سه‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۵:۱۵
۰ نفر

شهرام شیرکوند: فرهنگ، به افراد هویت می‌بخشد و باعث کنش متقابل میان آنها می‌شود. فرهنگ، به‌عنوان مجموعه باورها، نگرش‌ها و اعتقادهای قلبی یک گروه و جامعه، تشکیل‌دهنده شیوه زندگی آنهاست.

طرح -  اجتماعی

زمانی که شیوه زندگی جامعه بر مبنای فرهنگ قوی علمی و توسعه یافته قرار گرفت، به‌راحتی می‌توان بنیادهای توسعه پایدار را بر آن استوار ساخت. بر این اساس در این نوشتار سعی بر آن است که ابتدا مفهوم فرهنگ، مدیریت فرهنگی و مهارت‌های ده‌گانه مدیران فرهنگی، تبیین شود. فرهنگ یکی از مقوله‌های بنیادین زندگی انسانی است که اساس و پایه بسیاری از ساختارهای اجتماعی را تشکیل می‌دهد. فرهنگ مجموعه‌ای از ارزش‌ها، باورها، آداب و رسوم زندگی، ابزارها و فنون مختلف و حتی نوع پوشش و مسکن انسان‌هاست.

در تعریف کلی، فرهنگ شامل باورها، ارزش‌ها، اعتقادات و تمدن یک جامعه است اما باتوجه به این تعریف اگر بخواهیم راه‌حلی برای تحول و تغییر فرهنگ بدهیم شاید قابل انجام نباشد.

«شاین» فرهنگ را شامل 3لایه می‌داند و هر جامعه را در این لایه‌ها بررسی می‌کند. لایه اول یکسری مفروضات کلی و باورهای بنیادین است؛ مانند اعتقادات یک فرد مذهبی که وقتی به‌وجود آمدند به دشواری قابل تغییر هستند و اینها زیربنای فرهنگ‌اند که اندیشه‌ها و باورهای بنیادی را می‌سازند.

روی این لایه و این سطح لایه دیگری

به نام سطح ارزش‌ها بنا می‌شود که براساس آن اعتقاد، باور و پذیرش بنیادی یکسری ارزش‌ها پدید می‌آید که سطح آن بسیار انتزاعی یا بسیار درونی است، سطح دوم علاوه بر جنبه درونی یک مقدار جنبه بیرونی نیز پیدا می‌کند. سومین لایه سطح قابل ملاحظه با ظاهری فرهنگ است که شامل نمادها، سمبل‌ها و الگوهای رفتاری است که ما در فرهنگ نشانه‌های آن را می‌بینیم. فرض کنید در نظام اعتقادی ما رضایت خدا یک ارزش بنیادین است.

این می‌تواند به‌صورت خدمت به مردم در لایه‌ میانی فرهنگ جلوه کند و به‌صورت ارزش خدمتگزار مردم بودن در لایه دوم فرهنگ است و صورت سوم این ارزش‌ به‌صورت نحوه برخورد ما با ارباب رجوع در اداره نشان داده می‌شود. در سازمان یا مؤسسه‌ای که کار می‌کنیم یکسری وظایفی را انجام می‌دهیم که در جهت خدمت به مردم و دربرآیند کلی در راه رضای خداست؛ بنابراین اگر در لایه اول دقت کنیم می‌فهمیم که این لایه، سطح اصلی فرهنگ است و لایه سوم یک سطح ظاهری و نمادین است که برگرفته از سطوح اول و دوم است.

فرهنگ شهروندی

فرهنگ را به 2گروه مادی و معنوی می‌توان تقسیم کرد. فرهنگ مادی به دستاوردهای مادی یعنی ابزار و ادوات و فناوری مربوط می‌شود و فرهنگ معنوی شامل اندیشه‌ها، باورها، ارزش‌ها و به‌طور کلی دستاوردهای غیرمادی بشر است. آنچه شهرها را از یکدیگر متمایز می‌سازد فرهنگ‌هایی است که هر شهر در خود دارد؛ بعضی از آن شهرها، شهرهای فرهنگی هستند و بعضی فرهنگ شهری دارند.

برای بیان تفاوت آنها باید گفت که شهر فرهنگی شهری است که حامل تمدن و فرهنگ دیرینه است، شهری است که خصوصیات و عناصر فرهنگی خود را در خود جای داده است و از این نظر برای مردم تمام‌جهان ارزشمند است. اما آنچه حائز اهمیت است فرهنگ شهری است. این فرهنگ شهری است که با مجموعه‌ای از هنجارها، ارزش‌ها و باورها نوع زندگی انسان را در شهر تعیین می‌کند یا با اجرای اعمال فیزیکی در فضای شهر، نمادهایی را با معانی خاص برای شهرنشینان تداعی کرده، حس تعلق و خاطره انگیزی را در آنان و احساس رضایت‌مندی از زندگی در شهر خود ایجاد می‌کند.

همچنین این فرهنگ‌شهری است که به منابع فرهنگی شهر از قبیل بناهای تاریخی، خرده فرهنگ‌ها و صنایع‌دستی، آداب و رسوم، فولکلور و منابعی که‌ زاده زیست‌بوم شهری است ارزش و اعتبار می‌بخشد و سبب توسعه اجتماعی و سیاسی جوامع شهری می‌شود. از آنجا که بخش عمده مشکلات و نابسامانی‌های موجود در اداره شهر حاصل عدم‌توافق یا بی‌توجهی شهرنشینان به شیوه‌های عقلانی زندگی در شهر است، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که باید فرهنگ شهری را آموزش داد و این کار با مدیریت کارآمد و دقیق بر منابع فرهنگی شهر امکان‌پذیر خواهد بود.

شهر نمی‌تواند شهری فرهنگی باقی بماند، مگر آنکه مدیریت شهری بر عناصر فرهنگی آن شهر مدیریت کند و آن را به یک سرمایه فرهنگی بدل سازد. بسیاری از شهرهای کشورمان دارای گونه‌ای از معماری، بناها و فضاهای بسیار تاریخی و جذاب هستند که تعدادی از آنها از سوی مدیریت شهری، کنترل، ساماندهی و نگهداری می‌شوند. بسیاری دیگر نیز نه تنها محافظت نمی‌شوند بلکه مورد هجوم و غارت افراد سودجو قرار می‌گیرند. یک شهر فرهنگی با مردم فرهنگی مطالبات زیادی دارد که این مطالبات بدون مدیریت شهری واحد جایگاهی جدی نمی‌یابد و برای ارتقای فرهنگ شهری به تنهایی توانایی ندارد.

انسجام و همبستگی، تعامل و پیاده‌کردن نظام شهری در شهر نیازمند مدیریت واحدی است و این تنها درصورتی انجام می‌پذیرد که فرهنگ مدنی در شهر ایجاد شود. فرهنگ مدنی فرهنگی است که در آن دو گونه اعتماد وجود دارد؛ یکی اعتماد شهروندان به یکدیگر و دیگری اعتماد متقابل آنان به مدیران شهری. درصورت وجود اعتماد دوم است که توان مدیران در پیاده کردن اهداف‌شان افزایش می‌یابد و از بسیاری از هزینه‌ها به سبب مشارکت و حضور مردم کاسته می‌شود. پس به لحاظ ضرورت توسعه شهر و فرهنگ شهری و برای بهبود و رونق وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهرها باید برنامه‌ریزی داشت و این برنامه‌ریزی بیش از همه باید معطوف به شیوه‌های زنــدگی‌شهرنشینی و فرهنگ شهرنشینی آنان باشد. به عبارت دیگر باید قواعد درست تهیه مسکن، فعالیت‌های اقتصادی سالم، ارتباطات و حمل‌ونقل درســت و بســامــان و اوقات‌فراغت غنی‌شده را با برنامه در بین شهرنشینان ترویج داد.

حفظ و صیانت آثار کهن و تاریخی که نشانگر تمدن نیاکان ماست یا احداث مساجد، موزه‌ها و دیگر ابنیه همچون دانشگاه‌ها، فرهنگسراها، تالارها و نگارخانه‌ها نیازمند برنامه‌ریزی هستند و انجام آن مسلما ارتقای فرهنگ شهری را به همراه دارد و در کنار این کار باید به ساخت کالبد شهر نیز پرداخت.

جوامع بزرگ شهری امروز به‌خاطر وجود شرایطی خاص، فرصتی برای شناختن افراد نگذاشته اند. افراد به جای خانه و محیط زندگی در محیط کار با افراد بسیاری روابط برقرار می‌کنند اما به‌دلیل شغل‌های متفاوت و موقعیت اجتماعی افراد این روابط با روابط سنتی متفاوت است که در این ارتباط بیشتر به جای وجود علایق و احساسات، غلبه با موقعیت اجتماعی افراد است.

در شهر‌های بزرگ تحرک اجتماعی و تغییر پایگاه طبقاتی به راحتی صورت می‌گیرد؛ ضمن آنکه نامتجانس بودن فرهنگ شهری بیشتر مواقع، سازمان‌شکنی اجتماعی و تغییر ساختار سنتی را به همراه دارد. این موضوع بیشتر ناشی از تراکم بالای جمعیت و وجود فرهنگ‌های گوناگون و رنگ‌باختن برخی از آنها و اختلاط با هویت شهری و گسترش منطقه‌های حاشیه‌نشین و درنتیجه ایجاد فاصله میان قشرهای مختلف در این جوامع است.

شهروند فرهنگی

در سنت اسلامی، پس از پیشینه صدر اسلام و تجربه دینی - اخلاقی آن، فیلسوفانی چون فارابی و ابن‌سینا مفهوم مدینه فاضله را در سنت نوافلاطونی به کار بردند و اخلاقی را درباره ضرورت‌ها، حقوق و وظایف شهروندان چنین شهری مطرح کردند.در قرن بیستم دولت‌های رفاه و گسترش شهرنشینی، به حکومت‌های محلی بزرگ یعنی کلانشهرها امکان پیدا شدن داد که هر یک دارای انباشت ثروت، جمعیت و قدرت دولت‌هایی کوچک و حتی متوسط بودند؛ این کلانشهرها امتیازات زیادی برای ساکنان خود فراهم می‌کنند اما در عین حال مشکل‌ساز نیز هستند ( آلودگی‌های زیست‌محیطی، تنش‌ها و مزاحمت‌های همسایگی، شورش‌های شهری، اوباشیگری، انحرافات اجتماعی و...). با توجه به این پیشینه تاریخی- نظری، اخلاق شهروندی را می‌توان مجموعه‌ای از قوانین و عرف‌های اجتماعی تعریف کرد که بتوانند در این زمینه به‌ویژه در شهرهای بزرگ و متوسط به کار آیند. همچنین در شهرهای کوچک به دست‌اندرکاران و ساکنان این شهرها برای زندگی هماهنگ و بدون تنش چه با یکدیگر و چه با محیط‌زیست کمک می‌کند و به توسعه پایدار یعنی امکان‌گذار آرام موقعیت‌های مناسب کنونی و از میان برداشتن موقعیت‌های نامناسب کنونی، برای نسل‌های آینده امکان دهد.

فقر فرهنگ شهرنشینی

سال‌هاست که رفع مسائل و مشکلات شهری و شهرنشینی از دغدغه‌های مدیریت شهری، کارشناسان و طراحان شهری بوده است؛ چنانچه فرهنگ شهرنشینی و شهروندی را ارتقا دهیم، قادر خواهیم بود تا از صرف بسیاری از هزینه‌ها جلوگیری کرده و این منابع را در جای خود هزینه کنیم تا مشکلات موجود به حداقل خود برسد و شاهد شهری زیبا باشیم.

مدیریت فرهنگی شهری

رشد و توسعه فرهنگی هر جامعه، مدیون مدیریت مدبرانه و مقتدرانه‌ای است که بتواند با اعمال مدیریت فرهنگی، جامعه را از مرحله‌ای محدود و نامناسب، که فضای تنفس فرهنگی را تنگ کرده، عبور دهد و افراد آن جامعه را به بالندگی و توسعه برساند. اگر چنین مدیریتی در جامعه وجود نداشته باشد یا مردم با مدیران ضعیف، کم‌هوش، ناآگاه و بی‌تدبیر روبه‌رو باشند طبعا نباید انتظار شکوفایی فرهنگ و مقولات فرهنگی داشت. در سال‌های اخیر افزایش جمعیت و گسترش ترافیک و آلودگی‌های زیست‌محیطی و کمبود و... ذهن بسیاری از برنامه‌ریزان شهری و مدیران اجرایی شهر را بیش از پیش به‌خود مشغول کرده بود ولی آنچه مهم است نیازهای فرهنگی و رسیدگی به آرمان‌ها و خواست‌های درونی جامعه است.

هر شهری در کنار ساخت فضاها و کالبد شهر، نیازمند برقراری روابط معقول بین محیط طبیعی و فیزیکی با وضع اجتماعی و فرهنگی است. به‌طور معمول در کلانشهر‌ها و شهر‌های بزرگ، ریشه بسیاری از بحران‌های بزرگ و زنجیره‌ای را باید در ضعف فرهنگ بومی و محله‌ای دنبال کرد.

در شهر‌هایی که زندگی ماشینی و روابط مجازی، فروشگاه‌های بزرگ، مراکز فروش دور از منزل و نبود یا کمبود فضاها و عرصه‌های عمومی در محدوده محله‌ها و نواحی، منجر به از بین رفتن روابط محله‌ای و منطقه‌ای شده است، خصوصی شدن اوقات‌فراغت، گذراندن زمان زیاد در منزل، کاهش ارتباط میان همسایگان، نبود زمان و فرصت کافی برای تخلیه فشارهای ناشی از مشکلات زندگی روزانه و مانند اینها گسترش یافته و بر ایجاد و تشدید بحران‌های شهری مؤثر واقع شده است. این امر دلیل محکمی بر نیاز ضروری شهر‌ها به مدیریت کامل و جامع شهری در همه مسائل به‌ویژه مسائل فرهنگی و اجتماعی است.

اصلاح فرهنگ شهری

برنامه‌ریزی شهرها نیازمند ایجاد هماهنگی میان دستگاه‌های تصمیم‌گیرنده در حوزه فرهنگی و اجتماعی است؛ یعنی شهرداری‌ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت مسکن و شهرسازی، صداوسیما، سازمان میراث فرهنگی، سازمان
تربیت بدنی و برخی دیگر از دستگاه‌ها که هر کدام به‌گونه‌ای دارای تجربیاتی در برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی و تفریحی هستند. البته لازمه حل مسائل شهری و بحران‌ها، اصلاح رفتار شهروندان و وجود فرهنگ مناسب شهرنشینی است؛ 2مقوله‌ای که پایه و اساس پایداری و دوام هر شهر است.

فرهنگ در اینجا شامل موضوع‌های اجتماعی، هنری، ورزش همگانی، محیط‌زیست، محصولات فرهنگی، صوتی تصویری و خدمات آموزشی است. در چارچوب این حرکت، ایجاد تعادل، تناسب و هماهنگی در برنامه‌ریزی‌های کلانشهری ضروری است و همه اجزای شهر باید با در نظر گرفتن نقش فرهنگ در مناسبت‌های اجتماعی شهر، تأسیسات شهری، نظام حمل‌ونقل و کالبد شهر و کاربری‌های شهری سعی کنند تعادل لازم را به‌وجود آورند.

تبیین و تعیین مبانی فرهنگ شهرنشینی برای همه مردم به‌ویژه قشر جوان و نوجوان، برقراری زمینه مناسب برای رشد و اعتلای این فرهنگ و ارتقا و اصلاح فرهنگ همگانی باتکیه بر مساجد و محله‌های شهر- که پایگاه اصلی فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی شهری است- گامی مؤثر در دستیابی به شهر فرهنگی است.

البته ناگفته نماند که ایجاد توسعه فضاهای فرهنگی مانند فرهنگسراها، خانه‌های فرهنگ، کتابخانه‌های عمومی و تخصصی، نگارخانه‌ها، موزه‌ها و بنا‌های فرهنگی به فراخور جمعیت محله‌ها و منطقه‌های شهری در حوزه فعالیت‌ها و برنامه‌های شهرداری‌هاست.

نتیجه

ضرورت رویکرد انسان‌شناسانه و فرهنگی به شهر و نهادینه کردن این رویکرد از طریق توسعه برنامه‌های فرهنگی و علمی برای شناخت و درک‌ ساز‌و‌کارهای اجتماعی - فرهنگی، یافتن پدیده‌های بیماری‌زا و تلاش برای یافتن راه حل‌های «نزدیک» و «درونی» برای از میان بردن این مشکلات راهی است که برای رسیدن به فرهنگ شهری طی کرد.

برای مقابله با اثرات منفی جماعت گرایی‌های جدید شهری باید 3 روش فرهنگی در آن واحد اتخاذ شود:
نیازسنجی هویتی و کمک به شکل گرفتن جماعت‌ها برای ایجاد مکانی برای شکوفایی و بیان آنها ایجاد امکان به تداخل یافتن و ترکیبی‌شدن جماعت‌ها برای همگرایی میان آنها و جلوگیری از تنش و تضاد یافتن آنها با یکدیگر جلوگیری از شکل گرفتن جماعت‌گرایی‌های منفی و در تضاد با منافع و هویت‌های عمومی و انسجام‌های ضروری اجتماعی از راه مثبت و به حداقل رساندن روش‌های قدرتمدارانه مقابله با این جماعت‌گرایی‌ها که اغلب از طریق فرایند مقاومت به تقویت آنها منجر می‌شود.

کد خبر 133430

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز