مراسم یادبودی برگزار کنند، اما وجدانشان اجازه نمیداد با این کار سلامتی دیگران را به خطر بیندازند. در همان روزهایی که به دنبال راهی برای آرامش روح مادرشان میگشتند، لابهلای وسایل او دفترچهای پیدا کردند که در آن نام و نشان تعدادی از کودکان بیسرپرست نوشته شده بود.
مادر با همان سواد مکتبخانهای خود، مقابل نام هریک از آنها مطالبی را یادداشت کرده بود: «اماناللهکفش لازم دارد، مرتضی دوچرخه میخواهد، بنیامین تهیه داروی مادرش را از من خواسته. فرشته تبلت ندارد که درسهایش را بخواند...» اعضای خانواده مرحومه «فاطمه سادات کریمی» راه شاد کردن مادر را پیدا کردند و هریک از آنها با نام و نشان یکی از بچهها به سمت گوشه و کنار محلههای جنوب شهر راه افتادند. امان اللهها، فرشتهها و بنیامینهای زیادی چشم به راه مادر بودند و از شنیدن خبر درگذشت او غصهدار شدند، اما با دریافت هدایای بازماندگان او گره از کارشان باز شد و با لحن کودکانه و چشمان خیس خود برای آرامش مادربزرگ مهربان محله آذری دعا کردند. «مینا رضایی» فرزند مرحومه کریمی است. او میگوید: «مادرم با کمک فردی خیر به این خانوادهها رسیدگی میکرد، اما حتی فرزندانش از کارهای خیر او اطلاعی نداشتند. » خانواده مرحومه کریمی تصمیم گرفتهاند حتی پس از مهار بیماری کرونا هم هزینه مراسم سالگرد مادرشان را برای دستگیری از این خانوادهها صرف کنند.
نظر شما