سه‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۵:۳۶
۰ نفر

نوید صالحی: کم نیستند آنها که برای توصیف حضورشان قلم به گریه می‌افتد و صاحب قلم به سرگیجه! و این داستان برای مردانی که هم عصر ماهستند، گویا بیشتر صدق می‌کند چرا نسل ما به‌شدت فراموشکار است.

عصر ما عصر انسان‌های بی‌بدیلی است که خالق تاریخ عظیمی هستند. کار‌های بزرگی که شاید دهه‌ها بعد عظمت آن مشخص شود.

مصطفی چمران یکی از این گروه انسان‌هاست. چمران هرچه در کشور خود گمنام است در بیروت و فلسطین بومی و شناخته شده است. ما او را به خاطر اتوبانی که بنامش است می‌شناسیم ولی مردمان لبنان و فلسطین او را به خاطر خدمات علمی‌‌اش و این همان دردی‌ست که... .

شرمسارم که خود نیز مجبورم در مناسبت‌ها به یاد این انسان‌ها بنویسم ولی چاره چیست؟ همین یک دم هم غنیمت است که بشود از چمران با آن همه بزرگی یاد کرد، غم‌نوشته‌هایش را خواند و با اشک‌ریختن در داغ جهان اسلام و بر شادی تمامی کودکان دنیا لبخند زد همراه با چمران.

روزگار مصطفی

مصطفی چمران متولد1311 در تهران، خیابان پانزده‌خرداد است. تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال1336 در رشته الکترومکانیک فارغ‌التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. سال1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف‌ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتاز‌ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.

مصطفی از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‌الله طالقانی، در مسجد هدایت و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از استادان دیگر شرکت می‌کرد و از نخستین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق در لوای یک گروه سیاسی سخت‌ترین مبارزه‌ها و مسئولیت‌های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک‌ترین مأموریت‌ها را در سخت‌ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.

چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای نخستین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه‌ریزی و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می‌رفت که به‌دلیل همین فعالیت‌ها، بورس تحصیلی وی از سوی رژیم شاه قطع می‌شود.

او پس از قیام خونین 15خرداد سال1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می‌زند و به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفکر، رهسپار مصر می‌شود و مدت 2سال در زمان جمال عبد‌الناصر سخت‌ترین دوره‌های چریکی و پارتیزانی را می‌آموزد و به‌عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده می‌گیرد.

بعد از وفات عبد‌الناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می‌کند، از این‌رو چمران رهسپار لبنان شده تا پایه‌گذار این مرکز شود.او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومان و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می‌کند. این سازمان درمیان توطئه‌ها و دشمنی‌های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده کرده، در معرکه‌های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می‌رود و در توفان‌های سهمناک سرنوشت، به استقبال شهادت می‌تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبار‌ترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در می‌آورد.

دکتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21سال هجرت، به وطن بازمی‌گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‌گذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‌پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت نخستین گروه‌های پاسداران انقلاب در سعد‌آباد می‌کند. سپس در شغل معاونت نخست‌وزیری، روز و شب خود را به خطر می‌اندازد تا سریع‌تر مسئله کردستان را فیصله دهد.او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و اراده آهنین و شجاعت و فداکاری خود را بر همگان ثابت می‌کند
پس از آن، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) مبنی بر عزل بنی‌صدر صادر شد و حضرت‌امام(ره) شخصا فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به‌عهده دکتر چمران واگذار شد.

دکتر مصطفی چمران بعد از این پیروزی بی‌نظیر و بازگشت به تهران به وزارت دفاع منصوب شد. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش، به یک سلسله برنامه‌های وسیع بنیادی دست زد.

شهید چمران در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی از سوی مردم تهران انتخاب شد. وی تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، به‌خصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد.
چمران سپس به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای‌عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به‌طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.

پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه‌ساز و پرتلاش دیگری آغاز می‌شود. دکتر چمران در آن دوران نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود. او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر‌ها و روستا‌ها و مردم بی‌دفاع، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای‌عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود، به اهواز رفت.

از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می‌افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست به‌کار شد و در شب اول حمله چریکی‌ای را علیه تانک‌های دشمن که تا چند کیلومتری شهر اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.

چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گرد خود جمع و با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‌های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه به آرامی شکل گرفت و منسجم شد و توانست مبدا حرکت‌های مؤثری در دوران دفاع مقدس شود.

ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‌های نامنظم یکی از برنامه‌های او بود، که به کمک آن جاده‌های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‌های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود 20کیلومتر و عرض یکصد‌متر در مدتی کوتاه، آب کارون را به طرف تانک‌های دشمن روانه ساخت، به‌طوری که دشمن مجبور شد چند کیلومتری عقب‌نشینی کند و سدی عظیم مقابل خود بسازد. این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر دشمنان به دور کرد.

یکی دیگر از کارهای مهم و اساسی شهید چمران، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به‌وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر برود ولی به‌علت خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین بار نیروهایی بین 200 تا یک هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد. آنان به کمک دیگر برادران خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدت‌ها مقاومت کنند.

پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رؤیای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و 3روز تانک‌های حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند. روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه یابند. دکتر چمران از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش خود ارتش را آماده ساخت که دست به یک حمله خطرناک و حماسه‌آفرین و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازمان‌دهی کرد و با نظامی نو و شیوه‌ای جدید از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.

در این درگیری همرزم چمران به شهادت رسید و او یک تنه به نبرد خود ادامه می‌داد و به سوی دشمن حمله می‌برد. تا آنکه حین « رقصی چنین در میانه میدان» از 2قسمت پای چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت. او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود به داخل کامیون نشست و از دایره محاصره خارج شد.

دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگ‌های نامنظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به کار خود پرداخت. حتی در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشکر92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد. او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات ‌الله‌اکبر را مطرح کرد.

شهید چمران به‌رغم اسرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگ‌های نامنظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد. تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در کنار بسترش و در مقابلش نقشه‌های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می‌نگریست و مرتب طرح‌های جالب و پیشنهاد‌های سازنده در زمینه‌های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می‌داد.

چمران پس از زخمی شدن، نخستین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی رهنمودهای لازم را ارائه می‌داد.

دکتر چمران از سکون و عدم‌تحرکی که در جبهه‌ها وجود داشت دائماً رنج می‌برد و تلاش می‌کرد که باارائه پیشنهادها و برنامه‌های ابتکاری حرکتی به‌وجود آورد. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه‌های ‌الله‌اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سی و یکم اردیبهشت ماه 1360، با یک حمله هماهنگ و برق‌آسا ارتفاعات‌ الله‌اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ‌ترین پیروزی تا آن زمان بود.

شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره نخستین کسانی بود که پا به ارتفاعات ‌الله‌اکبر گذاشت؛ در حالی که دشمن هنوز در نقاطی مقاومت می‌کرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، 2روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپه‌های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآورند.

پس از پیروزی ارتفاعات ‌الله‌اکبر، چمران اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از اینکه دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به‌سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری رزمندگان جان بر کف ستاد جنگ‌های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.

در سی‌ام خرداد ماه 1360 یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات‌الله اکبر، چمران در جلسه فوق‌العاده شورای‌عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت‌الله اشراقی شرکت و از عدم‌تحرک و سکون نیروهاانتقاد کرد و پیشنهاد‌های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد.
در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران به‌شدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود.

غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، به‌خصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند. در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است.» به‌طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‌الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند.

چمران همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‌شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره‌ای نورانی و دلی مالامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر خدا ما را هم دوست داشته باشد، می‌برد.»
چمران در آن منطقه حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اصابت ترکش خمپاره‌های دشمن به شهادت رسید گویا قرار بود تا در کشوری به شهادت برسد که گمنام ماندن افتخار است و مصطفی چمران عارفانه به لبخند یار پاسخ گفت و آسمانی شد.

کد خبر 109738

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز