يكشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۹۴
گفت وگو با پروفسور ديويد كندي؛ استاد مطالعات فلسفه براي كودكان در دانشگاه مونتگلر آمريكا*
فيلسوفان كوچك
007743.jpg
گفت وگو از: سيد امير حسين اصغري
«فلسفه براي كودكان» از جمله دغدغه هاي تازه اي است كه امروزه در حوزه تفكر فلسفي، نظر انديشمندان بسياري را به خود جلب كرده است. در همين راستا موسسه ها، پژوهشگاهها و كارگاه هاي آموزشي زيادي در نقاط گوناگون دنيا براي اين منظور پايه گذاري شده است. فلسفه براي كودكان اين پرسش ها را به پيش مي كشد كه آيا كودكان توانايي انديشيدن فلسفي را دارند؟ آيا مي توان فلسفه خاصي را بر مبناي دوران كودكي انسان پايه ريزي كرد؟ چرا شروع تفكر فلسفي و به يك معنا انتزاعي را بايد با پشت سر گذاشتن دوران كودكي به انتظار نشست؟ آيا كودكان فلسفه ويژه خود را مي انديشند؟ و... مطلبي كه از پي مي آيد به تبيين پرسش هايي از اين دست مي پردازد.
* جناب آقاي دكتر كندي! قبل از هر چيز تقاضا دارم كه شمه اي از پيشينه و تحصيلات خود را براي ما بيان بفرماييد.
- رشته تحصيلي من در مقطع كارشناسي ارشد تعليم و تربيت دوران كودكي بود و در دوره دكتري نيز در زمينه «فلسفه آموزش» فارغ التحصيل شدم. بدين معني رشته آكادميك من «فلسفه» نبود. علاقه من به فلسفه ارتباط بسيار نزديكي با علاقه ام به كودكان و فهم آنها دارد، خصوصاً رده سني نوجوان.
* آيا در اين زمينه آثار و نوشته هايي نيز داشته ايد؟
- برخي از آثارم را منتشر كرده  ام. بعضي از آنها درباره فلسفه براي كودكان و «گروه بحث» است. بعضي ديگر نيز در باب مسأله اي است كه ما از آن به عنوان «فلسفه كودكي» ياد مي كنيم كه تفكري ديگر گونه را در باب كودكان پايه ريزي مي كند. اين مسأله به خوبي با مسائل فلسفي گره خورده است. به طوري كه مي توان درباره كودكان به نحو مجزا فكر كرد و سپس به طور اتوماتيك به اين پرسش پرداخت كه بزرگسالي چيست؟
* منظور شما از فلسفه براي كودكان چيست؟ آيا مي توانيد اين مسأله را به نحو شفاف تري بيان كنيد؟
- ما مشتاقيم كه در اين باره به عنوان «بازنگري در فلسفه» در اين لحظه از تاريخ به نحو جهاني و عقلي بحث كنيم. به عنوان مثال وقتي تحولات جهاني مي تواند مباني تفكر انسان در باب اين كه: انسان كيست؟ چه چيز ممكن و چه چيز ناممكن است؟ را تغيير دهد،بر اساس اين تغيير بنيادي كه توسط تكنولوژي به وجود آمده است، فلسفه براي كودكان تلاش مي كند تا به گذشته و آينده تفكر بپردازد.
فلسفه براي كودكان دانشي زنده و جمعي است. بنابر اين نخستين حيث تفاوت آن با فلسفه به معناي عام «جمعي» و «ديالوگ» مدار بودن آن است. فيلسوف سنتي معمولاً تنهاست. فيلسوف تنها ممكن بود كه در پاسخ به فيلسوفي ديگر رساله اي بنگارد اما معمولاً آن فيلسوف ديگر زنده نبود و يا نزد منتقد و پرسشگر خود حاضر نبود. فلسفه براي كودكان، فعاليتي گفتاري و زنده است. بنابر اين، تفاوتي عمده محسوب مي شود. فلسفه براي كودكان از فلسفه نگارشي به سمت فلسفه گفتاري سنتي باز مي گردد. در سنت ايراني شما هم احتمالاً اجتماعاتي علمي براي تبادل عقايد برگزار مي شده و آن به روشني بازگشت به آن فلسفه سنتي گفتاري بوده است. به بياني ديگر اين مسئله مشخص مي كند كه فلسفه براي كودكان به سنت وابسته است، سنتي كه پيشتر توسط ارسطو بيان شده اما در همان زمان امري است كه غلبه سنگين سنت بر خود را نمي پذيرد. پس ما در گفت وگوهايمان نمي گوييم كه ارسطو چنين و چنان گفته و نمي توان از آن عدول كرد. اينجا فرض مسلمي هست بدين معني كه آن گاه كه مردم داخل گفت وگوي فلسفي مي شوند كه تمامي سنت فلسفي در دسترسشان قرار گيرد و بتوانند آن را با عقايد خودشان بازنگري كنند. بنابر اين به طور مثال مي توانيم بگوييم كه نوجوانان با بحث و مذاكره مي توانند به همان انديشه دكارتي برسند كه گفت: « من مي انديشم؛ پس هستم.» از منظري مي توان گفت كه ابراز اين عقيده دكارت به عنوان نتيجه بحث از سوي يك كودك چندان جالب نيست، اما بايد دانست كه ذكر اين جمله در اينجا ديگر شناساننده دكارت مقيم در سنت فلسفي و فلسفه سنتي نيست. بنابر اين مرحله اي است كه ما در آن سنت را مورد بازنگري قرار مي دهيم. انسانها در طول تاريخ همان كار را انجام مي دهند كه دكارت به طور ويژه و با دقت نظر آن را انجام داد. اين فلسفه مردمي نشانگر خوشبيني در طبيعت فلسفي انسان ها ست. عقيده اي وجود دارد كه مي گويد: اگر به ميان مردم برويد هر يك از آنها يك فيلسوف است. هر كس عقايدي را با خود دارد كه مرتباً در برخورد با تجربه و باورهاي افراد تغيير مي پذيرد. طبقه بندي آن باورها مردم را در مرحله اول پرگنجايش تر، داراي روابط صلح آميز و سازنده تر مي سازد.
* در اينجا مايلم كه تاريخچه مختصر فلسفه براي كودكان را از زبان شما بشنوم.
- ماتيو ليپمن، استاد آمريكايي دانشگاه در سال ۱۹۶۹ اين رشته را تأسيس كرد. در واقع او معلم فلسفه براي دانشجويان سال اول رشته مهندسي و نه حتي دانشجويان علوم انساني بود. در همان زمان نوعي الهام در او به وجود آمد بدين معنا كه مهارت تفكر دانشجويان او مي توانست خيلي بهتر باشد. پس بدين فكر افتاد كه چرا از كودكي به افراد آموزش ندهيم كه فلسفيدن بياموزند؟ در همين رابطه داستاني با عنوان «كشف هاري استوتلماير» نوشت. آن داستان شامل دوره آغازين فلسفه و سؤالات ذهني و منطقي بود كه چند بار آنها را در مدارس نيويورك و دانشگاه نيويورك تدريس كرده بود.
او بدين وسيله دريافت كه مطالعه كتاب ها موجب بحث در باب مفاهيم مي شود. بعد تصميم گرفت تا زندگي اش را صرف اين مسئله كند. بدين خاطر دانشگاه را رها كرد و بنا به دعوت دانشگاه مونتگلر در نيوجرسي بدانجا رفت. در آن هنگام شروع به نوشتن داستانهايي كرد كه به فلسفه زبان، اخلاق، نويسندگي، شعر، سياست و فلسفه اجتماعي مي پرداختند. داستان هاي او البته در آغاز خيلي سيستماتيك نبودند اما اساساً به نظر من او روشي را در پيش گرفت كه بدان وسيله به توسعه فلسفه براي كودكان مي پرداخت. تاكنون او ۹ داستان نوشته است. البته در طي اين سال ها توسعه هايي حاصل شده و ليپمن در باب آنها آثاري هم نگاشته است. از قبيل چند كتاب درباره برنامه ها و عقايد و سپس آموزش معلمان مدارس و نظارت بر نحوه تدريس آنها و نيز تلاش براي توسعه اين برنامه در سطح مدارس.
اين برنامه در آمريكا خيلي گسترده و مردمي هم نيست اما در كشورهايي مثل برزيل، انگلستان، اسپانيا، استراليا و تا حدوي در بلغارستان از زمينه خوبي برخوردار است. وقتي مي خواهيد فلسفه براي كودكان را در مجامع آموزشي معرفي كنيد با مخالفت هاي گوناگوني روبه رو مي شويد كه برخي هم فلسفي هستند. مخالفان مي گويند: نبايد اين كار را براي كودكان انجام دهيم. در مرحله اي هم مخالفتهاي عملي شروع مي شود. مي گويند كه برنامه دولتي آموزش چيز ديگري است و ما نمي توانيم آن را تغيير دهيم و اساساً زماني براي اين آموزش نداريم.
راستي آيا در مدارس سنتي كشور شما سيستم آموزشي با ديالوگي كه از آن نام بردم، وجود داشته است؟
* بايد اشاره كنم كه در مدارس سنتي آموزش معارف ديني ما كه امروزه هم وجود دارند و به نام «حوزه» معروفند، گفت وگوهاي علمي و «گروه بحث» وجود داشته و دارد.
در پاسخ به پرسش پيشين ،شما به مخالفت ها با فلسفه براي كودكان اشاره كرديد. من مايلم كه در اين باره بيشتر صحبت كنيم. برخي از فيلسوفان مي گويند كه فلسفه دانشي است كه نيازمند متفكراني سرسخت است و نمي توان كودكان را وارد اين عرصه كرد. نظر شما دراين باره چيست؟
- بله، اين استدلال مشهور فيلسوفان غربي در اين باره است و بر اين پايه خيلي از فيلسوفان شاغل در دانشگاه ها، فلسفه براي كودكان را بدين مضمون كه فلسفه نيست، رد كرده اند. اما فكر مي كنم كه ما بايد تفكرمان را نسبت به دو چيز تغيير دهيم: يكي بازنگري در مفهوم كودكي به عنوان موضوعي جدي و دوم بازسازي مفهوم فلسفه. فلسفه در پي پاسخ نيست بلكه مباحثه و ديالوگ است. وضعيت ما در اينجا مانند كسي است كه شيء بزرگي را برمي گرداند تا آن را از سمت ديگرش نگاه كند. اين در حالي است كه سمت پيشين هنوز وجود دارد. پس كلمه اصلي در اينجا همان مباحثه است. نقش سنت فلسفي آمريكا هم در اين كه چرا آغاز فلسفه براي كودكان در ايالات متحده شكل گرفته، حائز اهميت است. فيلسوفان اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم آمريكا چون ويليام جيمز و جان ديويي، همواره نسبت به «بحث» و «تحقيق» حساس بوده اند. آن هم نه فقط «بحث فلسفي» بلكه بحث به معناي عام. به علاوه ديويي كه تأثير قابل توجهي در اين جريان داشت خود فيلسوف تعليم و تربيت بود. او در باب مدارس، آموزش و غايت آن آثاري داشت. او احتمالاً تأثير زيادي در اين راه گذارد. ديويي نمايانگر سنت فلسفي آمريكاست كه ما از آن به عنوان پراگماتيسم نام مي بريم و عملي بودن فلسفه براي كودكان هم به اين دليل بوده است. 
* گفت وگو با دكتر كندي در حاشيه يازدهمين كنفرانس بين المللي فلسفه براي كودكان در كشور بلغاستان به تاريخ تيرماه ۱۳۸۲انجام شد. اين متن در واقع خلاصه ترجمه شده اصل گفت وگوست.

رويداد انديشه
شاخه زرين
007746.jpg

كتاب «شاخه زرين» پژوهشي در جادو، مناسك و دين از سوي انتشارات آگه به زودي منتشر مي شود. «شاخه زرين» كتابي پژوهشي است درباره جادو و دين كه به وسيله «سر جيمز جورج فريزر»، مردم شناس و اديب انگليسي نوشته شده است. سرجيمز جورج فريزر، در بين سال هاي ۱۸۵۴ تا ۱۹۴۱ مي زيست. او از ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۵ زندگي خود را وقف تأليف كتاب سيزده جلدي «شاخه زرين» كرد. فريزر ضمن تحقيق درباره منشاء آداب، اعتقادات، دين و مناسك متعدد در جهان قديم و فرهنگ جوامع، به توصيف تاريخ تفكر آدمي و تا حدي تاريخ ادبيات ابتدايي و مناسكي كه مردم جوامع، خاطره آنها را طي قرن ها حفظ كرده اند، پرداخت. اين انسان شناس در سال ۱۹۲۲ كتاب سيزده جلدي خود را در يك جلد خلاصه كرد. كتابي كه در ايران توسط كاظم فيروزمند ترجمه شده و از سوي نشر آگه به بازار كتاب مي آيد، برگردان همين كتاب است. كتاب «شاخه زرين» به زعم بسياري از صاحب نظران، از غني ترين منابع انسان شناسي محسوب مي شود. «شاخه زرين» در يك جلد و در ۸۸۰ صفحه، تا خرداد ماه به بازار كتاب عرضه مي شود.
گفت وگوي مسيحيت و اسلام در اوكراين
007749.jpg

خبرگزاري فارس؛ شخصيت هاي برجسته فرهنگي مسلمان و مسيحي در كنفرانس گفت وگوي اسلامي - مسيحي در كيف، پايتخت اوكراين گردهم آمدند.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اينترنتي مورانونيوز اين كنفرانس در مركز فرهنگي اسلامي كيف برگزار شد و برگزاركنندگان هدف از اين گردهمايي را ايجاد فرصتي براي پيروان اديان اسلام و مسيحيت براي شناخت يكديگر و تبادل نظر پيرامون موضوعات و مسائل مذهبي عنوان كردند.
در اين گردهمايي سخنرانان بر اهميت همزيستي صلح آميز ميان مسلمانان و مسيحيان تأكيد كردند. اهميت و نقش خانواده و لزوم احترام به پدر و مادر از ديگر مواردي بود كه در سخنراني ها مورد تأكيد قرار گرفت.
برخي از سخنرانان نيز مسئوليت هاي دولت را در زمينه ايجاد امنيت و ثبات براي مردم در جامعه يادآور شدند و در پايان نيز كتاب هايي كه در زمينه مسائل اسلامي منتشر شده بود، در ميان حاضران پخش شد.

گزارش انديشه
زبان مقدس دين
007752.jpg
جلسه سخنراني با عنوان «زبان مقدس اديان» در مؤسسه توسعه و تحقيقات علوم انساني برگزار شد.
به گزارش ايسنا، در اين جلسه حجت الاسلام حسين توفيقي- استاد حوزه علميه- اديان را صحنه مقدسات دانست و افزود: مقدس مي تـواند شخص، شيء، مكان، مفهوم و ... باشد و يكي از چيزهايي كه كمتر به آن توجه داريم، زبان مقدس است. در اديان، يك زبان مقدس مي شود. به عنوان مثال زبان عربي در اسلام مقدس است؛ زباني كه براي عبادات، دعاها و بعضي قراردادها مثل ازدواج يا امور ديگر لازم است؛ ولي در عقدهاي ديگر مثل خريد و ... لازم نيست. وي يادآور شد: ما نمي توانيم اقامه اذان و نماز را به فارسي و غيرعربي انجام دهيم؛ اما آيا همه اديان زبان مقدس دارند؟ همه اديان لزوماً  زبان مقدس ندارند؛ ولي در دوره هايي از تاريخشان زبان مقدس را تجربه كرده اند. زبان مقدس در اديان لزوماً  زبان كتاب آسماني نيست. ممكن است زبان ديگري باشد و همچنين زبان مقدس در اديان زبان شفاهي نيست.اين استاد حوزه با يادآوري اين نكته كه در زبان مقدس ممكن است مبالغه هايي شده باشد ادامه داد: فرهنگ هاي گوناگون ممكن است زبان مربوط را ازلي و ابدي معرفي كنند كه اين همان زبان خدا و خدايگان است.
وي زبان هاي مسيحيت را به اين دليل كه مسيحيت دين اروپا و آمريكا و آسياست، متعدد دانست و عنوان كرد: آيا مسيحيت زبان مقدس را تجربه كرده است؟ آري، همه اديان زبان مقدس را تجربه كرده اند. مسيحيت درون يهوديت روييده و دين حضرت موسي(ع) در فلسطين بوده است. زماني كه دين حضرت عيسي ظهور كرد، چندين زبان در فلسطين وجود داشت و پيش از آن زبان عبري زبان مقدس دين يهود بود و قبل از حضرت مسيح(ع)، اسكندر به فلسطين حمله كرد و آن گاه زبان يوناني كه زبان علم بود در فلسطين حاكم شد در زمان حضرت عيسي(ع) رومي ها فلسطين را اشغال كردند و زبان لاتين زبان سوم فلسطين شد و زبان سرياني و آرامي نيز به عنوان زبان چهارم در اين كشور رواج يافت. از اين به بعد مسيحيت بايد با اين چهار زبان در تاريخ راه مي افتاد كه همين طور نيز شد. حضرت عيسي(ع) به زبان عبري دعا مي خواند و به زبان سرياني تكلم مي كرد. كتابهاي مسيحيت به زبان يوناني بود و زبان رومي نيز زبان دشمنان حضرت مسيح بود كه او را به دار زدند.
توفيقي اظهار داشت: زماني كه رومي ها مسيحي شدند، به تدريج كتابهاي الهيات به لاتين نوشته شد و به اين صورت ميراث زبان لاتين ماند يعني تا امروز كه زبان رسمي كشور واتيكان است. بعد از اين تحول بود كه زبان لاتيني زبان مقدس مسيحيان شد تا اين كه در نيمه دوم قرن بيستم قرار شد عبادات به زبان محلي اجرا شود و تنها براي فتواهاي پاپ زبان مقدس به كار رود و اين مسأله مطرح شد كه چرا بايد با زبان يوناني و رومي عبادت كرد؟ مگر نه اين كه خدا همه زبانها را مي فهمد؟ يهوديت با آن كه به زبان عربي پايبند بود؛ اما گفتند مي توان به زبان محلي دعا كرد و مسيحيت نيز اين كلنجارها را داشت؛ تا اندك اندك پذيرفته شد.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |