چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۴
۰ نفر

خانه فیروزه‌ای > یاسمن رضائیان: روز برای هر‌کس یک‌جور منحصر به‌فردی شروع می‌شود. هر‌کس داستان زندگی خودش را دارد و روز به احترام داستان او، هماهنگ با زندگی‌اش آغاز می‌شود.

دوچرخه شماره ۸۹۷

هر‌كس خودش تصميم مي‌گيرد روزش را چه‌طور ادامه بدهد؛ با يك روتين خاکستري و يا با دل‌خوشي‌هاي رنگارنگ.

هر‌كس دل‌خوشي‌هاي مخصوص به خودش را دارد. دل‌خوشي‌ها شبيه به ابر‌هاي آسمانِ ابتداي صبح هستند. ديده‌اي هر‌صبح، هر‌تكه از آسمان مهمان يك شكل ابر است؟ آن‌ها مرا ياد دل‌خوشي‌هاي خودم مي‌اندازند؛ متفاوت از روز قبل، متفاوت از يك‌ديگر و سرشار از شگفتي.

امروز همين‌طور كه در خيابان قدم مي‌زدم به آسمان نگاه مي‌كردم. از خودم پرسيدم اسم آن ابر‌ها چه بود؟ و راستش ميان كومولوس‌ها و استراتوس‌ها و نيمبوكومولوس‌ها گير افتاده بودم.

بعد فكر كردم چه فرقي دارد اسمشان چيست؟ من آن‌ها را با اسم‌هاي جديدي صدا مي‌زنم. اسم آن ابر‌هاي رشته‌اي و محو را دل‌خوشي‌هاي لطيف مي‌گذارم و آن سفيد‌برفي‌هاي مدور را دل‌خوشي‌هاي هيجان‌انگيز. آن هاله‌اي‌ها را هم دل‌خوشي‌هاي ممتد مي‌نامم.

بعد احساس كردم ابر‌ها هم از اين‌كه اسم‌هاي تازه‌اي پيدا كرده‌اند خوشحال‌اند.

راستي كه ابر‌ها از ابر ‌بودنشان خشنودند. ابر ‌بودن هم چيز خوبي است. آزاد و رها، بدون اين‌كه در محدوده‌اي مشخص بماني، هر‌دقيقه شکل تازه‌اي مي‌گيري و هر‌روز از يك سمت آسمان سر‌در‌مي‌آوري.

ابر‌ها از خودشان مي‌پرسند: فردا چه شكلي خواهم بود و از كجا سر‌در‌مي‌آورم؟ و بعد به خودشان جواب مي‌دهند: نمي‌دانم، بايد منتظر شد و ديد.

همين شوق براي ديدن شكل و جايگاه تازه، همين حس مبهمِ رو‌به‌رو ‌شدن با نا‌شناخته‌ها، هيجان‌انگيز است. همين شوق مي‌تواند دليل دل‌خوشي تازه‌اي شود.

* * *

دل‌خوشي‌هايم تغيير مي‌كنند. هر‌روز در مقابل اتفاق‌هاي نا‌شناخته‌اي قرار مي‌گيرم. هيچ نمي‌دانستم امروز گربه‌اي در مسيرم قرار مي‌گيرد که بازي‌کردنش مرا به خنده مي‌اندازد و خبر نداشتم عابري بي‌دليل به من لبخند مي‌زند و من از انرژي لبخند او تا ساعت‌ها شاداب خواهم بود.

نمي‌دانستم امروز دل‌خوشي تازه‌ام اين مي‌شود كه سيبي را كه به مدرسه برده بودم با دوستانم تقسيم مي‌کنم. بعد سيب مي‌خوريم، حرف مي‌زنيم و مي‌خنديم. اين دل‌خوشي‌هاي كوچكِ خوب مرا سر شوق مي‌آورند.

* * *

يکي از دل‌خوشي‌هاي ويژه‌ام تو هستي. ويژگي جالب تو اين است که در عين حال که مي‌تواني دل‌خوشي همه‌ي آدم‌ها باشي، براي هر‌کس يک‌جور مخصوص به خودش دل‌خوشي مي‌شوي.

ويژگي جالب ديگر تو اين است که مي‌تواني تمام دل‌خوشي‌هاي مرا در خودت جمع کني. همان ابر‌هاي شگفتي که دل‌خوشي ابتداي صبح من هستند، همان طعم سيب‌خوردن دوستانه، همان لبخند عابر نا‌شناس، اتفاق‌هايي هستند که تو آن‌ها را در روزم رقم زده‌اي.

با اين‌همه، گاهي فکر مي‌کنم كه مي‌توانم تمام دل‌خوشي‌هايم را به دنيا ببخشم و به جايش تو را، تنها تو را براي خودم بخواهم. البته که خواستن تو خواسته‌ي بزرگي است، اما زياد نيست. تو مرا دوست داشته‌اي که آفريده‌اي و وقتي کسي را دوست داريم، خواسته‌هاي زيبايش را مي‌پذيريم. پس اگر از تمام دل‌خوشي‌ها فقط خودت را بخواهم، خواسته‌ام را مي‌پذيري.

* * *

اين روز‌ها که هر‌لحظه بايد منتظر باران بود، اين روز‌ها که هواي ابتداي صبح آدم را ياد بهشت مي‌اندازد و رنگ‌هاي طبيعت بي‌وقفه در ذهنم کلمه مي‌شوند و شعر مي‌نويسم، اين روز‌ها بايد آرزويي خاص داشت. اين روز‌ها بايد تو را با نامي جديد صدا زد.

پاييز، روز‌هاي آفرينش شاعرانه‌هاست، پس من نام شاعرانه‌ي تازه‌اي براي صدا ‌زدنت انتخاب مي‌کنم و تا دير نشده آرزويي خاص مي‌کنم.

تو را دل‌خوشي همواره‌ام مي‌نامم و از تو مي‌خواهم گه‌گاه، ابتداي صبح، ميان مشغله‌هاي روز، مثلاً جايي ميان زنگ رياضي يا تاريخ و يا انتهاي شب، مرا ياد خودت بيندازي. از آن ياد‌آوري‌هاي خوب که يک‌دفعه دلم فرو مي‌ريزد و تمام ذهنم از تو پر مي‌شود.

تو همان دل‌خوشي هميشگي هستي که مي‌تواني هر‌روز جور تازه‌اي مرا سر شوق بياوري. مي‌تواني شکل تازه‌اي به اين ارتباط دو‌سويه بدهي و مرا از اين همه تازگي شگفت‌زده کني.

دل‌خوشي همواره‌ام! روز‌هاي پاييزي‌ام را از اين لحظه‌هاي خاص سرشار کن. اجازه بده هر‌روز و هر‌ساعت ته دلم از شوق اين‌که تو دل‌خوشي شروع روز تازه‌ام هستي، خالي شود.

کد خبر 384747

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha