به گزارش همشهری آنلاین، «هوش محیط زیستی؛ رویکرد کلگرایانه رابطه انسان - محیط زیست» عنوان مقاله علمی است که در نتیجه پژوهش مشترک دکتر ناصر براتی فارغاتحصیل دانشگاه هریوت- وات (HEREIEOT-WATT) انگلستان و عضو هیأت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) و دکتر بابک داریوش رئیس و عضو هیات علمی موسسه تحقیقاتی شیخ بهایی و عضو هیات علمی دبیرخانه شهر اسلامی و مولف کتاب انسان، طبیعت و معماری منتشر شده است.
این محققان پس از مرور نظریات مطرح در حوزه تضاد و تخاصم بشر با محیط زیست و انجام پژوهش در این حوزه، مفهومی تازه تحت عنوان «هوش جمعی محیط زیستی» را مطرح کرده و در تبیین آن گفتهاند که «هوش جمعی محیط زیستی» همان قدرت محاسبه و تحلیل و پیشفرضسازی است که میتواند انسانها را قادر کند بین اعمال جزئی خود با اثرات بزرگ و عمیق زیست محیطی که بر کل اجتماع و محیط زیست تاثیر خواهد گذاشت، ارتباطی ارگانیک و بیواسطه برقرار کند.
دکتر بابک داریوش، از محققان این پژوهش در یادداشت زیر به تشریح نقطه عزیمت و چرایی رسیدن به «هوش محیط زیستی» در تحلیل روابط انسان و محیط زیست پرداخته است:
«در تاریخ بشر، به نظر میرسد انسانها کم و بیش رابطۀ بسیار منطقیتر و عقلاییتری نسبت به محیط زیست و محیط مصنوع و اجزاء آنها داشتهاند. مستندات تاریخی فراوانی نشان میدهند که انسانها در طول تاریخ و عرض جغرافیا، زنجیرهای از تجربیات را در رابطه با طبیعت کشف و به صورت یک میراث غیرقابل جایگزین، به عنوان بخشی از حیات، با خود حمل میکردهاند و لذا در موقعیتهای مختلف، دست به اقداماتی میزدند که امکان تداوم حیات بیولوژیک و اجتماعی را برایشان مقدور میکرد.
بعضی از جوامع همچون جامعۀ ایرانی تجربیات موفقی در تعامل با محیط اطراف و طبیعت داشتهاند که در جهان بدان اشتهار دارد. از آن جمله میتوان مکانگزینی خاص روستاها و شهرها در تعامل و توجه به شرایط محیطی و اقلیمی و دسترسی آنها به آب و منابع طبیعی را نام برد. دانش مترقی ایرانیان از منابع آب و انتقال و تقسیمبندی آن، شکلگیری ساختمانهای شهر نسبت به زاویۀ تابش خورشید، جهت بادهای مطلوب و نامطلوب و استقرار شهرها و روستاها نسبت به زمینهای کشاورزی گواه این ادعا هستند.
علیرغم این پیشینه پربار و شگفتانگیز، در دوران معاصر بخصوص جامعه شهرنشین ایرانی، در سایه زندگی شهری و مدرنِ ساختهشده با دلارهای نفتی، به سرعت درک و خرد و رفتار متعالی خود نسبت به محیط را از دست داده است. بگونهای که در حال حاضر، مردم شهرنشین در ایران به خصوص در شهرهای بزرگ مانند بسیاری از کلان شهرهای دیگر جهان، توجه بسیار کمی به بهداشت و سلامت محیط زیست دارند.
از سویی مشاهدات و تجربیات جهانی هم نشان میدهند که آدمیان در جوامع مختلف و در دورههای گوناگون تاریخی دارای ارتباطات متفاوتی با محیط بودهاند. برخورد و مداخله آنها در محیط طبیعی پیرامونی به ویژه با تسلط تفکرات اثباتگرایانۀ قطعیتگرا، برخوردی بیشتر مکانیکی را شکل داده است. در چنین شرایطی، انسان محیط اطراف خود را به مثابه کالایی مصرفی در نظر گرفت و مصرف دیوانهوار از منابع طبیعی به امری عادی بدل شد. در نگاه مدرن به جهان در غرب نیز نگرش به محیط زیست نگاهی کاملا ابزاری است و انسان خود را جدا و برتر از طبیعت تصور میکند. با سست شدن معنویات، دغدغۀ بزرگ بشر در آن فضای ذهنی بر این نکته متمرکز است که چگونه میتوان از طبیعت بیشتر و سریعتر بهرهکشی کرد.
رویکردها و راهکارهای مختلفی در رابطه مطلوب انسان و محیط ارائه شده است اما با توجه به آنچه تا کنون ذکر شد، اینک سئوال بسیار مهم این است که: «چرا با وجود پیشرفتهای صورت گرفته در حوزه دانش محیط زیستی و وجود انبوهی از اطلاعات محیطی در جهان مدرن، باز هم مردم نسبت به محیط زیست پیرامون خود تا این حد بیتفاوت هستند؟» در این راستا و در پاسخ به این سوال، پژوهشی توسط دکتر ناصر براتی و دکتر بابک داریوش صورت گرفته و در نشریه آرمانشهر به زبان انگلیسی پذیریش شده است.
بر اساس این پژوهش، با وجود تلاشهای پژوهشگران و محققین در حوزههای مختلف بهنظر نمیرسد تا کنون پاسخ قابل قبولی برای معضل تخریب نظاممند محیط زیست توسط انسان در دوران معاصر بهدست آمده باشد. از سوی دیگر، بهنظر نمیرسد پاسخهای بهدست آمده توانسته باشند در عمل مانع تخریبِ نگرانکننده محیط زیست توسط انسانها شوند. یک پاسخ جامع علمی قاعدتا باید تاثیری مشهود بر تقابل و تضاد میان انسان با محیط زیست در جهان امروز داشته باشد. ولی چنین امری مشاهده نمیشود.
نظریات پیشین مطرح شده در حوزه یافتن ریشه تضاد و تخاصم بشر با محیط زیست و اجزاء و عناصر آن به دو دستۀ بزرگ قابل تقسیم هستند: دستهای که شامل رویکردهای زیست محیطی و جامعهشناسی است، که این امر را موضوعی بیرونی و خارج از ذهن بشر میدانند و سعی میکنند با برخوردهای آموزشی و وضع قوانین سختگیرانه از طریق تغییر در رفتار و رویکرد انسانها، یا بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته، این معضل را حل کنند. گروه دیگری از رویکردهای فوق شامل رویکردهای روانشناسی، فلسفی و دینگرایانه است. آنها امر برخورد با محیط زیست را درونی دانسته و سعی کردهاند با تشویق انسان به اتکاء به راهکارهای درونی و ذهنی، برخوردشان را با محیط اصلاح کنند.
مشخص است که ادامه حیات انسان بهطور مستقیم به نحوه ارتباط متقابل بین انسان و محیط بستگی دارد. از نظر بسیاری از اندیشمندان محیط زیست، اگر رفتار ناآگاهانه و تخریبگر انسان با محیط اطرافش به همین نحو ادامه پیدا کند بقای نسل بشر با تهدید بسیار جدی روبرو خواهد شد. ولی نگرانی اصلی آن است که با وجود نشانههای بارز فجایع محیط زیستی حاصل برخورد نابخردانه بشر با آن، همچنان روند تخریب محیط زیست، چه در داخل فضاهای مصنوع و ساختهشده و چه در داخل طبیعت به شدت ادامه دارد. ضمن اینکه نظریات و ایدههای مطرحشده نمیتوانند به طور کامل این پدیده را توضیح دهند و خود، گاهی در درون با تناقضهایی آشکار دست به گریبان هستند.
علیرغم تعدد پژوهشها و راهکارها اما شواهد نشان میدهند که این مشکلات کماکان و به شدت تکرار میشوند و خطر جدی، مردم و و کره زمین را تهدید میکند. این مسائل از دو حال خارج نیستند: یکی آنکه راهحلهای ارائه شده متناسب و مناسب نیستند؛ و دیگری آنکه مردم، استعداد درک اطلاعات زیست محیطی را از دست دادهاند.
از سویی انسان برای ادامۀ حیات معقول خود در جهان از جمله مسلح به ابزاری است اکتسابی بنام «هوش». در این میان، «هوش عملی» چیزی است که اکثر مردم آن را عقل سلیم مینامند که عبارت است از توانش سازگاری با محیطهای روزانه و شکلدهی و انتخاب آنها. اگرچه هوش با تعریف متعارف آن ممکن است در زندگی روزمره مفید باشد، اما وجود هوش عملی برای آن ضروری است. نگارندگان این پژوهش بر این باورند که بر اساس تعاریف هوش در رابطه با محیط، رابطهای ارگانیک و نه مکانیکی، میان هوش و تعامل و سازگاری با محیط وجود دارد.
همچنین پژوهشگران معتقدند برای پی بردن به علت تقابل انسان مدرن با محیط زیستش، نیازمند نگاه و رویکردی کلیتر و عمیقتر به موضوع هستیم. پاسخ به این مساله میباید همزمان، هم موضوع را توضیح دهد و هم راهحل را در خود داشته باشد. به نظر میرسد در گذشته چیزی وجود داشته است که بر مبنای آن انسان میتوانسته کارهایش را در محیط ارزیابی کند، به نتیجه برساند و از نتایج آن استفاده کند یا عواقب آن را پیشبینی کند.
لذا از سویی، رابطهای میان هوش انسان و طرز تفسیر و برخورد او با محیط اطرافش وجود دارد؛ و از سوی دیگر، نویسندگان و صاحبنظران این حوزه این رابطه را بطور خاص در پیوند با یکدیگر، و در چارچوبی عملی و کاربردی، بیان نکردهاند. اگر هوش را ابزاری ذهنی بدانیم که انسان با اتکاء به آن میتواند محاسبه، تحلیل، تعبیر و تفسیر بهتری از خود، و از محیط اطراف خود، و پدیدههای درون آن داشته باشد و بر اساس آن تفسیرها و تحلیلها، رفتار مناسبی را اتخاذ کند؛ میتوان فرضیهای مطرح کرد که بر اساس آن برخورد غیرعقلانی انسان با محیط زیست و الزامات آن نمایانگر فقدان نوعی «هوش جمعی/عمومی» است. هوشی که قادر است با اتکا به جهانبینی و تحلیل کلنگرِ جمعی، بین آسیبهایی که افراد و جوامع بر محیط زیست وارد میآورند و در نهایت موجب آسیب رسیدن بسیار شدید به همان افراد و جوامع و همین طور کل محیط و جامعه بشری میشوند؛ و رفتار روزانه انسانها در محیط زیست، ارتباطی منطقی و سیستماتیک و غیرخطی برقرار کند.
اینکه افراد فارغ از این که چه میزان سواد دارند، چقدر در زندگی فردی و خصوصی موفق هستند، چه شغل و چه میزان درآمد دارند، یا حتی به چه میزان مذهبی یا غیرمذهبی هستند، به طور مستقیم یا غیرمستقیم و آگاهانه یا غیرآگاهانه آسیبهای مستمر یا غیرقابل جبران به محیط زیست خود وارد میکنند، از نبود هوشی خبر میدهند که باید به بقای پایدار انسان در محیط میانجامید. وجود این هوشِ اکتسابیِ جمعی میبایست انسانها را قادر کند تا پیشفرضهای درستی از الزامات و شرایط محیطِ قابل زیست و تداوم حیات در ذهن خود بسازد تا به وسیلۀ آن درک و تعبیر و تفسیر صحیحتری از نحوه برخورد و مداخله با محیط زیست پیدا کند و رفتار مناسبی را در پیش گیرد و انتقال آن را به دیگران جزئی از زندگی روزمرۀ خویش بپندارد.
هوشی که باید به شکلی قابل قبول و قابل پذیرش برای انسان امروز مجدداً آن را احیا کرد. رابطهای ذهنی بین انسان و محیط که از زنجیرهای از تجربیات و دانش پدید آمده و معنای محیط برآمده از کارکردهای آن است. این هوش، که ما آن را «هوش جمعی محیط زیستی» مینامیم، همان قدرت محاسبه و تحلیل و پیشفرضسازی است که میتواند انسانها را قادر کند بین اعمال جزئی خود با اثرات بزرگ و عمیق زیست محیطی – که بلافاصله و بدون شک بر کل اجتماع و کل محیط زیست تاثیر خواهد گذاشت و در نهایت خودِ فرد را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد - ارتباطی ارگانیک و بیواسطه برقرار کند.»
نظر شما