يكشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۱۴- April, 6, 2003
داغ باغ ملك
از سال هاي قبل از انقلاب قطعه هايي از باغ به تدريج به افراد فروخته مي شد تا در آن خيابان بكشند و خانه هاي خصوصي برپا كنند
مينا شهني
005750.jpg

باغ ملك مثل يك بچه است با چند تا مادر و نامادري و دايه كه همه يك داعيه دارند. سرپرستي، تحول و دگرگوني اين بچه چندساله ـ كه سال هاي سال كسي يارش نبود كه اين باغ، افتاده اين گوشه و احوالش چندان خوش نيست ـ حالا ميان مدعيان «كوبيدن و ساختن و برج افراشتن» و متوليان تبديل آن به بوستان عمومي و حفاظت از درختان و گونه هاي سبز جدال برپا شده است. باغ هرچند وقت يك بار آتش مي گيرد، زبانه هاي آتش شعله مي كشد به هوا؛ مردم محل نگران تر از ديگران سرنوشت باغ ملك را نظاره مي كنند. باغ با درختان خاموش منتظر مي ماند تا چه شود.

موقعيت باغ ملك
باغ ملك به مسافت فعلي ۳۵ هزار متر مربع از جنوب به خيابان دربند، از غرب به حاشيه مسيل گلابدره، از شمال به باغ شاطر و از شرق به بخشي از خيابان دربند منتهي مي شود. در اين باغ گونه هاي گياهي گوناگون چون درختان كهنسال مثمر و غيرمثمر، گردو، چنار، نارون، افرا، اقاقيا و... است. باغ ملك از املاك ملك التجار ايراني است كه پس از فوت وي بين وراث تقسيم شد. باغ ملك كه تا سال ها يكي از زيباترين جلوه هاي ميراث طبيعي و تاريخي شهر تهران محسوب مي شد در زمان انقلاب دچار آتش سوزي شد و در اين آتش سوزي بناي تاريخي موجود در آن آسيب ديد. ولي با اين حال، باغ ملك يكي از زيباترين و نادرترين باغ هاي غيرسلطنتي است كه در شميرانات باقي مانده و با توجه به ثبت آن در فهرست آثار ملي به هر قيمت ممكن بايد حفظ شود. در تهران تنها ۳ باغ نياوران، سعدآباد و باغ ملك از باغ هاي گذشته باقي مانده اند. باغ ملك نيز، مانند همه باغ هاي ايراني و شرقي در اصل مالكيت خصوصي داشته است، اما حافظه جمعي تهراني ها آن را به عنوان باغي باز مي شناسد. باغي بسيار مهم تر از باغ هاي قيطريه، كاشف و... كه در سال هاي پس از انقلاب يكي پس از ديگري تبديل به پارك عمومي شدند و چهره شمال شهر را نشاطي تازه بخشيدند. حتي مي توان گفت كه ديگر باغ هاي مربوط به كاخ ها و عمارات بسيار مهم شهر تهران، از نظر وسعت شايد هرگز به پاي باغ ملك نمي رسيدند.
اگر باغ سعدآباد هم اكنون حدود ۱۱۰ هكتار وسعت دارد باغ ملك ـ به گفته يكي از منسوبين حاج حسين آقاي ملك آخرين مالك بزرگ باغ ـ ۱۵۰ سال پيش كه پدربزرگ آنها باغ را از شازده فرمانفرما خريد ۹۰ هكتار وسعت داشت. باز به گفته وي در زمان ناصرالدين شاه، يك استخر يا كافه اي در كنار آن در اين باغ وجود داشت كه روي استخر آن قايقراني مي كردند. همچنين در اين باغ چندين عمارت بود كه امروز تنها يكي از آنها به نام «قصر ملك» كه يك عمارت بسيار زيباي قاجاري است هنوز پابرجاست و يكي از نواده هاي ملك در آن زندگي مي كند. از سال هاي قبل از انقلاب، قطعه هايي از باغ به تدريج به افراد فروخته مي شد تا در آن خيابان بكشند و خانه هاي خصوصي برپا كنند. حدود ۳۵ سال قبل شهرداري قطعه اي از آن را گرفت (خريد) و به پاركينگ وسايل موتوري و محل جمع آوري زباله و... اختصاص داد؛ در حال حاضر باغ اوليه به صورت بلوك هاي مسكوني متعددي پخش شده است. از روي درختان كهنسال داخل اين قطعات مي توان محدوده آن را تخمين زد و بازشناخت. به هر حال امروزه، باغ از جنوب به گلابدره محدود مي شود، اگرچه در همين نقشه نيز خيابان هايي داخل باغ كشيده شده اند و بخش جنوبي باغ فعلي، به صورت مسكوني و جدا از بخش شمالي آن به نظر مي رسد. واقعيت اين است كه عماراتي در گوشه و كنار باغ ساخته شده ولي هنوز بخش قابل توجهي از آن به صورت جنگلي متروكه و رها شده باقي است و فضاي آن به عنوان يك فضاي سبز بي نظير براي شهر قابل استفاده است. بعد از انقلاب زمزمه هايي در مورد اينكه اين باغ را شهرداري خريده و قرار است تبديل به پارك كند شنيده مي شد، به ويژه آنكه بسياري پارك ها به همين شكل ايجاد و به محل گردشگاه عمومي تبديل شده بود. جعفر شهري در جلد سوم كتاب طهران قديم از باغ ملك به عنوان باغي كه مردم اجازه دخول در آن را داشتند اشاره مي كند كه مردم براي تفريح به آنجا رفته و اوقاتي را در آن مي گذراندند، و به استراحت مي پرداختند. از اين رو مي توان دريافت كه باغ ملك از ديرباز محل تفريح مردم تهران بوده و مردم روزهاي تعطيل براي تفريح و استفاده از طبيعت به آن جا مي رفتند.
005745.jpg

آاااتيش
آتش زبانه مي كشد، بالا مي رود، مي غرد و دودي سياه و سنگين به آسمان مي رود؛ بالاتر و بالاتر و همه نگاه ها جست وجوگر مي آيند تا به نقطه شروع برسند. باغ ملك آتش گرفته است؛ گر گرفته و دارد دود مي شود. قصه آتش سوزي وسيع باغ ملك در گلابدره تهران بار ديگر خاطره آتش سوزي هاي جنگل لويزان، سرخه حصار و... را در ذهنمان بيدار مي كند. آتش سوزي هايي كه ظاهرا حادثه و اتفاقي بوده اما دست هاي پيدا و پنهان گوناگوني پشت پرده دارند. تنها باغ غيرسلطنتي تهران در آتش مي سوزد و درختانش زغال مي شوند.
درختان باغ ملك كه از زيباترين باغ هاي غيرسلطنتي است هنوز خاطره روزهاي تعطيل و جمع گردشگران را در ذهن دارند، صداي خنده كودكان را هنوز در گوش دارند. اما با همه اين خاطره ها درختان دارند مي سوزند. ۲۰ مورد آتش سوزي در جنگل هاي تهران يك ميليارد تومان خسارت وارد كرده است. مدير كل منابع طبيعي استان تهران با اشاره به ۲۰ فقره آتش سوزي در سطح جنگل هاي استان تهران مي گويد: «بيش از ۵ هكتار از جنگل هاي دست كاشت در سال جاري طعمه حريق شده اند و خسارتي نزديك به ۵۰۰ ميليون تومان در بر داشته اند. علاوه بر اين، ۵۰۰ هكتار از مراتع استان هم طعمه حريق شده كه ۵۰۰ ميليون تومان خسارت وارد شده است.»
درختان سبز يا سيماني
درختان سبز چند صد سال عمر دارند، سال هاست كه ايستاده اند و شهر را از آن بالا نظاره مي كنند. يكي از ساكنين محله دربند مي گويد: «اين چندمين باري است كه در باغ ملك آتش سوزي مي شود.» او مي گويد: «عليرغم آنكه آتش نشاني تلاش زيادي در مهار آتش از خود نشان داد؛ ولي درختان زيادي در آتش سوخت.» به نظر برخي از مأموران آتش نشاني، نشانه هايي در دست است كه بيان مي كند برخي درختان قبل از سوختگي از ريشه قطع شده اند.
باغ ملك به قطعات مجزا به ۱۰ نفر فروخته شده است. طاهري مالك يكي از ۱۰ قطعه باغ ملك مي گويد: «همه از وجود اين باغ باخبر هستند و ما از روي عقل هيچ وقت قصد نداشته ايم با آتش زدن درختان، از خود يك متهم بسازيم چرا كه پس از هر آتش سوزي در باغ هاي معروف انگشت اتهام به سوي ما اشاره مي رود.» او ادعا مي كند آتش سوزي عمدي اخير در اين باغ از اقدامات شهرداري منطقه يك است و مي گويد: «يكي از اشخاصي كه باغ را به عمد آتش زده بود دستگير كرديم. يكي از كارمندان شهرداري بود. از اين فرد و اقدام او در شعبه ۵۰۲ دادگاه عمومي تهران در الهيه شكايت كرده ايم.» گذشته از درستي يا نادرستي ادعاي اين مالك شهرداري تهران نيز اين موضوع را به شدت رد مي كند: «شهرداري چه هدفي مي تواند از آتش زدن باغ داشته باشد.» براساس تبصره يك ماده شش قانون مصوب شوراي عالي انقلاب در سال ،۱۳۵۹ اگر مالكي اقدام به تخريب غيرقانوني باغ خود كند، شهرداري مي تواند باغ را به نفع مردم تصرف كند.
اما تاكنون حتي يك بار چنين اتفاقي رخ نداده است. اهالي منطقه گلابدره با تهيه طومار بزرگي در سال ۱۳۸۰ براي آتش سوزي هاي متعدد در باغ ملك به شهرداري منطقه يك شكايت كرده اند. شهرداري مدت هاست كه قصد دارد باغ ملك را بخرد. به گفته يكي از ساكنان دربند اين چندمين بار است كه در باغ ملك آتش سوزي مي شود و تلاش عمده مالكان نيز تخريب باغ ملك و تبديل آن به مجتمع مسكوني است. از طرفي برخي حرف ها از گوشه و كنار به گوش مي رسد كه سرنوشت باغ ملك را با سدي تازه تأسيس گره مي زند. در سمت غرب باغ ملك جاده اي در حال احداث است كه به يك سد تازه تأسيس مي رسد. قرار است در آينده اطراف اين سد يكي از مراكز مهم تفريحي شود. قيمت زمين ها هرچه به سد نزديك تر باشد گران تر است.

ميراث فرهنگي چه مي گويد
باغ ملك در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است. معاون حفظ و احياي ميراث فرهنگي تهران مي گويد: «باغ ملك يكي از زيباترين جلوه هاي ميراث طبيعي و تاريخي در شهر تهران است كه به واسطه عدم توجه كافي نهادهاي مسئول، طي ساليان اخير در معرض خطرات جدي بوده است.» اسكندر مختاري مي افزايد: «ميراث فرهنگي تهران به مالكين اين باغ اعلام مي كند كه حتي اگر باغ ملك به طور كامل خشك شود؛ به دليل اينكه باغ در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده، يكپارچگي و تماميت ارضي آن مورد اصرار ما خواهد بود. به طور حتم درختان دوباره روئيده خواهد شد و قنات هاي خشكانده شده نيز احيا خواهند شد.»

و بالاخره
بالاخره شهرداري منطقه يك تهران با صدور يك اطلاعيه اعلام كرد با پيگيري منطقه و مشاركت شهروندان اعتبار مورد نياز جهت تملك باغ ملك تأمين و اين باغ سرانجام به بوستان عمومي تبديل مي شود. در راستاي اجراي لايحه قانوني حفظ و گسترش فضاي سبز شهر به جهت توسعه سرانه هاي خدماتي و ضرورت نگهداري درختان، فضاهاي سبز و باغات، شهرداري منطقه يك آمادگي خود را نسبت به تملك باغ ملك اعلام كرد. در اين اطلاعيه آمده است كه تملك باغ ملك با تأمين نقدينگي مورد نياز و طي مراحل قانوني مطابق با آراي صادره از مراجع صالحه و كارشناسي توسط شهرداري انجام خواهد شد و شهرداري منطقه يك با صدور حكم از مراجع ذيصلاح باغ را تبديل به يك بوستان عمومي آزاد براي استفاده شهروندان خواهد كرد. در شهريور ماه سال ۱۳۸۱ پس از انجام مذاكرات مستقيم بالاخره وكيل مالكين باغ ملك موافقت خود را براي واگذاري باغ به قيمت كارشناسي اعلام كرد. شهرداري نيز آمادگي خود را براي پرداخت تاوان ريالي آن به صورت نقدي و فوري اعلام كرد. پس از آن با تشكيل شوراي كارشناسي و حضور نماينده مالكين و كارشناسي رسمي دادگستري قيمت باغ ملك تعيين شد. اين قيمت كه سي و پنج ميليارد ريال عنوان شد بالاخره مورد پذيرش طرفين قرار گرفت و باغ ملك براي تبديل به بوستان عمومي به شهرداري تهران تحويل شد. اما هم اكنون اين باغ با حكم شعبه ۵۱۲ مجتمع قضايي شميران پلمب شده و عمليات ساخت و احداث بوستان عمومي در آن متوقف شده است.

از كجا آمده ام
005755.jpg
ترجمه: رضا سادات
هنگامي كه مايكل پرتجيس چهار ساله بود از مادرش كارولين سوالي پرسيد كه شنيدنش همه والدين را نگران مي كند: «من از كجا آمده ام؟» كارولين به جاي آنكه دنبال كتاب آناتومي بگردد تا چگونگي شكل گرفتن جنين را براي مايكل توضيح دهد يك اطلس جغرافيايي پيش روي پسرش قرار داد: «من اهل ايالات متحده هستم، پدر تو از هلند آمده و تو و خواهرت نيكول در وين متولد شده ايد. »
پسر كوچك با تحير و سردرگمي به او نگاه كرد اما دوباره با تاكيد پرسيد: «خب ولي من از كجا آمده ام؟» كارولين ابروهاي خود را بالا كشيد. دقيقا نمي دانست بايد به اين سوال مايكل چه پاسخي بدهد. سه سال بعد خانواده پرتجيس به دليل تغيير محل خدمت پدر خانواده، كه با سازمان ملل متحد همكاري مي كند به رم نقل مكان كرد. پس از نه سال اقامت در رم و تحصيل در مدارس بين المللي، مايكل كه اكنون نوزده ساله است عاقبت توانسته پاسخي براي سوالش بيابد: «من اهل دنيا هستم. »
مايكل و خواهرش نيكل بخشي از جامعه در حال گسترش كودكاني مهاجر هستند كه تعدادشان در دنياي معاصر ما با سرعتي دور از انتظار روبه فزوني گذاشته است. اينها كه كودكان فرهنگ سوم نام گرفته اند فرزندان ديپلمات ها، كاركنان نهادهاي امدادرسان، وابسته هاي نظامي، روزنامه نگاران، ميسيونرهاي مذهبي، نخبگان دانشگاهي و مديران اقتصادي اي هستند كه با فرهنگي حدفاصل فرهنگي كه ريشه ايشان به آنجا بازمي گردد و كشوري كه در آن رشد مي يابند، مانوس مي شوند. برخلاف كودكان مهاجر اين دسته از كودكان هيچگاه مدت طولاني اي در كشور ميزبان نمي مانند. كودكان اين خانواده هاي دور از وطن گاهي هر دو سال يكبار جابه جا مي شوند و گاهي هم تحت شرايطي خاص نگاهداري مي شوند. در منازل خود محصور مي شوند و با كمك معلمان خصوصي تحصيل مي كنند و همين مسئله بين آنها و همسالان شان در جامعه ميزبان فاصله ايجاد مي كند. در نتيجه اين كودكان، معمولا به راحتي مي توانند با جامعه ميزبان همراهي كنند اما هيچگاه به طور كامل در فرهنگ محلي تحليل نمي روند.
روز به روز بر تعداد اين كودكان افزوده مي شود. تحولات جهاني مثل افزايش برنامه هاي بشردوستانه، گسترش شركت هاي فرامليتي، افزايش تعداد كاركنان كنسولي و تشديد حضور نظاميان خارجي در نقاط مختلف جهان موجب اشاعه اين قسم كودكان شده است. تعداد گذرنامه هاي آمريكايي كه طي يك دهه گذشته در كشورهاي خارجي صادر شده تقريبا به دو برابر افزايش يافته و از ۶/۳ ميليون به بيش از هفت ميليون رسيده است. طي اين مدت تعداد اتباع بريتانيايي كه در خارج از اين كشور اقامت گزيده اند هم افزايش چشمگيري داشته و ۶/۸ ميليون نفر در سال ۱۹۹۲ به بيش از ۱۴ ميليون نفر رسيده است. تعداد قابل توجهي كتاب و سايت اينترنتي جديد طي ساليان اخير به منصه ظهور رسيده است تا نيازهاي اين جامعه در حال فزوني و كودكانشان را تامين كند. پرچمدار اين حركت كتاب ديويد پالوك وروت ون ركن «بچه هاي يك فرهنگ در حال رشد» بود كه در سال ۲۰۰۰ منتشر و با استقبال قابل توجهي هم روبه رو شد.
اين همه توجه به كودكان فرهنگ سوم نشانگر تحول قابل توجهي است كه در نحوه نگرش به اين كودكان شكل مي گيرد. به اينان زماني به چشم خانه به دوش هاي غيرعادي و نسلي فنا شده نگريسته مي شد اما اكنون كودكاني سازگار تلقي مي شوند كه به لحاظ رواني، شخصيتي پيچيده تر از همسالان خود هستند كه در يك كشور و با فرهنگي واحد رشد يافته اند.
در رم كه از هر كشور دو سفارتخانه دارد - يكي در واتيكان و ديگري در رم - و مقر سه نهاد بين المللي وابسته به سازمان ملل نيز در اين شهر واقع شده است هزاران كودك فرهنگ سومي در كوچه ها و حاشيه ميادين با كودكان محلي سرگرم جست و خيز و بازي هستند. اكثر اين كودكان فرهنگ سومي اطلاعات دست اولي از طيف وسيعي از مسائل دارند: از جغرافيا گرفته تا غذاهاي محلي هر كشور، فرهنگ و سياست. آنها زبان هاي محلي را به سرعت فرامي گيرند، به راحتي با بزرگسالان رابطه برقرار مي كنند و بدون آنكه مشكل خاصي داشته باشند با مردمي كه پيشينه نژادي متفاوتي دارند احساس راحتي مي كنند. آنان از نوعي شاخصه انطباق پذيري و از ديدي وسيع برخوردارند كه در دنياي بدون مرز امروز اهميت خاصي دارد. بريجيد رندا، مشاور خانواده و پزشك روانشناسي كه در مدرسه سن استفان رم، جايي كه اكثر دانش آموزان از همين كودكان نسل سومي هستند، مي گويد: «آنها بيش از آنچه ما با مطالعه در مورد فرهنگ جهاني درمي يابيم با اين فرهنگ آشنا هستند» و مي افزايد: «آنچه آنها به خوبي ياد گرفته اند اين است كه چطور خود را با جابه جايي و تغيير سازگار كنند.» اين آگاهي و انطباق پذيري در آينده اين كودكان و در مشاغل درخشاني كه كسب مي كنند انعكاس پيدا مي كند. تحقيق اخيري كه در ايالات متحده انجام شد نشان داد هفتاد درصد كودكان آمريكايي اي كه در خارج از اين كشور رشد يافته و تحصيل كرده اند در مشاغلي بهتر و نيازمند به مهارت هاي بيشتري در قياس با همتايان شان كه در داخل كشور رشد يافته اند، مشغول به كار شده اند.
دوسوم كودكان نسل سومي ترجيح مي دهند در خارج از كشور خود زندگي كرده و به كار مشغول شوند. تقريبا نوددرصد كودكان فرهنگ سومي حداقل تا مقطع ليسانس تحصيل مي كنند و آنچه از زندگي در كشورهاي خارجي آموخته اند آنها را به توانمندترين و با مهارت ترين دانشجويان تبديل مي كند. بي دليل نيست كه دانشگاه هاي معتبر ترجيح مي دهند دانشجويان فرهنگ سومي را پس از پايان تحصيلات به خدمت بگيرند. يك بررسي رسمي انجام شده در مدارس رم نشان داد اكنون از هر كلاس درسي پايان دوره تحصيلات متوسطه حداقل يك دانش آموز راهي دانشگاه هاي معتبري چون استنفورد، هاروارد، كمبريج و آكسفورد مي شود. ده سال قبل اين حادثه اي نادر بود. اين در حالي است كه بسياري از نسل سومي ها از وضعيت خود چندان احساس رضايت نمي كنند. پس از بازگشت به سرزمين مبدا يا كشوري كه اسناد هويتي شان پل ارتباطي بين آنها و آن كشور است احساس مي كنند با جامعه چندان هماهنگ نيستند. هنگامي كه نيكول، خواهر كوچكتر مايكل پرتجيس پس از رسيدن به ۱۸ سالگي و به پايان رساندن تحصيلات متوسطه تصميم گرفت عازم ايالات متحده شود و تحصيلات خود را در آنجا ادامه دهد تفاوت هاي بين آموخته هاي فرهنگي خود و فرهنگ حاكم بر جامعه آمريكايي را آنچنان گسترده ديد كه نگران كننده مي نمود. گفت وگو در مورد اصالت و نسب دشوارترين مسئله براي اين كودكان است. رندا مي گويد هنگامي كه از آنها سوال مي شود اهل كجا هستي بي درنگ با يك سوال پاسخ تان را مي دهند. «منظورتان اين است كجا متولد شده ام؟ كجا رشد يافته ام يا والدينم به چه كشوري تعلق دارند؟» اما به هر حال آنچه در موردش هيچ شك و ترديدي وجود ندارد اين است كه اين كودكان در زمره سازگارترين و انطباق پذيرترين كودكان هستند.
منبع: نيوزويك

قضاوت آمريكايي ـ ۱۶
تبعيضات نژادي
نرخ زنداني كردن براي سياهپوستان در سال ۱۹۹۶ هشت برابر بيش از سفيدپوستان بود. اين شاخص بدون شك بيانگر تبعيضات نژادي در زندان هاي كشور است. در اواخر دهه ،۱۹۹۰ تبعيض ها به ويژه عليه مردان جوان چشمگير بود. تقريبا ۸۳ درصد از سياهپوستان كه سنشان از ۲۵ تا ۲۹ بود در مقايسه با ۶/۲ درصد از آمريكايي هاي اسپانيايي تبار و ۸ درصد از سفيدپوستان در همان سن، زنداني بودند. مردان آمريكايي آفريقايي تبار كه به زندان مي روند در نرخ بالاتري از هر گروه نژادي ديگر در ايالات متحده هستند و احتمالا ۶ برابر بيش از سفيدپوستان به زندان گرفتار مي شوند. در سال ۱۹۹۸ زماني كه آمريكايي هاي آفريقايي تبار ۱۲ درصد از جمعيت آمريكا را تشكيل مي دادند سفيدپوستان كه تقريبا ۶۵ درصد از كل جمعيت را تشكيل مي دادند فقط بيش از ۳۰ درصد از زندانيان ايالتي و فدرال به شمار مي آمدند.

تبعيض منطقه اي
همچنين تبعيضات منطقه اي شديدي، در نرخ زنداني كردن ها وجود دارد. ايالات جنوبي بالاترين نرخ را دارا هستند و ايالات شمالي نيوانگلند و شمال ميدوست، كمترين نرخ را دارند.

عامل موثر در رشد جمعيت زندان
در مطالعه اي كه در سال ۱۹۹۹ درباره عوامل گسترش جمعيت زندان، انجام شد، آلفرد بلوم استين Alfred blumstein جرم شناس در دانشگاه «كارنگي ملون» و آلن بك Allen back كارشناس زندان در اداره آمار دادگستري، تخمين زدند كه ۴۰ درصد رشد به خاطر افزايش در مسلم فرض كردن زندان [توسط قضات] و ۶۰ درصد نيز مربوط به محكوميت هاي طولاني مدت زندان است كه به وسيله زندانيان سپري مي شود. محققين مدعي اند كه افزايش به زندان افكندن، به علت نگرش هاي تندتر نسبت به مجرمين به وسيله دادستان ها و قضات است. آنها مي گويند مدت طولاني تر زندان، معلول قوانين محكوميت شديد و احكام طولاني تر و بيش از آن، بي ميلي هيأت هاي عفو براي اعطاي آزادي بيشتري به زندانيان است. يك عامل اضافه بر آنكه هم باعث پذيرش هاي زندان و هم افزايش در طول محكوميت ها مي شود، جنگ مواد مخدر است. جرم هاي مواد مخدر بزرگ ترين دليل افزايش است ـ ۳۰ درصد از جرايم ارتكابي جديد براي زندان هاي ايالتي ـ بنابراين خيلي از مجرمين مواد مخدر دوره طولاني را در زندان مي گذرانند زيرا بسياري از آنها طبق قوانين شديد ضدمواد مخدر محكوم شده اند. تكليف كردن افراطي توسط قانونگذار به احكام طولاني مدت براي جرم هاي مواد مخدر، يك پديده سياسي متعلق به ربع آخر قرن بيستم است. تعداد اندكي از سياستمداران، مايل به مبارزه با ديدگاه هاي سختگيرانه در مورد جرم مواد مخدر و يا توجه به نتايج وخيم اقتصادي و انساني محكوميت هاي طولاني مدت هستند.

ازدحام جمعيت زندان
يك نتيجه عمده انفجار مهيب جمعيت در زندان، ازدحام جمعيت زندان است. شلوغي در زندان هاي آمريكا در دهه ۹۰ به صورت يك نرم (هنجار) درآمد. در شروع سال ،۱۹۹۵ ۳۹ ايالت براي بهبود [مشكل] ازدحام جمعيت و يا شرايط غيرقانوني، تحت امر دادگاه قرار گرفتند. [جمعيت] سيستم زندان هاي فدرال ۲۶ درصد بيش از گنجايش شماره شده اش در سال ۱۹۹۵ بود. در بسياري از زندان ها، زندانيان در سلول هاي كوچك طراحي شده براي يك شخص، داراي تخت هاي دو طبقه هستند. ديگران نيز در خوابگاه هاي چند نفري، در چادرها و يا در تريلرها [كانتينرهايي كه به تريلر مي بندند] مي خوابند. ازدحام جمعيت به مشكلات زيادي دامن مي زند، از قبيل شيوع بيماري (مانند بيماري سل)، خشونت در زندان، دادخواهي هاي زنداني و كمبود منابع داخل زندان. دولت ايالتي و فدرال با ساختن زندان هاي بيشتر، كش دادن ظرفيت امكانات موجود، آزادي زودرس برخي از زندانيان، نگه داشتن برخي از زندانيان در بازداشتگاه هاي محلي، آزادي مشروط و تعليق مجازات به قيد التزام و توسعه ميزان تحريم هاي مجرمين كه فراتر از احكام سنتي زندان يا تعليق مجازات است، به مشكل ازدحام جمعيت پاسخ داده اند.

برنامه هاي زندان
برنامه هاي آموزشي عبارتند از: كمك هاي پزشكي، برنامه هاي مذهبي، برنامه هاي تحصيلي، تفريح، صنعت و كار در زندان، آزادي شغلي (به اين معني كه زندانيان در طول روز در جامعه كار مي كنند و شب هنگام آنها را به زندان بازمي گردانند) و بازپروري (مثلا «گروه درماني» كه براي نشان دادن مشكلات انواع خاصي از مجرمين مانند متخلفان جنسي و سوءاستفاده كنندگان از مواد مخدر به كار مي رود. )
در ارزيابي برنامه هاي زندان، اصل قابليت كمتر [شايستگي كمتر] روي كار مي آيد. عموم مردم معتقدند زندانيان هرگز نبايد در زندان از يك استاندارد زندگي بالاتر نسبت به شهروندان آزاد كه در بيرون زندان به سر مي برند، بهره مند باشند. با تأكيد بر اين اصل، بسياري از شهروندان فكر مي كنند زندانيان نبايد به بعضي از اشكال تفريح دسترسي داشته باشند مثل وزنه برداري، تلويزيون و سينما. مأمورين اصلاح و تربيت و روساي زندان با اين بحث كه چنين فعاليت هايي زندانيان را مشغول مي كند و مانع مشكل ساز شدن آنها مي گردد [با ديدگاه پيش گفته] مخالفت مي كنند. برنامه بازپروري، بيش از برنامه هاي تفريحي، انتقادات زيادي را برانگيخته است. نتايج ارزيابي هاي برنامه هاي بازپروري، مختلف است. برخي برنامه ها مختص خلافكاران فردي است اما در مجموع هيچ دليل قاطع و روشني وجود ندارد كه بازپروري، تمايل به تكرار جرم را كاهش مي دهد.

آزادي مشروط (Parole)
آزادي نظارت شده از زندان، پيش از اينكه يك زنداني، تمام دوره محكوميت خود را سپري كند پارول Parole ناميده مي شود. مأمورين پارول براي آژانس هاي پارول كار مي كنند كه نظارت و مشورت دادن به افرادي را كه پارول شده اند [به طور مشروط آزاد شده اند] تدارك مي كند. آژانس ديگر يك هيأت پارول [هيأت عفو مشروط] است كه تعيين مي كند آيا به زندانيان، آزادي مشروط اعطا شود يا نه و اينكه شرايطي را كه فرد پارولي Parolee [آزاد شده مشروط] بايد بپذيرد، مقرر مي كنند، حال اگر آن فرد پارولي از هريك از شرايط تخلف كند يا جرم جديدي مرتكب شود، هيأت پارول مي تواند پارول را باطل و متخلف را دوباره زنداني كند.

حاشيه زندگي
جلوگيري از فروپاشي خانواده
اخيرا صدا و سيما اقدام به برنامه سازي با هدف تحكيم خانواده كرده است. يكي از اين برنامه ها كه توسط گروه جوان تلويزيون تهيه شده، هر شب قبل از اخبار از شبكه دوم پخش مي شود، «حريم» نام دارد. در اين برنامه چند كارشناس درباره مسائل مختلف مربوط به خانواده صحبت مي كنند و گرايش بيشتر اين كارشناسان و بحث ها حول محور ترويج ازدواج و جلوگيري از طلاق است. در اين برنامه زندگي با خانواده، به عنوان يكي از راه حل هاي مشكلات مالي جوانان براي ازدواج پيشنهاد شده است. همچنين با نشان دادن صحنه هايي از دادگاه خانواده كه در آن زنان دلايل خود براي درخواست طلاق را توضيح مي دادند، به لزوم گذشت و تحمل مشكلات تاكيد شده است.
همچنين اخيرا در ماه گذشته تبليغات وسيعي براي ثبت نام در پودمان «مديريت خانه» از سوي صدا و سيما انجام شد. ثبت نام كنندگان در اين طرح كه با مشاركت دانشگاه جامع علمي ـ كاربردي و صدا و سيما انجام مي شود، مي توانند از طريق شبكه آموزش تلويزيون يا نوارهاي ويدئويي درس هاي خود را دريافت كنند. در پايان دوره به شركت كنندگاني كه موفق به گذراندن امتحان خود شده اند، مدرك كارداني مديريت خانه داده مي شود.
جمعيت، بهداشت و فوريت هاي پزشكي، آداب معاشرت و همسرداري، مشاور خانواده، روانشناسي و تعليم و تربيت كودكان، مديريت اقتصاد و برنامه ريزي خانواده و حقوق خانواده از درس هاي اجباري اين پودمان و دكوراسيون و تزئينات داخل خانه، كاربرد اصول و نگهداري لوازم خانگي، آشپزي و سفره آرايي، شيريني پزي، خياطي، پرورش گل هاي زينتي در خانه، كاربري كامپيوتر، گلسازي و قالي بافي دروس اختياري است كه براي دانشجويان مديريت خانه پيش بيني شده است. يك كارمند اداره پست درباره دفترچه هاي ثبت نام در دوره آموزش عالي علمي ـ كاربردي پودماني مديريت خانه گفت: بسياري از خانم ها فرم هايي را كه خريده بودند پس آوردند. چون فكر مي كردند با ثبت نام در اين دوره دانشجو مي شوند و نمي دانستند كه آموزش از راه دور است.
وي گفت: با اينكه آقايان هم مي توانند شركت كنند ولي هيچ مردي براي ثبت نام در اين دوره مراجعه نكرده است. افزايش آمار طلاق و پايين آمدن نرخ ازدواج نگراني هايي را در ميان مسئولان كشور پديد آورده است.

نگاه خبرنگار
اين قند پارسي كه...
قاسم طولاني
تاريخ و فرهنگ كهن و باستاني ايران زمين همچنان در آن سوي مرزها دوستداران فراواني دارد. متاسفانه در برخي موارد آن ها بيشتر از خود ما نسبت به ابعاد اين شكوه و عظمت واقف هستند و باز هم متاسفانه طي سال هاي اخير برخي آگاهانه يا ناآگاهانه كارهايي كرده اند كه سرانجام آن مخدوش شدن چهره ايران و ايراني در جهان خواهد بود.
برخي از ما در ارائه تصويري ناخوشايند از سرزمين آبا و اجدادي خود نقش انكارناپذيري داشته ايم. ما در بسياري موارد بيش از آنكه زيبايي ها و جذابيت هاي فرهنگي و اقليمي خود را معرفي كنيم به بيان نقاط ضعف و تيرگي ها پرداخته ايم. اين يك سوي قضيه است. مسئله ديگر ابزاري است كه فرهنگ ايراني و اسلامي با استفاده از آن بايد در جهان نشر پيدا كند و آن هم زبان فارسي است. زبان فارسي در ميان دوستداران فرهنگ كهن ايران زمين علاقه مندان بسياري دارد. اما متاسفانه اين علاقه مندان نمي توانند زبان فارسي را همچون ديگر زبان هاي خارجي فراگيرند مگر اين كه بخواهند شاهنامه يا تاريخ بيهقي بخوانند.
مسئله بسيار روشن است، بسياري از استادان زبان و ادبيات فارسي و همين طور كساني كه خود را متولي آموزش و گسترش زبان فارسي مي دانند، همچنان بر اين اعتقاد هستند كه آموزش زبان فارسي همان آموزش ادبيات فارسي است. ما هنوز نتوانسته ايم ميان زبان فارسي و ادبيات فارسي تمايز قائل شويم. زبان فارسي همان چيزي است كه مردم در كوچه و خيابان بدان سخن مي گويند و مراد از آموزش زبان فارسي نيز اين است كه زبان آموزان خارجي بتوانند با مردم در كوچه و بازار ارتباط برقرار كرده و نيز بتوانند از منابع موجود زبان فارسي استفاده كنند. در حالي كه ادبيات فارسي حوزه اي كاملا متفاوت است و براي تحصيل در رشته ادبيات فارسي دانستن زبان فارسي در حد پيشرفته لازمه كار است.
از سال ها پيش رشته اي تحت عنوان آموزش زبان فارسي به غير فارسي زبانان در چند دانشگاه دولتي داير شد. با جذب دانشجو در اين رشته انتظار مي رفت، در آينده اي نزديك كساني آموزش زبان به خارجي ها را بر عهده گيرند كه آموزش هاي تخصصي لازم را طي كرده اند. علاوه بر اين شرط ورود به اين رشته مسلط بودن به حداقل يك زبان خارجي است كه اين مسئله دانش آموختگان رشته آموزش زبان فارسي به غيرفارسي زبانان را در برقراري ارتباط با زبان آموزان خارجي و درك شرايط آن ها ياري مي دهد. اما متاسفانه مراكز دولتي و نيمه دولتي فعال در بخش آموزش فارسي به غيرفارسي زبانان نه تنها هيچ استقبالي از فارغ التحصيلان اين رشته نكرده اند، بلكه حتي در مواردي رودرروي آن ها هم ايستاده اند.
در حالي كه گسترش و ترويج زبان فارسي در جهان يك وظيفه و رسالت ملي و ميهني است و به مراتب مهم تر از آن است كه قرباني اختلافات سليقه اي و حتي صنفي شود. در حالي كه دانشگاه هاي داراي كرسي زبان فارسي و ايران شناسي در خارج از كشور و به ويژه در كشورهاي غربي به شدت نيازمند كارشناسان آموزش زبان فارسي هستند و نياز خود را عموما با بهره گيري از افراد غيرمتخصص و صرفا ايراني برطرف مي كنند، در اين جا يك رقابت جويي ناصواب مانع از آن مي شود كه كارشناسان آموزش زبان بتوانند در پست هايي كه به وجود آن ها نياز هست جذب شوند. جا دارد، آموزش زبان فارسي را به عنوان يك مسئله ملي فراتر از هر گونه اختلاف نظر سياسي، صنفي يا علمي قرار دهيم و با بهره گيري از تجارب كشورهاي پيشرو در اين عرصه زبان فارسي را از غربت كنوني نجات دهيم.

زندگي
اقتصاد
ايران
جهان
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |