چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۸۵ - ۱۸:۴۵
۰ نفر

گروه حوادث: مردی که متهم به قتل فرزند6 ساله‌اش بود در جریان آخرین بازجویی‌ها منکر جنایت شد.

ماجرای این حادثه زمانی در دستور کار ویژه پلیس قرار گرفت که عصر  19 دی ماه سال گذشته زن جوانی با مراجعه به اداره آگاهی شهرری مدعی شد فرزند 6 ساله‌اش به نام محسن به طرز ناگهانی ناپدید شده است.

این زن در طرح شکایت خود مدعی شد: فرزندم ساعتی قبل برای بازی کردن به کوچه رفت اما دقایقی بعد دوستانش به خانه آمدند و گفتند پدرش وی را به زور سوار موتور سیکلت کرده و از محل دور شده است.

این زن در ادامه صحبت‌هایش بیان داشت: دو سال قبل به خاطر مشکلات خانوادگی و اعتیاد همسرم از او طلاق گرفتم.

پس از آن دادگاه حضانت فرزندم را به من داد و به وی اجازه داد تا هفته‌ای دو بار به دیدن محسن بیاید. این اواخر اصغر از من خواسته بود تا دوباره با هم زندگی کنیم اما من مخالف بودم از طرفی فرزندم نیز با این کار موافق نبود و از پدرش به خاطر کتک زدنش می‌ترسید.

با طرح این شکایت ماموران تجسس تحقیقات خود را آغاز کردند و در بررسی‌های خود از دوستان محسن دریافتند که اظهارات مادر کودک گمشده درست است.

بنابراین، این فرضیه که محسن توسط پدرش ربوده شده باشد قوت گرفت و به این ترتیب شناسایی و دستگیری پدر کودک 6 ساله را در حالی در دستور کار قرار دادند که 5 روز بعد از ناپدید شدن کودک، جسد او در حالی که در سر و بدنش آثار جراحت وجود داشت، در خیابان آبان شهرری کشف شد.

با کشف جسد محسن پرونده وارد مرحله جدیدی شد و ماموران پلیس تنها مظنون پرونده را که پدر کودک بود شناسایی و دستگیر کرد. اصغر در ابتدا از اینکه فرزندش به قتل رسیده است اظهار بی‌‌‌‌‌‌اطلاعی کرد اما زمانی که با دوستان فرزندش مواجهه حضوری شد لب به اعتراف گشود و به قتل فرزندش اعتراف کرد.

وی در جریان بازجویی‌های مقدماتی مدعی شد: فرزندم را خیلی دوست داشتم اما او به حرفم گوش نمی‌داد. بعد از جدایی همسرم نیز رفتارش با من بدتر شد تا اینکه روز حادثه به محض دیدن من شروع به فرار کرد.

همین امر باعث عصبانیت من شد و او را به زور سوار موتور سیکلتم کرده و با هم از محل دور شدیم. در طول مسیر به شیرینی فروشی رفتم تا برایش هدیه‌ای بخرم اما او دائما گریه می‌کرد و همین مرا بیشتر عصبانی کرد، در حالیکه کنترلم را از دست داده بودم با سنگ به سرش کوبیدم و او بی‌حال شد.

وقتی پیکر نیمه جانش را به خانه آوردم فکر می‌کردم زنده است اما تازه متوجه شدم او جان باخته است. همان شب جسدش را داخل یک ساک آبی رنگ گذاشتم و آن را در داخل چاله‌ای در خیابان آبان رها کردم.

روز گذشته ،در حالیکه قرار بود به دستور بازپرس دانشور متهم صحنه جنایت را بازسازی کند، وی منکر قتل فرزندش شد و مدعی شد اعترافاتش را در شرایط بد روحی بیان کرده است. 

بازپرس شعبه هفتم دادسرای شهرری با توجه به اظهارات ضد و نقیض این مرد با صدور قرار مجرمیت وی را راهی زندان کرد.

کد خبر 9136

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز