همشهری آنلاین: تشییع آیت الله هاشمی رفسنجانی موضوع مشترکی بود که در ستون سرمقاله‌های روزنامه‌های چهارشنبه-۲۲ دی- جای گرفتند.

ابوالحسن نواب عضو جامعه روحانیت مبارز در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«هاشمی به مردم پشت نکرد »نوشت:

روزنامه ایران، ۲۲ دی

روز گذشته همچون بسیاری از طرفداران آیت‌الله هاشمی در مراسم تشییع جنازه او شرکت داشتم و بر اساس همین مشاهدات است که معتقدم در 35 سال گذشته و بعد از تشییع جنازه مرحوم آیت‌الله بهشتی و وداع مردم با بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، مراسم دیروز و خداحافظی مردم با آیت‌الله هاشمی بی نظیر بود. درباره این حضور گسترده و راز محبوبیت مردمی آن مرحوم شاید تحلیل‌ها و تفسیرهای مختلفی انجام شود و هر کسی از زاویه نگاه خود به این مراسم بپردازد. با این حال آنچه به نظر من قابل توجه و تأمل است، رابطه متقابلی است که بین هاشمی و مردم وجود داشت؛ رابطه‌ای که دیروز تجلی آن به وضوح مشهود بود. بی جهت نیست که این همه جمعیت برای بدرقه با او به خیابان آمدند و پیکر او را تا مرقد مطهر امام(ره) همراهی کردند. این محبوبیت ریشه در نگاهی است که آن مرحوم به مردم و نقش‌آفرینی‌های آنها در تحولات سیاسی و اجتماعی داشت. انعکاس شایسته این مراسم بخوبی حکایتگر آن است که او در دل مردم جای داشت. در دل مردم بود چون به مردم اهمیت می‌داد و این یک اصل پذیرفته شده و آزمون شده است که هر که به مردم پشت نکند، هزینه با مردم بودن را بپذیرد و سختی‌های آن را به جان بخرد، مردم نیز همراه او خواهند بود. رأی چشمگیر مردم در آخرین انتخابات مجلس خبرگان که هاشمی را به عنوان گزینه اول خود برگزیدند، مصداق صحیح چنین اصلی است و بدرقه باشکوه مردم از پیکر هاشمی هم مؤید دیگر آن. این مهم است که شخصیتی به قدرت برسد و در قدرت هم قدردان مردم و معتقد به جایگاه آنها باشد. کمتر کسانی را می‌بینیم که در چنین مواقعی به مردم پشت نکنند. هاشمی اما به مردم پشت نکرد، در خط مردم بود و در مسیر آنها باقی ماند.

رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام بی‌مهری‌ها و بی‌محبتی‌های بسیاری را تحمل کرد اما راهش را از مردم جدا نکرد. این گونه بود که مردم هم سنگ تمام گذاشتند و از عمق جان برای فقدان او اشک ریختند. مواضع و سخنان او درباره نقش و جایگاه مردم در تحولات سیاسی و اجتماعی سرمایه گرانبهایی است که باید قدر دانست و در مسیر آن رفتار و عمل کرد. به امید آنکه میراث گرانبهای هاشمی که همان مشی اعتدالی و میانه‌روی بود بیشتر مورد اهتمام قرار گیرد تا منافع ملی آسیب نبیند و مسیر پیشرفت کشور هموارتر شود.

  • هيهات ان ياتي الزمان بمثله

غلامحسين كرباسچي دبيركل حزب كارگزاران در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

روزنامه اعتماد،۲۲ دی

اين عبارت از قدما در فرهنگ ايراني همچنان به يادگار مانده است كه انسان همانطوري مي‌ميرد كه زندگي مي‌كند. زندگي آيت‌الله هاشمي براي مردم بود. ايشان دلسوز مردم بود و راهش را از شاهراه مطالبات و خواسته‌هاي مردم انتخاب مي‌كرد و به همين خاطر بود كه بارها خود را در معرض راي مردم قرار داد. ايشان هميشه مي‌گفت كه اگر وحدت نظر و اجماعي براي حضور و شركتش در انتخابات باشد، به صحنه مي‌آيد. در انتخابات مجلس ششم نيز وقتي شرايط و حال و هواي عمومي را ديد، نهايتا تصميم گرفت كه در سمتي بايستد كه اراده و خواست اكثريت مردم باشد. آن زمان برخي دوستان اصلاح‌طلب حرف‌هايي در مورد ايشان زدند كه البته بعدها از كرده خود پشيمان شدند. براي آقاي هاشمي خرد جمعي حجت بود. برخي مي‌گويند كه آيت‌الله هاشمي در دوران زندگي‌اش تغيير و تحولات فكري و عملي داشت ليكن در افكار، عقايد و خط مشي ايشان هيچ تغييري وجود نداشت. اين ديگران بودند كه به دلايل مختلف يك روز به آقاي هاشمي نزديك و يك روز از ايشان دور مي‌شدند. حضرت علي تعبيري را درباره اهل بيت به كار مي‌برد كه آقاي هاشمي به عنوان يك شيعه اين ويژگي را داشت. آقاي هاشمي فرد معتدلي بود. حضرت امير با تعبير « النمرقه الوسطى » از آن نام مي‌برد. ويژگي حركت آقاي هاشمي آرامش، جهت‌دار و هدف‌دار بودن است. چنين حركتي است كه به نتيجه مي‌رسد و ديگراني كه تندتر يا كند‌تر حركت مي‌كنند، بايد حركت خود را با رويه معتدل و پيوسته، هماهنگ‌تر كنند.

در اين صورت است كه مي‌توان به وحدت رسيد. دغدغه آيت‌الله هاشمي در تمام عمرش وحدت ملي بود. الگوي رفتاري ايشان در تمام اين سال‌ها اين بوده كه توده مردم به هر سمتي كه بروند و هر انتخابي كه انجام دهند، بايد مورد توجه مسوولان قرار بگيرد چرا كه عقل جمعي كمتر اشتباه مي‌كند. آيت‌الله هاشمي براي راي آوردن و جلب‌توجه اين جملات را به زبان نمي‌آورد بلكه ايشان واقعا معتقد بود كه معدل گرايش جمعي مردم اشتباه نمي‌كند. البته شرايط و بستر انتخاب از نظر تبليغاتي و آزادي بيان در نگاه ايشان اهميت ويژه‌اي داشت. بدرقه مردم از آيت‌الله هاشمي پس از امام خميني بي‌نظير بود و خاص زندگي آقاي هاشمي بود. زندگي ايشان همراه مردم بود و مردم با وجود همه توهين‌ها و فحاشي‌هاي داخلي و خارجي، او را دوست داشتند. حتي كساني كه در خارج كشور مدعي آزادي هستند در همين ايام به روند گذشته خود ادامه دادند. اين امر نشان مي‌دهد كه چه كينه‌ها كه از شخصيت آزاده‌اي چون آقاي هاشمي در دل‌ها نبوده است. با اين‌حال توجه افكار عمومي با همه جو‌سازي‌هاي داخلي و خارجي به شخصيت ايشان انعكاس زندگي آقاي هاشمي و مردم‌داري او است. آيت‌الله هاشمي در زندگي‌اش همراه مردم بود و مردم در مرگش همراه او. گويي مردم مي‌دانستند كه هيهات ان ياتي الزمان بمثله.

صبر بسيار ببايد پدر پير فلك را

تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد

  • رنج و گنج یک سیاست‌مدار

کیومرث اشتریان در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق، ۲۲ دی

سیاست‌مداربودن رنج‌های بی‌شمار و هزینه‌های فراوان دارد: یک سیاست‌مدار در پیشگاه قضاوت دائمی نخبگان و عوام؛ در معرض نفرتِ محرومانِ از منصب و منزلت و نام و نان؛ در ورطه حسادت رقیبان و گرفتار زیستن در بدنامی ناکسانِ بی‌هنری که در پی جاه و مقام و نان و نام به سیاست‌مداری روی آورده‌اند، قرار دارد که بر حیات و ممات او سایه افکنده است. سیاست، عرصه انتخاب‌های اقتدارآمیز است و این مهم با نارضایتی‌های گوناگون توأم است. اعمالِ قدرت، لازمه زندگی سیاسی است و سیاست‌مدار ناگزیر از اعمال زور. سیاست، جنگ قدرت است و دشمن‌یابی، دشمن‌تراشی و دشمن‌ستیزی به حرفه روزمره یک سیاست‌مدار تبدیل می‌شود که از قضا مرزهای روشنی هم ندارند. قضاوت‌های دیگران در باب یک سیاست‌مدار آلوده به حب و بغض‌های بسیار است. شایعات و ابهام پیرامون زندگی او به‌راحتی و بدون هیچ‌گونه تحقیقی نزد مخالفانش باورپذیر می‌شوند و دشمنان وی دقیقا از همین ابهام‌ها سوءاستفاده می‌کنند. زندگی سیاست‌مدار البته همواره در معرض انتخاب‌های «درست» و «نادرست» است. سیاست‌مدار، گاه اشتباه و خطا و گاه دقیق و درست عمل می‌کند و این لازمه زندگی‌های پرهیاهوی سیاسی است. کیست که اشتباه نکند؟ اما اشتباه سیاست‌مدار همواره بزرگ‌نمایی می‌شود و جامعه و مخالفان، بی‌رحمانه با آن برخورد می‌کنند و این بزرگ‌ترین رنج یک سیاست‌مدار و بسیار رقت‌آور و ترحم‌بر‌انگیز است.

نزد دشمنانِ زیرک و عوامِ محروم از منافع دنیوی، هاشمی صاحب برج و باروها و ملک و املاک فراوان بود و باغ‌های پسته و راغ‌های خجسته، داغ‌های برجسته‌ای بر پیشانی او زده بود که او را مستحق هرگونه بهتان ناجوانمردانه می‌کرد. دلسوزان او و مخالفان فکری‌اش، البته بر ضرورت فاصله‌گیری او از برخی نزدیکان بی‌ملاحظه‌اش تأکید می‌کردند.

هاشمی، در یک کلام، سیاست‌مدار بود و لازمه زندگی سیاسی او همین انتخاب‌های روزمره معطوف به قدرت بود. اخلاق، جز در مواردی معدود و متکی بر فطرت و وحی الهی، دامنه‌ای قابل تفسیر و آلوده به نسبیت دارد. اخلاقی‌زیستن یک سیاست‌مدار نیز در همین ورطه پرمناقشه و هول‌برانگیز گرفتار است. ازهمین‌روست که برای سیاست‌مدار اخلاق‌گرا، عرصه بسیار تنگ و محدود است. باید با بدنامی سیاست‌مداربودن گذران عمر کند. از سویی، باید حدود دینی و ملی را برای خود تعریف و رعایت کند، و از دیگر سو به اعمال قدرت یا مبارزه بر سر آن بپردازد. سختی کار به حدی است که از دید بسیاری کسان، سیاست‌ورزی با اخلاق کنار نمی‌آید و عطای سیاست را به لقای آن می‌بخشند و دامن زهد از سر بازار قدرت بر می‌کشند و محبوبیت را به نفرت عوام و خواص ترجیح می‌دهند. بنا بر آنچه گذشت، لازم است که حرفه سیاست‌ورزی و سیاست‌مداری در کشور ما مورد بحث و ارزیابی فراوان قرار گیرد و از آن اعاده حیثیت شود و عوام و خواص در معرض یادگیری دائمی درباره «زندگی سیاست‌مدارانه» قرار گیرند. سیاست‌مداری، یک حرفه لازم و ضروری برای حیات مدنی است و باید محترم شمرده و تأمین امنیت شود. از جمله مهارت‌های زندگی، مهارت‌های زندگی سیاسی است تا همگان بتوانند سره را از ناسره در زندگی سیاسی تمیز دهند، تا یاد بگیرند که چگونه اشتباه سیاست‌مدار را تحمل یا اصلاح کنند، تا بتوانند ببخشند و فراموش نکنند، تا اعتماد کنند و ایمان کورکورانه نیاورند، تا کسان را از ناکسان تمیز دهند، تا رجاله‌های شهرت‌طلب را از رجال شرافتمند تشخیص دهند. امید که درس ما از زندگی و مرگ آیت‌الله هاشمی، درکی متناسب با زندگی سیاست‌مدارانه باشد. رنج یک سیاست‌مدار گنج پرارزشی برای زندگی مدنی ماست.

  • تشییع هاشمی، استعاره سخاوت

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۲۲ دی

«رحلت ناگهانی» آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی برای رهبر و ملت ایران سخت بود و می‌توان گفت در دو دهه گذشته مرگ هیچ شخصیتی به اندازه مرگ او برای کشور شوک‌آور نبود. پیام بسیار بلند و پرنکته رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقایسه آن با پیام‌های دیگر هم عظمت این تفاوت را به خوبی نشان می‌دهد. مرحوم هاشمی روز سه‌شنبه با حضور بزرگ مردم تهران و بر دوش آنان راهی سفر آخرت شد و در کارنامه 82 ساله او آنقدر نقاط برجسته وجود داشت که بتوان گفت ان‌شاءالله «راضیهًْ مرضیه» خدا را ملاقات خواهد کرد.

هاشمی البته از جمله شخصیت‌هایی بود که تقریبا همواره موافقان بزرگ و مخالفان بزرگی داشت و در هر دو سر طیف هم اهل حقیقت و اهل باطل وجود داشتند و می‌توان گفت از این رو بود که هیچکس از کنار «رحلت ناگهانی» او عبور نکرد و همه مکثی کرده و گواهی دادند که یک شخصیت موثر سیاسی جهان از میان رفته است.

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هاشمی رفسنجانی یک شخصیت محوری نهضت حضرت امام بود و در این راه تا آنجا استقامت کرد که می‌توان بدون مبالغه او را «مجاهدی نستوه» دانست. شکنجه‌های تقریبا منحصر بفردی که جامعه ما کم یا بیش از آن خبر دارد کافی است تا بگوییم او در مسیر حمایت از امام راحل عظیم‌الشان به تمام معنا فداکاری کرد. در این میان رژیم پهلوی، آمریکا و انگلیس و هر فرد و جریان مرتبط با آنها به دلیل مخالفت با نهضت ‌اسلامی حضرت امام با هاشمی نیز به عنوان یکی از سرداران آن مخالف بوده و در همه فشارها علیه او همداستان بودند. در این دوره هاشمی البته موافقان بزرگی هم داشت، بخش وسیعی از نخبگان مذهبی و توده‌های متدینی که آوازه فداکاری هاشمی را شنیده بودند، طیف وسیع موافقان او را در این دوره تشکیل می‌دادند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به طیفی که در گذشته مخالف آقای هاشمی بودند، منحرفین، منافقین و ملی‌گرایانی که مخالف استقرار نظام جمهوری اسلامی و بویژه مخالف الگوی ولایت‌فقیه بودند، اضافه شدند و حقد و کینه آنان از امام و روحانیت و اصل هویت‌بخش ولایت‌فقیه بطور طبیعی به سمت هاشمی‌رفسنجانی به عنوان یک معتمد اصلی حضرت امام رفت کما اینکه در این دوره توده‌های متدین و نخبگان اسلام‌گرا هم از آنجا که او را یک «ستون انقلاب اسلامی» دانسته و تمام آمال و آرمان خود را در سایه انقلاب قابل تحقق می‌دانستند، به هاشمی رفسنجانی دل ‌بسته بودند و به طور جدی از او حمایت می‌کردند؛ رأی بالای مردم به هاشمی‌رفسنجانی در سه دوره مجلس شورای اسلامی در زمان حیات حضرت امام از این موضوع حکایت می‌کند. بنابراین در مرحله ده ساله «تثبیت» انقلاب اسلامی نیز هاشمی مخالفان بزرگ و موافقان بزرگی داشت.

بعد از ارتحال حضرت امام که کمی پس از آن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی  سکان دولت را در دست گرفت همان طیف‌بندی سابق وجود داشت یعنی او به عنوان رئیس‌جمهور نظام جمهوری اسلامی به میزانی که مورد عنایت رهبر معظم انقلاب اسلامی و مردم دین‌مدار بود  از سوی دشمنان اسلام و انقلاب و منحرفین زیر فشار تبلیغاتی و سیاسی قرار داشت. مردم در دوره ریاست‌جمهوری از شخصیتی که با خطبه‌های بسیار دلنشینی که او در دوره ریاست مجلس درباره «عدالت اجتماعی» بیان کرده بود و علاوه بر آن در منظر مردم، او فردی «بسیار توانمند» ارزیابی می‌شد، توقع داشتند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی آنان حل و فصل شود. هاشمی رفسنجانی در این بین و با اراده حل مشکلات مردم و با نیت خیر راهی را برگزید که در عمل آن اراده و نیت را محقق نکرد. «توسعه اقتصادی» کلید واژه‌ای بود که با آن سیاست‌های دوره سازندگی توضیح داده می‌شد و در کانون این نگرش «رشد اقتصادی کشور» قرار داشت، بر بنیانی استوار بود که آرام آرام امید توده‌های مردم به دولت را کاهش می‌داد و از این رو بود که 3-2 سال پس از اجرای سیاست‌های موسوم به توسعه اقتصادی، آراء آقای هاشمی‌رفسنجانی (در دور دوم ریاست‌جمهوری) کاهش معناداری پیدا کرد. در واقع مردم ایران در دوره دوم ضمن آنکه کماکان اعتماد خود را به شخص آقای هاشمی ابراز کردند اما به او یادآور شدند که سیاست‌های اقتصادی و کارگزاران این عرصه او را نمی‌پسندند و خواستار اصلاح و تغییر می‌باشند. سیاست توسعه اقتصادی با آن برنامه که تنظیم شده بود آرام آرام به شبکه اقتصاد جهانی نزدیک شد و توقع داشت به دلیل همسویی در نگرش تئوریک اقتصاد، از سوی آنان مورد پشتیبانی قرار گیرد اما غرب بر‌خلاف آنچه درباره «ماهاتیر محمد» -  نخست‌وزیر سال‌های دهه 60 و 70 شمسی مالزی - عمل کرد، از پشتیبانی مالی از دولت‌ آیت‌الله هاشمی به دلیل نسبت آن با انقلاب و نظامی که غرب نمی‌خواست آن را به رسمیت بشناسد و شاهد بالیدن آن باشد، خودداری کرد و از این رو سیاست‌هایی که برای بهبود وضع اقتصاد کشور طراحی شده بود، از منظر توده‌هایی که امام ضمن آنکه آنان را صاحبان اصلی انقلاب می‌دانست، «پابرهنگان» خطاب می‌کرد، موفق ارزیابی نمی‌شد. مردم به خصوص حاصل دستاورد این سیاست‌های اقتصادی را با آنچه پیش از این هاشمی مستقیما ذیل واژگان‌آشنای «عدالت اجتماعی» وعده داده بود، ناهمخوان می‌دیدند.

از این رو بود که در این مقطع در کنار طیف دشمنان هاشمی که همان دشمنان انقلاب اسلامی بودند یک طیف «منتقد سیاست‌های هاشمی» اضافه شد که از قضا در درون خانواده انقلاب اسلامی قرار داشت. منتقدان به هیچ‌وجه دشمن هاشمی نبودند کما اینکه در دوره‌ای که او رئیس‌جمهور بود برای موفقیت دولت در اهداف خود، مشفقانه به او کمک کرده بودند و پیوندهای قدیمی خود را هم با او حفظ کرده بودند. هاشمی نیز هیچگاه از این طیف منتقد تلقی دشمن نداشت و خود را از آنان جدا نمی‌دانست. بعدها منتقدان هاشمی در صحنه داخل به دو گروه تقسیم شدند، گروهی که با نگاه به اصول و اهداف انقلاب اسلامی، پاره‌ای از سیاست‌ها و افکار او را در مسیر درست نمی‌دانستند و خواهان اصلاح بودند و گروهی که در فضای محدود قوه مجریه دنبال موقعیت‌هایی بودند و درست یا نادرست هاشمی رفسنجانی از آنها دریغ کرده بود. گروه دوم در پاره‌ای از موارد مرز انتقاد و دشمنی را از میان برداشتند و با عبارات سخیفی که شما از آن خبر دارید، از او یاد می‌کردند. در دوره اصلاحات وقتی هاشمی که از شدت اهانت‌ها به تنگ آمده بود از یک مقام ارشد دولت خواسته بود که جلوی این اهانت افراد و مجامع‌ اصلاح‌طلب را بگیرد او در پاسخ گفته بود «بازی اشکنک دارد، سرشکستنک دارد»! این طیف البته بعدها تلاش کردند تا «سالوس‌مآبانه» هاشمی را در طیف خود تعریف کنند اما در عمل و در نهایت، آیت‌الله هاشمی هیچگاه آنان را راضی نکرد. در این دوره مخالفان جبهه انقلاب و نظام کماکان با او که مثل گذشته او را یک ستون نظام می‌دانستند، مخالف بودند و طیف وسیع نیروهای انقلاب او را در جمع خویش ارزیابی و در حد یک شخصیت محوری نظام به او احترام می‌گذاشتند و نیروهای منتقد او در خانواده انقلاب ضمن اصراری که بر اصلاح بعضی روش‌ها و نگاه‌ها داشتند، مطمئن بودند که هاشمی از خانواده انقلاب جدا نمی‌شود.

تشییع پرشکوه و کم‌نظیر مردم تهران و برگزاری پرتعداد مجالس سوگواری در شهرستانها به خوبی نشان داد که مردم قدر شخصیت‌های دلسوز خود را می‌دانند و پاسخگوی مهری که دیده‌اند هستند. ارتحال ناگهانی آیت‌الله هاشمی دو طیف موافقان و منتقدان هاشمی رفسنجانی را بشدت متاثر کرد کما اینکه در خطوط رسانه‌های غربی و عربی وابسته به غرب می‌توان نفرت آنان از هاشمی رفسنجانی را دید. در تشییع جنازه آیت‌الله هاشمی در تهران همه نخبگان منتقد و بخش عمده توده‌هایی که در عملکرد اقتصادی او اشکال می‌دیدند آمده بودند، طیف‌های بسیجی، هیاتی و مردم محروم غلبه داشتند و این نشان می‌دهد که هم رشته پیوند آیت‌الله با این بخش از مردم و هم محبت گرم این مردم تا آخرین روز حیات آقای هاشمی رفسنجانی برقرار بوده است. در راهپیمایی بزرگ پشت جنازه این شخصیت که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «نمونه کم‌نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم‌شاهی و از رنجدیدگان در این راه پرخوف و خطر» بود، هم عظمت مردی که بر دوش‌های محبت مردم تشییع می‌شد، برجسته بود و هم عظمت مردمی که با اشاره رهبری و جمعبندی دقیق رهبری از 59 سال دوستی ایشان با مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به صحنه آمدند، آشکار بود. خداوند آیت‌الله عزیز ما را در جوار رحمت واسعه خویش جای دهد و این مردم قدرشناس را برای انقلاب نگه دارد.

کد خبر 358410

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha