دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۷ - ۲۰:۴۶
۰ نفر

همشهری آنلاین - سید ابوالحسن مختاباد: بین اهالی آواز اصطلاحی مرسوم است به این مضمون که تا آوازخوان دود و چراغ صحنه نخورد، نمی‌توان این لقب را به وی داد

اهمیت این ماجرا از آنجا ناشی می‌شود که آوازخوانی در صحنه است که نشان می‌دهد هنرمند چه مقدار توانایی و ظرفیت دارد و بیرحمی‌صحنه و تماشاگرانی که به طور طبیعی ذهن ناخود آگاهشان متوجه کمترین لغزشی می‌شود و فضای غیر حرفه‌ای و آماتور گونه نقد موسیقی در ایران که کاهی را کوهی جلوه می‌دهد و هزاران مزیت را نمی‌بیند و یک عیب را در بوق می‌کند، سبب می‌شود که آوازخوانی در صحنه به جدالی جدی برای هنرمند تبدیل شود و گرنه در ضبط استودیویی و با توجه به پیشرفت‌های تکنولوژیک چند سال اخیر کارهای محیر العقول فراوانی می‌توان صورت داد.

همایون شجریان در نخستین آزمون مستقل خود از پدر نشان داد حرفه‌ای است و حنجره آماده‌اش، به همراه دانش آوازی که از ردیف موسیقی آموخته و ریتم شناسی‌اش (به دلیل نوازنده تمبک بودن) در کنار تجارب گرانسنگی که از سالیان سال همراه پدر (محمد رضا شجریان) و نوازندگان شاخصی چون علیزاده،‌ کلهر، پیرنیاکان، عندلیبی، مجید درخشانی و فرجپوری واخیرا متبسم و گروه دستان بودن به دست آورده است،‌ همانند توشه‌ای پرو پیمان در این کنسرت به مددش آمده است تا بتواند آوازی قابل قبول عرضه کند.

تا به اینجا می‌توان گفت که وی در میان شاگردان استاد ظرفیت‌های بهتری از دیگران دارد. اگر چه صدای همایون سخت تحت تاثیر پدر است، اما این تاثیرپذیری تقلیدی نیست و بیشتر به ساختار حنجره باز می‌گردد تا این که خود همایون بخواهد کار را تقلیدی عرضه کند.

 در کنار آن صدای همایون در هر سه بخش بم، میانه و اوج از یکدستی، هارمونی و وحدت رویه‌ای برخوردار است که متاسفانه بقیه شاگردان و یا تاثیرپذیران از شیوه‌آوازخوانی استاد شجریان از چنین ویژگی در ارائه آواز برخوردار نیستند. برای نمونه‌اگر بخش بم یا میانه صدای آنها یکدست باشد، در اوج ناگهان جنس صدا تغییر می‌کند و این اختلاف را حتی شنونده عادی هم در می‌یابد‌، اگر چه از تفسیر و تحلیل آن در ذهن خود عاجز باشد.

نقطه اوج کار همایون ابتدا جنس دلنشین صدایش است که حس و حالی مطلوب را در مخاطب ایجاد می‌کند و در ادامه بخش بم صدای وی؛ بخشی که بسیاری گمان می‌کنند ، سهل الوصول‌ترین بخش موسیقی آوازی است، اما هنگامی‌که به میدان تمرین و کنسرت دادن پای می‌گذارند، در می‌یابند چند برابر انرژی‌ای که برای صدا سازی در بخش اوج به کار می‌برند را باید هزینه صداسازی بخش بم کنند تا بتوانند بمی‌پخته، زیبا، جاافتاده، گوشنواز و از همه مهمتر یک دست با بخش‌های میانی واوج صدای خود، عرضه کنند.

بخش بم صدای همایون وجه تمایز اندکی هم با بخش بم صدای استاد شجریان دارد وآن اینکه این بخش صدای همایون حجم، گستره و پهنای بیشتری نسبت به صدای بم استاد دارد.

اما استاد شجریان یک چیز دارد که نه همایون ونه خوانندگان دیگر (به جز شهرام ناظری) هنوز به آن دست نیافته‌اند و آن «طرح آوازی»است.

در «طرح آوازی» آوازخوان برای آواز خود سناریویی خاص تدوین می‌کند. این سناریو امکان دارد از پیش طراحی شده باشد و یا خواننده به قدری در این کار تبحر پیدا کرده که ناخود آگاه چنین فضایی را برای کارش تدارک می‌بیند. مثل هنرمند بداهه‌نوازی که سازی را می‌نوازد. در «طرح آوازی» انتخاب شعر خوب، چفت و بست بودن آن شعر با نوع دستگاهی که می‌خواند و اوج و فرودهای کار به شکلی مینیاتوری طراحی می‌شود.

خواننده هنگامی‌که آواز شجریان پدر را می‌شنود گمان می‌کند که درامی‌را می‌خواند با تمامی اوج و فرودهایش، همچنانکه آقای شهرام ناظری هم در برخی از آوازهایش مثل آوازی که در آلبوم گل صدبرگ (ندانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون/ دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون)  و یا آوازی که با گروه دستان در آلبوم «سفر به دیگر سو» خوانده ویا آوازی که در آلبوم شورانگیز از خود به یاد گار گذاشته است، چنین اتمسفری را فراهم کرده است که شنونده را بی اختیار جذب کرده و به مرور وی را در متن کار قرار می‌دهد و آن اتقاقی که در هنر تئاتر از آن به عنوان «کاتارسیس» یا همذات پنداری یاد می‌شود،‌ در اینجا بین آوازخوان و مخاطب رخ می‌دهد.

در آواز همایون این ویژگی تقریبا غایب بود، اگر چه وی سعی کرد در بخش آواز اصفهان این فضا را انتقال دهد، اما هنوز تا خلق چنین فضایی راه درازی در پیش دارد. ضمن آنکه برخی از آوازهایش‌، به خصوص در بخش دشتی، یاد آور کارهای مشابه بود. برای نمونه شعر انتخابی از حافظ برای آواز این بخش که مشخص نشد چرا از میانه‌های غزل انتخاب شده است، همان فضایی را تداعی می‌کرد که علی جهاندار در آلبوم صبح مشتاقان در تصنیفی از استاد مشکاتیان اجرا کرده بود. به نظر می‌رسد، چه همایون شجریان و چه دیگر خوانندگان (به جز مختاباد و ناظری) تقریبا روی اشعار و انتخاب آن وقت و انرژی چندانی صرف نمی‌کنند. در حالی که خود استاد شجریان در گفت وگویی که نگارنده با وی داشت می‌گفت عمده وقتش در موسیقی آوازی صرف پیدا کردن اشعار می‌شود و گاه پیدا کردن یک شعر آوازی خوب ماه‌ها زمان و وقت وی را می‌ستاند.

به جز بخش‌های بم زیبا که نقطه اوج کار همایون بود، وی در اجرای بخش مرکب اصفهان، ‌آنجا که به شور ورود پیدا کرد و اوجی در شهناز خواند هم تسلطش را بر آواز نشان داد. همایون همچنین سعی کرد با استفاده از تحریرهای لنگ دار و با طمانینه فضای کار را هویتی جدای از آواز به شیوه استاد بدهد،‌ فضایی که ویژگی سبک آوازی اصفهان است که تحریرهای شمرده و با عمق از خصوصیت ‌های آن به شمار می‌رود.

 گروه دستان؛ نوستالژی بامداد

عکس- ساسانی نیا - مهر

گروه دستان و به خصوص حمید متبسم،‌ هنوز نتوانسته‌اند کاری ارائه کنند که آهنگسازی و فضای ملودیک آن از نخستین اثر این گروه در سال‌های اولیه دهه هفتاد،‌ جلو بزند. آلبوم «بامداد» (که متاسفانه در بازارموسیقی تقریبا نایاب است و نیاز است که تجدید انتشار شود) به خصوص در بخش دوم،‌ یکی از شاهکارهای آهنگسازی در موسیقی ایرانی است و نگارنده معتقد است که آقای متبسم برای تک تک جملاتش انرژی و وقت طاقت سوزی را صرف کرده و انصافا که آن کار و فضا دیگر در این گروه تکرار نشد.

دستان بعد از آن آلبوم و یکی دو اثر دیگر، فضای کار را محدود کرد و بیش از یک دهه است که سازبندی کار بر اساس چند ساز محدود صورت می‌گیرد و پنج سالی هم می‌گذرد که با حضور پژمان حدادی و اخیرا بهنام سامانی بخش کوبه‌ای کار رونقی تازه یافته است.

مشکل بزرگ گروه دستان در اجرای اخیر تکراراست و به تعبیر آقای فرجپوری، ‌در مصاحبه اخیر با همشهری [گفت وگوی همشهری با سعید فرجپوری] دستانیزه شدن که نگارنده از آن به «دستانیزه شدن دستان» تعبیر می‌کند. به این معنا که کارها و فرم تنظیم گروه دستان، نگاه آنها به ملودی و موسیقی سنتی و ایرانی، به قدری مورد ا ستفاده خود گروه و برخی گروه‌های دیگر قرار گرفته است که به تدریج شنیدن ‌آنها برای مخاطب اندک حرفه‌ای(دقت کنید مخاطب اندک حرفه‌ای و نه عام) ملا‌ل آور می‌شود. بر این موارد بیفزایید ملودی‌های ساخته شده توسط گروه که تکانی در مخاطب ایجاد نمی‌کند و آدمی‌حس می‌کند، بیش از‌آنکه فضا موسیقایی و بر بنیاد موسیقی و حس نهفته در سپهر موسیقی ایرانی(همه گونه های آن از محلی تا سنتی و ردیف و...) باشد، بر بخش تکنیکال ماجرا تکیه دارد.

یعنی گروه دستان و اعضای آن به عنوان چهره‌هایی حرفه‌ای در نوازندگی و آهنگسازی موسیقی سنتی، با دستمایه قراردادن برخی ملودی‌های آشنا و زیر و زبر کردن آنها به خلق تصانیف و‌آهنگ‌هایی دست می‌یازند که گوش‌های مخاطبان ، پیش از این نمونه‌های اصلی آن را شنیده بود. (برای نمونه یکی از قطعات بخش دشتی آدمی‌را به یاد قطعه «سواران دشت امید» آقای حسین علیزاده می‌اندازد.») [درباره سواران دشت امید و حصار] البته هر هنرمندی در کار هنری از دیگران تاثیر می‌گیرد، اما خود این مسئله هم جای بحث و گفت وگو دارد که در مجالی دیگر به آن می‌پردازم. 

در اینجا سخن نگارنده سخنی کلی است و پیش از این هم در ارزیابی‌ام از کنسرت استاد محمد رضا لطفی همین نکته را گفتم که «ملودی زیبا و پرتراکم که روح موسیقی ایرانی است، ‌اندک اندک از فضای موسیقی ایران رخت بر می‌بندد و این خطری بزرگ برای موسیقی ما است» و کم شدن و بلکه نایاب شدن ملودی‌های خوب فضا را به سمتی خواهد برد که موسیقی ما از وضعیت زایای خود به سمت سترونی سوق داده شود.[نیمه پر لیوان کنسرت لطفی]

خوشبختانه آقای متبسم در همان کار بامداد نشان داد که با ملودی‌هایی بسیار ساده و حتی گوش آشنا از بزرگان موسیقی چه مواجهه‌ای دارد و چگونه ‌انها را به زیور دانش آهنگسازی‌اش جلا داده و با قرائتی امروزین، بر ویترین موسیقی می‌نشاند.

نکته دیگر حضور کوبه‌ای‌ها در گروه دستان است که به همراه گروه شمس و پورناظری‌ها به وجه تمایز این دو گروه در مقایسه با سایر گروه‌ها تبدیل شده است.

 سازهای کوبه‌ای گروه دستان در کل اجرا در ساختار ارکستر مستحیل است و توانایی‌های فردی هر دو نوازنده و هماهنگی آنها با ساختار و جوهره آهنگ‌ها نشان می‌دهد که درک‌آنها از کار دقیق و عمیق است.اما همین سازهای کوبه‌ای هنگامی‌که به سمت دو نوازی یا چند نوازی سازهای کوبه‌ای بدون حضور بقیه گروه، سوق داده می‌شود، سپهر کلی اجرای گروه دچار گسست می‌شود واین برای کل کار آسیبی جدی است. به خصوص برای گروه دستان که مرزهای ظریفی با سایر گروه‌های همتراز دارد.

نکته آخر پیشنهادی است به این گروه که در اجراهای ایران خود به همکاری نوازندگان جوان و وسعت بخشیدن به سازهای ارکستر بیندیشند. حیف است آهنگسازی همانند حمید متبسم، با آن همه توانایی و با سابقه آثاری چون «بامداد» و «بوی نوروز» با ارکستر و سازبندی به ‌آن زیبایی و ملاحت، همچنان محدوده فضای ملودیک  کارش را به سه ساز (تار و عود و کمانچه) محدود کند.

کد خبر 61596

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز