پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۴:۱۵
۰ نفر

دوچرخه: نامه‌های نوجوانان به «دوچرخه»

تـابستـان مـن

تابستان من با تمام تابستان‌های دیگر فرق دارد. تابستان من یک دختر جیغ جیغوی لجباز است که موهایش را مثل جودی آبوت از دو طرف می‌بافد. هربار عصبانی می‌شود پاهایش را زمین می‌کوبد و وقتی کولر خانه خراب می‌شود می‌ایستد جلوی پنجره و به آدم‌هایی که با درماندگی خودشان را باد می‌زنند نگاه می‌کند و از خنده ریسه می‌رود.

تابستان من نارنجی است. یک نارنجی غلیظ که در ظهرهای کش‌دار تابستان جاری می‌شود و گاهی مثل دمای بالای 40 درجه‌اش است که آدم را مثل بستنی آب می‌کند و گاهی طعم ژله پرتقالی می‌دهد که تا ته ظرفش را نلیسی راحت نمی‌شوی.

صبح‌های تابستانی من با صدای یاکریم‌هایی آغاز می‌شود که پشت پنجره اتاقم به خاطر یک دانه برنج به آن تنه می‌زنند و سروصدا راه می‌اندازند.آن‌قدر سروصدا می‌کنند که آخر سر خواب هم دست از سرم برمی‌دارد و می‌رود. آن‌وقت من می‌روم پشت پنجره و نیم ساعت تمام خیره می‌شوم به یاکریم‌های کوچولو و وروجک که هر کدام سعی می‌کنند زودتر از دیگری دانه‌های برنجی را که شب پیش برایشان ریختم برچینند و وقتی پنجره را باز می‌کنم کمی به من نگاه می‌کنند، کمی به همدیگر، بعد گردن‌های کوچک‌شان را کج می‌کنند و لحظه‌ای بعد در آبی آسمان ناپدید می‌شوند.

عکس :ستاره فرخزاد، تهران

ولی شادی من تنها در ظهرهای تابستان است که کامل می‌شود وقتی که تابستان پاورچین پاورچین می‌آید و گرد خواب می‌پاشند و آن وقت است که پلک‌ها کم‌کم سنگین می‌شوند، بالش‌ها و پتوها خودشان را برای یک خواب طولانی آماده می‌کنند و بعد تنها سکوت است و سکوت و البته گاه نوای دل‌انگیز کولرهاست یا حمام‌بازی گنجشک‌های کوچک و شاید هم کودکی شیطان که از دست خواب گریخته است که این سکوت طولانی را برهم می‌زند، ولی من بی‌آنکه به پلک‌های سنگینم و  گرمایی که صورت و گردنم را نوازش می‌کند توجهی بکنم ولو می‌شوم کف اتاق کوچکم با یک قلم و چند برگ سفید  و حالا کلمات شیطان هستند که توی مغزم همدیگر را هل می‌دهند تا زودتر به خط‌های دفترم برسند و می‌نویسم و می‌نویسم. آن‌قدر که یاکریم‌های پشت پنجره و آفتاب بی‌رحم تابستان را از یاد می‌برم و بعد تنها من می‌مانم و آدم‌های خیالی‌ام که دستشان را می‌گیرم و آرام‌آرام واردشان می‌کنم به ماجراهایی که فکر و خیالم برایشان رقم زده است آدم‌هایی که گاهی خوشبختشان می‌کنم، گاهی بدبخت، گاهی لبخند بر لبشان می‌کارم، چشمانشان را چشمه اشک می‌کنم. گاهی تمام آرزوهایشان را برآورده می‌کنم و گاهی سرگردان بر صفحه سفید دفترم رها می‌شوند. گاهی آن‌قدر به آنها دل می‌بندم که دوست ندارم داستانم را تمام کنم و گاهی آن‌قدر دشمنشان می‌شوم که با همان چند خط اول پاره پاره می‌شوند و روانه سطل آشغال.

آری، من و تابستان بهترین دوستان همدیگر هستیم. دست هم را می‌گیریم و لی‌لی‌کنان در حالی که عرق از سرورویمان جاری شده تمام سوراخ سنبه‌های زندگی را می‌گردیم و روزهای کشدار تیر و مرداد و شهریور را یکی‌یکی از تقویم بیرون می‌اندازیم تا 9 ماه بعد که باز هم مدرسه، کیف و کتاب و کوله‌پشتی‌اش را بردارد و برود و من با انگشت‌هایم روزها و هفته‌ها را بشمرم تا دوباره او بیاید تابستان من.

رویا زنده‌بودی از شیراز

باید بیشتر وقت بگذاریم

چند شب قبل داشتم شماره‌های قدیمی را بررسی می‌کردم. با خودم گفتم: «همه چیز چه‌قدر عوض شده؛ دنیا... دوچرخه... من!» فکر می‌کنم تغییرهای زندگی مثل یه روده که با سرعت زیادی پیش می‌ره و تو فقط باید آروم باشی و قایقت رو درست هدایت کنی تا سرگردون نشی.

یه مدتی بود یه چیزی تو گلوم بغض شده بود. این که حس می‌کردم خوب درک نمی‌شم. با وجود این که رابطه‌ام  با خانواده‌ام خوبه و دوست‌های زیادی هم دارم، فکر می‌کردم هیچ کس منو اون‌جوری که هستم نمی‌شناسه و خیلی وقت‌ها دیگران با توجه به پیش زمینه‌هایی که از افراد دیگه دارن با من برخورد می‌کنن.

تصویرگری :یاسمن رضائیان، تهران

حالا می‌فهمم چه‌قدر وقت‌ها بوده که من دیگران رو نفهمیدم و نتونستم روشون اثر خوبی بذارم. می‌دونی، درک کردن آدم‌ها حتماً یه موضوع خود به خودی نیست. گاهی نیاز هست که برای فهمیدن دیگران وقت بذاریم، در باره‌شون فکر کنیم و اون‌ها رو همون جوری که هستن ببینیم.

ببین! نمی‌خوام این حرف‌ها نصیحت به نظر بیاد، ولی یه چیزی فهمیدم که می‌خوام به تو هم بگم: درک نشدن، دلیل دو تا کار نیست:

1- غصه خوردن. خدا همه رو دوست داره و می‌فهمه. همه رو می‌بخشه و می‌پذیره. اون آماده است که کمکمون کنه.

2- پنهان کردن فکرها و کارهای مهم از بزرگ‌ترهای دلسوز.

خب ، شاید گاهی خوب درکمون نکنن و برخوردشون با ما خیلی خوب نباشه ولی اون‌ها دوستمون دارن و می‌تونن کمکمون کنن که درست زندگی کنیم؛ مگه نه؟

دوچرخه! تو خیلی خوبی؛ من می‌تونم باهات راحت صحبت کنم...

نگین گنجعلی از تهران

کد خبر 89087

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز