چهارشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۶ - ۱۰:۳۵
۰ نفر

محمود واسعی: این مقاله ضمن بیان اجمالی مقام و شأن مرجعیت در فرهنگ و تاریخ تشیع، به مناسبت درگذشت آیت‌الله العظمی میرزا ‌جواد تبریزی، درآبان‌ماه سال جاری به زندگی و اندیشه ایشان می‌پردازد.

مرجعیت، تاریخی‌ترین و سنتی‌ترین نهادی است که نسبت متدینان و دین را تعریف و معین می‌کند.

اگرچه رابطه انسان و خدا، بی‌هیچ حائل و واسطه‌ای صورت می‌گیرد، اما رابطه‌ انسان دینمدار و جامعه دینی با شریعت، در قالب مجموعه آیین‌ها، رفتارها و دستورها، نیازمند نهادی است که از یک سو اقتضائات زیست مردمان را دریابد و از سوی دیگر بتواند به گونه روشمند به متون دینی مراجعه کند و تعامل میان شریعت و شریعت مداران را امانت‌ورزانه برقرار سازد.

اگرچه مرجعیت، نهادی بشری و حتی علمی است، اما از آن‌جا که سر وکار مراجع با قدسی‌ترین ساحت بشری، یعنی دین، است و از دیگر سو در تشیع، پارادایم رفتاری آنان از امامان شیعه اقتباس شده، نفوذ و دامنه تأثیرشان بسیار گسترده است.

مراجع اگرچه در وهله اول تنها عالم فقه و اصول و حدیث اند و توانسته‌اند در این امور تخصص یابند تا به مقام افتاء برسند و بدین ترتیب تنها مفسر و سخنگوی بخشی از دین یعنی فقه به شمار می‌‌آیند، اما از آن‌جا که وجه کارکردی مجموعه تعالیم دینی در فقه نمود می‌یابد، بدین معنی که فقه سامان دهنده رفتار دینی است تا مقاصد شریعت یعنی زندگی سالم در بستر اخلاق برای تعالی حقیقت انسانی محقق شود، به همین دلیل فقیهان به شکل مستقیم با زندگی مسلمانان رویارو می‌شوند.

مرجع کسی است که غیر از اعلمیت فقهی، اعدل نیز باید باشد و درواقع به همین دلیل  بوده ‌است که در طول تاریخ همواره شیعیان به مراجع نه تنها به دلیل عالم بودنشان بلکه همچنین به عنوان  پناهگاهی مطمئن چه در ساحت حیات فردی و چه در ساحت حیات جمعی نگریسته‌اند. از همین روست که هیچ‌گاه از دامنه تأثیر این نهاد کاسته نشده است. 

این نهاد در طول تاریخ، چهار وظیفه کلان پژوهش، آموزش، تبلیغ و اجرای شریعت  را بر عهده داشته است.  برای تبیین ضرورت شکل‌گیری نهاد مرجعیت می‌توان به نکات ذیل اشاره کرد:

رهبری مسلمانان در دوران امامت و رسالت تا غیبت‌کبری مشکلی نداشت، ولی با آغاز دوره غیبت کبری و خلأ رهبر معصوم، این ایده مطرح شد که شخصی آگاه به دین و شرع باید در مسند هدایت شرعی امت قرارگیرد.

از این‌رو، نهاد مرجعیت شکل گرفت و مشروعیت یافت. نهاد مرجعیت درواقع تداوم نهاد وکالت و نیابت است؛ با این تفاوت که اعضای سازمان وکالت و نیابت، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی امام (ع) تعیین می‌شوند، ولی عالمان و فقیهان دینی با نصب عام و به عنوان جانشین امامان دارای جایگاه مخصوص به خود هستند.

تمام افراد  جامعه نمی‌توانند ـ و استعداد آن را ندارند ـ تا وقت خود را صرف تحصیل علوم و معارف اسلامی کنند تا  خود بتوانند مسائل مورد نیاز خود را از منابع، استنباط کنند؛ به علاوه، تمام کسانی که وقت خود را در تحصیل این علوم صرف می‌کنند، صلاحیت آن را ندارند  به مرحله اجتهاد برسند. از این‌رو، لزوم وجود عده‌ای که مرجع مردم در مسائل شرعی باشند روشن می‌شود و از همین جاست که مرجعیت مشروعیت یافته است.

مرجعیت در تاریخ خودش دچار تحولاتی شده است. در آغاز غیبت کبری، ارتباط مردم با نهاد مرجعیت در حد استفتاء و افتاء بود. در دوره شیخ طوسی با تأسیس حوزه نجف اشرف، نهاد علمی روحانیت شکل گرفت و مرجعیت از نظر علمی تحول جدیدی پذیرفت. تحولات تاریخی مرجعیت تابع چندین متغیر بوده است: 

  • مقتضیات جامعه شیعه و پیشرفت‌های علمی و اجتماعی؛
  • شرایط علمی خود روحانیت؛
  • اقتضائاتی که در درون خود سازمان روحانیت وجود دارد؛
  • تعاملاتی که در ارتباط با دیگر فرقه‌ها و ادیان پدید می‌آید.

این امر نشان می‌دهد که وظایف مرجعیت، تابع انتظارات جامعه از مراجع است؛ انتظاراتی که به دوگونه درون سازمانی و مربوط به خود روحانیت و برون سازمانی و مربوط به اقشار جامعه شکل می‌گیرد.

براین اساس، یکی از وظایف مهم مراجع، اداره حوزه‌های علمیه بوده است که در این میان حوزه علمیه نجف اشرف و حوزه علمیه قم شهرت بیشتری دارند. حوزه علمیه قم که توسط حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی حدود سال 1340 هجری قمری تأسیس شد، به جهاتی حوزه‌ای فراخ‌تر و پربارتر از حوزه نجف در عصر حاضر بوده‌است که تأثیرات عمیق و جریان‌سازی در تاریخ ایران و تشیع داشته است.

این تأثیر‌گذاری حوزه علمیه قم، به واسطه تربیت عالمان  شاخصی بوده‌است که نه تنها در زمینه علمی و فقهی به درجات رفیعی دست یافتند، بلکه نقش سرنوشت‌سازی در هدایت‌گری جریان‌های اجتماعی- سیاسی دوره معاصر ایران نیز برعهده داشتند.

با در نظر گرفتن این نکات می‌توان بیان داشت که تحقیق در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران، بدون توجه به نقش مرجعیت و تأثیر آشکار و پنهان آن در نضج گرفتن رویداد‌های سیاسی و اجتماعی و... نتیجه مطلوبی به‌بار نخواهد آورد. خلأ تحقیق و پژوهش و نیز یکسویه‌نگری در بسیاری از مطالعات موجود در این عرصه مهم، راه فهم دقیق و همه‌جانبه تاریخ هزارساله و دیرپای مرجعیت و به تبع آن کارکرد‌هایی را که بر این نهاد مترتب بوده‌، بر ما بسته است.

تحقیق درباره زندگی، اندیشه‌ها و آثار ایشان، شاید اولین گام در این راه باشد. در ادامه این نوشتار، نگاهی اجمالی به زندگی و مراحل بسط اندیشه آیت‌الله العظمی میرزا جواد تبریزی که در آبان امسال دار فانی را وداع گفت، می‌اندازیم.

آیت‌الله‌العظمی حاج‌شیخ جواد تبریزی در سال 1305 شمسی در شهرستان تبریز و در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. وی تحصیلات علوم جدید را تا پایان سال دوم دبیرستان در شهر تبریز به آخر رساند. در سال 1323 ه.ش. تحصیل علوم دینی را آغاز و طی چهار سال، مقدمات و مقداری از دروس سطح را در شهر تبریز به پایان برد.

او در سال 1327 شمسی شهر تبریز را ترک کرد و وارد حوزه علمیه قم شد. در قم دوره سطح را به پایان برد و وارد درس خارج فقه و اصول اساتیدی همچون مرحوم آیت‌الله سیدمحمد حجت و مرحوم آیت‌الله بروجردی و همزمان با آن مشغول تدریس کتب سطح شد. این افاده و استفاده پنج سال یعنی تا سال 1332 شمسی طول کشید. در طول این مدت، چهار سال نزد مرحوم آیت‌الله رضی زنوزی تبریزی و مرحوم آیت‌الله بروجردی در فقه و اصول به تحصیل پرداخت.

آیت‌الله تبریزی پس از گذشت پنج سال از حضور در حوزه علمیه قم، در سال 1332 شمسی برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف رفت و در آن جا از محضر استادان نامداری همچون آیت‌الله حاج سید عبدالهادی شیرازی و مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی استفاده کرد.

در آن روزگار، حوزه درس نجف اشرف در اوج شکوفایی و شور و نشاط بود و ایشان با تمام توان و تلاش خود در محضر استادان حاضر و از موقعیتی که فراهم آمده بود کمال بهره را برد تا به مدارج عالی و مقام اجتهاد نائل آمد.

شیخ جواد تبریزی، در آغاز ورود به نجف اشرف، حجره‌ای در مدرسه قوام السلطنه شیرازی تهیه کرد و مشغول تدریس مکاسب و کفایه در مسجد خضراء  شد. روز به روز برگستره حوزه درسی وی افزوده می‌شد، تا جایی که عده زیادی از فضلا از محضر درس او استفاده کرده و با تقاضای آنان، درس خارج او هم تشکیل شد.

تبریزی یکی از شاگردان برجسته مرحوم آیت‌الله خویی بود و در اغلب جلسات علمی و خصوصی ایشان شرکت می‌کرد. آیت‌الله خویی نیز به ایشان توجه خاصی داشت؛ به‌طوری که پس از آگاهی از آغاز درس خارج وی گفته‌بود: «میرزا جواد، فاضل و مجتهد مطلق است».

آیت‌الله حاج شیخ جواد تبریزی پس از گذشت 23 سال حضور دائم، فعال و جدی در حوزه علمیه نجف و استفاده، افاده، تحقیق، تدریس و تبلیغ، سرانجام در سال 1355 شمسی به هنگام مراجعت از زیارت سیدالشهداء (ع) به سوی نجف، توسط رژیم عراق دستگیر و به ایران فرستاده شد.

پس از ورود به ایران، مجدداً به حوزه علمیه قم وارد شد و فعالیت‌های خود را از سر گرفت و تمامی وقت خود را در مسیر تحقیق، تألیف، بحث، تدریس و تربیت شاگردان صرف کرد. وی در طول سالیان دراز تدریس، به تربیت طلاب همت گماشت و در این مدت، حوزه درس ایشان در شبستان اصلی مسجد اعظم قم همواره یکی از شلوغ‌ترین حوزه‌های درسی بوده است.

می‌توان گفت که اقبال طلاب به ایشان صرفاً به دلیل توانایی علمی وی نبود، بلکه مکارم اخلاقی وی، عامل مهم اهتمام و توجه روزافزون دانش پژوهان و سایر اقشار مردم به ایشان بود. شاگردان جوان و کهنسال او به خاطر دارند که استادشان پیش از آغاز درس خارج فقه و اصول، خواندن دو رکعت نماز تهیت برای آیت الله بروجردی را از یاد نمی‌برد.

آیت‌الله حاج شیخ جواد تبریزی دارای تألیفات بسیاری است که برخی از آنها به چاپ رسیده‌است. کتاب‌های «اسس القضاء و الشهادات» و «حدود قصاص» از وی چاپ شده‌است و کتب دیات، تعزیرات، تهذیب(دوره کامل حج)، دوره 30جلدی رجال، (شامل طبقات و اسانید)، صوم، خمس و زکات و سه کتاب درباره حضرت امام علی و حضرت زهرا (س) آماده چاپ هستند.

آیت الله تبریزی در شمار آخرین حلقه از سلسله فقیهان سنتی بود که در مجلس درسش طیف گسترده‌ای از دانش‌پژوهان علوم دینی حاضر می‌شدند: پیران قدیم که خاطره دلپذیر استاد را با شرکت در درس فقیهی دیگر عزیز می‌دارند، و فاضلان جوانی که اینک یا با همان علم شریف شریعت سرگرم و دلگرمند و یا در عرصه‌های دیگر خرد، همان آثار را ترویج می‌کنند

کد خبر 17959

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز