یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۸۷ - ۱۳:۰۹
۰ نفر

حسین تولایی: مجموعه شعر «رازهایی در باد» کتاب دیگری از شاعر نام آشنا و کهنه‌کار کودک و نوجوان؛ جعفر ابراهیمی «شاهد» است.

ابراهیمی این کتاب را با 22 شعر که - به جز سه چهار تا- بیشتر آنها چهارپاره هستند، برای نوجوانان آماده کرده است. اگرچه این مجموعه در سال 1386 در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شده ، اما تاریخ جدیدترین شعر آن 1382 است و تاریخ تولد بقیه شعرها حتی به 1364 هم می‌رسد! به همین ترتیب بیشتر شعرهای «رازهایی در باد» ساختار و فضای معمول شعرهای کودک و نوجوان زمان خودشان را دارند. برای مثال شاعر در پایان بعضی از آنها نصیحت می‌کند یا به نتیجه‌گیری مستقیم و اخلاقی می‌پردازد.

   خیلی از شعرهای این مجموعه پیش از این در کتاب‌های دیگر شاعر چاپ شده‌اند (شعرمار، بوی ربنا، بوی گنجشک، شام مهربانی) البته دلیل این اتفاق را می‌توان از توضیح بالای عنوان کتاب فهمید: «برگزیده شعر نوجوان»

   وقتی «رازهایی در باد» را می‌خوانی، انگار در حال ورق زدن یک آلبوم عکس هستی. شعر به شعر، تصویرهای متعددی می‌بینی که بیشتر هم طبیعت را نشان می‌دهند. تصویرهای از آفتاب، آسمان، باغ، پرنده، گندمزار، جنگل، کوه، درخت و... در شعرها بسیار تکرار می‌شوند. اما تعداد این تصویرهای شاعرانه و نیز پراکندگی آنها در بعضی از شعرها آنقدر زیاد است که گاه اندیشه شعر لابه‌لای آنها گم می‌شود.

 گاه هم به شعری برمی‌خوریم که انگار اصلاً قرار نیست اندیشه‌ای در آن جاری باشد و فقط باید تصویرها را کنار هم و پی‌درپی نشان دهد. در حالی که تصویرها هر چقدر هم که شاعرانه و بکر باشند، به تنهایی لطفی ندارند. احساس، عاطفه و خیال در شاعرانه‌ترین حالت، اگر خالی از اندیشه باشند به شعری تأثیرگذار منجر نمی‌شوند؛ شعری که به کمک تصویرهای زیبا و بکر بتواند فکر مخاطب را قلقلک دهد و او را به تماشای جهان از دریچه‌ای تازه دعوت کند. برای مثال شعر «معجزه» روایت تصویری و صحنه به صحنۀ یک اتفاق است: صحنه اول: گنجشک‌ها بر شاخه نشسته‌اند و خورشید به آنها لبخند می‌زند.

صحنه دوم: آسمان ابری می‌شود. صحنه سوم: رعد و برق می‌شود، باران، تگرگ، توفان و غوغا...صحنه چهارم: باران بند می‌آید و خورشید دوباره نمایان می‌شود. صحنه پنجم و آخر: با یک نتیجه‌گیری مستقیم، شعر تمام می‌شود:

   «هریک از اینها، معجزه است، آری/ هریک از آنها مثل یک پند است/ خورشید و باران و تگرگ و باد...»

   اگرچه مثل بقیه شعرها، تصویرهای شاعرانه زیبایی در این شعر به چشم می‌خورد و بر دل می‌نشیند، مثل: «گنجشک‌ها بر شاخه روییدند» اما عنصر اندیشه بسیار کمرنگ و کلیشه‌ای است. همین‌طور شعر «آواز پوپک» هم  روایت تصویری یک خاطره از دوران کودکی شاعر است و چون قانونی نانوشته وجود دارد که می‌گوید در پایان بازگویی خاطرات، آه بکشیم و حسرت گذشته را بخوریم، پس در این شعر هم اتفاق دیگری نمی‌افتد!

   از دیگر ضعف‌های «رازهایی در باد» سهل‌انگاری شاعر در قافیه‌کردن «شاعر» با «باور» در شعر «شعر مار» است!

   «آن روز از یادم نرفته/ روزی که ماری شاعرم کرد/ من شیر بز دادم به آن مار/ او با نگاهش باورم کرد»

   آخرین شعر کتاب، حال و هوای شعر معروفی از نیمایوشیج را دارد. ابراهیمی حتی از مصراع معروف این شعر هم استفاده می‌کند: «تو را من چشم در راهم/ شبانگاهان»! البته در شعر نیما به جای شبانگاهان، «شباهنگام» آمده است. شاعر کل مصراع را داخل گیومه می‌آورد و این به معنای وام گرفتن است، اما چرا با تغییر در اصل آن؟!

   با این همه «رازهایی در باد» آلبومی پر از تصویرهای شاعرانه و تازه است که با گذشت سال‌ها از زمان سرودن شعرها هنوز بر دل می‌نشینند و از برجسته‌ترین ویژگی‌های هر کدام از شعرها هستند. بعضی از این نمونه‌های تصویری عبارتند از:

   - «آسمان از پنجره/ آمد و در سینه من جا گرفت» (شعر «باغ پنجره»)
   - «توی باغ پنجره/ کاشکی می‌کاشتم خورشید را» (شعر «باغ پنجره»)
   - «گنجشک‌ها چون میوه‌هایی کال/ برشاخه‌های بید روییدند» (شعر «ظهر تابستان»)

   * رازهایی در باد
   * سرودۀ جعفر ابراهیمی «شاهد»
   * تصویرگری: هما بذرافشان
   * انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
   * قیمت: 1500 تومان

کد خبر 60875

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز