور ملموس در زندگي انسان معاصر نقش دارد.
اين مترجم در باره علت ترجمه اين كتاب گفت : امروزه خشونت بسيار در جامعه انساني عميق تر از دوران هاي گذشته شده است ، هر روز در نقاط مختلف دنيا شاهد انواع بي رحمي ها و فجايع انساني همچون جنگ و ترور هستيم و وقتي كه اين وقايع را مي ديدم احساس كردم مسئول بسياري از اين وقايع آمريكا است و يوسا كه نويسنده اي پرويي - ساكن آمريكا - است چه خوب اين كشور را شناخته و در رمانش آنرا به تصوير كشيده است .
مترجم رمان سالهاي سگي در ادامه افزود : يوسا در كتابش يك طرف را به طور كامل مقصر نمي داند و حتي با نظامي ها هم همذات پنداري مي كند . او اين افراد را قرباني شرايطي مي داند كه برآنها تحميل شده است و به همين خاطر است كه روايت داستان را از درون محيط وجغرافياي آنها آغاز مي كند و آنچه كه در يك محيط و جامعه نظامي روي مي دهد را به تصوير مي كشد .
وي درباره تجربيات نظامي يوسا گفت : نويسنده خود دريكي از اين مدارس نظامي مدتي زندگي كرده وطعم لگدها و بد رفتاري هاي ارتش با جوانان را چشيده است . فرد وقتي مي تواند به اين خوبي از اين محيط بسته نظامي سخن بگويد كه خود زماني در اين محيط زندگي كرده باشد . يوسا آنطور كه خود مي گويد مدتي را در اين مدارس نظامي گذرانده و آنچه كه در سالهاي سگي نوشته بيشتر مبتني بر تجربيات خود او است .
گلشيري افزود: برخي از نظامي ها اگرچه در بسياري از موقعيت ها فاجعه بوجود مي آورند و قتل ،غارت و ويراني نتيجه محتوم جنگ است ، اما او به نكته اي دقيق تر در اين مساله انگشت مي گذارد و آن بي پناهي و تنهايي نظامي ها است.
وي در پاسخ به اين سئوال كه آيا يوسا مي خواهد به اين ترتيب اين افراد را از فجايعي كه بوجود مي آورند تبرئه كند ؟، گفت : نه اصلا چنين قصدي ندارد او به وضوع اين فجايع را به تصوير مي كشد اما به خواننده مي گويد كه كمي هم خود را در شرايط افرادي تصور كندكه در بطن اين حوادث حضور دارند .

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |