سه‌شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۱۰:۱۴
۰ نفر

بهروز اژدری: خلیج‌فارس از گذشته‌های دور تا امروز به دلیل منابع غنی انرژی مورد توجه قدرت‌های فرامنطقه‌ای و استعمارگران بوده آشکار را برای کشورهای منطقه به ارمغان آورده است که پیامدهای آن امنیت خلیج‌فارس را به مسئله و چالشی بزرگ تبدیل ساخته است.

و حضور مستقیم قدرت‌های فرامنطقه‌ای در خلیج‌فارس، رقابت، تنش و درگیری‌های پنهان یا  با تحولات جهان در نیمه دوم قرن بیستم، ساختار ژئوپلیتیک جهانی دچار تحول شد به نحوی که آمریکا فرصت یافت تا حضور فیزیکی بیشتری در منطقه خاورمیانه پیدا کند و با اشغال افغانستان و عراق نفوذ خود در کشورهای حوزه خلیج‌فارس را افزایش دهد. از سوی دیگر آمریکا با گسترش اندیشه میلیتاریستی و بحرانی جلوه دادن محیط توسط  ایران در خلیج‌فارس، تلاش می‌کند بر نفوذ خود در کشورهای منطقه بیفزاید و با القای ذهنیت ایران خطرناک، توسط عوامل فرامنطقه‌ای به خصوص آمریکا برای کشورهای حوزه خلیج‌فارس، سیل تسلیحات، جایگزین درآمدهای نفتی شده و این‌گونه ثروت ملل منطقه به غارت می‌رود.

از نگاه غربی در مهندسی تهدیدات و در معماری امنیت، جایگاه ایران به پشتوانه اسلام در بین کشورهای حوزه خلیج‌فارس و خاورمیانه بسیار محوری است. ما ایرانیان با بیشترین کرانه در جایی از خلیج‌فارس زندگی می‌کنیم که بیشترین تاثیر را بر کشورهای فرامنطقه‌ای داشته است.

 نقش جمهوری‌اسلامی ایران به عنوان بازیگری مهم در منطقه خلیج‌فارس نمود پیدا کرده و هرگونه  نظم و سامانه اعم از امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن را نباید نادیده گرفت. جمهوری‌اسلامی ایران می‌تواند در هر لحظه که اراده کند بر 60 درصد از منابع انرژی جهان اثر گذار باشد. از آنجایی که موضوع امنیت در خلیج‌فارس، اهمیت زیادی را در ادبیات و محافل سیاسی و علمی به خود اختصاص داده است، اهمیت منطقه خلیج‌فارس از نظر ژئواکونومیک قابل بحث است و این منطقه محل برخورد راهبردی میان قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای است.

وجود سیستم‌ قدرت‌های خارجی در خلیج‌فارس در چارچوب رقابت، تنش و درگیری‌های پنهان  یا آشکار را برای کشورهای منطقه به ارمغان آورده است و امنیت خلیج‌فارس را به مسئله و چالشی بزرگ تبدیل ساخته است که نیاز به تدابیر در برنامه‌ریزی‌ها، ایجاد ساز و کارهای اعتمادساز بین کشورهای منطقه و افزایش همکاری منطقه‌ای در جهت مقابله با چالش‌های داخلی و خارجی را طلب می‌کند.

اگر 3 مولفه (امنیت، نفت و تجارت خارجی) را به عنوان تعیین‌کنندگان عوامل پیوند دهنده سرنوشت کشورهای خلیج‌فارس با دنیای غرب بدانیم می‌توانیم بگوییم 3 عنصر هم اکنون در منطقه خلیج‌فارس برای تعیین سرنوشت آینده تضمین حاکمیت در چارچوب نظام بین‌الملل و رهایی از فشارهای سیاسی، بیش از سایر بازیگران نقش آفرینی داشته‌اند. این 3 عنصر عبارتند از: ایران،‌ آمریکا و سازمان ملل متحد.

الگوی رفتاری جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر رافت اسلامی و ارتباطات دوستانه است، الگوی ایالات متحده آمریکا سیاست مبتنی بر سیطره است  و الگوی سازمان ملل متحد بر حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات است. که در مقابل:  شعارهای جمهوری‌اسلامی ایران ، استقلال و آزادیخواهی کشورها جهت مقابله با مداخله‌گران بین المللی و حمایت از مستضعفان است.

ایالات متحده آمریکا در پوشش شعار دموکراسی و حفظ حقوق بشر به نفوذ در خلیج‌فارس ادامه می‌دهد.

سازمان ملل متحد نیز با رویکرد حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات منطقه‌ای شعار می‌دهد که نتیجه چنین فرایندی آن شده است که:
جمهوری اسلامی ایران ترتیبات امنیتی درون منطقه‌ای را به عنوان راهکارهای مناسب ثبات و امنیت منطقه مطرح  نماید و حضور آمریکا را عامل اصلی تهدید در منطقه عنوان می‌کند.

ایالات متحده آمریکا سعی کرده تا مناطق دارای نفت و منابع اولیه را به نام تقویت امنیت جهانی تسخیر کند و مدعی است که در هر نقطه از جهان به منظور مبارزه با آنچه تروریست تلقی می‌شود حاضر شود.

و سازمان ملل در تلاش است تا حد ممکن از تنش‌های منطقه‌ای بکاهد و پرهیز از تهدیدات نظامی و حل و فصل مسالمت‌آمیز مسائل را مبنای رفتار خود قرار دهد.

ایران در سند‌چشم‌انداز20ساله، خود را کشوری توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری با هویت اسلامی تعریف کرده است که برای رسیدن به این جایگاه و منزلت باید از گسترش میلیتاریسم در منطقه خلیج‌فارس جلوگیری کند.

در مقابل، سیاست‌آمریکا در خلیج‌فارس همواره تقابل  با ایران را به همراه داشته است که  این رویارویی با تحریک کشورهای منطقه و همسایگان جمهوری‌اسلامی ایران همراه بوده و با طرح مباحث انحرافی همچون جزایر 3گانه، تحریف نام خلیج‌فارس، چالش‌های هسته‌ای و تحریم اقتصادی ایران ایجاد تنش در منطقه را دنبال می‌کنند. در واقع سیاست آمریکا در خلیج‌فارس معضل امنیتی منطقه را تشدید کرده است و کشورهای منطقه را به سوی گرایش‌های میلیتاریستی و دسترسی به سلاح‌های استراتژیک سوق داده است.

همچنین سازمان ملل تاکنون به دلیل عدم توانایی در ارائه یک برنامه موثر و کارآمد نتوانسته است مانع نزاع‌های موجود در این منطقه ژئواستراتژیکی شود. این در حالی است که در صورت کارکرد مناسب این نهاد بین‌المللی، مشکلات منطقه کاهش یافته و از سیل تسلیحات که از سود درآمدهای نفتی عاید قدرت‌های بزرگ شده بود، جلوگیری به عمل می‌آمد.

اهداف استراتژیک جنگ‌روانی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران

پیش از احصاء فرصت‌ها و تهدیدهای فراروی ایران از منظر جغرافیای سیاسی و ادبیات جدید امنیتی لازم است بر اهداف استراتژیک جنگ روانی آمریکا علیه جمهوری‌اسلامی ایران پرداخته شود، ارائه چهره مخوف و خطرناک از اسلام و جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی جهان به خصوص غرب القای ناکارآمدی دین در اداره جامعه و چالش مشروعیت نظام جمهوری اسلامی، ارائه تصویر آرمانی از ارزش‌های آمریکایی و لیبرال دموکراسی آمریکایی.

ترسیم ایران به عنوان محور شرارت در منطقه خلیج‌فارس و تلقین به شکل‌گیری اجماع جهانی علیه ایران مهم‌ترین ابزارهایی است که آمریکا برای مقابله با قدرت ایران در منطقه به آنها متوسل می‌شود.

تهدید به حمله نظامی علیه ایران از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی پس ازحادثه 20شهریور 1380 (11سپتامبر 2001)  همواره مطرح بوده است.

اگرچه گفتمان بر عدم توانایی حمله به ایران، در آمریکا تقویت شده است لکن هنوز این تهدیدات به عنوان یک گزینه غالب برای تغییر رفتار رهبران ایران و عقب‌نشینی از مواضع بحق ایرانیان در طول سالیان گذشته همواره مطرح بوده است.

آنچه یورش آمریکا به ایران را نزد استراتژیست‌ها و ژئوپلیتیسن‌های آمریکا تضعیف کرد چند مسئله اساسی است.

1- عدم تشکیل ائتلاف قدرتمند علیه ایران
2- ثبات، انسجام و توانایی جمهوری اسلامی ایران در بین کشورهای منطقه و به خصوص کشورهای حوزه خلیج‌فارس
3- درگیر بودن ارتش آمریکا در عراق و افغانستان
4- زیانبار بودن تهاجم به ایران
5- تمهیدات و برنامه‌ریزی ضربتی ایران برای قرق کردن آب‌های  خلیج‌فارس به طوری که با اجرای این برنامه، کشتیرانی در این منطقه برای 10تا15سال امکان‌پذیر نخواهد بود.

کارشناسان نظامی وزارت دفاع آمریکا «پنتاگون» معتقدند در صورت حمله نظامی به جمهوری‌اسلامی ایران، با از دست دادن فرصت حضور در خلیج‌فارس، بزرگ‌ترین و بیشترین ضربه را متحمل خواهیم شد.

بنا به بیان هفته‌نامه «المحرز العربی» ایران توانایی دارد با بستن خلیج‌فارس مانع ورود آمریکایی‌ها تا 15سال آینده به این منطقه راهبردی شود. در همین رابطه آلفرد مانیتکا معاون سابق وزارت خارجه ایتالیا می‌گوید: ایران اهمیت زیادی برای ثبات بین‌المللی دارد و نقش این کشور در خلیج‌فارس نیز مانند مهره اصلی یک شطرنج است. موضوع حمله نظامی به ایران بارها و به  2 صورت توسط صاحبنظران غربی و آمریکایی مطرح شده است که شامل:حمله سریع نظامی تمام عیار به ایران با محوریت بیشترین استفاده از خلیج‌فارس و اشغال خاک ایران، که براساس تجربه تهاجم و اشغال عراق، حمله تمام عیار دشمنان جمهوری‌اسلامی میسر نیست.

و دوم حمله محدود به تاسیسات هسته‌ای ایران. این موضوع بارها با هشدار تمام از سوی آمریکا و رهبران رژیم صهیونیستی مطرح شده است. البته تردیدی جدی در دست زدن به چنین اقدامی از سوی استراتژیست‌های آمریکایی وجود دارد.

با تمام این تفاصیل باید گفت خوی استبداد، سلطه‌گری خشونت‌طلبی، موجب ناکامی و شکست راهبردهای آمریکا در منطقه شده است و در مقابل فرصت قابل توجهی برای جمهوری اسلامی در مبارزه با سیاست‌های سلطه‌طلبانه آمریکا ایجاد کرده است.

اساسا ضعف و شکست آمریکا در عراق و افغانستان، علاوه بر ایجاد موج اعتراضات در داخل و خارج آمریکا، جایگاه ایران را در منطقه به عنوان یک قدرت منطقه‌ای تقویت کرده است.
از  سوی دیگر،‌ بیداری اسلامی و خودآگاهی اسلامی کشورهای مسلمان حوزه خلیج‌فارس و تشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با سلطه‌طلبی غرب و آمریکا به شدت افزایش یافته است و توسعه جنبش اسلام‌گرایی در منطقه جایگاه ایران را ارتقا داده است.

سقوط طالبان و روی کارآمدن دولتی عمدتا هماهنگ با سیاست‌های ایرانی، فروپاشی حزب بعث و دولت صدام و روی کارآمدن دولت شیعه، همگرایی دولت اسلام‌گرای ترکیه با ایران، توسعه روابط ایران با کشورهای ترکمنستان، ارمنستان و آذربایجان و اطمینان خاطرنسبی ایران از عدم تهدید در اداره مرزهای مشترک با این کشورها و تغییر دیدگاه‌های عمده کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نسبت به ایران، فرصت‌های خوبی را در اختیار ایران قرار داده است.

کد خبر 80636

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز