شنبه ۲ آذر ۱۳۸۷ - ۱۲:۳۲
۰ نفر

تهمینه حدادی: در بعضی جاها، بعضی چیزها اسمشان «اسمش را نبر» است.

   توی خانه ما هم همه مشکلات را همین «اسمش را نبر» درست می‌کند. ایناهاش دیگر، عکسش را گذاشته‌ام برایتان تا دیگر مجبور نباشم اسمش را ببرم.

   می‌دانید، من واقعاً مانده‌ام که این شیء چطوری ممکن است آن‌قدر قدرت داشته باشد. یعنی اصلاً نمی‌دانم مخترعش فکر کرده چقدر باعث دردسر ما شده است یا نه؟

   که می‌دانسته ما را توی دردسر می‌اندازد یا نه؟

   که می‌دانسته ممکن است بابایمان فکر کند که به دلیل این دوست ناباب است که ما در نمراتمان افت می‌کنیم یا نه؟

   اصلاً می‌دانید که بعضی وقت‌ها چقدر حرصم می‌دهد؟ تابستان‌ها کمتر برنامه جالبی دارد. در فصل مدرسه‌ها بابایمان را کفری می‌کند و هرچه به بابایمان می‌گوییم توی پاییز و زمستان برنامه‌های «اسمش را نبر» قشنگ‌ترند باور نمی‌کند.

   توی عید هم که بماند! مهمان‌ها هی حرف می‌زنند و من می‌خواهم فیلم ساعت 4 را ببینم، آن وقت آنها دلخور می‌شوند و کلی جروبحث راه می‌افتد.

   بقیه روزهای سال هم که به دو بخش تقسیم می‌شود: یا مامان و بابا سر فیفا و فیلا و سیفا و لیگ برتر و سریال قهرند، یا خواهر کوچکمان دارد همه عموها و خاله‌ها را نگاه می‌کند.

   می‌مانم من و ذوق و شوق یکی دو تا مجموعه در هفته که یا به تعطیلی می‌خورد، یا جیره برقمان قطع می‌شود.

   این می‌شود که گاهی فکر می‌کنم کاش بعضی چیزها اصلاً نبود. بعد فکر می‌کنم اگر نبود چه اتفاقی می‌افتاد؟

   بعد فکر می‌کنم که اگر «اسمش را نبر»ها نبودند، زندگی اصلاً شیرین نبود.

   فکر می‌کنم «اسمش را نبر»ها باید باشند.

   فکر می‌کنم به جای غرغر کردن بهتر است راه‌حلی پیدا کنم.

   فکر می‌کنم...

کد خبر 66905

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز