ما آنچه را که میبینیم واقعی تصور میکنیم اما اگر از زاویهای دیگر به موضوع نگاه کنیم با واقعیت دیگری مواجه میشویم به عنوان مثال وقتی مقابل برج میلاد یا برج ایفل میایستیم یک تصوری از بلندای آن داریم و گمان میکنیم که حجمهای روی هم قرار گرفته در این بناها چنان به هم چسبیدهاند که این بلندا را به وجود آوردهاند.
همچنین وقتی مقابل آینه میایستیم بلندی قد خود را با اعدادی مثل 170 یا 190 سانتیمتر تصور میکنیم اما از منظری دیگر ما کوتاهتر از یک دانه گندم هستیم.
واقعیت این است که در میان همه اشیاء یک حجم بزرگ فضای خالی وجود دارد. مثلا فضای خالی بین عناصر تشکیل دهنده بدن ما بیش از 99 درصد حجم و اندازه واقعی ما است بنابر این اگر این 99 درصد فضای خالی را حذف کنیم آن وقت حجم بدن ما و به طبع آن بلندی قد ما بسیار کمتر خواهد شد.
این موضوع در مورد برج میلاد و برج ایفل نیز صدق میکند. اما دلیل آن چیست؟
در واقع هر جسمی که میبینم از مجموعهای از اتمها تشکیل شده است. هر اتم دارای اجزائی است که دو جزء مشهور آن هسته و الکترون هستند. الکترونها به دور هسته میچرخند اما فاصله یک الکترون با هسته بسیار زیاد است. مثلا اگر هسته یک اتم را به اندازه یک نخود تصور کنیم اتم این هسته در فضایی با شعاع یک استادیوم بزرگ ورزشی به دور آن میچرند. در نتیجه حجم بزرگی از فضای خالی بین اتمها و هستهها وجود دارد. از این روی است که هیچ جسم یا شیئ بدون فضای خالی نیست.
سخن که به اینجا رسید میتوان نکته دیگری را هم مطرح کرد. وقتی ما دست کسی را میگیریم گمان میکنیم دست وی را لمس میکنیم و یا وقتی مثلا دست روی میز میگذاریم و یا پارچهای را برای شناخت کیفت آن در دست میگیریم گمان میکنیم که آن میز یا پارچه را لمس میکنیم اما اینگونه نیست ما در آن زمان نیروی الکترو مغناطیسی الکترونهای شما و آن دست دیگر یا میز یا پارچه است آن حس لمس کردن را به وجود میآورد.
نظر شما