یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۰:۵۸
۰ نفر

دکتر محمد باقر قالیباف*: ظهر همین پنجشنبه‌ گذشته توفیق نصیبم شد که حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت را ملاقات کنم.

وقت اذان ظهر بود و من در خدمت ایشان بودم. حرف‌ها و نصایح این عارف و مرجع بزرگوار بسیار برایم مغتنم بود. حرف‌هاشان انگار جواب پرسش‌های نگفته‌من بود. بعضی حرف‌هاشان در مورد وظایف ما در قبال دین و اخلاق مردم یا به تعبیر خودشان راهنمایی مردم و مراقبت از گمراه نکردن آنها بود.

 بعضی هم حرف‌هایی بود که خود من هم به آنها رسیده بودم و درکشان کرده بودم. اینکه بسیجی کسی است که برای خدا کار می‌کند، نه برای خود. اینکه راز موفقیت ما در جنگ هم همین بود: دعوت به سوی خدا نه به سوی خود. فرمایشات ایشان برایم بسیار راه‌گشا بود و گمان می‌کنم شنیدن آنها برای هر کسی لازم باشد. تعبیر و تفسیر فرمایشاتشان زمان دیگری را می‌طلبد اما شنیدن سخنانشان لطف خودش را دارد.

ایشان فرمودند:  مراقبت کنید مردم را راهنمایی کنید، گمراه‌ها را راهنمایی کنید، مردم را گمراه نکنید. طوری باشد که خدا را راضی کنید نه افراد را. پناه ببرید به خدا در کلیات و جزئیات، یک لحظه غافل نشوید. شما مثل یک آدم عادی نیستید. هرطوری بشود هرکاری بکنید درکلیات و جزئیات به شما نگاه می‌کنند و مواظبند از شما ایراد بگیرند.

 از ایراد دروغ نترسید تا دست شما به بالاست. یک ریسمانی دربالای سرتان داشته باشید و به آن چنگ زنید(1). همیشه متکی به خدا و متکی به خواست خدا باشید. او را ناصر و معین خود بدانید. به زید و عمرو و بکر نگاه نکنید که با شما خوب است یا بد؟ نگاه کنید به اینکه خدا از شما راضی باشد، این ملاک است ولو همه عالم از شما ناراضی باشد.

او که راضی بود غصه ندارد که دیگران راضی هستند یا نیستند. ازشما خوششان می‌آید یا نمی‌آید؟ البته در وسایل (رضایت و تقرب به خدا) چیزی که مختصر و کارکن و مفید باشد صلوات زیاد است و با آن خدا شما را بالا می‌برد. صلوات عاشقانه و محبانه (بالا می‌برد) او حاضر است و ما را می‌بیند. ما او را نمی‌بینیم، همان‌طور که امام ما حاضر است و ما از اوغایبیم (متوجه او هم باشید).

استادی داشتیم اخبار از مغیبات می‌کرد من شاگرد و خادم او بودم و خرجی خانه ایشان با من بود. می‌گفت هرچه دلت خواست استخاره کن و بخر غیر از تنباکو، با تنباکو مخالف بود. روزی در دلم گفتم غیر از ائمه کسی می‌تواند اخبار از مغیبات کند؟ گویی ایشان شنید، چون فرمود: نعم المؤمنون یعلمون الغیب. (بلی، مؤمنان علم غیب دارند) این از طریق اتصال به خدا میسر است.

اتصال به بالا اتصال دائمی به خدا در جزئیات وکلیات. اینکه همه چیز از اوست و برای امام این امر هست(2). امام زمان (عج) حرف مرا پیش از آنکه شما از من بشنوید می‌شنود ؛ آنها عین‌الله الناظره و اذن‌الله الواعیه(3) هستند، حرف شما را هم قبل از آنکه من بشنوم آنها می‌شنوند. یقینیات را از دست ندهید(4) کارتان برای او باشد. رئیس شدید راستگو باشید. باید طوری باشد که همیشه خدا را بلکه ولی خدا را ناظر وبصیر درجزئیات و کلیات کارتان بدانید.  خدا موفقتان کند که شیاطین انس وجن نتوانند در شما تصرف کنند و نتوانند یقینیات شما را بگیرند. کاری بکنید که پشیمانی نداشته باشد.

عمروعاص که ظاهرا دردنیا در ترقی بود هنگام مرگ انگشت در دهان داشت حاکی ار اینکه پشیمانم. هیچ‌کس اینطوری در پشیمانی نمرده، من نشنیده‌ام یا یادم نیست که غیراز او کسی در حال مرگ انگشت دردهان داشته باشد. کاری نکنید که آخرش پشیمان شوید، از اولش پشیمان شوید. پشیمانی علامت این است که نباید این کار را بکنی.

کار آسان و کوچک بعد از ملاحظه واجبات و محرمات، صلوات فرستادن است. صلوات محبت آور است و محبت بالا می‌کشد.

ایشان سپس اسم مرا پرسیدند و گفتم محمدباقر، فرمودند: با باقر آل محمد(ص) در دنیا و آخرت معیت یابید.  از خداوند می‌طلبم که این دعا را در حق این بنده ناچیز استجابت فرماید بمنه و کرمه.

پی‌نوشت‌ها:
1. مراد حضرتش استمساک به حبل‌الله المتین و عروه الوثقای کفر به طاغوت و ایمان به خداست که در آیه الکرسی آمده است. حبل به ‌اصطلاح اهل لغت و به بیان حکیم فرزانه حضرت آیت‌الله جوادی آملی حفظه‌الله تعالی ریسمان یا طنابی که از بالا به پایین می‌اندازند ویک سرش در دست کسی است که آن بالاست و انسان را به بالا می‌کشد.
این سخن اشاره است به آیه 105 سوره توبه: وقل اعلموا فسیری‌الله عملکم و رسوله و المؤمنون و به تبع ائمه علیهم السلام این امر برای کمل از اولیا و مؤمنان خالص حاصل می‌شود.
2. آنها(ع) چشم بینای خدا و گوش شنوای خدا هستند، قسمتی از زیارت مطلقه ششم امیر المومنین(ع) است: السلام علیک یا عین‌الله الناظره و یده الباسطه واذنه الواعیه (مفاتیح الجنان)
3و4. این بیان نورانی ملهم از سخن امیر المؤمنین(ع) است که آدم(ع) یقین خود را به شک و رسوخ و پایداری را به دو دلی بفروخت، شادی درونی را به خوف مبدل ساخت و بالیدن و نازش را به پشیمانی (فباع الیقین بشکه والعزیمه بوهنه، واستبدل بالجذل وجلاء و بالاغترار ندما (نهج البلاغه، تحقیق صبحى صالح، قم، 1395، ص 43.) آدم(ع) یقین خود را با شک معامله کرد. یقینش چه بود؟ عداوت و دشمنی شیطان با او، بقوله تعالى: ان الشیطان لکما عدو مبین و شک او چه بود؟ این گمان که شیطان درحرف وسوگندش راست می‌گوید آنجا که گفت من خیرخواه تو هستم وقال تعالى: و قاسمهما انى لکما لمن الناصحین و عزیمت جدیت و پشتکار درامور و قاطعیت برآن و در انجام است. چیزی که در امور دنیایی و آخرتی شرط موفقیت است.

*شهردار تهران

کد خبر 52217

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز