يكشنبه ۲۷ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره ۳۶۱۴ - Jan 16, 2005
دستگيري يك باند فساد
000078.jpg
گروه حوادث: اعضاي يك باند فساد كه اقدام به اغفال دختران جوان مي كردند بازداشت و مورد بازجويي قرار گرفتند.
به گزارش خبرنگار ما، يك ماه پيش مريم ۱۷ ساله در پي محدوديت هاي شديد خانواده در راه بازگشت از مدرسه به خانه تصميم به فرار با يك پسر جوان كه به تازگي با وي آشنا شده بود گرفت. دو روز بعد از فرار از منزل را در خانه پسرجوان گذراند و پس از آن با ترفندهاي خاصي كه پسر جوان به خرج داد وي با دختري كه پنج سال از او بزرگتر بود آشنا شده و به همراه وي به يك آرايشگاه رفته و تغيير چهره داد.
مريم با چهره جديد خود و بدون آنكه متوجه باشد طعمه يك باند فساد كه در تهران و شهرهاي شمالي كشور به فعاليت مشغول بودند، شد.
۴۸ ساعت بعد از ورود به اين باند مريم به منزل پسري كه احسان نام داشت انتقال يافت. يك ماه تمام خانواده وي نگران از سرگذشت دخترشان تمام كلانتري ها، بيمارستان ها و هر جا كه امكان حضور مريم وجود داشت را زير پا گذاشتند. پرونده فقدان مريم زير نظر مأموران دايره ۱۱ آگاهي مركز بررسي شد تا اينكه در نهايت مأموران موفق به شناسايي منزل احسان شده و طي يك عمليات پليسي با حكم قضايي كه از سوي بازپرس سليماني صادر شده بود وارد منزل شده و مريم، احسان و سه دختر و پنج پسر ديگر را نيز بازداشت كردند.
مريم در جريان بازجويي هاي قضايي تنها علت فرار از منزل و اغفال توسط اين باند را فشارهايي عنوان كرد كه از سوي والدين بر وي وارد شده بود.
پسر جواني كه مريم قبل از فرار با وي دوست شده و با كمك وي از منزل فرار كرد در مراحل تحقيق بر روي اين پرونده مدعي شد كه مريم را دوست دارد و به قصد ازدواج با وي به فرار دختر جوان از منزل پدرش كمك كرده است.
صبح روز گذشته بازپرس سليماني درحال بازجويي از احسان سردسته اين باند بود كه تلفن همراه اين متهم كه در اختيار بازپرس پرونده قرار داشت به صدا درآمد، در آن سوي خط يك دختر جوان ديگر غافل ازدستگيري احسان قصد گفتگو با وي را داشت كه بازپرس پرونده با ترفند خاص خود فرصت لازم را براي رديابي محل زندگي دختر جوان را به مأموران انتظامي داد.
دستور بازداشت دختري كه با تماس تلفني قصد صحبت با احسان را داشت از سوي بازپرس پرونده صادر شد.
جستجو براي دستگيري ديگر اعضاي فراري اين باند توسط مأموران اداره آگاهي مركز ادامه خواهد يافت.

مرگ دو جوان در اثر مصرف قرص اكستازي
000081.jpg
گروه حوادث: يك دختر و پسر جوان كه با حضور در مهماني اقدام به مصرف قرص اكستازي كرده بودند جان باختند.
به گزارش خبرنگار ما، عصر روز جمعه دو خواهر به نام هاي ساناز و سارا به دعوت يكي از دوستانشان براي حضور در يك مهماني به خانه اي در خيابان طوس رفتند. دقايقي از حضور آنان در خانه نگذشته بود كه ساناز به همراه صاحبخانه كه سعيد نام داشت اقدام به خوردن قرص اكستازي كردند و بعد از لحظاتي هر دو به طبقه پايين خانه رفتند. اما از آن جايي كه عدم حضور آنان در مهماني طولاني شده بود، خواهر ساناز به طبقه پايين رفت و هر چه در اتاق را زد كسي در را باز نكرد.
وي كه بسيار نگران شده بود با يكي از مهمانان به نام عليرضا در را شكستند و به داخل رفتند. آنان در كمال ناباوري با پيكرهاي بي جان دو جوان روبه رو شدند و بلافاصله آنان را به بيمارستان انتقال دادند اما تلاش پزشكان براي نجات آنان بي نتيجه بود و دو جوان در اثر مصرف قرص، سنگ كوب كرده بودند. با دستور بازپرس اصغرزاده تمامي اعضاي شركت كننده در مهماني در بازداشت به سر مي برند تا تحقيقات تكميلي صورت گيرد.

حادثه در جهان
۵ سال حبس براي مادر سنگدل
گروه حوادث: دادگاه عالي ايالت ميامي روز گذشته زني را به اتهام فرستادن دختر يازده ماهه اش جهت فروش هروئين احضار و محكوم كرد.
آليسا بولاندا ۳۷ ساله در حال حاضر به ۵ سال حبس محكوم شده است. به گفته مأمور تحقيق پرونده آليسا از ژانويه سال پيش بازداشت شده بود اما به دليل وضعيت بد مالي نتوانست پول وثيقه تعيين شده را پرداخت و در نتيجه در حبس به سر مي برد. در حال حاضر دختر ۱۱ ساله آليسا تحت كفالت خاله خود است. دادستان پرونده ،آليسا را با نه اتهام روبه رو كرده است، از جمله اين اتهامات حمل كوكائين و آزار و اذيت فرزندش است.به گفته مأمور تحقيق پرونده، پليس در اكتبر ۲۰۰۳ منزل آليسا را مورد بازرسي قرار داده و متوجه شد كه وي بسته هاي كوچك هروئين را به دخترش مي دهد تا آن ها را به فروش برساند.
اعدام براي سارق جنين
گروه حوادث: هيأت منصفه دادگاه فدرال كانزاس روز گذشته در نامه اي به دادستان اعلام كردند كه دادستان پرونده زني كه يك مادر باردار را كشته و جنين وي را از رحمش ربوده است مي تواند براي متهم تقاضاي اعدام كند.
دادستان پرونده تاكنون اعلام نكرده است كه آيا قصد دارد درخواست اعدام ليزا مونتگومري ۳۶ ساله را تسليم دادگاه كند يا خير؟
ليزا مونتگومري متهم است كه در روز شانزدهم دسامبر بابي استيت ۲۳ ساله را كشته و كودك ۸ ماهه وي را از رحمش ربوده است. به گفته مأمور تحقيق پرونده، ليزا پس از اين اتفاق با همسرش تماس گرفته و اعلام كرده بود كه به تازگي نوزادي به دنيا مي آورد. اين نوزاد ۸ ماهه پس از دستگيري ليزا بلافاصله به بيمارستان منتقل و جان سالم به در برد. دادستان پرونده روز گذشته اعلام كرد بايد براي درخواست صدور حكم اعدام ابتدا با چندين كارشناس تبادل نظر كند. قرار است حكم نهايي هفته آينده اعلام شود.

قتل در باغ آذري تهران
گروه حوادث: كمك راننده جواني كه در پي بدقولي مسافرش، او را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود، توسط اهالي محل دستگير شد.
به گزارش خبرنگار ما،  رسيدگي به اين پرونده شامگاه جمعه در دستور كار ويژه پليس قرار گرفت. ساعت۱۲ جمعه شب بود كه از طريق مردم به مركز اطلاع رساني پليس خبر وقوع يك قتل در منطقه باغ آذري داده شد. بلافاصله مأموران كلانتري ۱۱۷ جواديه به همراه بازپرس ويژه قتل _ حسيني- در صحنه وقوع حادثه حضور يافتند و در نخستين بررسي ها از محل با پيكر بي جان جوان ۳۰ ساله اي به نام شايان روبه رو شدند كه با سه ضربه چاقو به ناحيه شكم و گردن به قتل رسيده بود.مأموران در ادامه بررسي هاي خود دريافتند كه شايان ساعتي قبل از زاهدان به تهران رسيده است. از طرفي متوجه شدند كه عامل جنايت كه داريوش نام دارد بعد از درگيري منجر به قتل توسط مردم و اهالي محل دستگير شده است.
داريوش كه كمك راننده اتوبوس بود در نخستين بازجويي ها گفت: شايان كه يك افغاني است و به صورت قاچاق از افغانستان وارد ايران شده بود، از من خواست تا او را به تهران بياورم و در قبال اين كار مبلغ ۸۰ هزار تومان از وي بگيرم. در طول راه بارها به من گفت به محض اين كه به تهران برسيم طي تماس تلفني با يكي از بستگانش پول را به من خواهد داد.اما وقتي به تهران رسيديم او نتوانست پول را برايم تهيه كند . به همين خاطر با يكديگر درگير شديم و من با چاقويي كه در اختيار داشتم چند ضربه به او وارد كردم.برپايه اين گزارش، با دستور بازپرس حسيني متهم به قتل به دايره ۱۰ اداره آگاهي تهران انتقال يافت تا تحقيقات تكميلي درباره پرونده صورت گيرد همچنين جنازه شايان (۳۰ ساله) براي بررسي علت اصلي مرگ به پزشكي قانوني انتقال يافت.

سرقت مسلحانه از منزل مسكوني
گروه حوادث: بررسي بر روي پرونده يك سرقت مسلحانه كه عصر روز جمعه در منطقه پيروزي تهران رخ داد در دايره ۱ اداره آگاهي مركز آغاز شد.
به گزارش خبرنگار ما ساعت ۱۸ روز جمعه زنگ منزل يك مرد ميانسال در حوالي خيابان پيروزي به صدا درآمد، وقتي صاحب خانه در را گشود با چهره سه پسر جوان كه برايش ناآشنا بودند مواجه شد.
مردان ناآشنا با تهديد قمه و اسلحه، صاحب خانه را به داخل خانه هدايت كردند. هيچ كس در منزل نبود و گويي سارقان به طور دقيق از تنهايي صاحب خانه مطلع بودند. سارقان مسلح بعد از بستن دهان صاحب خانه، به جست وجو براي كشف اجناس با ارزش منزل پرداختند. سارقان مدت نه چندان طولاني را در منزل گذراندند و بعد از جمع آوري وسايل با ارزش، صاحب خانه را با دهان بسته در يكي از اتاق هاي منزل حبس كرده و متواري شدند.صاحب خانه دقايقي بعد از خروج سارقان مسلح موفق به رهايي از اتاق مذكور شد و ماموران انتظامي را در جريان ماوقع قرار داد.پرونده پليسي در مورد اين سرقت مسلحانه تشكيل شد و بعد از انجام تحقيقات اوليه به دايره ۱ اداره آگاهي مركز ارجاع داده شد.

سرقت برادران مسلح از سوپرماركت
گروه حوادث: دو برادر مسلح كه بلافاصله پس از سرقت يك سوپرماركت به دام افتادند براي بررسي بيشتر به دايره ۱ اداره آگاهي تهران انتقال يافتند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۹ شب بود، صاحب يك سوپرماركت در منطقه شهرآرا در حال جمع آوري سوپرماركتش بود. همان موقع بود كه ناگهان دو جوان ۱۷و۲۰ ساله وارد سوپرماركت شدند و بعداز دقايقي زماني كه مطمئن شدند هيچ كس جز صاحب سوپرماركت در مغازه نيست، ناگهان به طرف مرد ميانسال رفتند و يكي ازآنها با تهديد اسلحه اي را به طرف وي نشانه گرفت و از صاحب سوپرماركت خواست تا هر چه پول در اختيار دارد، به آنها بدهد. صاحب سوپرماركت كه از اين حركت به شدت وحشتزده شده بود، مبلغي حدود ۵۰۰ هزار تومان به آنان داد و دو جوان از سوپرماركت خارج شدند. در همان لحظه مرد ميانسال از سوپرماركت خارج شد و با داد و فرياد دو جوان مسلح را به مردم نشان داد كه با هماهنگي مردم دو پسر به نام هاي محسن و مجيد به دام افتادند.

توضيح يك خبر
درپي درج خبري با عنوان «حكم قطعي متهم به قتل دانشجوي دانشگاه شريف» در صفحه ۲۳ روزنامه همشهري مورخ ۲۵/۸/۱۳۸۳ وكيل اولياي دم مقتول، طي نامه اي توضيحاتي درخصوص اين خبر ارايه كرده است.
در توضيح ارسال شده معاون دانشجويي دانشگاه فاقد صلاحيت اظهارنظر درخصوص پرونده دانسته شده و آمده است: «باوجود صراحت قانون مبني بر منع مداخله كليه اشخاص و مراجع جهت رسيدگي بي طرفانه و عادلانه به پرونده، چگونه مي توان شاهد دخالت صريح و آشكار اين مسئول دانشگاه شريف درجهت منحرف ساختن پرونده از حقيقت و انحراف آن از واقعيت بود.»
در بخش ديگري از توضيح خبر خارج شدن پرونده متهم به قتل از فايل دانشجويان تكذيب شده است.

تقاضاي طلاق به خاطر بدقدمي
گروه حوادث: زن جواني پس از دو ماه زندگي مشترك به علت بدقدمي شوهرش تقاضاي طلاق كرد.
به گزارش خبرنگار ما، مرد جوان نشسته روي نيمكت داخل سالن منتظر ورود به دادگاه بود. همسر جوانترش نيز كنارش نشسته بود. از او كه پرسيدم براي چه به دادگاه آمده است همسرش از كنارمان بلند شد و رفت آن طرف تر ايستاد. او گفت: «در فاميل كسي دخترش را به من نمي داد، به من مي گفتند تو بدقدمي.»هاشم سي سال داشت و ديگر از هر آنچه در اين ۳۰ سال برايش اتفاق مي افتاد خسته شده بود. او در توضيح بدقدمي اش گفت: مادرم هنگام تولد من فوت كرد. خواهر و برادرهاي بزرگترم مرا بدقدم و بدشگون مي دانستند و پدرم هم سر اين موضوع از من دل خوشي نداشت. گويي او هم باورش شده بود من بدقدم هستم. اين موضوع زماني برايش قطعي و باور كردني شد كه پس از به دنيا آمدن من كارگاه كفاشي اش ورشكسته شد و او به زندان افتاد، بچه ها در به در خانه اقوام شدند تا او از زندان آزاد شد و برايمان سرپناهي گرفت.
او خيره به موزائيك هاي كف راهرو ادامه داد: هيچ كس حاضر نبود دخترش را به من بدهد از فاميل بگيريد تا غريبه هايي كه داستان زندگي من را مي دانستند. كم كم خودم هم باورم شده است كه واقعا بدقدم هستم. از بيست سالگي كه سربازي ام تمام شد دست به هر كاري مي زدم خراب مي شد. كارگري، منشي گري، حتي حمالي در بازار هم جواب نداد. سر هر كاري مي رفتم نيمه كاره مي ماند و دوباره بيكار مي شدم تا اين كه بالاخره با هر جان كندني بود يك مغازه كوچك اجاره كردم. كار و بارم بد نبود و در حال پيشرفت بودم كه خواهرم گفت بايد ازدواج كنم. اصرارهاي او و خواستگاري رفتن هايش به جايي نرسيد و كسي حاضر نشد دخترش را به من بدهد. تا اين كه يك روز به يكي از مشتري هايم كه خانه شان در نزديكي مغازه ام بود و هميشه از من خريد مي كرد پيشنهاد ازدواج دادم، او هم پس از مدتي فكر كردن قبول كرد و گفت بايد خانواده اش هم نظر بدهند. جواب آنها نيز مثبت بود. مراسم به خوبي و خوشي تمام شد و من توانستم در سن ۳۰ سالگي ازدواج كنم.
هاشم گفت كه همه بدبختي هايش از زماني بيشتر شد كه شايعه هايي كه درموردش بود به گوش همسرش رسيد. او ادامه داد: همه صحبت هايي كه فاميل از زمان به دنيا آمدن من مي گفتند به مهتاب رسيد و او هم همه را باور كرد و پس از فوت پدر و مادرش در تصادف از من درخواست طلاق كرد.
پرسيدم مرگ آنها هم به شايعاتي كه درموردش مي گفتند ربط داشت؟ او در پاسخ گفت: قبل از سفر آنها همسرم مي گفت دلش شور مي زند پس مسافرت نرويد آنها هم به حرفش گوش ندادند و رفتند و تصادف كردند. همسرم و خواهرش اين موضوع را ناشي از بدقدمي من دانستند و به دادگاه خانواده مراجعه كردند. توضيحات من هم به جايي نرسيد و الان منتظرم براي توضيح به محضر قاضي بروم.

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
دانش انفورماتيك
بـورس
خارجي
سياسي
داخلي
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش انفورماتيك   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |   داخلي   |  
|  شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |