آتوسا مشفق که برای نوشتن درباره تنهایی و انزوا شناخته می‌شود، با دومین رمان خود «سال آرامش و استراحت من» درباره گیر افتادن یک نفر در آپارتمانی در نیویورک ناخواسته به کارشناس قرنطینه در زمانه کرونا تبدیل شده است.

آتوسا مشفق نويسنده ايراني‌تبار

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از گاردین، این نویسنده جوان ساکن پاسادنا در کالیفرنیا با فقط سه کتاب در کارنامه یکی از آینده‌دارترین نویسنده‌های دنیا در ۳۹ سالگی است. او هر چند هنگام نوشتن «سال آرامش و استراحت من» به آمدن کرونا و درگیر شدن انسان با این ویروس فکر هم نمی‌کرد اما حالا می‌تواند از تجربه‌های خلق شخصیتی بگوید که ناچار است تمام وقت خود را در یک آپارتمان در نیویورک بگذراند.

مشفق که امسال «مرگ در دستان او» را روانه بازار کرده، در بخشی از یک گفتگوی طولانی با گاردین از زندگی شخصی خود و مهاجرت به آمریکا هم گفته است. این نویسنده ایرانی‌تبار با لوک گوبل ازدواج کرده که او هم نویسنده است. برگردان حرف‌های او را اینجا می‌خوانید:

«در کودکی بسیار مودب، بسیار آرام و بسیار بسیار مبادی آداب بودم اما نمی‌دانم چرا احساس غربت می‌کردم. شاید بخشی از آن به پدر و مادر و شیوه بزرگ شدنم برمی‌گشت. من فرزند وسط یک پدر ایرانی و یک مادر کرووات هستم که هر دو ویلونیست‌های حرفه‌ای بودند و همدیگر را در رویال کنسرواتوار بروکسل دیده بودند. در آستانه انقلاب ایران به آمریکا آمدیم و از همان زمان می‌دانستم جایگاهم در حومه شهرهای آمریکای دهه ۱۹۸۰ کجاست.

به عنوان یک کودک برایم بسیار سخت بود در کشوری بزرگ شوم که پدر و مادرم فرهنگ آن را نمی‌شناختند و تازه داشتند با گذشته خودشان کنار می‌آمدند؛ با اتفاق‌هایی غیرمنتظره که برای آنها و خانواده‌هایشان رخ داده بود. خانه‌مان در شهر سرسبز نیوتن در حاشیه بوستن بود؛ جایی که همیشه پر از ویلن بود و کتاب. همه چیز در خانه ما پس از موسیقی قرار داشت، خواهرم سروناز یک نوازنده اعجوبه بود و خودم پیش از سواد خواندن، با موسیقی و نت‌ها آشنا شدم و تا هفت سالگی می‌توانستم چهار ساز بنوازم.

موسیقی به شکلی مرموز بر روح و روان ما تاثیر گذاشت و من درباره واژه‌ها هم همین باور را دارم. معتقدم آن انضباط شخصی و اعتماد به نفس هم ریشه در آن فضای رقابتی سخت دارد. با این حال، ۱۴ سالم بود که نویسندگی را کشف کردم. نتوانستیم سر وقت در برنامه موسیقایی نام‌نویسی کنیم و مادرم مرا به یک اردوگاه تابستانی نویسندگی خلاق فرستاد. همان‌جا بود که سرنوشتم را پذیرفتم...

آمریکایی‌ها داستانگوهایی بسیار خوب هستند و در عین حال دروغگوهایی بسیار خوب؛ به ویژه درباره تاریخ کشورشان. حالا دیگر بازی تمام شده است. خیلی‌ها بیدار شده و این رویا را کنار گذاشته‌اند که همه چیز خوب است چون زندگی من خوب است. البته که اوضاع می‌تواند همیشه بدتر شود اگر دانلد ترامپ بار دیگر رای بیاورد. هیچ‌کس نمی‌تواند قدرت باورنکردنی حماقت را دست‌کم بگیرد.»

کد خبر 540529

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار چهره‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • DE ۲۰:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۵
    6 10
    درود بر این خانم نویسنده الحق که هر قدرت تخریبی و مخرب آدمیان بیشتر از خلاقیت واقعیشان هست. بیشتر غرور ما در حقیقت به قدرت تخریبمان هست. حتی گاهن یک اقدام به ظاهر سازنده من در واقعیت نوعی تخریب هست. شهرهای بی قواره و بی برنامه میسازیم، محیط زیست، بهداشت و روان آدمیان و بقیه موجودات را تخریب میکنیم.
  • ایرانی IR ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۶
    3 0
    ناشناس عزیز خودت هم مثل این خانم میفهمی چی نوشتی؟ ما که نفهمیدیم .