جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۷
۰ نفر

همشهری‌آنلاین: اسماعیل وفایی، اکبر غمخوار، محمدحسن انصاری‌فر، داریوش مصفوی،... و حالا هم محمد رویانیان.

علی پروین

علی پروین از نبرد با یک مدیرعامل دیگر باشگاه پرسپولیس هم موفق بیرون آمد و این بار خودش مدیرعامل شد، آن هم به صورت رسمی. مردی که نماد سنت‌هاست، با سرسختی جلوی همه کسانی که دم از مدرنیسم زده‌اند درآمده و در همه نبرد‌ها هم این او بوده که نهایتا به پیروزی رسیده است.

علی پروین از سال ۱۳۴۹ که به پرسپولیس آمده، تا به امروز همیشه نامش را در سطح اول این باشگاه و فوتبال ایران حفظ کرده. چیزی که برای هیچ‌کدام دیگر از همدوره‌های پروین در سطح ملی و باشگاهی تکرار نشده است. حتی ناصر حجازی هم علیرغم همه احترامی که در سال‌های اخیر و بعد از مریضی و فوتش پیدا کرده، در زمان حیاتش نتوانست جایگاهی مشابه «سلطان» قرمز‌ها داشته باشد.

سال ۱۳۸۶ از استقلال بیرونش کردند و حتی همین الان هم بنر عکسش را از کمپی که به نام خودش است پایین می‌آورند. علی دایی و امیر قلعه‌نویی هم برای رسیدن به قواره پروین و حجازی، حالا حالا‌ها کار دارند. پس راز موفقیت علی پروین در چیست؟ او چطور توانسته این همه سال دوام بیاورد؟ چطور علیرغم آن همه نقشه‌هایی که برای بیرون کشیدنش از باشگاه شده، توانسته هر بار برگردد و همیشه خودش را در آن بالا بالا‌ها، در اوج نگه دارد؟ علی پروین، این هوش بقا را از کجا آورده است؟ در این پرونده سعی کرده‌ایم به این جواب برسیم.

ماریو پوزو، نویسنده‌ای که همه ما به فیلم ساخته شده از روی کتابش، یعنی «پدرخوانده» می‌شناسیمش، جایی درباره داستان خودش گفته: «برای خود من پدرخوانده بیشتر یک داستان خانوادگی بود تا یک رمان جنایی.» شاید این حرف پوزو، بهترین دلیل محبوبیت رمان و فیلم «پدرخوانده» باشد. دون ویتو کورلئونه، قهرمان این قصه، مردی است که مواظب خانواده، دوستان و قدرتش است.

توصیف این پیچیدگی شخصیتی، کار دشواری است. برای همین هم هست که فقط یک داستان «پدرخوانده» نوشته شده. با این حال شک ندارم که اگر ماریو پوزو یا فرانسیس فورد کاپولا، با شخصیت و داستان علی پروین آشنایی داشتند، حتما یک رمان و فیلم جذاب دیگر هم توی کارنامه داشتند.

قبل از آن هم او کاپیتان و مرد اول پرسپولیس بود. اما آن روز پاییزی سال ۱۳۵۶ بود که او رسما همه‌کاره تیم شد. هشتمین دوره جام تخت‌جمشید بود، جامی که در اولین دوره‌اش علی پروین ستاره شده بود. با نیروی اهواز بازی داشتند. نیمه اول را جنوبی‌ها ۱-۰ برده بودند. بازیکن‌ها به رختکن رفته بودند و در را هم بسته بودند.

منصور امیرآصفی، سرمربی پرسپولیس که خواست داخل رختکن برود، با تدارکاتچی تیم روبه‌رو شد که می‌گفت علی آقا گفتند کسی نیاد. تعجب کرد. پرسید منظورش علی عبده، رییس باشگاه است؟ و شنید که نه، علی آقا پروین. پروین به همین راحتی سرمربی تیم شده بود. نیمه دوم را با ۳گل بردند و دوران سلطان آغاز شد. دورانی که هنوز هم به پایان نرسیده است.

علی پروین، مردی که بین هواداران پرشمار و متنوعش از کارگران ساختمانی تا روشنفکر‌ها پیدا می‌شوند، الان نیم‌قرنی هست که اسم خودش را با اسم باشگاه پرسپولیس گره زده است. او برای رسیدن به این جایگاه، ویژگی‌هایی دارد که فقط در آن چشم‌های تیله‌ای و هوش بالای شخصی خلاصه نمی‌شود. علی پروین، به خاطر خاستگاه و نیز سبک زندگی‌اش، به مهارت‌ها و توانایی‌هایی دست پیدا کرده که دانستنش می‌تواند حتی در شناخت جامعه ایرانی هم مفید باشد؛ اینکه جامعه ایرانی از چه چیزهایی خوشش می‌‌آید، یا حداقل چه روش‌هایی در این جامعه جواب می‌دهد.

اولین نکته برای شناخت بهتر علی پروین، دانستن این نکته است که او فرزند بازار است. خانواده او طلافروش هستند. پس بدیهی است که او قوانین بازار را به خوبی بلد باشد. در همه این سال‌ها خود پروین با استفاده از روابط گسترده‌اش کارهای درآمدزا و اقتصادی کرده است و در عین حال حواسش بوده که چه کارهایی باعث ضرر و زیان می‌شود. پروین مثل دیگر فوتبالیست‌ها نیست که برای حمایت از خودش پول بدهد تا خبرنگار‌ها و لیدر‌ها هوایش را داشته باشند. نه، پروین خودش از دیگران پول می‌گیرد و آن را بین خود و بازیکنان قسمت می‌کند. او تنها فوتبالیستی است که حاضر نشد به استودیوی «نود» بیاید و عاقبت عادل سراغ او رفت.

اما پروین از سنت بازار، فقط کسب درآمد را یاد نگرفته. او مردمداری و روابط گسترده‌اش را هم یحتمل از همین جا آورده. پروین، به شدت رفیق‌باز است. کار این و آن را راه می‌اندازد. کافی است کسی به او رو بیندازد. می‌گویند یک بار یکی از فوتبالیست‌های معروف، سردبیر یکی از روزنامه‌های ورزشی را به خاطر چک برگشتی به زندان انداخت و هیچ‌طوری هم کوتاه نیامد.

همسر آن سردبیر سراغ پروین رفت. سلطان کسی را سراغ دوستانش در بازار فرستاد، با این پیغام: سند داری؟ من لازمش دارم. پروین حتی پا را از این هم فرا‌تر گذاشته و جز کسانی که از او کمک می‌خواهند، خودش هم دست به خیر دارد. تعداد زیادی از افراد بی‌بضاعت را تحت تکفل دارد، ماهیانه با کمک دوستانش تعدادی جهیزیه جور می‌کند و بنا به وصیتی که مادرش، مامان نصرت معروف به او کرده، همیشه هوای دیوانه‌ها را دارد. راننده شخصی او می‌داند اگر حین رانندگی در کنار خیابان، دیوانه‌ای را دید، باید ماشین را نگه دارد تا پروین پیاده شود و پولی در جیب آن دیوانه بگذارد.

اما علی پروین، مثل هر سلطان دیگری، به جز ور مهربان، یک چهره خشن هم دارد. علی پروین از شکست بیزار است و در مواقع شکست، حتی شکست در والیبال دوستانه‌ای که جمعه‌ها در حیاط خانه با رفقایش بازی می‌کند، نباید سراغش رفت. در آن لحظات او به همه گیر می‌دهد و حرف‌های تند گیر خبرنگار‌ها می‌آید. با این حال پروین دوست ندارد در مصاحبه‌هایش از پرسپولیسی‌ها بد بگوید. حتی اگر بگوید فلانی خوب بازی نکرده، بلافاصله اضافه می‌کند البته فلانی بچه خوبیه‌ها. از نظر او جز مربیان خودش، همه بچه هستند. تنها استثنای این قاعده، وقتی است که منافع سلطان به خطر بیفتد.

علی پروین با‌‌ همان هوشی که در بازیخوانی دارد، سریعا دشمن را تشخیص می‌دهد و بعد هم با تمام وجود به دشمن حمله می‌کند. او ابایی از درگیر شدن علنی با هیچ‌کس ندارد و با‌‌ همان شجاعتی که تیم‌هایش در بازی هجومی داشتند، درگیر می‌شود.

برای این درگیری‌ها، پروین نیاز به متحدانی دارد. این متحدان می‌توانند حتی از میان دشمنان دیروز باشند؛ چراکه پروین اولا یک بازاری است و در ثانی یک پرسپولیسی. پرسپولیس خانواده اوست. او‌‌ همان‌طور که در خانواده خودش دوست دارد همه دور هم باشند و برای همین خانه‌ای ساخته که پسر و هر دو دامادش کنار خودش ساکن باشند، خانواده فوتبالی‌اش را هم سعی می‌کند تا جایی که می‌شود کنار خودش نگه دارد.

ماریو پوزو توی‌‌ همان مصاحبه‌ای که جمله اول متن را از آن برداشتیم، یک حرف دیگر هم زده است: فکر می‌کنم پدرخوانده، صمیمانه‌ترین کتابی بود که نوشتم. یک‌جور بازگشت به خانواده و زندگی سنتی بود. مردم هم خیلی دوستش داشتند. چون به خواست طبیعی‌شان جواب می‌داد. همه دوست دارند یک نفر برایشان عدالت را اجرا کند، بدون اینکه نیازی به قاضی و دادگاه و وکیل داشته باشند. یک کسی مثل دُن کورلئونه، خودت که بهتر می‌دانی....

  • چرا جامعه ایرانی از پروین خوشش می‌آید؟

جامعه خاطره می‌خواهد

دکتر علیرضا شیری (روانشناس)

علی پروین را می‌توان جزو شخصیت‌هایی جا داد که رهبر هستند. تیپ شخصیت رهبر را بیشتر افرادی تشکیل می‌دهند که توانایی و قدرتی دارند تا آدم‌های مختلف را دور هم جمع کنند. آنها آدم‌های مسئولی هستند؛ در مقابل وظیفه و مسئولیتی که برعهده گرفته‌اند پاسخگو هستند. این دسته از افراد بازی قدرت را به خوبی بلد هستند و به همین دلیل به خوبی می‌توانند رایزنی کنند.

اینها آدم‌هایی هستند که تصمیم‌گیری آنها روی احساساتشان نیست. البته رهبر خوب رهبری است که کادرهایی را تربیت کند تا به وسیله آنها سیستم حفظ شود. در صورتی که به نظر من آقای پروین به سیستم اعتقادی ندارند. به همین دلیل می‌شود گفت که ایشان جزو دسته رهبرهای سنتی جامعه قرار می‌گیرند.

در سیستم‌های مدرن افرادی تربیت می‌شوند که بتوانند ایده‌هایی را مطرح کنند، در صورتی که آقای پروین آدم ایده‌پردازی نیست و جانشین خوبی برای خود به جا نگذاشته است اما اینکه چرا علی پروین بین نسل جدید هم برای خود جایگاه و محبوبیت دارد، این موضوع برمی‌گردد به وجود داستانی به نام نوستالژی.

ما شاهد این موضوع هستیم که خیلی مکان‌هایمان به خاطر موضوع نوستالژی همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده‌اند؛ مثل کافه نادری یا لاله‌زار. در مغز انسان‌ها یک بخشی وجود دارد که احساس ایجاد تعلق به یک شی یا شخص خاصی را در فرد ایجاد می‌کند. این احساس تعلق به این معنی نیست که لزوما آن شخص یا شی خوب است. بلکه به این معنی است که از آن خاطره داریم.

جامعه تشنه صداقت است

دکتر امیر دبیری‌مهر (جامعه‌شناس)

افرادی مثل علی پروین به داشتن ادبیاتی خاص معروف هستند. ادبیاتی که مختص جوانان دهه 50 است؛ ساده، صمیمی و داش مشتی‌وار. این ادبیات برای من همیشه خوشایند بوده چون از یک صداقت و راستی حکایت دارد. برای مردم هم این ادبیات دلنشین‌تر از آن ادبیات ظاهرا آراسته‌ای است که در بیشتر موارد حکایتگر دروغ و دورویی است.

درواقع در سبک ادبیات امثال علی پروین همه چیز در ظاهر کلام بیان می‌شود و چیزی و نیتی پنهانی در پشت واژه‌ها پنهان نمی‌شود. این نوع رفتار صادقانه و صریح این روز‌ها هرچند در جامعه ما به حاشیه رفته، اما با این حال همچنان در نهانخانه دل مردم وجود دارد و گاهی بیدار می‌شود. حتی اگر فردی خود این ویژگی‌ها را نداشته باشد و عامل به آن نباشد، ظهور و تبلورش در دیگران را دوست دارد.

نکته بعدی این است که شهرت معمولا با تکنیک‌های مختلفی به دست می‌آید اما محبوبیت نه. برای محبوبیت باید در برخی ویژگی‌ها شناخته شوید. آدم‌هایی مثل علی پروین با صفاتی مثل صفا و صمیمیت شناخته می‌شوند. این نشان می‌دهد آنها که برای به دست آوردن محبوبیت و دیده شدن هزینه‌های زیادی می‌کنند، کارشان تاثیر زیاد و بلندمدتی ندارد. این هزینه کردن‌ها در یک دوره کوتاه باعث شهرت می‌شوند اما آنچه آدم را محبوب می‌کند اخلاقیات است.

البته علی پروین معلم اخلاق نیست. اصلا خیلی از معلم‌های اخلاق هم هستند که محبوب نیستند. آنچه فرد را محبوب می‌کند، این است که او متخلق به اخلاق باشد. مشهور‌ترین مثالش محمدرضا تختی است. بعد از این همه سال هنوز هم محبوب است و مردم عکسش را در محل کسب و کارشان نگه می‌دارند، چون به مردم عشق داشت. نمی‌توان مردم را دوست نداشت و توقع داشت مردم تو را دوست داشته باشند. این یک رابطه دوطرفه است. تختی مردم را دوست داشت.

منبع: همشهری‌جوان / شماره 444

کد خبر 249559
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز