دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۸
۰ نفر

همشهری آنلاین: طرحم این بود که کودکان علاوه بر آموزش زبان با ادبیات کشور خودشان آشنا شوند. در هر خیابان حداقل یک آموزشگاه زبان خارجی می‌بینید، اما تا به حال کسی آموزشگاه زبان فارسی نزده

كوچولوهايي قد و نيم‌قد با لباس‌هاي محلي براق و رنگارنگ، سرشان را بالا گرفته و ايستاده‌اند به روايت داستاني قديمي، اما به زباني جديد، دقيق‌تر بگوييم، به زبان‌هايي جديد، به هفت زبان زنده دنيا.

گروه سفيران صلح و دوستي، يك گروه 24 نفره است از بچه‌هاي چهار تا 16 ساله كه كارشان روايت داستان‌هاي ادبي كهن ايراني است، از شاهنامه فردوسي گرفته تا بوستان و گلستان سعدي يا منطق‌الطير عطار به زبان‌هاي مختلف.

اين كوچولوهاي كتابخوان، پيام صلح ايران را تا به حال به تاجيكستان برده‌اند و قرار است خودشان را براي سفر به روسيه هم آماده كنند.

طيبه محمد، سرپرست گروه كودكان شاهنامه‌خوان داستان اين بچه‌هاي باانگيزه را روايت مي‌كند.داستان در اصل از دهه1370 پا گرفت.

روزهايي كه طيبه محمد جوان، در رابطه با مسائل مختلف كودكان تحقيق مي‌كرد؛ يعني همان وقتي كه او در سازمان صدا و سيما به عنوان محقق حضور داشت: «مدام با خودم فكر مي‌كردم چرا كودكان ما وقتی می‌خواهند زباني را یاد بگیرند، باید داستان‌های بیگانه را بخوانند؟

نه اینکه ارتباط فرهنگی را منکر باشم، ولی برایم مهم بود، يك کودک ایرانی كه بايد به زبان ایرانی تسلط داشته باشد، بتواند داستان‌های ایرانی را به آن زبان‌ها تعریف کند.»

او دوست داشت بچه‌هاي ايراني بتوانند داستان‌هاي ادبي كهن ما را بخوانند و ياد بگيرند. آن‌قدر هم در اين كار خبره و زبده باشند كه بتوانند حتي اين داستان‌ها را براي ديگران هم روايت كنند.

  • ایرانی‌های چندزبانه

او به دنبال همين پژوهش‌ها، سري هم به لهجه‌هاي ايراني زد و درباره ارتباطشان با زبان‌هاي ديگر، مثل ايتاليايي و فرانسوي مطالعه كرد. آنها را كاويد و به اين نتيجه رسيد كه چند زبانه بودن، جزء ژنتيك ايراني‌هاست: «وقتي داشتم تاريخ را بررسي مي‌كردم، فهمیدم که ما ایرانی‌ها از ابتدا چندزبانه‌ بوده‌ایم.

اقلیم گسترده جغرافیایی در زمان‌هاي هخامنشی و ساسانیان رادر نظر بگيريد. آن زمان مردم در هر نقطه‌اي براي خودشان زبان و لهجه خاصي داشته‌اند. پس بايد براي فهميدن زبان آنها و فهماندن پيام فرمانروايان به آنها چاره‌اي پيدا مي‌شد.

به‌طور مثال زماني كه داريوش فرمانی را صادر می‌کرد، برای اینکه اين فرمان را به کشورهای دیگر تحت فرمانروايي‌اش بفرستد، افرادی در خدمت داشته‌ که این فرمان را ترجمه مي‌كرده‌اند.

نقشه ایران که کوچک‌تر شد، باز هم ردپاي گویش‌ها و زبان‌های متفاوتی را ديديم كه هنوز در پهنه جغرافيايي آن زمان باقي مانده‌اند.

مثلا در زبان‌هاي ايتاليايي يا فرانسوي، واژه‌هايي هستند كه از ايران آن زمان باقي مانده‌اند‌ و شكل جديدي به خود گرفته‌اند.»

نتيجه همين پژوهش‌ها باعث شد او به اين نتيجه برسد كه ايرانيان از ابتدا چندزبانه بوده‌اند و اين توانايي را دارند كه چند زبان را به طور همزمان فرا گيرند. پس به قول فرنگي‌ها: چرا كه نه؟!

  • كلاس‌ها چطور شروع شد

تمام اين ايده‌ها از سال 1388بيشتر تكميل شد و دو سال بعد يعني در 1390، با ثبت رسمي ايده خانم «محمد» شكل رسمي‌تري به خود گرفت.

در اين سال او بايد طرح دلخواهش را به شكلي اجرا مي‌كرد. بايد كساني را پيدا مي‌كرد كه دوست داشته باشند، در اين طرح شركت كنند.

اولين تير را انداخت و جواب گرفت: «با چند نفر از همکلاسی‌های دخترم که در دبستانی با هم بودند، صحبت کردم. آنها هم از حضور در این سامانه آموزشی استقبال کردند.

از سال 1390برنامه‌مان شروع شد و به صورت جسته و گریخته بچه‌ها طبق مراحلی که باید، چيزهايي را یاد گرفتند تا اینکه بعد از دو سال، بچه‌ها به سه زبان انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی (غیر از فارسی) تسلط داشتند و می‌توانستند به این زبان‌ها حرف زده و حتی داستان‌های ایرانی را تعریف کنند.

بچه‌ها در عین حال دوره کامل زبان مادری را هم می‌گذراندند.» بعدها كلاس‌هاي ادبيات با هنرهاي نمايشي و موسيقي همراه شد تا بازده بيشتري داشته باشد: «فهميدم هرچه بخش دیداری و شنیداری آموزش را بالاتر می‌بریم، بچه‌ها بهتر درس‌ها را فرا می‌گيرند.

سعي كردم از هنرهايي كه از ابتدا در ایران خاستگاه داشته، مثل تعزیه، نقالي و... براي پيشبرد پروژه‌ام استفاده كنم.»

  • تاثير كلاس ادبيات بر درس ديفرانسيل

«گرچه در ايران، موسسه ديگري هم هست كه زبان فارسي را آموزش مي‌دهد، اما آنجا براي بزرگسالان است و اين ‌يكي سراغ بچه‌ها آمده تا با روايت داستان، آنها را كتابخوان كند: «طرحم این بود که کودکان علاوه بر آموزش زبان با ادبیات کشور خودشان آشنا شوند.

در هر خیابان حداقل یک آموزشگاه زبان خارجی می‌بینید، اما تا به حال کسی آموزشگاه زبان فارسی نزده و همه ما فکر می‌کنیم که زبان فارسی را بلد هستیم.

البته بعضي كلاس‌ها براي بزرگسالان وجود دارد، اما آنها جزء جامعه هدف من نبودند. من دنبال بچه‌ها بودم.» كلاس‌ها كه جلوتر رفت، پيشرفت بچه‌ها هم در درس‌هايشان نمود بيشتري پيدا كرد.

البته نه در درس ادبيات و زبان فارسي كه در ديفرانسيل و فيزيك: «همه فكر مي‌كنند افت تحصیلی بچه‌هایمان در درس‌هایی مثل ریاضی، فیزیک، شیمی، حسابان و دیفرانسیل، به خاطر پايين بودن هوش رياضي بچه‌هاست.

در صورتی که واقعا این طور نیست. بچه‌های ما اگر در رياضي و فيزيك نمره نمي‌گيرند، به خاطر اين است كه درک مفهوم ندارند.

وقتی کسی نتواند صورت‌مساله را متوجه شود، چطور می‌تواند آن را حل کند. این مشكل به نقص ما در فهم زبان مادری برمي‌گردد، اما خوشبختانه، بچه‌هایی که نمرات مختلفشان خوب نبوده، بعد از اين كلاس‌ها به وضع بهتري رسيده‌اند.»

  • چه آموزش‌هايي داده مي‌شود؟

مشكل بزرگ، پيدا كردن معلم‌هاي خوب بود؛ كساني كه به زبان‌هاي مختلف اسپانیایی، فرانسوی، انگلیسی، روسی و ایتالیایی آشنا باشند و بتوانند اين زبان‌ها را به شيوه‌اي ساده به كودكان آموزش دهند.

از آنجا كه اين داستان‌ها قرار بود از متون ادبي قديمي ايراني باشند، پس استاد مي‌بايست به زبان فارسي هم اشراف خوبي مي‌داشت.

اين مشكل را وزارت ارشاد، بعد از نامه درخواست «محمد» حل كرد و حالا بچه‌ها، داستان‌هاي بوستان و گلستان سعدی، مثنوی معنوی، شاهنامه فردوسی را می‌خوانند و با مشاهیر ادبیات ایران آشنا می‌شوند، نمایش کار می‌کنند، موسیقی ایران و ملل را می‌شناسند و آن‌قدر پيش مي‌روند تا شناخت کامل و جامعی از کشور خودشان پیدا کنند.

  • ما لهجه داريم

البته در اين كلاس‌ها، فقط زبان‌هاي خارجي آموزش داده نمي‌شود. بچه‌ها در اينجا لهجه هم مي‌گيرند، چون اين‌طور كه سرپرست گروهشان اعتقاد دارد، بايد لهجه‌ها و گويش‌هاي از ياد رفته ايران يا آنهايي را كه از پايتخت دور مانده‌اند، زنده كرد: «در ایران گویش‌ها و لهجه‌هايي داریم که درباره‌شان سطحی فکر می‌کنیم و هیچ‌وقت آن‌طور كه بايد روی آنها سرمایه‌گذاری و کار نكرده‌ايم.

همين پيوستگي و شباهت لهجه‌هاي ايراني با واژه‌هاي خارجي جاي كار بسياري دارد كه بايد درباره‌شان فكر و تحقيق كرد.

براي يك نمونه كوچك بگويم، ما در لهجه كاشاني، براي اشاره به كنج، می‌گویيم: «اون گله» که در زبان ایتالیایی هم برای واژه گوشه چنين واژه‌اي را به كار مي‌برند یا مثلا در زبان فرانسوی وقتی می‌خواهید در مورد كسي پرسش كنيد، مي‌گوييد «كيست» که این، همان کیستِ فارسی خودمان است.

از طرفي، شايد كمتر كسي بداند كه بيشتر از 1900 كلمه مشترك در زبان‌هاي فرانسوي و گويش مازندراني وجود دارند كه همه اينها را یکی از بزرگواران زبان‌شناس دانشگاه تهران بررسي كرده‌است.»

حالا كسي پيدا شده تا به بچه‌ها، گويش‌هاي ايراني را ياد بدهد؛ بچه‌هايي كه گرچه پدر يا مادرشان، هيچ‌گاه مازندراني نبوده يا در آنجا زندگي نكرده‌اند، اما اين گويش و خيلي ديگر از گويش‌هاي ايراني را به خوبي صحبت مي‌كنند.

  • ني‌ني سخن بگو

در اين كلاس‌ها، هر بچه‌اي مي‌تواند چند زبان ياد بگيرد. فقط بحث اداي طوطي‌وار واژه‌ها و جملات نيست. اين بچه‌ها مي‌توانند بعد از مدتي به زبان‌هاي موردعلاقه‌شان حرف بزنند و بنويسند، اما رمز شكوفا شدن اين استعداد چيست؟

«من به روش آموزش نوزادی اعتقاد دارم، هرچند روانشناسان بسیاری این روش را رد کرده‌اند، اما شخصا در كلاس‌هايم از اين روش جواب گرفته‌ام.

ما در اين روش از تحريك هوش هيجاني استفاده مي‌كنيم. ساده‌ بگويم، كارمان اين نيست كه به بچه‌ها گرامر يا لغت ياد بدهيم، بلكه كاري مي‌كنيم كه آنها داستان را با كمك موسيقي و بيان استاد درك كنند.

اين‌طور كه باشد، شاگرد وقتي سر كلاس فرانسوي يا ايتاليايي نشست، داستان را به همان صورت مي‌فهمد، چون موسيقي و حركت استاد ثابت مانده و واژه‌ها كمي تغيير كرده‌اند.

کودک آن‌قدر داستان را می شنود و با موسیقی برایش تکرار می‌شود که می‌تواند آن را به زبان‌های مختلف تعریف کند. بعد از مدتي هم مي‌رود سراغ خواندن و نوشتن به زباني كه آن را فراگرفته است.

چون بچه‌ها در کنار هم آموزش مي‌بينند، با يكديگر همكاري دارند و زبان‌هاي مختلف را به هم ياد مي‌دهند؛ مثلا ما برادرهايي در كلاس‌مان داريم كه هركدام دو زبان جداگانه را فراگرفته‌اند و در خانه، به هم آموزش مي‌دهند.»

  • معيار آموزش زبان چه بود؟

اما معيار انتخاب اين زبان‌ها چه بود؟ چرا ايتاليايي و فرانسوي در اين فيلتر راه داشتند، اما براي مثال، خبري از تركي استانبولي يا عربي نبود.

آن‌طور كه طيبه محمد مي‌گويد، معيار در اين بخش به داشتن ترجمه درست از شاهنامه فردوسي برمي‌گشت كه كتاب اصلي در اين كلاس‌هاي آموزشي بود: «دلیل‌مان این بود که می‌خواستيم ترجمه اصیل آن زبان را روی شاهنامه داشته باشیم.

مثلا ما در حال حاضر ترجمه صحیح انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی از شاهنامه را داریم. یک دلیل دیگرش هم این است که کودکان ما به خاطر شباهت اين‌ زبان‌ها خیلی راحت‌تر با آنها ارتباط برقرار می‌کنند.

وقتي زبان فرانسوی را یاد می‌گیرند، فرا گرفتن ايتاليايي برايشان خيلي راحت‌تر مي‌شود و در مرحله بعد هم اسپانيايي برايشان مثل آب خوردن مي‌شود.

ما پایه آموزش را روی چند زبان اصلی می‌گذاریم و زبان‌های بعدی را خودشان بعدا یاد می‌گیرند. الان من کودکی دارم که فرانسوی را یاد گرفته و خودش دارد بدون کمک ما اسپانیایی یاد می‌گیرد.

ما برای یادگیری کودکان روش یادگیری را به آنها یاد می‌دهیم نه صرفا یک زبان را.»

  • كودكان ايراني، سفيران ويژه اجلاس غيرمتعهدها

گروه تا به حال اجراهاي بسياري در ايران داشته، از مراسمي با حضور وزير ارشاد در كتابخانه ملي ايران بگير تا اجلاس سران غيرمتعهدها در تهران. آنها همين يك ماه پيش سري هم به تاجيكستان زده‌اند و قرار است به زودي به روسيه هم بروند.

محمد، خاطره‌هاي جالبی از اجراهاي مختلف دارد: «زماني كه در هفته فرهنگی ونزوئلا در ايران اجرا داشتيم، پسر سفیر ونزوئلا در ايران و دختر رایزن فرهنگی اين كشور عضو گروه‌مان شدند.

خیلی برایم جالب بود که پسر سفير، بعد از چند وقت دیگر بتمن را قبول نداشت و رستم را به عنوان پهلوان واقعي می‌پذیرفت، چون واقعیت رستم را پذیرفته بود و اینکه نباید انسان برای بزرگ بودن حتما کار خارق‌العاده‌ای انجام بدهد.

اين پسربچه فهميده بود، قهرمان بودن به انسان بودن است، نه يال و كوپال داشتن.»

البته گروه، سفري هم به تاجيكستان داشتند تا در دانشگاه ملي زبان تاجيكستان برنامه اجرا كنند. سفر بعدي گروه هم براي اواسط تابستان به مقصد مسكو خواهد بود.

در حال حاضر همه اعضاي گروه ایرانی هستند، اما بعد از استقبال تاجيك‌ها از اين گروه، آنها پيشنهاد داده‌اند تا اين سيستم آموزشي براي كودكان افغان و تاجيك هم برپا شود.

خدا را چه ديديد، دور نيست روزي كه كودكان فارسي‌زبان و خوش‌بيان تاجيك و افغان هم سروده‌هاي ناب ايراني را با زبان شيرين‌شان فرياد كنند؛ فريادي با آهنگ مهربان صلح و دوستي.

اشكان خسروپور/منبع:همشهري جوان

کد خبر 300427

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha