شنبه ۹ آذر ۱۳۸۷ - ۰۵:۳۵
۰ نفر

الهام اناری: سعید سهیلی در دهمین تجربه کارگردانی خود به سراغ ساخت فیلم کمدی رفته است.

کارگردانی که در کارنامه‌اش فیلم‌های جدی در سینمای اجتماعی و معترض به چشم می‌خورد، این بار «چارچنگولی» را ساخته است؛ داستان بهرام و شهرام،  برادرهای دوقلویی که از کتف به هم چسبیده‌اند. 

هر چند که خود او هم اعتراف می‌کند این فیلم 100در صد مورد علاقه‌اش نیست اما معتقد است کارگردان‌ها باید با توجه به خواسته تماشاگر مسیر فیلمسازی خود را انتخاب کنند. جالب اینکه سهیلی در حالی فیلم کمدی ساخته که می‌گوید علاقه‌ای به این ژانر ندارد.

  • چرا به سراغ ساخت یک فیلم طنز رفتید. به‌نظر می‌رسد دلیل رویکرد شما به ساخت «چارچنگولی»این بوده که چند فیلم اخیر شما در گیشه شکست خورده‌اند و سینمای کمدی در این سال‌ها تبدیل به راه مطمئنی برای جذب مخاطب شده است.

نه این طور نیست به هر حال سینما تلفیقی از هنر، اقتصاد و صنعت است. همه عوامل فیلم، باید این نکته را مد نظر داشته باشند. کارگردان یا تهیه‌کننده، اگر از هریک از این بخش‌ها غافل شوند، شکست می‌خورند. فیلمسازانی مثل من که هر چند سال یک بار فیلم می‌سازند، از اقتصاد سینما که چرخه اصلی سینماست غافلند. اگر ما بخواهیم فیلم شخصی بسازیم، نمی‌توانیم به حیات در این حوزه ادامه بدهیم.

در فیلم ساختن باید به شکلی عمل کرد که از نظر اقتصادی هم چرخ تولید بچرخد. چون ما در بخش خصوصی مشغول به کار هستیم، باید به این موارد هم توجه داشته باشیم. من قبل از «چار‌چنگولی» فیلم «چهار انگشتی» را ساختم که یک فیلم شخصی بود. من «چارچنگولی» را ساختم چون می‌خواستم به حیاتم در این سینما ادامه بدهم. به همین دلیل این دو فیلم را مکمل هم می‌دانم. حالا یکی از این فیلم‌ها را منتقدان و روشنفکران می‌پسندند و یکی دیگر را عامه مردم می‌پسندند.

  • یعنی در نهایت «چارچنگولی» فیلم مورد علاقه کارگردانش است؟

 اگر مورد علاقه مردم باشد مورد علاقه کارگردان نیز هست. در این فیلم برخی از مولفه‌های مورد علاقه‌ام را به تصویر کشیده‌ام ضمن اینکه ذائقه و سلیقه تماشاگر را هم در نظر داشتم. این فیلم در یک حد وسطی قرار دارد که هر دو طرف را راضی می‌کند؛ یعنی هم در جذب مخاطب موفق است و هم مرا به‌عنوان کارگردان راضی می‌کند. اما در نهایت هر کس سلیقه خاص خودش را دارد.

  •  پس «چار‌چنگولی»  هم نشان‌دهنده سلیقه کارگردانش است.

فیلم قبلی من «چهارانگشتی» در گیشه شکست خورد و من بعد از آن «چارچنگولی» را با نگاهی به گیشه ساختم، هر چند که این فیلم 100درصد مورد علاقه من نیست.

  • در فیلم‌های قبلی‌تان گرایشی به طنز نشان نداده بودید. پس می‌توانیم حضور شما در این عرصه را به شرایط سینمای ایران نسبت دهیم؛ شرایطی که کارگردان فیلم‌‌های تلخ اجتماعی را به ساخت فیلم کمدی وامی‌دارد؟

اول این را بگویم که من فیلم طنز و کمدی را دوست ندارم و اصلا فیلم کمدی نمی‌بینم. اما من فیلمسازم و باید اگر لازم باشد در این ژانر فیلمی بسازم. مثل یک دکتر که خودش بیمار نیست ولی بیماران را معالجه می‌کند و یا مثل یک آشپز که ممکن است یک غذایی را دوست نداشته باشد ولی آن را برای مشتریانش طبخ می‌کند. شرایط اجتماعی و مشکلات مردم باعث می‌شود من به ساخت یک فیلم کمدی مفرح فکرکنم. این یکی از وظایف فیلمساز است. ما نمی‌توانیم نسبت به مردم جامعه خود بی‌تفاوت باشیم.

ما در مقابل مردم مسئولیت داریم. همانطور که گاهی کاملا به سمت سینمای شخصی خود می‌رویم، گاهی هم باید یک چرخش کامل به سمت تماشاگر داشته باشیم. اما در نظر داشته باشید که من کمدی سبک و زننده و سطحی نساختم. من روی جزئیات فیلمم کار کردم و کم فروشی نکردم. حتی جزئی‌ترین موارد را در جهت بالا بردن سطح کیفی فیلم رعایت کردم و به بهانه کمدی بودن، از این موارد صرف‌نظر نکردم.

  • درست است که نیم نگاهی هم به ماجرای لاله و لادن( دوقلوهای به هم چسبیده) داشتید؟

 بله، اولین باری که چنین طرحی به ذهنم رسید، زمانی بود که فیلم «مردی از جنس بلور» اکران شده بود. فکر کردم چه خوب است که داستان دوقلوهای به هم چسبیده را فیلم کنم اما بعد از آن فکر کردم پرداختن به این ماجرا به‌صورت جدی برای تماشاگر آزار‌دهنده است، به همین خاطر دو کمدین محبوب مردم یعنی جواد رضویان و رضا شفیع‌جم را انتخاب کردم تا تماشاگر ضمن لذت بردن از شیرین‌کاری‌ها و موقعیت‌های طنزی که در فیلم با آن مواجه می‌شود، با مشکلات زندگی دوقلوهای به هم چسبیده هم آشنا شود.

  •  از ابتدا هم قرار بود این دو از نظر اعتقادی  دو نقطه مقابل هم باشند؟

 بله، چون همه انسان‌ها با هم اختلاف سلیقه دارند و دوقلوهای به هم چسبیده هم از این قاعده مستثنی نیستند. در سینما باید اختلافات را با توجه به طنز بودن فیلم، تشدید کنیم که من همین کار را کردم. قطعا لاله و لادن هم هر یک عقاید مخصوص به‌خود را داشتند.

  •  فیلمنامه از مرحله نگارش اولیه تا مرحله نمایش چقدر تغییر کرد؟

 فیلمنامه اولیه من در حدود 70 درصد تغییر کرد. من در   بازنویسی به بخشی از این تغییرات رسیدم ضمن اینکه بخشی را هم به توصیه وزارت ارشاد، تغییر دادم. آنها پیشنهاد دادند تا برای اینکه حساسیت کمتری ایجاد بشود تغییراتی در داستان بدهم و من هم این کار را کردم که به‌نظرم مثبت هم بود.

  •  در فیلم شما تعداد زیادی از بازیگران مطرح طنز حضور دارند اما در مقابل به‌نظر می‌رسد آنها از تیپ‌های تلویزیونی خود یعنی تیپ‌هایی که مورد توجه مخاطب قرارگرفته‌، پا را فراتر نمی‌گذارند و به ورطه تکرار افتاده‌اند. چه اشکالی دارد که آنها همان کاراکترهای محبوب مخاطب باشند؟

 این تصور به‌شدت غلط است که بخواهیم یک کمدین را از قالبی که مورد توجه قرار گرفته خارج کنیم. یک کمدین با تکرار و آشنایی نزد مخاطب محبوب است. یک بازیگر جدی، فیلم کمدی را خراب می‌کند و یک بازیگر کمدی، یک فیلم جدی را خراب می‌کند. تماشاگر ما با این بازیگرها انس گرفته است و دوباره می‌خواهد آنها را همان‌ طور که دوست دارد ببیند. چارلی چاپلین هم در همه فیلم‌هایش به یک شکل بود. همان ظاهر، همان حرکات، همان کلاه، همان عصا، همان لباس‌ها و... .

  • شما معمولا با بازیگران شناخته شده سینما کار می‌کنید و در «چارچنگولی» هم این کار را کردید. به‌نظر می‌رسد علاقه‌ای به استفاده از چهره‌های تازه در نقش‌های اصلی ندارید.

 چهره تازه باید ویژگی‌ها و پارامترهایی داشته باشد که مورد توجه قرار بگیرد، اگر من بازیگر تازه‌کاری بیاورم ولی دیگر کسی سراغ او نرود، این نشان دهنده اشتباه من است. به هرحال استفاده از چهره‌های تازه، ریسک کار را بالا می‌برد اما قطعا من هم اگر با مورد مناسبی مواجه شوم، حتما استقبال می‌کنم چون معتقدم سینمای ما به شدت با کمبود بازیگر مواجه است و نیازمند هوای تازه در این عرصه است.

  •  «سنگ، کاغذ، قیچی» یک فیلم اجتماعی تلخ بود،  در «چهار انگشتی» گرایش به فرم را تجربه کردید و با «چارچنگولی» به سراغ کمدی رفتید. آیا همچنان قصد دارید در گونه‌های متفاوت فیلم بسازید؟ با این مسیر بعید به‌نظر می‌رسد فیلم‌ بعدی‌تان کمدی باشد.

من معتقدم کارگردان‌ها نباید محدود به یک موضوع و ژانر بشوند. باید گونه‌های مختلف سینمایی را تجربه کرد. من هم این کار را کردم. می‌خواستم در حوزه طنز خودم را محک بزنم که این کار را کردم. حالا به این نتیجه رسیدم که می‌توانم تماشاگر را بخندانم. من حتی در زمان تدوین، بخش‌هایی از فیلم را حذف کردم چون مطمئن بودم تماشاگر در آن صحنه‌ها به قهقهه می‌افتد اما من قهقهه تماشاگر را نمی‌خواستم و تنها یک لبخند برایم کافی بود که مطمئن شوم در کارم موفق شده‌ام. این را هم می‌دانم که فیلم پرفروش ساختن کار سختی نیست بلکه فیلم خوب ساختن سخت است. موفقیت در گیشه هم دلیل بر موفقیت و توانایی کارگردان نیست.

  • با این اوصاف «چارچنگولی» در کارنامه سعید سهیلی چه جایگاهی دارد؟

 من وقتی بیرون از سالن سینما هستم، «چهار انگشتی»یا «سنگ، کاغذ، قیچی» را انتخاب می‌کنم، ولی وقتی رضایت تماشاگر را هنگام تماشای «چار چنگولی» می‌بینم، به شدت راضی می‌شوم. فیلمی که تماشاگر را شاد کند و در عین حال حرف خودش را بزند، فیلم موفقی است.

  •  با ساخت «چارچنگولی» ‌نگران نقدهای تند و تیز منتقدان نبودید؟

 نه، من هیچ وقت از نقدها نترسیدم. منتقدان به «چهارانگشتی» و«سنگ، کاغذ، قیچی» و حتی «مردی شبیه باران» هم نمره خوبی ندادند. من نگران نقدها نیستم، به‌نظرات همه دوستان احترام می‌گذارم و نقدها را می‌‌خوانم. اما نقد تند منتقدان متوجه فیلم‌های سطحی است که به شعور تماشاگر توهین می‌کنند و با استفاده از دیالوگ‌های سطحی و نازل می‌خواهند به زور او را بخندانند. اما من می‌خواستم فیلمی شاد و مفرح بسازم و نمی‌خواستم جیب تماشاگر را خالی کنم.

  •  فکر نمی‌کنید افزایش ساخت فیلم‌های کمدی صرفا به دلیل پر‌مخاطب‌‌بودن باعث نازل‌شدن سطح سلیقه تماشاگر می‌شود؟

 مشکل ما این است که سینمای کمدی را جدی نمی‌گیریم. حتی کاریکاتور و طنز را به هر شکلی که باشد جدی نمی‌گیریم. اگر با این ژانر جدی  برخورد کنیم دیگر نگران علاقه زیاد تماشاگر به فیلم‌های کمدی نمی‌شویم. ما باید سطح فیلم‌های طنز را ارتقا بدهیم. اما متأسفانه اکثر فیلم‌های کمدی ما سطح پایین هستند. ما می‌توانیم کمدی خوب بسازیم و تماشاگر را هم راضی کنیم.

کد خبر 69518

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز