به گزارش شهرنوشت، پیروز حناچی، شهردار تهران عصر سهشنبه دوم مهر برای نکوداشت ایثارگران و اهالی رسانه فعال در حوزه دفاع مقدس به همایش همراز با شقایق که در سالن ایرانزمین ساختمان شورایشهر برگزار شد رفت.
او در این همایش ضمن اشاره به اینکه در روزهای هفته دفاع مقدس هستیم، گفت: دفاع مقدس، اتفاقی که به فاصله کمی بعد از پیروزی انقلاب افتاد و شاید بزرگترین تهدیدی بود که میتوانست کشور را در معرض خود قرار دهد. این اتفاق در حالی افتاد که ارتش شرایط نامناسبی داشت، کشور آشفته و در گوشه و کنار ناآرامی به وجود آمده بود؛ در این اوضاع بود که دشمن هم به کشور حمله کرد.
او ادامه داد: روزی را که هواپیماهای عراقی به مهرآباد حمله کردند. به خوبی به یاد دارم؛ برخی جنگندهها آنقدر در ارتفاع پایین حرکت میکردند که میشد خلبانشان را دید؛ از این طریق دیوار صوتی را میشکستند تا ارعاب ایجاد کنند. شاید بخشی از این کارها نشانه کینه ارتش بعث بود، با اینحال فردای آن روز نیروی هوایی دست به یک عملیات گسترده زد و تا حدی آن تجاوز را جبران کرد اما این امام راحل بود که با سخنرانی خود توانست خود آب روی آتش التهاب کشور بریزد و آرامش کشور را حفظ کند.
شهردار تهران با اشاره به نقش راویان دفاع مقدس نیز گفت: شاید یکی از خدمات مهمی که در جنگ وجود داشت این بود که از لحظه شروع عملیات اصلی، همواره در کنار فرماندهان ما کسانی بودند تا وقایع جنگ را ثبتوضبط کنند؛ به این خاطر است که امروز کتابهاب ارزشمندی هستند که در مورد دفاع مقدس چاپ و عرضه شدهاند.
او در ادامه با اشاره به چند مورد از کتب دفاع مقدس گفت: یکی از این کتاب ها «دا» است. اثر بسیار جذابی که پس از خواندن آن میتوانستم نقشه خرمشهر را همراستای حوادث روایتشده در آن ترسیم کنم. کتاب دیگری که میخواهم از آن یاد کنم، اثری است که ارزش پژوهشی نیز دارد با نام «دسته یکم»؛ کتابی که مقام معظم رهبری هم از آن یاد کردهاند. این کتاب ماجرای دستهای نظامی در یک روز است و مورد دیگر هم که اخیرا تجدید چاپ شده، کتاب «بمو» است که ماجرای یک عملیاتِ انجامنشده را روایت میکند.
حناچی به خاطرهای از شهید هادی اشاره کرد و گفت: اواخر تابستان ۶٠ به بهانه دیدار دوستان به گیلانغرب رفتم و آنجا با فردی همسفر شدم که شلوار کردی به تن داشت، عرقچین به سر و ژ٣ به دست. اول ترسیدم چرا که شبیه کوملهها بود اما وقتی در یک ماشین کنار هم نشستیم، فهمیدم ابراهیم هادی است. بسیار شجاع بود؛ در آموزشهایش تازهواردها را به پشت خط عراقیها میبرد تا ترسشان بریزد.
او ادامه داد: میخواهم یادی هم از شهید لنگری کنم که الان چند پادگان سپاه به نامش است؛ یک بازاری بود که خیلی گمنام در جبهه کار میکرد. شهید لنگری پلهایی مثل پل خیبر را رنگ میزد. مثل او در جبهه فراوان بودند؛ آنها که گمنام از جان مایه میگذاشتند.
حناچی افزود: دوستی میگفت یکی از اساتید بزرگ انگلیسی از او درخواست ملاقات کرد و میخواست بداند ایرانیها چطور روی رودخانه اروند پل زدند، درحالیکه انگلیسیها در جنگ جهانی دوم برای اعزام نیرو به پشت جبهههای جنگ با آلمان، تلاش کردند پل بزنند اما نتوانسته بودند.
شهردار تهران در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: من در دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی معاون وزارت معماری و شهرسازی بودم و در سفر ایشان به سوریه حضور داشتم. حافظ اسد در دیدار با ما گفت «ما موقعی از ایران حمایت کردیم که هیچکس حمایت نمیکرد و مطمئنم زمانیکه همه اعراب پشت ما را خالی خواهند کرد، ایران نیز از ما حمایت خواهد کرد.
شهردار تهران ادامه داد: ما جنگ را با مردم و با رهبری امام بود که اداره کردیم. یکی از مواردی که به رزمندگان در دفاع مقدس انگیزه میداد، بستههای هدیه مردم برای رزمندگان بود. این کار اثر روانی خیلی زیادی داشت با اینکه گاهی حتی ارزش مادی چندانی نداشت. میخواهم همین جا یاد کنم از بانوان رشید دوران دفاع مقدس؛ مادر احمدی را به یاد دارم که بهتنهایی کار تدارکات منطقه مریوان را بر عهده داشت؛ یا مرحوم مادر کمالی که خود مادر شهید هم بود.
پیروز حناچی در پایان خاطرنشان کرد: در انتها باید از راویان لحظات حساس جنگ تشکر کنم؛ بهخصوص از آقای سعید صادقی که عکسهایش، یادگارهای دفاع مقدساند.
نظر شما