سعيده عليپور
مطمئنم هيچ جايي مثل يك مسابقه بزرگ آشپزي، گرسنگي سراپاي وجود آدمي را نمي گيرد. وقتي محكومي فقط نگاه كني و بوكني، البته ...
بوي هزار مدل غذا توي سرت مي پيچد و مغز فرمان گرسنگي به معده را صادر مي كند. زير سقف بلند سالن 12 هزار نفري آزادي، بوي انواع غذاهاي مختلف با قارچ، تماشاگران نه چندان فراوان را به وجد مي آورد تا بيش از 200 تيم يك نفره آشپزي را تشويق كنند.
لابد اين سالن سرپوشيده در سوابق خود سراغ نداشته باشد كه 210 حريف با هم و يك جا وارد ميدان مسابقه شوند.
وقتي صحبت از بزرگترين مسابقه آشپزي با قارچ در دنيا به ميان مي آيد لابد ذهن مي رود دنبال فستيوال هاي بزرگ خارجي... غذاهاي رنگارنگ، آدم هاي خيلي شاد ... موسيقي... خلاصه اسباب سرگرمي نه فقط براي آشپزها كه براي همه فراهم مي شود.
اما نه، اين بزرگترين فستيوال غذاي قارچي... با شكل و شمايل ايراني اش برگزار شد. گرچه گروه موسيقي و البته چند مجري برنامه تمام تلاش خودشان را براي ايجاد فضاي شاد به خرج دادند، پس هيچ جذابيتي باقي نمي ماند مگر شكل و بوي غذاها...
اواخر پاييز مي گذرد و آسمان از ريختن باران رحمت مضايقه نمي كند زير باران، كمي آنسوتر از سالن 12 هزار نفري و سرپوشيده در سالن 100هزار نفري و البته سرنپوشيده، مسابقه فوتبال دو تيم استقلال تهران و شموشك برگزار مي شود. خنده ات مي گيرد وقتي به نگاه بهت زده پسرهاي جواني كه پرچم آبي رنگ شطرنجي را دست گرفته اند مي افتد، نگاهي كه اينبار چيزي خلاف هميشه در محوطه ورزشگاه آزادي رويت كرده است خانم ها و البته خانواده هايي كه با ظروف غذا، قابلمه و ... زير باران وارد سالن مي شوند.
مسابقه ورزشي در كنار مسابقه آشپزي...
انجمن پرورش دهندگان قارچ با مشاركت ستاد شهر سالم شهرداري تهران و حمايت معاونت باغباني وزارت جهاد كشاورزي ، براي بالا بردن فرهنگ استفاده از قارچ در بين مردم اقدام به برگزاري اين مسابقه بزرگ كردند. از جايگاه تماشاچي هايي كه اغلبشان يا آشپزهايي هستند كه در مسابقه شركت كرده اند يا دانش آموزان بعضي از مدارس، به پايين نگاه مي كني، اين بار به جاي تور و دروازه، ميزهاي سفيد پوش شده اي مي بيني كه انتظار شركت كنندگان مسابقه را مي كشند. سوت مسابقه زده مي شود. اما نه به شكل معمول، بلكه مجري از پشت تريبون از شركت كنندگان دعوت مي كند تا غذاهاي خود را براي ارايه روي ميز قرار دهند. حالا تماشاچي هايي كه خود شركت كننده بودند از جايگاه تماشا به جايگاه اجرا مي روند و غذاها به شكل هاي مختلف روي ميزها چيده مي شود. يكي يك ظرف كوچك از غذا و ديگري تقريبا يك رستوران از غذاهاي مختلف با قارچ روي ميز مي گذارد. يكي غذا را داخل يك ظرف يكبار مصرف ريخته است و ديگري در يك ظرف پايه دار عجيب و غريب گذاشته و ياد جمله اي افتادم كه مي گفت: ايراني هاي متخصص عادت دارند همه چيزهاي خارجي ها را ايرانيزه كنند مثلا از غذا گرفته تا نمايشنامه تئاتر مثلا. همين پيتزاي ايتاليايي ها كه در شكل و رنگ هاي مختلف در رستوران هاي ايران سرو مي شود كه مطمئنم خود ايتاليايي ها هم توي خواب نديده اند. پس اگر كله پاچه قارچ هم روي ميزها مي ديديم خيلي جاي تعجب نداشت، البته اين يك مورد را نديديم، اما فكرش را بكنيد فسنجان با قارچ، كمي عجيب و غريب است، اينطور نيست؟
داورهاي مسابقه با يونيفرم هاي سفيد و كلاه بلند آشپزي وارد ميدان مي شوند، اما بدون سوت. آشپز هاي هتل هاي سرشناس كشور... قرار است بهترين غذا را و البته بهترين آشپز را انتخاب كنند با معيارهايي مثل مزه غذا، ميزان خواص غذا، تزئين غذا و البته ابتكار اختراع غذا. هركس امتياز بيشتري كسب كند برنده مسابقه است.
همه اين كارها مي شود كه ايراني ها هم ياد بگيرند كه به جاي گوشت مي شود از قارچ استفاده كرد. در حال حاضر ميانگين سرانه مصرف قارچ در جهان 3 كيلوگرم است در حالي كه در ايران سرانه مصرف 150 تا 200 گرم است.
مجري از پشت تريبون از خواص غذايي قارچ مي گويد از اينكه پروتئين موجود در قارچ خيلي بيشتر از گوشت قرمز است ، ا لبته منهاي ضررهايي كه گوشت قرمز جان انسان را تهديد مي كند.
مهندس داريوش طوبي، طراح و مجري برگزاري مسابقه آشپزي با قارچ مي گويد: حدود 300 نفر براي مسابقه نام نويسي كردند كه بيش از 200 نفر آنها در مسابقه شركت داشتند.
البته قرار بود اين مسابقه فقط براي خانم ها برگزار شود، اما انگشت شمار مردي هم مي شد در ميدان مسابقه ديد...
اقيانوس درياني نام غذاي ابداعي يكي ازهمين آقايان بود، يك ظرف شيشه اي پر از ژله آبي كه تزئينات داخلي اين اقيانوس كوچك با قارچ درست شده بود. اين سومين مسابقه آشپزي بزرگ دنيا با قارچ است كه البته اين مسابقه بعد از مسابقه 110 آشپزي آمريكا به عنوان بزرگترين مسابقه با بيش از 200 آشپز، در كتاب ركوردهاي جهان ثبت شده است.به گفته مهندس سيري رئيس هيات مديره انجمن پرورش دهندگان قارچ خوراكي: طي دو سال گذشته 40 درصد مصرف قارچ در كشور بالا رفته است. گرچه هنوز هم مصرف ما يك بيستم مصرف اروپايي هاست.
غذاي رنگارنگش را روي سيني فلزي تزئين كرده، خودش اسمش را گذاشته رولت قارچ، چند قارچ كوچك كه با گوشت مرغ روي آنها پوشيده شده، شكل زيبايي به خود گرفته، آنقدر كه اگر نيم ساعت پيش هم غذا خورده باشيد گرسنه مي شويد چه برسد به اينكه ناهار هم نخورده باشيد.
مي  گويد: بعد از اتمام مسابقه و بازديد داورها از غذا مي توانم غذايش را امتحان كنم. و ادامه مي دهد در كلاس يوگا يكي از همكلاسي ها خبر برگزاري اين مسابقه را داد، بعد هم او 20 دقيقه در كلاس مديتيشن تمركز كرد تا به اين نتيجه برسد كه براي مسابقه، اين غذا را آماده كند.
آشپزهاي سفيدپوش با دو خانم آشپز كه داوري مسابقه را به عهده دارند از كنار ميزها عبور مي كنند و البته تعداد معدودي از غذاها شانس مي آورند و داورها آنها را مي چشند.
معلوم مي شود يكي از داورها به اسم آقاي شفاهي كه سن و سالي هم از او گذشته و موهاي سفيدش زير كلاه سفيدترش پنهان شده، آنقدر تبحر دارد كه از بو و رنگ غذا مي تواند در مورد مزه اش قضاوت كند. پس يك نظر كافي بود تا غذاهاي خوش طعم از بد طعم تميز داده شود. خانم رزيتا شمس، يكي از داورها بعد از نگاه اوليه به غذاها و چشيدن تعدادي از آنها مي گويد: بعضي از خلاقيت ها جالب بود، مثلا مرباي قارچ براي ما آشپزها هم چيز عجيبي بود و تا به حال نديده بوديم.
در آن ميان پسربچه ها و دختربچه هاي كوچك كه ميدان مسابقه را خالي مي ديدند در فضاي فراوان، ميان ميزها بازي مي كردند و دنبال هم مي دويدند و گاهي هم پايشان به چيزي گير مي كرد و صداي گريه بلند مي  شد.
۱۰ نفر اول مسابقه مايكروفر نصيبشان مي شد و 43 نفري هم به خاطر خلاقيتي كه در غذاي قارچي شان به خرج دادند نيم سكه گرفتند و البته بقيه شركت كنندگان هم ربع سكه دريافت كردند.
فستيوال غذا در حال پايان است. حالا ديگر غذاها گرم نيست و براي خوردن چنگي به دل نمي زند، اما با اين حال، نظم و ترتيب اول از دست مي رود و خانواده ها ناخنكي به غذا مي زنند، بيرون سردتر شده و به جاي باران تگرگ مي بارد، مسابقه فوتبال هنوز تمام نشده...

بعد از برگزاري كنفرانس غذاي آسيايي در انستيتو كالينري آمريكا، بنا به پيشنهاد اين انستيتو قرار شد آشپزان برتر آسيايي دست به يك نمايش كم نظير بزنند و در مدت پنج روز انواع مختلف غذاهاي مخصوص سراسر دنيا را آماده سازند. اين آشپزها كه از كشورهاي چين، ژاپن، سنگاپور، تايلند، ويتنام و هند بودند در آشپزخانه اي با مقياسي وصف ناپذير گرد هم آمدند. هيچ گونه ملزومات آشپزي وجود نداشت كه در اين آشپزخانه عظيم موجود نباشد. از گرد فلفل و نمك و انواع ديگ بگير تا كاردهاي بزرگ خوفناكي به طول نيم متر!
فضاي آشپزخانه نيز بسيار پرهياهو بود. صداي آشپز ها به هنگام مشورت در مورد طرز تهيه غذا به زبان هاي مختلف و صداي سرخ شدن غذاها، صداي محكم و قاطع ساطورهاي وهم برانگيز به هنگام خرد كردن مخلفات غذا كه مانند تركيب اصوات سازهاي يك اركستر بود كه البته به جاي گوش شكم را نوازش مي داد.
اين درست كه آشپزها زبان هاي گوناگوني داشتند اما آنها هم براي خود زبان واحدي دارند؛ زبان جهاني غذا
گروه هاي داوطلب نيز براي كمك به تيم هاي آشپزي در محل حضور يافتند. در اواخر كار و نزديك به روز نمايش هرج و مرج در آشپزخانه به حد اعلي رسيد و برخي مشكلات بروز پيدا كرد كه با دخالت حرفه اي ترها قضيه فيصله پيدا كرد تا همه چيز روند عادي خود را دنبال كنند. به هر حال روز نمايش فرا رسيد ولي مردم از شگفتي كار آشپزان نمي توانستند به چشمان خود اطمينان كنند. قرقره هاي كوچك از پياز كوهي درست شده بودند. بال هاي گنجشكي كه با ظرافت خاصي از خيار درست شده بود. يكي از آشپزان هم كه حسابي برانگيخته شده بود، كارد بزرگ خود را بيرون كشيد و شروع به بريده بريده كردن ورق هاي خمير به اندازه رشته هاي باريك تر از مو كرد كه اين كار باعث انفجار صداي تشويق تماشاچيان شد. خلاصه روز بي نظيري بود. ديدند و چشيدند و خوردند.

اشتباه نكنيد، پسر حسين رضازاده آنقدر هم بزرگ نشده است اين يكي از همان بچه هايي است كه در جشن انتخاب مهربانترين و رزشكار كشور با شباهات ظاهري كه به قهرمان دارد، ژست رضازاده را گرفته است.
بچه ها قوي ترين مرد جهان را به عنوان مهربانترين ورزشكار ايران انتخاب كردند. شايد به نظر آدم بزرگ ها انتخاب بهترين ها و مهربانترين ها سخت به نظر برسد، اما شايد همين انتخاب با معيارهاي كودكانه خيلي راحت باشد پس اگر بچه هاي ايراني با هزار تا معيار كودكانه خودشان مهربانترين ورزشكار ايران را انتخاب كردند، جاي تعجب ندارد.
انتخاب بهترين پدر بزرگ دنيا كه يادتان هست، بچه هاي زنجاني در اقدامي ابتكاري طي يك نظر سنجي اينترنتي بهترين پدربزرگ دنيا را انتخاب كردند.
حالا همان بچه ها اقدام به انتخاب مهربانترين ورزشكار ايران كردند.
اين نظر سنجي با مشاركت 240 هزار نفر از كودكان كشور در مدت دو هفته انجام شد و حسين رضا زاده قهرمان وزنه برداري سنگين وزن جهان بيش از همه ورزشكاران راي آورد.
شايد معيارهاي اين بچه ها از خود انتخاب هم جالبتر باشد، بچه ها در اين نظرسنجي علت انتخاب رضازاده را چهره خندان و تپل وي عنوان كردند. همچنين تعداد زيادي از بچه ها معتقد بودند رضازاده خداوند و بچه ها را خيلي دوست دارد و به پدر و مادرش احترام مي گذارد و همين موضوع بر محبوبيت او بين بچه ها افزوده است.
۷۰ درصد بچه هايي كه در اين نظر سنجي شركت داشتند به حسين رضا زاده راي دادند، مقام دوم مهربانترين ورزشكار منتخب بچه ها را، هادي ساعي، قهرمان تكواندو و خداداد عزيزي، فوتباليست از آن خود كردند.
بچه ها حتي از ميان پيشكسوتان ورزش هم فرد محبوب خود را انتخاب كردند، محمد رضا طالقاني، رئيس فدراسيون كشتي و...
بچه هاي 4 تا 7 ساله مهدكودك هاي زنجاني طي جشني كه در اين شهر برگزار شد، به معرفي مهربانترين ورزشكار ايران پرداختند، البته در غياب خودش...
اين بچه ها كه اقدام به نظرسنجي بهترين پدر بزرگ و مادر بزرگ دنيا كرده بودند قرار است جشن را از اوايل ارديبهشت ماه در منطقه گاوازنگ زنجان برگزار كنند تا محمود فرشچيان را به عنوان بهترين پدر بزرگ دنيا معرفي كنند. اين بچه ها كه از قرار معلوم از انتخاب بهترين ها و مهربانترين ها لذت مي برند، قصد دارند تا ماه هاي آينده مهربانترين پليس و مهربانترين بازيگر را انتخاب كنند.

حرفم را پس مي گيرم. شايد اين جمله شروع خوبي براي يك يادداشت باشد، اما تنها يك شروع نيست. چند روز پيش يادداشتي نوشتم با عنوان ديگر چه غمي بود در مورد ورود روزانه 20 هزار خبرنگار به طرح ترافيك كه از اين ميان تنها يكهزار و 500 نفر، خبرنگار واقعي هستند.
اگرچه مبناي يادداشت، گفته هاي سردار انصاري، فرماندهي راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ بود، اما بايد اعتراف كنم كه من خبرنگار هم به خطا رفتم، چه هنگام نوشتن هيچگاه نپرسيدم كه اين آمار 20هزار نفر وآن يكهزار و 500 نفر خبرنگار واقعي كه سردار گفته بود، چگونه به دست آمده است.
يادداشت، ديگرچه غمي بود، 24روز پيش چاپ شد و به مرور تبديل به يكي از سوژه هاي داغ خبرگزاري ها و روزنامه ها شد. آنقدر كه پاي سردار قاليباف فرمانده نيروي انتظامي ، احمدي نژاد شهردار تهران، دكتر بهبهاني معاون حمل ونقل شهرداري تهران و محمدعليخاني رئيس مركز صدورمجوز طرح ترافيك هم به ماجرا باز شد و حتي خبررسيد كه هياتي متشكل از نمايندگان شهرداري تهران، وزارت كشور و نيروي انتظامي قرار است اين مشكل را حل كنند. مشكلي كه يقينا حل آن براي ما خبرنگاران مايه مسرت است.
بي شك شايد اين سوال حاشيه اي باشد، اما از همه سازمان هاي دخيل در اين ماجرا يك سوال كرديم؛ اين آمار از كجا آمده است؟ دفتر سردار انصاري كه منبع اوليه خبر بود ضمن اظهار بي اطلاعي تنها به ذكر اين مطلب بسنده كردند كه ما نگفتيم اين تعداد وارد طرح مي شوند. 20هزاركارت در دست مردم است و در نهايت اينكه ما اين آمار را از مسوولان ترافيك گرفتيم .
موضوع را بامعاونت حمل ونقل و ترافيك تهران در ميان گذاشتيم كه دكتر بهبهاني بر اساس چه مبنايي اين آمار را اعلام كرده اند؟
اين معاونت نيز اعلام كرد آمار را از جاي ديگري دريافت كرده است. گويي همه راه ها به سازمان حمل ونقل و ترافيك شهرداري تهران ختم مي شد.
وقتي از مسوولان اين سازمان ماجرا را جويا شديم، تنها يك مقام آگاه در اين سازمان كه تمايلي به انجام مصاحبه نداشت، گفت: اين آمار توسط يك شركت خصوصي، اما به سفارش سازمان ترافيك، تهيه شده است. وقتي از شيوه علمي آمارگيري سوال كرديم، اين مقام آگاه گفت: پژوهشگران اين موسسه خصوصي در سه نقطه از مبادي تهران در كنار افسران راهنمايي و رانندگي حضور پيدا كرده و آمارگيري را انجام داده اند.
۱ حتي نياز به تحقيق و تفحص هم نيست و مثل روز روشن است كه در تهران درندشت بيش از سه مبدا ورودي به طرح ترافيك وجود دارد براساس كدام مبناي علمي مي توان آمار سه ورودي را به كل ورودي هاي طرح تعميم داد.
۲ مسوولان امر مي گويند در اين شيوه آمارگيري تنها اين سه نقطه ملاك بوده و هيچ گونه تعميمي هم در كار نبود ، يعني از رندوم استفاده نشده است.
در اين صورت اگر تنها آمار سه ورودي نشانگر ورود 20هزار خبرنگار باشد، پس اگر از تمامي مبادي ورودي سرشماري مي شد، چه آماري به دست مي آمد؟ آماري كه يقينا نجومي خواهد بود.
۳ حتي با پذيرش علمي بودن اين روش، آيا ورود 20هزار نفر خبرنگار از سه مبدا تامل برانگيز نيست!؟
4 ديگر اينكه آمارگيران چگونه دريافته اند كه كارت يكهزار و 500 نفر از اين 20هزارنفر واقعي و مابقي جعلي است. آن هم باتوجه به كثرت مراكز صادر كننده كارت خبرنگاري و نشريات كه گاه نام برخي از آنان براي ما روزنامه نگاران غريب است!

شايد دانشگاه محيط خوبي براي آشنايي زوج هاي جوان باشد. شايد بسياري تصور كنند، نتيجه ازدواج هاي دانشجويي در بيشتر موارد عاقبت به خيري است، اما آمار ها چيز ديگري مي گويند. به گفته دكتر ماهروزاده استاد دانشگاه الزهرا تهران درصد قابل توجهي از ازدواج هاي دانشجويي ناموفق بوده است. وي گفت: متاسفانه ازدواج هاي دانشجويي نتايج خوبي نداشته و درصد طلاق در آنها بسيار بسيار بالا است. به همين جهت ازدواج در دانشگاه ها بايد زيرنظر افراد متخصص و مراكز مشاوره صورت گيرد.جالب آنكه دكتر بوالهري، رئيس مركز مشاوره دانشگاه تهران نيز گفته، بيشترين درصد طلاق و ازدواج در كشور بدون مشاوره علمي و تخصصي انجام مي شود.دكتر بوالهري مي گويد: براساس تحقيقات صورت گرفته بيشترين عامل ناسازگاري هاي زناشويي از ناتواني در حل مشكلات و عدم اگاهي نسبت به روش هاي مقابله با استرس و مهارت هاي تصميم گيري، خودشناسي، همدلي، برقراري ارتباط و عدم شناخت تفاوت هاي زن و مرد و باورهاي نادرست ناشي مي شود.
به گفته وي در اين رابطه نخستين كارگاه دو روزه آموزشي مشاوره ازدواج با عنوان ازدواج و آسيب شناسي طلاق با هدف آموزش مهارت هاي مربوط به مشاوره ازدواج، طلاق، مشاوره خانواده به مشاوران مراكز مختلف كشور، در تاريخ دوم و سوم دي ماه در دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران با همكاري سازمان ملي جوانان برگزار شد.شايد اين كارگاه ها بتواند حداقل از درصد طلاق ازدواج هاي دانشجويي بكاهد.

اين يك معادله ساده است: وزارت آموزش و پرورش قصد دارد 100هزار شناسنامه فني براي مدارس كشور تهيه كند. در اين شناسنامه ها اطلاعات مختلفي از نظر مقاومت و استحكام ساختمان مدرسه جمع آوري مي  شود. معاون وزير آموزش و پرورش و رئيس سازمان نوسازي، توسعه و تجهيز مدارس مي  گويد: اين طرح دو سال پيش شروع شده و تاكنون نزديك به 50 مدرسه مورد بررسي قرار گرفته است.
براي بررسي 100 هزار مدرسه و صدور شناسنامه براي آنها به چند سال وقت نياز است؟
افشاني معاون وزير آموزش و پرورش درباره اينكه چرا كارها كند پيش مي  رود، مي  گويد: اين يك كار تازه است و هيچ تجربه اي در اين زمينه وجود ندارد. خب، طبعا اين كار زمانبر است زيرا بايد آزمايش هاي مختلف از جمله استحكام اتصلات ساختمان، جوش، پيچ ها و ستون ها صورت گيرد. كار مهندس و كارشناسان ساختمان حدس زدن نيست، بايد مطالعه كند و به نتيجه برسد تا نظرش با نظرات كساني كه به خود اجازه مي دهند درباره هر چيزي اظهارنظر كنند، فرق كند.
وزارت آموزش و پرورش قصد دارد با اجراي اين طرح، شمار مدارس مقاوم و غيرمقاوم مقابل حوادث را مشخص كند. اين وزارتخانه براي بازسازي مدارسي كه مقابل زلزله ايمن نيستند به 45 ميليارد ريال اعتبار نياز دارد. به گفته افشاني 80 هزار كلاس در كشور خطرآفرين هستند و دانش آموزان در آن تحصيل مي كنند.

گزارشي با عنوان ورود موبايل ممنوع،نگاهي گذرابود به نمايش زنده لباس هاي ملي واسلامي درسالن حجاب كه در تاريخ يكشنبه 29 آذر ماه دراين صفحه چاپ شد.
اگر ازشماري از خوانندگان كه بابت چاپ گزارش تشكركردند، بگذريم، افرادي نيز ازگزارش انتقاد داشتند. عده اي البته در خصوص اين موضوع كه چرا دراين گزارش آن طوركه بايد وشايد ازچنين حركت هايي تقدير و تشكر نشده است وعده اي نيدرانتقاد به اينكه چرا به چنين افرادي بايد بها داد، باما تماس گرفتند.
شايد اين توضيح لازم باشد كه نگاه مابه اصل ماجرانه نگاه انتقادي ونه نگاهي در دفاع، بلكه صرفا آن چيزي بود كه ديديم.