يكشنبه ۲۰ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۰۷
ايليات را از دشت ها به حواشي فقر و نكبت شهرها مي كوچانند
آغاز تلخ ترين كوچ ايل 
027522.jpg
چوپان چه خوابي مي بيند؟ خواب بدرهاي تمام و شب هاي پر ستاره يا دشت هاي بي انتها و پلنگ هاي غران را؟ نه، گمان ما اين است كه چوپان فقط خواب شهر را مي بيند. عكس : ثريا درمبخش 
دكترناصركرمي 
مي گويند اگر همين حالا نظرسنجي كنيد، 99 درصد ايلات مي خواهند يكجانشين شوند. دليل از اين بهتر كه كوچ ديگر به آخر رسيده است؟ مي گوييم اگر همين فردا نظرسنجي كنيد، 100 درصد كارمندها نه از كارشان راضي اند، نه از رئيسشان و نه از عمري كه دارند سپري مي كنند. آيا شما مي رويد ادارات را تعطيل كنيد يا همه روسا را بكشيد؟ پس چرا به جاي حل مشكلاتي كه كوچندگان را به اين ورطه انداخته است، چاره را در كشاندن آنها به پاي سفره نفت در حواشي شهرها مي دانيد؟
حكايت ايليات در روزگار نو، يكي داستان است پرآب چشم. نكته اين است كه برخلاف آنچه كه همه گمان مي كنند، ايليات از آن رو به آخر راه نرسيدند كه كوچ ديگر دوره اش تمام شده بود، مشكل اين بود كه در اقتصاد بيمار ايران شرايط به گونه اي شد كه همه توليدكنندگان به قهقرا رفتند و فقط طفيلي ها و دلال ها و واسطه ها و ... روي پاي خود ماندند. سفره نفت را پهن كردند توي شهر، هر كس بايد خود را مي رساند به گوشه اي از اين سفره تا امكاني براي پر كردن شكم پيدا كند. اينطور شد كه كوچندگان هم اغوا شدند براي رها كردن ييلاق و قشلاق و استقرار در حاشيه شهرهايي كه اگر هيچ چيز ندارند، اما دست كم آب و برق و نانشان دايم براه است و با قيمتي نزديك به رايگان.
معيشت پايدار
كوچ در تعريف جغرافيدانان عبارت است از راهي براي بهره برداري از منابع طبيعي پراكنده. يعني وقتي كه منابع پراكنده است، بهره برداري از آنها نيز فقط با زندگي پراكنده و متغير ممكن مي شود. براي مثال كوچندگان عمودي آنها كه ييلاق قشلاق مي كنند، مثل ايلات لر و بختياري در ايران مراتع قابل دسترس خود را تابستان ها بايد در ارتفاعات جست وجو كنند و زمستان ها در دشت هاي پست. پس هزاران سال است كه خو كرده اند به در بهار به ييلاقات كوهستاني كوچ كردن و در پاييز به قشلاق هاي گرمسير برگشتن. به همين خاطر، كوچ نشيني اصولا از معيشت هاي منطبق با هنجارهاي توسعه پايدار تلقي مي شود كه بقايش مي تواند امكان استقرار انسان در مناطق طبيعي دوردست را فراهم كرده و از تمركز جمعيت در مادرشهرهاي بزرگ جلوگيري كند. طي 10 سال اخير نهادهاي مرتبط در سازمان ملل به ويژه برنامه هاي محيط زيست و عمران اين سازمان UNDP و UNEP خواستار تلاش دولت ها براي تداوم كوچ نشيني و جلوگيري از يكجانشيني كوچ نشينان بوده اند. سازمان يونسكو در اين باره گزارش هاي متعددي را منتشر كرده و به ويژه يادآور شده است كه اغلب، يكجانشيني كوچندگان ضمن آنكه عملا به بهبود وضعيت اقتصادي آنها منجر نشده، بلكه به نابودي گنجينه غير قابل جايگزين فرهنگ جوامع بومي و محلي انجاميده است.
در يكي از گزارش هاي اين سازمان منتشر شده در مجله nature and pesources شماره۶اشاره شده است كه هزينه هايي كه دولت ها براي حفظ معيشت كوچ مي پردازند، به طور معمول كمتر از هزينه هايي است كه براي يكجانشين كردن آنها و حل معضلات اجتماعي متعاقب مي پردازند، زيرا تجربه نشان داده كوچندگان با يكجانشيني از يك جمعيت توليدكننده، با ضريب سرانه قابل توجه در توليد ناخالص ملي، به جمعيتي حاشيه نشين با كمترين نقش مولد تبديل مي شوند.
جاي تاسف اين است كه انگار سازمان يونسكو گزارش هاي خود را با مرور سرنوشت كوچندگان ايران و بررسي شرايط كنوني آنها تدوين كرده است.
سفره نفت را پهن كردند توي شهر، هر كس بايد خود را مي رساند به گوشه اي از اين سفره تا امكاني براي پر كردن شكم پيدا كند. اينطور شد كه كوچندگان هم اغوا شدند براي رها كردن ييلاق و قشلاق و استقرار در حاشيه شهرها
آغاز زوال 
در ابتداي قرن حاضر كوچندگان با جمعيتي بيش از 2 ميليون نفر، نزديك به 10 درصد از كل جمعيت ايران را شامل مي شدند. اكنون جمعيت عشاير ايران حدود يك ميليون و 300 هزار نفر نزديك به 2 درصد كل جمعيت كشور برآورد مي شود. انتظار مي رود كه كاهش جمعيت كوچندگان ايراني با روندي شتابناك تر از گذشته در دهه آينده تداوم پيدا كند و شايد در پايان دهه در پيش رو، ديگر در ايران خانوار كوچ نشين چنداني باقي نمانده باشد. به واقع هجرت از دشت به شهر را كوچ نشينان ايران آغاز كرده اند؛ هجرتي كه باعث مي شود آنها دشت ها و آسمان ها، مرغزارها و كوهستان هايي را كه هزاران سال به آنها تعلق داشته، فرو بگذارند و به خيل حاشيه نشينان پرشمار و نه چندان نيكبخت شهرها بپيوندند.
اين روند قهقرا از كجا آغاز شد؟ از ابتداي قرن حاضر، روزگار به تدريج براي كوچ نشينان دگرگون شد. دولت هاي مركزي نظام زندگي آنها را برنمي تافتند، تا آن حد كه عملا دستور تخته قاپو  شدن صادر كنند. ديگر اينكه مراتع را به هزار دليل و بهانه از چنگ آنها خارج كردند. ايلراه هاي شان را هم به تدريج گرفتند و در برابر اين غضب ظالمانه، دست كم نخواستند كه كوچ نشينان هم به اندازه شهرنشينان از يارانه هاي عمومي بهره مند باشند. بودجه مملكت را ريختند به پاي شهرهايي كه مثل چاه ويل اصلا سيراب نمي شدند. هر هرزآبه اي را هدايت مي كردند به سمت سدهاي غول آسايي كه بايد آب و برق شهرها را تامين مي كردند و اينطور مراتع روز به روز خشك تر شدند. يك تانكر نفت نمي رساندند به دره هايي كه توي آنها كوچندگان داشتند از سرما به خود مي لرزيدند، اما اين امكان را ايجاد كردند كه از هر گوشه خانه هاي شهري يك شير هميشه مشتعل گاز بزند بيرون. نتيجه اينكه كوچندگان بايد هر زمستان آخرين شاخ و برگ باقي مانده درختان را در تشگاه هاي محقر خود مي  سوزاندند و به اين شكل زيستبوم خود را روز به روز در برابر سيل و ويراني آسيب پذيرتر مي كردند. به راستي اين بود چشم انداز زاگرس در آغاز سده حاضر؟ قاتلان زاگرس كوچندگان بودند يا آنها كه سهم كوچ نشينان را از منابع سوخت كشور در اختيار آنها ندادند، نمي دهند و نخواهند داد...؟
و اينطور به تدريج دامداري شغلي شد بسيار پرزحمت و كم منفعت. برعكس، شهرها روز به روز اغوابرانگيزتر مي شدند. آب و برق و نان كه تقريبا مفت بود، بالاخره هيچ كس هم در شهر از گرسنگي نمرده است. هيچ كاري پيدا نشود، با فروختن گوسفندها مي توان قارقاركي خريد براي مسافركشي يا يك چرخدستي براي دستفروشي. تلويزيون هم هست، گاهي هم مي شود به پارك رفت و بستني خورد. اينكه به اين شكل، جمعيتي مولد عشاير حتي همين حالا هم با وجود مشكلات شان نزديك به 17 درصد گوشت قرمز كشور را توليد مي كنند و به طور متوسط هر فرد عشايري نزديك به 30 برابر يك فرد شهري در توليد ناخالص ملي مشاركت دارد به جمعيت غير مولد كه هزار جور هزينه براي دولت دارد تبديل شود، مشكل خود عشاير كه نيست، مشكل دولت است كه اين شرايط را ايجاد كرده است.
پايان تاريخ 
در نهايت سرنوشت كوچندگان ايران به كجا خواهد انجاميد؟ شايد شماري از آنها بتوانند معيشت خود را از كوچ كامل به رمه گرداني  تغيير داده و به اين صورت مانع از حل شدن خود در جامعه شهري شوند. در رمه گرداني گله جابه جا مي شود، اما خود ايل داراي محل استقرار ثابت است و همراه با گله فقط شماري از مردان حركت مي كنند.
كوچ در قالب رمه گرداني ترانسهومنس امروزه حتي در مناطقي از اروپا، مانند اسپانيا، مجارستان، كشورهاي حوزه بالكان و حتي كشور كوچك و كاملا مدرني مانند سوئيس رواج دارد.
با اين وجود افق در پيش رو براي كوچندگان ايران بسيار تيره است. مشكل فراتر از غصب مراتع و نابودي ايلراه هاست. مشكل احاطه يك نگره كميت گرا از مفهوم توسعه در اذهان نه فقط مردم، بلكه حتي برنامه ريزان و سياستگذاران است؛ نگره اي كه به الگوي زندگي شهروند متوسط غربي نظر دارد و هدف غايي هر طرح توسعه را رسيدن به آن مي داند؛ نگره اي كه توسعه را گذار از مرحله دامداري و كشاورزي به مرحله صنعتي شدن دانسته و شاخص آن را افزايش مصرف مصنوعات برقي و فلزي مي داند. در اين نگره كه در طرح هاي پست  مدرن توسعه اكنون به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است اساسا زني كه ناچار است براي تهيه آب مصرفي، كوزه اي را به دوش كشيده و راهي طولاني را لب چشمه برود، انساني بسيار عقب مانده تر و بدبخت تر از زني است كه در يك محيط شهري به آب لوله كشي دسترسي دارد. ظاهر اين منطق نيز درست مي نمايد، اما در نگاه پست مدرن به توسعه، شاخص هاي كيفي جايگزين شاخص هاي كمي مي شوند. اينطور است كه با دقت برآورد مي شود كه براي مانند آن زني كه ناچار است براي تهيه آب به لب چشمه برود، در مقايسه با زن شهري چقدر سلامت جسمي و روحي كمتر يا بيشتري داشته و به ويژه شاخص اميد به زندگي او چقدر است؟ اين مبنا مي گويد كه در ايران خوشبخت ترين مردم عشاير ايلسون آذربايجان هستند زيرا جسم كاملا سالم تر دارند بر اساس شاخص هايي مانند نسبت تعداد دندان هاي سالم به ناسالم يا وضعيت بينايي چشم، به اضطراب و افسردگي بسيار كمتري دچار هستند، عمر طولاني تري دارند و اصولا از زندگي خود رضايت خاطر بيشتري دارند. اما حتي ايلسونان هم مي خواهند يكجانشين شوند و هيچ كاري نمي توان كرد براي اينكه مجاب بشوند به درك خوشبختي بزرگي كه دارند. شهر فريبنده تر از اين حرف هاست و برنامه ريزان هم كه اغلبشان چند سالي بيشتر نيست كه در شهر ساكن شده اند، خود هنوز نشئه لذات زندگي شهري اند و گوش شان بدهكار طرح هاي كيفيت گراي توسعه نيست، نمي تواند باشد، نبوده است و هرگز نخواهد بود.

ستون ما و شما
كوچ 
عمده مشكلات اجتماعي شهر بزرگي مثل تهران ناشي از حاشيه نشيني است. حاشيه نشينان اغلب هزينه كمرشكني را به سامانه مديريت شهري تحميل مي  كنند، هزينه اي كه از جيب ساكنان اصلي شهر پرداخت مي  شود. همچنين حاشيه نشينان عامل بروز بخش عمده نابهنجاري اجتماعي در شهر هستند. جالب است بدانيد كه بيش از 90 درصد سرقت هاي مسلحانه منجر به قتل در تهران توسط افرادي انجام مي شود كه از ورود آنها به اين شهر كمتر از 10 سال مي  گذرد. چاره كار چيست؟ گماردن مامور در عوارضي هاي قم و كرج براي جلوگيري از ورود جمعيت تازه به شهر؟ قطعا نه. بهترين چاره اين است كه امكانات اقتصادي به صورت عادلانه در تمام سطح كشور توزيع  شود تا براي بسياري از مردم كشور تنها راه باقي  مانده براي كسب كف دستي نان، مهاجرت به تهران نباشد. براي مثال مي توان شرايطي ايجاد كرد كه كوچ به عنوان يكي از معيشت هاي پايدار و مولد همچنان تداوم يابد. ايرانشهر امروز اين موضوع را به تفصيل واشكافته و بررسي كرده است. فراموش نكنيم كه شايد اگر كشاورزي و دامداري ايران اينگونه در حال قهقرا نبود، سرنوشت حتي افرادي مثل بيجه و باغي و خفاش شب و اعضاي باندهايي مثل ياقوت سرخ و كركس هاي سياه و...شايد اينگونه رقم نمي    خورد.
هاي ساوالان 
محمد علي اينانلو، مستندساز و روزنامه نگار  سرشناس، خود يك شاهسون است؛ شاهسوني كه اكنون به جاي تفنگ، دوربين دردست دارد و به جاي اسب، بليزر سوار مي  شود. او اندوهش را از زوال زندگي ايلي در يك داستانواره زيبا نوشته است.
به روايت دوربين 
ثريا درمبخش علاقه زيادي به عكاسي از عشاير دارد. در اين راه ماه هاي طولاني را در كوه و دشت با قشقايي ها، شاهسون ها و بختياري ها زندگي كرده است. روايت زيباي او از زندگي شاهسون ها را در لابه لاي صفحات اين ويژه نامه مي  بينيد.
از يادرفتگان 
اين عجيب است كه دولت به آنها كه چند برابر ديگران در توليد ناخالص ملي مشاركت دارند، خيلي كمتر از بقيه يارانه و امكانات اقتصادي بدهد.
خاكي فيروز در اين باره نوشته است: سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور، به عشاير توجهي ندارد و همين، دليلي شده براي اعتراض 170 نماينده مجلس كه طرح تحقيق و تفحص از عملكرد اين سازمان در حوزه عشايري را امضا كرده اند.

تغيير هويت درعشاير
كاكو موبايل آنتن نمي ده
مي رود طرف تلويزيون۱۴ اينچ. در شيشه اي ميز تلويزيون را باز مي كند و كنترل ريسور ماهواره را در دست مي گيرد. اينجا به همه چيز شبيه است حتي به هتل يا يك خانه در ميان هزاران بناي شهري، اما به تنها چيزي كه نمي آيد يك چادر عشايري است 
027525.jpg
عكس : محمد رضا بهارناز
سعيده امين 
بفرماييد چاي. نشستيم تا در چادر بي رياي حاج علي آقا طعم چاي ذغالي عشاير را بچشيم. هوا سرد بود و پرده چادر افتاد تا گرماي چادر به بيرون نرود. گل هاي زرد و صورتي روي زمينه قرمز رنگ قالي انگار كه از گرماي جانبخش چادر زنده شده باشند سراسر فضاي چادر را پوشانده بود. گبه ها از پشتي آويخته و چند گليم جلوي درگاهي پرده چادر افتاده بود. صداي تق و تق تركيدن زغال ها از توي منتقل گداخته به گوش آدم هاي ماشيني شهر كه ميهمان عشاير بي رياي استان فارس بودند بسيار دلنواز مي نمايد. چاي تازه دم و بوي ذغال نيم سوخته. تيرك هاي چوبي از جاي جاي چادر علم شده است. بافت هاي منگوله اي آويزان شده شكلي سنتي به فضاي چادر بخشيده است. زن عشايري با دامن گلدار و چين دارش با موهاي فرق از وسط و چارقدي تميز در حالي كه با دست كودك چند ماهه اش را مي خواباند گوشه چادر نشسته است. حاج علي آقا در حالي كه مدام ميهمانان را به خوردن و نوشيدن دعوت مي كند از داخل جيب كتش يك سيگار خارجي را بيرون آورده و يكي تعارف ميهمانان مي كند. به جاي اينكه روي منقل تا شده و سيگار را روشن كند، فندك خارجي اش را با ژست خاصي كه چندان به مردان ايلياتي نمي خورد روشن مي كند.
صداي توقف اتومبيل مي آيد و پسر جواني با شلوار جين و تي شرت قرمز رنگ پرده را بالا مي زند. آقا گوسفندات رسيد
از كنار پرده خودروي وانت دودي رنگ كه حدود 20 راس گوسفند را بار زده معلوم مي شود. جوانكي كم سال تر در حالي كه در دستش يك بسته نان لواش داخل يك نايلون زرد رنگ پيچيده شده وارد مي شود و يكراست مي رود سراغ مادر. بفرماييد، نان ها تازه است. عجيب است، مگر عشاير ما خود نان پخت نمي كنند؟
بهجت خانم همسر حاج علي آقا است كه حدود 35 سال سن دارد و دو دختر و يك پسر.
مي گويد: ديگر كسي نان نمي پزد، كار دارد، فرصت مي برد و بيشتر از همه وقت پسرك كه غلامرضا نام دارد نان را به دست مادرش مي دهد و يكراست مي رود طرف تلويزيون 14 اينچ.
اينجا به همه چيز شبيه است حتي به هتل يا يك خانه در ميان هزاران بناي شهري، اما به تنها چيزي كه نمي آيد يك چادر عشايري است.
صداي موتور برق از كنار چادرها به گوش مي رسد. حاج علي آقا از صبح بيرون آمده و با صداي بلند از پشت گوشي موبايل در مورد جمع و جور كردن دام و احشامش دستوراتي مي دهد.
بهجت خانم مي گويد: فقط فصل تابستان را در ييلاق هستيم زمستان ها به خانه مان در شهر مي رويم و دوباره فصل تابستان به ييلاق كوچ مي كنيم. وي زندگي در شهر را دوست دارد: شهر راحت است. درمانگاه و مدرسه براي بچه ها هست و همه لوازم زندگي را مي توان در مغازه پيدا كرد. اينجا اگر مريض شوي دسترسي به دكتر آسان نيست.
شايد در آينده اي نه چندان دور به دليل افزايش آگاهي مردم عشاير از رفاه عمومي در شهروگرايش يكجا نشيني، ديگر اثري از عشاير در كشور نبينيم 
تمام رنگ و لعاب شهري به صورت هاله اي دور عشاير اين كشور پيچيده شده است. شايد نمونه اي از عشاير 20 سال قبل را بتوان تنها در نمايشگاه هاي اقوام در پايتخت پيدا كرد.
گويا حتي پنهان ترين و دور افتاده ترين نقاط كشور از موج پيشرفت و تكنولوژي در امان نمانده است.
علي احمدي، جامعه شناس و عضو هيات علمي دانشگاه مي گويد: با تغيير شكل و شمايل زندگي عشيره اي در ايران، عشاير از زندگي كوچ نشيني به سمت زندگي يكجانشيني در شهرها يا روستاها حركت مي كنند. تمام اينها به دليل تغيير نوع ابزار زندگي در اين افراد است. به اين ترتيب كه عشاير به جاي سوار شدن بر اسب و شتر، سوار وانت و كاميون هاي بزرگ مي شوند تا با اين خودروها تغيير مكان بدهند. با گسترش شبكه تلفن همراه ديگر هيچ ايلياتي از اوضاع شهرها و قيمت بازارها بي خبر نيست. تمام تكنولوژي ارتباطي و تصويري جاي خود را در خانواده هاي عشايري باز كرده است. زنان عشاير كمتر دست به كارهاي طاقت فرساي خانه از جمله پخت نان، درست كردن ترشي و پنير و كره مي زنند.
027531.jpg
عكس : حسن غفاري 
حالا ديگر تصاوير جذاب تلويزيون و ماهواره و طعم شيرين پنيرهاي كارخانه اي بيشتر به مذاق جوانان عشاير خوش مي آيد.
اين جامعه شناس مي گويد: نه تنها ضرورت زندگي بلكه سياست هاي دولت نيز به تغيير شكل زندگي عشاير كمك كرده است. با افزايش قيمت دام و طيور بسياري از عشاير در كوتاه مدت به سرمايه زيادي دست پيدا كرده اند و شما مي توانيد ببينيد كه عشاير ما به جاي پوشيدن لباس گشاد عشايري، بعضا كت و شلوارهاي خوش دوخت و به جاي سوار شدن بر اسب بر ماشين هاي پژو و پرايد و ... سوار مي شوند.
كشاورزي و دامداري از اساس و پايه هاي توسعه يافتگي در هر كشوري است. لذا ضرورت حمايت از اين قشر مي تواند به كنترل و كاهش مواد پروتئيني و خودكفايي در توليد گوشت دامي منجر شود.
احمدي مي افزايد: يكجا نشيني شايد به توسعه كشاورزي كمك  كند اما صنعت دامداري كشور را ضعيف مي كند. با گرايش دولت به سمت صنايع مونتاژ، عملا قشر كشاورز و دامدار، ضعيف و بدون پشتوانه شده اند. همه اينها باعث مي شود كه عشاير ما پس از مدتي به دليل كمبود مراتع براي تامين خوراك دام، احشام خود را فروخته و به شهر مهاجرت كنند. از طرفي آنهايي كه باقي مي مانند با شكل و شمايلي كاملا متحول شده به زندگي مي پردازند. اما آنچه مسلم است آمار نشان مي دهد كه سالي 100 روستا از سكنه خالي و تخريب و بر وسعت شهرها اضافه مي شود. جاذبه ها همچنان در شهرها باقي مي ماند و نيازهاي پاسخ داده نشده را به سوي خود مي كشاند.
شايد در آينده اي نه چندان دور به دليل افزايش آگاهي مردم عشاير از رفاه عمومي در شهر و گرايش يكجا نشيني، ديگر اثري از عشاير در كشور نبينيم. جواني كه حاضر نيست براي شاد زندگي كردن از جذابيت هاي شهري چشمپوشي كند و ديگر سوار كاري برايش جالب ترين تفريح و كار نيست، تمايلي به ادامه زندگي عشيره اي از خود نشان نمي دهد. شايد ديگر ضرورت هاي كوچ نشيني از ديدگاه برخي از اعضاي نسل امروز عشاير كاملا از بين رفته باشد، شايد.

پشت ايل خالي شده
*دكتر امان الله قرايي مقدم 
بدون شك عشاير در جاي جاي ايران نامي پرآوازه هستند اما در چند سال اخير يا بهتر بگويم حداقل در 30 سال اخير، چهره اي كه از اين افراد ديديم با آنچه در تاريخ ايران آمده تفاوت هاي اساسي و بنيادين دارد. زندگي در سياه چادرها، كوچ كردن از نقطه اي به نقطه اي ديگر و پاس داشتن سنت هاي عشايري يا وجود ندارند يا آنقدر كم شدند كه نمي توان حتي به لحاظ آماري هم آنها را مورد بحث و تبادل نظر قرار داد.
عشاير ما امروز همپاي پيشرفت تكنولوژي تا حدودي پيشرفت داشتند اما آنها از اين پيشرفت متاسفانه نشانه هاي ناچيزي را كسب كردند كه هيچ نيازي به آن ندارند. شما امروز مي بينيد كه حتي لباس آنها نيز به سمت گرايش هاي اجتماعي در شهرهاي اطراف محل سكونتشان تغيير هويت داده و بيان اين واگويه ها تنها حركت روي خطي تئوريك است. دولت اما در سالهاي اخير از عشاير آن طور كه بايد و شايد حمايت نكرده. شما به تاريخ ايران نگاه كنيد. آنها هميشه حاميان بزرگي براي حفاظت از مرزها بوده و هستند. اين قدرت و پشتيباني حتي در فيلم هاي ايراني هم حضوري قابل قبول داشته و دارد ولي ما از عشاير خود كه نيروهايي بالقوه هستند در حدي نازل بهره مي بريم. بچه هاي عشاير در سياه چادرها از كمترين امكانات رفاهي برخوردارند. همين چند هفته پيش بود كه گرگ در يك سياه چادر به مادر و فرزندي حمله كرد و طوري صورت بچه را دريد كه كارش به جذب كمك هاي مردمي براي عمل جراحي كشيد و امروز هم شاهديم هنوز خوب نشده.
تمام اين موارد در حالي اتفاق مي افتد كه ادعا مي كنيم آنها بخشي از فرهنگ و سنن ما هستند. حالا اين مردم در حالي به شهرهاي كوچك و بزرگ كوچ مي كنند كه بستر مناسبي براي ايجاد جرم به وجود آمده.
در تحقيقاتم به اين نتيجه رسيدم كه نبود انگيزه كافي براي زندگي در همان سياه چادرها باعث آمدن آنها به شهرها مي شود. انگيزه به نشانه هايي احتياج دارد كه من و شما كاملا به آن واقفيم. محدوديت هاي آنها براي ازدواج حتما مي دانيد در بعضي از ايل هاي عشايري، هيچ دختري حق ندارد با پسري از ايل ديگر ازدواج كند نبود كار، آشنا نشدن با ساير اطلاعات روز و مدرن و ... عاملي را به وجود مي آورد به نام عدم انگيزه. پس شما به عنوان يك ايلياتي سفر مي كنيد به تهران يا بهتر بگويم به اطراف تهران. مثلا مي رويد به اسلامشهر، ورامين، شهريار، كرج يا هرجاي ديگر؛ مناطقي كه صفحات روزنامه ها نشان مي دهند مناسب ترين جا براي ارتكاب جرم هستند. چون كاري نداريد، حتي با ديدن كوچك ترين امكانات رفاهي مثلا با ديدن يك گوشي تلفن همراه در دست يك پسربچه 18 ساله ترغيب مي شويد كه آن را به دست آوريد. با كدام پشتوانه مالي؟
و سخن آخر:
عشاير ايران قدم در راهي گذاشتند كه اگر آن را اصلاح نكنيم تنها نامي از آنها در لابه لاي صفحات تاريخ به يادگار مي ماند. ماهواره هاي خارجي زندگي آنها را در سياه چادرها به عنوان مدركي دال بر عقب افتادگي ما پخش مي كنند و اين از عدم كفايت ماست كه اينچنين پشت عشاير خود را خالي مي كنيم.
استاد دانشگاه و جامعه شناس 

عشاير از روستا تا شهر
تهران، روستايي بزرگ 
هرچند به نظر مي رسد بخش قابل توجهي از ناهنجاري ها از مهاجراني كه به حاشيه شهرها آمده اند سر مي زند، با اين همه بررسي ها نشانگر اين نكته است كه اتفاقا مهاجران عشيره سهم اندكي از حاشيه نشينان را تشكيل مي دهند
027528.jpg
عكس : حسن غفاري
سهيلا  بيگلرخاني 
نخست به نظر مي رسد، بتوان به يك تركيب جمعيتي مشخص در ميان سكنه حاشيه تهران دست يافت. اما جالب آنكه حتي در يك منطقه حاشيه اي نيز نمي توان با حدس ، تركيب جمعيتي خاصي را مشخص كرد. با اين همه در يك نگاه مي توان قضاوت كرد، بيشتر حاشيه نشينان تهراني ساكنان سابق روستاها و شهرهاي كوچك مناطق محروم تر كشورند.
به گفته كارشناسان، 3 موج مهاجرت به پايتخت در ايران قابل شناسايي است. موج اول كه اكنون مهاجران آن بيش از 50 سال است كه ساكن تهران هستند، بيشتر از مناطق شمالي كشور به پايتخت آمدند. مناطقي نظير آذربايجان، گيلان، مازندران و موج دوم حدود 30 سال قبل آغاز شد، در اين دوره مردم مناطق مركزي كشور به تهران آمدند و موج سوم؛ اين آخري بيشتر شامل سكنه غرب ايران مي شود. به همين دليل تازه مهاجران حاشيه نشين كنوني تهران را اقوام كرد و لر تشكيل مي دهند.
اتفاقا بخش قابل توجهي از كوچ نشينان و عشاير متعلق به همين اقوام كرد و لر هستند. از اين حيث شايد بتوان گفت: عشاير بيشتر در موج سوم يعني موج كنوني به تهران آمدند.
از اين حيث دسته اي از آسيب هاي اجتماعي در مناطق حاشيه اي تهران قابل مشاهده است. چه، كوهستان نشين ها با خود روحيه اي خشن متناسب با زندگي در كوهستان را به زندگي شهري مي آورند كه در شرايط خاص شهري، مي تواند آسيب زا باشد.
سعيد خراط ها، پژوهشگر اجتماعي درباره حاشيه نشيني مي نويسد: مكان هاي بي دفاع، مكان هايي هستند كه مديريت جامع در آنها اعمال نمي شود، نظارت و كنترل اجتماعي در اين مكان ها ناكارآمد، بي تعهد و بي تفاوت عمل مي كند و قانون نيز حمايت و سلطه اي بر اين مكان ها ندارد. اين مكان ها بستري مناسب براي تزايد جرم و مجرم به شمار مي روند و به كانون هاي تباهي و آسيب تبديل مي شوند.
وي با برشمردن 11 ويژگي جغرافيايي اقتصادي منطقه پاكدشت به عنوان يك نمونه از مناطق حاشيه نشين تهران، به بررسي جرمخيزي در اين منطقه مي پردازد؛ ويژگي هايي مانند وجود كوره پزخانه هاي سنتي، خاكريزها، گودال ها، خرابه ها و بيابان هاي متعدد و وجود زباله ها و نخاله هاي ساختماني در اينگونه مناطق.
از سويي حاشيه نشينان به دليل نبود اشتغال و درآمد مكفي در روستاها و شهرهاي خود، اقدام به مهاجرت كرده اند. با اين حساب هر كدام از اين ويژگي ها مي تواند جاذبه اي اقتصادي به خصوص براي حاشيه نشينان كه تخصص لازم و مهارت زندگي شهري را ندارند فراهم آورد و اين خود مانند سيكل معيوبي، مشوق مهاجرت است. با همين استدلال مي توان دليل سكونت تعداد زيادي از افراد يك فاميل را در يك منطقه خاص دريافت. مثلا معروف است سرآسياب شهريار محل سكونت كرد ها، لرها و قوچاني هاست.
در مهاجرت قبيله اي، خانوارهاي گروه در يك منطقه ساكن مي شوند و همين سكونت دسته جمعي براي آنان نوعي برتري نسبت به بقيه ساكنان منطقه به بارمي آورد. اين برتري شايد به خودي خود چندان بحران زا نباشد. گو اينكه حاصل آن مي تواندنوعي باج خواهي باشد
كار نبود به تهران آمديم 
گشتي در مناطق اطراف ملارد و اسلامشهر نشان مي دهد، ادعاي سكونت كردها و لرها در اين مناطق پربيراه نيست. مرد جواني كه با خودروي زهوار دررفته اش مسافركشي مي كند، مي گويد: چند سالي است به تهران البته حاشيه تهران آمده ام، چون طرف هاي خودمان كار نبود. اينجا مردم بيشتر پول خرج مي  كنند. درآمد بيشتر است.
اين مرد جوان از استان ايلام به تهران آمده است و چون توان سكونت در شهر را نداشته، در حاشيه شهر ساكن شده است.
گذشته از بخشي از ساكنان حاشيه شهر كه به دليل شرايط اقتصادي از پايتخت به حاشيه رانده شده اند، اغلب ساكنان حاشيه در چند سال اخير و به تازگي مهاجرت كرده اند. بخشي از ساكنان اين مناطق نيز كارگران فصلي اند كه هنوز به طور كامل مهاجرت نكرده اند. به اين معنا كه تنها مرد خانواده براي كسب درآمد مهاجرت كرده.
حسين يك كارگر فصلي است. او در كارهايي از قبيل نقاشي ساختمان، بنايي، گچكاري و ... مهارت دارد و اغلب روزهاي سال را در مناطق مختلف حاشيه اي به كار مشغول است تا بتواند هرچند هفته يكبار با دست پر به خانه برود. او مي گويد: در منطقه ما لرستان مثل اينجا بساز و بفروشي رونق ندارد. حتي كشاورزي و دامداري نيم بند اين مناطق نيز كفاف اشتغال و تامين معيشت همه جوانان منطقه را نمي دهد.
به گفته يك كارشناس جغرافيا، بخش كشاورزي و دامداري كشور سالانه 500 هزار نفر نيروي مازاد كار دارد. اين در حالي است كه صنايع و كارخانه هاي موجود در كشور نيز توان جذب اين نيروي كار را ندارند.
چه، صنايع با يك پنجم ظرفيت خود نسبت به سال 57 مشغول به كارند. حال آنكه جمعيت ايران در اين سالها حدود 3 برابر شده است.
مهاجران سرخورده 
نخستين اجتماعات آلونك نشيني و حاشيه نشيني در تهران به سال 1311 برمي گردد. از آن تاريخ تا شهريور سال 1359 تهران نزديك به 10 هزار و 450 خانوار و 4 هزار و 500 آلونك را در خود جاي داد. اين رقم در سالهاي اخير به طور قطع به چندين برابر افزايش يافته است. مناطق حاشيه اي شهرهاي بزرگ جداي از آنكه علت عواملي چون فقدان و كمبود امكانات رفاهي، خدماتي و اشتغال در مناطق روستايي وشهرهاي كوچك و حتي بخش كوچ نشين كشورند، خود عامل بسياري از معضلات اجتماعي هستند؛ چه، بستري مناسب را براي جرم خيزي فراهم مي  آورند.
يك جرم شناس در اين باره مي گويد: متاسفانه اكثر حاشيه نشينان افراد ساده و زودباوري هستند كه با تصور دستيابي به كار و درآمد از شهر و ديار خود حركت مي كنند و به سمت شهرهاي بزرگ مي آيند و بنا به وضع بد مالي در شهرك هاي حاشيه اي اين شهرها ساكن مي شوند. اين افراد كه با تصور يافتن شغل مناسب مهاجرت كرده اند، پس از رويارويي با واقعيت متوجه مي شوند كه كار و درآمد مناسبي پيدا نكرده و به نوعي در تصميم خود اشتباه كرده و شكست خورده اند.
با اين حساب بسياري از اين افراد سرخورده، به خصوص جوانترها وقتي راه مناسبي براي كسب درآمد پيدا نمي كنند، به هر عملي براي تامين معيشت دست مي زنند و نبود نظارت كافي بر مناطق حاشيه اي نيز به اين ماجرا دامن مي زند. سيف الله از ساكنان يكي از شهرك هاي حاشيه نشين اطراف اسلامشهر از وفور مواد مخدر در اين شهرك مي گويد. او آذري زبان است و يكي دو سال است كه از روستاي خود به اين منطقه آمده. خوش شانس بوده كه توانسته بقالي كوچكي راه اندازي كند. مثل من كه بقالم و فروشنده و توزيع كننده و عمده فروشي مواد غذايي هم با من كار مي كنند، مواد مخدر هم همين طور است. در اين شهرك از عمده فروشي تا توزيع كننده و فروشنده مواد مخدر به راحتي مشغول به كارند. كار آنها از كار ما رونق بيشتري دارد.
او به خاطر سكونت اقوامش در اين شهرك يكسره از محل زندگي خود به اينجا آمده است. با آنكه درآمد مناسبي دارد، اما از سكونت در اين شهرك ناراضي است. چه آب بخوري، چه زندگيت را ببرند. ديشب آخر وقت طرف تراول چك 100 توماني آورد. دخل را خالي كردم، بقيه پولش را دادم. امروز ديدم تراول چك قلابي است. حتي چند روز قبل كسي براي خريد به اينجا آمد هرچي هزاري درآورد، قلابي بود.
مهاجرت قبيله اي 
هرچند به نظر مي رسد بخش قابل توجهي از ناهنجاري ها از مهاجراني كه به حاشيه شهرها آمده اندسر مي زند، با اين همه بررسي ها نشانگر اين نكته است كه اتفاقا مهاجران عشيره سهم اندكي از حاشيه نشينان را تشكيل مي دهند و به طور واضح كمتر مي توان از جنايتكاران و خلافكاران حاشيه نشين، كوچ نشين سابقه اي را جست. با اين حال مهاجرت قبيله اي و قوي، نوعي فرهنگ عشيره اي را با خود به حاشيه شهرها آورده. بسياري از اقوام پس از مهاجرت خانواده پيشقراول به تدريج به حاشيه شهرها مي آيند و معمولا در يك منطقه ساكن مي شوند. اين گروه شايد در قسمتي از آسيب هاي اجتماعي كه خشونت در آن محوريت دارد، نقش اساسي تري بازي كنند. چه، اغلب اين طايفه ها با روحيه اي عشيره اي پا به پايتخت مي گذارند و بالطبع در روابط روزمره خود، بيش از قواعد شهرنشيني به قوانين عشيره اي پايبندند.
قوم فيوج كه هر از چندگاهي در حادثه هاي منطقه كرج اسمش بر سر زبان ها مي افتد، نمونه بارزي از سيطره اين قوانين بر قواعد شهرنشيني است. جالب آنكه در مهاجرت قبيله اي، خانوارهاي گروه در يك منطقه ساكن مي شوند و همين سكونت دسته جمعي براي آنان نوعي برتري نسبت به بقيه ساكنان منطقه به بارمي آورد. اين برتري شايد به خودي خود چندان بحران زا نباشد. گو اينكه حاصل آن مي تواندنوعي باج خواهي باشد. اما مشكل زماني بروز مي كند كه دو يا چند قوم با همين خصيصه در منطقه اي ساكن شوند. در اين صورت منطقه اغلب صحنه منازعات ميان اين اقوام است، منازعاتي كه گاه به درگيري هاي خونين منجر مي شود. كساني كه در اكبرآباد از شهرك هاي حاشيه اي اسلامشهر يا اطراف آن ساكنند، حتما بارها با صحنه هاي قمه كشي دسته جمعي اقوام ساكن آنجا برخورد كرده اند؛ اتفاقاتي كه شايد بهترين نوع برخورد با آن، كنار كشيدن و نگاه كردن است، البته نه براي نيروهاي حافظ نظم منطقه. با آنكه بسياري از ساكنان اين مناطق به طور مشخص از ميان عشاير به شهر هجرت نكرده اند، اما در پيشينه روستانشيني خود، صاحب فرهنگي عشيره اي هستند كه اتفاقا آن را حفظ كرده و با خود به شهر انتقال داده اند. حاصل وجود اين خرده فرهنگ هاي عشيره اي تنها، قمه و قمه كشي نيست، بلكه افزايش آمار اقداماتي غيرقانوني است كه در نهايت به تشكيل باندهاي گاه خانوادگي جنايت و قاچاق منجر مي شود. گذشته از اين، اين خرده فرهنگ ها در تاثير و تاثر با فرهنگ شهرنشيني، گاهي به لحاظ فرهنگي چهره اي جديد به كلانشهر مي دهند كه باعث مي شود شهر از هويت فرهنگي خود دور شود. سالهايي نه چندان دور يكي از شهرداران سابق تهران، پايتخت را به يك روستاي بزرگ تشبيه كرده بود كه اصول و قواعد شهرنشيني در آن حاكم نيست. شايد براي مسوولان بستن درهاي شهر مقدور نباشد كه صدالبته مقدور نيست. شايد تخريب حاشيه هاي شهر امكانپذير نباشد، چه، اين حواشي به تدريج خود را به شهر تحميل كرده و مسوولان از روي ناگزيري به جمعيت ساكن آن مجوز ساخت و ساز داده اند، اما قطعا مي توان شرايط شهرنشيني را در اين مناطق به وجود آورد.
شايد اگر نوع برخورد با مناطق حاشيه اي به لحاظ بودجه، امكانات و فراهم آوردن امنيت مانند شهرها باشد، بتوان متوقع بود اين مناطق نيز به تدريج در فرهنگ شهري مستحيل شده و چهره اي نو به خود بگيرند. با اين حساب شايد بزرگترين نفع اين برخورد به جيب شهرهاي بزرگ برود. چه، از تهديد مناطق حاشيه اي كه هر آن بيم رخ دادن جنايتي را به شهروندان مي دهد، خلاص خواهند شد.

ايرانشهر
آرمانشهر
طهرانشهر
عكاس خانه
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  طهرانشهر  |  عكاس خانه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |