چهار ساعت است که پشت کمربندی بغداد در صف طولانی کاروانهای زائر ایستادهای با گرمای بیحدی که نفسات را به شماره میاندازد و البته در اتوبوس محبوسی. عراقیها میگویند: «یکی از پلهای ورودی بغداد منفجر شده، آنها توصیه میکنند برگردید و هیچ کاروانی برنمیگردد.
از پیچ و تاب تفتیشها و بازرسیها و مناقشات رانندگان اتوبوس و نیروهای امنیتی که بگذری وارد شهری میشوی که پیش از این «سر من رای» یعنی «هرکه ببیند شاد میشود» میرسی؟! اشتباه نکن از هیچ زاویهای گنبد طلایی حرم را نمیبینی، هرچقدر چشم بگردانی فقط دیدار است و دیدار و چشمهای زمختی که پارچههای سبز به رخت میکشند به قیمت یک هزار تومن...
هوای غربت آنجا آنقدر سنگین است که با تنفس آن نفسات به شماره میافتد. با موتورهایی که به یک گاری دو نیمکته مجهز شدهاند تو را به تفتیشگاه میبرند، سه بار تفتیش، بازرسی بدنیای که آشفتهات میکند. سه بار تفتیش، بعد بدون موبایل، دوربین، ساعت، انگشتر و حتی مفاتیح وارد حرم شوی!!!
محله عسکر، محله حزن و اندوه، محلهای است که با دیوارهای بتنی بلندش کوچهای تا حرم تشکیل داده است تا تو را به درهای چوبی کهنهای راهنمایی کند که به آستان کبریایی دو امام همام برسی، آری اینجا سامراست....
هرچقدر ورودی حرم مولیالموحدین در نجف با «السلام علیک یا ابالحسن روحی لک من فداء» قلبت را حزین میکرد، سادگی و غربت حرم قلبت را میفشارد.
برزنت دیوارهای کاه گلی که حفرههای باقیمانده از انفجار را میپوشانند از هم باز شدهاند و اطراف حرم را تلی از خاک فراگرفته، اینجا حرم است؛ حرم شریف امام عسکرین(ع). باور کن اگرچه هیچ صحن و سرایی ندارد... به چارچوب در که میرسی اشک امان نمیدهد. سر من رای مبدل به ساء من رای شده است. همه جا پر از گرد و غبار... با تختهای که با پارچه مخملی سبز پوشیده شده است ضریح ساختهاند که چهار وجود نورانی را در خود پوشانده است. مساحت حرم کوچک است.
کوچکتر از حرم امام رضا(ع) اما زائرانش محدود و انگشتشمار، آنقدر محدود که مساحت کوچک حرم بزرگ به چشم بیاید. کاروانهای خسته با زائرین رنج کشیده با بغضهایی در گلو به یاد قدمهای نازنین امام زمانشان دور ضریح چوبی پدر و مادر ایشان طواف میکنند... جای قدمهای امام غائبشان را میبوسند... و میشنوی که همه اللهم العجل لولیک الفرج میخوانند.
دو ساعت فرصت زائران ایرانی به خاتمه میرسد، شیعههای اثنیعشری باید خداحافظی کنند. کاروانهای زائر یکییکی با چشمهای پوشیده از اشک میروند، حرم خلوت میشود، خلوت هیچکس به غیر از کاروانی که تو همراه آنان هستی در حرم نیست. بغض مانده در گلویت با دیوارهای حرم همصدا میشود، خاکهای فروریخته را در نایلونهایی به زائران میدهند، «خاکها را نمیتوان از حرم خارج کرد»
استاد میگوید... دو ساعت فرصت زیارت تمام شده حرم خالی میشود. هیچکس به جز زائران ایرانی زائر سرداب و پدر و مادر امام زمان(عج) نیست... خارج میشوی، قدمهایت آهسته روان میشود، درهای کهنه بدون سلام بسته میشود.
«تا کی دوباره شیعیانی به زیارت سامرا بیایند» استاد میگوید. و تو فکر میکنی خانه حزیمه بن حازم خانه حزن است که تا سرداب تکرار میشود. سامرا شهری است که ساکنان آن را وهابیون و اهل سنت تشکیل میدهند در سندی که پایگاه خبری صوت السلام منتشر کرده آمده
سیاستمداران و امضاکنندگان و موسسه اوقاف اهل سنت به ریاست عبدالغفور سامرایی متعهد شدند در برابر تلاشهای دولت برای بازسازی حرمین عسکریین مقاومت کنند مگر آنکه دولت با برخی از شرایط آنان موافقت کند که از جمله این شرایط به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
1 – نام حرمین به مسجد بزرگ سامرا تغییر کند
2 – مرقد توسعه نیابد و در همین محدوده کنونی بازسازی شود.
3 – گنبد و منارههای مرقد طلاکوبی نشوند.
4 – مقبره مثل حال حاضر پنجره نداشته باشد و نام عسکرین هم تنها بر روی سنگ مرمر کف مسجد (حرم) نوشته شود.
5 – سرداب غیبت (سرداب مقدس امام زمان(عج) تخریب شود و هیچ نشانهای بر غیبت در آن نباشد.
6 – اداره تولیت مسجد (حرم شریفین) در دست اداره اوقاف سنی باشد و هیچگاه از مسجد (حرمین) اذان شیعیان پخش نشود.
7 – شرط آغاز بازسازی، موافقت مراجع شیعه با این شرط است یا ایها العزیز، مسنا و اهلنا الضر و جئناک بیضاعه عزجاه، فاوف لنا الکیل و تصدیق علینا ان الله یعزی المتصدقین.
(قرآن کریم اززبان برادران حضرتیوسف(ع) که اظهار فقر کردند و از عزیز مصر خواستند تا پیمانهشان را پر کند)
خبرنگار اعزامی همشهری جمعه به عراق