سبک زندگی، نوع نگرش به دوران بازنشستگی و موقعیت شغلی و تحصیلی و میزان امید به زندگی ازجمله مواردی هستند که در گذران دوران بازنشستگی افراد نقش داشته و در انتخاب نحوه زندگی پس از بازنشستگی تأثیر‌گذارند.

به اعتقاد دکتر مجید صادقی، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران، کسب مهارتی متفاوت از شغلی که افراد در طول 30سال کار خود آن‌را پیگیری می‌کنند در گذران دوران بازنشستگی بسیار اطمینان‌بخش است. به تعبیر این استاد دانشگاه، فرهنگ و آداب قدردانی و قدرشناسی از بازنشستگان چندان در سیستم اداری و رفتاری ما ریشه‌دار نبوده و همین امر آزردگی بسیاری از بازنشستگان را به‌دنبال دارد. مسائل اقتصادی و توان مالی و ضرورت برای ادامه شغل ازجمله موضوعاتی است که با دکتر صادقی درباره آنها به گفت‌وگو نشستیم؛ مسائلی که گاه در بروز افسردگی و آسیب‌های روحی بازنشستگان نقش و تأثیر بسزایی دارند.

  • جناب دکتر صادقی، یکی از موضوعاتی که به‌نظر می‌رسد بسیاری از بازنشستگان بعد از اتمام خدمت و آغاز بازنشستگی با آن روبه‌رو هستند رخوت و بی‌حوصلگی و گاه افسردگی است. این موضوع تا چه اندازه جدی بوده و بروز آن تابع چه شرایطی است؟

شدت و میزان افسردگی در میان بازنشستگان تا حد زیادی بستگی به سبک زندگی آنها در دوره اشتغال و همچنین زمینه‌های شخصی بروز و وقوع افسردگی در میان این افراد دارد. به همین دلیل نمی‌توان بدون بررسی دوران زندگی و میزان تحصیلات و کسب درآمد و موقعیت شغلی که از آن بازنشسته شده‌اند و موضوعات مرتبط دیگر، افسردگی در میان بازنشستگان را مورد نقد و بررسی قرار داد. ازجمله فاکتورهای مهم در این زمینه می‌تواند شخصیت کاری فرد در دوران اشتغال باشد که وی تا چه اندازه فعال و پویا بوده و تا چه میزان از کاری که انجام می‌داده احساس رضایت داشته است. بررسی شرایط جسمی و فیزیکی فرد نیز در بروز این احساس دخیل است. اما یکی از مهم‌ترین موضوعات این است که فرد در چه سنی بازنشسته می‌شود.

  • سن فرد بازنشسته‌شده چه تأثیری در احتمال بروز افسردگی ناشی از بازنشستگی دارد؟

ممکن است فردی باشد که در سن 50سالگی بازنشسته شده باشد و باتوجه به میزان تخصص و دانش و توانایی‌ای که دارد بتواند دوباره در فضایی مشابه کار قبلی خود به‌کار ادامه دهد؛ البته این موضوع به شرایط اقتصادی طرف نیز بستگی دارد که اشتغال بعد از بازنشستگی را بنا به نیاز مالی انجام می‌دهد یا به‌صرف طی‌کردن اوقات فراغت و ادامه فعالیت اجتماعی واقتصادی خود. البته کسی که تا سن 60 الی 65سالگی کار انجام می‌دهد و پس از آن دوران بازنشستگی خود را شروع می‌کند، شرایط متفاوت‌تری را نسبت به یک بازنشسته 50ساله دارد.

  • با وجود این در گفت‌وگو با بسیاری از بازنشستگان در گروه‌های سنی و شغلی متفاوت، مشاهده می‌کنیم که نوعی اعتراض و نگرانی نسبت به گذراندن دوران بازنشستگی وجود دارد؟

فراموش نکنیم که بروز افسردگی در افراد به عوامل مختلفی بستگی دارد. افرادی را مشاهده می‌کنیم که در طول 30سال کاری خود و حتی قبل از آن افرادی ناشاد و غمگین بوده‌اند و زمینه و بستر بروز و وقوع افسردگی را از ابتدا در خود داشته‌اند. به‌طور طبیعی این افراد با شروع بازنشستگی و بالارفتن سن، بیشتر در معرض آسیب قرار می‌گیرند. کسانی که به‌طور معمول در طول دوران کاری خود روابط اجتماعی محدودتری را دنبال کرده و چندان علاقه‌مند به مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و ورزشی نیستند، طبیعی خواهد بود که بعد از بازنشستگی با خلأ بیشتری روبه‌رو بوده و سخت‌تر می‌توانند روابط اجتماعی جدید و یا پیوستن به گروه‌های جدید همسن را آغاز کنند. همین رفتار و خصایص را ما در سبک زندگی افراد خلاصه می‌کنیم. در یک کلام این سبک زندگی است که شیوه ادامه زندگی بعد از دوران بازنشستگی را نیز نقش می‌دهد.

  • اما به گفته خودتان بررسی مسائل مالی و عدم‌نیاز به ادامه کار برای تجربه درست دوران بازنشستگی نیز بسیار مهم است.

بله. درصورتی که نیاز شدید مالی برای ادامه کار در دوران بازنشستگی وجود نداشته باشد و افراد شروع بازنشستگی را به‌عنوان یک مرحله جدید از زندگی تصور کنند، ما شاهد بروز و وقوع خلاقیت‌های بسیاری در این گروه از افراد هستیم. شواهد نشان داده که بازنشستگان فعال و پویا خلاقیت‌های خاص سن خود را در این دوران بروز داده‌اند. البته در این شرایط میزان فعالیت‌های غیرشغلی و پیگیری علایق فردی آنها نیز دارای اهمیت است.

  • پیشنهاد شما ادامه کار و فعالیت است یا تغییر مسیر زندگی و کار و کسب تجربیات جدید؟

به‌نظر می‌رسد که اگر نحوه کاری افراد به‌صورتی باشد که بتوانند در فضای جدید همان کار را با داشتن تجربیات پیشین خود ادامه دهند، در سلامت روان آنها بسیار مؤثر است؛ به‌عنوان مثال حسابداری که 30الی 35سال در سازمان یا وزارتخانه‌ای کار کرده و اکنون می‌تواند به‌صورت پاره‌وقت برای بخش خصوصی این کار را انجام دهد و یا کارمندان بانک که بعد از بازنشستگی جذب مؤسسات مالی خصوصی می‌شوند، به نسبت دیگر بازنشستگانی که کار متفاوتی انجام می‌دهند، از سلامت روان بیشتری برخوردارند. در این میان مشاغلی هم هستند که بازنشستگی برای آنها وجود ندارد. مثل پزشکان یا بازاریان، هنرمندان و نویسندگان. اما در مقابل گروه دیگری هستند که به‌طور مشخص نمی‌توانند بعد از بازنشستگی و با وجود توان جسمی و قوای بدنی، به شغل و کار پیشین خود ادامه دهند؛ در نتیجه بسیاری از آنها جذب مشاغل خدماتی ازجمله بنگاه‌های مسکن یا آژانس‌های خودرو و دیگر شغل‌های مشابه می‌شوند. طبیعی خواهد بود که برای بسیاری از این افراد تجربه یک فضای جدید در شرایطی که رقبای آنها جوانان هستند، بسیار سخت و گاهی همراه با استرس خواهد بود که در این شرایط مشکلاتی را نیز برای آنها به‌وجود می‌آورد. در این فضای جدید کار، این افراد مدام در تلاش و تکاپو برای دوباره یادگیری بوده و این نگرانی را دارند که باید با همکاران جوانشان به رقابت بپردازند. این حس و این تجربه چندان برای سن و موقعیت اجتماعی آنها خوشایند نبوده و گاه منجر به آسیب‌های روحی بسیاری می‌شود.

  • وضعیت روحی و روانی زنان بازنشسته نسبت به مردان چگونه است؟

البته زنان چون از ابتدا، هم کار منزل انجام می‌دادند و هم کار بیرون، طبیعی خواهد بود که بعد از بازنشستگی بیکار نمانده و همچنان کار در منزل را با آرامش بیشتری ادامه می‌دهند. کما اینکه زنان به‌واسطه اجرای نقش مادری و مادربزرگی و درگیربودن با مباحث و مسائل خانواده، کمتر درگیر ملالت و بی‌حوصلگی شده و از سلامت روان بیشتری نسبت به مردان بازنشسته برخوردار هستند. اما زمانی پیش می‌آید که زن و مرد بازنشسته‌شده بنا به دلایلی بیشتر از گذشته همدیگر را دیده و ساعات بیشتری را با هم طی می‌کنند؛ این نزدیکی و ارتباط گاه می‌تواند مفید باشد و گاه مضر. از این منظر که می‌توانند با یکدیگر بوده، سفر بروند و تجربیات خوبی با هم داشته باشند اما از سوی دیگر ممکن است به عیب‌جویی از یکدیگر بپردازند و مسائلی برایشان دارای اهمیت شود که در 30سال گذشته مجالی برای رودرویی با آن نداشته و گاه از آن بی‌اطلاع بوده‌اند. در این شرایط این اتفاقات و گاه بی‌انگیزگی‌‌ها منجر به بروز افسردگی می‌شود. البته شواهد کمی در دسترس است که افراد بعد از بازنشستگی به مواد‌مخدر و مسائلی از این دست رو بیاورند اما خشمی در میان برخی از بازنشستگان دیده می‌شود که بیشتر به نیازهای معنوی آنها بازمی‌گردد و ریشه‌یابی آن مستلزم بررسی و تحقیق فردی است. بسیاری از این بازنشستگان از جامعه پیرامونی خود گله دارند که منزلت آنها را به درستی رعایت نمی‌کنند یا این تصور وجود دارد که وقت و فرصت آنها برای زندگی به اتمام رسیده و بچه‌ها آنها را ترک کرده‌اند. این وضعیت را به‌اصطلاح سندروم آشیانه خالی می‌نامیم؛ شرایطی که روابط با همسر و فرزندان و دوستان و همکاران دچار تغییراتی شده و فرد هنوز نتوانسته خود را با شرایط جدید سازگار کند.

  • همانطور که اشاره کردید بسیاری از امور آموختنی است. چه بسا بسیاری از آداب و رسوم ریشه در فرهنگ و عرف ما دارد. ما تا چه اندازه آداب بازنشستگی را برای اطرافیان و همکارانمان رعایت کرده و با آنها آشنایی داریم؟

چندان آداب آن‌ را نمی‌دانیم. هرچند به‌تازگی برخی از سازمان‌ها یا وزارتخانه‌ها آموخته‌اند که مراسمی برپا کرده و از بازنشستگان خود تقدیر و تشکر کنند اما درهمین شرایط شاهد هستیم که به‌عنوان مثال استاد دانشگاهی که دانشگاه برایش بسیار ملموس‌تر و آشناتر از خانه و زندگی‌اش بوده با یک نامه خشک و خالی مواجه می‌شود که «شما بدین وسیله به بازنشستگی مفتخر شده‌اید» و بعد همه‌‌چیز تمام می‌شود. در این شرایط به یاد فیلم «سوزن‌بان» شهید ثالث می‌افتم که سوزن‌بانی را به تصویر کشیده که وقتی نامه‌ای به‌دست او می‌رسد که شما بازنشسته شده‌اید، می‌پرسد بازنشستگی یعنی چه؟ او سال‌ها کار کرده و هیچ درکی از پایان کار ندارد. به اعتقاد من رسانه‌ها و صداوسیما می‌توانند برای آمادگی روحی و کاهش فشارهای ناشی از بازنشستگی اجباری وارد عمل شده و شرایطی را فراهم آورند که فشار، ترس و نگرانی از این دوران به حداقل برسد. چه بسا پیشنهاد می‌شود افراد پیش از بازنشسته‌شدن در کنار کار اصلی خود به‌دنبال آموختن مهارت دیگری نیز باشند؛ مهارتی که در روزهای بلند بازنشستگی بسیار به آنها کمک خواهد کرد.

کد خبر 211423

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز