به گزارش همشهری آنلاین به نقل از گاردین، این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم میتوانیم بدون کدام زنده بمانیم: ورزش یا سینما؟ امروز در زمانه شیوع کرونا اساسا گزینه و حق انتخاب وجود ندارد. در حالت عادی در این وقت سال، هر دو گزینه پیش روی علاقهمندان بود؛ رویدادهای بزرگ و پرهیجان ورزشی و فیلمهایی که تماشاگران را به سالنهای تاریک میکشاندند.
حالا که ویروس کرونا روند عادی زندگی را مختل کرده، نه خبری از یورو ۲۰۲۰ هست، نه المپیک تابستانی توکیو. ورزشگاهها خالیاند و سینماها در بیش از ۹۰ درصد دنیا تماشاگر ندارند. آنچه بیش از هر چبز جریان دارد، انبوه بحثها و گفتگوهای عمدتا بینتیجه درباره این است که سرانجام کی میتوان درهای ورزشگاهها و سینماها را باز کرد.
در عوض آنچه از دست رفته، میتوان به تماشای مستندهای ورزشی نشست که بهترین گزینه برای پر کردن جای خالی ورزش و سینما در این تابستان است. از تازهترین نمونههایش میتوان «در جستجوی بزرگی» را نام برد درباره بزرگترین نوآوران و دابغهعای دنیای ورزش و البته «فوتبال بیکران» ساخته کورنلیو پولومبویو درباره یک رومانیایی عجیب که میکوشد نسخهای تازه و گیجکننده از محبوبترین ورزش تاریخ اختراع کند.
شاید آنچه در این روزها بیش از هر جیز به دل مینشیند، تماشای مستند بسکتبالی «رقص آخر» درباره آخرین فصل حضور قهرمانانه مایکل جردن در شیکاگو بولز است؛ فیلمی ۱۰ قسمتی که دو قسمت پایانی آن چند روز پیش در نتفلیکس و شبکه ایاسپیان منتشر شد و دوباره به بحث بزرگترین بسکتبالیست تاریخ دامن زد. هر چند «رقص آخر» یک مجموعه تلویزیونی است اما میتوان آن را در قالب مستندهای ورزشی قرار داد.
با وجود رقابت ازلی و ابدی، سینما و ورزش سرانجام از در سازش درآمدهاند. آنچه این روزها در حوزه مستند ورزشی منتشر میشود و به نمایش درآمد، ادامه منطقی فیلمهای موفق گذشته است؛ از «سنا» ساخته آصف کاپادیا درباره قهرمان برزیلی فرمول یک و «دیهگو مارادونا» تا مستندهای برنده اسکار «انفرادی آزاد» درباره قهرمان کوهنوردی و «او جی: ساخت آمریکا» درباره یکی از جنحالیترین قهرمانان تاریخ فوتبال آمریکایی.
مستندهای ورزشی در بهترین حالت کارکردی میانه دارد: به مذاق کسانی که ورزش را دنبال نمیکنند خوش میآیند و جنبههایی تازه از دنیای ورزش را برای هواداران برملا میکنند. همین مستند «رقص آخر» نمونهای تماشایی و جنبههایی از بسکتبال و مایکل جردن را به تصویر میکسد که پیشتر هرگز دیده و درک نشده است. بخش عمده جذاب بودن مستند هم به قهرمان آن بازمیگردد که در تمام مراحل تولید مجموعه حضور داشته و همه صحنهها را بازسازی کرده است.
ورزش و سینما هر دو برای شکل دادن درام طراحی شدهاند: درگیری، قهرمانپردازی، پیروزی، شکست و همه اینها به شکلی ایمن از واقعیت جدا افتادهاند. اگر روراست باشیم، باید بپذیریم پیگیری هر کدام در یک فرآیند روزمره ترکیبی است از انتظار، خشم، خستگی و ناامیدی. پرومبویو در مستند پیشین خود «بازی دوم» هنگام دیدن یک مسابقه قدیمی با شوخی میگوید: درست مثل یکی از فیلمهای خودم بود؛ طولانی بدون اینکه اتفاقی در آن بیفتد.
بدون توجه به کیفیت، قرار گرفتن در معرض جریانهای تازه رقابتهای ورزشی و فیلمهای سینمای باعث میشود احساس زنده و امرپزی بودن کنیم. با اینکه این دو صنعت ورزش و سینما «غیر ضروری» تشخیص داده میشوند، زندگی بدون آنها بسان همیشه نیست و جیزی کم دارد. ورزش و فیلم امروز در یک تیم کنار هم قرار گرفتهاند و از این رو، منتظر تابستان سال آینده نشستن سختترین کار برای دوستداران ورزش و سینماست.
نظر شما