سه‌شنبه ۱ آبان ۱۳۸۶ - ۰۷:۱۹
۰ نفر

فاطمه رسول‌زاده: یکی از پراستعمال‌ترین واژه‌ها در قرآن و حدیث واژه ولایت و مشتقات دیگر آن مانند ولی، اولیاء، والی، ‌موالی، تولی، و... است.

ولایت به معنی سرپرستی و تصدی امر است که در مورد شی یا اشیا و شخص یا اشخاص تحقق می‌یابد و معانی دیگری هم چون دوستی و نصرت دارد که آنها نیز بی‌مناسبت با معانی تصدی نیستند.

 ولایت بر شی مانند ولایت بر اموال موقوفه برای متولی وقف، و بر شخص چون ولایت پدر یا جد نسبت به طفل و فرزند مجنون، و براشخاص چون ولایت ولی مسلمین که بر افراد جامعه دارد. در همه این موارد شخص ولی یک نوع تصدی و سرپرستی بر اموال و نفوس دارد و زمام امر آن شی یا شخص یا اشخاص در دست اوست. به همین جهت به شهر و شهرها ولایت و ولایات گفته می‌شد، چون شهر مکان و محلی بود برای والی و اعمال ولایت.

بنابراین مفهوم ولایت «در رابطه با جامعه» همان حکومت و زمامداری است و شخص حاکم را ولی مسلمین یا ولی امر می‌نامند، یعنی کسی که زمام امور مسلمین در دست اوست.

 ولی مسلمین سرپرستی پدرگونه‌ای برای جامعه اسلامی دارد و برای مصالح و سعادتمند شدن جامعه کوشش می‌کند و همان‌طور که یک راهنما و رهبر الگویی برای انسان می‌شود و هدفی جز رساندن آنان به ارزش‌های والای انسانی ندارد، حاکم و زمامدار اسلام هم جز امامی برای امت و رهبری برای رساندن آنها به ارزش‌های انسانی نیست.

پس انتخاب این 2 واژه بیش از واژه‌های دیگر به جهت تناسبی است که این 2 با نحوه و شکل و هدف حکومت در اسلام دارند.

در قرآن کریم این واژه و مشتقات آن مصادیق متعددی یافته است که در رأس آن ولایت الهی است که به معنای سرپرستی و صاحب اختیاری خداوند نسبت به پدیده‌های هستی و موجودات است. ولی و ولایت در ارتباط انسان با خدای تعالی به این معناست که انسان دارای 2 جنبه است:

 ملکی یا مادی و جنبه ملکوتی یا روحی و همان‌گونه که انسان با کمک جنبه ظاهری و حواس مادی خود با طبیعت و عالم ماده در ارتباط است از جنبه باطنی و ملکوتی خود نیز می‌تواند با عالم ماورای ماده و عوالم غیبی در ارتباط باشد.

 این مسیر سیر باطن و حرکت انفسی که در یک فرآیند تهذیب نفس و خالص کردن مجاری روح از غبار گناه تحقق می‌یابد، زمینه را برای درآمدن انسان به سراپرده اسرار و قدرت‌های غیبی فراهم می‌کند که اگر رهرو به این دادو دهش‌های مسیر راضی نشود و متوقف نگردد، به تدریج به مدار جاذبه قرب‌الهی وارد و به میزان این قرب اندیشه و رفتار و حالاتش الهی می‌شود و درجاتی از ولایت  را در وجود خویش تحقق می‌بخشد.

هرچند راه اتصال با مبداء و سرچشمه وجود برای تمامی بندگان الهی باز است اما آن کس که با عنایات خدای تعالی این قرب را به اعلی درجه رسانده نور وجود مبارک پیامبر اسلام(ص) است. بنابراین ولی مطلق الهی به معنای دقیق کلمه حقیقت محمد(ص) است و دیگر موجودات هستی بنا بر درجه سعه وجودی خود با واسطه نور پیامبر اکرم(ص) با خدا متصلند و فیض می‌گیرند.

نظام ولایتی یا سلسله مراتب ولایت
1 - ولایت الله : از آنجا که در جهان بینی اسلامی آفریننده هستی و هستی بخش، ذات اقدس پروردگار است و هستی در وجود و بقا هر لحظه محتاج فیض بخش اوست لذا تمامی هستی ملک مطلق خداوند است و با ولایت او تدبیر می‌شود و از نقص به کمال در حرکت است.

 نحوه این قیمومت و ولایت خدای تعالی در مورد انسان به گونه‌ای است و در مورد دیگر موجودات و پدیده‌های هستی به گونه‌ای دیگر. نظام هستی نظام واحد و هماهنگ، حول محور ولایت خدای یگانه است و به سوی فرجام شکوهمندی که ملاقات با پروردگار خویش است حرکت می‌کند.

این انقیادو تعبد محض نسبت به ولی خویش،‌کائنات را از نابودی و استهلاک و فنا حفظ کرده و نظامی احسن را در هستی پدید آورده است؛ اما ولایت الهی در مورد انسان جبری و  تکوینی نیست، او موجودی آزاد و مختار و انتخابگر است و لذا ولایت الهی در ابتدا به وی عرضه شده و او هم با اختیار و هم با زبان استعداد این امانت الهی را پذیرفته است؛ یعنی در همان حال که آزاد است اما اقتضای فلاح و سعادتش او را ملزم می‌سازد تا ولایت غیر از خدا را نفی کند و از پذیرش آن بپرهیزد.

 در اسلام اولین قدم برای شکوفایی و سعادت و تربیت، نفی ولایت غیر خدا و انحصار ولایت و سرپرستی در خدای تعالی است: « ام‌اتخذو من دونه اولیاء فاالله هو الولی. آیا غیر خدا را ولی و سرپرست خود گرفته‌اند، در حالی‌که ولی و سرپرست فقط خداست.» 

انسان وقتی خود را آزادانه در حوزه ولایت خداوند قرار داد، زندگی و مسیرش با نظام کلی کائنات هماهنگ می‌‌شود و تسبیح کنان به سوی اوج بالندگی خویش شناور شده و لحظه به لحظه به کمال مطلق و تربیت محض نزدیک‌تر می‌شود. در چنین مداری تمامی ذرات هستی به کمکش می‌آیند و او را در این مسیر سعادت آفرین یاری می‌کنند؛ اما اگر ولایت غیرخدا را پذیرفت، از آنجا که حرکتش بر خلاف مسیر همه کائنات است، همه چیز در جهت نفی و نابودی او به جریان می‌افتد: « و آن کس که به خدا شرک آورد گویا از آسمان افکنده شده و پرنده‌ای او را به کام خویش گرفته با تندبادی او را به مکانی دور افکنده است.»(حج/31).

تحقق این و لایت یعنی سرپرستی خداوند در زندگی انسان‌ها، توسط 2 عامل محقق می‌ شود:

الف- ارسال قوانین هماهنگ با فطرت انسان‌ها از جانب خدای متعال.

ب- انتصاب مجریان پاک و معصوم جهت پیاده کردن آن قوانین. از این رهگذر است که مرتبه دوم نظام ولایی مطرح و از آن به «ولایت رسول» تعبیر می‌شود.

2 -ولایت رسو‌ل‌الله: انتصاب پیامبران از جانب خدای تعالی جهت تحقق بخشیدن به ولایت الهی در زمین است.

« من یطع‌الرسول فقد اطاع‌الله: آن کس که از پیامبر پیروی کند همانا خدا را اطاعت کرده
 است. » پیامبران با رساندن قوانین دین از جانب خدای تعالی که منطبق و هماهنگ با فطرت انسان‌هاست و پیاده کردن این قوانین در وهله اول در زندگی خویش و تجسم عینی حقایق در خود، زمینه جذب بندگان خدا به بندگی و پذیرفتن آزادانه ولایت خدا را فراهم می‌آورند.

با هدایت از نوع ارائه طریق و نشان دادن راه فلاح به تمامی انسان‌ها، برای بعضی زمینه رشد و رستگاری را فراهم می‌آورند و برای انسان‌های ستیزه‌جو، راه عذر و بهانه را در آخرت به روی آنها می‌بندند و با اعمال هدایت نوع دیگر، یعنی هدایت به امر یا هدایت ایصال به مطلوب انسان‌های مستعد را مستقیما در سایه چتر هدایت ویژه و عنایات خاص خود قرار می‌دهند و جذب طور رحمت رحیمیه حق می‌سازند. پیامبر مردمان را به خود نمی‌خواند بلکه به خدا دعوت می‌کند.

3 -ولایت امام معصوم: با ختم نبوت مسئولیت جذب مردمان به سوی ولایت و عبودیت خداوند بر عهده امام معصوم قرار می‌گیرد. ولایت معصوم ظهورو تجلی و راه تحقق عینی ولایت الهی است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: ولایت ما( اهل بیت) ولایت‌الله است، همان ولایتی که پیامبری هرگز مبعوث نمی‌شود، مگر برای آن مسئولیت اساسی؛ یعنی وظیفه  امام معصوم(ع) نیز همانند پیامبر(ص) جذب مردم به مقام بندگی و پذیرفتن ولایت خداست.

امام این وظیفه را با تبیین راه راست و معارف الهی برای مردم، استقرار عدالت برپایی حکومت الهی در جامعه و اعمال هدایت به امر در مورد افراد شایسته، به انجام می‌رساند. این چنین است که ما در دعای استقبال از هر نماز می‌خوانیم:الهم انی اتوجه الیک بنبیک و اهل بیته صلواتک علیه و علیهم... معبودا من به تو روی می‌آورم به توسط پیامبرت و اهل بیت او که درود تو بر او و بر آنان باد.

4 - ولایت فقیه: هرچند سنت الهی این است که زمین هیچ وقت از حجت او خالی نباشد؛ اما زمانی که اراده خداوند بنا بر مصالحی بر این تعلق می‌گیرد که معصوم به طور آشکار در میان مردم و در دسترس آنها نباشد، این نیاز با وجود ولی فقیه مرتفع می‌شود، که ولایت او باز همان ولایت خداوند است.

اصولا این مسئله که پیامبران و اوصیای آنها گاهی به نیابت از خود ولی تعیین کنند و همه گونه اختیارات به او بدهند، مکرر در طول تاریخ اتفاق افتاده است.

مثلا در آیه 246سوره بقره صحبت بر سر یک فرد صالح و شایسته به نام طالوت است که از طرف پیامبر وقت که حضرت یوشع یا شمعون بوده به ولایت و سرپرستی مردمان برای جهاد با کفار انتخاب شده یا در زمان حضرت علی(ع) که مالک اشتر ولی فقیه مصر می‌شود. یا در زمان حضرت امام حسن عسگری(ع) که عثمان بن‌سعید از جانب ایشان ولی و سرپرست مومنین بوده است و بعد هم همین فرد افتخار این را می‌یابد که نائب خاص امام عصر(عج) باشد.

حضرت امام عصر(عج) بعد از نائب خاص چهارم و با شروع غیبت کبری، مسئله نیابت از خود را در مسیر نیابت عام قرار می‌دهد و فقیه جامع الشرایط را در هر زمان از جانب خود ولی و سرپرست مردم قرار داده و این چنین فقهایی را حجت از جانب خود بر مردم معرفی می‌کند.

جنبه‌ها و آثار تربیتی ولایت
گفتیم ولایت الهی در عصر غیبت امام معصوم به وسیله ولی فقیه در جامعه تحقق می‌یابد. بارزترین آثار وجودی و ثمرات نظام ولایت فقیه فراهم شدن زمینه هدایت و تربیت انسان‌هاست و عواملی که در زیر به اختصار بیان می‌کنیم این مهم را تحقق می‌بخشد:

1 - حاکمیت قوانین الهی که هماهنگ با فطرت انسان‌هاست: از آنجا که وظیفه ولی فقیه استقرار حاکمیت و ولایت الهی بین انسان‌هاست، این مسئله با پیاده کردن قوانین و دستورات الهی جنبه عملی پیدا می‌کند و این دستورات و قوانین که همان دین مبین اسلام است با فطرت انسان‌ها هماهنگ و باعث شکوفایی آن می‌شود.

 با فراهم شدن زمینه اجرای دستورات الهی، انسان‌ها در مسیر خدا و تمایل فطری خود قرار می‌گیرند و غل و زنجیرها و موانع بر سر راه رشد آنها از پیکره روح آنها فرو می‌افتد و در همان حال که با فطرت و خلقت اولیه و ساختار ذاتی وجود خویش هماهنگ می‌شوند با حرکت کلی کائنات هم، هماهنگ می‌گردند و عدل و تعادل در روح آنها برقرار شده و تربیت آنها تحقق می‌یابد.

2 - استقرار عدالت در نظام ولایتی: ولی فقیه همچون پیامبر و امام وظیفه دارد تشکیل حکومت دهد، حکومتی که مهمترین مشخصه‌اش استقرار عدالت در ابعاد مختلف در جامعه و میان انسان‌هاست. در یک جامعه نامتعادل و بیمار که ظلم، بی‌عدالتی، فقر و تبعیض تعادل روحی انسان‌ها را از آنان گرفته و در بعضی اضطراب و محرومیت را  ازدیاد بخشیده مجالی برای پرورش و تربیت و هدایت باقی نمی‌ماند.

بنابراین در یک نظام ولایی ولی فقیه سایه عدالت الهی را در جامعه می‌گسترد و فقر و ظلم و استثمار را به فضیلت و حکمت و عزت تبدیل می‌کند. در چنین جامعه پاک و متعادلی به طور طبیعی انسان‌ها در درون به تعادل می‌گرایند و تعادل روحی و اعتدال، تربیت و شکوفایی استعدادها را به دنبال دارد.

ولایت فقیه، عزت اسلام
هدایت از جایی انتشار می‌یابد که ضلالت انتشار یافته است. امام علی(ع) در جایی می فرمایند که مسلمانان همان پایه‌ای را که بیشتر از همه رسول اکرم(ص)، روی آن تکیه کرده بود، یعنی ولایت، ترک کردند و به چهار تای (نماز، روزه، زکات و حج) دیگر اکتفاء کردند. ریشه ذلت اسلام هم همین مطلب است.

 بنابراین برای رستن از ضلالت باید از ولایت شروع کرد، زیرا عزت انتشار پیدا نمی‌کند، مگر از همانجایی که ذلت انتشار پیدا کرده است و غنا انتشار پیدا نمی‌کند مگر از جایی که فقر منتشر شده است. چون ذلت مسلمانان از رها کردن ولایت آغاز شده است عزت آنها هم باید از همان نقطه یعنی از دنبال کردن ولایت آغاز‌شود.بنابراین این ولایت فقیه یعنی «ولایت پیغمبر» و «ولایت ائمه».

کد خبر 34687

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز