پنجشنبه ۱۱ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۲۴
پس از ۱۷ سال پدر خوانده ليزا كوچولو آزادشد
كسي استينبرگ را نمي بخشد
در سال ۱۹۸۶، خبر قتل ليزاي ۶ ساله در گرينويچ ويليج آمريكا به دست پدرخوانده اش، در ميان همه اخبار مربوط به قتل و جنايت آن روزها - كه بخشي از حقيقت روزمره آمريكا بود- جنجال بسيار آفريد
010776.jpg
۱۷ سال پيش استينبرگ هنوز موهايش سپيد نشده بود با اين حال نمي دانست كه پس از سال ها تحمل زندان كسي او را نخواهد بخشيد.
ليزا نفس نمي كشيد. پاهايش كثيف و كبود بود. حال مادر ليزا هم چندان مساعد نبود. لبش شكافته بود، دماغ و گونه اش هم شكسته بود. وي بعدا اظهار كرد كه تنها به دليل خيره شدن به جوئل، وي به او حمله كرده و كتكش زده است ليزا نفس نمي كشيد. پاهايش كثيف و كبود بود. حال مادر ليزا هم چندان مساعد نبود. لبش شكافته بود، دماغ و گونه اش هم شكسته بود. وي بعدا اظهار كرد كه تنها به دليل خيره شدن به جوئل، وي به او حمله كرده و كتكش زده است 
«اگر اشك ها بتوانند جمع شوند و پلكاني به آسمان بسازند، آنگاه نزدت خواهم آمد تا تو را به خانه بازگردانم.»
اين پيام سوزناك مادري است خطاب به دخترش، دختري كه در ۶ سالگي خبر مرگش را براي او آوردند.
در سال ۱۹۸۶، خبر قتل ليزاي ۶ ساله در گرينويچ ويليج آمريكا به دست پدرخوانده اش، در ميان همه اخبار مربوط قتل به جنايت آن روزها - كه بخشي از حقيقت روزمره آمريكا بود- جنجال بسيار آفريد. پدرخوانده به زندان افتاد، ولي همين هفته، حبس ۱۷ساله را وداع مي گويد و پا به اجتماع شهروندان عادي خواهد گذاشت.
جوئل استينبرگ كه حالا ۶۳ سال دارد، در تمام اين سال ها اتهام وارده را نامربوط مي دانست. تلاش هاي او براي احقاق حق خود، هنگامي به نتيجه رسيده كه مجبور است با موهاي سپيد، قدم از زندان Southport بيرون گذارد.
وي همواره از رابطه دوستانه و بي همتاي خود با دختر خوانده اش سخن مي گفت، اما ۵ تقاضاي فرجام او با راي منفي هيات منصفه مواجه شد.
وكيل مدافع جوئل، «دارني هافمن» مي گويد: «مطمئنم همين امروز هم خيلي ها از شنيدن خبر آزادي او برافروخته مي شوند. اما جوئل، بر زمان و سرنوشت تلخ خود غلبه كرده است، از واقعيت، هيچ مفري نيست.»
در حقيقت، آنچه باعث غلبه قدرت خشم قضات به قوه تفكر و تامل شد موجي از گفته هاي جسته و گريخته پيرامون اذيت و آزار ليزاي بي گناه توسط استينبرگ بود. جنازه دخترك آثار متعددي از تعرض را نشان مي  داد و همين امر، خشم اذهان عمومي را برانگيخت.
اخبار اين پرونده در كل جهان منعكس شده و در يك آمارگيري گسترده، از هر سه آمريكايي، دو نفر به صدور حكم مجازات شديد راي دادند.
در نهايت دادگاه چنين به نتيجه رسيد كه جوئل در پي تجاوز به ليزا، وي را ناخواسته به قتل رسانده است. در نتيجه، جوئل به ۲۵ سال زندان محكوم شد. نامزد پيشين استينبرگ، هدا ناسباوم، به تازگي اعلام كرده حاضر است از نيويورك متواري شود به جاي اينكه با جوئل رو در رو شود. او با حضور در جايگاه شهود و افشاي اينكه يكبار به سختي از جوئل كتك خورده است، نقش اساسي در تخريب وجهه جوئل نزد دادگاه ايفا كرد.
ميشل لاندرز،  مادر ليزا، نيز مايل نيست درباره آزادي جوئل حرفي به ميان آورد، او در سال ۱۹۸۶ به دادگاه تقاضا داد تا نام خانوادگي استينبرگ از مزار و شناسنامه باطل شده دخترش حذف شود. تقاضاي او، البته با موافقت دادگاه مواجه شد. از ديگر عواملي كه در نظر هيات منصفه تاثير فراوان گذاشت، گزارش هاي ريز و درشت روزنامه ها بود كه همه، در اين محتوا شريك بودند:
ساعت۴۰ :۶ صبح دوم نوامبر ۱۹۸۷، پليس پا به آپارتماني تاريك و خفه در خيابان دهم غربي گذاشت. لحظاتي قبل، ميشل ناسباوم به پليس تلفن كرده و گفته بود دخترش پس از پريدن تكه اي غذا در گلو، استفراغ كرده و حالش به هم خورده است.
ليزا نفس نمي كشيد. پاهايش كثيف و كبود بود. حال مادر ليزا هم چندان مساعد نبود. لبش شكافته بود، دماغ و گونه اش هم شكسته بود. وي بعدا اظهار كرد كه تنها به دليل خيره شدن به جوئل، وي به او حمله كرده و كتكش زده است. جالب اين است كه استينبرگ، بي هيچ توجهي به حال وخيم دخترك، نشسته و مشغول مصرف كوكائين شده است.
ليزا، در اثر شدت جراحات وارده، سه روز بعد درگذشت.
جوئل به زندان افتاد و به حكم قانون، دو سوم از محكوميت ۲۵ ساله خود را گذراند و سپس دوباره تقاضاي فرجام داد. نظر به سابقه درخشان او در زندان، با اين تقاضا موافقت شد و به اين ترتيب، ماجراي جنجالي مرگ ليزا و محكوميت پدرخوانده اش، به آزادي جوئل انجاميد.

افزايش آمار قتل هاي خانوادگي
تبعات زندگي مدرنيته
فرد ممكن است تحت تاثير فقر و بيكاري داراي مقاومت قوي نباشند و با فشار هر محرك خارجي به سرعت آسيب ببيند و در اين شرايط يك محرك خارجي دخالت كند، ممكن است تحمل فرد تمام شود و دست به قتل بزند
عليرضا جلا ئيان 
قتل از لحاظ جرم شناسي به انواعي چند، قابل تقسيم است و از لحاظ حقوق كيفري نيز به چند گروه تقسيم مي شود. نجفي توانا حقوقدان و عضو هيات مديره كانون در اين باره مي گويد: قتل هايي كه در آنها معمولا انگيزه ها و دلايل عشقي وجود دارد، عموما به نوعي قتل هاي تمارض آميز ناميده مي شود.
در اين گونه قتل ها بين قاتل و مقتول يك رابطه خانوادگي و عاطفي وجود داشته. قتل هاي مسبوق به سابقه ناشي از روابط خانوادگي و دوستي يا كاري است كه عمدتا به دليل يك اختلاف و سوءتفاهم، طرفين نمي توانند مساله را حل كنند و در شرايطي اين قتل ها اتفاق مي افتد كه اختلاف به اوج مي رسد و معمولا پاي افراد غريبه در صحنه قتل وجود ندارد و قتل شوهر به دست زن يا بالعكس و يا قتل فرزند به دست پدر يا بالعكس و قتل هاي ناشي از رابطه دوستي وصاحب كار را مي توان نام برد.
علل قتل هاي خانوادگي از يك نظر تابع علل اوليه عمومي بزهكاري است.
فرد ممكن است تحت تاثير فقر و بيكاري داراي مقاومت قوي نباشند و با فشار هر محرك خارجي به سرعت آسيب ببيند و در اين شرايط يك محرك خارجي دخالت كند، ممكن است تحمل فرد تمام شود و دست به قتل بزند و براي همين به جز علل اوليه، يكسري عوامل ثانويه در بروز حوادث صادق است. به طور مثال كارگري با اندك درآمدي كه دارد؛ ناگهان اين شخص كار خود را از دست مي دهد و در همان هنگام خانواده براي تهيه پوشاك او راتحت فشار قرار مي دهند يا براي هزينه تحصيل يا غيره و اين فرد در يك آن تسليم خودكشي و يا ديگر كشي مي شود و قتل فرزندان كه در ماه هاي اخير در قالب حوادث مختلف در پرونده هاي جنايي اعلام شده، از جمله اينها است.
بنابراين عوامل عمومي از يك طرف و عوامل فرهنگي از طرف ديگر برخي انسان ها را دچار واكنش مي كند و به همين علت واكنش واقعي فرد، وقوع پيدا مي كند.
او در پاسخ به اين سوال كه در خانواده چه كسي از اعضاي خانواده مورد خشونت قرار مي گيرد گفت: معمولا تعيين شرايط خاص براي فاعل خشونت هاي خانوادگي و يا تعيين قرباني چندان ميسر نيست.
ابتدا زنان و سپس فرزندان توسط فاعل خشونت، مورد خشونت قرار مي گيرند.
ولي در مواردي، گاهي مرد خانه نيز مورد خشونت زوجه و فرزندان قرار مي گيرد و بارها ديده شده همسري باهمكاري شخص ديگر شوهر خود را به قتل رسانده است و يا پسري پدر و يا مادر و يا يكي از افراد فاميل يا اقوام نزديك خودرا براي طلب مالي كشته است.
البته خشونت خانوادگي فقط در كشور ما رايج نيست. حتي كشورهاي توسعه يافته هم مبتلا به خشونت هاي خانوادگي مي باشند.
در واقع شهرنشيني و زندگي درشهرهاي بزرگ زمينه ساز حاكميت فرهنگي شده است كه با فرهنگ ما مغايرت دارد.
مردان و زنان نيز در زندگي خانوادگي دچار نوعي ناهماهنگي و اشكال ميان سنت و تجدد مي شوند و از طرفي ديگر ترافيك و دور بودن خانواده از يكديگر و داشتن چند شغل با هم و دوري بين آنان باعث مي شود تا گرمي ازدواج كمتر شود.
در برخي موارد زمينه هاي ايجاد برخي كارها توسط زوجين موجب ايجاد حس حسادت و قتل مي شود. چند همسري مردان از ديگر عوامل مهم اختلافات و قتل در خانواده هاست. نجفي توانا، درباره ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامي مي گويد: «ماده ۲۲۰ قانون نارسا و ناقص است و عدم قصاص پدر، عادلانه نيست.»
قتل هايي كه در آن والدين فرزند خردسال خود را به قتل مي رسانند با انحرافات رفتاري قابل توجيه است و در بسياري از موارد والدين به دليل مشكلات روحي اقدام به قتل فرزند خود مي كنند.
در بسياري از موارد فرزندكشي به ويژه در روستاها كه حتي آماري نيز از آن ارايه نمي شود ، مورد تعقيب قرار نمي گيرد و اين مساله حاكي از آن است كه پدر در شرايط خاص روحي ناشي از وضعيت اقتصادي قرار داشته و در برخورد با مشكلات عادي به دليل فقدان دسترسي به افرادي كه مسبب بدبختي و مشكلات او هستند معمولا ضعيف ترين عنصر خانواده يعني فرزند را براي اعلام اعتراض خود به جامعه انتخاب مي كند.
البته بچه ها نمي فهمند كه دنياي بزرگترها دنياي بي رحم و بي انصافي است و پدر هنگامي كه با اعتراض بچه ها مواجه مي شود، بر اثر افزايش فشارهاي رواني اقدام به قتل فرزندان خود مي كند.
ضعف يا فقدان مجازات تنها دليل ارتكاب جرم نيست، فكر نمي كنم به اين جهت كه مجازات قصاص شامل حال پدر نمي شود، پدري مرتكب قتل فرزند خود شود. ولي بايد مجازات هاي بازدارنده براي والدين پيش بيني كنيم. والدين نيز بايد مانند ساير اشخاص در هنگامي كه خارج از حد متعارف، فرزندان خود را تنبيه مي كنند، مجازات شوند.
همچنين در سرقت از اموال فرزند توسط پدر به جاي حد، تعزير جاري مي شود كه دليل آن حفظ قداست خانوادگي و رابطه خويشي است، حال آنكه ارتكاب جرم نسبت به خويشان مجازات را شديدتر مي كند، زيرا فرد به دليل قرابت و رابطه نزديك شخصي، داراي مسووليت مضاعف است.

در حوالي ميدان شهدا رخ داد
مسموميت كودكان در استخر
چند نفر كودك به دليل بالا بودن ميزان كلر يك استخر در حوالي ميدان شهدا دچار مسموميت شدند. مادر يكي از اين كودكان دختر ۱۲ ساله اش را براي يادگيري شنا از چند روز قبل در اين استخر در ميدان شهداي تهران ثبت نام كرده در اينباره مي گويد:«يك روز درميان دخترم به اين استخر مي رفت. ديروز هم مثل روزهاي گذشته همراه دوستش به اين استخر رفت، ولي ديرتر از ساعت مقرر به خانه برگشت و وقتي علت را جويا شدم، گفت در استخر چند نفر از بچه ها قبل از آنكه ما وارد استخر شويم حالشان بد شد و آنها را به بيمارستان رساندند و ما وارد استخر شديم. مربيمان به ما گفت فقط آب استخر را نخوريد تا هيچ مشكلي پيش نيايد و وقتي ما براي آموزش وارد استخر شديم من نتوانستم خودم را كنترل كنم و كمي آب خوردم. حالم بد شد ومربيمان به من گفت كه بروم به خانه و شير بخورم و تا حالم خوب شود و وقتي من با مسوولان استخر تماس گرفتم تا علت را جويا شوم. گوشي تلفن را بر روي من قطع  كردند.» اين در حالي است كه مسمومان اين ماجرا همگي در بيمارستان بوعلي بستري شدند و يكي از پرستاران اين بيمارستان مي گويد: ساعت حدود يك ظهر بود كه حدود شش دختربچه كه همگي آنها كمتر از ۱۰ سال داشته و در حالي كه همگي آنها مسموميت داشتند را به بيمارستان آوردند و وقتي ما علت را جويا شديم گفتند اين دختران در حال شنا در استخر بودند كه يكي از مسوولان استخر در همان وقت كلر درون استخر مي ريزد و بعد ازچند دقيقه حال چند نفر از بچه ها بد شد و ما آنها را به بيمارستان آورديم.» بيشتر اين بچه ها كه از ناحيه ريه آسيب ديده بودند، بعد از تزريق چند آمپول بهبود يافتند و از بيمارستان ترخيص شدند، ولي اين كودكان بعدها دچار حساسيت ريوي مي شوند و برايشان مشكل ساز مي شود.
اين در حالي است كه مسوولان استخر در اينباره مي گويند: چيز خاصي نبوده و فقط چند كودك در استخر حالشان بد شده (يعني ضربان قلب آنها زياده شده و دو نفر هم از حال رفته اند) و در حال حاضر استخر به كار خود ادامه مي دهد و هيچ مشكلي هم ندارد و كلر هم براي ضد عفوني شدن آب استخر است ودر حال حاضر حال تمام بچه ها خوب است و هيچ مشكلي نبوده و هيچ كس هم دربيمارستان بستري نيست.
در عين حال يكي از مادران بچه ها مي گويد: هنگامي كه بچه هاي سانس قبلي وارد آب شدند و حالشان بد شد و آنها را به بيمارستان انتقال دادند، دوباره بچه هاي سانس بعدي كه دختر ۱۰ ساله من هم در ميان آنها بود را وارد آب كردند و وقتي دختر من به مربي خود مراجعه مي كند و مي گويد كه ضربان قلبش تند شده و تنگي نفس پيدا كرده، مي گويد: چيز مهمي نيست و آن را مي فرستد به خانه و مي گويد كه در خانه يك ليوان شير بخور تا حالت خوب شود.

باغچه روي بام
طبع شيرازي ها فقط در زمينه شعر فعال نيست و امكان داردكارهاي ديگري هم بكنند. مثلا اينكه فردي با چند بشكه آبگرمكن باغچه اي بر روي بام منزل مسكوني خود درست كند و در اين باغچه تعدادي درخت مثمر از جمله توت، انگور، ازگيل، سيب، گل هاي ياس عطري، گل محمدي و محصولات صيفي نظير بادمجان، گوجه فرنگي و فلفل بكارد و درختان اين باغچه هم اكنون مقداري زيادي ميوه داده اند، هم خبري است كه به راحتي نمي  شود از كنارش گذشت. از وضع بي  مثال باغچه آقاي محمد فرجي مي  توان ديگر به ۷۰ سانتي متر عمق باغچه او اشاره كرد و آرزو داشت كه خدا از زوال، باغچه او وشيراز را نگه دارد. اميدواريم باز واحد مركزي خبر از اين گزارش ها به ما برساند.

آدم رباهاي كوچك
پنج آدم ربا كه اقدام به ربودن دختر جواني كرده بودند دستگير شدند.
آدم رباهاي كم سن وسال كه سوار خودروي پيكاني بودند، پس از ديدن مرجان، وي را به زور و تهديد چاقو سوار خودروي خود كرده و ربودند.
با اين حال ماموران پليس هنگام گشت زدن متوجه توقف مشكوك پيكاني در حوالي بيابان هاي غرب تهران شدند. پس از شناسايي آدم ربايان، ماموران موفق به دستگيري آنها شدند.
«محمود ۱۷ ساله، رضا ۱۶ ساله، رامين ۱۸ ساله، مرتضي ۱۶ ساله و علي ۱۸ ساله» متهمان اين پرونده در ابتدا منكر آدم ربايي شدند اما پس از تحقيقات فني- پليسي كارآگاهان به جرم خود اعتراف كردند.
متهمان پس از شكايت شاكي و با دستور بازپرس دادسراي اطفال با قرار كفالت در بازداشت  به سر مي برند.

متهم فراري دستگير شد
نوجوان ۱۶ ساله اي كه ۷ سال از عمر خود را در كانون اصلاح و تربيت به سر برده بود، پس از يك بار فرار از دست ماموران كلانتري ۱۱۶ به اتهام كيف قاپي دستگير شد.
امير كه تاكنون ۵ بار سابقه حضور دركانون اصلاح و تربيت دارد، چند ماه پيش هنگامي كه به اتفاق دو نفر از دوستانش به نام مهدي و بابك از يك فروشگاه سرقت كرده بودند توسط ماموران كلانتري ۱۱۶ دستگير شد، اما در حين انتقال به كلانتري با كمك چند نفر ديگر از دوستانش متواري شد.
چند هفته پيش رسول اميري بازپرس شعبه اول دادسراي اطفال پس از تحقيقات متوجه شد كه امير به اتهام كيف قاپي دستگير شده است و پرونده او دربازپرسي شعبه سوم توسط «فارسي» رسيدگي مي شود.
پس از هماهنگي هاي لازم، پرونده امير به شعبه اول اين دادسرا ارجاع شد.
او پس از بازجويي به دستور رسول اميري به كانون اصلاح و تربيت فرستاده شد.
مسوولان كانون، متهم را كه اقدام به كتك زدن دو نفر از مراقبان كرده بود به بازپرسي دادسراي اطفال فرستادند تا رياست دادسرا او را به زندان ديگري منتقل كند.

آنجا
چكش بر سر دزد
دزد بدبختي به يك مغازه پيتزافروشي در اوهايو حمله مي كند. پس از ورود به همه مشتريان مي گويد كه درازكش به روي زمين بخوابند. سپس به سراغ صندوق مغازه مي رود و هر چقدر كه با آن بازي مي كند موفق به باز كردن آن نمي شود و تصميم مي گيرد كه از محل متواري شود. اما هنگامي كه او در حال گريختن بود يكي از مشتريان چرخ دستي خود را جلوي پاي او مي گذارد و او را سرنگون مي كند و سپس با چكشي كه در دست داشت چهار بار بر سر او مي كوبد و دزد بيچاره را بيهوش مي كند. صاحب رستوران به سرعت پليس را در جريان ماجرا قرار مي دهد و براي تشكر از مشتري فداكار هم ۵۰۰ دلار به وي جايزه مي دهد. مشتري فداكار در خصوص ضرباتش مي گويد: من همان روز از سوپرماركت براي تعميرات منزلم چكش خريده بودم كه اينجا به درد خورد.
دزد طماع در چنگ پليس 
مردي در نروژ با لباس نينجا به يك پمپ بنزين دستبرد مي زند و پس از اينكه اين مرد به منزل مي رود تصميم مي گيرد تا اين خبر را خودش به يك روزنامه بفروشد و كاسبي اش را كامل كند. او داستان را اينگونه تعريف مي كند كه مردي با لباس يك نينجا به پمپ بنزين حمله كرد و با چاقو متصدي آنجا را مجبور مي كند كه پول هاي نقد را به او بدهد و سپس سوار دوچرخه شد و فرار كرد. اين مرد شماره و آدرس منزلش را به خبرنگاران مي دهد و سپس براي شهادت دادن به نزد پليس مي رود كه يكي ديگر از شاهدان اين ماجرا از روي صدايش او را شناسايي مي كند و ماموران نيز بلافاصله او را دستگير مي كنند.
من «پسر مامانم هستم»
پليس در شهر برمن آلمان كودك سه ساله اي را كه خود را پسر مامان معرفي كرد به خانه اش بازگرداند. اين پسر بچه كوچك به تنهايي در حال عبور از خيابان، توجه يك عابر را به خود جلب كرد و اين عابر موضوع را به پليس اطلاع داد. ماموران نيز او را براي پيدا كردن خانواده اش با خود به مقر پليس مي برند و هنگامي كه نامش را از او سوال مي كنند، پسر كوچولو مي گويد من پسر مامانم هستم. ماموران او را سوار ماشين مي كنند تا شايد راه خانه شان را بتواند به آنها نشان دهد. در حين مسير او به ماموران مي گويد كه گاهي او را برادرپاسكال هم صدا مي زنند. پس از مدتي گشت در خيابان و نااميد شدن از پيدا كردن منزل كودك، آنها به مقر پليس باز مي گردند و مادر نگرانش را در آنجا منتظر مي بينند. اين كودك هنگامي كه براي خريد با مادربزرگش بيرون رفته بود، دست مادربزرگ را رها مي كند و سر به خيابان مي گذارد. نام اصلي پسر كريم بوده و پليس به مادر او هشدار داد تا به كودكشان نامش را بياموزند.
۵سال زندان براي تنبيه كودك
مادري در ويرجينياي آمريكا به خاطر اينكه فرزند ۱۲ساله اش را تنبيه كرده بود دستگير شد. اما نكته اين تنبيه در اين است كه مادر، فرزند را برهنه كرده و گفته است تا حياط خانه شان را جارو كند. همسايه اين خانم هنگامي كه در هواي باراني به خانه بر مي گردد و پسر بيچاره را عريان در حياط و در حال جارو كردن مي بيند با پليس تماس مي گيرد و پليس نيز بلافاصله در محل حاضر شده، مادر را دستگير مي كند. پليس هنگامي كه از پسر بچه علت را مي پرسد او مي گويد كه مادرش به علت بدرفتاري او در مدرسه اين تنبيه را براي وي درنظر گرفته است. اين مادر بداخلاق به جرم آزار كودكش اكنون در بازداشت است و در صورت متهم شناخته شدن بايد مدت۵ سال را پشت ميله هاي زندان سپري كند.
آتش به خاطر سيب زميني
در خانه سيب زميني پخته ايد؟ در فر را مي گويم. در شهر دالاس آمريكا يك مرد حواس پرت هوس مي كند كه براي خود سيب زميني بپزد. در اين حين يكي از دوستان با وي تماس مي گيرد و او را به منزلش دعوت مي كند كه شام را با هم صرف كنند. مرد كم حواس هم بدون اينكه فر را خاموش كند از منزل خارج مي شود و هنگامي كه به خانه باز مي گردد متوجه تعداد زيادي نيروي آتش نشان مي شود كه گرداگرد خانه اش را فرا گرفته اند و در حال خاموش كردن خانه او هستند. مرد بلافاصله به ياد مي آورد كه هوس خوردن سيب زميني كرده بود ولي چه فايده كه كار از كار گذشته بود و خانه و سيب زميني با هم سوخته بودند.

اينجا
زانتيا دزدي 
كارگر ۱۶ ساله پس از ربودن زانتياي صاحب كارش از يكي از شهرهاي شمال، در تهران دستگير شد.
مهدي پس از ربودن خودرو مسافت شمال تا تهران را به راحتي طي كرد.
وي وقتي به تهران مي رسد به دنبال يكي از دوستان خود به نام علي مي رود. آنها به خاطر سرعت بالا به سختي تصادف مي كنند. علي به علت شدت جراحات وارده از تصادف در بيمارستان بستري است.
ماموران پليس ۱۱۰ پس از حضور در محل، مهدي را به اتهام عدم داشتن گواهينامه و سرقت خودرو دستگير كردند.
اينبار«سد طريق»
سه جوان مشهدي كه براي گذراندن تعطيلات آخر هفته به حوالي «سدطرق» رفته بودند، به دليل عدم آشنايي به اصول شنا در آب سد غرق شدند. اين سه جوان كه همگي ۲۳ ساله بودند به نام هاي «عباس.خ» ، «محمد.الف» و «علي.الف» كه تصميم گرفته بودند تعطيلات پايان هفته را در حوالي «سد طرق» به سر ببرند، ناگهان باتوجه به گرماي هوا، در يك اقدام غيره منتظره خود را به درون آب انداختند. اين سه نفر كه هيچگونه سررشته اي در زمينه اصول شنا نداشتند در ميان آب غرق شدند. اين درحاليست كه طبق خبرهاي واصله، دانشجوي جوان ديگري به نام «محمد حسين.الف» هنگام شنا در داخل سد «فريمان» از توابع استان خراسان جان باخت. البته فراموش نكنيد كه اين غرق شدگان بخشي از آنهايي هستند كه خبر غرق شدنشان به دست ما رسيده، نه همه آنها.
يك آمار ديگر
عابران پياده يك سوم كشته هاي تصادف رانندگي را تشكيل مي دهند.
سالانه بيش از ۲۰ هزار نفر در حد تلفات يك زمين لرزه بزرگ، در جاده ها و خيابان هاي كشور بر اثر تصادف جان خود را از دست مي دهند و چندين هزار نفر نيز بر اثر مصدوميت شديد دچار نقص عضو و ازكارافتادگي مي شوند. از مجموع عابران پياده متوفي در تصادفات رانندگي، بيش از ۷۰ درصدشان مرد و ۲۷ درصد زن هستند. بنابر آمارهاي سازمان پزشكي قانوني بالغ بر ۳۵ درصد عابران فوت شده، كمتر از ۱۵ سال و ۲۶ درصدشان نيز بالاي ۶۱ سال سن دارند كه بيش از نيمي از عابران سانحه ديده در محل حادثه يا حين انتقال، فوت كرده اند و ۴۵ درصد نيز در بيمارستان ها جان خود را از دست داده اند كه هر ساله علت مرگ دو سوم عابران پياده ضربه به سر است و در ۴۶ درصد موارد نيز عابران با اتومبيل هاي سواري تصادف مي كنند.
سارقان گوسفند
تا امروز خبر درباره سرقت زياد شنيده  و خوانده ايد، سرقت طلا، پول، فرش و ... اما سرقت آن هم از نوع دزدي گوسفند براي خودش، موضوع جالبي است.
۲ سارق در «طارم سفلي» با بستن دستان و چشمان چوپان بيچاره تمام سرمايه او را به يغما بردند. اين نوع سرقت كه دراين منطقه سابقه نداشته وسارقان به خيال خود دست به ابتكاري تازه زدند، موجب هراس بسياري از دامداران منطقه شده است. حالا ديگر چوپانان آنجا نمي توانند به راحتي زير درختي بنشينند و غرق در فكر شوند. آنها بايد همان طور كه خطر حمله گرگ را جدي مي گيرند به فكر دزدي سارقان هم باشند.
آمار اعتياد
براساس گزارش ستاد مبارزه با مواد مخدر۷۰ درصد نوجوانان معتاد، مواد مخدر را در ۱۵ سالگي تجربه مي كنند. نكته جالب اين است كه ۶۳/۴ درصد نوجوانان معتاد، اولين مواد مخدر را زير ۱۰ سالگي، ۶۱/۲۴ درصد آنها بين ۱۰ تا ۱۵ سالگي و ۷۶/۷۰ درصد بين ۱۵ تا ۲۰ سالگي تجربه مي كنند و اين در حالي است كه هروئين و ترياك بيشترين ماده مخدر مصرفي معتادان نوجوان بوده كه ۹۹/۷۹ درصد مصرف مواد مخدر اين گروه معتادان را به خود اختصاص داده است و بيش از ۶۰ درصد آنها چند ماده مخدر را با هم مصرف مي كنند. همچنين ۴۶/۹۸ درصد از معتادان نوجوان مذكر و كمترين سن شروع مصرف مواد مخدر ۸ سالگي بوده است كه تدخين، شايع ترين نوع مصرف است. نكته جالب ديگر اين است كه ۹۳/۷۶ درصد معتادان حداقل يك بار سابقه ترك اعتياد داشته اند و افسردگي در ميان جواناني كه ماده مخدر مصرف مي كنند شايع ترين بيماري رواني است.

حوادث
ايرانشهر
محيط زيست
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  عكاس خانه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |